اگر «امام حسین قیام نمی‌کرد؟» و اگر «عاشورای 61» اتفاق نمی‌افتاد؟

الف – پروسس 5 ماه و 12 روز قیام امام حسین، در سه فرایند مدنی و مکی و عاشورائی:

اگر پروسه زمانی تکوین قیام امام حسین از روز «16 رجب سال 60» (که امام حسین در کنار عبدالله بن زبیر در مسجد النبی مدینه در کنار قبر پیامبر اسلام مشغول مذاکره بود و با ورود نماینده والی مدینه به مسجد، خبر مرگ معاویه به امام حسین و عبدالله بن زبیر رسماً اعلام گردید) که نماینده والی مدینه پس از اعلام خبر مرگ معاویه، از امام حسین و عبدالله بن زبیر، جهت رفتن به دارخلافه و اعلام قبول بیعت با یزید جانشین معاویه دعوت به عمل آورد، تا روز عاشورای 61 و شهادت امام حسین و یارانش در کربلا، بدانیم، کل زمان پروسه قیام امام حسین «5 ماه و 12 روز» می‌شود؛ که در این 5 ماه و 12 روز، 12 روز آن (از 16 رجب تا 28 رجب سال 60 که امام حسین از مدینه به طرف مکه بیرون می‌رود)، امام حسین در مدینه بودند که ضمن مذاکره با والی مدینه و مذاکره با سران اپوزیسیون حکومت، که در مدینه مقیم بودند (و در رأس آنها عبدالله بن زبیر قرار داشت) امام حسین در این 12 روز فرایند مدنی حرکت خود را معماری کرد.

 

چراکه، از آنجائیکه «عدم قبول بیعت با یزید، در نظام اسلام فقاهتی حاکم بر جامعه مسلمین به معنای بغی و نفی خلافت و خلیفه اسلامی حاکم بود، حداقل جزای آن در اسلام فقاهتی و دگماتیسم حاکم بر زمان، اعدام یا مرگ یا قتل بود.» لذا به همین دلیل یزید از والی خود خواسته بود که فی المجلس، پس از عدم قبول بیعت از طرف امام حسین، حکم اعدام و قتل امام حسین را اجرا نماید و به همین دلیل امام حسین برای اینکه «اعلام عدم قبول بیعت او با یزید» پایان حرکتش، (در دارخلافه والی مدینه که به‌صورت فردی صورت گرفت) نباشد، بلکه بالعکس آغازی باشد بر یک «قیام تاریخی»، پس از اینکه خواسته یزید بن معاویه از امام حسین «که بیعت کردن با او بود» توسط والی مدینه در 17 رجب سال 60 رسماً به امام حسین اعلام می‌گردد، امام حسین در پاسخ به والی مدینه (جهت اجتماعی کردن و افشاگری نسبت به درخواست یزید)، تقاضای فرصت می‌کند.

بدین ترتیب بود که فرایند مدنی 12 روزه قیام امام حسین از دارالخلافه والی مدینه در 17 رجب سال 60 استارت خورد؛ و امام حسین در این 12 روز در فرایند مدنی قیام خود، (برعکس عبدالله بن زبیر که شبانه «برای عدم حضور در دارالخلافه والی مدینه و امتناع از بیعت با یزید» از بیراهه از مدینه فرار کرد و به مکه رفت تا در آن شهر امن، امنیت جانی پیدا کند)، 12 روز در مدینه می‌ماند تا در این 12 روز اقامت در مدینه، علاوه بر اینکه در خصوص تصمیم نهائی خود نسبت به عدم بیعت با یزید، برای مردم مدینه اطلاع رسانی کند و علاوه بر اینکه برعکس تصمیم عبدالله بن زبیر (که به‌صورت مخفیانه و شبانه و از طریق بیراهه جهت حفظ جان خود پس از امتناع از قبول بیعت با یزید به مکه فرار کرد) در این 12 روز اقامت در مدینه، نسبت به هجرت علنی‌اش از مدینه به مکه بسترسازی ذهنی در میان مردم مدینه ایجاد نماید و شرایط جهت خروج خود و یارانش به‌صورت علنی و در روز روشن و در برابر دید ماموران والی مدینه و از طریق جاده اصلی مدینه به مکه فراهم نماید.

در طول این 12 روز اقامت خود در مدینه به انحاء مختلف تلاش می‌کرد «تا فلسفه خروج و مهاجرت و قیام خود را برای مردم و تاریخ فردا در چارچوب اعتراض به خواسته یزید جهت بیعت با او و امتناع امام حسین در قبول بیعت با یزید اعلام نماید»؛ یعنی در این 12 روز فرایند مدنی قیام امام حسین، او تلاش می‌کرد تا برای مردم و تاریخ فردا تبیین نماید که خروج و مهاجرت او از مدینه (برعکس عبدالله بن زبیر که به خاطر حفظ جانش صورت گرفت) برای حفظ جانش نیست، بلکه برای افشاگری بر علیه یزید و دستگاه خلافت او و اجتماعی کردن و تاریخی کردن قیامش (که با عدم قبول بیعت آغاز می‌شود) می‌باشد. تا به مردم و مسلمین زمان و تاریخ فردا بگوید که او از مدینه به مکه هجرت می‌کند تا در مکه که بزرگترین تریبون مسلمانان و بزرگترین کنگره و محل اجتماع مسلمانان جهان می‌باشد، او با استفاده از این فرصت بتواند با افشاگری بر علیه دستگاه خلافت یزید، به آگاهی‌سازی و اطلاع رسانی مسلمانان نسبت به تصمیم و حرکت و قیامش بپردازد.

بنابراین در این رابطه است که امام حسین در فرایند 12 روزه مدنی خود، اولین شعار حرکت خود را در مدینه مطرح می‌کند و آن اینکه: «خط الموت علی ولد آدم مخط القلاده علی جید الفتاه و ما اولهنی الی اسلا فی اشتیاق یعقوب الی یوسف» (بحارالانوار - ج 44 - ص 366) و با این اولین شعارش (قبل از حرکتش به سمت مکه، در آن 12 روزی که بعد از مرگ معاویه و درخواست بیعت یزید از امام حسین در مدینه اقامت داشت) می‌خواست، «بین خروج و مهاجرت خودش، با خروج و مهاجرت عبدالله بن زبیر (که تنها به خاطر حفظ جانش شبانه و از طریق بیراهه از مدینه به‌طرف مکه فرار کرد) مرزبندی نماید»؛ و رسماً و علناً برای مردم و آینده تاریخ روشن کند که هجرت و خروج او از مدینه به مکه اصلاً ریشه در تئوری بقا و صیانت نفس و حفظ جان و کنسروالیسم، ندارد.

علی ایحال، آنچه از تصمیمات امام حسین در فرایند مدنی می‌توان فهم کرد اینکه، امام حسین جهت شروع اعتراض و حرکتش از قبل منتظر خبر مرگ معاویه بوده است، چراکه گرچه معاویه در زمان حیاتش تقریبا تمامی محورهای صلحنامه با امام حسن نقض کرده بود، ولی امام حسین «حتی بعد از شهادت امام حسن به احترام امضای امام حسن در پای صلحنامه با معاویه، هیچگونه حرکت عملی (هر چند به‌صورت کلامی اعتراض می‌کرد) بر علیه خلافت غاصبانه معاویه نکرد»؛ و به همین دلیل منتظر خبر مرگ معاویه بود تا (پس از شهادت امام حسن و پس از مرگ معاویه از آنجائیکه دیگر صلحنامه امام حسن با معاویه فاقد هرگونه ارزش حقوقی و شرعی و عرفی و اخلاقی می‌شود) حرکت مستقل و علنی و عملی خودش بر علیه یزید (جانشین از پیش معین شده معاویه) از سر گیرد؛ که این خواسته و انتظار امام حسین، در 16 رجب سال 60 به واقعیت پیوست.

لذا با عنایت به اینکه، «اعلام خبر مرگ معاویه از طرف والی مدینه، همراه بود با دعوت یزید، از امام حسین، جهت بیعت با او - که در روز 17 رجب سال 60 در دارالخلافه توسط والی مدینه به امام حسین اعلام گردید - استارت پروسه قیام و حرکت امام حسین از عصیان و مخالفت امام حسین با بیعت با یزید در فرایند مدنی در 12 روز مدینه زده شد.» در نتیجه اگر بپذیریم که پروسه پنج ماه و دوازده روز قیام امام حسین از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا دارای فرایند سه گانه اول – فرایند مدنی، دوم - فرایند مکی، سوم فرایند عاشورائی، عنوان فرایند مدنی حرکت و قیام امام حسین «همین اعتراض و مخالفت توسط امتناع از بیعت کردن با یزید می‌باشد.»

قابل ذکر است که امام حسین آگاه به تمامی امور اسلام فقاهتی حاکم بر جامعه مسلمین بوده است و به‌خوبی می‌دانسته است که، «عدم قبول بیعت با یزید به معنای حق عدم انتخاب کردن، برای او از طرف حکومت و طرفداران اسلام فقاهتی تعریف نمی‌شود» بلکه بالعکس، آنچنانکه تا قرن پنجم توسط امام محمد غزالی و تا قرن هشتم توسط ابن خلدون و الی زماننا توسط طرفداران اسلام فقاهتی برادران مسلمان اهل تسنن، شاهد آن هستیم «این عدم بیعت امام حسین با خلافت یزید و دستگاه بنی‌امیه، در چارچوب اسلام فقاهتی، به معنای خروج بر اسلام و مسلمین و حکومت اسلامی تلقی می‌شود»؛ که کمترین جزائش در اسلام فقاهتی، مرگ خواهد بود.

لذا در این رابطه است که، امام حسین در فرایند مدنی 12 روزه حرکت خود، «با عدم قبول بیعت با یزید علاوه بر اینکه پای اعدام و مرگ خود را امضاء کرد، در این رابطه با اعلام اولین شعارش در فرایند مدنی که همان «خط الموت علی ولد آدم مخط القلاده علی جید الفتاه» می‌باشد، رسماً به جامعه آن روز و تاریخ فردا اعلام کرد که با وقوف و آگاهی به هزینه عدم بیعت با یزید که مرگ است، درخواست یزید و والی مدینه جهت بیعت با یزید را رد می‌کند

ب – فرایند «12 روزه مدنی» امام حسین در مدینه:

از بعد از اعلام عدم قبول بیعت با یزید توسط امام حسین در 12 روز فرایند مدنی حرکت او بود که امام حسین، «پس از انتخاب عدم بیعت با یزید به‌عنوان یک استراتژی از پیش تعیین شده و برنامه‌ریزی شده نه تاکتیک پراگماتیستی، از آنجائیکه واقف بود که هزینه و جزای عدم بیعت با امام المسلمین و خلیفه زمان، یعنی یزید طبق اسلام فقاهتی مرگ می‌باشد، به همین دلیل در راستای پرداخت هزینه عدم بیعت با یزید بود که امام حسین در فرایند 12 روز مدنی خود می‌کوشد، تا دست به انتخاب دوم خود بزند»، اما از آنجائیکه انتخاب دوم امام حسین برعکس انتخاب دوم عبدالله بن زبیر بود (که فرار از مدینه به مکه را، جهت حفظ جانش نسبت به پرداختن هزینه عدم بیعت با یزید برگزید) او نمی‌خواست، در پرداخت هزینه عدم بیعت با یزید مانند عبدالله بن زبیر عمل نماید، یعنی به مکه فرار کند تا از آنجائیکه مکه شهر امن است و کسی نمی‌تواند او را بکشد، به خیال خود از مرگ و پرداخت هزینه عدم بیعت در امان باشد.

بنابراین اینکه گفته می‌شود که امام حسین از اواخر عمر معاویه و از بعد از شهادت امام حسن، منتظر اعلام خبر مرگ معاویه بود، تا حرکت خود را مستقل از صلحنامه امام حسن با یزید، جانشین از پیش تعیین شده معاویه شروع نماید، نباید چنین تلقی شود، که امام حسین از قبل مرگ معاویه و یا در دوران 12 روز فرایند مدنی حرکتش، مانند حرکت مهره‌های صفحه شطرنج، توسط پیشگوئی در سایه علم امامت و پیوند با ماوراء الطبیعه، آنچنانکه اسلام فقاهتی و اسلام زیارتی و اسلام روایتی و اسلام شفاعتی و شیعه غالی، امروز در جامعه ایران بر طبل آن می‌کوبند، حرکت و انتخاب خود در سه فرایند مدنی و مکی و عاشورائی‌اش از قبل پیشگوئی (نه پیش‌بینی) کرده است.

آن زمانی ما به داوری غلط در این رابطه می‌پردازیم که چنین فکر کنیم که امام حسین از قبل، به قتل و شهادت خودش در کربلا واقف بوده است. یا مثلاً پیامبر و امام علی از قبل خبر شهادت او را اعلام کرده بودند. آنچنانکه ابن طاووس در این رابطه با ذکر یک حدیث بدون سند از قول پیامبر اسلام خطاب به امام حسین می‌گوید: «اتانی رسول الله بعد ما فارقتک فقال: یا حسین اخرج فان الله قد شاء ان یراک قتیلا فقال له ابن الحنیفه فما معنی حملک هو ء لاء معک و انت تخرج علی مثل هذه الحال؟ فقال له: قد قال لی ان الله شاء یراهن سبا یا - یعنی امام حسین به برادرش محمد بن حنیفه فرمود، بعد از آنکه از تو جدا شدم، رسول خدا نزد من آمد و گفت: ای حسین، از مدینه بیرون برو که خدا خواسته است ترا کشته ببیند، محمد بن حنیفه خطاب به امام حسین گفت: پس شما که در چنین حالی می‌روید، چرا این بانوان را با خود به‌طرف مرگ می‌برید؟ امام حسین فرمود پیغمبر به من گفت: خدا خواسته است تا آنان را اسیر ببیند.»

طرح اینگونه احادیث مجعول توسط طرفداران اسلام دگماتیسم فقاهتی و روایتی و زیارتی و شفاعتی، برای آن است که تا پروسه سه فرایندی انتخابی و خودآگاهانه امام حسین با پیوند دادن به ماوراء الطبیعه و بی‌اختیار کردن امام حسین در انتخاب آن، شکل تقدسی به آن ببخشند. علیهذا، اعلام تصمیم قبلی امام حسین از بعد از شهادت امام حسن، جهت مبارزه با جانشینان معاویه، (که از قبل معاویه با نقص صلحنامه، جانشینی مادام العمر خود را یزید به‌صورت وصایتی مشخص کرده بود) به معنای اعتقاد و تکیه بر علم امامت امام حسین و دانستن زمان و جایگاه قتل و شهادتش در کربلا و غیره (آنچنانکه اسلام فقاهتی و اسلام دگماتیسم و اسلام زیارتی و اسلام شفاعتی و اسلام روایتی و اسلام مداحی‌گری می‌گوید) نیست، بلکه بالعکس تنها مقصود ما این است که، «امام حسین چه در دوران 12 روزه فرایند مدنی خود و چه قبل از مرگ معاویه و بعد از شهادت امام حسن، مصمم به مبارزه علنی با خلافت یزید، توسط بیعت نکرده بوده است، لذا در خصوص فرایند 12 روزه مدنی پروسس 5 ماه و 12 روز قیام امام حسین که فرایند اول پروسس حرکت او می‌باشد تاکنون از سه منظر و یا سه رویکرد مختلف، مورد تبیین و تعریف قرار گرفته است

به عبارت دیگر در طول13 و نیم قرنی که از واقعه عاشورا می‌گذرد، در خصوص انگیزه امام حسین از تکوین پروسس قیامش که بی شک سنگ زیربنای این پروسس فرایند 12 روزه مدنی او می‌باشد، از سه رویکرد یا سه منظر مختلف، این فرایند مورد مطالعه قرار گرفته است. فراموش نکنیم که گرچه فرایند مدنی پروسس قیام امام حسین به لحاظ زمانی در برابر دو فرایند مکی و فرایند عاشورائی‌اش کمتر می‌باشد، چرا که طول زمانی فرایند اول که همان فرایند مدنی پروسس قیام امام حسین می‌باشد 12 روز است، یعنی از 16 رجب سال 60 که امام حسین در مسجد النبی مدنیه خبر مرگ معاویه توسط نماینده والی مدینه دریافت کرد تا 28 رجب سال 60 که امام حسین رسماً و علناً در روز روشن به همراه یارانش در برابر چشم دیده‌بانان یزید، مدینه را ترک کرد، در صورتی که طول زمانی فرایند دوم پروسس قیام امام حسین که همان فرایند مکی حرکتش است، بیش از 4 ماه است، یعنی از 28 رجب تا 8 ذی الحجه سال 60 می‌باشد که در طول تمامی این مدت امام حسین تلاش می‌کرد تا به تعیین نظری و عملی فرایند سوم حرکت خود بپردازد و «آگاهانه با تعیین بسترهای نظری و عملی»، فرایند سوم خود را معماری نماید. چرا که امام حسین خوب آگاه بود که «تمام دعاها برای آمین است» و آمین حرکت او همان فرایند سوم می‌باشد.

لذا هرچند در تبیین نظری امام حسین در مکه، «فرایند سوم حرکتش فرایند کوفی بود» اما در عرصه عمل و واقعیت این پیش‌بینی امام حسین تغییر کرد و فرایند کوفی امام حسین بدل به فرایند عاشورائی شد. اینکه چه شد که در عرصه عمل نقشه و پلان و استراتژی امام حسین تغییر کرد، بهتر است که موضوع را در همان فرایند سوم دنبال نمائیم. البته طول زمانی فرایند سوم، حرکت امام حسین 32 روز بود. یعنی از هشتم ذی الحجه سال 60 که امام حسین با ناتمام گذاشتن سفر حج به‌صورت آشکار در برابر چشمان مسلمین جهان، در بزرگترین کنگره و گردهمائی مسلمانان، به‌صورت علنی به همراه یاران خود از مکه خارج می‌شود تا روز عاشورای محرم سال 61 این فرایند ادامه پیدا کرد که جمعاً طول این فرایند سوم 32 روز می‌شود.

بر این مطلب بیافزائیم که در مقایسه بین سه فرایند مدنی و مکی و عاشورائی قیام امام حسین، دو فرایند مدنی و مکی‌اش، امام حسین با انتخاب قبلی خود انجام داد، اما فرایند سوم حرکتش که همان فرایند عاشورائی می‌باشد، از آنجائیکه قبلاً در مکه به‌صورت فرایند کوفی توسط امام حسین انتخاب شده و در عمل فرایند کوفی او بدل به فرایند عاشورائی شد، یعنی فرایند عاشورائی بر امام حسین تحمیل گردید و امام حسین خود از قبل آن را انتخاب نکرده بود، هر چند که خود امام حسین از بعد از تحمیل فرایند سوم بر او، بخصوص از بعد از شنیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل توسط ابن زیاد، «آگاهانه و آزادانه به معماری فرایند سوم یا فرایند عاشورائی پرداخت.»

ادامه دارد