«هویت ایرانی» در آستانه فروپاشی (سرمقاله)

 

 در مرحله «پساخیزش دی‌ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران»، چه در عرصه حاکمیت یا بالائی‌های قدرت و چه در عرصه جریان‌های جنبش سیاسی و چه در عرصه بدنه و قاعده اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران الی الان همه این مؤلفه‌های گوناگون هرم جامعه ایران، متأثر از سونامی خیزش دی‌ماه 96 می‌باشند، چرا که هر چند خیزش دی‌ماه 96 مردم ایران (که در مدت کوتاه هشت روز بیش از 90 شهر ایران را در برگرفت) به وسیله دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی سرکوب شدند و اگرچه یکی از دلایل شکست این خیزش بازگشت پیدا می‌کرد به ضعف‌های ساختاری این خیزش (که شامل فقدان رهبری درون جوش و غیبت سازماندهی دینامیک و عدم استراتژی و برنامه و حتی تاکتیک مشخص برنامه‌ریزی شده، می‌شد)

با همه این احوال به علت طوفانی و گستردگی و فراگیری و خواستگاه توده‌ای آن و به علت فونکسیون شعارهای محوری آن خیزش که دلالت بر عبور قاعده جامعه ایران از جنگ حیدر نعمتی جناح‌های درونی حکومت (اعم از اصلاح‌طلب و اصول‌گرا) می‌کرد و از آنجائیکه «کل موجودیت رژیم مطلقه فقاهتی در خیزش دی‌ماه 96 به چالش کشیده شد و نوک پیکان یا رهبری (فراقانون و فراپاسخگوی نظام مطلقه فقاهتی حاکم) مورد هجمه همه جانبه و مستقیم قرار گرفت»، این همه باعث گردید تا فونکسیون خیزش دی‌ماه 96 در مرحله پساسرکوب آن در سه عرصه «حاکمیت و جنبش سیاسی و قاعده اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران» بسیار طوفنده‌تر از دوران اعتلای آن خیزش بشود؛ و دلیل این امر همان است که در زمان اعتلای آن خیزش به علت اینکه آن خیزش کل موجودیت رژیم مطلقه فقاهتی را به چالش کشید، این امر باعث پیوند موضعی جناح‌های درونی و برونی حاکمیت (که حیات سیاسی خود را در گرو حفظ موجودیت رژیم مطلقه فقاهتی می‌دیدند) گردید.

به عبارت دیگر در زمان هشت روزه وقوع آن خیزش، تمامی جریان‌های درونی حاکمیت مطلقه فقاهتی و جریان‌های به اصطلاح اصلاح‌طلب برون حکومتی، تابع جناح به اصطلاح اصلاح‌طلب درون حکومتی از آنجائیکه حیات سیاسی خود را در گرو حفظ کلیت نظام مطلقه فقاهتی می‌دانند، همگی به نحوی با محکوم کردن این خیزش تلاش می‌کردند تا بسترها برای سرکوب مهندسی شده آن خیزش توسط دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی آماده کنند. لذا به موازات سرکوب این خیزش توسط دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، این جریان‌ها در مرحله پساسرکوب خیزش دی‌ماه 96 الی الان، تلاش می‌کنند که هر کدام در چارچوب رویکرد خاص خود و در چارچوب تحلیل مشخصی که از آن خیزش داشته‌اند، با جدا کردن سفره خود از دیگران به صورت درازمدت و یا کوتاه‌مدت با آن خیزش برخورد کنند. بنابر این در این رابطه است که برای «ارائه تحلیل مشخص از شرایط مشخص فعلی» باید با در نظر گرفتن شرایط مشخص پساخیزش دی‌ماه 96 الی الان به این مهم بپردازیم.

از آنجائیکه ما در شماره‌های 103 و 104 و 105 نشر مستضعفین (ارگان عقیدتی - سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) به صورت مفصل به این مهم پرداخته‌ایم، لذا در اینجا در چارچوب همان تحلیل‌های مشخص از خیزش دی‌ماه 96 به صورت کپسولی می‌توانیم نتیجه‌گیری کنیم که در مرحله پساخیزش (دی‌ماه 96 الی الان) تمامی جریان‌های رنگارنگ به اصطلاح اصلاح‌طلب درون و برون حاکمیت و داخل و خارج از کشور به این واقعیت دست پیدا کردند که قاعده جامعه ایران دیگر به علت فقر استخوان‌سوز موجود «امکان حیات و زندگی حداقلی هم ندارند» و به همین دلیل «نسل امید» به پا خاسته‌اند تا فردا را (برعکس دیروز) از آن خود سازند. همین امر باعث گردیده است تا تمامی جریان‌های درونی حاکمیت بر سر بقاء دولت شیخ حسن روحانی (کهنه کارترین مهره امنیتی رژیم مطلقه فقاهتی) به توافق برسند، چراکه همه این جریان‌ها خوب می‌دانند (و در جریان خیزش دی‌ماه 96 جامعه ایران شاهد بودند) که کوچکترین تظاهرات بر علیه دولت دوازدهم (بر علیه شیخ حسن روحانی) در کمترین زمان به تظاهرات یا قیام و یا خیزش بر علیه کل موجودیت رژیم مطلقه فقاهتی بدل می‌شود؛ و رهبری رأس نظام قبل از روحانی به چالش همه جانبه کشیده می‌شود.

بدین ترتیب است که جریان‌های به اصطلاح اصلاح‌طلب در رنگ‌های مختلف آن اعلام می‌کنند که «به علت اینکه این رژیم آلترناتیو ندارد و آلترناتیوهای موجود این رژیم بدتر از خود این رژیم می‌باشند، در نتیجه معتقدند که باید در این شرایط هم از موجودیت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم دفاع بکنیم و هم از دولت دوازدهم حسن روحانی حمایت نمائیم». البته جناح به اصلاح اصول‌گرا معتقدند که «از آنجائیکه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تنها رژیم شیعی در جهان می‌باشد، پس وظیفه اعتقادی (نه فقط سیاسی) ما می‌باشد که از کلیت و موجودیت آن حمایت نمائیم و حفظ این رژیم را اوجب الواجبات بدانیم»؛ اما در خصوص دولت دوازدهم شیخ حسن روحانی (جناح به اصطلاح اصول‌گرا معتقدند که) از آنجائیکه این دولت تنها اهرمی است که در این شرایط تندپیچ عمر چهل ساله رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌تواند در عرصه تضادهای منطقه‌ای با عربستان سعودی و اسرائیل و در عرصه بین‌المللی با دولت پوپولیسم ستیزه‌گر امپریالیسم آمریکا (دولت ترامپ) برخورد نماید، لذا به همین دلیل در این عقبه خطرناک چهل ساله عمر رژیم مطلقه فقاهتی این جریان‌های راست هزار تکه (برعکس فرایند پساانتخابات اردیبهشت ماه 96 که طبق آمار اعلام شده خود رژیم مطلقه فقاهتی 24 میلیون رأی شیخ حسن روحانی بود و 16 میلیون ابراهیم رئیسی و 18 میلیون هم شرکت نکردند) معتقدند که باید فتیله چراغ را پائین بکشند.

البته در این رابطه جریان پوپولیسم ستیزه‌گر و غارت‌گر دولت نهم و دهم که همه چیز خود را بر باد رفته می‌بینند و خود را در موضع کیش و مات حزب پادگانی خامنه‌ای در عرصه صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناح‌های درونی حکومت می‌بینند، از بعد از دستگیری حمید بقائی معاون سابق محمود احمدی‌نژاد با تمام قدرتی که دارند به میدان آمده‌اند و تلاش می‌کنند تا توسط برخوردهای اعتراضی و انتقادی همه جانبه خود نسبت به کل رژیم مطلقه فقاهتی حزب پادگانی خامنه‌ای را در این رابطه وادار به عقب‌نشینی سازند. آخرین نامه محمود احمدی‌نژاد که در تاریخ 13/12/96 پس از دستگیری حمید بقائی خطاب به مردم ایران نوشته است، درست در این رابطه صورت گرفته است، چراکه در این نامه محمود احمدی‌نژاد جهت دفاع از حمید بقائی و محکوم کردن دستگیری او، علاوه بر اینکه کل نظام و دستگاه قضائی کشور را فاسد اعلام می‌کند و علاوه بر اینکه کل حاکمیت از صدر تا ذیل فاسد و قدرت‌طلب و غیر پاسخگو تعریف می‌نماید، به صورت عریان اعلام می‌کند که در حاکمیت مطلقه فقاهتی هیچ مرجعی برای پاسخگوئی و پناه مردم ایران وجود ندارد و از گذشته همکاری خود با این نظام فاسد از مردم عذر خواهی می‌نماید (قابل ذکر است که طبق گفته و نامه حمید بقائی علت محکومیت 15 ساله او بابت دریافت سه میلیون و نیم یورو از قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس جهت هزینه کردن در کشورهای آفریقائی می‌باشد که طبق افشاگری حسین طائب رئیس سازمان اطلاعات سپاه، مبلغ فوق توسط حمید بقائی در راستای خواسته‌های محمود احمدی‌نژاد هزینه کرده است. به همین دلیل دادگاه منهای 15 سال زندانی، پرداخت 40 میلیارد تومان برای حمید بقائی حکم صادر شده است که 40 میلیارد تومان این حکم مابه ازاء همان 5/3 میلیون یورو اختلاس شده می‌باشد).

البته منهای جریان پوپولیسیم ستیزه‌گر و غارت‌گر دولت نهم و دهم، بعضی از جریان‌های به اصطلاح اصلاح‌طلب هم در مرحله پساخیزش دی‌ماه 96 جهت مرزبندی با جریان‌های مختلف داخل حاکمیت اقدام به طرح نامه و پلاتفرم کرده‌اند، مثل شیخ مهدی کروبی که در مرحله پساخیزش دی‌ماه 96 زمانیکه دریافت که وعده شکست حصر سران جنبش سبز وارد دست‌انداز و کشاکش حزب پادگانی خامنه‌ای از یکطرف و شورای امنیت ملی کشور تحت هدایت‌گری شیخ حسن روحانی و اعوان و انصارش با شعار «آشتی ملی» از طرف دیگر شده است و دریافت که در خیزش دی‌ماه 96 مردم از تمامی جریان‌های به اصطلاح اصلاح‌طلب در رنگ‌های مختلف آن عبور کرده‌اند و شعار «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا / دیگر تمامه ماجرا» خیزش دی‌ماه 96 زنگ خطر نهائی عبور جامعه ایران از بازی جناح‌های درونی قدرت را به صدا درآورده است و کل موجودیت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم توسط توده‌های محروم جامعه ایران به چالش کشیده است، برای بازتولید جنگ حیدر نعمتی جناح‌های درونی قدرت حاکم (در عرصه صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت بین خود) و برای گارانتی کردن موجودیت رژیم مطلقه فقاهتی تلاش کرد که با نوشتن نامه‌ای به شیخ حسن روحانی (در حالی که در این نامه سیدعلی خامنه‌ای را مورد خطاب قرار می‌دهد) ضمن به چالش کشیدن کودتای انتخاباتی مهندسی شده خرداد 88 دولت دهم احمدی‌نژاد، خواهان محاکمه علنی خود و میرحسین موسوی می‌شود.

همچنین در این رابطه است که در مرحله پساخیزش دی‌ماه 96T پانزده نفر از همین افراد به اصطلاح اصلاح‌طلب برون حکومتی که تقریباً تمامی آنها و اعوان و انصارش در انتخابات دولت دوازدهم در اردیبهشت ماه 96 از حامیان کلیدی شیخ حسن روحانی بوده‌اند و بعضی از آنها در اردیبهشت 96 با زندانبان‌های خود جهت حضور در انتخابات دولت دوازدهم و حمایت از شیخ حسن روحانی در حال نزاع بودند و سلفی‌های خود را در این رابطه در فضای مجازی (جهت تشویق مردم ایران برای حمایت از صندوق‌های رأی شیخ حسن روحانی) انعکاس داده بودند، به ناگاه با طرح بیانه‌ای خواستار رفراندم مستقل در چارچوب همین نظام مطلقه فقاهتی و تحت نظارت نهادهای بین‌المللی شدند؛ و البته در همین زمان خود شیخ حسن روحانی هم برای اینکه از معرکه عقب نماند، همرنگ جماعت شد و در سخنرانی 22 بهمن خود در میدان آزادی شعار «رفرندام در چارچوب قانون اساسی سر داد». هر چند که بعداً شعار رفرندام شیخ حسن روحانی توسط دو جناح به اصطلاح اصلاح‌طلب و اصول‌گرای درون حکومتی به نقد کشیده شد.

باری، بدین ترتیب بود که از مرحله پساسرکوب خیزش دی‌ماه 96 الی الان، بازار و تنور نان به نرخ روز خوردن جریان‌های مختلف به اصطلاح اصلاح‌طلب درون حکومتی و برون حکومتی در رنگ‌های مختلف زرد و سبز و بنفش (و اعوان و انصار داخل و خارج از کشور آنها) گرم شد؛ و همه این جریان‌های رنگارنگ به اصطلاح اصلاح‌طلب در مرحله پساسرکوب خیزش دی‌ماه 96 در راستای بازتولید پروژه مرده به دنیا آمده، انجام اصلاحات از طریق صندوق‌های رأی رژیم مطلقه فقاهتی، یا از طریق جنگ حیدر نعمتی جناح‌های درونی قدرت که (از خرداد 76 تا به امروز، مدت 20 سال است که طبقه متوسط شهری یا اقشار میانی جامعه ایران را برای کسب آب به دنبال سراب فرستاده‌اند) تلاش می‌کنند. همچنین جناح‌های درونی قدرت (به خصوص جناح به اصطلاح اصلاح‌طلب در رنگ‌های مختلف زرد و سبز و بنفش و عمله آنها) می‌کوشند که بازتولید این پروژه در چارچوب حفظ رژیم مطلقه فقاهتی و قانون اساسی ولایتی این رژیم توتالیتر، به عنوان «تنها آلترناتیو تغییر و اصلاح رژیم مطلقه فقاهتی حاکم» و به عنوان «تنها آلترناتیو جهت مقابله با شعار اصلی خیزش دی‌ماه 96 (که عبور از جنگ حیدر نعمتی جناح‌های درونی قدرت تحت دو عنوان اصلاح‌طلب و اصول‌گرا و عبور از خیمه شب بازی‌های صندوق‌های رأی مهندسی شده این رژیم بود) مطرح سازند.»

البته حزب پادگانی خامنه‌ای و جریان‌های هزار تکه راست جناح به اصطلاح اصول‌گرا (منهای راست پوپولیسم ستیزه‌گر و غارت‌گر دولت نهم و دهم که فوقا ذکرش رفت) از بعد از سرکوب خیزش دی‌ماه 96 (توسط دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) تلاش می‌کنند تا علاوه بر کنترل مهندسی فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی و در رأس آنها شبکه تلگرام که بیش از 47 میلیون کاربر در داخل کشور دارد و علاوه بر دستگیری گسترده و شکنجه و اعتراف و «خودکشی‌های سریالی زندانیان سیاسی» و علاوه بر سرکوب جنبش‌های اعتراضی، اقلیت‌های مذهبی و زنان و مال‌باختگان و سرکوب جنبش‌های مطالباتی کارگران و معلمان و بازنشستگان و علاوه بر مقابله با جریان‌های درون حکومتی که جهت شکست حصر سران جنبش سبز تلاش می‌کنند و علاوه بر به بن‌بست کشانیدن شعار آشتی ملی جناح‌های به اصطلاح اصلاح‌طلب و اعتدالی درون حاکمیت و علاوه بر تشدید تضادهای منطقه‌ای خود (تحت عنوان حمایت از سوریه و حماس و غیره) با اسرائیل و عربستان سعودی و امپریالیسم آمریکا (به خصوص از مرحله به چالش کشیدن پروژه برجام توسط دولت پوپولیست ستیزه‌گر ترامپ در آمریکا) جهت چتر انداختن تضادهای برونی بر تضادهای رو به اعتلای درونی و علاوه بر تکیه بر استراتژی حضور در شکاف‌های بین اروپا و آمریکا و به خصوص بین روسیه و چین با آمریکا و علاوه بر درگیر کردن اقتصاد و سیاست در شش جنگ نیابتی منطقه، تلاش می‌کنند تا با نقد دولت دوازدهم و جریان‌های جناح اصلاح‌طلب حاکم مثل شورای شهر تهران (توسط سناریوی مهندسی شده شهرداری تهران محمدعلی نجفی و رقص دختران در برج میلاد به مناسبت روز زن و دخالت عریان مهندسی شده دادستان کشور منتظری در این پروژه جهت برکناری محمدعلی نجفی به خاطر افشاگری غارت‌های نجومی قالیباف شهردار سابق و غیره) توسط آلوده نشان دادن جناح رقیب و پاک دامن نشان دادن حزب پادگانی خامنه‌ای و جریان‌های گوناگون راست از فسادهای چند لایه‌ای و سیستمی و ساختاری این رژیم و معرفی کردن دولت دوازدهم به عنوان عامل فقر و بیکاری و ابربحران‌های زیست محیطی و اجتماعی و اقتصادی و مدیریتی کشور، آینده قدرت و حاکمیت خود را تضمین نمایند؛ که البته این بار هم حزب پادگانی خامنه‌ای در حال نواختن شیپور از دهان گشادش می‌باشد، چراکه «زمانی اینها خل شده‌اند که دیگر مردم ایران دیوانه‌اند.»

باری این همه باعث گردیده است تا در این شرایط تندپیچ عمر چهل ساله رژیم مطلقه فقاهتی، این رژیم در سال 1397 در آستانه «فروپاشی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و مدیریتی» قرار گیرد؛ که متاسفانه در غیبت جامعه مدنی نهادینه شده جنبشی تکوین یافته از پائین و در غیبت جنبش سیاسی سازمان‌گر و هدایت‌گر در داخل کشور و در غیبت جنبش‌های پیشرو نهادینه شده (و اعتلا یافته اعم از کارگری و معلمان و زنان و زحمتکشان شهر و روستا تا جنبش حاشیه‌نشینان و غیره) خیزش دی‌ماه 96 نتوانسته است تأثیر استراتژیکی در جنبش‌های اعتراضی و مطالباتی و اعتصابی جهت آلترناتیوسازی سیاسی و اجتماعی این رژیم در این شرایط تندپیچ تاریخ ایران داشته باشد؛ که برای فهم این مهم تنها کافی است که به موضوع افزایش حداقل دستمزد کارگران در سال 1397 توسط شورای عالی کار رژیم مطلقه فقاهتی توجه کنیم؛ زیرا منهای اینکه برای اولین بار در عمر چهل ساله این رژیم هنوز در چارچوب خیمه شب‌بازی جلسات شورای عالی کار رژیم مطلقه فقاهتی نتوانسته است حتی یک مصوبه فرمایشی و صوری مانند سال‌های گذشته اعلام و ابلاغ نمایند و منهای اینکه رژیم مطلقه فقاهتی در طول چهل سال گذشته عمر خود تلاش کرده است تا به خیال خود با ایجاد تفاوت در معیار افزایش بین حداقل حقوق بگیران و سایر کارگرانی که طبق ماده 49 قانون کار مشمول طبقه‌بندی مشاغل شده‌اند شکاف طبقاتی جهت برهم زدن اتحاد طبقاتی آنها ایجاد نمایند و منهای اینکه رژیم مطلقه فقاهتی توسط آمارسازی متفاوت بانک مرکزی و مرکز آمار ایران در خصوص تورم و سبد معیشت خانواده چهار نفری و خط فقر موجود شرایط برای تحمیل شاخص تورم مهندسی شده، به عنوان معیار افزایش دستمزدهای 14 میلیون خانوار ایرانی (موضوع ماده 41 قانون کار رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) فراهم کرده است و منهای اینکه دولت دوازدهم جهت پر کردن خزانه خالی تلاش می‌کند تا از کانال مجلس رژیم مطلقه فقاهتی حاکم سهم هزینه درمان کارگران از صندوق تأمین اجتماعی به خزانه سیری‌ناپذیر دولت منتقل نماید (که البته پس از اعتراض کارگران فعلاً این پروژه دولت دوازدهم مانند پروژه اصلاح قانون کار مسکوت مانده است) و منهای اینکه 40 سال است که شورای عالی در جلسات سالانه خود برای تعیین حداقل حقوق 14 میلیون خانوار ایرانی در غیاب نمایندگان واقعی طبقه کارگر ایران، به صورت یکجانبه و به نفع دولت و کارفرما به تعیین حداقل حقوق 14 میلیون کارگر ایرانی می‌پردازد و منهای اینکه 40 سال است که شورای عالی کار در روزهای واپسین سال، در غیاب نمایندگان مستقل کارگری در تعیین حداقل حقوق کارگران ایران «با حذف آیتم سبد کالای معیشتی یک خانواده چهار نفری» تنها بر پایه آیتم «تورم ساختگی و مهندسی شده نهادهای حکومتی بانک مرکزی و مرکز آمار ایران تکیه می‌کنند»؛ و منهای اینکه حتی طبق اعلام نهادهای خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم خط فقر امروز جامعه ایران 27 میلیون ریال می‌باشد و منهای اینکه 40 سال است که حداقل حقوق کارگران ایران موضوع مصوبه سالانه شورای عالی کار در حد کمترین دستمزد کارگران جهان می‌باشد و منهای اینکه بیش از 80% از 14 میلیون نفر کارگران ایران از حداقل حقوق تعیین شده سالانه شورای عالی کار برخوردار می‌باشند و محروم از طبقه‌بندی مشاغل موضوع ماده 49 قانون کار خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم هستند، با همه این احوال طبق گزارش فارس شورای عالی کار در آخرین نشست خود در سال 1396 حداقل دستمزد ماهانه کارگران در سال 1397 برای 30 روز کاری یک میلیون و 114 هزار و 140 تومان تعیین کردند که طبق این مصوبه شورای عالی کار حداقل روزانه حقوق کارگران 371380 ریال می‌باشد. با عنایت به اینکه حداقل حقوق روزانه کارگران در سال 1396 مبلغ 309977 ریال بوده است، بنابراین روزانه مبلغ 61403 ریال افزایش پیدا کرده است که در کل نشان دهنده افزایش نزدیک به 19% می‌باشد و این در شرایطی است که تنها در دو ماه گذشته با رسیدن قیمت دلار در بازار به مرز شش هزار تومان، ارزش پول ملی کشور نزدیک به 40% سقوط کرده است که خود حدیث مفصل بخوانید از این مجمل.

باری، در این تندپیچ عمر چهل ساله رژیم مطلقه فقاهتی که ابر و باد و مه خورشید و فلک دست به کار شده‌اند و این رژیم را در عرصه ابربحران‌های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و مدیریتی و زیست محیطی در آستانه فروپاشی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و مدیریتی در سال 1397 قرار داده‌اند، بی‌شک مهم‌ترین مؤلفه در میان این چهار مؤلفه در حال فروپاشی، مؤلفه نظام اجتماعی جامعه بزرگ ایران می‌باشد که در مرحله پساخیزش دی‌ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، توسط ابربحران اجتماعی حاصل شده است؛ زیرا ابربحران اجتماعی اعتلا یافته در فرایند پساسرکوب خیزش دی‌ماه 96 باعث گردیده است تا «وحدت ملی جامعه بزرگ ایران به چالش کشیده شود

فراموش نکنیم که از خودویژگی‌های سترگ جامعه بزرگ ایران، «رنگین کمان یا چند ملیتی بودن این جامعه بزرگ است» که این چند ملیتی بودن جامعه بزرگ ایران در یک کالبد شکافی طولی شامل دو دسته ملیت‌های قومی وملیت‌های مذهبی می‌شوند. «معیار هویتی» این ملیت‌های دو مؤلفه‌ای در جامعه بزرگ ایران منهای منطقه جغرافیائی عبارتند از زبان، مذهب، فرهنگ که در طول قرن‌های گذشته تاریخ ایران زمین پیوند این ملیت‌های مختلف رنگین کمانی جامعه بزرگ ایران به دو صورت انجام گرفته است:

الف - صورت اول اینکه توسط «وحدت تحمیلی و مکانیکی» رژیم‌های مستبد و توتالیتر حاکم بر جامعه ایران در طول بیش از 2500 سال گذشته تلاش کرده‌اند تا توسط سرنیزه، با سلب حق برابری و حقوق دموکراتیک و هویت قومی و فرهنگی و مذهبی، این ملیت‌های دو گانه قومی و مذهبی – فرهنگی را زیرمجموعه جامعه بزرگ ایران بر جامعه بزرگ رنگین کمانی ایران تحمیل نمایند. البته در دو دوره آل‌بویه در قرن چهارم هجری و صفویه در قرن دهم هجری علاوه بر مؤلفه سرنیزه جهت «تحمیل وحدت مکانیکی» بر جامعه بزرگ رنگین کمانی ایران، تلاش گردید تا توسط «نهادینه کردن و فقاهتی کردن مذهب شیعه برای اولین بار در کنار سرنیزه، مؤلفه مذهب فقاهتی شیعه حاکم را به کار گیرند» و البته دلیل این امر همان بود که جامعه بزرگ ایران در آن شرایط در برابر هجمه فرهنگی و نظامی حکمرانان غاصب عباسی و عثمانی قرار گرفته بودند که خودویژگی دینی دو امپراطور عباسی و عثمانی باعث گردید تا حکمرانان توتالیتر آل‌بویه و صفویه جهت صیانت از حاکمیت غاصبانه خود بر جامعه بزرگ ایران، از مؤلفه فرهنگ و مذهب فقاهتی شیعه به عنوان یک عامل دوم در کنار سرنیزه «جهت تحمیل وحدت مکانیکی بر جامعه رنگین کمان ایران استفاده نمایند.»

در همین راستا بوده است که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (در مرحله پساانقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران) از بدو تکوین حاکمیت مطلقه فقاهتی خود بر جامعه رنگین کمان ایران الی الان، تلاش وافر کرده است تا با «نفی ملیت توسط مذهب شیعه فقاهتی حوزه فقهی» (همراه با «نفی تمام عیار ملیت‌های قومی و مذهبی و فرهنگی زیرمجموعه جامعه بزرگ رنگین کمان ایران») وحدت مکانیکی را بر جامعه ایران تحمیل نماید. نبرد بی‌امان رژیم مطلقه فقاهتی از اسفند ماه سال 57 یعنی کمتر از یکماه گذشته از انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران با خلق‌های کرد و بلوچ و عرب و ترکمن و غیره و در ادامه آن نبرد بی‌امان رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در 40 سال گذشته با اقلیت‌های مذهبی از بهائی‌ها تا دراویش گناابادی و حتی اهل تسنن مسلمان و غیره همگی در این رابطه قابل تبیین و تحلیل می‌باشد.

همچنین نبرد بی‌امان خمینی با جبهه ملی و رهبری سترگ آن یعنی دکتر محمد مصدق (یادمان باشد که خمینی در سال 59 اعلام کرد که کاری نکنید که بگویم مصدق مسلمان نبود) همه در این رابطه قابل تفسیر می‌باشد، چراکه خمینی توسط شعار «امت بی‌شکل اسلامی خود» می‌خواست بر پایه مذهب فقاهتی شیعه حوزه‌های فقهی، بسان آل‌بویه و صفویه وحدت مکانیکی بر ملیت‌های زیرمجموعه جامعه بزرگ رنگین کملنی ایران تحمیل نماید؛ که البته در 40 سال گذشته این سیاست تحمیلی و غیر دموکراتیک رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نه تنها به بن‌بست رسیده و شکست خورده است، بلکه مهمتر از آن اینکه، «جامعه بزرگ رنگین کمانی ایران را در مرز تجزیه و فروپاشی قرار داده است». دلیل این امر همان است که در جهان امروز که عصر ارتباطات و آگاهی می‌باشد (دیگر مانند عصر آل‌بویه و صفویه) رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نمی‌تواند توسط «مذهب شیعه فقاهتی و شیعه زیارتی و شیعه مداحی‌گری و شیعه روایتی و شیعه ولایتی دگماتیست حوزه‌های فقهی با نفی هویت‌های مذهبی و فرهنگی و قومی ملیت‌های مختلف زیرمجموعه جامعه بزرگ رنگین کمانی ایران، وحدت مکانیکی و سرنیزه‌ای ایجاد نماید

امر مهمی که علی الدوام جناح‌های مختلف درونی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و حزب پادگانی خامنه‌ای نسبت به آن بی‌تفاوت می‌باشند اینکه در عصر ارتباطات و در جامعه بزرگ 80 میلیون نفری ایران امروز که تنها شبکه اجتماعی تلگرام دارای 47 میلیون کاربر می‌باشد، دیگر توسط مذهب شیعه فقاهتی و زیارتی و روایتی و ولایتی و مداحی‌گری تحمیلی و تزریقی و تکلیفی و تعبدی (از جانب رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) نمی‌توان به عرصه «وحدت داوطلبانه» این ملیت‌های رنگارنگ قومی و مذهبی و فرهنگی دست پیدا کرد. در عصر آگاهی خلق‌ها و در عصر ارتباطات که جهان به صورت دهکده‌ای درآمده است، تنها راه دستیابی به «وحدت اجتماعی» جهت صیانت از جامعه بزرگ رنگین کمانی ایران، «تکیه بر دموکراسی و اعتقاد به حقوق دموکراتیک تمامی ملیت‌های قومی و فرهنگی و مذهبی زیرمجموعه جامعه بزرگ رنگین کمانی ایران می‌باشد»؛ که فقط و فقط با انجام این مهم است که می‌توان به بسترسازی جهت دستیابی به «وحدت داوطلبانه اقلیت‌های قومی و مذهبی» زیرمجموعه جامعه بزرگ رنگین کمانی ایران دست پیدا کرد و می‌توان شرایط برابر برای برابری همه ملیت‌های مختلف جامعه بزرگ ایران ایجاد کرد و می‌توان هویت همه این اقلیت‌های قومی و مذهبی را به رسمیت شناخت.

یادمان باشد که برای نمونه نادیده گرفتن چهل ساله هویتی این اقلیت‌های قومی و مذهبی باعث گردید تا در تعطیلات نوروزی فروردین ماه 97 به علت اینکه مجری برنامه کلاه قرمزی در برنامه شروع کار خود در کانال دوم تلویزیون رژیم، از آنجائیکه در عروسک‌گذاری با لباس‌های محلی بر روی نقشه ایران در استان خوزستان آن نقشه به جای عروسک با لباس عربی، عروسک با لباس لری گذاشته بود که همین اشتباه عمدی یا سهوی تلویزیون رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، باعث گردید تا ملیت قومی عرب خوزستان «احساس حذف هویتی» توسط رژیم مطلقه فقاهتی بکنند؛ و بدین ترتیب بود که به مدت سه روز شاهد تظاهرات اعتراضی خلق عرب خوزستان در اهواز، در تعطیلات نوروزی امسال بودیم. البته هر چند جریان مشاء به این موضوع قبلاً توسط رادیو و تلویزیون رژیم مطلقه فقاهتی، در رابطه با ملیت قومی ترک و غیره تجربه شده بود، با همه این احوال انجام این امور توسط رادیو تلویزیون رژیم مطلقه فقاهتی و واکنش اجتماعی ملیت‌های قومی و مذهبی در جامعه ایران در طول 40 سال گذشته نشان دهنده این واقعیت می‌باشد که «ملیت‌های قومی و مذهبی در خصوص هویت قومی و مذهبی خود حساسیت ویژه‌ای پیدا کرده‌اند» و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را در جبهه مخالف پاسداری از این هویت‌های قومی و مذهبی خود می‌دانند (موضوع جنبش اعتراضی جریان دراویش گناابادی در فرایند پساسرکوب خیزش دی‌ماه 96 مشتی دیگر نمونه این خروار می‌باشد). بر این مطلب بیافزائیم که هر چند «هویت‌ها امری ثابت نمی‌باشند و می‌توانند در بستر آگاهی توده‌ها و بستر اعتلای شرایط عینی و مناسبات اقتصادی – سیاسی جامعه رشد و اعتلا پیدا کنند، اما با همه این خودویژگی‌های هویت‌های قومی و مذهبی از آنجائیکه مبارزه و مخالفت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در 40 سال گذشته با هویت‌های قومی و مذهبی ملیت‌های زیرمجموعه جامعه بزرگ رنگین کمانی ایران، از زاویه اعتلای آگاهی و اعتلای شرایط عینی و مناسبات اقتصادی و سیاسی صورت نگرفته است و تنها در چارچوب تحمیل وحدت مکانیکی بر ملیت‌های زیرمجموعه جامعه ایران بوده است، لذا در همین رابطه بوده است که کل جامعه ایران و ملیت‌های گوناگون از فارس تا کرد و بلوچ و عرب و لر و ترک و غیره در 40 سال گذشته در واکنش به آن هجمه‌های ارتجاعی رژیم مطلقه فقاهتی از فرایند هویت‌طلبی فرهنگی و قومی و غیره؛ وارد فرایند ناسیونالیزم افراطی شده‌اند». برای نمونه تجمع سالانه بخش قابل توجهی از مردم ایران در سالروز تولد کوروش در پاسارگاد استان فارس و طرح شعارهای ضد عربی نمونه‌ای ارتجاعی از این واکنش‌های ناسیونالستی افراطی می‌باشد.

ب – وحدت داوطلبانه (به جای وحدت تحمیلی) اقلیت‌های قومی و فرهنگی و مذهبی در جامعه بزرگ رنگین کمانی ایران: بدون تکیه بر اصل حاکمیت مردم ایران و اصل حق تعیین سرنوشت سیاسی توده‌ها توسط خودشان، امکان دستیابی به وحدت داوطلبانه وجود نخواهد داشت. یادمان باشد که «وحدت داوطلبانه خلق‌های جامعه بزرگ رنگین کمانی ایران (برعکس وحدت تحمیلی و تزریقی که از بالا توسط حاکمیت‌های غاصب بر اقلیت‌های قومی و مذهبی و فرهنگی تحمیل می‌گردد) وحدتی است که از قاعده جامعه بزرگ رنگین کمانی ایران باید تکوین پیدا کند»؛ و البته هرگز این مهم به انجام نمی‌رسد مگر اینکه نظام حقوقی واحد شهروندی برای تمامی مردم ایران به صورت برابر و یکسان تحقق پیدا کند. همچنین «حق تعیین سرنوشت سیاسی ملیت‌های قومی ومذهبی تا مرز جدائی و تجزیه کشور ایران تنها در شرایطی امکان‌پذیر می‌باشد که وحدت داوطلبانه توسط تکیه بر حقوق برابر همه ملیت‌های زیرمجموعه جامعه بزرگ رنگین کمانی ایران حاصل شده باشد

شاید بهتر باشد که اینچنین مطرح کنیم که «دو اصل مهم وحدت داوطلبانه و حق تعیین سرنوشت سیاسی اقلیت‌های قومی – مذهبی تا مرز جدائی در جامعه بزرگ رنگین کمانی ایران، تنها در پیوند تنگاتنگ یکدیگر حاصل می‌شوند؛ یعنی آنچنانکه حق تعیین سرنوشت سیاسی اقلیت‌های قومی و مذهبی در گرو وحدت داوطلبانه آن اقلیت‌های قومی و مذهبی می‌باشد، خود وحدت داوطلبانه تکوین یافته از قاعده جامعه بزرگ ایران در گرو تکیه بر حق تعیین سرنوشت سیاسی اقلیت‌های قومی و مذهبی تا مرز جدائی می‌باشد

ج – اگر چه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 40 سال گذشته حرکت برونی خود (از سال 58 الی الان) با هر گونه حرکت تجزیه‌طلبانه درونی و برونی ملیت‌ها یا اقلیت‌های قومی و مذهبی و جریان‌های سرنگون‌طلب جنبش سیاسی از کشور و جامعه بزرگ رنگین کمانی ایران مخالف بوده است و تجزیه‌طلبی جامعه بزرگ ایران را امر منفی می‌داند، ولی در این رابطه پیوسته بر این باور بوده‌ایم که «برای مقابله با حرکت‌های تجزیه‌طلبانه کشور ایران، باید به جای تکیه بر سرکوب و تحمیل وحدت سرنیزه‌ای و تحمیلی و تزریقی بر پایه مذهب شیعه فقاهتی و ولایتی و زیارتی (آنچنانکه در 40 سال گذشته شاهدان بوده‌ایم) و به جای نادیده گرفتن حق تعیین سرنوشت سیاسی مردم ایران به دست خودشان و به جای نادیده گرفتن حقوق مساوی و دموکراتیک و برابر شهروندی برای همه مردم ایران فارغ از مذهب و فرهنگ و قومیت، باید کاری کنیم که خود اقلیت‌های قومی و مذهبی طرفدار جدائی و تجزیه کشور ایران نشوند

قابل ذکر است که برخی از افراد جریان جناح به اصطلاح اصلاح‌طلب درون حکومتی در شرایط پساخیزش دی‌ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، جهت عبور از شعار اصلی خیزش دی‌ماه 96 که عبارت بود از «اصلاح‌طلب و اصول‌گرا / دیگه تمام شد ماجرا» به جای تکیه کردن بر حقوق دموکراتیک مردم ایران، جهت مردم هراسی با طرح شعار امکان سوریه شدن و عراق شدن کشور ایران توسط تجزیه جامعه بزرگ رنگین کمانی ایران، صورت‌حساب خیزش دی‌ماه 96 که عبارت بود از به چالش کشیدن کل موجودیت رژیم مطلقه فقاهتی را پاک می‌کنند. لذا در این رابطه بوده است که در 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم جناح‌های مختلف و رنگارنگ درون حاکمیت مطلقه فقاهتی به جای مقابله با تجزیه‌طلبی اقلیت‌ها از طریق حفظ حقوق دموکراتیک آنها، پیوسته تلاش کرده‌اند تا با شعار تجزیه‌طلبی هراسی، چماقی درست کنند و پیوسته بر سر این اقلیت‌های ستم‌زده فرهنگی و قومی و مذهبی ایران بکوبند.

د – جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 40 سال گذشته حرکت برونی خود (از سال 58 الی الان) پیوسته بر این باور بوده است که بدون «تئوری ملت» در این شرایط تندپیچ تاریخ ایران، ما نمی‌توانیم به جایگاه تثبیت شده جامعه بزرگ رنگین کمانی ایران دست پیدا کنیم. بدین خاطر، در رابطه با دستیابی و تدوین «تئوری ملت» بوده است که در 40 سال گذشته جنبش پیشگامان مستضعفین ایران با تاسی از رویکرد علامه محمد اقبال لاهوری، «ملت» را در چارچوب هویت فرهنگی و حقوق دموکراتیک تعریف نماید، نه در چارچوب مذهب فقاهتی شیعه آل‌بویه و شیعه صفویه و شیعه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و نه در چارچوب تاریخ 2500 شاهنشاهی گذشته و نه در چارچوب هویت مشوش غرب‌زدگی و نه در چارچوب هویت انترناسیونالیستی سوسیالیسم دولتی قرن بیستم که به قول خلیل ملکی «انترش ایرانی‌ها بودند و ناسیونالیستش کشور سابق شوروی» و نه در چارچوب «هویت تقلیدی» تقی‌زاده (که معتقد بود که باید از فرق سر تا ناخن پا غربی بشویم) و نه در چارچوب سنت‌پرستی ارتجاعی جلال آل احمد.

بر این مطلب اضافه کنیم که به علت اینکه معلم کبیرمان شریعتی (برعکس علامه محمد اقبال لاهوری) در سال 47 در خلاء تئوری «ملت» به طرح تئوری «انترناسیونالیستی امت و امامت» پرداخت، این اشتباه تئوریک شریعتی در طول 40 سال گذشته توسط فرصت‌طلبان مترصد کسب هویت و قدرت چماقی شده است که پیوسته بر سر جنبش ارشاد شریعتی بکوبند، بی‌شک اگر شریعتی مانند معلم کبیرمان حضرت مولانا علامه محمد اقبال لاهوری قبل از پرداختن به تئوری «انترناسیونالیستی امت اسلامی»، به طرح تئوری «ملت» می‌پرداخت و تئوری «انترناسیونالیست» خودش را (در کنفرانس‌های امت و امامت) در چارچوب تئوری «ملت» تبیین می‌کرد، این انحراف تئوری در اندیشه‌های شریعتی حاصل نمی‌شد.

در این رابطه بوده است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در راستای بازتولید اعتلائی حرکت معلمان کبیرمان اقبال و شریعتی (در 40 سال گذشته حیات برونی خود) پیوسته تلاش کرده است تا در عرصه تبیین «رویکرد انترناسیونالیستی» خود، تئوری انترناسیونالیست خود را در چارچوب تئوری «ملت» تبیین و تحلیل نماید. انحراف سازمان مجاهدین خلق در پیوند با حزب بعث عراق در جریان جنگ بین رژیم مطلقه فقاهتی با حزب بعث و صدام، همچنین انحراف امروزین این سازمان در پیوند با جناح‌های درونی امپریالیسم آمریکا و ارتجاع منطقه که در رأس آنها عربستان سعودی قرار دارد و حمایت این جریان از پروژه «رژیم چنج جناح هار امپریالیسم آمریکا» (که بسترساز تجزیه کشور ایران می‌شود)، معلول عدم تبیین تئوری «انترناسیونالیست» این سازمان در چارچوب تئوری ملت می‌باشد.

همچنین انحراف حزب توده (در سال‌های دهه 20 تا کودتای سیاه 28 مرداد 32 امپریالیست آمریکا) در حمله به مصدق و مبارزه رهائی‌بخش او و حمایت از منافع اتحاد جماهیر شوروی در خصوص نفت شمال ایران، باز معلول همین تبیین تئوری «انترناسیونالیست» خارج از چارچوب تئوری «ملت» توسط حزب توده می‌باشد.

ه – جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 40 سال گذشته حرکت برونی خود (از سال 58 الی الان) پیوسته بر این باور بوده است که «آغاز تکوین ملت ایران بازگشت پیدا می‌کند به زمان شروع مبارزه رهائی‌بخش دکتر محمد مصدق با امپریالیسم انگلیس در عرصه جنبش ملی کردن صنعت نفت در دهه 20 و در چارچوب این رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به مصدق و ایران و ملت و تئوری ملت بوده است که تمامی هجمه‌های روحانیت حوزه‌های فقاهتی به دکتر محمد مصدق، از کاشانی تا خمینی و از خمینی تا امروز - که حتی بر استخوان‌های پوسیده مصدق هم رحم نکرده‌اند - در این رابطه تفسیر کرده است»؛ و لذا به این دلیل است که در 40 سال گذشته حرکت برونی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران تنها راه جهت مقابله با تجزیه‌طلبی کشور ایران توسط اقلیت‌های قومی و مذهبی بازگشت به راه مصدق توسط وحدت کشور ایران به وسیله هویت ایرانی می‌باشد، نه تکیه بر شعار خمینی که می‌گفت «همه با هم» و در اصل جوهرش «همه با من بود». آنچنانکه دیدیم همین خمینی در سال 60 رسماً اعلام کرد که «اگر همه مردم ایران بگویند آری، اسلام (مقصود خودش بود) بگوید نه، آن نه درست است». پر واضح است که تا قبل از دولت مصدق هیچگاه در طول تاریخ 2500 سال ایران مردم ایران با انتخاب و اراده خود دولت خود را انتخاب نکرده بودند.

و – جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 40 سال گذشته حرکت برونی خود (از سال 58 الی الان) پیوسته بر این باور بوده است که بزرگترین ضربه استراتژیک نابخشودنی رژیم مطلقه فقاهتی بر جامعه و کشور ایران، «به چالش کشیدن هویت ایرانی جهت جایگزین کردن هویت مذهبی شیعه فقاهتی و شیعه ولایتی و شیعه زیارتی و شیعه روایتی بوده است»؛ و همین ضربه نابخشودنی رژیم مطلقه فقاهتی است که باعث گردیده است تا کشور ایران و جامعه بزرگ رنگین کمانی ایران امروز در مرز «فروپاشی هویت ایرانی» که بسترساز تجزیه این کشور می‌باشد، قرار بگیرد.

ز – «هویت ایرانی» در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 40 سال گذشته حرکت برونی خود (از سال 58 الی الان) به معنای «ناسیونالیسم کور» یا «ناسیونالیسم نژادپرستانه» نیست، بلکه برعکس به عنوان تعریف و تبیین تنها عاملی است که امروز توسط آن، جامعه بزرگ رنگین کمانی ایران می‌تواند به «ملت» به معنای مدرن کلمه آن دست پیدا کنند؛ به عبارت دیگر بدون تکیه بر «هویت ایرانی» هرگز برای ما امکان تبیین تئوری «ملت» (در خصوص جامعه بزرگ رنگین کمانی ایران) وجود ندارد.

ح – جنبش پیشگامان مستضعفین ایران با تکیه بر تبیین تئوری «ملت» بر پایه «هویت ایرانی» (در 40 سال گذشته حرکت برونی خود) معتقد بوده است که تنها در چارچوب تئوری «ملت» بر پایه «هویت ایرانی» است که زبان و مذهب و فرهنگ اقلیت‌های قومی و مذهبی می‌تواند بستری جهت اعتلای هویتی ایرانی بشوند.

ط – جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 40 سال گذشته حرکت برونی خود (از سال 57 الی الان) در چارچوب باور به این تئوری «ملت» بوده است که اعتقاد داشته است که در عصر «ارتباطات و آگاهی» بسترهای ایجاد کننده آن ارتباطات و آگاهی‌ها اعم از شبکه‌های اجتماعی و اینترنت و رادیو و تلویزیون و کتاب و روزنامه و رسانه و غیره، می‌توانند در تند پیچ امروز تاریخ ایران به عنوان مهم‌ترین عامل تکوین «هویت ایرانی» و «ملت ایرانی» درآیند.

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری