جامعه ایران در «نقطه جوش» پروسس تحول درونجوش خود قرار گرفته است (سرمقاله)
از روز سه شنبه نهم مرداد 1397 تا روز جمعه دوازدهم مرداد به مدت چهار روز بر اثر اعتلای خیزش اعتراضی (پائینیهای جامعه ایران) در شهرهای گوهردشت (کرج)، شیراز، مشهد، ساری، رشت، اصفهان (قهدریجان، نجفآباد و شاهپور جدید)، آبادان و اهواز که بالاخره در پنج شنبه شب مورخ 11/5/97 دامنه آن تا تهران و چهار راه ولیعصر هم کشیده شد، فرایند جدیدی از خیزش اعتراضی خودجوش جامعه ایران (به صورت بازتولید خیزش دیماه 96) با شعار «گرانی، تورم - بلای جان مردم» و «تا دیکتاتور رو کاره - قیام ادامه داره» و «توپ، تانک، فشفشه - آخوند باید گم بشه» و «سوریه را سیر کردند – جوانا را پیر کردند» ظهور پیدا کرد. آنچه که در مقایسه بین خیزش اعتراضی چهار روزه مرداد ماه 97 با خیزش اعتراضی 9 روزه دیماه 96 میتوان گفت اینکه:
اولاً خیزش اعتراضی مرداد ماه 97 هر چند که از جنس خیزش اعتراضی دیماه 96 بود و خواستگاهی از تودههای قاعده و پائینیهای جامعه ایران و حاشیهنشینان شهری داشت، ولی به علت تجربه دستگاه چند لایهای سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و برخورد کاملاً مهندسی شده ماشین سرکوب این رژیم جهت سرکوب خیزش اعتراضی مرداد ماه 97 (برعکس سرکوب خیزش دیماه 96 که دستگاه چند لایهای سرکوبگر حزب پادگانی خامنهای به علت عدم پیشبینی قبلی نتوانست به صورت کاملاً مهندسی شده وارد عرصه سرکوب آن خیزش اعتراضی بشود و همان برخورد عریان و غیر مهندسی شده در دیماه 96 بسترساز شعلهور شدن آن خیزش اعتراضی مردم ایران در اندک زمانی در بیشتر از 90 شهر کشور گردید) عاملی شد تا ماشین سرکوب حاکمیت در «عرصه میدانی» در این چهار روز با نمایش «برتری توازن قوا به سود حاکمیت» خیزش مرداد ماه 97 را با حداقل کشتار و البته توسط دستگیری فراگیر مهار نماید.
ثانیاً در مقایسه خیزش اعتراضی مرداد ماه 97 با خیزش اعتراضی دیماه 96 باید به آبشخور ذهنی و عینی اولیه آنها هم اشاره کنیم، چراکه آبشخور تکوین خیزش دیماه 96 جنبش اعتراضی بیش از 3 میلیون نفر مالباختگان شهرهای بزرگ و کوچک جامعه بزرگ ایران بودند که به علت فساد فراگیر سیستمی و ساختاری و رویکرد غارت، غنیمتی درون حاکمیت و ورشکستگی و غارت صندوقها و مؤسسات پولی بی در پیکر هزار فامیل حاکم، به یکباره از خرداد ماه 96 جنبش اعتراضی بیش از سه میلیون خانواده مالباختگان مانند یک سونامی اعتراضی از شهرهای کوچک و بزرگ به صورت فراگیر از قاعده جامعه بزرگ ایران شعلهور گردید؛ اما برعکس خواستگاه اولیه تکوین و ظهور خیزش دیماه 96، در خیزش اعتراضی مرداد ماه 97 آبشخور تکوین و اعتلای این خیزش سقوط آزاد بهمنوار ارزش پول ملی کشور، همراه با کاهش قدرت خرید پائینیهای جامعه و افزایش بی در پیکر قیمت دلار (تا مرز 11 هزار تومان) و طلا و سکه در بازار سرمایهداری بنجل حاکم و سونامی تورم و رکود و بیکاری (در جامعهای که طبق آمارهای حکومتی بیش از 35 میلیون نفر زیر خط فقر زندگی میکنند و در پایتخت کشور طبق گفته قالیباف شهردار سابق تهران بیش از 500 هزار نفر حتی نان خالی برای خوردن ندارند و توسط کارتنخوابی و گورخوابی و کانالخوابی و غیره زندگی میگذرانند) باعث گردید تا به یکباره «خط فقر در جامعه ایران از مرز 5/2 میلیون تومان سابق به مرز بیش از شش میلیون تومان تغییر کند»؛ که همین سقوط آزاد خط فقر و بالا رفتن ضریب جینی، به یکباره باعث شعلهور شدن آتش خیزش اعتراضی جامعه بزرگ ایران در مرداد ماه 97 گردید.
به عبارت دیگر در مقایسه بین دو خیزش اعتراضی دیماه 96 و مرداد ماه 97 باید بگوئیم که عامل اصلی خیزش دیماه 96 جنبش مالباختگان مولود فساد چند لایهای ساختاری و سیستمی درون حاکمیت بود، در صورتی که در خیزش مرداد ماه 97 عامل اصلی این خیزش، سقوط ارزش پول ملی کشور، رشد بی در پیکر گرانیها، کاهش قدرت خرید مردم و بالا رفتن خط فقر تا مبلغ شش میلیون تومان و رکود تورمی و بیکاری زائیده مناسبات سرمایهداری رانتی و پادگانی و نفتی و دولتی حاکم بود. قابل ذکر است که در این داوری، تکیه ما فقط بر مقایسه عوامل تکوین و اعتلای خیزش دو گانه اعتراضی فوق میباشد، نه در عمده کردن یک عامل و نادیده گرفتن عوامل دیگر.
پر واضح است که جامعه ایران در شرایط فعلی به دلیل عدم مدیریت و عدم پتانسیل حاکمیت مطلقه فقاهتی و به علت فسادهای چند لایه درون ساختاری و به دلیل نفی علوم انسانی (اعم از اقتصاد و جامعهشناسی و روانشناسی و غیره) توسط حاکمیت مطلقه فقاهتی و به دلیل تکیه این رژیم بر راه حلهای فقهی (فقه دگماتیست روایتی حوزههای فقاهتی) جهت حل مشکلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران و به علت تکیه 40 ساله رژیم مطلقه فقاهتی بر «استراتژی نظامی» (و صدور انقلاب و پروژههای اقتصادسوز و سرمایهسوز مثل اشغال سفارتهای آمریکا و انگلیس و عربستان و پروژه انرژی هستهای و پروژه جنگ 8 ساله با صدام حسین و ورود به خاک عراق از سال 61 و پروژه جنگهای نیابتی و دخالت نظامی در کشورهای منطقه) و جایگزین کردن استراتژی نظامی به جای استراتژی اقتصادی و استراتژی سیاسی (که خود بسترساز آن شده است تا راست پادگانی تحت هژمونی سپاه در مدت 30 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی سکاندار اقتصاد و سیاست و مدیریت کشور در داخل و خارج بشود) گرفتار چهار ابربحران اقتصادی، ابربحران زیست محیطی، ابربحران سیاسی و فقدان مشروعیت و مقبولیت مردمی، ابربحران فساد ساختاری و سیستمی بشود.
باری منهای وجه تمایز و تفاوتهای دو خیزش اعتراضی دیماه 96 و مرداد 97، این دو خیزش از وجوه مشترک فراوانی برخوردار بودند که از جمله آنها عبارتند از:
الف – خواستگاه هر دو خیزش قاعده جامعه ایران بود ه است نه بدنه یا اقشار میانی یا طبقه متوسط شهری.
ب – هر دو خیزش فوق به علت اینکه در ادامه «رادیکالیزه شدن جنبش مطالباتی» نتوانستند ظهور و تکوین پیدا کنند، همین امر باعث گردیده است تا این خیزشهای اعتراضی از آغاز تکوین و ظهور خود، علاوه بر جوهر اعتراضی با شعارهای سیاسی که کل نظام مطلقه فقاهتی را به چالش میکشیدند، حرکت کنند. همچنین به علت همین رویکرد اعتراضی و سیاسی (این خیزشهای اعتراضی و خودجوش جامعه بزرگ ایران) باعث گردیده است تا هر دو خیزش فوق از «پیوند با جنبش اعتصابی کارگران و مزدبگیران محروم بشوند» که سنتز نهائی این محرومیت، «کوتاه شدن عمر این دو خیزش و فراهم شدن شرایط برای ماشین سرکوب رژیم مطلقه فقاهتی حاکم جهت سرکوب این خیزشها بوده است»، چرا که بدون تردید «تنها جنبشی که میتواند توازن قوا را به سود مردم در عرصه میدانی به هم بزنند و میتوانند آنچنانکه در اعتصاب 350 هزار کامیوندار در ماه گذشته شاهد بودیم، رژیم مطلقه فقاهتی را به زانو درآورد، فقط و فقط و فقط جنبش اعتصابی کارگران و مزدبگیران میباشد» و تا زمانیکه جنبشهای اعتراضی و آکسیونی یا خیابانی و مطالباتی به جنبش اعتصابی کارگران و مزدبگیران پیوند پیدا نکند، به علت عدم توازن میدانی بین مردم با حاکمیت مطلقه فقاهتی، تمامی این جنبشها قابل سرکوب میباشند؛ و به علت «کوتاه شدن عمر این خیزشها و جنبشها امکان ظهور رهبری درونجوش و سازماندهی دینامیک برای این خیزشها و جنبشها وجود نخواهد داشت.»
ج - شعار محوری هر دو خیزش اعتراضی دیماه 96 و مرداد ماه 97 مبارزه با فقر و گرسنگی و گرانی و بیکاری و غارت و فساد درون حاکمیت بوده است.
د - فونکسیون هر دو خیزش اعتراضی دیماه 96 و مرداد ماه 97 در رابطه با جنگ جناحهای درونی قدرت در عرصه باز تقسیم قدرت سه مؤلفهای بین خویش، عبور از گفتمان اصلاحطلبی درون حاکمیت بوده است بطوریکه در این رابطه شاهد بودیم که نه تنها هرگز و هرگز (نه در خیزش دیماه 96 و نه در خیزش مردادماه 97) حتی یک شعار در حمایت از جریان اصلاحطلبان حکومتی در رنگهای مختلف آن از طرف کنشگران این خیزشها سر داده نشد، بلکه برعکس هم در خیزش اعتراضی دیماه 96 و هم در خیزش اعتراضی مرداد 97 با شعار «اصلاحطلب و اصولگرا - دیگه تمام ماجرا» پایان دوران گفتمان اصلاحات توسط جناحهای درونی قدرت و از طریق صندوقهای رأی خود حاکمیت به وضوح اعلام گردید؛ و این بزرگترین و مهمترین دستاورد و رهآورد دو خیزش اعتراضی فوق بود که در مدت 6 ماه از طرف قاعده و پائینیهای جامعه بزرگ ایران اعلام گردید؛ و به همین دلیل است که شاهد بودیم از بعد از دیماه 96 طرفداران رویکرد اصلاحات درون نظام (توسط خود جناحهای سه مؤلفهای قدرت درون نظام و مولود صندوقهای رأی مهندسی شده خود نظام مطلقه فقاهتی) علاوه بر اعلام مخالفت علنی با این خیزشها و ارائه آدرسهای غلط به تودههای جامعه بزرگ ایران، به نحوی تلاش کردند تا توسط اپوزیسیون نمائی کاذب «نسبت به دوران رهبری خامنهای و طلائی کردن دوران ده ساله رهبری خمینی»، تودههای پائینی جامعه ایران را به دنبال سراب در ناکجاآباد تونلی هدایت کنند که هیچ نوری در انتهای آن پیدا نیست و در مدت دو دهه گذشته (از خرداد 76 الی الان) تنها کار جناح به اصطلاح اصلاحطلب درون نظام مطلقه فقاهتی (در رنگهای مختلف سفید و سبز و بنفش آن) به عنوان سوپاپ اطمینان رژیم مطلقه فقاهتی حاکم این بوده است که مشروعیت و مقبولیت به چالش کشیده شده رژیم مطلقه فقاهتی توسط تودههای محروم جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران بازسازی و بازتولید نمایند؛ و ناتوانی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در مدیریت ابربحرانهای چهار گانه (اقتصادی و سیاسی و زیست محیطی و اجتماعی) را مولود دخالتهای خارجی تعریف کنند؛ و توسط هراس از سوریزاسیون یا سوریهای شدن یا جنگ داخلی و تجزیه ایران، با تزریق ترس در قاعده جامعه ایران، شرایط برای چانهزنی در عرصه سفره تقسیم باز تقسیم قدرت بین خود و در نهایت تسلیم خود در برابر هسته سخت ولایت فراهم کنند (و البته در پایان دوران عمر هشت ساله ریاست جمهوری خویش، در شرایطی که دو قوه از سه قوه حاکمیت مطلقه فقاهتی در دست داشتهاند، با ریختن اشک خود را به عنوان یک تدارکاتچی دستگاه ولایت اعلام کنند؛ و به کمای تاریخ بروند).
البته در جریان خیزش مرداد ماه 97 برعکس خیزش دیماه 96، این جناح راست بود که تحت هژمونی علی رئیسی متولی آستانه قدس رضوی و پدر زنش امام جمعه مشهد و حمایت راست پادگانی تحت هژمونی سپاه و حمایت روحانیت سنتی و حمایت نهادهای تحت هژمونی رهبری از نمازهای جمعه و جماعت تا حوزههای فقهی حکومتی، تلاش کردند تا با ارائه آدرس غلط دادن به کنشگران خیزش مردادماه 97 موضع «ضد حکومتی این خیزش را، بدل به موضع ضد دولت روحانی بکنند»؛ که البته با هشیاری سیاسی خودجوش مردم، این سناریوی جناح راست مرده به دنیا آمد، چراکه شعار «تا دیکتاتور رو کاره - قیام ادامه داره» تنها شعار مشترک تمامی شهرهای مشمول خیزش مرداد ماه 97 بود که توسط این شعار بود که کنشگران میدانی خیزش مرداد ماه 97 کل حاکمیت را به چالش میکشیدند.
ه – کنشگران میدانی هر دو خیزش اعتراضی (دیماه 96 و مرداد ماه 97) با عبور از گفتمان اصلاحطلبی درون حاکمیت، به ناتوانی حاکمیت مطلقه فقاهتی در حل ابربحرانهای امروز جامعه ایران شعار دادند؛ به عبارت دیگر تودههای جامعه ایران در چارچوب فرمول موقعیت انقلاب توسط «نخواستن پائینیها و نتوانستن بالائیها مهر تائید گذاشتند.»
و – هر دو خیزش اعتراضی (دیماه 96 و مرداد ماه 97) «جوهر و ماهیت خودجوش» داشتند و فاقد رهبری و سازماندهی و برنامه مشخص از پیش تعیین شده یا از پیش تزریق شده و یا برون از خیزش خود بودند؛ و از این بابت بود که هر دو خیزش برای اولین بار «استقلال و فرمول تقدم جنبش بر احزاب سیاسی در جامعه ایران به نمایش گذاشتند». قابل ذکر است که «در تمامی جنبشها و خیزشهای گذشته جامعه ایران در 150 سال گذشته حرکت تحولخواهانه مردم ایران خیزشها و جنبشهای تکوین یافته از پائین جامعه ایران، مؤخر بر جریانها و احزاب سیاسی بودند؛ و همین آفت باعث شده بود تا تمامی جنبشها و خیزشهای سیاسی جامعه ایران دنبالهرو احزاب و جریانهای سیاسی بشوند». لذا به همین دلیل دو خیزش اعتراضی دیماه 96 و مردادماه 97، نخستین خیزشهایی بودند که مستقل از جریانهای سیاسی یا احزاب سیاسی مبارزه خود را به صورت خودجوش و درونجوش و دینامیک مدیریت کردند؛ که البته به علت عدم پتانسیل جهت استمرار این خیزشها و سرکوب همه جانب توسط دستگاههای چند لایهای سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی این خیزشها نتوانستند مانند جنبشهای مطالباتی و دموکراتیک جامعه ایران نهادینه بشوند. سوء استفاده خارجنشینان طرفدار رویکرد «رژیم چنج» امپریالیسم آمریکا (از مجاهدین خلق تا سلطنتطلبان و جریانهای تجزیهطلب کردستان و بلوچستان) از این خیزش در رابطه قابل تفسیر میباشد.
ز- به علت عدم توازن قوا بین مردم و حاکمیت مطلقه فقاهتی در عرصه میدانی (در هر دو خیزش دیماه 96 و مرداد 97) کنشگران این دو خیزش تنها در عرصه فضای مجازی و شبکههای اجتماعی میتوانستند اقدام به فراخوانی کنند و رابطه با یکدیگر داشته باشند.
ح - هر دو خیزش اعتراضی (دیماه 96 و مرداد ماه 97) ناتوان از پیوند با جنبش اعتصابی و جنبشهای مطالباتی (از جنبش کارگران تا جنبش معلمان و بازنشستگان و غیره) بودند؛ زیرا متاسفانه جنبش مطالباتی جامعه ایران هنوز در فرایند صنفی مبارزه میکنند (هر چند که بعضاً و گاها در چارچوب خواستههای صنفی شعارهای سیاسی هم سر میدهند). ولی به هر حال «جوهر جنبش مطالباتی جامعه ایران هنوز یک جوهر صنفی – کارگاهی میباشد، نه صنفی – طبقهای یا سیاسی» و همین امر مانع از پیوند جنبش مطالباتی جامعه ایران با خیزشهای اعتراضی دیماه 96 و مرداد 97 گردید ه است.
پر واضح است که اگر جنبش مطالباتی جامعه ایران میتوانست به خیزشهای دیماه 96 و مرداد ماه 97 پیوند بخورد، علاوه بر اینکه این پیوند باعث استمرار خیزشهای اعتراضی فوق میگردید و شرایط برای ظهور رهبری درونجوش و سازماندهی دینامیک خیزشهای دیماه 96 و مرداد ماه 97 فراهم میشد (از همه مهمتر اینکه) خود همین پیوند باعث استحاله خیزشهای اعتراضی فوق به جنبشهای اعتصابی میگردید. طبیعی است که در صورتی که خیزشهای فوق میتوانستند از فرایند اعتراضی به فرایند اعتصابی استحاله پیدا کنند دیگر امکان سرکوب آنها توسط دستگاههای چند لایهای سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم وجود نداشت.
ط - به علت اینکه خواستگاه خیزشهای اعتراضی فوق قاعده پائینی و حاشیه تولیدی جامعه ایران بودند و از آنجائیکه شعار محوری این خیزشها «شعار نان بود نه شعار آزادی»، همین امر باعث گردید تا هر دو خیزش اعتراضی (دیماه 96 و مرداد ماه 97) ناتوان از پیوند با جنبش دموکراسیخواهانه اقشار میانی و طبقه متوسط شهری جامعه ایران بشوند. در نتیجه همین «خندق بین دو جبهه نان و آزادی» در جریان خیزشهای اعتراضی فوق باعث گردید تا اقشار میانی یا طبقه متوسط شهری جامعه ایران در جریان خیزشهای فوق یا بیتفاوت باشند و یا حتی نسبت به این خیزشها موضع منفی بگیرند. یادمان باشد که در جریان دو خیزش فوق هنوز اقشار میانی یا طبقه متوسط شهری جامعه ایران بر طبل اصلاحات درون حکومتی میکوبیدند؛ و لذا اقشار میانی یا طبقه متوسط شهری شعار «اصلاحطلب، اصولگرا - دیگه تمام ماجرا» کنشگران این دو خیزش اعتراضی بر علیه رویکرد خود تفسیر میکردند.
ی – هر دو خیزش اعتراضی فوق به علت عدم استمرار و به علت عدم توازن قوا در عرصه میدانی و به علت فقدان رهبری درونجوش و به علت فقدان سازماندهی دینامیک و به علت سرکوب همه جانبه مهندسی شده ماشین سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی جهت انتقال تجارب میدانی و تصمیمگیری مشترک و برنامهریزی کوتاهمدت و درازمدت خود نتوانستند پیوندی دو طرفه با شهرهای مختلف جامعه بزرگ ایران داشته باشند.
ک – فقدان رهبری درونجوش و سازماندهی دینامیک دو خیزش اعتراضی فوق علاوه بر اینکه باعث گردید تا این دو خیزش نتوانند با جنبش مطالباتی جامعه ایران (جهت استحاله جنبش اعتراضی به جنبش اعتصابی) پیوند پیدا کنند، بسترساز آن گردید تا کنشگران این دو خیزش تحت تأثیر سیگنالهای جریانهای ایرانی خارجنشین طرفدار «رژیم چنج یا رژیم رام» امپریالیسم آمریکا و انگلیس قرار بگیرند. در نتیجه همین امر باعث گردد تا به علت انتقال تضادهای جریانهای خارجنشین (تابع دو رویکرد رژیم چنج و رژیم رام سرمایهداری جهانی) به درون کنشگران این دو خیزش اعتراضی، پراکندگی در شعارها بر این دو خیزش حکمفرما گردد.
ل - فقدان رهبری درونجوش و فقدان سازماندهی دینامیک و تأثیرپذیری مکانیکی کنشگران این دو خیزش اعتراضی از تضادهای جریانهای ایرانی خارجنشین (تابع سه رویکرد رژیم چنج و رژیم رام امپریالیسم آمریکا و انگلیس و رویکرد جنگطلبانه رژیم نژادپرست و صهیونیستی اسرائیل و رژیم ارتجاعی عربستان سعودی) باعث گردید تا شرایط جهت قهرآمیز و آنتاگونیست شدن مبارزه اعتراضی کنشگران با دستگاههای سرکوبگر حاکمیت مطلقه فقاهتی (که بسترساز کوتاه شدن عمر این خیزشها و بالا رفتن هزینه مبارزه برای کنشگران و فراهم شدن زمینه برای سرکوب همه جانبه رژیم مطلقه فقاهتی بود) فراهم بشود. فراموش نکنیم که عمر خیزش دیماه 96 نه روز و عمر خیزش مرداد ماه 97 پنج روز بوده است (از روز سه شنبه 9 مرداد تا روز جمعه 12 مرداد ماه 97). باری، در عرصه کالبد شکافی و آسیبشناسی دو خیزش اعتراضی دیماه 96 و مردادماه 97 برای جمعبندی دستاوردهای عملی و نظری این دو خیزش در راستای انتقال این تجارب توسط جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به آیندگان لازم است که در ادامه مقایسه بین خود دو خیزش اعتراضی دیماه 96 و مرداد ماه 97 به مقایسه دو خیزش اعتراضی دیماه 96 و مرداد 97 با جنبش سبز خرداد 88 و جنبش به اصطلاح اصلاحطلبان خرداد 76 سیدمحمد خاتمی بپردازیم.
در این رابطه با نگاهی کپسولی میتوانیم تفاوت این دو خیزش اعتراضی (دیماه 96 و مرداد ماه 97) با دو جنبش طرفدار اصلاحات از درون نظام مطلقه فقاهتی حاکم (جنبش به اصطلاح اصلاحطلبان سید محمد خاتمی که از خرداد ماه 76 تکوین پیدا کرد و جنبش سبز میرحسین موسوی که از خرداد ماه 88 در عرصه جنگ داخلی جناحهای درونی حکومت ظاهر گردید) اینچنین فرموله نمائیم:
1 - خواستگاه دو خیزش اعتراضی دیماه 96 و مردادماه 97 آنچنانکه مطرح کردیم «تودههای پائینی جامعه ایران بودهاند» در صورتی که خواستگاه کنشگران آن دو جنبش اصلاحطلب درون حاکمیت، بدنه جامعه یا اقشار میانی جامعه ایران بودهاند.
2 - رویکرد دو خیزش اعتراضی دیماه 96 و مرداد ماه 97 «نفی اصلاحپذیری رژیم مطلقه فقاهتی و نفی توان مدیریتی این رژیم جهت حل ابربحرانهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و زیست محیطی جامعه ایران بوده است» در صورتی که در تحلیل نهائی رویکرد آن دو جنبش اصلاحطلب درون حکومتی، دستیابی به اصلاحات توسط هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی در چارچوب صندوقهای رأی این رژیم و اصلاحپذیر دانستن رژیم مطلقه فقاهتی بوده است.
3 - جوهر مبارزه هر دو خیزش دیماه 96 و مرداد ماه 97 «اعتراضی و سیاسی و خودجوش و دینامیک یا درونجوش بوده است»، در صورتی که جوهر مبارزه هر دو جنبش اصلاحطلب درون حکومتی آکسیونی یا خیابانی و هدایت شده از بالا و رهبری از پیش تعیین شده برون از جنبش بوده است.
4 - هر دو خیزش اعتراضی دیماه 96 و مرداد ماه 97 «فاقد رهبری و سازماندهی و برنامهریزی قبلی بودهاند»، در صورتی که هر دو جنبش اصلاحطلب درون حکومتی علاوه بر دارا بودن رهبری از پیش تعیین شده، از طریق همان رهبری از پیش تعیین شده و از بالا عمل کننده هدایت و سازماندهی و برنامهریزی میشدهاند.
5 - سمتگیری و شعارهای هر دو خیزش اعتراضی دیماه 96 و مردادماه 97 «مبارزه با فقر و گرسنگی و گرانی و بیکاری و رکود و تورم و فسادهای چند لایهای درون حاکمیت مطلقه فقاهتی بوده است» در صورتی که نوک پیکان آن دو جنبش اصلاحطلب درون حکومتی دستیابی به اصلاحات سیاسی از طریق هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی میباشد؛ به عبارت دیگر دو خیزش اعتراضی دیماه 96 و مردادماه 97 در «جبهه نان» مبارزه میکردند، در صورتی که آن دو جنبش اصلاحطلب درون حکومتی «مدعی مبارزه در جبهه آزادی» بودهاند.
6 - کنشگران دو خیزش اعتراضی دیماه 96 و مردادماه 97 به علت اینکه کل حاکمیت مطلقه فقاهتی را فاقد صلاحیت و مدیریت و مشروعیت جهت دستیابی به خواستههای خود تعریف میکردند، «معتقد به اصلاح رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از طریق نفی و انکار این رژیم بودند»، در صورتی که برعکس این رویکرد اعتراضی، کنشگران آن دو جنبش در چارچوب حفظ نظام مطلقه فقاهتی و طلائی دانستن دوران دهه اول عمر این رژیم، معتقد به اصلاح از طریق درون این نظام توسط هسته سخت این رژیم هستند؛ به عبارت دیگر رویکرد کنشگران آن دو خیزش اعتراضی، «رویکرد آلترناتیوی بوده است» در صورتی که رویکرد کنشگران آن دو جنبش اصلاحطلب درون حکومتی «رویکرد نقدی نسبت به رژیم مطلقه فقاهتی میباشد.»
حال پس از مقایسه بین خود دو خیزش اعتراضی دیماه 96 و مرداد ماه 97 و مقایسه بین دو خیزش اعتراضی دیماه 96 و مرداد ماه 97 با دو جنبش اصلاحطلب درون حکومتی خرداد ماه 76 و خرداد ماه 88، جهت کالبد شکافی و آسیبشناسی و جمعبندی و انتقال تجارب دو خیزش اعتراضی (دیماه 96 و مردادماه 97) لازم است تا به مقایسه بین دو خیزش اعتراضی دیماه 96 و مرداد ماه 97 با خیزش ضد استبدادی سال 57 مردم ایران نیز بپردازیم؛ که به صورت کلی داوری ما در این رابطه بر این تحلیل استوار میباشد که خیزش ضد استبدادی سال 57 مردم ایران اگر چه مانند دو خیزش اعتراضی دیماه 96 و مرداد ماه 97 در فرایند آغازین تکوینی خود (تا آبان ماه 57) «صورت خودجوش داشته است» و هنوز رهبری موجسوار از راه رسیده نتوانسته بودند (در خلاء رهبری خودجوش و سازماندهی دینامیک خیزش ضد استبدادی مردم ایران و در خلاء حضور فیزیکی جریانهای جنبش سیاسی ایران اعم از جریانهای چریکی و جنبش ارشاد شریعتی و دیگر جریانهای تحزبگرایانه ملی و مارکسیستی و مذهبی) بر کرسی هژمونی خیزش ضد استبدادی 57 مردم ایران سوار بشوند و عکس خود را در سطح کره ماه قرار بدهند، ولی در مقایسه با دو خیزش دیماه 96 و مرداد 97 منهای اینکه از آبان ماه 57 خمینی (در چارچوب شعار «شاه باید برود» و شعار «اگر به جای شاه یزید و عبیدالله زیاد هم بیاید بهتر است» و شعار «همه با همه زیر چتر رهبری خودش») توانست هژمونی خودش و روحانیت تابع خودش در حوزههای فقاهتی بر خیزش ضد استبدادی 57 مردم ایران تثبیت کند و به موازات تثبیت هژمونی خمینی و روحانیت تابع او بود که خیزش خودجوش ضد استبدادی 57 وارد فرایند جنبش مذهبی – سیاسی هدایت شده از بیرون توسط فتوا و تکلیف و تقلید ولایت مطلقه و مشروعیت آسمانی شد، بالاخره و بالاخره و بالاخره، توسط آشپزی مشترک خمینی و روحانیت تابع او و سرمایهداری جهانی که پلاتفرم آن در گوادولپ تنظیم گردید مقرر شد تا در فرایند استحاله قدرت از رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی، به رژیم ولائی خمینی و روحانیت فقاهتی تابع او، علاوه بر سالم ماندن ارتش و نیرویهای نظامی و انتظامی رژیم دسپاتیزم و میلیتاریزه شده پهلوی به رژیم ولائی خمینی و روحانیت تابع او (که این پروژه توسط سفر هایزر به ایران به انجام رسید)، مقرر شد تا منافع سرمایهداری جهانی تحت هژمونی امپریالیسم آمریکا به خصوص در عرصه انرژی فسیلی توسط رژیم جدید تضمین و تأمین گردد. مضافاً جهت حفظ دیوار آهنین سرمایهداری جهانی در برابر همسایه شمالی ایران، در داخل ایران با سرکوب همه جانبه نیروهای عدالتخواه و برابریطلب شرایط برای این مهم فراهم بشود.
لذا به همین دلیل بود که خیزش ضد استبدادی 57 مردم ایران از آبان ماه 57 وارد ریل انحرافی جنبش سیاسی – مذهبی، تقلیدی و تکلیفی و ولائی و شرعی تحت هژمونی خمینی و روحانیت تابع او شد؛ که همین انحراف ریلی بسترساز شکست خیزش ضد استبدادی مردم ایران در سال 57 گردید؛ و زمینهساز ظهور هیولای رژیم مطلقه فقاهتی در 40 سال گذشته بر جامعه نگونبخت ایران گردید. البته در مقایسه با خیزش ضد استبدادی 57 مردم ایران که از آبانماه 57 دچار انحراف شد، دو خیزش دیماه 96 و مرداد ماه 97 علاوه بر اینکه نتوانست بسترساز موجسواری جریانهای حاکم بشود، برعکس با شعار مشترک «اصلاحطلب، اصولگرا - دیگه تمام ماجرا» دوران تسلط گفتمان اصلاحطلبی از طریق جناحهای درونی حاکمیت مطلقه فقاهتی به پایان رسانید. البته طرح این تفاوت بین دو خیزش اعتراضی دیماه 96 و مرداد 97 با خیزش ضد استبدادی سال 57 مردم ایران نباید تداعی کننده آن بشود که «خیزشهای خود به خودی آسیبناپذیر میباشند» بلکه برعکس مبین این حقیقت است که «به علت آشفتگی خواستگاه طبقاتی این خیزشها و به علت فقدان رهبری و سازماندهی و برنامهریزی درونجوش و دینامیک اولیه، این خیزشها مستعد بالقوه هر گونه پذیرش موجسواران فرصتطلب داخلی و خارجی میباشند.» منهای اینکه ظهور هیولای پوپولیسم آنچنانکه در دولت نهم و دهم رژیم مطلقه فقاهتی حاکم شاهد بودیم، از جملههای آفتهای این خیزشها میباشند. البته علت اینکه در این رابطه دو خیزش دیماه 96 و مرداد ماه 97 گرفتار موجسواری جناحهای درونی قدرت نشدند، به خاطر این بود که:
اولاً عمر این دو خیزش اعتراضی (آنچنانکه فوقا مطرح کردیم عمر خیزش دیماه 96 نه روز و عمر خیزش مرداد ماه 97 پنج روز بود) کم بودند.
ثانیاً هر دو خیزش اعتراضی فوق از آغاز ظهور و تکوین خود (با شعارهای «گرانی تورم - بلای جان مردم» و «تا دیکتاتور رو کاره - قیام ادامه داره» و «توپ، تانک، فشفه - آخوند باید گم بشه» و «پول ما چه شده؟ - خرج بسیجی شده» و «سوریه را سیر کردند - جوانا را پیر کردند» و «سوریه را رها کن - فکری بحال ما کن» و «یک اختلاس کم بشه - مشکل ما حل میشه» و «این همه بیعدالتی - هرگز ندیده ملتی» و «حقوقهای نجومی - فلاکت عمومی» و «دشمن ما همین جاست - همش میگن آمریکاست» و غیره) کل نظام مطلقه فقاهتی را به چالش کشیدند.
فراموش نکنیم که گرچه استارت خیزش اعتراضی دیماه 96 در هفتم دیماه در مشهد در چارچوب تحریک جناح راست تحت هژمونی سیدعلی رئیسی و پدر زنش امام جمعه مشهد در انتقامگیری از دولت روحانی و جبران شکست انتخابات 29 اردیبهشت 96 دولت دوازدهم زده شد، اما در همان اولین تظاهرات مشهد در روز نهم دیماه 96 به سرعت جوهر تظاهرات سیاسی شد و تودههای محروم و حاشیهنشین مشهد با شعار «دیکتاتور حیا کن - مملکت رها کن» هسته سخت و رأس کل رژیم مطلقه فقاهتی را به چالش کشیدند؛ و سناریوی از پیش تعیین شده جناح راست بر علیه دولت دوازده شیخ حسن روحانی سترون و عقیم کردند، آنچنانکه آن تظاهرات مانند کبریتی شد که در انبار باروت افتاد و در کمتر از دو روز بیش از 90 شهر بزرگ و کوچک ایران را درنوردید. حال، برای توضیح بیشتر موضوع تحلیل خود را با طرح چند سؤال دنبال میکنیم.
آیا خیزش اعتراضی مرداد ماه 97 بازتولید خیزش اعتراضی دیماه 96 بود ه است؟ اگر بپذیریم که مهمترین فونکسیون خیزش اعتراضی دیماه 96 به چالش کشیدن و گذار از گفتمان اصلاحات درونی حکومتی بوده است، مهمترین فونکسیون خیزش اعتراضی مردادماه 97 چه میباشد؟ چرا در خیزش اعتراضی مرداد ماه 97 جناح به اصطلاح اصلاحطلب درون حکومت (که در خیزش دیماه 96 توسط شعار سوریزاسیون یا سوریهای شدن جامعه ایران خیزش اعتراضی دیماه 96 را محکوم میکردند) توسط نامه 15 مادهای سید محمد خاتمی و غیره تلاش کردند تا با آدرس غلط دادن به تودهها نوک پیکان حرکت خیزش مرداد ماه را از سمتگیری بر علیه کل نظام مطلقه فقاهتی، با دست به دامن مقام عظمای ولایت شدن، جهت اصلاحات سیاسی، جناحی درون حکومتی منحرف کنند؟ چرا قبل از شروع خیزش مردادماه 97 جولیانی نماینده ترامپیسم در نشست مجاهدین خلق در پاریس، عامل تکوین خیزشهای اعتراضی در داخل ایران را به اتاق فکر مجاهدین خلق و هم دستی ترامپیسم در کمپ آلبانی مجاهدین خلق نسبت داد؟ چرا برعکس جنبش سبز سال 88 و خیزش اعتراضی دیماه 96 در خیزش اعتراضی مرداد ماه 97 رژیم مطلقه فقاهتی و دستگاههای چند لایهای سرکوبگر آن، تلاش وافر کردند تا توسط سرکوب مهندسی شده از کشتار فراگیر میدانی کنشگران خیزش مردادماه 97 جلوگیری کنند؟ چه شد که با اینکه شرایط عینی در خیزش مردادماه 97 (به علت سونامی گرانی و تورم بیش از 25% و رکود تورمی و سقوط ارزش پول ملی و افزایش قیمت ارز و سکه و طلا و مسکن و اجاره و فرابحران زیست محیطی اعم از آب و هوا و غیره) بیشتر از شرایط عینی خیزش دیماه 96 آماده بود، رژیم مطلقه فقاهتی توانست در کمتر از پنج روز این خیزش را سرکوب و مهار نماید؟ چرا در خیزش اعتراضی مرداد ماه 97 مانند خیزش دیماه 96 طبقه کارگر و جنبش مطالباتی و اقشار میانی یا طبقه متوسط شهری و جنبشهای پیشرو دموکراتیک اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران غایب بودند؟ چرا دامنه اعتلای خیزش اعتراضی مرداد ماه 97 نتوانست مانند دامنه اعتلای خیزش اعتراضی دیماه 96 به صورت افقی در بیش از 90 شهر کوچک و بزرگ ایران فراگیر بشوند؟ چرا در خیزش اعتراضی مردادماه 97 مانند خیزش اعتراضی دیماه 96 خیزش اعتراضی تودههای جامعه بزرگ ایران نتوانستند با جنبش اعتصابی کارگران و کارمندان و جنبش مطالباتی بازنشستگان و معلمان و مزدبگیران و پرستاران و کامیونداران و غیره متصل بشوند؟ چرا خیزش مرداد ماه 97 نتوانست با جنبشهای دموکراتیک اعم از جنبش زنان و جنبش دانشجویان و جنبش کارمندان و جنبش مزدبگیران متصل بشوند؟ چرا طرفداران ایرانی خارجنشین رویکرد «رژیم چنج» امپریالیسم آمریکا از مجاهدین خلق تا سلطنتطلبان تا جریانهای تجزیهطلب قومی کردستان و بلوچستان در جریان اعتلای خیزش مرداد ماه 97 تلاش میکردند تا از این نمد افتاده برای آلترناتیو ساختن خود در نگاه جناح هار امپریالیسم آمریکا کلاهی بسازند؟ چرا جناح هار امپریالیسم آمریکا در لوای دولت یاغی ترامپیسم در جریان خیزش مرداد ماه 97 تلاش میکردند تا توسط بوقهای امپریالیست خبری خود از این خیزش اعتراضی مردم ایران اهرمی در دست خود برای جایگزین کردن رویکرد «رژیم رام» به جای «رژیم چنج» قبلی خود استفاده کنند؟ چرا درست در عرصه اعتلای خیزش مردادماه 97 مردم ایران در زمانیکه جنگ تبلیغاتی حیدر نعمتی بین شیخ حسن روحانی و ترامپ داغ شده بود (و شیخ حسن روحانی شعار بستن تنگههای باب المندب و هرمز و بازی با دم شیر میداد و ترامپ در پاسخ به شیخ حسن روحانی به صورت غیر مستقیم تهدید به جنگ اتمی بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی میکرد) رژیم توسط واسطه کردن دوباره عمان میکوشید تا مانند دوران ریگان و کلینتون و اوباما باب مذاکره غیر مستقیم با کاخ سفید و جناح هار امپریالیسم آمریکا را باز کند؟
چرا درست در جریان خیزش مردادماه 97 راست پادگانی تحت هژمونی سپاه تلاش میکردند تا با زدن نفتکشهای عربستان در باب المندب (توسط حوثیها) و مانور در خلیج فارس و دریای عمان منطقه را نظامی کنند و امپریالیسم آمریکا و رژیم نژادپرست صهیونیسم اسرائیل جهت حمله نظامی تحریک بکنند؟ چرا درست در شرایطی که خیزش اعتراضی مرداد ماه 97 تودههای محروم ایران در حال اعتلا بود و شیخ حسن روحانی جهت مقابله با خروج امپریالیسم آمریکا از برجام و مقابله با تحریمهای تحمیلی آمریکا در اتریش بود، راست پادگانی توسط عملیات تروریستی در نشست مجاهدین خلق در پاریس تلاش میکرد تا با گل آلود کردن آب و گرفتن ماهی از دولت دوازدهم باجگیری کند و شرایط برای شکست مذاکره شیخ حسن روحانی با اتحادیه اروپا در خصوص برجام فراهم کنند؟ چرا درست در زمان اعتلای خیزش مردادماه 97 جناح به اصطلاح اصلاحطلب درون نظام تحت هژمونی سید محمد خاتمی با ارسال نامه 15 مادهای خود به خامنهای و درخواست انجام اصلاحات سیاسی از خامنهای و درخواست شکست حصر سران جنبش سبز از او تلاش کردند (تا آب رفته را به جوی باز گردانند و به خیال خود برای بار دیگر در مرحله پسا عبور جامعه ایران از گفتمان 20 ساله اصلاحات و در شرایطی که تودههای جامعه ایران آخرین میخ را بر تابوت اصلاحات درون حکومتی کوبیده بودند) در جهت بازتولید پروژه مرده به دنیا آمده اصلاحات با سرپل قرار دادن خامنهای آخرین تیر خود را به کار ببرند؟ چرا به موازات جریانهای طرفدار رویکرد «رژیم چنج» خارجنشین، جریانهای سیاسی سرنگونطلب خارجنشین تلاش میکردند (به جای هدایتگری و سازماندهی و برنامهریزی در راستای تعمیق عمودی و افقی این خیزش) توسط سیگنالهای خود با تحریک لحظهای و شعاری احساسات کنشگران اصلی این خیزش، خیزش اعتراضی مرداد ماه 97 را به سمت شورش خود به خوی هدایت نمایند؟ چرا در شرایطی که طبق آمارهای خود رژیم مطلقه فقاهتی 35 میلیون نفر از جمعیت ایران زیر خط فقر زندگی میکردند و در شرایطی که خط فقر در این شرایط از دو میلیون پانصد هزار تومان قبلی به شش میلیون تومان رسیده بود و خیزش مردادماه 97 با شعار «گرانی، تورم - بلای جان مردم» وارد میدان شده بودند، جنبش مطالباتی از کارگران تا معلمان نتوانستند با خیزش مردادماه 97 پیوند پیدا نماید؟ چرا در جریان خیزش دیماه 96 جنبش سه میلیون خانواده مالباختگان توانست به عنوان عامل استارت و حلقه اتصال و اعتلای آن خیزش به صورت افقی و عمودی کنشگری فعال بکنند، اما در جریان خیزش مرداد ماه 97 به علت فقدان حلقه اتصال این خیزش نتوانست (به جز در گوهردشت و قهدریجان و شاهپور اصفهان و آبادان) در شهرهای کوچک جاری و ساری بشود؟
چرا برعکس خیزش دیماه 96 (که جناحهای رنگارنگ درون رژیم مطلقه فقاهتی در نفی و انکار آن متحد و یک صدا شده بودند) در خیزش مرداد ماه 97 جناحهای درون حاکمیت در مقابله نظری و سیاسی با این خیزش دچار تفرقه شده بودند، به طوری که راست سنتی تلاش میکردند تا توسط حمایت از این جریان آن را بدل به خیزش بر علیه دولت روحانی بکند و شرایط برای استفاء دولت روحانی و جایگزینی رئیسی فراهم بکنند، یا رحیم صفوی میگفت شرایط برای دوران بدون دولتی فراهم شده است و یا راست پادگانی توسط شمعخانی تبلیغ حکومت نظامی توسط سپاه میکرد و جناح به اصطلاح اصلاحطلب تحت هژمونی سید محمد خاتمی با نامه نگاری به خامنهای از او در خواست انجام اصلاحات سیاسی میکردند؟ چرا به موازات اعتلای خیزش اعتراضی مرداد ماه 97 در داخل کشور، در خارج از کشور تنش در میان اپوزیسیون سرنگونطلب و اپوزیسیون پیرو رویکرد «رژیم چنج» آمریکا شدت پیدا کرد؟ چرا رژیم مطلقه فقاهتی در مرحله پسا خیزش مردادماه 97 برای بازیابی مشروعیت از دست رفته خود تلاش میکند تا توسط دستگاه قضا که در کف جناح راست رژیم میباشد، به جنگ با فساد فراگیر و سیستمی و چند لایه و ساختاری این رژیم برود؟ (که البته جلسه استیضاح علی ربیعی وزیر کار دولت دوازدهم در فرایند پسا خیزش مرداد ماه 97 در مجلس، فساد بالائیهای قدرت را بر آفتاب افکند). چرا شیخ حسن روحانی (در نخستین مصاحبه زنده رادیو تلویزیونی خود در فرایند پسا خیزش مرداد ماه 97) عامل شروع تحریمهای امپریالیسم آمریکا بر جامعه نگونبخت ایران در این شرایط تند پیچ تاریخی (به جای استراتژی نظامی راست پادگانی در منطقه و نمایش موشکی آنها و دخالت نظامی در کشورهای سوریه و عراق و یمن و حضور در جنگها نیابتی) خیزش دیماه 96 مطرح کرد؟ چرا خامنهای در نطق مورخ 22/5/97 خود در مرحله پسا خیزش اعتراضی مرداد ماه 97 عامل تکوین خیزش مرداد ماه 97 سرمایهگذاری مثلث ترامپ و نتانیاهو و بن سلمان عربستان دانست، نه ابربحرانهای مدیریتی و مشروعیتی و اقتصادی و سیاسی و فساد ساختاری و سیستمی رژیم مطلقه فقاهتی در 40 سال گذشته؟
آیا در این شرایط بحرانی، برای گریز رژیم مطلقه فقاهتی از بحران فعلی «برجام شماره 2 در منطقه» توسط نرمش قهرمانانه دیگری در راه است؟ آیا خامنهای و حزب پادگانی او، برای عبور از این بحران (در داخل کشور) حاضر میشوند تا در جهت ایجاد وحدت درونی خود با جناح رقیب توسط اجرای مفاد پانزده گانه سید محمد خاتمی (که از جمله آنها شکست حصر سران جنبش سبز میباشد) تن به نرمش قهرمانانه برای «برجام سه در داخل کشور» بدهند؟ آیا رژیم مطلقه فقاهتی توسط فروش چمدانی نفت (مانند دوران احمدی نژاد) میتواند از سیزده آبانماه جاری با شروع تحریمهای بانکی و نفتی امپریالیسم آمریکا از ابربحرانهای سه گانه اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی گذشته خود (که شامل بحران ارزی، بحران بانکی، بحران مالی، بحران پولی، بحران بیکاری، بحران مشروعیت، بحران فساد ساختاری، بحران ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی، رکود تورمی، سقوط سونامیوار ارزش پول ملی کشور، بحران آب و برق و خاک و هوا و غیره میشود) بدون تحول ساختاری نجات پیدا کند؟ آیا تغییری در عدم توازن قوا در عرصه میدانی بین مردم ایران با حاکمیت مطلقه فقاهتی (که بسترساز سرکوب هر گونه خیزش اجتماعی توسط دستگاه چند لایهای سرکوبگر حاکمیت میشود) از خیزش اعتراضی دیماه 96 تا خیزش اعتراضی مردادماه 97 رخ داده است؟ آیا تا زمانی که تغییری در توازن قوا (به سود مردم ایران) در عرصه میدانی (نه در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی) حاصل نشود، امکان درازمدت شدن و بازتولید برنامهریزی شده خیزشهای اعتراضی فراگیر و عمیق و گسترده در قاعده جامعه ایران وجود دارد؟ آیا در چنین شرایطی که امپریالیسم آمریکا در جنگ افغانستان و عراق و سوریه و لیبی شکست خورده است، امکان ظهور جنگ کلاسیک دیگری در منطقه بر علیه کشور و جامعه ایران وجود دارد؟ آیا جنگ اقتصادی و تحریمهای امپریالیسم آمریکا در این شرایط (که ترامپیسم هم زمان جنگ تجاری با اتحادیه اروپا و کانادا و روسیه و چین و حتی ترکیه شروع کرده است و به صورت قلدرمابانه و یاغیگرانه از عهدنامه برجام مصوبه شورای امنیت خارج شده است) مانند دوران اوباما میتواند اجماع بینالمللی جهت به زانو درآوردن رژیم مطلقه فقاهتی آنچنانکه خود ادعا میکند، حاصل نماید؟
آیا ترامپیسم توسط تحریمهای نفتی و بانکی رژیم مطلقه فقاهتی از سیزده آبانماه جاری میتواند رویکرد «رژیم رام» خود را جایگزین رویکرد «رژیم چنج» بکند؟ آیا تحریمهای اقتصادی امپریالیسم آمریکا آنچنانکه در عراق دوران صدام شاهد بودیم در تحلیل نهائی بر علیه جامعه نگونبخت ایران میباشد یا بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم؟ آیا هرگز و هرگز تا کنون امپریالیسم آمریکا توسط تحریمهای اقتصادی توانسته است رژیمی را سرنگون نماید؟ اگر در تحلیل نهائی دود تمامی تحریمهای اقتصادی امپریالیسم آمریکا و سرمایهداری جهانی به چشم مردم ایران میرود چرا در این شرایط ترامپیسم بر این طبل میکوبد؟ آیا ترامپیسم توسط جنگ تجاری بینالمللی خود و تحریم اقتصادی جامعه ایران میتواند هژمونی از دست رفته جهانی امپریالیسم آمریکا را بازتولید نماید؟ آیا واقعاً راست پادگانی و حزب پادگانی خامنهای و شیخ حسن روحانی آنچنانکه ادعا میکنند میتوانند به صورت مستقیم تنگه هرمز و باب المندب را ببندند؟ در شرایطی که خود رژیم مطلقه فقاهتی تنها در دوران 8 ساله دولت نهم و دهم احمدی نژاد بیش از 700 میلیارد دلار حاصل فروش نفت کشور (آنچنانکه احمد توکلی میگوید در این 8 سال عمر دولت نهم و دهم احمدی نژاد اگر نگویم رشد اقتصادی کشور منفی بوده است، باید بگوئیم صفر بوده است) در چارچوب استراتژی نظامی خود بر باد داد، آیا آنچنانکه اکبر ولایتی ادعا میکند روسیه پوتین حاضر به سرمایهگذاری 50 میلیارد دلاری در عرصه صنعت نفت و گاز ایران میشود؟ آیا جامعه ایران در این شرایط (که توازن قوا در عرصه میدانی به سود حاکمیت مطلقه فقاهتی میباشد و رژیم مطلقه فقاهتی توان سرکوب خیزشهای اعتراضی و جنبشها مطالباتی و دموکراتیک مردم ایران را دارد) در وضعیت انقلابی قرار دارد؟ آیا امکان بازتولید گفتمان اصلاحات درون حاکمیت در فرایند پسا دو خیزش دیماه 96 و مرداد ماه 97 وجود دارد؟ آیا بدون توازن قوا میدانی امکان تحقق شرایط انقلابی در جامعه وجود دارد؟ برای دستیابی به این توازن قوای میدانی از کجا باید شروع بکنیم؟ از حرکت تحزبگرایانه سیاسی یا از اعتلای جنبشهای مستقل مطالباتی و دموکراتیک جامعه ایران؟
در چنین شرایط حساس تاریخی حرکت تحولخواهانه مردم ایران، انجام استراتژی دموکراتیک از کدامین مسیر امکان پذیر میباشد؟ آیا استراتژی دموکراتیک در جامعه ایران از مسیر رویکرد «رژیم چنج» مثلث ترامپ – نتانیاهو – بن سلمان میگذرد؟ آیا استراتژی دموکراتیک در جامعه ایران، از مسیر سرنگونی حاکمیت مطلقه فقاهتی با هر شیوه و روشی میگذرد؟ آیا استراتژی دموکراتیک در جامعه ایران در چارچوب تقدم انقلاب سیاسی بر انقلاب اجتماعی و انقلاب فرهنگی امکانپذیر میباشد؟ یا اینکه استراتژی دموکراتیک در راستای تغییر در جامعه امروز ایران در گرو تقدم تحول اجتماعی و تحول فرهنگی بر تحول سیاسی میباشد؟ آیا هر گونه سرنگونی رژیم مطلقه فقاهتی در این شرایط میتواند در راستای بازتولید دموکراسی عمودی و افقی در جامعه ایران بشود؟ چگونه میتوانیم در این شرایط کل جامعه ایران را به عنوان کنشگران اصلی مبارزه دموکراسیخواهانه و عدالتطلبانه (آزادیخواهانه و برابریطلبانه) تبدیل کنیم؟ آیا بدون تقدم تحول فرهنگی و تحول اجتماعی امکان استحاله عمودی و افقی جامعه ایران به عنوان کنشگران اصلی مبارزه آزادیخواهانه و برابریطلبانه وجود دارد؟ چگونه میتوانیم در این شرایط که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در حاشیه میدانی مبارزه برابریطلبانه و آزادیخواهانه قرار گرفته است در پیوند افقی (نه عمودی) با این جنبشها قرار دهیم؟ پیوند میدانی دو جبهه بزرگ «نان و آزادی اردوگاه بزرگ مستضعفین» در این شرایط چگونه ممکن شدنی است؟ آیا بدون پیوند دو جبهه بزرگ «نان و آزادی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران» امکان بازتولید «دموکراسی سوسیالیستی» یا «دموکراسی عمودی» در جامعه ایران وجود دارد؟
چگونه میتوانیم در جامعه امروز ایران شرایط برای رادیکالیزه شدن جنبش مطالباتی از فرایند صنفی به فرایند اجتماعی و سیاسی فراهم بکنیم؟ آیا بدون رادیکالیزه کردن جنبش مطالباتی امکان استحاله جنبش خیابانی و آکسیونی به جنبش اعتصابی وجود دارد؟ در چه صورت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تن به نهادینه شدن جامعه مدنی تکوین یافته از پائین و تشکیلات مستقل کارگران و مزدبگیران و زحمتکشان شهر و روستا میدهد؟ در چه صورت رژیم مطلقه فقاهتی تن به حقوق شهروندی همه ایرانیان در عرصه آزادی و برابری به صورت علی السویه میدهد؟ در چه صورت رژیم مطلقه فقاهتی تن به جایگزین کردن مشروعیت زمینی به جای مشروعیت آسمانی در تعیین سرنوشت مردم ایران به صورت علی السویه میدهد؟ در چه صورت کل جامعه ایران به عنوان موتور دموکراسی سوسیالیستی میشوند؟ چرا استراتژی کسب قدرت سیاسی برای جریانهای سیاسی داخل و خارج کشور بسترساز رشد هژمونیطلبی و انشعاب و تفرقه و تشتت و سکتاریست میشود؟
آیا در شرایط امروز جامعه ایران «گذار دموکراتیک» در غیاب جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین، شدنی است؟ اگر پاشنه آشیل و چشم اسفندیار جنبش مطالباتی و جنبشهای دموکراتیک و خیزشهای اعتراضی و جنبش اعتصابی جامعه ایران خلاء رهبری درونجوش و سازماندهی دینامیک میباشد، چگونه میتوان در جامعه امروز ایران اقدام به رفع این خلاء کرد؟ آیا هراس سوریزاسیون یا سوریه شدن یا جنگ داخلی یا تجزیه ایران (در مرحله گذار به دموکراسی آنچنانکه طرفداران اصلاحات درون نظام برای حفظ نظام مطلقه فقاهتی تبلیغ میکنند) نمیتوان توسط جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین بر طرف کرد؟ آیا توسط جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین نمیتوان به جای «گذار خشونتآمیز» به دموکراسی به «گذار دموکراتیک» دست پیدا کرد؟ آیا رویکرد «ترساندن مردم در پائین» و «تسلیم در بالا» آنچنانکه امروز اصلاحطلبان درون حکومتی تبلیغ میکنند میتواند جایگزین رویکرد گذشته آنها که «فشار از پائین چانه زنی در بالا بود» بشود و هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی و حزب پادگانی خامنهای را وادار به تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناحهای درون حکومت بکند؟
آیا اقتصاد نفتی و رانتی و پادگانی و دولتی رژیم مطلقه فقاهتی بدون جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین میتواند دچار تغییر و تحول ساختاری بشود؟ چگونه میتوان در مرحله گذار به دموکراسی در جامعه ایران توزیع افقی سه مؤلفهای قدرت را بدل به توزیع عمودی سه مؤلفهای قدرت کرد؟ در جامعهای که از 59 میلیون جمعیت شهرنشین آن بیش از 19 میلیون نفر حاشیهنشین کلان شهرها هستند، چگونه میتوان از ظهور هیولای پوپولیسیم غارتگر و غنیمتجو و ستیزهگر آنچنانکه در دولت نهم و دهم محمود احمدی نژاد شاهد بودیم، در امان بمانیم؟ پاسخ به همه سؤالهای در این کلام کپسولی زاپاتیستا خلاصه میکنیم «قدم میزنیم، راه میرویم و میپرسیم، راهی وجود ندارد، در عین رفتن راه را میسازیم»، چراکه «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا» (سوره عنکبوت - آیه 69).