در شرایط تندپیچ امروز جامعه ایران «وظایف محوری» جنبش پیشگامان مستضعفین ایران کدامند؟ (سرمقاله)

در شرایط خودویژه و حساس امروز جامعه ایران که از یک طرف به موازات نزدیک شدن انتخابات اسفندماه 98 مجلس رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، «دوباره آب در خانه مورچه افتاده است» و باز کوره نبرد جناح‌های درونی قدرت در عرصه صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت بین خودشان گرم شده است و هر کدام از جناح‌های درونی قدرت تلاش می‌کنند تا از نمد افتاده قدرت، برای خود کلاهی بدوزند و این درست در شرایطی است که «هسته سخت» رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، توسط حزب پادگانی خامنه‌ای، از مدت‌ها قبل از طریق نهادهای انتصابی (که طبق اصل 110 و 177 قانون اساسی ولایت‌مدار رژیم مطلقه فقاهتی بیش از 80% قدرت اداری، اقتصادی، سیاسی، قضائی، اجرائی، نظامی، انتظامی و تبلیغاتی کشور درید قدرت مقام عظمای ولایت غیر پاسخگو قرار دارد و مقام عظمای ولایت توسط انتصاب‌های خود از بالا می‌تواند در هر شرایطی بازی را به صورت منوپل درید قدرت خود قرار دهد و آنچنانکه خمینی می‌گفت: «اگر همه مردم ایران بگویند آری، اسلام {یعنی خودش} بگوید نه، آن نه درست است») تلاش می‌کنند تا با انتصاب‌های سریال جدید از قاضی القضات قوه قضائی رژیم مطلقه فقاهتی گرفته تا ائمه جمعه و جماعت به صورت منوپل قدرت را در عرصه جناح به اصطلاح راست اصول‌گرا (جریان‌های راست روحانیت سنتی حوزه‌های فقاهتی و راست پادگانی سپاه و راست بوروکرات و راست بازاری، منهای راست پوپولیسم غارت‌گر احمدی‌نژاد) نهادینه نمایند.

فراموش نکنیم که این بازسازی نهادینه کردن قدرت در جناح راست به صورت منوپل و تک پایه‌ای توسط حزب پادگانی خامنه‌ای در چارچوب بسترسازی تعیین جانشین رهبری و خامنه‌ای در آینده می‌باشد (که با حمایت حزب پادگانی خامنه‌ای و پیشنهاد مهره‌های یدکی توسط خبرگان رهبری مثل رئیسی و صادق لاریجانی و حسن روحانی و مجتبی خامنه‌ای، باعث گردیده که از سال 97 تنور بازسازی نهادهای انتصابی رژیم مطلقه فقاهتی گرم بشود و از آنجائیکه یکی از این مهره‌های یدکی پیشنهادی شیخ حسن روحانی می‌باشد، همین امر عاملی شده است تا از سال 97 و در فرایند پسا خروج امپریالیسم آمریکا از برجام، شیخ حسن روحانی جهت یاری‌گیری در خبرگان رهبری برای تضمین انتخاب او در مرحله جانشینی خامنه‌ای دست به عصا حرکت کند و در راستای فاصله‌گیری از اصلاح‌طلبان و فراموشی وعده وعیده‌های انتخاباتی سال 96 خود و نزدیک شدن به حزب پادگانی خامنه‌ای و جریان‌های راست، از راست پادگانی سپاه گرفته تا راست روحانیت سنتی و راست بوروکراتیک گام بردارد) بنابراین، بدین ترتیب است که به موازات نزدیک شدن به انتخابات اسفند ماه 98 مجلس رژیم مطلقه فقاهتی، از آنجائیکه (برعکس جناح راست به اصطلاح اصول‌گرای درون رژیم مطلقه فقاهتی که در طول 30 سال رهبری حزب پادگانی خامنه‌ای توسط نهادهای انتصابی رهبری موضوع اصل 110 و 177 قانون اساسی رژیم مطلقه فقاهتی حاکمیت خود را در قدرت نهادینه کرده‌اند) جناح به اصطلاح اصلاح‌طلب درون رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در رنگ‌های مختلف سفید و سبز و بنفش و غیره در طول 30 سال گذشته رهبری خامنه‌ای (از آنجائیکه خامنه از آغاز الی الان پیوسته قدرت رهبری خودش را در خدمت نهادینه کردن جناح راست به کار گرفته است) به خصوص از خرداد 76 جهت مشارکت در قدرت بر نهادهای به اصطلاح انتخابی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تکیه داشته‌اند (که البته همین موضوع در طول 30 سال گذشته رهبری خامنه‌ای باعث گردیده است که حزب پادگانی خامنه‌ای، منهای تکیه بر نهادینه کردن قدرت جناح راست توسط نهادهای انتصابی موضوع دو اصل 110 و 177 قانون اساسی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، توسط مهندسی کردن صندوق‌های رأی رژیم مطلقه فقاهتی، حتی تقسیم نهادهای به اصطلاح انتخابی به سود جناح راست حواریون خودش تغییر دهد که انتخابات دولت دهم در سال 88 مشتی نمونه این خروار بود) در نتیجه از آنجائیکه در این شرایط تقریباً دو نهاد به اصطلاح انتخابی دولت و شورای شهر تهران درید قدرت جناح به اصطلاح اصلاح‌طلب درون حاکمیت می‌باشد، بدون تردید با عنایت به اینکه در فرایند پسا خروج امپریالیسم آمریکا از برجام و گردش به راست شیخ حسن روحانی جهت بالا بردن شانس خود در جانشینی آینده خامنه‌ای، ناکارامدی دولت دوازدهم روحانی در عرصه حل فرا بحران اقتصادی رژیم مطلقه فقاهتی امری مسلم شده است، از آنجائیکه در انتخابات دولت دوازدهم در اردیبهشت 96 شیخ حسن روحانی کاندیدای بلامنازع جناح به اصطلاح اصلاح‌طلب بوده است، لذا همین ناکارامدی دولت دوازدهم شیخ حسن روحانی در این شرایط باعث گردیده است تا به موازات نزدیک شدن به انتخابات مجلس اسفندماه 98 (برعکس انتخابات اردیبهشت ماه 96) شرایط اجتماعی جامعه ایران به سود جناح به اصطلاح اصلاح‌طلب درون حکومتی تغییر نکند.

به خصوص که آنچنانکه شاهد بودیم از خیزش دی‌ماه 96 توسط شعار استراتژیک جنبش دانشجوئی: «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا - دیگه تمام ماجرا» جامعه ایران و به خصوص طبقه متوسط شهری ایران و جنبش‌های دموکراتیک و در رأس آنها جنبش دانشجوئی از جنگ حیدر نعمتی 20 ساله درون رژیم مطلقه فقاهتی در عرصه صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت بین خودشان عبور کرده‌اند؛ و در نتیجه با عنایت به اینکه (برعکس جناح به اصطلاح اصول‌گرای درون رژیم مطلقه فقاهتی که استمرار حیات سیاسی آنها بستگی به استمرار رهبری حزب پادگانی خامنه‌ای و تثبیت قدرت آنها توسط نهادهای انتصابی حزب پادگانی خامنه‌ای صورت می‌گیرد) استمرار حیات سیاسی جناح به اصطلاح اصلاح‌طلب درون حکومتی در گرو صندوق‌های رأی و نهادهای به اصطلاح انتخابی رژیم مطلقه فقاهتی می‌باشد، بنابراین در این رابطه است که در این شرایط خودویژه اجتماعی و سیاسی و اقتصادی که جامعه ایران در مرز فروپاشی همه جانبه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قرار گرفته است، جناح به اصطلاح اصلاح‌طلب درون حکومتی رژیم مطلقه فقاهتی گرفتار یک بحران همه جانبه درونی شده‌اند، چرا که این جناح در این شرایط حساس اجتماعی جامعه بحران‌زده ایران به خوبی می‌دانند که:

اولاً جامعه امروز ایران از خیزش دی‌ماه 96 از جناح‌های درون حکومتی در عرصه بازی تقسیم باز تقسیم قدرت بین خودشان عبور کرده‌اند و لذا حنای جناح به اصطلاح اصلاح‌طلبانه درون حکومتی (در رنگ‌های مختلف سفید، سبز و بنفش آن) دیگر رنگی ندارد و شعار: «هراس از سوریزاسیون شدن ایران» (که توسط این جناح جهت بازتولید گفتمان به اصطلاح اصلاح‌طالبانه خود بر جامعه ایران که از خرداد 76 به مدت دو دهه به عنوان گفتمان مسلط بر جامعه ایران بوده است) بدون پاسخ مانده است.

ثانیاً حمایت همه جانبه این جناح از دولت دوازدهم شیخ حسن روحانی در انتخابات اردیبهشت 96 باعث گردیده است که شکست اقتصادی و سیاسی و اجتماعی شیخ حسن روحانی و دولت دوازدهم (در فرایند پسا انتخابات 96 و پسا خروج امپریالیسم آمریکا از برجام) به نام این جناح تمام بشود.

ثالثاً این جناح در این شرایط حساس و خودویژه به خوبی آگاهند که حزب پادگانی خامنه‌ای توسط نهادهای انتصابی و مهندسی کردن صندوق‌های رأی به دنبال یکدست کردن حاکمیت خود توسط جناح راست به اصطلاح اصول‌گرا برای تثبیت جانشینی رهبری (پس از خامنه‌ای) می‌باشند.

رابعاً جناح به اصطلاح اصلاح‌طلبان درون حکومتی به درستی می‌دانند که استمرار حیات سیاسی آنها در گرو تکیه بر صندوق‌های رأی مهندسی شده حزب پادگانی خامنه‌ای می‌باشد و قهر کردن آنها با صندوق‌های رأی مهندسی شده رژیم مطلقه فقاهتی به مثابه تیر خلاص بر حیات سیاسی این جناح می‌باشد، لذا این همه باعث گردیده است تا در این شرایط به موازات نزدیک شدن انتخابات مجلس رژیم مطلقه فقاهتی در اسفند ماه 98 جناح به اصطلاح اصلاح‌طلب درونی حکومتی در رنگ‌های مختلف آن گرفتار بحران همه جانبه استراتژی و تاکتیکی و تشکیلاتی بشوند.

بدین خاطر در این رابطه است که به مصداق «الغریق یتشبث بکل الحشیش» این جناح در راستای نجات خود از این بحران تلاش می‌کنند تا:

الف - جهت ممانعت حزب پادگانی از مهندسی کردن صندوق‌های رأی و مقابله با حذف فله‌ای کاندیداهای آنها توسط فیلتر استصوابی شورای نگهبان دست‌ساز رهبری، حزب پادگانی خامنه‌ای را تهدید کنند که د ر صورت عدم مشارکت آنها در انتخابات اسفند ماه 98 مجلس، بستر عدم مشارکت جامعه ایران در آن انتخابات فراهم می‌گردد و عدم مشارکت اجتماعی در پای صندوق‌های رأی اسفند 98 (از نظر این جناح) بسترساز فشار هر چه بیشتر سیاسی و اقتصادی و حتی نظامی امپریالیسم آمریکا بر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم خواهد شد. لذا به همین دلیل است که در این شرایط این جناح جهت وادار به عقب‌نشینی کردن حزب پادگانی خامنه‌ای در انتخابات اسفند 98، با شعار: «انتخابات کم رونق شرایط برای تکرار حوادث دی‌ماه 96 فراهم می‌کند» و شعار: «انتخابات می‌تواند نظام را بیمه نماید» و شعار: «تشکیل نیروی مقاومت صلح‌طلبی با چهره‌های خارج از دولت و چهره‌های خارج از کشور» دست به کار شده‌اند. مضافاً بر اینکه این جناح جهت بازتولید پایگاه اجتماعی از دست داده خود، می‌کوشند تا با شعار: «مخالفت با حمله نظامی امپریالیسم آمریکا به ایران» و شعار: «وحدت بر سر حفظ ایران» و شعار: «هراس از سوریزاسیون شدن ایران» اقتدار گذشته خود را حاصل نمایند.

باری، در این رابطه داوری ما بر این امر قرار دارد (که برعکس انتخابات اردیبهشت ماه 96 دولت دوازدهم که جناح به اصطلاح اصلاح‌طلب درون حکومتی، توسط دو قطبی شدن انتخابات دست‌ساز حکومتی و توسط لولو سر خرمن ساختن جناح رقیب و ابراهیم رئیسی، توانستند از آب گل آلود ماهی بگیرند و بخشی از جامعه ایران را در حمایت از خود به پای صندوق‌های رأی بکشانند) در این شرایط طبقه متوسط شهری ایران که خاستگاه اجتماعی این جناح می‌باشند (مانند طبقه زحمتکش و پائینی‌های جامعه ایران) دیگر از صحنه بازی‌گری تقسیم قدرت در عرصه رقابت جناح‌های درون حکومتی شانه خالی کرده‌اند، چرا که:

الف – به علت تحریم‌های اقتصادی استخوان‌سوز امپریالیسم آمریکا و ضعیف شدن اقتصاد ایران و کاهش حجم تولید ناخالص ملی طبقه متوسط شهری مانند طبقه زحمتکش فقیرتر و ضعیف‌تر از گذشته شده‌اند.

ب – به علت سوء مدیریت 40 ساله رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در حل فرا بحران اقتصادی و ناکارامدی اقتصاد سرمایه‌داری نفتی و رانتی و خصولتی حاکم و افول اخلاق اجتماعی دستگاه حاکمیت و فرسایش سرمایه اجتماعی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران، از سال 96 طبقه متوسط شهری ایران مانند طبقه زحمتکش و پائینی‌ها جامعه ایران به ناکارامدی این رژیم ایمان و اعتقاد پیدا کرده است.

ج – به علت فروپاشی اقتصادی جامعه ایران توسط افزایش روزمره و ساعت‌مره تورم و بیکاری و رکود و افزایش نقدینگی و کاهش حجم تولید ناخالص ملی و کاهش قدرت خرید مردم و کاهش ارزش پول ملی کشور طبقه متوسط شهری در حال ریزش به طرف طبقه زحمتکش و پائینی‌های جامعه می‌باشد.

د - به علت فساد همه جانبه چند لایه‌ای سیستمی و ساختاری رژیم مطلقه فقاهتی حاکم که در این شرایط منهای غارت صندوق‌های بازنشستگی و تأمین اجتماعی و فرهنگیان و غیره، تنها غارت 70 هزار میلیارد تومانی 5 موسسه مالی (وابسته به سپاه) ادغام شده در بانک سپه (که جهت جبران این 70 هزار میلیارد تومان غارت شده موسسه‌های مالی تحت مدیریت سپاه در این شرایط دولت مجبور می‌شود تا 500 هزار میلیارد تومان دیگر به حجم نقدینگی کشور اضافه نماید) شرایط برای افزایش اگراندیسمان شده فقر، گرانی، بیکاری، رکود و سقوط آزاد ارزش پول ملی کشور، افزایش نجومی نقدینگی و فقیرتر و ضعیف‌تر شدن هر چه بیشتر طبقه متوسط شهری و طبقه زحمتکش و حاشیه‌نشینان کلان‌شهرها فراهم کرده است.

ه – سوء مدیریت این رژیم در 40 سال گذشته توسط توسعه ناموزون و کاهش رشد اقتصادی و افزایش درد و رنج مردم ایران تا آنجا بوده است که در 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم علیرغم اینکه این رژیم بیش از «4 هزار میلیارد دلار درآمد ارزی داشته است و تنها در دوره 8 ساله دولت نهم و دهم محمود احمدی‌نژاد بیش از 700 میلیارد دلار فقط نفت خام فروخته‌اند»، نرخ میانگین تورم در 40 سال گذشته عمر این رژیم بالای 15% بوده است و در 30 سال عمر رهبری حزب پادگانی خامنه‌ای میانگین رشد تولید ناخالص ملی کشور صفر و یا منفی بوده است و در 40 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی تنها در 8 سال نرخ رشد تولید ناخالص ملی مثبت (و آن هم حداکثر تا حد 6%) بوده است و این در شرایطی است که با آنکه نرخ تورم در 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی طبق آمارهای خود این رژیم بالاتر از 15% بوده است، میانگین نرخ تورم جهانی فقط 2% بوده است، بنابراین این عوامل باعث گردیده است تا طبقه متوسط شهری در این شرایط مانند طبقه زحمتکش ایران در انتهای تونل زندگی خود دیگر نوری امیدبخش نبیند.

و – گرانی استخوان‌سوز روزمره و ساعت‌مره که معلول:

1 - کسری بودجه مستمر دولت که فقط طبق لایحه بودجه سال 98 مبلغ 87 هزار میلیارد تومان (این بودجه هنوز به دنیا نیامده) کسری دارد و در سال 97 این کسری بودجه بیش از 140 هزار میلیارد تومان بوده است.

2 - بدهی نجومی دولت از بانک‌ها که طبق گفته علی طیب‌نیا وزیر پیشین اقتصادی دولت یازدهم شیخ حسن روحانی بیش از 600 هزار میلیارد تومان می‌باشد.

3 - جبران فسادهای مؤسسات مالی وابسته به سپاه که تنها در سال 96 جهت جایگزینی سرمایه‌های غارت شده این مؤسسات مالی وابسته به سپاه، دولت شیخ حسن روحانی 35 هزار میلیارد تومان اجازه پرداخت به بانک‌ها داد که برای پر کردن آن 35 هزار میلیارد تومان مؤسسات مالی غارت شده توسط سپاه، دولت حسن روحانی مجبور شد بیش از 250 هزار میلیارد تومان به حجم نقدینگی کشور اضافه کند؛ که البته همین سرشکن کردن (غارت راست پادگانی تحت هژمونی سپاه توسط افزایش نجومی نقدینگی) روی کل جامعه شوربخت ایران، باعث گردیده است تا جامعه ایران اعم از طبقه متوسط شهری و طبقه زحمتکشان پائینی جامعه ایران به صورت روزمره و ساعت‌مره فقیرتر بشوند که حاصل این فقر نسبی و فقر مطلق طبقه متوسط شهری آن شده است که دیگر طبقه متوسط شهری که خاستگاه اجتماعی یارگیری جناح به اصطلاح اصلاح‌طلب درونی حکومتی از خرداد 76 تا دی‌ماه 96 بوده است در جریان انتخابات اسفندماه 98 مجلس حاضر به تره خورد کردن توسط مشارکت در انتخابات برای جناح به اصطلاح اصلاح‌طلبان درون حکومتی نشوند.

باری، این همه باعث گردیده است که در این شرایط تندپیچ اجتماعی که جامعه بزرگ و رنگین کمان قومی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ایران در آستانه فروپاشی قرار گرفته است، جنبش پیشگامان مستضعفین ایران جهت فهم وظایف فوری خود به این موارد عنایت خودویژه داشته باشند:

1 - جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید عنایت داشته باشند که فروپاشی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه بزرگ ایران در این شرایط تندپیچ اجتماعی، «عامل و باعث سرنگونی حاکمیت نمی‌شود»، بلکه بالعکس فروپاشی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران بسترساز فقیرتر شدن و افزایش فشارهای اقتصادی بر جامعه بزرگ ایران و بر جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی صنفی و سیاسی و مدنی و اجتماعی می‌شود. لذا در این رابطه است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید «بین فروپاشی و سرنگونی تمایز و تفاوت قائل بشوند و هرگز مانند جریان‌های سیاسی برانداز پیرو استراتژی رژیم چنج جناح هار امپریالیسم آمریکا، سرنگونی حاکمیت را در چارچوب فروپاشی اقتصادی جامعه بزرگ ایران تعریف نکنند»، چراکه آنچنانکه در 6 ماهه گذشته شاهد بوده‌ایم (اولین و کمترین تأثیر فروپاشی اقتصادی جامعه ایران بر جنبش‌های مطالباتی خودبنیاد تکوین یافته از پائین باعث شده است که) از فرایند پسا اعتلای جنبش کارگری نیشکر هفت و فولاد اهواز این جنبش‌های مطالباتی خودبنیاد صنفی و مدنی و سیاسی و اجتماعی روند رو به افول و تدافعی در عرصه موازنه میدانی قوا با حاکمیت مطلقه فقاهتی پیدا کنند.

2 - جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط باید توجه داشته باشند که «تحریم‌های اقتصادی تحمیل شده از جانب جناح هار امپریالیسم آمریکا و دو لت پوپولیسم ترامپ بر جامعه شوربخت ایران هرگز و هرگز باعث سرنگونی حاکمیت مطلقه فقاهتی ایران نمی‌شود»، چراکه تا کنون تحریم‌های اقتصادی در هیچ کشوری نتوانسته رژیم سیاسی آن کشورها را تغییر بدهد. برای نمونه می‌توانیم به کوبا اشاره کنیم که بیش از 50 سال است که در حصار تحریم‌های اقتصادی به سر می‌برد و تا کنون هرگز این تحریم‌ها نتوانسته است به تغییر رژیم در کوبا بیانجامد؛ و یا به کشور عراق اشاره کنیم که در دوران صدام حسین بیش از ده سال این تحریم‌های اقتصادی نتوانست به تغییر رژیم در این کشور بیانجامد؛ و خود تجاوز نظامی امپریالیسم آمریکا در سال 2003 به عراق (که بیش از 7 تریلیون دلار برای امپریالیسم آمریکا هزینه در برداشت) نشاندهنده این است که تحریم‌های اقتصادی در کشور عراق نتوانست به تغییر رژیم در عراق بیانجامد.

البته نکته‌ای که در این رابطه نباید از نظر دور بداریم اینکه تحریم‌های اقتصادی تحمیلی امپریالیسم جهانی به کشورهای پیرامونی (هر چند آنچنانکه خود آنها مدعی هستند که می‌تواند به تغییر رژیم‌ها بیانجامد، فریبی بیش نیست) ولی آنچنانکه فیدل کاسترو می‌گفت: «این تحریم‌ها می‌توانند مانند بمب اتمی صامت توده‌های جوامع پیرامونی را زمین‌گیر و نابود کنند»؛ که برای فهم این مهم کافی است که عنایت داشته باشیم که تنها در کشور عراق در طول 10 سال تحریم‌های اقتصادی طبق گزارش نهادهای بین‌المللی «بیش از 500 هزار کودک عراقی تلف شدند»؛ بنابراین در این رابطه است که برعکس رویکرد جریان‌های برانداز طرفدار رژیم چنج خارج‌نشین که پیوسته برای تحریم‌های اقتصادی جناح هار امپریالیسم آمریکا و تجاوز نظامی (مثلث شوم ترامپ – نتانیاهو – بن سلمان و یا تیم «بی» ظریف یعنی بولتون و بن سلمان و بن زائد و بنیامین نتانیاهو) فرش قرمز پهن می‌کنند، جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید عنایت داشته باشند که نخستین قربانیان تحریم اقتصادی و تجاوز محدود و نامحدود نظامی امپریالیستی، «توده‌های شوربخت جامعه بزرگ ایران می‌باشند.»

باری، نه به تحریم‌ها و نه به تجاوز نظامی امپریالیستی به کشور ایران (در این شرایط تندپیچ اجتماعی توسط جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) هرگز و هرگز «جوهر دموکراتیک مبارزه آنها را به زیر سؤال نمی‌برد»، چرا که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «بر استراتژی دستیابی به دموکراسی سه مؤلفه‌ای از مسیر دموکراتیک تکیه دارند». پر واضح است که مسیر دموکراتیک جهت دستیابی به دموکراسی سه مؤلفه‌ای تنها از راه مدنی و راه جنبشی و راه صنفی و اقتصادی تکوین یافته از پائین حاصل می‌شود، نه از طریق تجاوز نظامی و تحریم‌های اقتصادی امپریالیستی که مدل و نمونه آن را در دهه آغاز قرن بیست و یکم در افغانستان و عراق و لیبی و غیره تجربه کردیم.

3 - جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید عنایت داشته باشند که استراتژی محوری جنبش پیشگامان در طول 43 سال گذشته (از سال 55 الی الان) در دو فاز سازمانی آرمان مستضعفین و جنبشی نشر مستضعفین بر «حرکت افقی» توسط اعتلای جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی مدنی، صنفی، سیاسی و اجتماعی تکوین یافته از پائین در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه (در راستای دستیابی به جامعه مدنی جنبشی دینامیک و مستقل) استوار بوده است، بنابراین در این رابطه است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در شرایط تندپیچ امروز جامعه ایران باید بر این باور باشند که در این شرایط برای امپریالیسم آمریکا امکان جنگ نامحدود با رژیم مطلقه ایران وجود ندارد، زیرا:

الف – در صورت تجاوز نظامی امپریالیسم آمریکا به کشور ایران، به علت «عمق برد استراتژیک نظامی رژیم مطلقه فقاهتی» که از خلیج فارس تا مدیترانه ادامه دارد و به علت «نهادهای سازماندهی شده نظامی وابسته به سپاه قدس» (رژیم مطلقه فقاهتی در کشورهای منطقه از حزب الله لبنان تا حشد الشعبی عراق، حوثی‌های یمن، فاطمیون افغانستان و زینبیون پاکستان و غیره) در صورت تجاوز مستقیم و همه جانبه امپریالیسم آمریکا جنگ بین امپریالیسم آمریکا و رژیم مطلقه فقاهتی، برای امپریالیسم آمریکا هزینه‌ای به اندازه جنگ ویتنام دارد، نه هزینه‌ای به اندازه جنگ لیبی و یا افغانستان و یا عراق.

ب – از آنجائیکه در طول 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا «تا کنون نتوانسته در جامعه اپوزیسیون خارج کشور ایران به یک آلترناتیو رژیم مطلقه فقاهتی که از پایگاه اجتماعی در داخل کشور برخوردار باشد، دست پیدا کند» همین امر باعث گردیده است تا ترامپ در سفر به ژاپن رسماً اعلام کند که آمریکا قصد سرنگونی رژیم مطلقه فقاهتی ندارد و مردم ایران توسط همین رژیم مطلقه فقاهتی هم می‌توانند به پیشرفت و توسعه دست پیدا کنند؛ بنابراین در این رابطه است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید توجه داشته باشند که در تحلیل نهائی آنچنانکه رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه می‌گوید: «رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران مانند مرغ تخم طلائی آمریکا می‌باشد، چراکه حداقل دستاورد این رژیم برای آمریکا، فروش صدها میلیارد دلاری کالاهای نظامی کارتل‌های صنایع نظامی امپریالیسم آمریکا به کشورهای نفت خیز منطقه می‌باشد.»

ج – پیوند رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران با پیمان اقتصادی و سیاسی و نظامی شانگهای باعث تغییر توازن قوا در منطقه به سود رژیم مطلقه فقاهتی و روسیه و چین می‌شود.

د – جنگ با رژیم مطلقه فقاهتی و تجاوز نظامی به کشور ایران باعث تغییر شرایط داخلی آمریکا به زیان ترامپ در فرایند انتخاباتی 2020 می‌گردد، چراکه ترامپ از آغاز قول داده بود که ارتش آمریکا دیگر وارد جنگ جدید نظامی نکند. یادمان باشد که هر چند ترامپیسم نماینده سرمایه مالی امپریالیسم می‌باشد، اما ترامپ برعکس تمامی رئیس جمهورهای قبلی آمریکا که از طبقه متوسط شهری دفاع می‌کردند، تنها رئیس جمهور آمریکاست که از طبقه کارگر به صورت صوری دفاع می‌نماید (و همین رویکرد اوست که باعث شده است تا جوهر پوپولیستی پیدا کند) و البته مخالفت طبقه کارگر آمریکا با جنگ آمریکا و ایران سد راه ترامپ جهت حمله نظامی به کشور ایران می‌باشد.

ه - مخالفت بیش از 70% مردم آمریکا نسبت به جنگ آمریکا با ایران دیگر مانع ترامپ در حمله به ایران می‌باشد، بدین خاطر همه این عوامل باعث گردیده است که در مجموع بحران سیاسی و نظامی و تحریم‌های اقتصادی تحمیلی به سود ترامپیسم در آمریکا و رژیم مطلقه فقاهتی در داخل کشور بشوند. بر این مطلب بیافزائیم که در طول 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از آنجائیکه بحران اساسی این رژیم در طول 40 سال گذشته فرا بحران اقتصادی بوده است و این رژیم از آغاز طبق گفته خمینی: «اقتصاد مال خرها» می‌دانسته نه مال انسان‌ها و طبق گفته خمینی شعارش این بوده است که «مردم ایران برای خربزه انقلاب نکرده‌اند، بلکه برای پیاده کردن احکام فقهی حوزه‌های فقاهتی انقلاب کرده‌اند». همین سوء مدیریت و عدم کارامدی این رژیم جهت حل فرا بحران اقتصادی در طول 40 سال گذشته عمر این رژیم باعث گردید است که به مرور زمان در طول 40 سال گذشته بحران اقتصادی این رژیم پیچیده‌تر و فاجعه آمیزتر بشود. لذا در راستای برخورد با این فرا بحران اقتصادی فلج کننده در کنار بحران سیاسی تقسیم درونی قدرت بین جناح‌های درونی حکومت همه و همه باعث گردید تا از همان فردای انقلاب بهمن ماه 57 مردم ایران تا به امروز این رژیم در راستای برخورد با بحران‌های اقتصادی و سیاسی درونی خود توسط بحرانی کردن شرایط بیرونی تضادهای خود، بستر مکانیکی برای سرکوب مخالفین داخلی و ایجاد برگ انجیر برای پوشش فرا بحران اقتصادی خود فراهم سازد.

اشغال سفارت آمریکا و در ادامه آن جنگ 8 ساله بین رژیم مطلقه فقاهتی و رژیم صدام حسین و همچنین در ادامه آن جنگ‌های نیابتی در منطقه و موضوع پروژه هسته‌ای و برخورد هژمونیک این رژیم در سطح منطقه خاورمیانه و افزایش تضاد سیاسی با امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا همه و همه در راستای همان ترفند رژیم مطلقه فقاهتی حاکم جهت تحت شعاع قرار دادن فرا بحران اقتصادی و فراهم کردن شرایط جهت سر کوب مخالفین سیاسی خود بوده است؛ بنابراین در این رابطه داوری ما بر این امر قرار دارد که نه تنها (برعکس آنچه که جریان‌های برانداز طرفدار رژیم چنج و تیم «بی» ظریف یعنی بولتون و بن زائد و بن سلمان و بنیامین نتانیاهو معتقدند) بحران سیاسی و تحریم‌های اقتصادی باعث سرنگونی رژیم مطلقه فقاهتی نمی‌شوند، بلکه برعکس (آنچنانکه رژیم مطلقه فقاهتی در 40 سال گذشته نشان داده است) تحریم‌های اقتصادی و بحران‌های سیاسی نظامی فعلی به عنوان اهرمی در دست این رژیم جهت سرکوب سیاسی مخالفان خود و برگ انجیری جهت پوشش فرا بحران اقتصادی‌اش می‌باشد.

4 - لازم است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به این باور رسیده باشند که در جامعه امروز ایران باید (توسط پیوند با «حرکت افقی» که همان جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی صنفی و مدنی و سیاسی و اجتماعی تکوین یافته از پائین می‌باشند) «هویت مستقل مدنی داشته باشند» تا توسط این هویت مستقل مدنی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران بتوانند از طریق راه مدنی و راه جنبشی جاده‌ساز مسیر دموکراتیک برای دموکراسی سه مؤلفه‌ای مورد اعتقاد خود بشوند. گفتمان‌سازی دو مؤلفه‌ای عدالت‌طلبانه و آزادی‌خواهانه در چارچوب مدل دموکراسی مورد اعتقاد خود، در عرصه نظر و عمل تنها در این چارچوب برای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران ممکن شدنی می‌باشند و همچنین در عرصه تاکتیکی دو رویکرد «مطالبه‌گرایانه و افشاگرایانه» تنها در این چارچوب برای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران ممکن شدنی می‌باشد.

5 - جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید در شرایط تندپیچ تحولی امروز جامعه ایران عنایت داشته باشند که به طوری که گرامشی می‌گوید: «شرایط انقلابی آنچنانکه می‌تواند برای جنبش‌های خودبنیاد صورتی تحول‌آفرین داشته باشد همین شرایط می‌تواند برای حاکمیت مطلقه فقاهتی صورت ضد انقلابی داشته باشد». به طوری که در این رابطه به صورت مصداقی در دی‌ماه 96 شاهد بودیم که خیزش دی‌ماه 96 آنچنانکه می‌توانست در خدمت اعتلای جنبش‌های خودبنیاد (توسط پیوند جنبش‌های خودبنیاد با خیزش اتمیزه و آکسیونی دی‌ماه 96) باشد و شرایط برای جنبش همه جانبه اعتصابی فراهم کند، اما در عرصه میدانی دستگاه چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی (توسط ایجاد دیوار چین بین جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی با خیزش اتمیزه اعتراضی و آکسیونی دی‌ماه 96) آن وضعیت انقلابی را بدل به وضعیت ضد انقلابی کرد؛ و توسط آن شرایط برای سرکوب همه جانبه خیزش اتمیزه و آکسیونی و اعتراضی دی‌ماه 96 فراهم ساخت.

البته رژیم مطلقه فقاهتی عین این پروژه قبل از دی‌ماه 96 در جنبش سبز پیاده کرده بود، چرا که در جریان جنبش سبز در سال 88 دستگاه چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی توانست با ایجاد دیوار چین بین جنبش آزادی‌خواهانه (طبقه متوسط شهری سبز که صورتی آکسیونی و اعتراضی داشت) و جنبش کارگری ایران (که توانائی آن را داشتند تا جنبش آکسیونی سبز را بدل به جنبش اعتصابی بکنند) شرایط انقلابی جنبش سبز در خرداد 88 را بدل به شرایط ضد انقلابی (به خصوص از فرایند پسا عاشورای 88) کردند و توسط همین استحاله وضعیت انقلابی به وضعیت ضد انقلابی بود که ماشین سرکوب رژیم مطلقه فقاهتی از تابستان 88 توانست جنبش دموکراسی‌خواهانه سبز سال 88 (طبقه متوسط شهری ایران را) به صورت همه جانبه سرکوب نمایند. باری، در این رابطه است که یکی از مسئولیت‌های محوری جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط تلاش در جهت عدم استحاله «وضعیت انقلابی فعلی به وضعیت ضد انقلابی» (که بسترساز سرکوب رژیم مطلقه فقاهتی) می‌باشد.

6 - جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط حساس اجتماعی جامعه بزرگ ایران باید عنایت داشته باشد که استراتژی پیشگامان (به جای اصلاح‌طلبی و به جای انقلابی‌گری و به جای براندازی و به جای کسب قدرت سیاسی از بالا) بر تحول جامعه مدنی از طریق رشد جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین توسط اعتلای جنبش‌های مطالباتی خودبنیاد صنفی و سیاسی و مدنی و اجتماعی در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه استوار می‌باشد. لذا در این چارچوب است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در شرایط امروز جامعه بزرگ ایران باید شرایط فرهنگی برای سیر تحول اجتماعی جامعه بزرگ ایران از جامعه سنتی به جامعه مدنی توسط کاهش سرانه هزینه مبارزه با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم فراهم بکنند.

7 - جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید در این شرایط حساس اجتماعی جامعه بزرگ ایران توجه داشته باشند که «شر بزرگ در جامعه امروز ایران جنگ داخلی و تجزیه کشور ایران می‌باشد»، بنابراین در این رابطه است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید جهت مقابله با جنگ داخلی و تجزیه کشور ایران از مسیر تکیه کردن بر جامعه مدنی و مقابله کردن نظری و افشاگرانه با تمامی رویکردهای که توسط حاکمیت مطلقه فقاهتی و جریان‌های برانداز و تجزیه‌طلب داخل و خارج از کشور و رویکرد مداخله‌گرایانه و تجزیه‌طلبانه کشورهای ارتجاعی منطقه از عربستان سعودی بن سلمان تا امارات بن زائد و رژیم صهیونیستی نتانیاهو حرکت کند، بنابراین در این رابطه است که در این شرایط باید برخوردهای تاکتیکی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران جهت مقابله با جنگ داخلی و تجزیه کشور ایران به صورت دو مؤلفه‌ای «مطالبه‌گرایانه و افشاگرایانه» باشد؛ یعنی توسط رویکرد مطالبه‌گرایانه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید در عرصه حرکت افقی خود و در پیوند با جنبش‌های مطالباتی خودبنیاد تکوین یافته از پائین صنفی و مدنی و سیاسی و اجتماعی شرایط برای اعتلای این جنبش‌ها فراهم بکنند و از طرف دیگر توسط برخوردهای افشاگرایانه خود با تمامی ترفندها و رویکردها که به جنگ داخلی و تجزیه ایران می‌انجامد مقابله نمایند.

8 - جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط حساس اجتماعی جامعه بزرگ ایران باید عنایت داشته باشند که تا زمانیکه جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی صنفی و مدنی و اجتماعی و سیاسی جامعه بزرگ ایران نتوانند در عرصه میدانی توازن قوا با دستگاه چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به نفع خود تغییر بدهند، امکان خروج این جنبش‌های خودبنیاد از حالت تدافعی فعلی وجود ندارد؛ و تازه در صورتی هم که جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی بتوانند بدون توازن قوای میدانی حرکت تعادلی و تهاجمی خود را از سر بگیرند، شرایط برای سرکوب همه جانبه آنها توسط دستگاه سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم فراهم می‌باشد. پر واضح است که این سرکوب آنچنانکه در جنبش‌های قبلی هم تجربه کردیم خود بسترساز رکود جنبش‌های خود بنیاد مطالباتی می‌شود.

9 - جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط تندپیچ اجتماعی جامعه ایران باید توجه داشته باشند که «تا زمانیکه زن ایرانی از اسارت جامعه سنتی فقه‌زده و استبدادزده توسط جامعه مدنی آزاد نشود، امکان دستیابی به دموکراسی سه مؤلفه‌ای در مدل دموکراسی سوسیالیستی وجود ندارد.»

10 - جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در شرایط حساس فعلی باید توجه داشته باشند که «حافظه تاریخی مردم ایران ضعیف می‌باشد» و همین ضعف حافظه تاریخی باعث می‌گردد تا مردم ایران مانند جنبش مشروطیت و سال 32 و جنبش ضد استبدادی سال 57 و جنبش دانشجوئی 78 و جنبش به اصطلاح اصلاح‌طلبانه سال‌های 76 و 88 به جای تکیه بر رهبری جمعی دینامیک و جنبش مطالباتی خودبنیاد مدنی و سیاسی و صنفی خود و تکیه بر جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین، دوباره بر روحانیت و حوزه‌های فقاهتی دخیل ببندند.

11 - جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید عنایت داشته باشند که مشکل «عدم سیاست‌ورزی حزبی در جامعه ایران» در طول 150 سال گذشته عمر حرکت تحول‌خواهانه‌اش به خاطر این است که (برعکس جوامع اروپائی) می‌خواهند از طریق احزاب بالائی به جنبش‌های تکوین یافته از پائین اجتماعی و سیاسی و صنفی و مدنی دست پیدا کنند که این امری غیر ممکن می‌باشد؛ بنابراین تنها مسیر برای فراهم کردن بستر سیاست‌ورزی حزبی در جامعه ایران «حرکت از جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی تکوین یافته از پائین در مؤلفه‌های مختلف صنفی و سیاسی و مدنی و اجتماعی به سمت احزاب می‌باشد نه برعکس» تنها در این صورت است که «احزاب می‌توانند به عنوان نماینده این جنبش‌ها در جامعه مدنی ایران از منافع پائینی‌های قدرت دفاع کنند». پر پیداست که در این صورت دیگر احزاب در مسیر کسب قدرت سیاسی یا مشارکت در قدرت سیاسی حرکت نمی‌کنند.

12 - جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید در شرایط حساس امروز جامعه ایران توجه داشته باشند که وظیفه اصلی پیشگام در این شرایط فراهم کردن «فضای کنش‌گری برای همه شهروندان ایرانی است» و تا زمانی که فضای کنش‌گری برای همه جامعه ایرانی به صورت برابر فراهم نشود امکان دستیابی به جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین و در ادامه آن اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت سیاسی و اقتصادی و معرفتی در چارچوب مدل دموکراسی سوسیالیستی وجود ندارد.

پایان