بعثت‌شناسی پیامبر اسلام – قسمت هفتاد و نه

هدف بعثت پیامبر اسلام «پاره کردن زنجیرهای پای عقل انسان است»

توسط «توحید عقل و عدل در فرد و اجتماع»

در چارچوب «گفتمان توحید نظری و عملی قرآن»

 

4 - محمد اقبال لاهوری در راستای تبیین هدف بعثت پیامبر اسلام در چارچوب «توحید عقل و عدل در فرد و اجتماع» معتقد به رویکرد پیامبر اسلام و قرآن در کادر «توحید دو مؤلفه‌ای نظری و عملی می‌باشد». بدین ترتیب که پیامبر اسلام در قرن هفتم میلادی در شرایطی مبعوث گردید که «دستاوردهای توحیدی انبیاء ابراهیمی پیش از خود به علت تحریفات بعدی دچار تحریف و شرک در عرصه‌های نظری و عملی شده بودند» بنابراین در راستای «توحید عقل و عدل در فرد و اجتماع بود که پیامبر اسلام مجبور بود تا به شرک‌زدائی نظری و عملی توحید به ارث رسیده از انبیاء ابراهیمی بکند» و در عرصه شرک‌زدائی از توحید نظری قرن هفتم میلادی بود که طبق گفته اقبال، «پیامبر اسلام در چارچوب ایجابی گفتمان توحیدی به مبارزه نظری با فرهنگ یونانی حاکم بر اندیشه بشر در آن زمان و در آن قرن پرداخت.»

«شک نیست که جهان قدیم در زمانی که انسان در مقایسه با حال حاضر حالت بدوی داشت و کمابیش تحت فرمان تلقین بود، چند دستگاه بزرگ فلسفی ایجاد کرده بود، ولی نباید فراموش کنیم که این دستگاه‌سازی در جهان قدیم کار اندیشه مجرد بوده که نمی‌توانسته است از طبقه‌بندی معتقدات دینی مبهم و سنت‌ها آن سوتر رود و هیچ نقطه اتکائی در باره اوضاع عینی زندگی برای ما فراهم نمی‌آورد» (بازسازی فکر دینی در اسلام – فصل پنجم – روح فرهنگ و تمدن اسلامی – ص 137 -0 سطر 8 به بعد).

آنچه از اندیشه محمد اقبال در عبارات فوق قابل فهم است اینکه:

اولاً در زمان بعثت پیامبر اسلام اندیشه‌های فلسفی یونانی بر ذهن بشر حکومت می‌کرده است.

ثانیاً اندیشه‌های فلسفی یونانی حاکم بر ذهن بشر قرن هفتم میلادی (زمان بعثت پیامبر اسلام) از نظر محمد اقبال «محدود به چند دستگاه بزرگ فلسفی یونانی می‌شد که در رأس آنها دو دستگاه بزرگ فلسفی افلاطون و ارسطو قرار داشتند.»

ثالثاً از نظر اقبال مشخصه دستگاه‌های فلسفی یونانی قرن هفتم میلادی حاکم بر اندیشه بشر دارای سه مشخصه بودند:

اول اینکه آن اندیشه‌ها مجرد بودند.

دوم - اینکه آن اندیشه‌ها نمی‌توانستند از طبقه‌بندی معتقدات دینی مبهم و سنت‌ها مستقل بشوند.

سوم – اینکه آن اندیشه‌های فلسفی یونانی هیچ نقطه اتکایی در باره اوضاع عینی زندگی فراهم نمی‌کردند.

5 - بازسازی «توحید نظری و عملی در دو عرصه فردی و اجتماعی» توسط پیامبر اسلام و قرآن در به صورت ذیل به انجام رسید. از آنجائیکه در رویکرد منطقی و فلسفی ارسطوئی در چارچوب ذهن آئینه‌ای، از اول از ذهن در تکوین فکر شروع می‌کردند و علم و اندیشه را در چارچوب تصور و تصدیق بدیهی و نظری تعریف می‌کردند، در رویکرد قرآن و پیامبر اسلام در آن زمان در عرصه دستیابی به توحید نظری یک تحول عظیم صورت گرفت به این صورت که به جای «تقدم ذهن بر عین در عرصه اندیشه، به تقدم عمل بر اندیشه قائل شدند.»

«وَلَا تَقْفُ مَا لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ... - بر آنچه که علم و آگاهی ندارید، عمل نکنید» (سوره اسراء – آیه 36).

«ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ... - ای پیامبر با حکمت مردم را دعوت کن و با آنان با اخلاق نیکو مجادله بکن» (سوره نحل - آیه 125).

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا - کسانی که ایمان بیاورند و عمل صالح انجام بدهند پاداش آنها تباه نخواهد شد» (سوره کهف – آیه 30).

«أَلَا یظُنُّ أُولَئِک أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ - لِیوْمٍ عَظِیمٍ - یوْمَ یقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ - کلّاً إِنَّ کتَابَ الْفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ - وَمَا أَدْرَاک مَا سِجِّینٌ - کتَابٌ مَرْقُومٌ - وَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُکذِّبِینَ - الَّذِینَ یکذِّبُونَ بِیوْمِ الدِّینِ - وَمَا یکذِّبُ بِهِ إِلَّا کلُّ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ - إِذَا تُتْلَی عَلَیهِ آیاتُنَا قَالَ أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ - کلّاً بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِمْ مَا کانُوا یکسِبُونَ - آیا این‌ها فکر نمی‌کنند که برای روز بزرگی برانگیخته می‌شوند؟ آن روزی که مردم برای حق به پا می‌خیزند. همانا نوشته فاجران در سجین است نوشته‌ای روشن و بی‌ابهام وای در این روز بر مکذبین، تکذیب نمی‌کنند این را مگر متجاوزین گناهکار آن وقتی که می گویند این‌ها افسانه‌هایی هستند که گذشتگان گفته‌اند. بس کن آنچه عمل کرده‌اند بر روی دل‌های نهار زنگار آورده است» (سوره مطففین – آیات 4 – 14).

«...یوْمَ ینْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ یدَاهُ... - قیامت روزی است انسان آنچه عمل با دو دست خویش در دنیا انجام داده است می‌بیند» (سوره نباء – آیه 40).

«یوْمَ یتَذَکرُ الْإِنْسَانُ مَا سَعَی – آن روز عمل انسان به او یادآور می‌شود» (سوره نازعات - آیه 35).

و از اینجا بود که در رویکرد قرآن برعکس رویکرد ارسطوئی (که اندیشه کلید اندیشه بود) «عمل کلید و معیار اندیشه قرار گرفت» یعنی در برابر «منطق قیاسی ارسطوئی، قرآن بر منطق تجربی و عملی (چه در عرصه مطالعه طبیعت و چه در عرصه مطالعه تاریخی و چه در عرصه مطالعه انفسی توسط تجربه دینی و چه در عرصه اندیشه و تفکر) تکیه کرد» و رسماً اعلام کرد که هیچ اندیشهٔ انسان از بیرون و عالم مُثل (آنچنانکه افلاطون می‌گوید) به همراه نمی‌آورد و تمامی معرفت‌ها و اندیشه‌ها در این جهان حاصل می‌کنند.

«وَاللَّهُ أَخْرَجَکمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکمْ لَا تَعْلَمُونَ شَیئًا وَجَعَلَ لَکمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ - خداوند شما را از شکم‌های مادران‌تان در شرایطی بیرون آورد که شما فاقد هر گونه علو و شناخت و دانستن بودید و از بعد از تولد است که شما توسط سمع و بصره و افئده در این جهان دارای شناخت می‌شوید» (سوره نحل – آیه 78).

باری، آنچنانکه از این آیه به وضوح روشن است «در عرصه شناخت انسان برعکس رویکرد ارسطوئی، حس یا حواس انسان بر شناخت ذهنی تقدم دارد» به عبارت دیگر «حس بر عقل مقدم است» و آنچه که از «حس به عقل می‌رسد، عقل روی آنها تجزیه و تحلیل و انتزاع و ترکیب انجام می‌دهد» و می‌تواند به دستاوردهای شناختی دست پیدا کند، بنابراین در رویکرد قرآن برخلاف رویکرد ارسطو «با عمل و تجربه انفسی و آفاقی است که دانش و شناخت برای انسان حاصل می‌شود» و باز در این رابطه بود که برخلاف رویکرد ارسطو که «صحت و سقم اندیشه‌ها را توسط اندیشه‌ها می‌سنجید و اندیشه را کلید اندیشه می‌دانست، در رویکرد قرآن عمل را معیار صحت و سقم و سنجش اندیشه مطرح کرد» و از همه مهمتر اینکه در «رویکرد قرآن، همراه با تغییر جهان و جامعه و طبیعت و خود انسان توسط تجربه دینی و کار و مبارزه اجتماعی است که شناخت آفاق و انفس ممکن می‌باشد»؛ به عبارت دیگر در رویکرد قرآن «تغییر خود و طبیعت و جامعه (توسط کار و مبارزه و تجربه دینی) برای شناختن است و شناختن برای تغییر در سه مؤلفه انفس و آفاق و جامعه می‌باشد.» پس بدین ترتیب است که می‌توان نتیجه گرفت که قرآن برعکس رویکرد ارسطو و افلاطون به «جنبه حرکت و تغییر در آفاق و انفس و جامعه توجه دارد.»

بنابراین در این رابطه است که در «رویکرد قرآن، شناخت انفس و آفاق و جامعه از راه عمل و تغییر حاصل می‌شود» و بدون «تغییر و عمل و کار و تجربه دینی انفسی امکان شناخت آفاق و انفس و جامعه برای ما به وجود نمی‌آید» و از اینجا بود که پیامبر اسلام مسلمان را این چنین تعریف می‌کرد:

«من أصبح لا یهتم بأمور المسلمین فلیس بمسلم – هر که روزی را بگذارند بی‌آنکه در کار مسلمانان کوششی نکرده باشد مسلمان نیست.»

«قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَکنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکمْ وَإِنْ تُطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا یلِتْکمْ مِنْ أَعْمَالِکمْ شَیئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ - إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِک هُمُ الصَّادِقُونَ - ای پیامبر اعراب به تو گفتند ایمان آوردیم، به آنها بگو ایمان نیاوردید، بلکه اسلام آوردید، چراکه هنوز ایمان وارد قلب‌های شما نشده است؛ و اگر فرمانبرید خدا و رسولش توسط اعمالتان، از اعمال شما نگهداری می‌کند چراکه خداوند غفور و رحیم است به درستی که اسلام شما زمانی بدل به ایمان می‌شود که ایمان به خدا و رسولش بیاورید و در این ایمان یقین پیدا کنید و با مال و جان‌تان وارد مبارزه فی سبیل الله بشوید در آن صورت شما در ایمان‌تان صادق هستید» (سوره حجرات – آیات 14 و 15).

بنابراین در رویکرد قرآن «ایمان و شناخت تنها در بستر عمل حاصل می‌شود، نه در ذهن و زبان» و از همه مهمتر اینکه در رویکرد قرآن «انسان تنها در بستر عمل است که تکامل پیدا می‌کند نه در بستر نظر» آنچنانکه ارسطو می‌گوید.

«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کبَدٍ - به تحقیق انسان را در سختی‌ها آفریدیم» (سوره بلد – آیه 4).

«یا أَیهَا الْإِنْسَانُ إِنَّک کادِحٌ إِلَی رَبِّک کدْحًا فَمُلَاقِیهِ - ای انسان همانا تو در سختی‌های بسیار به سوی پروردگارت تا مرحله ملاقات (پروردگارت) در حرکت می‌باشی» (سوره انشقاق - آیه 6).

 

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری