عاشورا عید خون بر همه کسانی که برای آزادی و برابری هزینه دادهاند مبارکباد
«تفسیر عاشورا» در رویکرد تطبیقی محمد اقبال لاهوری – قسمت چهارم
مؤلفه اول مؤلفه فقهی یا شیعه فقاهتی توسط ایجاد اسلام فقاهتی و حوزههای فقهی بود که در این رابطه برای اولین بار در دوران آل بویه توسط شیخ صدوق و شاگردش شیخ مفید و شاگردش شیخ طوسی حوزههای فقهی شیعه در قرن چهارم تکوین و نهادینه شدند.
البته به موازات تکوین حوزههای فقهی شیعه توسط شیخ صدوق و شیخ مفید و شیخ طوسی بود که اسلام روایتی یا مؤلفه دوم، ابتدا توسط شیخ کلینی و شیخ طوسی و شیخ صدوق و سپس در دوران صفویه توسط محمدباقر مجلسی تکوین و نهادینه گردید؛ که برای فهم جایگاه اسلام روایتی در مقایسه با اسلام قرآنی، کافی است که بدانیم که شیخ کلینی 16000 حدیث، شیخ طوسی 14000 حدیث و شیخ صدوق 6000 حدیث نقل کردند که جمعاً تعداد احادیث جمعآوری شده توسط این سه نفر فوق 36200 روایت یا احادیث میباشند که در مقایسه با قرآن که 6200 آیه است، خود نشان دهنده جایگاه اسلام روایتی در برابر اسلام قرآنی میباشد.
باز بر این مطلب بیافزائیم که بعداً در دوران صفویه محمدباقر مجلس در 110 جلد کتاب بحارالانوار خود این پروژه جمعآوری روایتها را ادامه داد که تعداد آنها به لاتعدد و لاتحصی رسید، برای فهم عظمت موضوع تنها کافی است که عنایت داشته باشیم که طبق گفته محمد اقبال لاهوری (در کتاب گرانسنگ بازسازی فکر دینی در اسلام) ابو حنیفه که بزرگترین فقیه جهان اسلام میباشد و سه قرن قبل از شیخ کلینی و شیخ طوسی و شیخ صدوق و شیخ مفید میزیسته است، تنها 17 حدیث معتبر توانسته بود جمعآوری نماید؛ و به همین دلیل بود که ابو حنیفه در «اجتهاد» به جای تکیه بر احادیث معتقد به «اصل اجماع» بود (که برای فهم بیشتر موضو ع لازم است که فصل ششم بازسازی فکر دینی در اسلام تحت عنوان اصل حرکت در ساختمان اسلام از صفحه 195 - سطر 3 تا پایان سطر هفتم صفحه 203 مورد مطالعه قرار گیرد).
در خصوص مؤلفه سوم که آل بویه جهت نهادینه کردن حاکمیت خاندان خود به کار گرفت، یعنی «تکیه بر عاشورای سنتی و حکومتی» باید عنایت داشته باشیم که در دوران آل بویه بود که نخستین عزاداری عاشورا به صورت رسمی شکل گرفت و «اَشهَدُ اَنَّ عَلیّا وَلیُّ الله» وارد اذان شد و اولین بار عید غدیر جشن گرفته شد و بر خلفای سه گانه عمر و ابوبکر و عثمان لعن گفته میشد.
تکوین تفسیر سنتی عاشورا که از آل بویه الی الان توسط رژیم مطلقه فقاهتی ادامه پیدا کرده است، در چارچوب تفسیر عاشورا به صورت یک امر فراتاریخی و اسطورهای و از پیش (توسط خداوند) مقدر شده تبیین میشود. طبیعی است که اینچنین عاشورائی تنها به درد گریه کردن و مداحیگری میخورد.
2 - تفسیر دوم از عاشورا «تفسیر حکومتگرائی و کسب قدرت سیاسی توسط امام حسین میباشد» که این تفسیر در جامعه ما نخستین بار توسط صالحی نجف آبادی در کتاب «شهید جاوید» مطرح گردیده است؛ و مطابق این تفسیر از عاشورا، صالحی نجف آبادی در کتاب «شهید جاوید» معتقد است که «امام حسین در راستای کسب قدرت سیاسی و حکومت در عراق، از مکه به طرف کوفه حرکت کرد، اما به علت اینکه تحلیل او (از توازن قوا در عراق و شام و حکومت یزید) ناکافی و ناقص بود، حرکت کسب قدرت سیاسی او به عاشورا انجامید و امام حسین شکست خورد.»
3 - تفسیر سوم «تفسیر فقاهتی از عاشورا میباشد» که توسط شیخ مرتضی مطهری در چارچوب اسلام تکلیفی فقاهتی مطرح شده است و معتقد است که «علت تکوین عاشورا توسط امام حسین تکلیف فقهی امر به معروف و نهی از منکر بوده است» که مطابق آن از آنجائیکه امام حسین بر این تکلیف فقهی خود اعتقاد داشته است، جهت انجام آن قیام کرد و شهید شد.
4 - تفسیر چهارم تفسیر معلم کبیرمان شریعتی بود که تلاش میکرد در چارچوب «تبیین استراتژی دو مرحلهای خود یعنی مرحله خون و پیام» که شریعتی مطابق این استراتژی بر این باور بود که «مرحله خون» که همان دوران ماقبل تکوین جنبش ارشاد شریعتی (توسط خود او) بوده است، به پایان رسیده است و «مرحله پیام» با ظهور جنبش ارشاد او از سال 47 آغاز شده است.
مطابق این رویکرد بود که شریعتی به صورت انطباقی استراتژی خودش را بر حرکت امام حسین و عاشورا منطبق میکرد و باز در چارچوب این رویکرد انطباقی بود که شریعتی استراتژی امام حسین را دو مرحله تعریف میکرد، یعنی مرحله اول مرحله «خون» که شهید، شهادت خود و خاندانش و همراهانش به صورت آگاهانه انتخاب کرده است. مرحله دوم در رویکرد انطباقی شریعتی به عاشورا، مرحله «پیام» است که از بعد از ظهر عاشورا در مرحله پسا شهادت شهیدان کربلا توسط زینب ادامه پیدا کرده است.
شعارهای شریعتی مثل «شهادت پیامی است به همه عصرها و به همه نسلها که اگر میتوانی بمیران و اگر نمیتوانی بمیر» و شعار «آنها که رفتهاند کاری حسینی کردهاند و آنها که ماندهاند باید کاری زینبی بکنند وگرنه یزیدی هستند» و غیره همه در این رابطه قابل تفسیر میباشند.
5 - تفسیر پنجم تفسیر مولوی از عاشورا است که در کلیات شمس تبریزی در غزل شماره 2707 - ص 1004 – از سطر 21 به بعد، مولوی تفسیر خود را از عاشورا اینچنین مطرح میکند:
کجائید ای شهیدان خدائی / بلا جویان دشت کربلائی
کجائید ای سبک روحان عاشق / پرندهتر زمرغان هوایی
کجائید ای شهان آسمانی / بدانسته فلک را در گشایی
کجائید ای زجان و جا رهیده / کسی مر عقل را گوید کجایی
کجائید ای در زندان شکسته / بداده وامداران را رهائی
کجائید ای در مخزن گشاده / کجائید ای نوای بینوایی
در آن بحرید کین عالم کف اوست / زمانی بیش دارید آشنایی
کف دریاست صورتهای عالم / زکف بگذر اگر اهل صفایی
در این تفسیر از عاشورا، مولوی عاشورا را در چارچوب حرکت اجتماعی و رسالت جامعهسازانه امام حسین و همراهانش تعریف نمیکند بلکه برعکس امر فردی میداند که هر کدام از شهیدان عاشورای امام حسین به خاطر رهائی فردی خود از زندان این جهان آن را انتخاب کردهاند و به همین دلیل از نظر مولوی شهادت انتخاب امام حسین و یارانش برای رهائی از زندان جهان بوده است که حاصل این رویکرد آن شده است که مولوی داوری کند که در سالگرد عاشورا باید شادی کرد نه گریه زاری.
6 - تفسیر ششم از عاشورای سال 61 هجری در کربلا، تفسیر محمد اقبال لاهوری میباشد که مطابق آن اقبال در چارچوب رویکرد تطبیقی خود با تاسی از رویکرد شاه ولی الله دهلوی (نسبت به جامعهسازی پیامبر اسلام در مدینه) که با رویکرد مدلسازی و نمونهسازی با جامعه مدینه پیامبر اسلام برخورد میکرد، اقبال هم در آن چارچوب معتقد است که عاشورا تنها یک مدل جهت نمایش فهم رمز قرآن و طریقه به حرف در آوردن قرآن است.
مطابق این رویکرد محمد اقبال است که او بر این باور است که ما از عاشورای امام حسین نباید نه حرکتی تمام شده برای گریه کردن و مداحی تفسیر نمائیم و نه اینکه بخواهیم در هر زمانی طابق نعل به نعل آن را پیاده کنیم بلکه برعکس عاشورا مدلی است تا ما در هر شرایط تاریخی دریابیم که در چارچوب خودویژگیهای تاریخی و اجتماعی خود رسالت اجتماعی و سیاسی خاص خود داریم که موظف به انجام آن میباشیم و بدون انجام رسالت اجتماعی و انسان و تاریخی خود هرگز نمیتوانیم قرآن را بفهمیم و قرآن را به حرف درآوریم و قرآن را راهنمای عمل خود قرار دهیم.
رمز قرآن از حسین آموختیم / زآتش او شعلهها اندوختیم
پایان