بعثتشناسی پیامبر اسلام – قسمت 51
مبانی «متافیزیک قرآن» یا «متافیزیک پیامبر اسلام»
«تفسیر روحانی از جهان»، «آزادی انسان»، «نفی اتوریتههای ذهنی و عینی»
در نتیجه:
1 - بزرگترین دستاورد و رهآورد دوران 15 ساله فاز حرائی پیامبر اسلام برای بشریت، «الله به عنوان گرانیگاه و ثقل وجود بود.»
2 - قبل از پیامبر اسلام در جامعه مکه و جوامع پیرامونی، خداشناسی و خداپرستی وجود داشته است، اما این خداشناسی و خداپرستی بشر در عرصه مناسبات اقتصادی و اجتماعی و تاریخی، توسط «عوامل سه مؤلفهای قدرت، یعنی زر و زور و تزویر» دچار انحراف و تحریف و شرک شده بود.
بنابراین، «الله که پیامبر اسلام در دوران 15 ساله فاز حرائی حیات خود، توانست توسط تجربه باطنی خود، آن را تجربه نبوی کند، یک نوع خداشناسی نوین بود، نه خدایابی» و به همین دلیل، زمانیکه تجربه باطنی فاز 15 ساله حرائی پیامبر اسلام در عرصه پروسس 23 ساله بعثت بدل به تجربه نبوی گردید، در سرآغاز استحاله تجربه باطنی پیامبر اسلام به تجربه نبوی، در 5 آیه اول سوره علق که آغازگر بعثت پیامبر اسلام میباشد، «پیامبر اسلام، اعلام بازفهمی و قرائت نو از خدا و جهان و انسان» میکند.
«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِی خَلَقَ - خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ - اقْرَأْ وَرَبُّک الْأَکرَمُ - الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ - عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یعْلَمْ - ای پیامبر قرائتی نو از جهان و انسان و خداوند بکن - همان خداوندی که قلم و گاهی در اختیار انسان قرار داد...» (سوره علق – آیات 1 تا 5).
3 - علت اینکه در سه سال اول پروسس بعثت پیامبر اسلام، او نهضت آگاهیبخش اجتماعی خود را در چارچوب شعار «لا اله الا الله» تعریف کرد این بود که پیامبر اسلام دریافته بود «جز از طریق بازفهمی شناخت خداوند و تفسیر نو از خدا و جهان و انسان، امکان حرکت تحولگرایانه نظری و عملی جامعه بشری در آن شرایط حساس تاریخی وجود ندارد». بنابراین، در این رابطه بود که پیامبر اسلام اللهائی که در دوران 15 ساله فاز حرائی - قبل از بعثت خود - توانسته بود، توسط تجربه باطنی خود آن را تجربه نماید، در پروسس بعثت نبوی و یا پروسس استحاله تجربه باطنی به تجربه نبوی خود، به عنوان محور تمامی حرکت اصلاحگرایانه عملی و نظری خود در فرایند دو گانه 13 سال مکی و ده ساله مدنی قرار داد.
علی هذا، در این رابطه بود که پیامبر اسلام بزرگترین جد و جهد و تلاش و مبارزه خود در چارچوب پروسس 23 ساله بعثت نبویاش، چه در عرصه نظری و چه در عرصه عملی، توسط بازسازی انسان و جامعه حول همین الله قرار داد. بطوریکه چه در چارچوب پروژه حج و چه در چارچوب پروژه صلاه و روزه و چه در رابطه با پروژه مدنیه النبی و پروژه ختم نبوت خود، در دو فرایند مکی و مدنی، هدفی جز تبیین نظری و عملی همین الله، به عنوان محور تمام وجود، آنچنانکه خود در فاز 15 ساله حرائی تجربه کرده بود، دنبال نمیکرد. شاید بهتر باشد که اینچنین مطرح کنیم که آنچنانکه پیامبر اسلام به عنوان معمار بزرگ حج میکوشید تا توسط این پروژه، الله را در آینه وجودی انسانهای مسلمان متبلور بسازد و توسط پروژه مدینه النبی، میکوشید تا جامعه بشری دستساز خود را در آینه الله مادیت اجتماعی بخشد و در پروژه صلات یا نماز میکوشید تا الله را در عرصه کاراکترهای وجودی فرد مسلمان متبلور بسازد، در قرآن که دستمایه 23 تجربه نبوی پیامبر اسلام است، او تلاش میکند تا به صورت نظری، از «الله، به عنوان ثقل وجود در عرصههای مختلف طبیعی و انسانی و اجتماعی و تاریخی قرائتی نو ارائه دهد.»
علی ایحاله، «قرآن و حج و صلات و روزه و مدینه النبی پیامبر اسلام چیزی نیست، جز همین بازتعریف نظری و عملی پیامبر اسلام از الله در عرصههای ذهنی و فردی و اجتماعی و تاریخی بشر». به همین دلیل است که پیامبر اسلام، آنچنانکه از روش اب الانبیاء، ابراهیم خلیل سر سلسله الجنبان نهضت رهائیبخش و آگاهیبخش تاسی کرده بود، میکوشید تا قرائت نو خود از الله در عرصه جهان و انسان و جامعه، پا به پای رشد انسانها به صورت امری ذومراتب از الله به عنوان خدای انسانواره تا الله به عنوان «نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» و بالاخره «الله» به عنوان خدای بیمثال، دنبال نماید؛ و همین موضوع باعث گردیده است تا تفسیر الله، در قرآن توسط پیامبر اسلام به صورتهای مختلفی مطرح بشود.
4 - علت اینکه پیامبر اسلام به درستی دریافته بود که تنها از طریق قرائت نو از خداوند و انسان و جهان، میتواند بشریت را در عرصه فردی و اجتماعی و تاریخی متحول نماید، این بود که شرک در عصر پیامبر اسلام تنها به صورت یک امر صرف معرفتی و اپیستمولوژی و ذهنی نبود بلکه بالعکس، «در عصر پیامبر اسلام، شرک هم در عرصه نظری و هم در عرصه عملی به عنوان زیرساخت ذهنی و فردی و اجتماعی و تاریخی بشر در آمده بود». لذا جهت حرکت اصلاحگرایانه و تحولخواهانه فردی و اجتماعی و تاریخی، پیامبر اسلام مجبور بود تا «شرک نظری و شرک عملی و شرک فردی و شرک اجتماعی و شرک تاریخی بشریت توسط توحید در چارچوب قرائتی نو از الله و جهان و انسان به چالش بکشد». در نتیجه در این راستا بود که شعار «لا اله الا الله» سه سال اول پروسس بعثتش، آغازگر صفبندیهای اجتماعی و تاریخی توسط اصحاب قدرت سه گانه زر و زور و تزویر حاکم بر جوامع بشری در برابر او گردید؛ و باز در همین رابطه بود که پیامبر اسلام زمانیکه فریاد «احد، احد» بلال در زیر شکنجههای امیه ابن خلف میشنید، یا شکنجههای استخوانسوز و طاقتسوز یاسر و عمار و سمیه در زیر تازیانه ابوجهل میدید، خوب میدانست که اینها، هزینهها و مالیاتی است که او و یارانش باید در برابر قرائت نو عملی و نظری از خداوند و جهان و انسان پرداخت نمایند.
بدین ترتیب بود که در 13 ساله حرکت آگاهیبخش مکی پیامبر اسلام (حتی برای دفاع از خود و یارانش در برابر آن سونامی شکنجه و عذاب اصحاب دارالندوه و طبقه حاکمه مکه، حاضر نشد که نه خود و نه یارانش حتی یک سیلی به آنان بزنند و تنها به صورت یکطرفه توسط شعار «...وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» (سوره والعصر – آیه 3) از آنها قبول شکنجه میکردند و یا اینکه به صورت دفاعی، دست به هجرت اقلیمی و جغرافیائی میزدند) یکبار از صاحبان قدرت سه مؤلفهای حاکم نپرسید که به چه گناهی ما را شکنجه میکنید؟ چراکه او خوب میدانست که شعار «لا اله الا الله»اش، تمام بود و نبود طبقه حاکمه سه گانه زر و زور و تزویر قدرت به چالش گرفته است؛ و تازه در زمانیکه در عرصه نظری توسط قرآن و آیات وحی و تجربه نبوی خود میخواست اصحاب قدرت در مکه را نفی نماید، در سرآغاز حمله خود، قدرت عموی خود - ابولهب - را به چالش نظری در چارچوب شعار «الله» و «لا اله الاالله» کشید.
«تَبَّتْ یدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ - مَا أَغْنَی عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کسَبَ - سَیصْلَی نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ - وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ - فِی جِیدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ - قطع باد قدرت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ابولهب - و به زودی زود او آتش اجتماعی این خلع ید سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، درک خواهد کرد. آنچنانکه شریک او، همسرش این را فهم خواهد کرد و بیشک آتش خلع ید قدرت گربیانگیرشان خواهد گرفت.»
5 - بنابراین، «بنای متافیزیک پیامبر اسلام» بر تجربه جدید او از خداوند به عنوان «الله» استوار گردید؛ و در راستای بازسازی و معماری این متافیزیک بود که پیامبر اسلام جد و جهد بلیغی کرد تا توسط رویکرد ایجابی «الله»، بتپرستی یا شرک حاکم بر ذهن و عین فردی و اجتماعی بشر را به چالش بکشاند، به همین دلیل هر چند در نمود شعار «لا اله الا الله» پیامبر اسلام، «لا» بر «اله» تقدم داشت، اما این تقدم «لا» بر «الا» تنها در عرصه حرکت اصلاحگرایانه و تحولخواهانه فردی و اجتماعی و تاریخی پیامبر اسلام مصداق داشت؛ و اما در عرصه نظری، در راستای متافیزیک پیامبر اسلام، این «الا» بود که بر «لا» تقدم پیدا میکرد؛ و پیامبر اسلام توسط تجربه نبوی یا وحی قرآنی خود تلاش کرد تا به صورت ایجابی مطرح نماید.
به همین دلیل در متافیزیک پیامبر اسلام بر مبنای الله، این الله هم نفی کننده خداوند بیرون از وجود ارسطو بود (که به عنوان علت اولی در ماوراءالطبیعت به صورت صانع و ناظر و بیکار نشسته بود) و هم نفی کننده خداوند افلاطونی و نئوافلاطونی یا فلوطینی بود (که به علت حضور خداوند افلاطون در عالم مُثل این جهان و طبیعت و هستی به صورت سایه در آمده بودند و معرفت انسانی را بیارزش ساخته بودند) و هم نفی کننده خدای تورات و انجیل تحریف شده یعنی خدای تثلیث و خدای خسته و بیکار و بازنشسته بود. لذا در متافیزیک پیامبر اسلام که بر پایه الله با آن رویکرد ایجابی تکوین یافته است، «الله» خدای فاعل است نه خدای ناظر، همچنین خدای خالق است نه خدای صانع، خدای مختار است نه خدای مجبور و محصور شده در علم خویش، خدای در حال خلق مستمر است نه خدای بیکار نشسته در بیرون از طبیعت یا ماوراءالطبیعت، خدای زمانمند است نه خدای بیرون از زمان و خلقت و وجود و هستی و حرکت، خدای ابژکتیو قرآنی است نه خدای سوبژکتیو کانتی، خدای محیط بر وجود است نه خدای حلولی تصوف هند شرقی یا خدای بودائی.
6 - پیامبر اسلام توسط بازسازی متافیزیک بشر قرن هفتم بر پایه الله، میخواست از یکطرف باورهای بشریت را در قرن هفتم میلادی (که در چارچوب سه مؤلفه فلسفی یونانیزده ارسطوئی و افلاطونی و رویکرد دینی مسیحیت و یهودیت تحریف شده و رویکرد تصوف بودائی شکل یافته بود) به چالش بکشد و از طرف دیگر احساس و عواطف انسانی که در قبرستان شرک اجتماعی و انسانی و تاریخی قرن هفتم نابود و فلج شده بود، دوباره بازسازی نماید و بالاخره به بازسازی اراده و اختیار انسان قرن هفتم میلادی که گرفتار جبر اقتصادی و اجتماعی شده بود بپردازد.
بنابراین پیامبر اسلام با تکیه بر الله به عنوان یک ابژه (نه سوبژه کانتی) تلاش میکرد تا مبانی حرکت اصلاحگرایانه و تحولخواهانی فردی و اجتماعی و تاریخی خود تبیین نظری و فلسفی و کلامی بکند؛ و هکذا، تلاش میکرد تا حرکت اصلاحگرایانه فرهنگی خود ا در مبارزه با سنتهای دینی و اجتماعی و تاریخی حاکم بر باور و اراده و احساس عواطف مردم، حول قرائتی نو از خدا و جهان و انسان بازسازی نماید، لذا در همین رابطه بود که پیامبر اسلام در دوران 13 ساله مکی خود حول محور شعار «لا اله الا الله» (که شعار اصلی پیامبر اسلام در دوران 13 ساله مکی بود) بیشترین تکیه خود در آیات قرآن بر تبیین فلسفی و کلامی و تبلیغی آخرت کند، بطوریکه تعداد آیات مربوط به تبیین و تشریح و تبلیغ قیامت و یا آخرت یا معاد در دوران 13 ساله فرایند مکی پیامبر اسلام به مراتب بزرگتر و بیشتر از آیات مربوط به توحید و حتی خود نبوت پیامبر اسلام میباشد.
7 - در چارچوب متافیزیک پیامبر اسلام حول محور الله بود که او نه تنها معماری این جهان - مانند حافظ کج نمیدانست - و نه تنها وجود شرور در عرصه انسانی، لازمه اراده و اختیار انسان میدانست، بلکه مهمتر از همه اینها، او توسط این متافیزیک بازسازی شده خود حول الله، تلاش میکرد تا به بازسازی اراده و قدرت اختیار و انتخاب انسانها بپردازد؛ و این مهم توسط پیامبر اسلام بیش از خود توحید، توسط آخرت و قیامت و معاد به انجام میرسید. چراکه پیامبر اسلام، به نیکی میدانست که در قرن هفتم میلادی بزرگترین قتیل فلسفه یونانی ارسطوئی و افلاطونی و تصوف هند شرقی و بودائی و مذهب تحریف شده مسیحیت و یهودیت اراده و اختیار انسان بود که به صورت مشترک در تمامی این رویکرد سه گانه متفاوت دینی و فلسفی و صوفیانه قربانی گردیده بود.
ادامه دارد