اعتلای «جنبش‌های» خودبنیاد، خودسازمانده و خودرهبر؟

یا

بازتولید «خیزش‌های» اتمیزه، بی‌سر، بی‌گفتمان و بی‌برنامه؟

از روز «جمعه مورخ 24/08/1398» طبق تصمیم‌گیری «شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا» منهای اینکه دوباره قیمت بنزین دو نرخی گردید و منهای اینکه دوباره سهمیه‌بندی بنزین اعلام شد، قیمت آزاد بنزین یک مرتبه با 300 درصد افزایش، از لیتری هزار تومان سابق به لیتری سه هزار تومان افزایش پیدا کرد؛ که این موضوع از آنجائیکه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در خصوص اعلام آن، با توجه به شرایط حساس منطقه (خیزش‌های فقرستیزانه عراق، لبنان و غیره) برعکس گذشته اطلاع‌رسانی قبلی نکرده بود، به یک باره مانند شوکی عظیم باعث واکنش اجتماعی در جامعه بزرگ ایران گردید، همین جامعه‌ای که طبق گفته خود دولت روحانی، بیش از 60 میلیون نفر (از جمعیت 83 میلیون نفری آن) زیر خط فقر زندگی می‌کنند و بیش از 60 میلیون نفر از جامعه بزرگ امروز ایران، برای دستیابی به حداقل معشیت خط فلاکت و خط بقا و خط فقر، نیازمند به کمک صدقه‌ای یا همان طرح حمایتی معیشتی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، می‌باشند.

آلارم یا آژیر خطر رژیم مطلقه فقاهتی و حزب پادگانی خامنه‌ای (در خصوص این خیزش عظیم فقرستیزانه جامعه بزرگ ایران) از فردای آن روز (روز شنبه مورخ 25/08/1398) زمانی به صدا درآمد که دستگاه‌های چند لایه‌ای امنیتی و سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (علیرغم تحلیل قبلی اتاق فکر این رژیم) به یک باره احساس خطر کردند که (برعکس خیزش دی‌ماه 96 و جنبش سبز 88) دو طبقه متوسط شهری و کار و زحمت (همان پائینی‌های جامعه ایران) برای اولین بار (پس از جنبش ضد استبدادی سال 57 که در آن جنبش، دو طبقه متوسط شهری و کار و زحمت جامعه ایران به همبستگی میدانی رسیدند) در این «خیزش فقرستیزانه و عدالت‌خواهانه» دست در دست هم شرکت کردند؛ و همین احساس خطر بود که باعث گردید تا خامنه‌ای در روز یکشنبه مورخ 26/08/1398 تحت عنوان سخنرانی درس خارج خود، برعکس 30 سال گذشته عمر رهبری‌اش، مستقیم به میدان بیاید و به صورت ششدانگ از «پروژه افزایش قیمت بنزین حمایت نماید.»

البته این حمایت خامنه‌ای از پروژه افزایش 300 درصدی قیمت بنزین، درست در زمانی اعلام شد که مجلس رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، در جلسه غیر علنی تلاش می‌کردند تا توسط طرح سه فوریتی (جهت بسترسازی انتخابات مجلس یازدهم در اسفند ماه 98) کل پروژه افزایش 300 درصدی قیمت بنزین را کان لم یکن سازند که البته با اعلام سخنرانی خامنه‌ای (در آن جلسه غیر علنی مجلس) نمایندگان مجلس رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به اتفاق مجبور شدند تا ماست‌های خود را در برابر خامنه‌ای کیسه کنند. هر چند که علی مطهری نایب رئیس مجلس، در مصاحبه روز شنبه خود، مواضع جناح به اصطلاح اصلاح‌طلبان نسبت به غیر قانونی بودن این پروژه اعلام کرده بود.

باری، آنچنانکه فوقا مطرح کردیم، تمامی دعاهای حزب پادگانی خامنه‌ای و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در این رابطه برای آمین بود و آمین رژیم در این شرایط «ایجاد شکاف بین دو طبقه متوسط شهری و کار زحمت جامعه ایران است» چرا که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر اساس تجریه‌ای که از جنبش ضد استبدادی جامعه ایران در سال 57 بر علیه رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی به دست آورده بود، «رمز استمرار حیات خودش را در ایجاد شکاف بین دو طبقه متوسط شهری و طبقه کار و زحمت جامعه بزرگ ایران تعریف می‌کند» و اتاق فکر این رژیم در طول 40 سال گذشته بر این باور بوده و هستند که تا زمانیکه «بین دو طبقه متوسط شهری و کار و زحمت ایران شکاف وجود داشته باشد و هر کدام از این دو طبقه بخواهند جدای از همدیگر به میدان بیایند، رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، فاقد آلترناتیو اجتماعی می‌باشد» و این رژیم (آنچنانکه هم در سرکوب جنبش سبز 88 طبقه متوسط شهری و هم در سرکوب خیزش دی‌ماه 96 پائینی‌های جامعه ایران نشان داده است) توان سرکوب همه جانبه آنها را دارد.

مع الوصف، در چارچوب رویکرد اتاق فکر و دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر حزب پادگانی خامنه‌ای، شیشه عمر این رژیم تنها در پیوند مبارزه میدانی فقرستیزانه و آزادی‌خواهانه و عدالت‌طلبانه دو طبقه متوسط شهری و کار و زحمت جامعه بزرگ ایران نهفته است؛ و این همان موضوعی است که در این «خیزش به صورت خود به خودی و خودجوش و غیر برنامه‌ریزی شده قبلی، در عرصه میدانی در حال تکوین و اعتلا می‌باشد» و تنها رمز موفقیت این خیزش در گرو تحقق این همبستگی می‌باشد.

پر پیداست که در صورت «عدم تحقق این همبستگی بین دو طبقه متوسط شهری و کار و زحمت، این خیزش فقرستیزانه هم مانند خیزش دی‌ماه 96 و جنبش 88 شکست می‌خورد؛ و سرکوب همه جانبه می‌شود و تنها دستاوردش ایجاد فضای امنیتی برای جنبش‌های مطالباتی خواهد بود». بدین خاطر تا اینجا در خصوص پروژه افزایش قیمت 300 درصدی بنزین رژیم مطلقه فقاهتی در این شرایط می‌توانیم نتیجه‌گیری کنیم که:

اولاً برای اولین بار این رژیم خارج از دخالت و اطلاع مجلس و شورای نگهبان و شورای تشخیص مصلحت نظام، «موضوع افزایش قیمت بنزین به صورت مشکل فوری جهت دور زدن تحریم‌ها» (با نادیده گرفتن موقت قوانین در شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا تحت مدیریت مستقیم خود خامنه‌ای) مطرح کرد ه است.

ثانیاً جهت مقابله با خیزش‌های مردمی (که از قبل توسط اتاق فکر حزب پادگانی خامنه‌ای پیش‌بینی شده بود) اجرای این پروژه تا روز جمعه مورخ 24/08/1398 تماماً صورت سکرت و مخفی داشته است؛ و تا لحظه اعلام موضوع، حتی نمایندگان مجلس رژیم مطلقه فقاهتی هم از موضوع و زمان انجام آن اطلاع نداشته‌اند؛ و همین مخفی بودن مراحل اولیه تکوین این پروژه باعث گردید تا موضوع در روز جمعه به صورت یک شوک بزرگ بر دو طبقه متوسط شهری و طبقه کار و زحمت جامعه بزرگ ایران مادیت پیدا کند.

البته واکنش‌های اولیه از طبقه متوسط شهری (به خصوص در دو شهر تهران و اهواز از همان روز اول یعنی روز جمعه مورخ 24/08/1398) آغاز شد و در روز شنبه مورخ 25 /08/ 1398 بود که این «واکنش‌های اعتراضی و آکسیونی و گاها آنتاگونیستی مردمی، صورت فراگیر پیدا کرد و باعث گردید تا از طبقه متوسط شهری به سمت طبقه پائینی‌های جامعه ایران و حتی حاشیه تولید گسترش پیدا کند؛ و ورود علنی و بی‌پرده خامنه‌ای به عرصه میدانی این پروژه سنتز همین گسترش حرکت اعتراضی از طبقه متوسط شهری به پائینی‌های جامعه بزرگ ایران بود.»

ثالثاً از همان آغاز اعلام پروژه افزایش 300 درصدی قیمت بنزین آزاد توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، طبق برنامه‌ریزی قبلی حزب پادگانی خامنه‌ای، رژیم در چارچوب یک سلسله «برنامه‌ریزی حمایت صدقه‌ای و صوری و تبلیغاتی و نرم‌افزاری» تلاش کرد تا بین دو طبقه بزرگ متوسط شهری و طبقه کار و زحمت شکاف ایجاد نمایند. البته اشتباه اتاق فکر رژیم مطلقه فقاهتی در این رابطه این می‌باشد که آنها در چارچوب خیزش دی‌ماه 96 جامعه ایران و خیزش‌های جاری کشور عراق و لبنان فکر می‌کردند که آبشخور و منبع قدرت خیزش‌های فقرستیزانه همان 19 میلیون نفر حاشیه‌نشین‌های کلان‌شهرهای ایران می‌باشند، بی‌خبر از اینکه استارت خیزش فقرستیزانه در خصوص پروژه افزایش قیمت بنزین از طبقه متوسط شهری زده شد و ورود حاشیه‌نشینان به این خیزش از روز شنبه مورخ 25/08/1398 آغاز گردید.

لذا به همین دلیل دستگاه چند لایه‌ای سرکوب‌گر حزب پادگانی خامنه‌ای و اتاق فکر رژیم مطلقه فقاهتی در این رابطه آچمز و غافل‌گیر شدند؛ و از اینجا بود که خیزش آبان‌ماه 98 (که از روز جمعه مورخ 24/08/1398 شروع شد) خود یک «پدیده جدید در عرصه خیزش‌ها (نه جنبش‌های مطالباتی سه مؤلفه‌ای مدنی و صنفی و سیاسی) می‌باشد» چراکه برعکس گذشته (به خصوص در جریان جنبش سبز 88) که طبقه متوسط شهری (جدای از طبقه کار و زحمت) پیوسته در عرصه حرکت آزادی‌خواهانه و استبدادستیزانه مبارزه می‌کرد، در جریان خیزش آبان‌ماه 98 با تغییر رویه گذشته، عَلمدار مبارزه فقرستیزانه و عدالت‌خواهانه در برابر موضوع افزایش قیمت بنزین شدند. البته در این رابطه باید عنایت داشته باشیم که طبقه متوسط شهری ایران مانند طبقه کارگر ایران صورت طیفی و لایه‌ای دارند و در این رابطه است که «بخش مرفه طبقه متوسط شهری ایران هنوز هم مدافع رژیم مطلقه فقاهتی می‌باشند و هنوز هم پروژه اصلاحات از کانال جناح درونی حکومت و از طریق صندوق‌های رأی مهندسی شده حزب پادگانی خامنه‌ای، توسط این لایه مرفه طبقه متوسط شهری حمایت می‌شود.»

پر واضح است که «لایه مرفه طبقه متوسط شهری واکنشی اعتراضی در خصوص پروژه افزایش قیمت بنزین نداشته باشد» چرا که از همان ساعات اولیه روز جمعه، این افزایش قیمت به صورت اگراندیسمان شده، با تزریق به کالاها و خدمات خود، به توده‌های پائینی جامعه بزرگ ایران انتقال دادند؛ و البته این لایه مرفه طبقه متوسط شهری که از فردای انقلاب 57 در جامعه ایران تکوین و رشد پیدا کرده‌اند (و طبق اعلام عزت سحابی رئیس سازمان برنامه بودجه سال 58 رژیم، تنها در طول شش ماه اول سال 58، سودی که این لایه توانست در عرصه اقتصاد بحران‌زده سرمایه‌داری ایران حاصل نماید بیش از دو برابر سودی می‌باشد که در طول 50 سال عمر رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی حاصل کرده بودند) در طول 40 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، پیوسته در عرصه فضای بحرانی و آشفته بازار سرمایه‌داری حاکم، طبقه پائینی جامعه ایران را غارت کرده است؛ و اشتهای سیرناپذیر سود خود را تأمین کرده است، بنابراین اگر طبقه متوسط شهری ایران را به سه لایه مرفه و نیمه مرفه و غیر مرفه تقسیم نمائیم، لایه مرفه طبقه متوسط شهری ایران، در این شرایط از رژیم مطلقه فقاهتی حاکم دفاع می‌کنند؛ و تلاش می‌کنند تا در انتخابات مجلس یازدهم در اسفند ماه 98 با مشارکت همه جانبه در این انتخابات تحت هژمونی همان جناح به اصطلاح اصلاح‌طلبان درون حکومتی (سیدمحمد خاتمی - شیخ مهدی کروبی) اصلاحات مورد نظر خودشان را (از طریق صندوق‌های رأی مهندسی شده حزب پادگانی خامنه‌ای) دنبال نمایند، اما برعکس لایه مرفه طبقه متوسط شهری، دو لایه نیمه مرفه و غیر مرفه طبقه متوسط شهری در این شرایط با عبور از رویکرد به اصطلاح اصلاح‌طلبانه (از طریق صندوق‌های رأی مهندسی شده رژیم مطلقه فقاهتی و توسط جناح‌های حکومتی درون قدرت) با شعار: «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا - دیگه تمامه ماجرا» حرکتی به سمت جنبش‌های خودبنیاد و خودسازمانده و خودرهبر و مستقل تکوین یافته از پائین پیدا کرده‌اند که البته این سمت‌گیری دو لایه‌ای نیمه مرفه و غیر مرفه طبقه متوسط شهری ایران، به سمت جنبش‌های خودبنیاد، در مرحله پسا انتخابات اردیبهشت 96 و از تابستان 96 توسط جنبش مالباختگان و جنبش کامیونداران شروع شده است.

یادمان باشد که این دو جنبش (جنبش مالباختگان و جنبش کامیونداران) سر سلسله جنبان جنبش خودبنیاد سه مؤلفه‌ای صنفی و سیاسی و مدنی جامعه ایران در فرایند جدید بوده‌اند؛ و در ادامه پیوند این دو لایه نیمه مرفه و غیر مرفه طبقه متوسط شهری بود که در فرایند جدید، جنبش سه مؤلفه‌ای صنفی و مدنی و سیاسی از جنبش زنان تا جنبش معلمان و جنبش بازنشستگان و جنبش کارگران جامعه ایران توانستند در فرایند پسا انتخابات اردیبهشت 96 رژیم مطلقه فقاهتی حاکم روندی رو به اعتلای پیدا کنند؛ و از همه مهمتر اینکه «ظهور رو به اعتلای این جنبش‌ها در فرایند پسا انتخابات اردیبهشت 96 باعث گردید تا فرایند خیزش‌های (فقرستیزانه، اتمیزه، بی‌سر، بی‌برنامه و بی‌گفتمان حاشیه‌نشینان کلان‌شهرهای ایران که بسترساز امنیتی کردن فضای جامعه برای حرکت جنبش‌های خودبنیاد و خودسازمان‌گر و خودرهبر و خودرهائی و مستقل و دینامیک و دموکراتیک تکوین یافته از پائین می‌شود و همچنین باعث ظهور هیولای پوپولیسم ستیزه‌گر و غارت‌گر می‌شود) از فرایند خیزشی (اتمیزه و بی‌سر و پراکنده و آنتاگونیستی) وارد فرایند جنبشی (خودبنیاد و خودرهبر و خودسازمان‌گر مستقل تکوین یافته از پائین) بشوند.»

بر این مطلب بیافزائیم که وقوع خیزش دی‌ماه 96 در بیش از صد شهر کشور (که آبشخور اولیه آن حاشیه‌نشینان شهر مشهد با تحریک گروه علم الهدی بر علیه دولت روحانی و انتقام‌گیری شکست دامادش ابراهیم رئیسی در انتخابات اردیبهشت 96 بود) در این عرصه یک استثناء بود، چراکه در خیزش دی‌ماه 96 دو لایه نیمه مرفه و غیر مرفه طبقه متوسط شهری شرکت نکردند و بافت خیزش دی‌ماه 96 (در غیبت دو طبقه متوسط شهری و طبقه کار و زحمت) «یکدست حاشیه‌نشین 19 میلیون نفری جامعه بزرگ ایران بودند» و به همین دلیل بود که «خیزش دی‌ماه 96 نتوانست فونکسیون مثبتی در عرصه روند روبه اعتلای جنبش‌های خودبنیاد (که از تابستان 96 تحت رهبری دو جنبش مالباختگان و کامیونداران پیدا کرده بودند) داشته باشند»؛ و حتی تا بهار 97 که جنبش خودبنیاد کامیونداران دوباره توانستند، روندی اعتلائی و رو به جلو به خود و جنبش‌های خودبنیاد ببخشند، جنبش‌های خودبنیاد سه مؤلفه‌ای صنفی و مدنی و سیاسی در فرایند پسا خیزش دی‌ماه 96 به خاطر امنیتی شدن فضا، روندی افولی پیدا کرده بودند، به عبارت دیگر آنچه که باعث گردید تا در فرایند پسا خیزش دی‌ماه 96 جنبش‌های خودبنیاد فرایندی اعتلائی و رو به جلو پیدا کنند، یکی پیوند جنبش دانشجوئی (و به خصوص جنبش دانشجوئی دانشگاه تهران) در روزهای واپسین خیزش دی‌ماه 96 به این خیزش بود (که با شعار: «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا - دیگه تمامه ماجرا»، توسط جنبش دانشجوئی دانشگاه تهران در واپسین روزهای خیزش دی‌ماه 96 این خیزش فاقد گفتمان و فاقد شعار و فاقد سازماندهی و فاقد رهبر و فاقد برنامه و اتمیزه، توانست توسط این شعار جنبش دانشجوئی دانشگاه تهران دارای «شعار و گفتمان گذار از گفتمان مسلط اصلاح‌طلبان درون حکومتی بشود») دیگر اعتلای جنبش کامیونداران در بهار سال 97 بود که باعث گردید تا جنبش‌های خودبنیاد سه مؤلفه‌ای مدنی و صنفی و سیاسی وارد فرایند جدیدی بشود.

باری، در این رابطه بود که اتاق فکر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از روز شنبه مورخ 25/08/98 (پس از ورود دو لایه نیمه مرفه و غیر مرفه به خیزش فقرستیزانه و عدالت‌خواهانه مبارزه با پروژه افزایش قیمت بنزین رژیم مطلقه فقاهتی) تمام تلاش نرم‌افزاری و سخت‌ابزاری خود را در راستای ایجاد شکاف بین طبقه متوسط شهری و پائینی جامعه ایران به کار گرفت، «پرداخت یارانه حمایتی تحت عنوان مبالغ یارانه بنزینی به ازای هر نفر 55000 ریال از 28/08/1398 به بخش پائینی جامعه نگون‌بخت ایران و وعده پرداخت بعدی به لایه‌های کار و زحمت جامعه ایران مهمترین ترفند رژیم مطلقه فقاهتی در ایجاد شکاف بین طبقه متوسط شهری و پائینی‌های جامعه و سرکوب کردن نرم‌افزاری خیزش آبان‌ماه 98 است.»

فراموش نکنیم که در چارچوب همین ترفند رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بود که محمدباقر نوبخت رئیس سازمان برنامه بودجه در روز اول اعلام قیمت جدید بنزین یعنی روز جمعه مورخ 24/08/ 1398 در برنامه‌ای از پیش تعیین شده با حضور در صدا و سیمای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم اعلام کرد که: «همه منابع حاصل از اصلاح قیمت بنزین عیناً به مردم برمی‌گردد؛ و در اجرای طرح حمایت معیشتی برای بیش از 60 میلیون نفر به خانوارهای تک نفره 55 هزار تومان و دو نفره 103 هزار تومان و سه نفره 138 هزار تومان و چهار نفره 172 هزار تومان و پنج نفره و بیشتر 205 هزار تومان پرداخت می‌شود و نخستین مرحله واریزی طرح حمایت معیشتی حداکثر تا روز آینده انجام خواهد شد» (روزنامه اطلاعات - شنبه – 25 /08/1398 – ص 4).

آنچه از این ترفند رژیم مطلقه فقاهتی در خصوص مقابله با حرکت‌های اعتراضی علیه افزایش قیمت بنزین قابل فهم است اینکه:

اولاً هدف رژیم توسط این ترفند مقابله نرم‌افزاری با حرکت‌های اعتراضی می‌باشد و اصلاً و ابداً رژیم در این شرایط (که به سمت سونامی کسری بودجه سال 98 پیش می‌رود و طبق گفته روحانی از 450 هزار میلیارد تومان هزینه دولت در سال 98 تنها 150 هزار میلیارد تومان آن حاصل شده است و 300 هزار میلیارد تومان آن به طرف سونامی کسری بودجه سال 98 می‌رود که خود بسترساز ظهور سونامی تورم و در ادامه آن رکود و افزایش فقر و فلاکت برای جامعه ایران می‌باشد) به دنبال حمایت صدقه‌ای از مردم ایران از بالا نمی‌باشد.

ثانیاً آنچنانکه در گفته فوق نوبخت مشهود است، از جمعیت 83 میلیون نفری امروز جامعه ایران، جمعیت امروز ایران به دو بخش 60 میلیون نفری و 23 میلیون نفری تقسیم می‌شوند که طبق گفته نوبخت هدف از این پروژه، گرفتن پول توسط افزایش قیمت بنزین از 23 میلیون نفر و پرداختند به 60 میلیون می‌باشد. سوالی که در این رابطه مطرح می‌شود اینکه طبق این آمار دولت 73% جمعیت ایران زیر خط فقر و خط بقا هستند و برای ادامه زندگی خود نیازمند به صدقه دولتی می‌باشند و تنها 27% جمعیت ایران در این شرایط می‌توانند بدون صدقه دولت زندگی کنند.

ثالثاً جمعیت 23 میلیونی که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در این پروژه از آنها به عنوان «گروه اجتماعی برخوردار یاد می‌کند» و معتقد است که این گروه اجتماعی در جامعه ایران می‌توانند بدون کمک‌های معیشتی زندگی کنند، بدون تردید شامل همان لایه مرفه طبقه متوسط شهری نیز می‌شوند، چراکه در جامعه‌ای که جمعیت کارگران آن 13 میلیون نفر می‌باشد و جمعیت حاشیه‌نشین‌های آن 19 میلیون نفر می‌باشد، هرگز طبقه بورژوازی آن نمی‌تواند 23 میلیون نفر باشند. البته نکته‌ای که اتاق فکر رژیم در خصوص موضوع افزایش قیمت بنزین و خیزش اعتراضی آن نتوانستند از قبل تحلیل مشخصی داشته باشند، اینکه افزایش قیمت بنزین در اقتصاد و جامعه ایران غیر از افزایش قیمت بنزین در اروپا و آمریکا می‌باشد چرا که اقتصاد ایران آنچنانکه بهزاد نبوی هم می‌گوید: «یک اقتصادی است که در طول 40 سال گذشته بر پایه شلنگ نفت تعریف شده است» و از آنجائیکه نفت در اقتصاد ایران در طول 40 سال گذشته یک درآمد رانتی بوده است و تماماً در اختیار حاکمیت بوده است، در نتیجه همین امر باعث گردیده است تا توسط این سرمایه رانتی و حکومتی، «رژیم حاکم به نفت و سرمایه نفتی به عنوان منبع قدرت حاکمیت خود نگاه کند نه سرمایه مردم نگون‌بخت ایران.»

لذا از همان بدو تکوین رژیم حاکم و از همان زمانیکه خمینی در بهشت زهرا وعده آب و برق و غیره مجانی به مردم ایران داد، «نطفه هیولای پوپولیسیم در جامعه ایران بسته شد» همان هیولای پوپولیستی که بعداً پس از کسب قدرت سیاسی گفت: «اگر همه مردم ایران بگویند آری، اما اسلام (مقصود خودش بود) بگوید نه آن درست است». همان هیولائی که پس از کسب قدرت سیاسی گفت: «اقتصاد مال خرها است و ما برای خربزه انقلاب نکرده‌ایم». همان هیولائی که گفت: «با آمدن ما بر سر قدرت نه تنها دنیای مردم ایران را تأمین می‌کنیم بلکه مهمتر از آن آخرت مردم ایران را هم تضمین خواهیم کرد.»

یادمان باشد که هیولای پوپولیسم دولت نهم احمدی‌نژاد بازتولید همان هیولای پوپولیسم فوق بود، نه چیز دیگری و البته در طول 40 سال گذشته تمامی دولت‌های رژیم مطلقه فقاهتی از دولت میرحسین موسوی تا دولت هاشمی رفسنجانی و دولت سیدمحمد خاتمی و احمدی‌نژاد و روحانی رویکرد پوپولیستی داشته‌اند. تنها تفاوت آنها در شدت و ضعف در پوپولیسم بوده است نه در بود و نبود پوپولیسم و باز هم تاکید می‌کنیم که آبشخور همه رویکردهای پوپولیستی دولت‌های رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول 40 سال گذشته ریشه در رویکرد پوپولیستی خود خمینی داشته است؛ و صد البته علت گرایش خمینی و دولت‌های پسا او به پوپولیسم به خاطر این بوده است که خمینی در راستای کسب قدرت سیاسی اصلاً دارای برنامه سیاسی قبلی و یا تئوری سیاسی نبوده است و نظریه ولایت فقیه او یک نظریه فقهی کلامی است نه نظریه سیاسی اقتصادی و اجتماعی.

به همین دلیل بود که برای خمینی در فرایند پسا خیزش 15 خرداد 42 «کسب قدرت سیاسی از هر طریق ممکن بود، نه کسب قدرت سیاسی بر پایه برنامه مشخص سیاسی اقتصادی و یا اجتماعی» و لذا به همین دلیل بود که «خمینی برای بسیج مردم و گروه‌های سیاسی در راستای رسیدن به هدف قدرت سیاسی راهی جز پوپولیسم وجود نداشت» همچنین در همین رابطه بود که «رویکرد پوپولیسم همراه با پراگماتیست برای خمینی هم تئوری بود و هم برنامه و هم نردبان صعود به قدرت سیاسی» و اصلاً و ابداً رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول 40 سال گذشته حتی برای یک روز هم نتوانسته است بدون پوپولیسم و پراگماتیست بر این مملکت حکمروائی کنند.

باری در چارچوب فهم جایگاه پوپولیسم و پراگماتیست در عرصه نظر و عمل رژیم مطلقه فقاهتی در طول 40 سال گذشته است که ما می‌توانیم به پیوند پوپولیسم و سرمایه‌های رانتی نفتی مردم نگون‌بخت ایران در این کشور عنایت پیدا کنیم. بر این مطلب بیافزائیم که بدون تردید سرمایه‌های نفتی رانتی دولتی در کشورهای پیرامونی، ریشه اصلی ظهور پوپولیسم در این کشورها می‌باشد و داوری ما در اینجا بر این امر قرار دارد که تمامی حکومت‌های کشورهای نفت‌خیز پیرامونی بر اسب سرکش پوپولیسم سوار می‌باشند و توسط سرمایه‌های نفتی – رانتی حکومتی توانسته‌اند رویکرد پوپولیستی خود را در جامعه تحت حاکمیت خود نهادینه نمایند؛ و بدون تردید هر روز که این سرمایه‌های رانتی نفتی حکومتی از اینها گرفته بشود، عمود خیمه رویکرد پوپولیستی آنها فرو خواهد ریخت؛ و البته از همه مهمتر اینکه هر گونه نوسان در عرصه قیمت و عرضه نفت در این کشورها در پله اول منتقل به خود حاکمیت می‌شود و حاکمیت را تحت تأثیر مستقیم قرار می‌دهد.

در این رابطه است که موضوع افزایش قیمت بنزین در این شرایط باعث لرزه و پس‌لرزه هم در حاکمیت و هم در جامعه ایران می‌شود؛ که البته لرزه و پس‌لرزه بیشتر مشمول حاکمیت شده است تا جامعه ایران، چرا که فراموش نکنیم که شرایط فعلی «دوران پیشا انتخابات مجلس یازدهم می‌باشد» که با توجه به جایگاه مجلس در عرصه نهادینه کردن قدرت در چارچوب رقابت دو جناح درونی حکومت، می‌توانیم به اهمیت انتخابات مجلس یازدهم عنایت پیدا کنیم. لذا به همین دلیل از فردای افزایش قیمت بنزین (روز شنبه 25 /08/1398) حتی پیش از اعتلای خیزش‌های اعتراضی گروه‌های اجتماعی جامعه ایران، گاز گرفتن و نبرد اسب‌های درشکه با یکدیگر در سربالائی‌های قدرت در بستر مبارزه انتخاباتی مجلس یازدهم، در این فرایند رشد کرد و در همین رابطه بود که در طول چند روز گذشته هر کدام از این جریان‌های درونی قدرت تلاش کردن که از آب گل‌آلود حاصل از افزایش قیمت بنزین، ماهی مورد دلخواه خود را شکار نمایند؛ و از نمد افتاده کلاهی برای خود بدوزند.

مع الوصف در این مدت مجلس دهم رژیم مطلقه فقاهتی بیشتر از دیگر نهادهای حاکمیت کاسه از آش داغ‌تر شده بودند. بطوریکه در روزهای 25 و 26 آبان‌ماه جاری شاهد بودیم که ابتدا گروهی از افراد مجلس تصمیم گرفتند که با طرح سه فوریتی موضوع افزایش قیمت بنزین را کن لم یکن اعلام کنند و دسته‌ای دیگر که علی مطهری در رأس آنها بود کل تصمیم‌گیری سران سه قوه در این رابطه غیر قانونی اعلام کرد و ادعا کرد که این کار باید با مجوز مجلس و شورای نگهبان انجام بگیرد؛ و دسته‌ای دیگر تلاش کردند تا با جداسازی خامنه‌ای و ابراهیم رئیسی از این تصمیم‌گیری (مانند شروع خیزش دی‌ماه 96 در مشهد توسط علم الهدی) سمتگیری این خیزش را به سمت دولت روحانی و جناح به اصطلاح اصلاح‌طلب روانه کنند؛ و البته در جلسه غیر علنی روز یکشنبه 26/08/1398 که جریان دوگانه قدرت تصمیم داشتند که پروژه افزایش قیمت بنزین را به نحوی سترون و عقیم کنند تا شرایط برای حضور مردم در انتخابات مجلس یازدهم در اسفند ماه، در حمایت و انتخاب آنها فراهم گردد؛ که با ورود خامنه‌ای به گود همه چیز تغییر کرد، چراکه او در سخنرانی خود منهای اینکه به صورت مستقیم از این پروژه حمایت کرد، مخالفین این پروژه را در دو دسته سلطنت‌طلبان و مجاهدین خلق تعریف کرد؛ و گروه‌های اجتماعی اعتراض کننده به این پروژه را اشرار نامید. در نتیجه این امر باعث گردید تا:

اولاً با این موضع‌گیری خامنه‌ای، مجلس در جلسه غیر علنی روز یکشنبه 26/08/1398 که تصمیم به کان لم یکن کردن این پروژه داشتند، ماست‌های خود را کیسه کردند و به حمایت از این پروژه پرداختند.

ثانیاً در این سخنرانی برای اولین بار خامنه‌ای ضمن ادعای عدم صلاحیت خودش در اظهار نظر در خصوص افزایش قیمت بنزین، موضوع تصمیم‌گیری افزایش قیمت بنزین متعلق به سران سه قوه دانست نه دولت و برعکس علی مطهری تصمیم سران سه قوه را قانونی دانست.

ثالثاً با اشرار خواندن مخالفین این پروژه، آب پاکی بر روی دستان تمامی جریان‌های داخلی حکومت ریخت که در دو روز 24 و 25 آبان‌ماه، برای دوختن کلاهی از نمد افتاده برای خود، این پروژه را به چالش کشیده بودند. سؤال مهمی که در این رابطه و در اینجا قابل طرح می‌باشد اینکه چرا خامنه‌ای این پروژه را پروژه حکومتی اعلام کرد نه (مانند پروژه برجام) پروژه دولتی؟ در صورتی که همین خامنه‌ای حتی پروژه برجام که توسط خودش از آغاز تا پایان معماری شده بود، حاضر نشد که به صورت شفاف و آشکارا از آن پروژه حمایت نماید و در اواخر مانند اپوزیسیون آن را نقد می‌کرد و آن را پروژه دولتی می‌دانست نه پروژه حکومتی.

در پاسخ به این سؤال نخست باید عنایت داشته باشیم که خود خامنه‌ای معمار این پروژه بوده است و خود خامنه‌ای در معماری این پروژه با حواله دادن به سران سه قوه، آگاهانه مجلس و شورای نگهبان و حتی شورای تشخیص مصلحت نظام را از گردونه تصمیم‌گیری خارج کرده بود؛ و خود خامنه‌ای می‌خواسته با حواله دادن تصمیم‌گیری به سران سه قوه، حمایت خودش از این پروژه به صورت دو فاکتور درآورد تا در صورت شکست این پروژه مانند پروژه برجام، به صورت مخالف ظاهر بشود و البته به این ترتیب است که می‌توانیم داوری کنیم که اگر خامنه‌ای به حمایت مستقیم از این پروژه نمی‌پرداخت صد در صد این پروژه باعث انزوا و شکست روحانی و جناح به اصطلاح اصلاح‌طلبان درون حکومتی می‌شد؛ و اما در پاسخ به سؤال فوق باید بگوئیم که خامنه‌ای توسط این پروژه همزمان چند هدف را دنبال می‌نماید.

هدف اول اینکه خامنه‌ای توسط این پروژه، می‌خواهد فشار تحریم‌های اقتصادی امپریالیسم آمریکا را به جامعه و مردم ایران منتقل نماید.

هدف دوم خامنه‌ای از این پروژه این است که با پر کردن کسری بوده 350 هزار میلیارد تومانی سال 98 دولت روحانی (که در این شرایط که 8 ماه از عمر بودجه 98 دولت روحانی می‌گذرد دولت روحانی حتی توان تخصیص اعتبارات نهادهای دولتی در راستای پرداخت حقوق پرسنل دولت هم ندارد) جلو سونامی تورم و رکود حاصل آن را بگیرد.

هدف سوم خامنه‌ای از این پروژه بالا بردن کمک‌های صدقه‌ای و حمایتی به بخش حاشیه‌نشین تولید جامعه ایران است که در این شرایط مانند انبار باروت در فقر استخوان‌سوز امروز جامعه ایران آماده انفجار هستند و در چارچوب اقتصاد تورم رکودی موجود راهی جز شورش و خیزش برای آنها باقی نگذاشته است. پر واضح است که خود همین انبار باروت حاشیه تولید حداقل خطری که برای خامنه‌ای دارد بازتولید پوپولیسم ستیزه‌گر و غارت‌گر احمدی‌نژادی است که در این شرایط نوک پیکان حمله خودش را حتی به سمت خود خامنه‌ای هم نشانه گرفته است. یادمان باشد که هراس خامنه‌ای در این رابطه مولود خیزش حاشیه تولید عراق و لبنان می‌باشد که در این شرایط موجودیت دو حکومت عراق و لبنان را به چالش کشیده‌اند.

هدف چهارم خامنه‌ای از این پروژه تأمین هزینه‌های چهار جنگ نیابتی در لبنان و سوریه و عراق و یمن می‌باشد که به علت ته دیگ خوردن کفگیر دلارهای نفتی، برای تأمین هزینه‌های مربوطه راهی جز این برای او باقی نگذاشته است.

بدین ترتیب است که با حمایت علنی خامنه‌ای از این پروژه از تاریخ یکشنبه 26/08/1398 این پروژه یک پروژه حکومتی شده است که حمایت از آن وظیفه تمامی جناح‌های درونی قدرت می‌باشد و هر گونه به چالش کشیدن این پروژه توسط جناح‌های درونی حکومت در عرصه مبارزه تبلیغاتی انتخابات مجلس یازدهم به معنای خروج از دایره خودی و حکومتی می‌باشد؛ بنابراین این همه باعث می‌گردد تا عقب‌نشینی رژیم از این پروژه غیر ممکن به نظر برسد؛ و حزب پادگانی خامنه‌ای و دستگاه چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی مصمم‌اند که همه جانبه از این پروژه حمایت کنند، چراکه «انجام این پروژه در برابر بود و نبود نظام و حکومت تعریف می‌کنند، نه بود و نبود دولت.»

سؤال دومی که در این رابطه قابل طرح است اینکه عدم عقب‌نشینی رژیم مطلقه فقاهتی از پروژه افزایش قیمت بنزین در این شرایط آیا باعث بازتولید و اعتلای خیزش‌های همه جانبه می‌شود یا اینکه شرایط برای سرکوب همه جانبه آنها مانند دی‌ماه 96 و حتی شدیدتر از آن فراهم می‌گردد؟

در پاسخ به این سؤال باید اولاً بگوئیم که بدون تردید حکومتی شدن این پروژه شرایط برای سرکوب نرم‌افزاری و سخت‌افزاری خیزش موجود فراهم می‌باشد؛ اما اینکه تا چه اندازه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌تواند این خیزش‌ها را به صورت نرم‌افزاری و سخت‌افزاری سرکوب نماید انجام و عدم انجام آن در گرو پیوند این خیزش‌ها با جنبش‌های مطالباتی و استحاله حرکت‌های آکسیونی و خشونت‌آمیز و آنتاگونیستی فعلی به جنبش‌های فراگیر اعتصابی تحت هژمونی جنبش کارگری می‌باشد.

پر واضح است که به لحاظ آسیب‌شناسی این خیزش مانند خیزش دی‌ماه 98 بی‌برنامه و بی‌گفتمان و بی‌سازماندهی و بی‌سر می‌باشد و آنچنانکه همین آفات در خیزش دی‌ماه 96 باعث شکست و سرکوب آن خیزش شد، بدون تردید اگر این خیزش هم از این آفات بری نشود، این خیزش هم مانند خیزش دی‌ماه 96 سرکوب می‌گردد، بنابراین تنها راه موفقیت این خیزش پیوند با جنبش‌های مطالباتی و استحاله حرکت‌های آنتاگونیستی آکسونی خیابانی آنها به حرکت‌های اعتصابی سازمان یافته می‌باشد. لذا تنها بدین ترتیب است که «کنش‌گران اصلی این خیزش می‌توانند به سازمان‌گری دست پیدا کنند و حرکت خیزشی خود را به حرکت جنبشی خودسازمان‌گر و خودرهبر تکوین یافته از پائین بدل سازند.»

پایان

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری