آسیبشناسی «خیزش معیشتی آبانماه 98» - قسمت سوم
یادمان باشد که تبلیغ خشونت آلترناتیوسازان خارجنشین از جریانهای راست ارتجاعی سلطنتطلب تا مجاهدین خلق در پروسه خیزش آبانماه 98 تنها فونکسیونی که داشته است، «بسترسازی برای سرکوب خونین و همه جانبه توسط دستگاههای چند لایهای سرکوبگر حزب پادگانی خامنهای بوده است» لذا در این رابطه بود که خامنهای در سخنرانی روز یکشنبه مورخ 26/08/1398 خود «جهت اعلام چراغ سبز سرکوب خونین خیزش آبانماه 98 به دستگاههای سرکوبگر تحت امر خود، به دروغ عامل تحریک این خیزش را به سلطنتطلبان راست ارتجاعی خارجنشین و به مجاهدین خلق نسبت داد» در صورتی که برعکس خیزش دیماه 96، در خیزش آبانماه 98 حتی از شعارهای متفرقه افراد اجارهای در حمایت از رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی هم خبری نبود؛ و شعار محوری و فراگیر خیزش آبانماه 98 فقط و فقط این بود:
«بنزین گرانتر شده، فقیر فقیرتر شده» و تنها این شعار بود که در پروسه خیزش آبانماه 98 رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را گرفتار بنبست همه جانبه کرده بود؛ و لذا تمامی تبلیغات شبانه روزی بوقهای تبلیغاتی و ارتجاعی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از آغاز تکوین خیزش آبانماه 98 بر این اساس قرار داشت تا این «شعار محوری خیزش آبانماه 98 مردم ایران در بیست و دو استان و در بیش از 100 شهر کشور با صدها کشته و هزاران زخمی و هزاران دستگیری آفتابی نشود.»
یادمان باشد که محورهای سخنرانی خامنهای در روز یکشنبه مورخ 26/08/1398 عبارت بودند از:
1 - من اطلاعی در باب تاثیرات افزایش قیمت بنزین ندارم و لذا تصمیمگیری در این رابطه به سران قوا واگذار کردم.
2 - به علت اینکه تصمیم افزایش قیمت بنزین مصوبه سران قوا میباشد، من حمایت میکنم.
3 - کسانی که در مخالفت با افزایش 300 درصدی قیمت بنزین، اعتراضات اخیر در جامعه ایران براه انداختهاند اشرار هستند نه معترض، بنابراین باید سرکوب شوند.
4 – عقبنشینی در برابر خواستههای مردم ایران در این رابطه غیر ممکن میباشد.
5 - عامل تحریک اعتراضات اخیر بر علیه افزایش 300 درصدی قیمت بنزین مردم ایران نیستند، بلکه تحریک سلطنتطلبان و مجاهدین خلق میباشند.
6 - وظیفه دولت در این رابطه تنها مقابله با افزایش قیمتهای کالاهای دیگر در جامعه ایران میباشد.
نگاهی هر چند اجمالی به آن سخنرانی خامنهای خود گویای عظمت فرابحرانهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و جامعه ایران میباشد.
خامسا آنچنانکه فوقا در باب خیزش آبانماه 98 و خیزش دیماه 96 مطرح کردیم، «تفاوت صورت و شکل حرکت جنبشی با صورت و شکل حرکت خیزشی در این است که حرکت جنبشی علاوه بر اینکه دارای گفتمان مشخص میباشد و علاوه بر اینکه از برنامه و سازماندهی برخوردار میباشد، دارای رهبری خودبنیاد است». در صورتی که «در حرکت خیزشی نه برنامه وجود دارد و نه سازماندهی و نه رهبری و نه گفتمان و نه برنامه حداقلی و حداکثری». به همین دلیل میتوان نتیجه گرفت که اعتلای خیزشها در جامعه (برعکس اعتلای جنبشها که حرکت رو به جلو میباشد) حرکت دورانی یا بر گرد خویش میباشد.
در این رابطه است که خیزش آبانماه 98 به ما آموخت که ظهور حرکت خیزشی و جنبشی در جامعه بزرگ ایران یک مائده آسمانی نبود و یک غرش رعد در آسمان بیابر ایران نبود که توسط جریانهای سیاسی خارجنشین معتقد به کسب قدرت سیاسی، توسط خودشان و برای خودشان و با رویکرد براندازانه و یا توسط قدرتهای امپریالیستی و سرمایهداری جهانی و ارتجاع منطقه، از بالا بر جامعه ایران تزریق شده باشد، بلکه برعکس خیزش آبانماه 98 سنتزی مولود دیالکتیک همین جامعه بزرگ ایران بود.
باری، هر چند که حرکت جنبشی و حرکت خیزشی دو کیفیت متفاوت دارند اما این دو حرکت دارای فصل مشترکی میباشند که عبارتند از:
1 - تکوین از پائین.
2 - مبارزه با بالائیهای قدرت.
سادساً رابطه خیزشها با جنبشهای صورت خطی ندارد، بلکه برعکس از صورت پارادوکسی برخوردار میباشند. به این ترتیب از آنجائیکه مضمون و جوهر حرکتهای جنبشی در سه صورت مدنی و صنفی و سیاسی آن مطالباتی میباشند، بنابراین (در چارچوب خودویژگیهای حرکت جنبشی که فوقا به ذکر آن پرداختیم) انجام مبارزه جنبشی در اشکال مختلف اعتراضی و اعتصابی و آکسیونی مادیت پیدا میکنند، در صورتی که در حرکت خیزشی (در چارچوب همان خودویژگیهای که قبلاً مطرح کردیم) آن حرکتها تنها در یک شکل اعتراضی و آکسیونی و خیابانی میتوانند مادیت پیدا کنند؛ و همین تک شکلی بودن مبارزه خیزشی در چارچوب فقدان رهبری و فقدان سازماندهی و اتمیزه و تودهای بودن آن باعث میگردد تا حرکت اعتراضی و آکسیونی و خیابانی خیزشی در کمترین مدت (به جای سمتگیری و استحاله به حرکت اعتصابی و جنبشی) بدل به حرکت آنتاگونیستی بشود که همین آنتاگونیستی شدن حرکتهای خیزشی علاوه بر اینکه (در شرایطی که توازن قوا در عرصه میدانی به سود حاکمیت باشد) بسترساز سرکوب این خیزشها توسط دستگاههای چند لایهای حاکمیت میشود، با امنیتی شدن فضای جامعه شرایط جهت رکود جنبشهای مطالباتی فراهم میسازد.
بر این مطلب بیافزائیم که در صورتی که این خیزشها در عرصه حرکت بتوانند از آنتاگونیستی شدن پرهیز کنند و دوام حرکت خود را طولانی نمایند و از طرف دیگر پیوند خود را با جنبشهای مطالباتی برقرار کنند، بدون تردید در چنین شرایطی نه تنها خیزشهای باعث رکود جنبشها نمیشوند و نه تنها شرایط برای سرکوب همه جانبه این خیزشها توسط دستگاههای چند لایهای سرکوبگر از بین میرود، از همه مهمتر اینکه این خیزشها باعث اعتلای جنبشهای سه مؤلفهای مطالباتی نیز میشوند.
سابعاً مهمترین دستاورد خیزش آبانماه 98 برای جامعه ایران این است که منهای اینکه دریابیم که در شرایط امروز جامعه ایران مبارزه آزادیخواهانه به صورت تک مؤلفهای (بدون مبارزه عدالتطلبانه) راه به جائی نمیبرد، قطعاً در جامعه امروز ایران با «رویکرد لیبرال دموکراسی سرمایهداری» نمیتوان به دموکراسی دست پیدا کرد به عبارت دیگر تنها با رویکرد دموکراسی سه مؤلفهای سیاسی و اقتصادی و معرفتی شریعتی میتوان به دموکراسی در جامعه بزرگ ایران دست پیدا کرد، دستاورد دیگری که خیزش آبانماه 98 برای جامعه ایران به همراه داشت این است که خطر بزرگی که جامعه امروز ایران را تهدید مینماید، ظهور هیولای پوپولیسم است که در شرایط فعلی مترصد بازتولید قدرت میباشند.
همچنین اضافه کنیم که «رویکرد صدقهای» رژیم مطلقه فقاهتی جهت خاموش کردن خواستگاه خیزش آبانماه 98 خود در راستای همین سمتگیری پوپولیستی خیزش آبانماه 98 میباشد. یادمان باشد که اتاق فکر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از قبل از اعلام افزایش 300 درصدی قیمت بنزین در روز جمعه مورخ 24/08/1398 پروژه تزریق صدقهای خود را به پائینی زیر خط فقر جامعه ایران (که طبق گفته دولت روحانی جمعیت افراد زیر خط فقر امروز جامعه ایران پس از گذشت 40 سال از عمر رژیم مطلقه فقاهتی که بنا بود که طبق گفته خمینی در بهشت زهرا در سال 57 - این رژیم هم دنیای مردم ایران را آبادان کنند و هم آخرت آنها - به 60 میلیون نفر رسیده است، یعنی پس از 40 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی، سه چهارم جمعیت ایران امروز زیر خط فقر به سر میبرند و جهت استمرار حیات خود نیازمند به کمکهای صدقهای و معیشتی از حاکمیت میباشند) تعریف کرده بودند و لذا در این رابطه بود که از همان ساعات اولیه روز جمعه محمدباقر نوبخت (در جهت مقابله نرمافزاری با اعتلای خیزش مردمی) پیوسته بر طبل این پروژه صدقهای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم میکوبید.
دستاورد دیگری که خیزش آبانماه 98 برای مردم ایران داشت این است که اولویت مبارزه عدالتخواهانه در جامعه امروز ایران به خاطر آن نیست که به عدالت همچون مبارزهای صرف با سرمایهداری حاکم بنگریم و به خاطر آن نیست که ما به شعار «عدالت همچون نردبانی جهت عروج» در نظر بگیریم، بلکه مهمتر از همه اینکه «تکیه بر شعار عدالت در رویکرد ما و در جامعه ما برای آن است که عدالت شرط حیاتی برای دستیابی به دموکراسی پایدار در جامعه ایران میباشد» و «بدون عدالت در جامعه ایران امکان دستیابی به دموکراسی پایدار وجود ندارد» بنابراین میتوان نتیجه گرفت که آنچنانکه در جامعه ایران سوسیالیسم بدون دموکراسی بیمعنا میباشد، دموکراسی بدون عدالت در جامعه امروز ایران بیمعناتر میباشد؛ و این درس بزرگی است برای همه آنهائی که امروز با «تکیه بر رویکرد لیبرال دموکراسی سرمایهداری میخواهند جامعه ایران را به طرف دموکراسی سوق دهند.»
ثامناً خیزش آبانماه 98 نشان داد که علت و دلیل شکست پروژه 40 ساله آلترناتیوسازی خارج از کشور این بوده است که جریانهای سیاسی در راستای کسب قدرت سیاسی با دور زدن جنبشهای خودبنیاد مطالباتی سه مؤلفهای سیاسی و صنفی و مدنی داخل کشور پیوسته توسط کنترل از راه دور میخواهند به مردم ایران بگویند که «شما بروید حکومت را بگیرید تا ما بیائیم بر شما حکومت کنیم، چرا که خود شما بدون ما توان و لیاقت حکومت کردن ندارید» از اینجاست که پروژه گذار آنها برای جامعه ایران دارای سه پروژه میباشد که عبارتند از:
1 - پروژه مدیریت گذار از حاکمیت مطلقه فقاهتی.
2 - پروژه مدیریت فروپاشی رژیم مطلقه فقاهتی.
3 - پروژه پسافروپاشی و بازتولید نظام سیاسی و حکومتی جدید.
که البته این سه پروژه حول محور هر کدام از جریانهای سیاسی راست و چپ (از مجاهدین خلق تا سلطنتطلبان و جمهوریخواهان) معنی پیدا میکنند و لذا در این رابطه بوده است که هر جریانی پس از شکست پروژه تغییرش از داخل با اقامت در خارج جریان خود را آلترناتیو حاکمیت تعریف میکنند و در این چارچوب است که هر کدام از آنها برای آنکه حرف خود را بر کرسی بنشاند، از 40 سال پیش الی الان جامعه ایران را در وضعیت انقلابی تعریف میکنند و در چارچوب وضعیت انقلابی تحلیل کردن جامعه ایران بر این باورند که توازن قوا در عرصه میدانی در داخل کشور بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم میباشد و در نتیجه 40 سال است که می گویند «فردا و پس فردا رژیم مطلقه فقاهتی سرنگون میشود» و بدین ترتیب است که هر کدام از این جریانها برای حاکمیت خودشان پروژه خاص گذار از رژیم مطلقه فقاهتی در راستای جایگزین شدن خود آنها به عنوان تنها آلترناتیو حاکمیت تعریف میکنند و در چارچوب همان پروژه گذار خاص خود سعی میکنند، تمامی جنبشها و خیزشهای داخلی کشور را به استخدام مسیر گذار خاص خود بکشانند.
از اینجا است که هدایتگری آنها از راه دور باعث سرگردانی و بنبست جنبشها و خیزشهای داخلی میشود چراکه شرایط داخلی جامعه ایران در «وضعیت انقلابی» قرار ندارد و «توازن قوا» در عرصه میدانی به سود حاکمیت میباشد؛ و حاکمیت در این شرایط توان سرکوب همه جانبه جنبشها و خیزشها را دارد؛ و خیزشها هنوز در شکل تودهای و بیشکل و اتمیزه و عدم سازماندهی و عدم رهبری و عدم برنامهریزی حداقلی و حداکثری و عدم گفتمانی حرکت میکنند؛ و البته جنبشهای خودبنیاد جامعه مدنی هم منهای اینکه هنوز در فرایند صنفی و مدنی حرکت میکنند، به علت عدم تشکلیابی عمودی و افقی و فراگیر، در فرایند جنبش کارگاهی هستند (نه فرایند فراگیر طبقهای).
ادامه دارد