«اعماق جامعه ایران» در حال «جوشیدن» است - (سرمقاله)
جنبش عظیم اعتراضی و فراگیر و خودجوش و خودانگیخته افقی و عمودی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران که از خیزش تظاهرات آکسیون شده روز پنجشنبه 7/10/96 در مشهد استارت خورد و در اندک مدتی بیش از 90 شهر ایران را درنوردید، به مدت 8 روز توسط پیوند دو شعار «نان و آزادی» توانست دوام پیدا کند، چراکه برعکس جنبش سبز سال 88 که با شعار «رأی من کو؟» در عرصه «جنبش دادخواهانه افقی» و تکیه بر استراتژی اصلاح رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از درون، توسط رهبری و مدیریت جناحهای درونی خود حاکمیت شروع گردید و در ادامه اعتلای آن در اشکال مختلف «جنبش اعتراضی» و «جنبش خیابانی» و «جنبش آکسیونی» تنها به صورت تک مؤلفهای «افقی» (جنبش دادخواهانه اعتراضی) تا پایان ادامه پیدا کرد و هرگز آن «جنبش دادخواهانه افقی» سبز نتوانست به «جنبش مطالباتی یا عمودی» جامعه ایران، یا شعار «نان» اتحاد و اتصال پیدا کند؛ که البته همین خلاء بین «جنبش دادخواهانه و جنبش مطالباتی» یا بین دو شعار «نان و آزادی» عامل شکست و پاشنه آشیل جنبش سبز گردید، چراکه این خلاء «شعاری و برنامهای» باعث گردید تا برعکس ادعای رهبری جنبش سبز، «جنبش دادخواهانه یا جنبش اعتراضی یا جنبش خیابانی» سال 88 نتواند به «جنبش اعتصابی کارگران و کارمندان» استحاله پیدا کند،
ولی در «جنبش عظیم اعتراضی دی ماه 96» که با شعار «نه به گرانی» (و یا شعار «تورم و گرانی / پاسخگویش شمائید») در عرصه مبارزه عمودی آغاز گردید، در اندک مدتی با طرح شعار «مرگ بر دیکتاتور»، «جنبش مطالباتی عمودی» برای «نان»، جامعه ایران در پیوند تنگاتنگ با «جنبش اعتراضی افقی یا سیاسی» برای «آزادی و نفی استبداد و دیکتاتوری» قرار گرفت؛ و همین پیوند سریع بین دو شعار «نان و آزادی» در عرصه میدانی، توسط کنشگران اصلی این جنبش باعث گردید تا با پیوند دو فرایند «افقی و عمودی»، «مبارزه اقتصادی و سیاسی» علاوه بر اینکه این جنبش به صورت عرضی توانست در بیش از 90 شهر ایران فراگیر بشود، خود این امر عاملی گردید تا جنبش فراگیر و خودجوش اعتراضی دی ماه 96 برای مدت 8 روز، «بدون رهبری و بدون سازماندهی و بدون برنامه و به صورت خودانگیخته، تنها با تکیه مطلق بر فضای مجازی و شبکههای اجتماعی جهت ارتباط ادامه پیدا کند.»
در این چارچوب بود که به لحاظ «جامعهشناسی انقلاب»، جنبش اعتراضی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران توانست مانند تمامی تحولات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بزرگ جوامع بشری (در فرایند پساجهانی شدن مناسبات سرمایهداری) از انقلاب کبیر فرانسه (که سرآغاز ظهور تحول سیاسی – اجتماعی جوامع بشری در عصر جهانی شدن سرمایهداری بود) تا انقلاب اکتبر 1917 روسیه (که مولد نظم جدید جهان دو اردوگاهی در قرن بیستم شد)، در پروسس اعتلای خود دارای این مشخصات ساختاری بشود:
1 - هم «مبارزه عمودی» یا مبارزه برابریطلبانه و هم «مبارزه افقی» یا مبارزه دموکراسیخواهانه این جنبش عظیم به علت اینکه در طول 8 روز حیات خود «فرایند تکوینی» خویش را طی میکرد، صورت «نفیایی» داشت؛ که البته به علت سرکوب این جنبش پس از 8 روز توسط دستگاه چند لایهای سرکوبگر حزب پادگانی خامنهای، این جنبش عظیم نتوانست وارد «فرایند ایجابی و اثباتی» (به قول اقبال لاهوری از فرایند «لا» وارد فرایند «الا») بشود تا در عرصه «شعار و برنامه و رهبری درونجوش و سازماندهی افقی خودانگیخته محصول فرایند ایجابی به استحاله جنبش اعتراضی خود، به جنبش اعتصابی دست پیدا کند.»
باری، همین محصور شدن جنبش اعتراضی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در «فرایند نفیایی» و «عدم ورود به فرایند ایجابی» باعث گردید تا این جنبش عظیم اعتراضی شعار «مبارزه با فقر و گرسنگی» را (که خود مولد استحاله «جنبش اعتراضی» به «جنبش آکسیونی» میباشد) جایگزین شعار «مبارزه برای عدالت اجتماعی» (که خود مولد استحاله «جنبش اعتراضی» به «جنبش اعتصابی» میباشد) بکند. در نتیجه در این رابطه بود که شعار «مبارزه با دیکتاتور» (مبارک، بن علی، نوبت سیدعلی) جایگزین شعار «مبارزه برای دستیابی به دموکراسی» شد.
بیشک در این رابطه، جنبش عظیم اعتراضی دی ماه 96 اگر (مانند تمامی انقلابات و تحولات دیگر بشر در عصر سرمایهداری و جهانی شدن استثمار در سه شکل استثمار ملت از ملت و استثمار طبقه از ملت و استثمار طبقه از طبقه) میتوانست دوام پیدا کند، قطعاً و جزما در «فرایند ایجابی» خلاء رهبری خودجوش و فقدان سازماندهی موازی خودانگیخته و ضعف مدیریت و برنامهریزی درون ذات میتوانست ترمیم گردد.
2 - «پراکندگی شعارها» که از شعارهای مترقیانه مبارزه با دیکتاتوری و فقر و تورم و گرسنگی و فساد چند لایهای و سیستمی و ساختاری غارتگران حاکم گرفته (عزا عزا است امروز، روز عزاست امروز / زندگی کارگر رو به فناست امروز - یک اختلاس کم بشه / مشکل ما حل میشه - ما بندگان الله / غارت شدیم با الله - ایران شده دزدخانه / توی جهان نمونه - آخوند سرمایهدار / پول مرا پس بیار) تا عبور از جریانهای رنگارنگ اصلاحطلب درون نظام (اصلاحگرا، اصولگرا - دیگر تمام شد ماجرا) و تا به چالش کشیدن کل موجودیت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (حکومت زور نمیخواهیم / پلیس مزدور نمیخواهیم - رفراندم، رفراندم / این است شعار مردم - دزد غارت میکند / رژیم حمایت میکند) و تا شعارهای ارتجاعی و شوینیستی و سلطنتطلبانه و تفرقهافکنانه (ما آریائی هستیم / عرب نمیپرستیم - رضاشاه روحت شاد، ما انقلاب کردیم / چه اشتباهی کردیم) ادامه داشت.
پر پیداست که خود این «پراکندگی و تفرقه در شعارهای جنبش عظیم و فراگیر و اعتراضی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران مولود و سنتز فقر شرایط ذهنی و نظری و تئوریک مبارزه و تحول اجتماعی در جامعه امروز ایران میباشد»، البته قابل پذیرش نیست که جامعهای که در سال 1905 اولین انقلاب دموکراتیک در آسیا به انجام رسانیده است و بزرگترین حرکت ضد استعماری و رهائیبخش و مترقیانه در مرحله پساجنگ بینالملل دوم (توسط نهضت ملی کردن صنعت نفت دکتر محمد مصدق) رهبری کرده است، امروز حتی در عرصه شعارهای جنبش اعتراضی دی ماه 96 این همه پراکندگی، تفرقه، فقر نظری و تئوریک و عملی وجود داشته باشد. بطوریکه در این رابطه اگر شعارهای «خیزش هفتم دی ماه 96» با «خیزش چهارم خرداد سال 71 منطقه طلاب مردم مشهد» مقایسه نمائیم، میتوانیم به ضرس قاطع داوری کنیم که در عرصه شعارهای جنبش اعتراضی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران هیچگونه تحول کیفی صورت نگرفته است؛ و البته متهم اصلی این امر «پیشگام جنبش پیشگامان مستضعفین ایران میباشد، نه اعماق اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران یا جنبشهای پیشرو این اردوگاه»، چراکه «کار نظری و تئوریک و تعالی شرایط ذهنی تحول اجتماعی، وظیفه پیشگام است نه خود مستضعفین ایران و یا جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران.»
فراموش نکنیم که رشد و تعالی شرایط ذهنی تحولات اجتماعی (برعکس شرایط عینی که امری ضروری میباشد) امری انتخابی است که باید توسط پیشگام حاصل بشود؛ و ای کاش کالبد شکافی مستمر این جنبش بزرگ و فراگیر بتواند برای پیشگام، جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، حاصل این پیام باشد که در جامعه امروز ایران فقر شرایط ذهنی و نظری، تئوریک حرکت تحولخواهانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران تا کجا عمیق و فراگیر و سرطانی و ریشه دوانده است و لذا مبارزه با این فقر شرایط ذهنی و نظری و تئوریک حرکت تحولخواهانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، باید در سرلوحه وظایف جنبش پیشگامان مستضعفین ایران قرار بگیرد؛ و به جای کف زدنها تماشاگرایانه و قهرمانسازی از بازیگران میدانی، بهتر است به آسیبشناسی و کالبد شکافی همه جانبه اینگونه جنبشهای اعتراضی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بپردازیم. تا این حقیقت برای پیشگامان جنبش پیشگامان مستضعفین ایران روشن شود که با این گسلهای عمیق در اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، اگر صد بار دیگر هم این آتشفشان فعال بشود، باز سرانجامی جز رکود نخواهد داشت.
شعار امروز جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در فرایند پساجنبش اعتراضی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران باید این باشد: «پیش بسوی انتقال خودآگاهی و سازمانگری افقی جهت رشد شرایط ذهنی حرکت تحول خواهانه در اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران.»
3 – «فقدان سازماندهی و سازمانگری افقی در فضای واقعی»: این خلاء سازماندهی و سازمانگری در فضای واقعی (نه فضای مجازی) جنبش اعتراضی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران تا آنجا فراگیر و همه جانبه بود که «تنها عامل و محور و بستر ارتباطات و فراخوانی بین کنشگران جنبش اعتراضی دی ماه 96 در بیش از 90 شهر ایران، فقط و فقط فضای مجازی بود»؛ و خارج از فضای مجازی هیچگونه ریسمان ارتباطی یا سازماندهی واقعی میدانی بین کنشگران این جنبش وجود نداشت و البته آگاهی به این خلاء جنبش اعتراضی دی ماه 96 بیش از جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، دستگاه چند لایهای امنیتی و سرکوب رژیم مطلقه فقاهتی حاکم واقف بود، چراکه دستگاههای چند لایهای امنیتی و سرکوب رژیم مطلقه فقاهتی (با اینکه شیخ حسن روحانی در جریان انتخابات دولت دوازده وعده داده بود که هرگز انگشتش بر روی شاسی فیلترینگ شبکههای اجتماعی که بیش از 47 میلیون کاربر در داخل کشور دارند، نمیرود) پس از به چالش کشیده شدن موجودیت رژیم مطلقه فقاهتی توسط جنبش اعتراضی دی ماه 96 در اولین مرحله جهت «سرکوب نرم» این جنبش عظیم و فراگیر، به فیلترینگ شبکههای اجتماعی و در رأس آنها فیلترینگ دو شبکه اجتماعی تلگرام و اینستاگرام اقدام کردند؛ و بدین ترتیب بود که «با فیلترینگ شبکههای اجتماعی توسط دستگاههای چندلایهای امنیتی و سرکوب رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، فیلترینگ شبکههای اجتماعی همراه با کند کردن سرعت اینترنت باعث قطع بند تسبیح ارتباطات کنشگران جنبش اعتراضی دی ماه 96 گردید». بطوریکه به یکباره قطع این بند تسبیح مانند آبی گردید که بر شعلههای فروزان جنبش اعتراضی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران ریخته شد؛ و این یکی دیگر از درسهای بزرگی است که جنبش عظیم و فراگیر اعتراضی دی ماه 96 به جنبش پیشگامان مستضعفین ایران آموخت تا جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به این اصل خودآگاهی پیدا کنند که هر چند «فضای مجازی» میتواند به عنوان «فرصت بزرگ» جهت خودآگاهیبخشی و سازمانگری و فراخوانی و هدایتگری گروههای اجتماعی مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران به کار گرفته شود؛ و آنچنانکه در جنبش دموکراسیخواهانه بهار عربی فرصت فضای مجازی توانست استارت جنبش دموکراسیطلبانه را در بیش از 10 کشور عربی به صدا در آورد، با همه این احوال اگر سازمانگری در عرصه فضای مجازی، در خلاء سازمانگری و سازماندهی در فضای واقعی صورت بگیرد، بیشک این فرصت برای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران و اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران و جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بدل به تهدید میشود؛ که البته اوج این فاجعه آنجا بود که رژیم مطلقه فقاهتی یا دستگاههای چند لایهای امنیتی و سرکوب حزب پادگانی خامنهای پیش از و بیش از جریانهای سیاسی سه مؤلفهای «پیشگام و پیشاهنگ و پیشرو»، جنبش سیاسی ایران به این خلاء مطلع و آگاهی داشت و در شرایطی که جریانهای برون مرزی جنبش سیاسی ایران تلاش میکردند تا توسط سگینالهای تابع خود به سازمانگری و سازماندهی و رهبری و هدایت این جنبش عظیم و فراگیر اعتراضی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بپردازند، رژیم مطلقه فقاهتی و دستگاههای چند لایهای امنیتی و سرکوب حزب پادگانی خامنهای توسط قطع این سیگنالها، رشتههای آنها را پنبه کرد.
در این رابطه برای فهم بیشتر این خلاء توسط جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، مجبوریم به طرح مقایسه مصداقی دو برخورد رژیم مطلقه فقاهتی و دستگاههای چند لایهای امنیتی و سرکوبگر حزب پادگانی خامنهای در رابطه با سرکوب دو جنبش دادخواهانه و اعتراضی سبز در سال 88 و جنبش اعتراضی دی ماه 96 بپردازیم. داوری ما در خصوص «تفاوت مکانیزم سرکوب این دو جنبش توسط دستگاههای چند لایهای امنیتی و سرکوبگر حزب پادگانی خامنهای» در این است که حزب پادگانی خامنهای جهت سرکوب جنبش سبز در سال 88 و قیام جنبش دانشجوئی در تیرماه سال 78 از شیوه «سرکوب خشن سختافزاری» استفاده کرد، در صورتی که دستگاههای چند لایه سرکوبگر حزب پادگانی خامنهای در سرکوب جنبش عظیم و اعتراضی دی ماه 96 از «مکانیزم سرکوب نرم» استفاده نمودند. البته طرح این داوری توسط ما به معنای نادیده گرفتن کشتار بیش از 25 نفر و زخمی شدن دهها نفر و دستگیری هزاران نفر در جنبش اعتراضی دی ماه 96 توسط دستگاههای چند لایهای سرکوبگر حزب پادگانی خامنهای نیست. بلکه برعکس اگر عظمت و بزرگی و فراگیری جنبش اعتراضی دی ماه 96 که در طول 8 روز در بیش از 90 شهر ایران شعلهور گردیدند، در مقایسه با جنبش اعتراضی و دادخواهانه سبز در سال 88 و قیام جنبش دانشجوئی در تیرماه 78 قرار دهیم (که محدود به تهران و حداکثر چند مرکز استان به صورت محدود بود) میتوانیم به جوهر این داوری پی ببریم که عظمت و بزرگی جنبش اعتراضی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران چه در عرصه افقی (فراگیری جغرافیائی آن) و چه در عرصه عمودی توسط پیوند دو جنبش «نان و آزادی» اصلاً و ابداً قابل مقایسه با جنبش سبز در سال 88 و قیام دانشجوئی در تیرماه 78 نیست؛ بنابراین سؤال سترگی که در این رابطه و در اینجا قابل طرح است اینکه، چرا رژیم مطلقه فقاهتی حاکم یا دستگاههای چند لایهای سرکوبگر حزب پادگانی خامنهای در سرکوب قیام جنبش دانشجوئی تیرماه 78 و سرکوب جنبش اعتراضی و دادخواهانه سبز سال 88 از «مکانیزم سرکوب خشن سختافزاری» استفاده کرد، اما همین حزب پادگانی خامنهای و دستگاههای چند لایهای سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، جهت سرکوب جنبش عظیم و فراگیر اعتراضی دی ماه 96 از «مکانیزم سرکوب نرم» استفاده کردند؟
در پاسخ به این سؤال سترگ و مهم ممکن است گفته شود تفاوت به خاطر حمایت بینالمللی و برون مرزی از این جنبش بوده است و یا گفته شود که به خاطر حمایت هماهنگ جناحهای درونی رژیم مطلقه فقاهتی از اصولگرا تا به اصطلاح اصلاحطلب و اعتدالی (از دفاع وقیحانه سیدمحمد خاتمی تا شیخ حسن روحانی کهنه کارترین مهره امنیتی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تا دیگر مهرههای به اصطلاح جناح اصولگرا) از سرکوب این جنبش فراگیر و عظیم اعتراضی بوده است؛ و یا تفاوت مکانیزم سرکوب حزب پادگانی خامنهای معلول ضعف ساختاری دستگاههای چند لایهای سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تعریف بکنیم و یا تفاوت مکانیزم سرکوب حزب پادگانی خامنهای معلول تصمیم حزب پادگانی خامنهای جهت کاهش هزینه در ریزش نیروها و شکاف در جناحهای درونی حاکمیت تعریف کنیم که در سرکوب خشن و سختافزاری جنبش اعتراضی و دادخواهانه سال 88، حزب پادگانی خامنهای مجبور به پرداخت آن هزینه گزاف گردید که علی الدوام ادامه دارد؛ و یا تفاوت مکانیزم سرکوب حزب پادگانی خامنهای در فراهم بودن شرایط عینی و مادی جامعه ایران جهت اشتعال فراگیر این جنبش اعتراضی تعریف نمائیم؛ و یا تفاوت مکانیزم سرکوب حزب پادگانی خامنهای در پتانسیل مقاومت سازمانیافته جنبش اعتراضی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دی ماه 96 تحلیل کنیم.
البته داوری ما در اینجا در خصوص تفاوت مکانیزم حزب پادگانی خامنهای در «سرکوب نرم» جنبش اعتراضی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، خلاف همه این تحلیلها میباشد، چراکه معتقدیم که عامل اصلی اتخاذ تاکتیک «سرکوب نرم»، دستگاههای چند لایهای سرکوبگر حزب پادگانی خامنهای «تنها در چارچوب تحلیل آنها از ضعف ساختاری جنبش اعتراضی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران شکل گرفته است»، چراکه بیشک تحلیل دستگاههای چند لایهای سرکوبگر حزب پادگانی خامنهای از جنبش فراگیر و عظیم اعتراضی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بر این مبانی قرار داشته دارد:
الف – این جنبش برعکس جنبش سبز سال 88 و قیام جنبش دانشجوئی در تیرماه سال 78 «فاقد رهبری» میباشد.
ب - این جنبش برعکس جنبش سبز سال 88 و جنبش تیرماه دانشجوئی سال 78 «فاقد حداقل سازماندهی در فضای عینی و واقعی» هستند.
ج – این جنبش جهت ارتباط و سازماندهی، «تکیه مطلق بر فضای مجازی و سیگنالهای ماهوارهای برون مرزی دارند.»
د - این جنبش برعکس جنبش سبز سال 88 و جنبش دانشجوئی تیرماه 78 «هیچگونه نمایند ه و حامی در بالائیهای قدرت ندارند.»
ه – این جنبش برعکس دو جنبش سال 88 و 78 «تنها دارای خواستگاه در قاعده و پائینیهای جامعه ایران میباشند، نه در بدنه و بالائیهای قدرت.»
ز - «این جنبش در مسیر اعتلای خود با عبور از جناحهای درونی حکومت و استراتژی اصلاح از درون رژیم مطلقه فقاهتی، کل موجودیت رژیم مطلقه فقاهتی را به چالش گرفته است. لذا همین چالش کل موجودیت رژیم فقاهتی باعث پیوند تمامی جناحهای درونی حاکمیت جهت سرکوب آن میباشد.»
ح – این جنبش «فاقد برنامه و استراتژی کوتاهمدت و میانمدت و درازمدت و سازماندهی و رهبری میباشد». بنابراین شرایط برای خشونتگرائی آن فراهم میباشد.
در چارچوب این تحلیل رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از جنبش اعتراضی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بود که تکیه بر «سرکوب نرم» این جنبش، جایگزین «سرکوب سختافزاری و خشن» جنبش سبز سال 88 و جنبش دانشجوئی تیرماه سال 78 گردید.
باری، در چارچوب سرکوب نرم این جنبش بود که حزب پادگانی خامنهای بر این محور تکیه کرد:
اولاً توسط فیلترینگ شبکههای اجتماعی (به صورت مشخص تلگرام و اینستاگرام) تنها عامل ارتباطی و فراخوان و هدایتگر جنبش اعتراضی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را به چالش کشید.
ثانیاً جهت مقابله با بیشتر شدن شکاف درونی نظام مطلقه فقاهتی و اوجگیری جنگ جناحهای درونی نظام در عرصه صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت بین خود (برعکس سال 88) گرچه استارت اولیه تظاهرات روز پنج شنبه 7/10/96 در مشهد بر علیه دولت شیخ حسن روحانی (کهنه کارترین مهره امنیتی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) از طرف علم الهدی (امام جمعه و نماینده خامنهای در مشهد) و جریان علی رئیسی (داماد علم الهدی و متولی آستان قدس رضوی) زده شد، اما از بعد از اخطار اسحاق جهانگیری (معاون اول شیخ حسن روحانی) به علم الهدی (که شروع این قیام با شما بود، اما اعتلای آن بر علیه شما و کل رژیم خواهد بود) و از بعد از استحاله تظاهرات مشهد به «آکسیون ضد گرانی و ضد دیکتاتوری رژیم مطلقه فقاهتی حاکم» حتی علم الهدی و رئیسی هم همراه با همه جناح به اصطلاح اصولگرا به مخالفت با این جنبش اعتراضی پرداختند و هم صدا با سیدمحمد خاتمی (که کنشگران این جنبش را فرصتطلب و عوامل آشوب تعریف کرد)، عَلم مبارزه و سرکوب این جنبش فراگیر اعتراضی را بلند کردند.
ثالثاً جهت ایجاد وحدت درونی جناحهای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، حزب پادگانی خامنهای تلاش کردند تا با «عمده کردن شعار به چالش کشیدن کل نظام مطلقه فقاهتی» و شعار «عبور از جناحهای درونی حکومت» (کنشگران این جنبش) و «پر رنگ کردن موجسواری جریانهای برانداز برون مرزی طرفدار سیاست رژیم چنج امپریالیسم آمریکا» و «حمایت فرصتطلبانه بوقهای تبلیغاتی سرمایهداری جهانی از این جنبش»، جهت سرکوب مهندسی شده و همه جانبه این جنبش بسترسازی نمایند.
یادمان باشد که در رد و محکوم کردن این جنبش اعتراضی، جناح رنگارنگ به اصطلاح اصلاحطلب درونی حکومت از سیدمحمد خاتمی تا شیخ حسن روحانی و دیگر اعوان و انصار آنها از جریانهای جناح به اصطلاح اصولگرای درون رژیم فقاهتی حاکم سبقت گرفتند و دلیل این امر همان است که جناح به اصطلاح اصلاحطلب درون رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، در رنگهای مختلف بنفش و سفید و سبز آن، شیشه عمر خود را در موجودیت همین رژیم مطلقه فقاهتی و همین قانون اساسی ولایتمحور رژیم مطلقه فقاهتی و تاریخ مشعش و طلائی دهه اول حکومت خمینی تعریف کردهاند؛ و بیشک در رویکرد جناح درونی به اصطلاح اصلاحطلب رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، هر گونه شعاری که موجودیت این رژیم و این قانون اساسی و دوران طلائی ده ساله خمینی را به چالش بکشد و «استراتژی اصلاح از درون نظام مطلقه فقاهتی توسط جناحهای درونی قدرت مردود شمارد، باید بشدت سرکوب شود.»
رابعاً حزب پادگانی خامنهای جهت «سرکوب مهندسی شده و نرم» جنبش عظیم و فراگیر اعتراضی دی ماه 96 تلاش کردند توسط پر رنگ کردن حاشیه بر متن این جنبش اعتراضی، محرک اولیه موتور این جنبش (به جای تبلیغات جریان محمود احمدی نژاد و جریان علی رئیسی و علم الهدی در مشهد) به ارتجاع منطقه (اعم از عربستان سعودی و بارزانی در کردستان) و امپریالیسم آمریکا و جریانهای برون مرزی تابع «استراتژی رژیم چنج آمریکا» (مثل مجاهدین خلق) منتسب سازند؛ و البته توسط این تبلیغات سوء بر علیه این جنبش، حزب پادگانی خامنهای تلاش میکردند تا علاوه بر بسترسازی جهت وحدت درونی، بازتاب بینالمللی این جنبش فراگیر را بر علیه سیاستهای ضد انسانی و ضد آزادی حکومت خود، سترون نماید.
خامسا حزب پادگانی خامنهای توسط تبلیغات شبانه روزی بوقهای تبلیغی خود، از رادیو تلویزیون گرفته تا منابر و مداحان و نمازهای جمعه و جماعت نهادینه شده حکومتی، جهت دادن «آدرس اشتباهی» در تعریف جوهر عدالتخواهانه این جنبش به جامعه ایران، کوشیدند تا با بزرگ کردن موضوعاتی مثل آتش زدن پرچم در دورود استان لرستان و یا موضوع ماشین آتشنشانی و آتش زدن مساجد و حسینهها (که همه در چارچوب «تزریق خشونت توسط حکومت بر این جنبش» برای بسترسازی سرکوب آن انجام میگرفت)، پیوند تودههای مردم ایران را با این جنبش فراگیر به چالش بکشند.
سادساً حزب پادگانی خامنهای برای سرکوب مهندسی شده این جنبش تلاش کردند تا توسط پروژه حمله به پایگاه نظامی قهدریجان و توسط به خشونت کشانیدن این جنبش، در صورتی که «پروژه سرکوب نرم» حزب پادگانی خامنهای در مهار این جنبش جواب ندهد، جهت تکیه بر «پروژه سوپاپ اطمینان» رژیم مطلقه فقاهتی که همان «سرکوب سختافزاری و خشن» (مانند سال 88 و تیرماه سال 78) میباشد، بسترسازی نمایند.
فراموش نکنیم که حزب پادگانی خامنهای جهت بسترسازی برای «سرکوب سختافزاری و خشن» سال 88 جنبش سبز، ابتدا تلاش کردند (تا از بعد اعلام جنگ خامنهای در نماز روز جمعه 29/3/88 بر علیه جنبش سبز و هدیه کردن دستهای معلول خود به امام زمان و ذبح کردن هاشمی رفسنجانی در پای محمود احمدی نژاد در آن نماز) ابتدا توسط «هدایت مکانیکی این جنبش به خشونت، بستر جهت توجیه تبلیغاتی خود برای حمله ماشین سرکوب چند لایهای حزب پادگانی خامنهای و برپائی کهریزکها فراهم سازند. البته خامنهای این تاکتیک و این سیاست سرکوب سختافزاری و خشن را از سلف خودش خمینی آموخته است، چرا که خمینی در جهت قلع و قمع جریانهای جنبش سیاسی ایران از سال 58 توسط پروژههای دستساز و مهندسی شده خود مثل خیمه شببازی اشغال سفارت آمریکا در 444 روز که از 13 آبان 58 آغاز شد و کودتای فرهنگی بهار 59 که به مدت سه سال تحت مدیریت حسین حاجی فرج دباغ معروف به عبدالکریم سروش ادامه پیدا کرد و پروژه قانون قصاص سیدمحمد بهشتی که بسترساز اعلام توبه نامه مهدی بازرگان در تلویزیون و اعلام ارتداد جبهه ملی و اعلام کفر استخوانهای دکتر محمد مصدق توسط خمینی گردید و پروژه حذف بازرگان و بنی صدر و لیبرالها از صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت در درون حاکمیت مطلقه فقاهتی خود و پروژه جنگ 8 ساله خمینی با صدام حسین که توسط دخالت در امور منطقه و شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» در نمازهای جمعه با زبان عربی و حمایت از جریانهای برانداز شیعه در عراق بر پا گردید و پروژه به خشونتگرائی کشانیدن سازمان مجاهدین خلق، بسترسازی جهت تار و مار کردن ماشین سرکوب سختافزاری و خشن خود از 30 خرداد سال 60 تا نسلکشی سیاسی زندانیان در تابستان 67 کرد، آنچنانکه در این رابطه خمینی با جنبش سیاسی ایران کاری کرد که «نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان» و در لحظه فوتش با قلبی آرام و مطمئن کل صورت حساب جنبش سیاسی در داخل ایران را پاک کرد و رفت.
4 - عدم پیوند و استحاله جنبش فراگیر اعتراضی دی ماه 96 در مسیر اعتلائی خود به «جنبش اعتصابی» اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران: البته مشکل عدم پیوند و استحاله «جنبش اعتراضی» دی ماه 96 به «جنبش اعتصابی» اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران فقط مشمول جنبش اعتراضی دی ماه 96 نمیشود، بلکه در طول 150 سال حرکت تحولخواهانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، پیوسته جنبش اجتماعی ایران از این مشکل در رنج بوده است و جز در دو مرحله نهضت ملی کردن صنعت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق و جنبش ضد استبدادی سال 57 (از بعد از سرکوب خونین 17 شهریور سال 57 رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی) به رهبری جنبش کارگران صنعت نفت ایران، «جنبش اعتراضی» اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران هرگز نتوانسته است به «جنبش اعتصابی» کارگران و کارمندان اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران پیوند پیدا کند.
در نتیجه همین «خندق بین دو جنبش اعتراضی و جنبش اعتصابی» پیوسته پاشنه آشیل و بسترساز شرایط برای سرکوب جنبشهای اعتراضی اردوگاه بزر گ مستضعفین ایران، توسط رژیمهای توتالیتر حاکم و در ادامه آن شکست و به رکود این جنبشها، بوده است. بطوریکه اگر بخواهیم در اینجا در رابطه با فونکسیون این عدم پیوند بین دو «جنبش اعتراضی» و «جنبش اعتصابی» اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در تاریخ گذشته حرکت تحولخواهانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران تعیین مصداق بکنیم، باید بگوئیم که آنچنانکه عامل شکست جنبش سبز در سال 88 عدم پیوند بین «جنبش اعتراضی» با «جنبش اعتصابی» اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بوده است، علت شکست قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی ایران باز همین عدم پیوند بین «جنبش اعتراضی» و «جنبش اعتصابی» اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بوده است و قبل از آن علت شکست جنبش پیشاهنگی در سه مؤلفه چریکگرائی و ارتش خلقی و تحزبگرایانه لنینیستی آن، از کودتای 28 مرداد الی الان، به علت عدم توان جنبش پیشاهنگی سه مؤلفهای ایران در ایجاد پیوند با «جنبش اعتصابی» اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بوده است.
قابل ذکر است که باور ما در این رابطه بر این امر قرار دارد که علت عدم توانائی جنبش سیاسی ایران در پیوند دادن دو «جنبش اعتراضی» و «جنبش اعتصابی» اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در عدم فهم این حقیقت میباشد که «در اقتصاد سرمایهداری نفتی و رانتی ایران، تنها و تنها و تنها سر پل اتصال جنبش اعتراضی به جنبش اعتصابی، حضور فعال و همه جنبش کارگران صنعت نفت ایران میباشد»؛ و البته دکتر محمد مصدق در نهضت ملی کردن صنعت نفت به خوبی به این حقیقت واقف بود و همین آگاهی او به این حقیقت بود که بسترساز پیروزی او گردید. بنابراین داوری نهائی ما در این رابطه بر این امر قرار دارد که تا زمانیکه «جنبش کارگران صنعت نفت ایران در اقتصاد سرمایهداری رانتی و نفتی حاکم، به صورت فعال وارد مبارزه اعتراضی و اعتصابی نشوند، نه تنها جنبش اعتصابی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران گرفتار شکست میشوند، بلکه مهمتر از آن امکان پیوند بین دو جنبش اعتراضی و جنبش اعتصابی، اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران وجود ندارد». بدین جهت فونکسیون پیوند دو «جنبش اعتراضی و اعتصابی» در اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران عبارتند از اینکه:
اولاً مبارزه چه در «شکل افقی یا دموکراسیطلبانه» باشد و چه در «شکل عمودی یا برابریطلبانه» آن صورت بگیرد، در چارچوب «پیوند دو جنبش اعتراضی و اعتصابی» اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، این جنبشها میتوانند پروسس درازمدت پیدا کنند. یادمان باشد که رمز موفقیت «مبارزات افقی و عمودی» اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران تنها و تنها در پروسس درازمدت شدن آنها نهفته است. لذا داوری ما در این رابطه بر این امر قرار دارد که «هر گونه مبارزه کوتاهمدت افقی و عمودی در جامعه ایران محتوم به شکست و رکود خواهد بود»؛ و در این رابطه است که رژیمهای توتالیتر حاکم چه در گذشته و چه در حال جهت شکست «مبارزات افقی و عمودی» اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران پیوسته تلاش کردهاند تا با کوتاهمدت کردن پروسس این جنبشها، آنها را سترون و عقیم کنند.
ثانیاً پیوند دو «جنبش اعتراضی و اعتصابی» در اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران باعث میگردد تا مبارزه درازمدت جنبش عام اجتماعی در دو «شکل افقی و عمودی» آن صورت علنی پیدا کنند، چراکه برعکس «جنبش پیشاهنگی» (در سه مؤلفه آن) که توسط تشکیلات هرمی و مبارزه عمودی مجبور به مبارزه غیر علنی میباشند، در عرصه «جنبش اعتصابی» کارگران و کارمندان اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران «مبارزه افقی» از عرصه تشکیلات مخفی یا «مبارزه جنبشهای خیابانی» وارد زندگی عادی و روزمره مردم ایران میشود.
برای نمونه آن زمانی که یک میلیون معلم ایرانی توسط جنبش معلمان ایران وارد «جنبش اعتصابی» اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران میشوند، تمامی خانوادههای ایرانی در شهر و روستا بالاجبار وارد چرخه «مبارزه اعتراضی و اعتصابی» اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران میگردند، بنابراین خصیصه مهم «جنبش اعتصابی» این است که باعث میگردد تا در عرصه «جنبش اعتصابی» برعکس «جنبشهای خیابانی» و «جنبشهای صرف اعتراضی» و «جنبشهای آکسیونی»، مبارزه از عرصه خیابانها وارد زندگی روزمره تودههای کارگر و کارمند اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بشود. به عبارت دیگر اصلیترین فونکسیون «جنبش اعتصابی» کارگران و کارمندان ایران این است که مبارزه را از سطح خیابانها وارد اعماق جوشان اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران میکنند. در نتیجه همین انتقال مبارزه از عرصه خیابانها به اعماق جوشان اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بود که از بعد 17 شهریور 57 که کارگران صنعت نفت ایران در پیوند با جنبش ضد استبدادی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، «جنبش اعتصابی» خود را با رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی از سر گرفتند، سولیوان سفیر آمریکا به ملاقات شاه رفت و به او اعلام کرد که به علت پیوند «جنبش اعتصابی» تحت هژمونی کارگران صنعت نفت ایران، دیگر امکان بقای رژیم پهلوی در ایران وجود ندارد و در همان جلسه بود که سولیوان به شاه اعلام کرد که «دستور است که شما فوراً کشور را ترک کنید.»
ثالثاً تنها در عرصه پروسس پیوند «جنبش اعتصابی» به «جنبش اعتراضی» است که بسترها جهت ظهور رهبری درونجوش جنبش عام اجتماعی افقی و عمودی فراهم میگردد، چراکه برعکس «جنبشهای اعتراضی» یا «جنبشهای خیابانی» یا «جنبشهای آکسیونی»، «جنبشهای اعتصابی» هرگز نمیتواند به صورت پراکنده و مدیریت ناشده و سازمان نیافته تکوین پیدا نمایند و همین ضرورتها است که بسترساز «ظهور رهبری درونجوش و خودانگیخته جنبشهای عام اجتماعی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران میشوند.»
5 - عدم پیوند اقشار میانی یا طبقه متوسط شهری به جنبش اعتراضی دی ماه 96: قابل ذکر است که برعکس جنبش اعتراضی سبز سال 88 (که مهمترین ماهیت طبقاتی جنبش سبز در سال 88 برگشت پیدا میکرد به حمایت و پشتیبانی اقشار میانی و طبقه متوسط شهری از آن جنبش) مهمترین مشخصه طبقاتی جنبش اعتراضی دی ماه 96 عدم حمایت همه جانبه اقشار میانی یا طبقه متوسط شهری جامعه ایران از این جنبش عظیم و فراگیر اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بود؛ که البته این خصیصه طبقاتی جنبش اعتراضی دی ماه 96 باعث ظهور خودویژگیهائی گردیده است که این خودویژگیهای طبقاتی جنبش اعتراضی دی ماه 96 در مقایسه با خودویژگیهای طبقاتی جنبش سبز سال 88 عبارتند از:
الف - «عبور از استراتژی اصلاحگرایانه توسط جناحهای درونی حکومت در رنگهای مختلف سبز و بنفش و سفید و غیره» که در این خصوص به ضرس قاطع میتوان داوری کرد که در طول 8 روز عمر جنبش فراگیر و عظیم اعتراضی دی ماه 96 «حتی یک شعار هم در حمایت از جناحهای رنگارنگ به اصطلاح اصلاحطلب درون نظام مطلقه فقاهتی حاکم داده نشد» بطوریکه برعکس آن، شعارهای جنبش اعتراضی دی ماه 96 عبارت بودند از «اصلاحگرا، اصولگرا / دیگر تمام شد ماجرا - ما تماشاگر نمیخواهیم / رأی ما را پس دهید - سوریه را رها کنید / فکری به حال ما کنید - ملت گدائی میکند / آخوند خدائی میکند - عزا عزا است امروز، روز عزا است امروز / حقوق ملت ما، زیر عباست امروز - تورم، گرانی / پاسخگویش شمائید - دزد غارت میکند / رژیم حمایت میکند - رفرندام، رفراندم / این است شعار مردم و غیره» که جوهر همه این شعارها به چالش گرفتن موجودیت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و عبور از جناحهای درونی نظام حاکم و عبور از استراتژی اصلاحگرایانه توسط جناحهای اصلاحطلب درون حکومت، از طریق صندوقهای رأی رژیم مطلقه فقاهتی و در چارچوب قانون اساسی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم میباشند، چرا که مثلاً با شعار «رفراندام» کنشگران این جنبش اعتراضی، قانون اساسی رژیم مطلقه فقاهتی را به چالش کشیدند و چالش قانون اساسی رژیم مطلقه فقاهتی توسط شعار «رفرندام» از خودویژگیهای برجسته جنبش اعتراضی دی ماه 96 بود.
فراموش نکنیم که مانیفست برنامه میرحسین موسوی به عنوان لیدر جنبش سبز در سال 88 بر سه پایه قرار داشت: «قانون اساسی، بازگشت به دوران طلائی دهه حکومت خمینی، تکیه بر استراتژی اصلاح از درون» که البته در جنبش اعتراضی دی ماه 96 هر سه مبانی نظری مانیفست اندیشه میرحسین موسوی یا جنبش اعتراضی سبز سال 88 به چالش کشیده شد. یادمان باشد که تا 16 آذر سال 96 شعار جنبش اجتماعی ایران و در رأس آنها جنبش دانشجوئی ایران «یا حسین، میرحسین بود.»
باری، با استارت جنبش اعتراضی دی ماه 96 «خط قرمزی بر جنبشهای رنگارنگ طرفدار استراتژی اصلاح از درون نظام و از طریق صندوقهای رأی و در چارچوب قانون اساسی رژیم مطلقه فقاهتی کشیده شد»؛ و به همین دلیل جریانهای رنگارنگ به اصطلاح اصلاحطلب درون نظام در طول 8 روز قیام دی ماه 86 جنبش اعتراضی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، منهای اینکه هیچگونه تلاشی جهت هدایتگری این جنبش عظیم نکردند، در نفی این جنبش از یکدیگر سبقت میگرفتند.
ب – تکیه بر شعار محوری «نه به گرانی» (شعار «تورم و گرانی / پاسخگویش شمائید»، شعار «یک اختلاس کم بشه / مشکل ما حل میشه») جنبش اعتراضی دی ماه 96 در مقایسه با شعار محوری «رأی من کو؟» جنبش سبز در سال 88 مضمون و جوهر دو گانه طبقاتی این دو جنبش را به نمایش میگذارد.
ج - تفاوت ساختاری اعتلای جنبش سبز با اعتلای جنبش اعتراضی دی ماه 96: به این ترتیب که جنبش سبز در مرکز و پایتخت کشور تکوین پیدا کرد و در همین پایتخت هم محدود و محصور ماند و گرفتار سرکوب مهندسی شده حزب پادگانی خامنهای و در نتیجه شکست و رکود شد، در صورتی که برعکس جنبش سبز سال 88، جنبش اعتراضی دی ماه 96 از بیرون از پایتخت (در مشهد در روز پنج شنبه مورخ 7/10/96) استارت خورد و در اندک مدتی مانند یک سونامی عظیم بیش از 90 شهر بزرگ و کوچک، از جمله تهران را در هم نوردید، بطوریکه در این رابطه میتوان به ضرس قاطع داوری کرد که شعله اعتلای جنبش اعتراضی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در شهرهای کوچکی مثل ایذه و دورود و قهدریجان و غیره، عمیقتر و همه جانبهتر از شهرهای بزرگی مثل تهران بود؛ که خود این امر دلالت بر این حقیقت میکند که «اعماق جامعه ایران در حال جوشیدن میباشد»؛ و باز در این رابطه است که برعکس جنبش سبز سال 88 که هر چه زمان میگذشت کوره آن سردتر میشد، در جنبش اعتراضی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، در طول 8 روز عمر آن، هر چه زمان میگذشت اعتلای آن شعلهورتر از گذشته میگردید.
د - در مقایسه با جنبش سبز سال 88 که آبشخور اولیه تکوین آن انتخابات دولت دهم و کودتای حزب پادگانی خامنهای بر علیه میرحسین موسوی و جناح اصلاحطلب درون رژیم مطلقه فقاهتی بود، آبشخور اولیه تکوین جنبش اعتراضی دی ماه 96 جنبش مالباختگانی بود که با شعار «آخوند سرمایهدار - پول مرا پس بیار» غارت بیش از 20 میلیون نفر مردم ایران، توسط صندوقها و بانکهای وابسته به جناحهای درونی رژیم مطلقه فقاهتی که یک سوم کل نقدینگی کشور را در دست دارند، به چالش کشیده شد. البته خیزش هفتم دی ماه 96 مردم مشهد «بر علیه تورم و گرانی و گرسنگی» به یکباره «جنبش مالباختگان غارت شده را» بدل به «جنش مبارزه با فقر و گرسنگی و گرانی کرد.»
6 - خودویژگی سنی از دیگر مشخصههای جنبش فراگیر و عظیم اعتراضی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران میباشد، چرا که طبق آمارهای خود دستگاه چند لایهای سرکوبگر حزب پادگانی خامنهای، «سن کنشگران جنبش اعتراضی دی ماه 96 بین 17 تا 25 سال بوده است». در صورتی که سن اکثریت کنشگران اصلی جنبش سبز سال 88 بین 25 تا 40 سال بوده است که خود این امر با تفاوت به فاصله 9 ساله بین جنبش سبز سال 88 و جنبش اعتراضی دی ماه 96 بیانگر این حقیقت میباشد که کنشگران جنبش اعتراضی دی ماه 96 نسل سوم بعد از انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران میباشند که در سایه 39 سال حاکمیت رژیم مطلقه فقاهتی، امروز تنها دستاوردی که از 39 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم میبینند، عبارت است از: بیکاری و تورم و رکود و اعتیاد و اختلاسهای نجومی و فسادهای چند لایهای سیستمی درون ساختاری و جامعهای با 50 میلیون نفر زیر خط فقر و یک میلیون، هفتصد هزار نفر کودک کار و سالانه بیش از 30 میلیارد دلار واردات قاچاق توسط جریانهای درونی نظام که در رأس آنها اولترا قدرت سپاه قرار دارد و بیش از 4 میلیون معتاد و سالانه بیش از 150 هزار طلاق رسمی و بیش از 400 خودکشی رسمی اعلام شده توسط رژیم و روزانه بیش از 16 هزار پرونده قضائی و بیش از 135 هزار زندان رسمی اعلام شده توسط دستگاه قضائی رژیم و بیش از 18 میلیون نفر حاشیهنشین کلان شهرهای ایران و بیش از 12 میلیون نفر بیکار رسمی اعلام شده توسط دستگاههای آمار خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، همراه با میلیونها نفر کارتنخواب و گورخواب و غیره، بنابراین تنها دستاوردی است که انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران نصیب این نسل سوم کرده است، تاریک بودن انتهای تونل زندگی در آینده کور برای آنهاست.
بدین ترتیب جنبش عظیم و فراگیر هشت روزه دی ماه سال 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، فریاد اعتراض نسل سوم بعد از انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران در برابر این همه بیعدالتی میباشد. لذا در این رابطه است که دستگاههای چند لایهای سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بخوبی میدانند که برعکس قیام تیر ماه 78 جنبش دانشجوئی ایران و برعکس جنبش اعتراضی سبز سال 88 که سرکوب همه جانبه دستگاه چند لایهای سرکوبگر حزب پادگانی خامنهای، توانست آن دو جنبش اعتراضی را به رکود بکشاند، سرکوب قیام فراگیر و عظیم جنبش اعتراضی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران هر چند به صورت موقت هم که بتوانند خاموش کنند، اما «این جنبش به رکود نسلی گرفتار نخواهد شد» چرا که شرایط برای بازتولید همه جانبه هم به صورت عینی و هم به صورت ذهنی فراهم میباشد. لذا هر چند دستگاههای «تبلیغاتی گوبلزی» رژیم مطلقه فقاهتی به شکلهای مختلف میکوشند، محرک جنبش عظیم و فراگیر اعتراضی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، از شرایط مادی و ذهنی جامعه ایران جدا کنند و مانند تمامی قدرتهای ارتجاعی تاریخ به دخالتهای خارجی حواله دهند، با همه این احوال خود سردمداران این رژیم مطلقه فقاهتی خوب دریافتهاند که برعکس تمامی جنبشهای قبلی 39 ساله عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، جنبش فراگیر و عظیم دی ماه 96 «سنتز دیالکتیکی شرایط مادی جامعه ایران در 39 ساله عمر رژیم مطلقه فقاهتی میباشد» و جنبش فوق سردمداران رژیم توتالیتر و مطلقه فقاهتی حاکم را به این واقعیت آگاه کرده است که «اعماق درون جامعه ایران در حال جوشیدن میباشند»؛ و گسلهای زیرین اقتصادی نظام سرمایهداری فرو پاشیده و متلاشی رانتی و نفتی حاکم امروز فعال شدهاند و همین فعال شدن گسلهای زیرین اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، بسترساز ظهور سونامیهای پی در پی و همه جانبه بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم شده است. به همین دلیل کمترین فونکسیون و دستاورد تاریخی جنبش اعتراضی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران عبارتند از:
اولاً دستگاه حاکمیت مطلقه فقاهتی و جناحهای درونی این رژیم دریافتند که جامعه ایران و اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران وارد فرایند جدید «عبور از کل نظام مطلقه فقاهتی و قانون اساسی این رژیم و جنگ زرگری جناحهای درونی قدرت و استراتژی اصلاح از درون این رژیم توتالیتر شدهاند.»
ثانیاً جنبش عظیم اعتراضی فوق این پیام بزرگ به همه نظریهپردازان جامعهشناسی انقلاب ایران داد که «انقلاب و حرکت تحولخواهانه در جامعه ایران مانند 150 سال گذشته عمر حرکت تحولخواهانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، هرگز مولود منحصر به فرد حرکت یک طبقه نیست، بلکه تنها این کل اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران هستند که با به حرکت در آمدن آن، امکان تحول عمیق و فراگیر در جامعه ایران به صورت افقی و عمودی ممکن میسازند». بنابراین تمامی رویکردهائی که امروز با مطلق کردن مکانیکی یک گروه اجتماعی خاص و یا یک طبقه خاص از اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران میخواهند به صورت مکانیکی موتور حرکت تحولخواهانه افقی و عمودی جامعه ایران را روشن نمایند، به جای «راه اشتباه رفتن» (معتقدین به استراتژی اصلاح از درون نظام) گرفتار «راه اشتباه» شدهاند. به عبارت دیگر جنبش عظیم و فراگیر دی ماه 96 این درس را به همه نظریهپردازان پیشاهنگی و پیشروئی و پیشگامی جامعه ایران داد که تا جنگل اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران به حرکت درنیاید، امکان حرکت تحولخواهانه و همه جانبه افقی و عمودی در جامعه ایران وجود ندارد.
ثالثاً سومین دستاورد ماندگار جنبش عظیم و فراگیر اعتراضی افقی و عمودی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران این است که تا زمانیکه دو اردوگاه مبارزه برای «نان و آزادی» در عرصه جنبش بزرگ اردوگاه مستضعفین ایران به هم پیوند نخورند، امکان به حرکت در آمدن جنگل اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران وجود ندارد. لذا در جنبش هشت روزه اعتراضی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، شعار «مرگ بر دیکتاتور» که نماد مبارزه افقی یا آزادیخواهانه و دموکراسیطلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران میباشد از همان جایگاه و ارزش و اهمیتی برخوردار بود که شعار «ملت گدائی میکند، آقا خدائی میکند» که نماد مبارزه عمودی و ضد تورمی و ضد فقر و عدالتخواهانه و برابریطلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران میباشد.
رابعاً چهارمین دستاورد ماندگار جنبش عظیم و فراگیر اعتراضی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران این است که، اعتقاد به رهبری برون جنبشی تودهها و تکیه کردن بر جریانهای پیشاهنگی در سه مؤلفه مختلف چریکگرائی و ارتش خلقی و تحزبگرائی لنینیستی جنبش سیاسی ایران در داخل و خارج از کشور جهت پرکردن خلاء رهبری جنبش عظیم و فراگیر اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران (آنچنانکه در انقلاب مشروطیت اول و دوم و انقلاب ضد استبدادی 57 اردوگاه بزرگ مستضعفین تجربه کردیم) یک ساده لوحی است، چراکه تجربه گذشته تاریخ حرکت تحولخواهانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران نشان داده است که «رهبری جنبشهای افقی و عمودی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران» باید در عرصه پروسس مبارزه درونی این اردوگاه از درون خود این جنبشها به صورت دینامیزم (نه مکانیکی مانند خمینی در سال 57) ظهور پیدا کند؛ و این بزرگترین درسی بود که نظریهپرداز جامعهشناسی انقلاب و آموزگار کبیرمان شریعتی در سال 51 به ما آموزش داد که وظیفه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران رهبری جنبشهای افقی و عمودی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران (آنچنانکه نظریهپردازان سه مؤلفهای پیشاهنگی چریکگرا و ارتش خلقی و تحزبگرایانه لنینیستی میپندارند) نیست، بلکه وظیفه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، عبارتند از: هدایتگری، سازمانگری، نظریهپردازی یا تئوریپردازی» که سنتز عملی این وظایف در حرکت اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران «ایجاد خودآگاهی» همه جانبه میباشد.
بنابراین در این رابطه بود که دیدیم که به موازات اعتلای جنبش عظیم و فراگیر و اعتراضی و افقی و عمودی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، جریانهای پیشاهنگی سه مؤلفهای چریکگرا و ارتش خلقی و تحزبگرایانه لنینیستی جنبش سیاسی ایران در داخل و خارج از کشور به جای آسیبشناسی تاریخی خود در برابر خلاء فیزیکی و مدیریتی خود در این جنبش عظیم، به جنگ درونی خود جهت سهمخواهی بیشتر در آینده قدرت و موجسواری بیشتر پرداختند؛ و با به راه انداختن ماشین اطلاعیههای روتین خود ادعای پدرخواندگی بر این جنبش خودجوش و خودانگیخته و بدون رهبری و بدون سازماندهی فراگیر اردوگاه بزرگ مستضعفین کردند؛ و در این شرایطی که دستگاههای چند لایهای سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی با دستگیری بیش از 4000 نفر از کنشگران اصلی جنبش عظیم و فراگیر دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، در کهریزکهای بازتولید شده حزب پادگانی خامنهای زیر شکنجههای استخوانسوز و مردافکن رژیم مطلقه فقاهتی قرار دارند و دستگاههای تبلیغاتی این رژیم از منابر و نمازهای جمعه و جماعت و مداحان تا رادیو تلویزیون رژیم در تلاش هستند تا با زدن برچسبهای اعتیاد و وابستگی به بیرون از مرزها، هویت شهدای این جنبش بزرگ را هم به چالش بکشند، جریانهای تابع استراتژی «رژیم چنج امپریالیسم آمریکا» میکوشیدند تا از نمدهای افتاده برای خود کلاهی تهیه نمایند. حاشا و کلاً از این همه درایت.
خامسا پنجمین دستاورد بزرگ جنبش عظیم اعتراضی عمودی و افقی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دی ماه 96 این است که «خشونتگرائی و بالا بردن هزینه مبارزه در عرصه جنبشهای برابریطلبانه و آزادیخواهانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، سم قاتلی است که به صورت مهندسی شده توسط دستگاه چند لایهای سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم جهت بسترسازی برای سرکوب جنبشهای افقی و عمودی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران تزریق میگردد». بنابراین آنچنانکه در جریان سرکوب قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی و سرکوب جنبش اعتراضی سبز سال 88 شاهد بودیم، دستگاههای چند لایهای سرکوبگر حزب پادگانی خامنهای جهت بسترسازی برای برپائی کهریزکها، پیوسته تلاش میکنند تا با آتش زدن پرچم ایران به دست کنشگران و آتش زدن مساجد و حسینیهها و غیره همراه با تحریک عواطف ملی و مذهبی مردم ایران، شرایط برای سرکوب مهندسی شده حزب پادگانی خامنهای فراهم سازند. به هر حال در این رابطه است که پنجمین دستاورد بزرگ جنبش اعتراضی افقی و عمودی و فراگیر اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دی ماه 96 این است که، خشونتگرائی کنشگران جنبشهای بزرگ اردوگاه مستضعفین ایران تنها دستاوردهائی که دارد این است که:
الف – باعث کوتاه کردن عمر اعتلای این جنبشها میشود.
ب – باعث بالا بردن هزینه مبارزه برای تودهها جهت مشارکت در این جنبشها میگردد.
ج – باعث بسترسازی جهت سرکوب مهندسی شده دستگاههای چند لایه سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم میشود.
د - عامل تحریک عواطف ملی و مذهبی تودههای اعماق اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران میگردد.
باری، در این رابطه است که کنشگران اصلی جنبشهای افقی و عمودی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران باید پیوسته در این رابطه هشیار باشند و از هر گونه «خشونتگرائی در حرکت جنبش خویشتنداری کنند تا شرایط برای فراگیر شدن و کاهش هزینه مبارزه و درازمدت شدن عمر اعتلای جنبش و مقابله با پروژههای مهندسی شده سرکوب رژیم مطلقه فقاهتی و بسترسازی جهت ظهور رهبری درونجوش و سازمانگری خودانگیخته و مقابله با نفوذ سوء استفادههای خارجی فراهم گردد.
سادساً ششمین دستاورد جنبش عظیم دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران این است که حضور زنان ایران به علت ستم مضاعف تحمیلی اجتماعی و مدنی و سیاسی 39 ساله گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، حتی در عرصه رهبری جنبشهای افقی و عمودی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران امری محتوم میباشد. آنچنانکه دیدیم که برعکس قیام دانشجوئی تیرماه 78 و جنبش سبز سال 88 «نقش زنان ایران به عنوان کنشگران اصلی و میدانی در جنبش اعتراضی افقی و عمودی دی ماه 96 به مراتب عمدهتر از نقش مردان بودند و زن ایرانی برای اولین بار به عنوان کنشگر اصلی میدان مبارزه به صورت فراگیر در جنبش اعتراضی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران ظاهر شد.»
سابعاً هفتمین دستاورد بزرگ جنبش اعتراضی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران این است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران دریافتند که در غیبت جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین در جامعه امروز ایران تا چه اندازه خندق و خلاء عظیمی بین نهادهای مدنی جنبشی پیشرو (نه فقط جنبشهای پیشاهنگ) مثل جنبش کارگران و جنبش معلمان و جنبش بازنشستگان و جنبش دانشجوئی با اعماق اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران وجود دارد، بطوریکه شاهد بودیم که با اینکه این جنبشها در طول نه ماهه پیشاجنبش اعتراضی دی ماه 96 طبق آمارهای خود رژیم مطلقه فقاهتی بیش از ده هزار حرکت مطالبهطلبانه نسبت به حقوق معوقه و افزایش حقوق خود در شکل بزرگ و کوچک داشتهاند، اما وا اسفا، دیدیم که این جنبشهای پیشرو نتوانستند در جنبش عظیم و فراگیر افقی و عمودی دی ماه 96 با حضور خود، سرپل انتقال جنبش اعتراضی به جنبش اعتصابی در اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بشوند.
ثامناً هشتمین دستاورد بزرگ جنبش فراگیر و عظیم و افقی و عمودی و اعتراضی دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران این است که، تا زمانیکه جنبشهای دادخواهانه و جنبشهای مطالباتی و جنبشهای اعتراضی در اردوگاه بزرگ مستضعفین وارد فرایند جنبش اعتصابی نشود، سرنوشت محتوم این جنبشها شکست خواهد بود، چرا که تنها عاملی که میتواند جنبشهای دادخواهانه و جنبشهای مطالباتی و جنبشهای اعتراضی از عرصه خیابانها وارد زندگی روزمره تودههای اعماق اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بکند، فقط و فقط و فقط جنبش اعتصابی میباشد؛ که البته عواملی که باعث استحاله «جنبشهای دادخواهانه» و «جنبشهای مطالباتی» و «جنبشهای اعتراضی» به «جنبشهای اعتصابی» در عرصه جنبش کارگران و جنبش معلمان و جنبش کارمندان و غیره میشوند، بسترسازی جهت درازمدت و فراگیر کردن مبارزه جنبشهای دادخواهانه و جنبشهای مطالباتی و جنبشهای اعتراضی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران توسط:
1 - مقابله با خشونتگرائی درون جنبش.
2 - بسترسازی جهت ظهور رهبری درونجوش این جنبشها.
3 - مبارزه با آسیب اتمیزه توسط سازماندهی افقی و موازی (نه عمودی و هرمی).
4 – پیوند دو مبارزه «نان و آزادی» یا «افقی و عمودی» در اردوگاه بزرگ مستضعفین.
5 - تکیه بر مبارزه علنی و میدانی و واقعی گروههای اجتماعی در عرصه زندگی روزمره خود آنهاست.
پایان