به مناسبت صدمین شماره نشر مستضعفین - قسمت اول
«صد شماره نشر مستضعفین» و «صدماه تلاش برونی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران» در پیشخوان داوری و نقد، نظر همگان (سرمقاله)
«رَحِمَ اللَّه إمرء عَلِمَ مِن أین؟ و فی أین؟ و إلی أین؟ - خدای رحمت کند آن که را که بداند از کجا آمده؟ - و در کجاست؟ - و به کجا میرود؟» (امام علی).
صدمین شماره نشر مستضعفین به یکباره منادیا ینادی گردید که بر سر ما فریاد زد که: «فَأَینَ تَذْهَبُونَ؟ - پس به کجا رونده هستید؟» (سوره تکویر - آیه 26). اینجا بود که به قول معلم کبیرمان شریعتی، قبل از اینکه خستگی و سختی کار و فرسایش رفتن و درازی طول راه و سرکوب جلاد و سرزنش همراه و سکوت و خودفروشی ناکث و دین فروشی مارق و جوسازی قاسط بتواند ما را از پای درآورد، ما بتوانیم با بازشناسی و نقد مداوم و بازسازی مستمر، آنچنانکه هوشی مین میگفت: «با ساقهای نیرومندتر از قبل، از برنجزاران درو شده چههوا رویش نمائیم»، چرا که آنچنانکه امام علی «معلم عدالت» به ما یاد داد:
«إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یحْمِلُهُ إِلَّا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ - راه ما سخت است و مشکل و غیر از ایمان به راه هیچ توشهای نمیتواند ما را یاری نماید» (نهجالبلاغه صبحی الصالح – خطبه 189 - ص 280 - س 4).
به همین دلیل بود که شریعتی «معلم آگاهی» به ما آموخت که در این مسیر «پیشگامان باید کرگدنوار سر به زیر اندازد و هرگز احساسات شخصی و تحرکات برونی و فشارهای سیاسی و سرکوب جلاد و راسترویهای همراه و سرگردانی و پریشانی و پراکندگی جنبشهای اردوگاه و سکتاریست و چپرویهای کودکانه پیشاهنگ و خمود جنبشهای پیشرو و تنهائی پیشگامان و دخالتهای بیگانه و سنت متصلب تاریخی و رقابت قدرتطلبانه و هویتطلبانه سیاسی حاکم و احمقی مارق و سکوت ناکث و جنایت قاسط، نباید پیشگامان را وادار سازد که استراتژی درازمدت آگاهیبخش و سازمانگرایانه خود را در پای تاکتیکهای چپروانه و راستروانه و قدرتطلبانه و هویتطلبانه کوتاهمدت رایج و حاکم بر جنبش سیاسی داخل و خارج کشور ذبح نمایند.»
همان مصیبتی که در 150 سال گذشته تاریخ حرکت تحولخواهانه مردم ایران شاهدان بودهایم، چرا که در 150 سال گذشته تاریخ جنبش تحولخواهانه مردم ایران در همه فرایندهای مختلف این پروسس تحولخواهانه و عدالتطلبانه و آزادیخواهانه، پیش از آنکه مبارزه برابریخواهانه و آزادیطلبانه مردم ایران توسط استعمار و امپریالیسم یا دربارهای کودتائی و مستبد و یا همدستی ارتجاع مذهبی حوزههای فقاهتی سرکوب گردد، این چپرویها و راسترویهای کودکانه جریانهای سیاسی بوده است که شرایط برای سرکوب مبارزه عدالتطلبانه و آزادیخواهانه مردم ایران هموار کرده است.
آنچنانکه این حقیقت به صورت شفاف با کالبد شکافی سیاسی کودتای 28 مرداد 32 و جریان بسته شدن حسینیه ارشاد در آبانماه 51 و حاکمیت ارتجاعی میوهچینان موجسوار از راه رسیده در انقلاب ضد استبدادی بهمن ماه 57 و خیمه شببازی اشغال سفارت آمریکا در 13 آبان 58 و کودتای فرهنگی بهار 59 و کودتای سیاسی خرداد 60 و خیمه شببازیهای جریانهای به اصطلاح «اصلاحطلب درون رژیم مطلقه فقاهتی» از دوم خرداد 76 تا به امروز میتوانیم فهم نمائیم.
بنابراین در رویکرد ما آفات بزرگی که حرکتهای پیشاهنگ (در سه مؤلفه تحزبگرایانه طراز نوین لنینیستی و ارتش خلقی مائوئیستی و چریکگرائی رژی دبرهای) و حرکتهای پیشرو و پیشگام و حرکت تحولخواهانه مردم ایران زمینگیر کردهاند عبارتند از:
1 - قربانی کردن «استراتژی درازمدت آگاهیبخش و سازمانگرایانه» در پای «تاکتیتکهای کوتاهمدت قدرتطلبانه و هویتخواهانه.»
2 - جدی گرفتن و اصالت دادن و تکیه کردن بر تضادهای قدرتطلبانه و سهمخواهانه جناحهای درونی رژیم مطلقه فقاهتی و روانه کردن مردم ایران به جای آب، به دنبال سراب در رویاهای ناکجاآباد فرصتطلبانه خود.
3 - فردگرائی و تشکیلاتگریزی و خودمحوری به علت سوء استفاده از فرصتهایی که فضای مجازی و شبکههای اجتماعی فراهم ساخته است.
4 - یاس و ناامیدی به علت درازمدت و فرسایشی شدن مبارزه برابریطلبانه و آزادیخواهانه و سازمانگرایانه و تحزبگرایانه و جنبشی تکوین یافته از پائین در جامعه ایران که مولود فقهزدگی و سنتزدگی و استبدادزدگی و تصوفزدگی جامعه ایران میباشد.
5 - برخورد عکسالعملی کردن به علت سیاستزدگی با ترفندهای عوامفریبانه مذهبی و سیاسی و اجتماعی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم.
6 - عمده کردن غیر واقعبینانه و مکانیکی خواستههای حاشیهای مردم ایران که بسترساز طرح یک حقیقت کوچک برای به فراموشی سپردن حقیقت بزرگ (که همان خواسته برابریطلبانه و آزادیخواهانه میباشد) گردیده است.
7 - تکیه و تبلیغ «رویکرد فردگرایانه و دنیاگریزانه و اختیارستیزانه و جامعهگریز صوفیانه از اندیشههای مولوی و حافظ گرفته تا تصوف رایج هند شرقی به خصوص از بعد از جنگ 8 ساله خانمانسوز رژیم مطلقه فقاهتی با رژیم بعث صدام حسین.
8 - رویکرد دینستیزانه همراه با عمده کردن آزادیهای اجتماعی به جای آزادیهای مدنی و آزادیهای سیاسی در عرصه مبارزه مکانیکی و عکسالعملی با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (فراموش نکنیم که هرگز پیشگامان نباید در عرصه مبارزه آگاهیبخش و سازمانگرایانه خود ایمان غیر خرافی تودهها را به چالش بکشند، چراکه مبارزه آگاهیبخش پیشگامان در چارچوب پروژه اصلاح دینی و بسترسازی جنبش بازسازی دینی برای جنبش اجتماعی و جنبش سیاسی در جامعه امروز ایران، تنها توسط شورانیدن عقول تودهها بر علیه اعتقادات خرافی و تزریقی اسلام روایتی و اسلام فقاهتی و اسلام زیارتی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم دست یافتنی میباشد).
9 - حرکتها و شعارهای چپروانه کودکانهای که بسترساز سکتاریست و بالا بردن هزینه مبارزه برای مردم ایران میگردد.
10 – بیتفاوتی در برابر مبارزه روزمره و پراکنده و صنفی و کارگاهی و غیر طبقهای و غیر فراگیر و بیشکل جاری و ساری جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، جهت حاکم کردن دینامیزم برونی بر دینامیزم درونی جامعه ایران.
11 - ائتلافهای فرصتطلبانه و آلترناتیوخواهانه با جریانها و جناحهای راست و جنگطلب امپریالیسم جهانی جهت سرنگون کردن فوری و کوتاهمدت رژیم مطلقه فقاهتی که خود بسترساز سکتاریست داخلی و نابودی منافع استراتژیک جامعه ایران میگردد.
12 - انشعابطلبیهای تشکیلاتی (شقه شقه شدن جریانهای سیاسی که 40 سال است به صورت فاجعهای حاکم بر جریانهای جنبش سیاسی ایران شده است) و حرکتهای فرقهگرایانه و تجزیهطلبانه قومی که بسترساز به فراموشی سپردن مبارزه برابریطلبانه و آزادیطلبانه مردم ایران گردیده است.
13 – بیتفاوتی در برابر قدرت عظیم دین در جامعه ایران توسط جریانهای پیشاهنگ و پیشرو که بسترساز غاصبانه و سوء استفاده فرصتطلبانه و دین فروشانه رژیم مطلقه فقاهتی توسط حمایت عوامفریبانه و فرقهگرایانه از احساسات و شور مذهبی تودهها در چارچوب اسلام خرافاتی و اسلام روایتی و اسلام فقاهتی و اسلام زیارتی در راستای تثبیت حاکمیت نامشروع فقاهتی خود بر جامعه ایران شده است.
14- آدرس اشتباهی دادن (توسط اصلاحپذیر دانستن رژیم توتالیتر مطلقه فقاهتی حاکم در چارچوب جنگ جناحهای درونی قدرت) به مردم ایران جهت دستیابی به سهمخواهی خویش از قدرت سیاسی حاکم.
15 - جایگزین کردن چپروانه و کودکانه «مبارزه سوسیالیستی» به صورت مکانیکی به جای «مبارزه دموکراتیک» در جامعه امروز ایران که بسترساز سکتاریست طبقه کارگر ایران از همپیمانان طبیعی خود شده است.
16 - طرح شعارهای ولنتاریستی و ارادهگرایانه فاقد تحلیلهای سیاسی مشخص و واقعگرایانه جهت کسب هویت فردی و تشکیلاتی و یارگیری گروهی که بیشک بسترساز بیتفاوتی تودهها در برابر رویکرد پیشاهنگی و پیشروئی شده است.
17 - طرح شعارهای مکانیکی ائتلافطلبانه سیاسی با جریانهای بالائی قدرت بدون توجه به (بستر اصلی حرکتهای وحدتطلبانه تکوین یافته از پائین) مبارزه سازمانگرایانه و برابریخواهانه دموکراتیک و سوسیالیستی مردم ایران.
18 - مطلق کردن عدم قدرت مبارزه دموکراتیک و جنبشی با رژیم مطلقه فقاهتی جهت توجیه غیبت خود در عرصه مبارزه روزمره تودههای ایران برای سازمانگری و هدایتگری آنها.
19 - فقدان برنامه، فقدان تئوری، فقدان تحلیل مشخص از شرایط سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران که باعث گردیده است تا به جای اینکه تئوری و برنامه و تاکتیک و استراتژی و تحلیل سیاسی در خدمت حرکت پیشاهنگ یا پیشرو باشد، این جریانهای سیاسی هستند که حرکتشان در خدمت آن تئوریها و برنامهها و تحلیلهای سیاسی وارداتی گردد که بدون تردید خود این امر عاملی گردیده است تا خودمحوری و مطلق کردن حرکت خود و حق به جانب دانستن نسبت به تشکیلات و جریان و حرکت خود، جایگزین اصالت دادن به مبارزه خستگیناپذیر مردم ایران بشود.
20 – تکیه بر دینامیزم جریانهای سیاسی برون کشوری همراه با مطلق کردن آنها، جهت جایگزین کردن آن با دینامیزم درون کشوری در راستای تثبیت تودهای آلترناتیو سیاسی خود در برابر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم.
21 - دمیدن در سورنا از دهان گشادش توسط جایگزین کردن تبلیغات هویتطلبانه گروهی و فردی (در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی و رسانههای ماهوارهای) به جای استخدام آنها در خدمت پژواک مبارزه روزمره و سازمانگری تحزبگرایانه جنبشی تکوین یافته از پائین جامعه مدنی در ایران.
22 - اعتقاد به «پلورالیزم سیاسی و پلورالیزم اجتماعی و پلورالیزم فرهنگی بدون اعتقاد به امکان دستیابی به آنها از طریق «پلورالیزم دینی» در جامعه ایران، که توسط پروژه اصلاح دینی انجامپذیر میباشد.
23 - جایگزین کردن «پلورالیزم لیبرالیستی» (توسط رویکرد دنیاگریز و اجتماعستیز و اختیارستیز صوفیانه مولوی و حافظ) به جای «پلورالیزم دموکراتیک» که از طریق «بازسازی نظری و عملی» یا «بازسازی اسلام و مسلمین» یا «بازسازی تئوریک و سیاسی» توسط «اجتهاد در اصول و فروع دین» یا «بازسازی کلامی و فلسفی و فقهی و عرفانی و سیاسی اسلام و مسلمین» ممکن میباشد.
24 - جایگزین کردن «استراتژی تغییر از بالا» و «تغییر از طریق جریانهای درونی نظام» به جای «استراتژی جنبشی و تغییر از پائین.»
25 - ایجاد دیوار چین بین «تاکتیک و استراتژی» (در صورتی که تاکتیک از استراتژی جداناپذیر است و بدون شک تمامی ارگانهای یک حرکت باید از استراتژی آن حرکت تاثبر بپذیرند و تاکتیکها همه باید برای نیل به استراتژی معینی اتخاذ شوند نه بالعکس) که بسترساز آفت تاکتیکزدگی در حرکت پیشاهنگ و پیشرو و پیشگام میشود.
یادمان باشد که در عرصه پراگماتیست، «تاکتیکها اصالت پیدا میکنند» و خود این تاکتیکها برای پیشگامان ایجاد استراتژی مینمایند. بنابراین، تفاوت «پراگماتیست با پراکسیس» در این چارچوب قابل تعریف است، زیرا «پراکسیس» اتخاذ تاکتیک در چارچوب استراتژی و عمل مطابق تئوری میباشد، در صورتی که «عملگرائی یا پراگماتیسم» اصالت دادن به تاکتیکها و اتخاذ استراتژی از تاکتیک است.
26 - جایگزین کردن حرکت اتمیزه و محفلی و تشکیلات خطی و هرمی و سازماندهی از بالا به پائین، به جای اقدام عملی سازمانگرایانه و تحزبگرایانه و جنبشی و تکوین یافته از پائین توسط تشکیلات و سازماندهی دو مؤلفهای افقی و عمودی، یا سازماندهی موازی. بنابراین تکیه کردن بر «تودههای بیشکل» چه از جانب حکومتهای با رویکرد پوپولیستی باشد و چه از جانب جریانهای سیاسی، در هر دو حال امری محکوم و غیر قابل قبول است، چراکه «تودههای بیشکل» دینامیزمی نیستند که بتوانند رهائی خود و انسانها را تضمین نمایند.
27 - تکیه بر «تجربه بدون تئوری» در عرصه مبارزه به جای اعتقاد به «ترکیب تجربه و تئوری» که خود لازمه پراکسیس انقلابی است.
28 - جایگزین کردن «سیاست اصلاحطلبانه» توسط استراتژی تغییر از بالا (یا تغییر از طریق تکیه بر تضادهای درونی رژیم مطلقه فقاهتی) به جای «استراتژی اصلاحگرایانه» یا «تغییر از پائین» توسط سازمانگری جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران.
در اینجا باید عنایت داشته باشیم که هر چند «حرکت اصلاحطلبانه از بالا» میتواند از طریق کودتا و شبه کودتا و حرکتهای آنتاگونیستی به صورت دفعی صورت بگیرد، در عرصه حرکتهای «اصلاحگرایانه جنبشی از پائین» حرکت صورت درازمدت و تدریجی خواهد داشت.
ادامه دارد