بعثت‌شناسی پیامبر اسلام – قسمت 52 - «مبانی متافیزیک قرآن یا متافیزیک پیامبر اسلام»

«تفسیر روحانی از جهان»، «آزادی انسان»، «نفی اتوریته‌های ذهنی و عینی»

 

باری، در تاریخ اسلام اولین نظریه‌پردازی که رمز استراتژی حرکت تحول‌گرایانه و اصلاح‌گرایانه عملی و نظری پیامبر اسلام در چارچوب شعار «لا اله الا الله» فهم کرد، حضرت مولانا علامه محمد اقبال لاهوری بود.

نکته‌ای می‌گویم از مردان حال / امتان را «لا» جلال «الا» جمال

«لا» و «الا» احتساب کائنات / «لا» و «الا» فتح باب کائنات

هر دو تقدیر جهان کاف و نون / حرکت از «لا» زآید از «الا» سکون

تا نه رمز «لا اله» آید بدست / بند غیر الله را نتوان شکست

در جهان آغاز کار از حرف «لا»ست / این نخستین منزل مرد خداست

ملتی کز سوز او یکدم تپید / از گل خود خویش را باز آفرید

پیش غیر الله «لا» گفتن حیات / تازه از هنگامه او کائنات

بنده را با خواجه خواهی در ستیز؟ / تخم «لا» در مشت خاک او بریز

«لا» مقام ضرب‌های پی به پی / این غورعد است نی آواز نی

ضرب او هر بود را سازد نبود / تا برون آئی زگرداب وجود

با تو می‌گویم زایام عرب / تا بدانی پخته و خام عرب

ریز ریز از ضرب او لات و منات / در جهات آزاد از بند جهات

هر قبای کهنه چاک از دست او / قیصر و کسری هلاک از دست او

آه از قومی که چشم از خویش بست / دل به غیر الله داد از خود گسست

تا خودی در سینه ملت بمرد / کوه کاهی کرد و باد او را ببرد

گرچه دارد «لا اله» اندر نهاد / از بطون او مسلمانی نزاد

آنکه بخشد بی‌یقین آن را یقین / آنکه لرزد از سجود او زمین

آنکه زیر تیغ گوید «لا اله» / آنکه از خونش بروید «لا اله»

ای مسلمان اندرین دیر کهن / تا کجا باشی به بند اهرمن

جهد با توفیق و لذت در طلب / کس نیاید بی‌نیاز نیم شب

زیستن تا کی به بحر اندر چو خس / سخت شو چون کوه از ضبط نفس

ای در و دشت تو باقی تا ابد / نعرهٔ «لا» قیصر و کسری که زد؟

در جهان نزد و دور و دیر و زود / اولین خواننده قرآن که بود؟

رمز «الا اله» کرا آموختند؟ / این چراغ اول کجا افروختند؟

از دم سیراب آن امی لقب / لاله رست از ریگ صحرای عرب

حریت پروردهٔ آغوش اوست / یعنی امروز امم از دوش اوست

او دلی در پیکر آدم نهاد / او نقاب از طلعت آدم گشاد

هر خداوند کهن را او شکست / هر کهن شاخ از نم او غنچه بست

حمد بیحد مر رسول پاک را / آن که ایمان داد مشت خاک را

بنابراین در رابطه با فهم همین جوهر و مضمون «لا اله الا الله» در حرکت تحول‌گرایانه و اصلاح‌گرایانه نظری و عملی پیامبر اسلام توسط محمد اقبال لاهوری بود که او کوشید پروژه بازسازی و اصلاح‌گرایانه نظری و عملی خود را با تاسی از حرکت و استراتژی پیامبر اسلام و در چارچوب شعار «لا اله الا الله» به انجام برساند. لذا در این رابطه بود که حضرت مولانا علامه محمد اقبال لاهوری در پروژه اصلاح نظری خود - که همان پروژه بازسازی اسلام تطبیقی می‌باشد و کتاب بازسازی فکر دینی که مانیفست پروژه اصلاح نظری اقبال می‌باشد -، در سرلوحه حرکت نظری و عملی خود با تاسی از پیامبر اسلام، «الله» به عنوان گرانیگاه و ثقل حرکت خود در این رابطه انتخاب کرده است.

مصطفی اندر حرا خلوت گزید / مدتی جز خویشتن کس را ندید

نقش ما را در دل او ریختند / ملتی از خلوتش انگیختند

می‌توانی منکر یزدان شدن / منکر از شأن نبی نتوان شدن

گرچه داری جان روشن چون کلیم / هست افکار تو بی‌خلوت عقیم

از کم آمیزی تخیل زنده‌تر / زنده‌تر جوینده‌تر یابنده‌تر

کلیات اقبال لاهوری – فصل جاوید نامه – ص 309 – س 7

به همین دلیل در چهار فصل اول کتاب گران سنگ بازسازی فکر دینی (فصل اول تحت عنوان معرفت و تجربه دینی، فصل دوم تحت عنوان محک فلسفی تجربیات تجلیات تجربه دینی، فصل سوم تحت عنوان تصور خدا و معنی نیایش و فصل چهارم تحت عنوان من بشری – آزادی و جاودانی آن)، اقبال جد و جهد بلیغی می‌کند تا با بازفهمی کلامی و فلسفی و علمی و عرفانی خداشناسی، قرائتی نو از «الله» و انسان و جهان عرضه نماید. چرا که اقبال با تاسی از پیامبر اسلام، معتقد بود که تنها توسط بازفهمی خداشناسی در لوای «الله» به عنوان گرانیگاه کل وجود، امکان بازسازی نظری و عملی و حرکت اصلاح‌گرایانه نظری و عملی ممکن می‌باشد.

اقبال این موضوع را از پیامبر اسلام خوب آموخته بود که انحطاط فلسفی و انحطاط کلامی و انحطاط عرفانی و انحطاط فقهی و انحطاط سیاسی و انحطاط تمدنی مسلمانان، همه زائیده انحطاط خداشناسی مسلمانان می‌باشد.

ای تو ما بیچارگان را ساز و برگ / وارهان این قوم را از ترس مرگ

سوختی لات و منات کهنه را / تازه کردی کائنات کهنه را

در جهان ذکر و فکر انس جان / تو صلوت صبح، تو بانگ اذان

لذت سوز و سرور از «لا اله» / در شب اندیشه نور از «لا اله»

نی خداها ساختیم از گاو و خر / نی حضور کاهنان افکنده سر

نی سجودی پیش معبودان پیر/ نی طواف کوشک سلطان و میر

این همه از لطف بی‌پایان تست / فکر ما پروردهٔ احسان تست

ذکر تو سرمایه ذوق و سرور/ قوم را دارد به فقر اندر غیور

ای مقام و منزل هر راهرو / جذب تو اندر دل هر رهرو

ساز ما بی‌صوت گردید آنچنان / زخمه بر رگ‌ها او آید گران

در عجم گردیدم و هم در عرب / مصطفی نایاب و ارزان بولهب

این مسلمان‌زاده روشن دماغ / ظلمت‌آباد ضمیرش بی‌چراغ

در جوانی نرم و نازک چون حریر / آرزو در سینه او زود میر

این غلام ابن غلام ابن غلام / حریت اندیشه او را حرام

مکتب از وی جذبه دین در ربود / از وجودش این قدر دانم که بود

این زخود بیگانه این مست فرنگ / نان جو می‌خواهد از دست فرنگ

نان خرید این فاقه کش با جان پاک / داد ما را ناله‌های سوز ناک

دانه چین مانند مرغان سر است / از فضای نیلگون نا آشناست

شیخ مکتب کم سواد و کم نظر / از مقام او نداد او را خبر

آتش افرنگیان بگداختش / یعنی این دوزخ دگرگون ساختش

مؤمن و از رمز مرگ آگاه نیست / در دلش «لا» غالب «الا الله» نیست

تا دل او در میان سینه مرد / می‌نیندیشد مگر از خواب و خورد

بهر یک نان نشتر لا و نعم / منت صد کس برای یک شکم

از فرنگی می‌خرد لات و منات / مؤمن و اندیشهٔ او سومنات

«قم باذنی» گوی و او را زنده کن / در دلش الله هو را زنده کن

ما همه افسونی تهذیب غرب / کشته افرنگیان بی‌حرب و ضرب

تو از آن قومی که جام او شکست / وانما یک بندهٔ الله مست

تا مسلمان باز بیند خویش را / از جهانی برگزیند خویش را

کلیات اقبال لاهوری – فصل چه باید کرد - ص 413 – س 1 به بعد

آنچنانکه خود اقبال بارها بر آن تاکید کرده است تنها نظریه فنا فی الله عرفای مسلمان که از تصوف هند شرقی وام گرفته‌اند، کافی است تا عامل اصلی همه انحطاط امروز مسلمانان بشود؛ زیرا همین یک نظریه عرفای مسلمان از نظر اقبال توانسته است برای قرن‌ها با سلب اراده و اختیار مسلمین قدرت انتخاب مسلمانان را نابود کند.

لذا از آنجائیکه از نظر اقبال، بن مایه و سنگ زیربنای انحطاط مسلمین (در مؤلفه‌های شش گانه آن اعم از انحطاط فلسفی، یا انحطاط کلامی، یا انحطاط عرفانی، یا انحطاط فقهی، یا انحطاط سیاسی، یا انحطاط تمدنی) در تحلیل نهائی مولود بی‌اراده شدن مسلمانان می‌باشد، اقبال مانند سیدجمال، عامل اولیه این بی‌اختیاری و بی‌ارادگی مسلمانان در نظریه «فنا فی الله» عرفای مسلمان می‌دانست؛ و به همین دلیل مانند سیدجمال جهت بازسازی اراده و اختیار از دست رفته مسلمانان، در عرصه پروژه بازسازی عملی یا حرکت اصلاح‌گرایانه عرفان و تصوف مسلمانان و آبشخور اولیه اندیشه عرفای مسلمان، نظریه افلاطونی و نئوافلاطونی و فلوطینی را به چالش کشید و بیش از همه عرفا به جان حافظ شیرازی افتاد، چراکه معتقد بود که جبر عرفانی، عرفای مسلمان که مولود اندیشه افلاطونی می‌باشد، عامل اصلی سرکوب و نفی اختیار و اراده مسلمانان بوده است.

ادامه دارد

 

 

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری