سلسله بحثهای تئوریک در باب «آزادی» و «دموکراسی»
پیوند تنگاتنگ استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه جنبشی با دو مؤلفه:
«دموکراسی» و «سوسیالیسم» - قسمت سی و هفتم
ز - در جریان جنبش سبز چه در مرحله پیشاانتخابات دولت دهم در خرداد 88 و چه در مر حله پساکودتای انتخاباتی خرداد 88، باز این جنبش دانشجوئی بود که تمام قد در حمایت از میرحسین موسوی برخاست و البته هزینه سنگین آن هم در جریان سرکوب حزب پادگانی خامنهای (از حمله مغولوار به خوابگاههای دانشجوئی گرفته تا شکنجهگاههای کهریزک و اوین و غیره) پرداخت کرد.
با عنایت به موارد فوق است که میتوانیم داوری کنیم که جنبش دانشجوئی ایران در 76 سال حیات سیاسی خود چهار نقش کلیدی داشته است:
اول - آغازگری و استارت حرکت جنبشهای دیگر اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران.
دوم – ایجاد پیوند بین جنبشهای مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران.
سوم - سیاسی کردن جنبش مطالباتی کارگاهی و صنفی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران.
چهارم – سراسری و فراگیر کردن حرکت جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران.
باری نکتهای که در رابطه با جوهر و مضمون حرکت جنبش دانشجوئی ایران در 76 سال گذشته باید مد نظر قرار گیرد اینکه، جوهر اصلی مبارزه جنبش دانشجوئی ایران از آغاز الی الان، حتی در دوران گفتمان پیشاهنگی دهه 40 و 50، «جوهر آزادیخواهی و ضد استبدادی بوده است». به عبارت دیگر جنبش دانشجوئی ایران در طول 76 سال گذشته در چارچوب مبارزه دموکراتیک خود پیوسته تلاش کرده است تا جهت ایجاد پیوند بین جنبشهای مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بین دو شعار «نان و آزادی» پیوند ایجاد نماید.
قابل ذکر است که در طول 76 سال گذشته که مبارزه جنبشهای مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، از صورت سنتی گذشته وارد دوران نوین مبارزه شده است، در یک تقسیمبندی کلی مبارزه تمامی جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را میتوانیم به دو دسته:
الف – مبارزه طبقاتی.
ب - مبارزه رهائیبخش، تقسیم نمائیم؛ که در یک نگاه کلی «جوهر مبارزه طبقاتی» آن دسته از جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران که در این چارچوب مبارزه کرده یا میکنند، «مبارزه برابریطلبانه» میباشد، در صورتی که «جوهر مبارزه رهائیبخش» دسته دیگر از جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، در تحلیل نهائی «مبارزه آزادیخواهانه» بوده و میباشد.
لذا در طول 76 سال گذشته در عرصه نظری همیشه در آرایش دو شعار «آزادی و برابری» در بین جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضفین ایران بحران تئوریک وجود داشته است؛ که به علت اعتقاد به تقدم و تأخر دو شعار «نان و آزادی» در طول 76 سال گذشته، شرایط جهت ایجاد افتراق بین جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران پیوسته فراهم بوده است. به این ترتیب که برخی با عمده کردن و مطلق کردن شعار «آزادی»، شعار «نان و عدالت و برابریطلبانه» را به محاق میبرند؛ و دموکراسی را از صورت قائم بالذات خود خارج میکنند و به صورت قائم بالغیر تبیین و تفسیر مینمایند و البته این قائم بالغیر را قائم به سرمایهداری تفسیر میکنند. آنچنانکه برخی دیگر با مطلق کردن شعار «نان و برابریطلبانه»، شعار «آزادی» را به محاق میبرند و بدون دموکراسی میخواهند به سوسیالیسم دست پیدا کنند؛ که البته تجربه سوسیالیسم دولتی قرن بیستم نشان داد که غیر ممکن میباشد. در نتیجه همین امر علاوه بر اینکه باعث گردیده است تا پیوندی بین شاخههای مختلف جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران حاصل نشود، بسترساز عدم فهم پیوند تنگاتنگ بین دو شعار «نان و آزادی» در عرصه تئوری و نظری بشود.
بیشک نیاز به تاکید بیشتر در این باره نیست که دو شعار «نان و آزادی»، چه در عرصه برنامه و چه در عرصه مبارزه پیوندی جداناپذیر دارند. هر چند که هم دموکراسی و هم سوسیالیسم قائم بالذات هستند، بطوریکه به صورت قطع و یقین میتوان داوری کرد که بدون دموکراسی نمیتوان به سوسیالیسم دست پیدا کرد، هر چند که بدون سوسیالیسم، دموکراسی میتواند در چارچوب نظام سرمایهداری تکوین پیدا نماید؛ و معنای مدل «دموکراسی – سوسیالیستی» (نه سوسیال دموکراسی، یا دولت رفاه سرمایهداری) معلم کبیرمان شریعتی چیزی جز همین پیوند لایتجزای «آزادی و نان» یا «آزادی و برابری» یا «دموکراسی و سوسیالیسم» نیست؛ و اصلاً تفاوت مدل سوسیال دموکراسی برنشتاینی و مدل دموکراسی سوسیالیستی شریعتی در این است که:
الف – مدل سوسیال - دموکراسی برنشتاینی یا دولت رفاه، در چارچوب سیاست انطباقی با نظام سرمایهداری حرکت میکند، در صورتی که مدل دموکراسی – سوسیالیستی شریعتی، در چارچوب سیاست «تغییر سرمایهداری» حرکت مینماید.
ب – مدل سوسیال- دموکراسی معتقد به مدل دولت رفاه توسط تکیه بر جزایر سوسیالیستی در عرصه مناسبات سرمایهداری است، اما مدل دموکراسی- سوسیالیستی شریعتی معتقد به دولت با سه مشخص:
1 - سکولاریسم حکومتی (نه سکولاریسم سیاسی، به معنای جدائی حکومت از فقه و فقاهت، نه به معنای جدائی دین از سیاست).
2 - نظام فدراتیوی در عرصه مدیریت، توسط نظام شورائی تکوین یافته از پائین.
3 - نظام دموکراتیک در چارچوب جامعه مدنی تکوین یافته از پائین.
ج – گرچه هم سوسیال - دموکراسی برنشتاینی و هم دموکراسی- سوسیالیستی شریعتی بر شعار «برابری و آزادی» تکیه میکنند، اما سوسیال دموکراسی از آنجائیکه به آرایش و تقدم و تأخر دو شعار «نان و آزادی» یا «برابری و آزادی» معتقد است، آزادی را در چارچوب مناسبات سرمایهداری، همزمان با آزادی گردش سرمایه و آزادی رقابت در بازار سرمایهداری تعریف میکنند و هم آزادی تشکیلات صنفی طبقه کارگر به همین دلیل دموکراسی و آزادی در مدل سوسیال دموکراسی، در خدمت طبقه حاکم که همان طبقه بورژوازی میباشد قرار دارد.
در صورتی که در مدل دموکراسی - سوسیالیستی شریعتی، از آنجائیکه شریعتی به آرایش و تقدم و تأخر دو شعار «نان و آزادی» یا «دموکراسی و سوسیالیست» معتقد نیست و هر دو شعار «نان و آزادی» و «دموکراسی و سوسیالیست»، با اعتقاد به قائم بالذات بودن هر دو، در پیوند با هم تبیین و تحلیل مینماید؛ و آزادی بدون سوسیالیست در چارچوب نظام سرمایهداری همان لیبرالیسم در اشکال مختلف آن تعریف مینماید. در صورتی که «سوسیالیست بدون آزادی»، نظام بوروکراسی و توتالیتر طبقه جدید، در نماد سوسیالیست دولتی تحلیل مینماید؛ و به همین دلیل شریعتی مدل دموکراسی - سوسیالیستی، مدل شورائی و مشارکتی تعریف مینماید که توسط اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت در جامعه یعنی قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی در عرصه مبارزه با «زر و زور و تزویر» مادیت پیدا میکند.
د – در مدل سوسیال - دموکراسی، «آزادی و دموکراسی» گرفتار حصار آزادی گردش سرمایه و رقابت بازار مناسبات سرمایهداری میباشد، در صورتی که در مدل دموکراسی- سوسیالیستی شریعتی، از آنجائیکه دموکراسی بر جامعه مدنی و نظام شورائی تکوین یافته از پائین استوار میباشد و به جای دولت رفاه بر دولت دموکراتیک و سکولار حکومتی و فدراتیو مدیریتی استوار میباشد، در نتیجه در این مدل، آزادی مدنی و آزادی سیاسی و آزادی اجتماعی گرفتار زندان آزادی گردش سرمایه و آزادی رقابت بازار سرمایهداری نمیشود.
ه – در مدل سوسیال - دموکراسی، نه تنها نظام سوسیال دموکراسی بدیل و آلترناتیو نظام سرمایهداری نیست بلکه توسط شعار «دولت رفاه» به وسیله جزایر سوسیالیستی در چارچوب مناسبات سرمایهداری معتقد به همگانی شدن آموزش و درمان و چند قلم عمومی دیگر در چارچوب نظام سرمایهداری میباشد. در صورتی که در مدل دموکراسی - سوسیالیستی شریعتی، نظام دموکراسی - سوسیالیستی بدیل و آلترناتیو نظام سرمایهداری میباشد؛ و شریعتی رسماً اعلام میکند که «سرمایهداری در این زمان بزرگترین دشمن مشترک همه بشریت میباشد.»
بنابراین در این رابطه است که در مدل دموکراسی – سوسیالیستی شریعتی (برعکس مدل سوسیال – دموکراسی اروپا) «آزادی» در چارچوب مناسبات سوسیالیستی، به آزادی گردش سرمایه و آزادی رقابت در بازار و آزادی تشکلات صنفی طبقه کارگر تقسیم نمیشود، بلکه برعکس در مدل دموکراسی سوسیالیستی شریعتی آزادی تنها به:
1 - آزادی مدنی.
2 - آزادی سیاسی و آزادی اجتماعی تقسیم میشوند؛ و برعکس مدل سوسیال - دموکراسی که معتقد به رفاه اجتماعی در چارچوب جزائر سوسیالیستی در دل مناسبات سرمایهداری میباشد، شریعتی رفاه اجتماعی را تنها توسط اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت، یعنی قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی دنبال مینماید.
باز به همین دلیل در مدل «دموکراسی – سوسیالیستی» شریعتی برعکس مدل نظام «سوسیال – دموکراسی» برنشتاینی اروپا، نظام دموکراسی - سوسیالیستی بدیل و آلترناتیو نظام سرمایهداری میباشد و برعکس رویکرد فوکو یامائی (به سرمایهداری چه در شکل لیبرالیسم وحشی گذشته آن و چه در صورت لیبرالیسم کینزی آن و نئولیبرالیست تاچری و ریگانی سرمایهداری و لیبرال - دموکراسی امروز تابع آن) که لیبرال – دموکراسی و سرمایهداری را به عنوان «پایان تاریخ و آخرین آرمان بشریت و آلترناتیوناپذیر» تعریف میکنند، شریعتی معتقد به انحطاط و فروپاشی و اضمحلال نظام سرمایهداری توسط پارادوکسهای ساختاری و بحرانهای دورهای درون آن در عرصه استثمار طبقه از طبقه، طبقه از ملت و ملت از ملت میباشد.
لذا به همین دلیل شریعتی مکرر اعلام میکرد که «سرمایهداری دشمن مشترک همه خلقهای استثمار شده میباشد» و در این عرصه تا آنجا پیش رفت که رابطه رویکرد خودش با مارکسیسم در مبارزه با سرمایهداری و امپریالیسم جهانی، «رقابت دو طبیب» اعلام کرد؛ یعنی درست در زمانی که مهندس مهدی بازرگان جهت دفاع از «لیبرالیسم و سرمایهداری» تز دشمنی مارکسیسم و اسلام را مطلق میکرد، شریعتی تز «رقابت دو طبیب» را جایگزین تز ارتجاعی مهندس مهدی بازرگان کرد.
و – گرچه هم مدل سوسیال – دموکراسی برنشتاینی و هم مدل دموکراسی سوسیالیستی شریعتی معتقد به مرزبندی با سوسیالیسم کلاسیک نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا و سوسیالیسم دولتی قرن بیستم میباشند، اما مرزبندی سوسیال - دموکراسی برنشتاینی اروپا با سوسیالیسم کلاسیک و سوسیالیسم دولتی، با مرزبندی دموکراسی سوسیالیستی شریعتی متفاوت میباشد، چرا که شریعتی در چارچوب تعریف خود از دموکراسی و سوسیالیست که همان اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت، یعنی «قدرت سیاسی» یا «زور» و «قدرت اقتصادی» یا «زر» و «قدرت معرفتی» یا «تزویر» میباشد، به نقد دو مدل «سوسیالیسم کلاسیک» نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا و مدل «سوسیالیسم دولتی قرن بیستم» میپردازد. در صورتی که در مدل سوسیال - دموکراسی برنشتاینی، با «نفی مبارزه طبقاتی» توسط امکان دستیابی به رفاه اجتماعی در «چارچوب مناسبات سرمایهداری»، به نقد سوسیالیسم کلاسیک و سوسیالیسم دولتی میپردازد.
ز – برای شریعتی در عرصه مدل دموکراسی- سوسیالیستی، برعکس مدل سوسیال – دموکراسی برنشتاینی، «آزادی گردش سرمایه و آزادی رقابت بازار عامل اصلی نابود کننده آزادیهای مدنی و آزادیهای سیاسی و آزادیهای اجتماعی میباشد»، لذا به همین دلیل شریعتی اعلام میکند: «در جامعهای که عدهای سواره هستند و عدهای پیاده حرکت میکنند، (جامعه طبقاتی نظام سرمایهداری) آزادی در چنین جامعهای در خدمت سوارهها میباشد نه پیادهها.»
ح – هر چند در مدل دموکراسی - سوسیالیستی شریعتی «مبارزه تغییرساز اجتماعی با نظام مسلط سرمایهداری و طبقه حاکم بورژوازی در عرصه داخلی و جهانی به صورت دو مؤلفه: مبارزه طبقاتی، مبارزه رهائیبخش انجام میگیرد» و شریعتی «نظام استثمارگر و بهرهکش سرمایه در سه مؤلفه: استثمار طبقه از طبقه، استثمار طبقه از ملت، استثمار ملت از ملت تعریف مینماید»، با همه این احوال در دیسکورس شریعتی در چارچوب مدل دموکراسی - سوسیالیستی او «بین دو مؤلفه مبارزه طبقاتی و مبارزه رهائیبخش، در چارچوب آلترناتیو مناسبات سرمایهداری داخلی و بینالمللی دیوار چین وجود ندارد بلکه برعکس در تحلیل نهائی، جوهر هر دو مؤلفه مبارزه فوق، مبارزه با استثمار سه مؤلفهای فوق میباشد.»
ادامه دارد