بعثتشناسی پیامبر اسلام
«خدا – زمان – زبان» در عرصه «الهیات تطبیقی و پویشی» - قسمت چهل و هشت
آنچه از تقریر طولانی فوق حضرت مولانا علامه محمد اقبال لاهوری قابل فهم است اینکه:
1 - مرزبندی بین آیات محکمات و آیات متشابهات قرآن، یک امر ثابت و همیشگی و پایهدار نیست، بلکه به علت اینکه، برعکس تورات و انجیل که از همان آغاز پیدایش و تکوین خود صورتی فرازمانی و دفعی داشته است، «قرآن از همان زمان نزول وحی بر پیامبر اسلام، صورت تاریخی و اجتماعی داشته است»؛ و آیات قرآن در مدت 23 ساله، در عرصه پروسس جامعهسازی پیامبر اسلام، در دو فرایند مکی و مدنی تکوین پیدا کردهاند، برعکس تورات و انجیل که صورتی دفعی و مجرد از پروسس اجتماعی داشتهاند.
به همین دلیل این امر باعث گردیده است، تا تورات و انجیل صورت فرازمانی و فراتاریخی پیدا کنند. برعکس همین پروسه تکوینی تاریخی و اجتماعی قرآن باعث گردیده است، تا قرآن از همان آغاز تکوین خود صورت زمانمند و مکانمند به خود بگیرد. در نتیجه همین زمانمندی و مکانمندی قرآن باعث گردید، تا آیات محکمات و متشابهات قرآن صورت سیالی به خود بگیرند و در چارچوب همین زمانمندی و مکانمندی بودن آیات قرآن است، که این امر باعث گردیده است تا علاوه بر اینکه آیات فقهی قرآن صورت سیالی به خود بگیرند، حتی آیات جهانشناسی و خداشناسی و انسانشناسی قرآن هم به لحاظ مضمونی صورتی سیال پیدا کنند.
برای مثال هر چند که در زمان پیامبر اسلام به لحاظ شرایط خودویژه اجتماعی و تاریخی انسان و جامعه بشریت، قطع دست و قدرت دزد یا جزای فیزیکی زن و مرد زناکار و غیره میتوانست کارساز باشد، در شرایط امروز جامعه بشری دیگر جزای فیزیکی از قطع دست گرفته تا اعدام و غیره نمیتواند کارساز باشند، و در چارچوب سکولار شدن اقتصاد و سیاست در شرایط جدید جامعه بشریت، امروز علم حقوق هم سکولار شده است و توسط خرد جمعی بشر قابل تدوین و تنظیم میباشد. همچنین در عرصه خداشناسی هم، گرچه در زمانی توسط آیات خدای انسانوار بشریت میتوانست، توسط خدای چوپانی مثنوی مولوی، به پرستش خداوند بپردازد، اما به موازات رشد آگاهی و خودآگاهی بشر، امروز تجربه خدای بیصورت پیامبر اسلام (لیس کمثله شی ء) جایگزین خدای انسانوار قبلی مسلمانان شده است. چراکه بشریت قرن هفتم میلادی نه تنها در عربستان توان فهم خدای بیمثال نداشت حتی در عرصه فرهنگ فلسفی یونانی و عرفان هند شرقی در آن شرایط تاریخی توان فهم خدای بیمثال قرآن و پیامبر اسلام و جود نداشته است.
به همین دلیل در چارچوب همین زمانمند و مکانمند شدن قرآن تاریخی توسط پیامبر اسلام است که این قرآن در بستر زمان مانند یک غنچه گل که رفته رفته در عرصه زمان و مکان باز میشوند، فهم قرآن هم در بستر زمان رفته کاملتر شده است، چراکه فهم قرآنشناسان در بستر زمان کاملتر گردیده است؛ و به همین دلیل، نخبگان قرآنشناسی امروز، بهتر از مسلمانان زمان پیامبر میتوانند قرآن را فهم کنند، بگذریم از چند استثناء مانند امام علی (الْحَقُّ مَعَ عَلِی وَ عَلِی مَعَ الْحَقِّ – پیامبر اسلام) که به علت پرورش در دامن وحی و پیامبر اسلام مثلاً در آن شرایط آن چنانکه در خطبه اول نهجالبلاغه شاهد آن هستیم، توان فهم خدای بیمثال (...لَیسَ کمِثْلِهِ شَیءٌ... - سوره شوری - آیه 11) در عرصه عشق ورزیدن و عبادت و صیرورت و پراکسیس باطنی دارد.
«مَا شَککتُ فِی الْحَقِّ مُذْ أُرِیتُهُ – از آن هنگام که حق به من نشان داده شده است من شک نکردهام» (نهجالبلاغه – حکمت 184) «لَوْ کشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ یقِینًا - اگر پرده برداشته شود چیزی بر یقین من نمیافزاید» (امام علی – نهجالبلاغه).
ای علی که جمله عقل و دیدهای / شمهای واگو از آنچه دیدهای
بازگو دانم که این اسرار هوست / زآنکه بیشمشیر کشتن کار اوست
بازگو ای باز عرش خوش شکار / تا چه دیدی این زمان از کردگار
چشم تو ادراک غیب آموخته / چشمهای حاضران بر دوخته
از تو بر من تافت چون داری نهان / میفشانی نور چون مه بیزبان
چون تو بابی آن مدینه علم را / چون شعاعی آفتاب حلم را
باز باش ای باب بر جویای باب / تا رسد از تو قشور اندر لباب
باز باش ای باب رحمت تا ابد / بارگاه ماله کفوا احد
تو ترازوی احد خو بودهای / بل زبانه هر ترازو بودهای
زین سبب پیغمبر با اجتهاد / نام خود و آن علی مولا نهاد
گفت هر کاو را منم مولا و دوست / ابن عم من علی مولای اوست
کیست مولا آنکه آزادت کند / بند رقیت زپایت واکند
چون به آزادی نبوت هادی است / مومنان را زانبیاء آزادی است
مثنوی – مولوی – چاپ کلاله خاور – ص 73
«ما رَاَیتُ شَیئاً اِلاّ وَ رَاَیتُ اللهَ مَعَهُ - در این جهان چیزی را ندیدم مگر اینکه خدا را با او دیدم» (امام علی – نهجالبلاغه) اما اکثریت مسلمانان، حتی زمان خود پیامبر اسلام، توسط خدای انسانوار و معاد جسمانی به اسلام روی آوردند و مسلمان شدند و میتوانستند خدا را عبادت کنند، و در راه اسلام مبارزه و جهاد و کشته بشوند؛ و به همین دلیل در قرآن و تجربه نبوی پیامبر اسلام دو نوع تجربه خداشناسی و دو نوع معاد تبیین گردیده است، «یکی خدای انسانوار و معاد جسمانی و دیگری خدای بیمثال و معاد عملی» «یکی خدای انسانواری که بر عرش تکیه زده است و مانند یک سلطان بر جهان حکمرفائی میکند و دیگر خدای بیمثالی که در آیه 35 - سوره نور به صورت «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ...» و یا در آیه 42 سوره شوری به صورت «...لَیسَ کمِثْلِهِ شَیءٌ...» و یا در آیه 3 - سوره حدید به صورت «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ» و یا در سوره اخلاص و توحید، به صورت «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ - اللَّهُ الصَّمَدُ - لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ - وَلَمْ یکنْ لَهُ کفُوًا أَحَدٌ» مطرح شده است.
لذا به همین دلیل بوده است که وقتی که پیامبر اسلام در مقایسه خداشناسی بین ابوذر و سلمان به داوری مینشیند، اعلام میکند که، «لو علم ابوذر ما فی قلب سلمان فقد کفر - اگر ابوذر و سلمان به فحوای فهم خداشناسی یکدیگر آگاهی پیدا میکردند یکدیگر را تکفیر میکردند».
پر پیداست که بزرگترین فلسفه حج و نماز در اسلام که بزرگترین دستاورد بعثت پیامبر اسلام بعد از قرآن برای بشریت میباشد، و این همه توسط پیامبر اسلام بر اهمیت آن تاکید شده است، تلاش و جهد پیامبر اسلام جهت پراکسیس کردن مسلمانان برای فهم خدای بیمثال بوده،
کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود / حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست
بیزارم از آن کهنه خدائی که تو داری / هر لحظه مرا تازه خدای دگر استی
چراکه هم نماز و هم حج در راستای تسبیح و تنزیه خدای بیمثال،
چند گوئی چون غطا برداشتند / کین نبودست آنچه میپنداشتند
نقش میبینی که در آئینه است / نقش تست آن نقش آن آئینه نیست
دم که مرد نائی اندر نای کرد / در خور نایست نه در خورد مرد
هان و هان گر حمد گوئی گر سپاس / همچو نافرجام آن چوپان شناس
حمد تو نسبت بدان گر بهتر ست / لیک آن نسبت به حق هم ابترست
این قبول ذکر تو از رحمتست / چون نماز مستحاضه رخصتست
در سجودت کاش رو گردان ای / معنیء سبحان ربی دانیی
کان سجودم چون وجودم ناسزاست / مر بدی را تو نکوئی ده جزا
مثنوی – دفتر دوم – ص 283 – س 14 – ابیات 1806 تا 1816
«اِلهی ما عَبَدْتُک خَوْفاً مِنْ عِقابِک وَ لا طَمَعاً فی جَنَّتِک وَ لکنْ وَجَدْتُک اَهْلا لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُک - ای خدای من تو را نه برای ترس از قیامت عبادت میکنم، و نه برای تمایل به پاداشت در آخرت، ترا شایسته عبادت دیدم لذا بندگیت کردم» (امام علی – نهجالبلاغه).
«یا علی اذا رایت الناس یتقربون الی خالقهم به انواع آلبر تقربانت الیه به انواع العقل تسبقهم - ای علی، زمانیکه مردمان میخواهند توسط کثرت عبادت به شناخت خداوند برسند تو از طریق فکر و اندیشه و عقل و شناخت فهم خود را به خداوند نزدیک کن تا بر همه سبقت بگیری» (پیامبر اسلام).
البته در رویکرد اقبال لاهوری هم «جایگاه ابدیت و تغییر» که کلیدواژه مانیفست پروژه بازسازی فکر دینی و اسلام تطبیقی او میباشد، در عرصه اسلام تاریخی او، «صورت یکسان و ثابتی ندارد» بلکه برعکس، «ابدیت و تغییر در منظومه معرفتی او، به علت زمانمند و مکانمند بودن به تاسی از محکمات و متشابهات قرآن، صورتی سیال دارد. آن چنانکه یک محکم که همان ابدیت در رویکرد اقبال میباشد، ممکن است، در یک شرایط تاریخی، صورت ابدیت به خود گیرد، اما همان محکم و ابدیت در دیسکورس اقبال در یک شرایط دیگر، جای خود را به تغییر بدهد، و بالعکس.»
بدین ترتیب در چارچوب منظومه معرفتی اقبال «آن چنانکه آیات محکم و متشابهات قرآن صورت سیال دارند خود تعیین ابدیت و تغییر نیز در بستر زمان و مکان مختلف میتواند صورت سیال و متغییری به خود بگیرد.»
ادامه دارد