درس‌هائی از تاریخ:

بازشناسی عوامل بسترساز کودتای 28 مرداد 32

برای بازسازی اپوزیسیون امروز جنبش سیاسی ایران – قسمت سی ام

 

باری دو نمونه حزب توده و سازمان مجاهدین خلق به عنوان مثال، فوقا مطرح کردیم تا به ذکر این حقایق بپردازیم که:

1 - در شرایط فعلی جامعه ایران در مرحله حساس و تعیین کننده‌ای قرار گرفته است، به این دلیل که در داخل کشور ایران رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در 39 سال حاکمیت مستبدانه خود، آنچه برای جامعه ایران به بار آورده است، جز بحران‌های پیچ در پیچ اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و اداری و مالی و پولی و محیط زیستی و فرهنگی چیز دیگر نبوده است. آنچنانکه جامعه امروز ایران دو میلیون و هفتصد هزار بی‌سواد رسمی و هفت و نیم میلیون تحصیل‌کرده بیکار و بیش از 18 میلیون حاشیه‌نشینان شهری و بیش از 30 میلیارد دلار سالانه واردات کالاهای قاچاق توسط نهادهای وابسته به قدرت حاکم و بیش از 150 هزار میلیارد تومان بدهی دولت به صندوق‌های بازنشستگی و بیش از 50 میلیون نفر زیر خط فقر و بیش از دو میلیون نفر کودک کار، وجود دارد و مصرف سالانه مواد مخدر در داخل کشور ایران بیش از 600 تن در سال می‌باشد و از 13 میلیون نفر کارگر ایرانی، بیش از 12 میلیون نفر کارگر قراردادی وجود دارد و در جامعه امروز ایران، بیش از دو میلیون و هفتصد هزار نفر معتاد حرفه‌ای و رسمی وجود دارد و بیش از 4 میلیون نفر معتاد آماتور و تفننی هستند.

بنابراین به لحاظ شرایط عینی اعم از فقر و نابرابری جامعه ایران در مرز خط مطلق قرمز قرار دارد، اما از آنجائیکه به لحاظ ذهنی، جامعه امروز ایران در فقدان سازمان‌گری مستقل می‌باشد، همین امر باعث گردیده است تا جنبش اعتراضی و جنبش مطالباتی گروه‌های مختلف جامعه ایران، صورتی کارگاهی و پراکنده داشته باشند؛ و جنبش اعتراضی گروه‌های مختلف اجتماعی نتوانند به حداقل دستاوردی که عبارت است از دستیابی به حقوق معوقه گاه چندین ماهه یا چند ساله می‌باشند، دست پیدا کنند.

لذا همین عدم سازماندهی مستقل گروه‌های اجتماعی مردم ایران، باعث گردیده است تا موازنه قدرت در جامعه امروز ایران به نفع رژیم مطلقه فقاهتی تغییر کند و این رژیم در این شرایط قدرت سرکوب داشته باشد؛ و تا زمانیکه توازن قوا توسط تشکل یابی مستقل گروه‌های اجتماعی مختلف جامعه ایران، به نفع جامعه ایران تغییر نکند، امکان اعتلای جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین وجود نخواهد داشت.

2 - در شرایط فعلی به خصوص در فرایند پساداعش منطقه خاورمیانه در آستانه زایش جدید می‌باشد که در این زایش جدید با توجه به حاکمیت جناح پوپولیسم و محافظه‌کاران جنگ‌طلب در آمریکا و با عنایت به جنگ‌های نیابتی در سوریه و یمن و عراق شرایط جهت آتش‌افروزی برای امپریالیسم آمریکا در منطقه در راستای فروش تسلیحات خود فراهم می‌باشد. آنچنانکه دیدیم در شرایطی که جنگ یمن با عربستان طبق گزارش سازمان ملل بعد از جنگ بین‌الملل دوم، به مرحله بزرگترین فاجعه انسانی رسیده شده است و هفت میلیون نفر یمنی در آستانه نابودی قرار گرفته‌اند، ترامپ با فروش 110 میلیارد دلار اسلحه به عربستان سعودی در راه منافع امپریالیسم پای هولناک ترین فاجعه انسانی در یمن امضاء می‌نماید.

ماحصل آنچه که تا اینجا گفته شد:

1 - کودتای 28 مرداد 32 توسط اردوگاه امپریالیسم جهانی – ارتجاع مذهبی حوزه‌های فقاهتی – دربار مستبد پهلوی، بر علیه تنها دولت دموکراتیک تاریخ ایران، به لحاظ زمانی و تاریخی، در شرایط جهانی پس از جنگ بین‌الملل دوم صورت گرفت که از آنجائیکه شرایط بین‌المللی در آن تندپیچ پس از جنگ تاریخ بشر دارای خودویژگی‌هائی خاص خود بود، برای فهم بسترهای برونی و جهانی عوامل خارجی کودتای 28 مرداد 32 مجبور به فهم و شناخت آن خودویژگی‌های خاص شرایط جهانی بعد از جنگ بین‌الملل دوم هستیم که به صورت اجمالی و کپسولی آن شرایط جهانی خودویژه عبارت بودند از:

الف – در دوران پس از جنگ دوم جهانی برای امپریالیسم جهانی و در رأس آنها امپریالیسم آمریکا، دیگر دوران کریستف کلمب یا دوران استعمار مستقیم به پایان رسیده بود، چراکه دیگر از بعد از جنگ بین‌الملل دوم، در کره زمین نقطه قابل کشف نشده‌ای برای کشورهای متروپل یا استعمارگران یا امپریالیسم جهانی باقی نمانده بود لذا در این رابطه بود که از بعد از جنگ بین‌الملل دوم، امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا به این دکترین روی آورد که دیگر دوران استعماری کریستف کلمب تمام شده است، لذا دیگر نباید به دنبال کشف مناطق کشف نشده جدید باشیم، بلکه باید از طریق مکانیزم‌های جدیدی، «همین کشورهای پیرامونی موجود را گرفتار چرخه مضاعف استثمار ملی و استثمار طبقاتی بکنیم»؛ یعنی توسط استثمار دو مؤلفه‌ای ملی و طبقاتی، علاوه بر غارت منابع اولیه و سرمایه‌های ملی کشورهای پیرامونی، توسط استحاله اقتصاد ملی آنها به سرمایه‌داری وابسته، اقتصاد وابسته آنها را به صورت بازار مصرفی، در خدمت تولید اقتصاد امپریالیستی کشورهای متروپل درآوریم؛ و از طرف دیگر توسط استثمار طبقاتی در این کشورهای پیرامونی، بتوانیم «نیروی کار ارزان در خدمت کاهش هزینه تمام شده کالای خود جهت رقابت در بازار سرمایه‌داری بر پایه سیاست دامپینگ درآوریم.»

علیهذا در این رابطه بود که از بعد از جنگ بین‌الملل دوم، استعمار و استثمار کشورهای پیرامونی توسط سرمایه داری جهانی یا امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا وارد گردونه فراگیر استثماری دو مؤلفه‌ای ملی و طبقاتی شد. لذا در این رابطه بود که شعار «ملی کردن صنعت نفت ایران» توسط دکتر محمد مصدق در دهه 20 توانست با به چالش کشیدن «استثمار ملی توسط امپریالیسم انگلیس» و محکوم کردن امپریالیسم انگلیس در دادگاه لاهه، این شعار را به صورت یک فرایند جدید در پروسس مبارزه رهائی‌بخش خلق‌های کشورهای پیرامونی در آورد. به همین دلیل بود که آنچنانکه شعار ملی کردن صنعت نفت ایران، دکتر محمد مصدق برای خلق ایران در دهه 20 یک فرایند تاریخی مبارزه رهائی‌بخش بود، برای خلق‌های کشورهای پیرامونی از مصر تا شیلی و تا اندونزی و از آسیای جنوب شرقی تا قلب آفریقا و جنوب آمریکای لاتین، شعار ملی کردن صنعت نفت محمد مصدق، به صورت استارت مبارزه رهائی‌بخش خلق‌ها، بر علیه سرمایه‌داری جهانی یا امپریالیسم جهانی در آمد.

لذا جای تعجب ندارد که به موازات بلند کردن پرچم مبارزه رهائی‌بخش مردم ایران توسط نهضت مقاومت ملی و شعار ملی کردن صنعت نفت ایران به وسیله دکتر محمد مصدق، پرچم مبارزه رهائی‌بخش خلق‌های کشورهای پیرامونی از آسیای جنوب شرقی تا قلب آفریقا و جنوب آمریکای لاتین توسط شعار «ملی کردن کانال سوئز» به وسیله جمال عبدالناصر و شعار «ملی کردن صنعت مس شیلی» توسط آلنده و مبارزه رهائی‌بخش سوکارنو در اندونزی و غیره یکی پس از دیگری از سرگرفته شد؛ و در فرودگاه قاهره در مسیر بازگشت مصدق از نیویورک، مردم مصر از مصدق به عنوان یک قهرمان ملی جهان عرب استقبال کردند.

علی ایحال، در این رابطه بود که مصدق با شعار «ملی کردن صنعت نفت ایران» در چارچوب مبارزه رهائی‌بخش خلق‌های کشورهای پیرامونی، از بعد از جنگ بین‌الملل دوم بزرگ‌ترین پروژه‌ای که در دستور کار خود قرار داد این بود که برای مبارزه با استثمار سرمایه‌داری در کشورهای پیرامونی، قبل از به چالش کشیدن استثمار طبقاتی توسط مبارزه طبقاتی، باید استثمار ملی توسط مبارزه رهائی‌بخش به چالش کشیده شود؛ یعنی تا زمانیکه در کشورهای پیرامونی، استثمار طبقاتی در چارچوب استثمار ملی به چالش کشیده نشود، امکان مبارزه با استثمار طبقاتی در جوامع پیرامونی وجود ندارد؛ و این حقیقت بزرگی بود که حتی نظریه‌پردازان بزرگ سوسیالیسم کلاسیک نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا که در رأس آنها کارل مارکس قرار داشت، نتوانستند فهم کنند، چراکه برعکس کشورهای پیرامونی، در کشورهای متروپل «استثمار طبقاتی بر استثمار ملی اولویت دارد» و اصلاً برعکس کشورهای پیرامونی، استثمار ملی در کشورهای سرمایه‌داری رقابتی متروپل، معنا ندارد.

لذا از آنجائیکه مثلاً برای کارل مارکس در تدوین کتاب «کاپیتال»، کشور امپریالیسم انگلیس الگوی عملی و نظری او می‌باشد، به همین دلیل در سرتاسر کتاب «کاپیتال» مارکس، «تنها استثمار طبقاتی در چارچوب اقتصاد آزاد و رقابتی سرمایه‌داری کشورهای متروپلی مثل امپریالیسم انگلیس مورد تبیین قرار می‌گیرد»؛ و هرگز کارل مارکس در کتاب گرانسنگ «کاپیتال»، سخنی از «استثمار ملی» کشورهای پیرامونی توسط مترویل و سرمایه‌داری جهانی، به عنوان بسترهای تأمین کننده سرمایه‌های اولیه سرمایه‌داری متروپل نمی‌کند. شاید بهتر باشد که اینچنین داوری کنیم که علت شکست مبارزه جریان‌های مارکسیستی که در رأس آنها حزب توده قرار داشت، در برابر مبارزه رهائی‌بخش دکتر محمد مصدق، این بود که حزب توده از آغاز تاسیس خود، یعنی از بعد از شهریور 20 به علت تاسی یکطرفه و کپی‌برداری از اندیشه اقتصادی سوسیالیست‌های کلاسیک نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا که در رأس آنها کارل مارکس قرار دارد، با «مطلق کردن استثمار طبقاتی، استثمار ملی، کشورهای پیرامونی، مثل ایران را نتوانستند فهم کنند

در نتیجه در این رابطه بود که دیدیم که در شرایطی که مصدق توسط شعار موازنه منفی جنگ رهائی‌بخش خود در بستر ملی کردن صنعت نفت ایران از چنگال امپریالیسم انگلیس، در چارچوب نفی استثمار ملی مردم ایران مطرح می‌کرد، حزب توده به موازات شعار موازنه منفی دکتر محمد مصدق، در چارچوب همان رویکرد ارتدوکسی خود، نسبت به مبارزه طبقاتی (البته با رویکرد انترناسیونالیستی توسط اعتقاد به هژمونی اتحاد جماهیر شوروی) تلاش می‌کرد تا با بلند کردن پرچم موازانه مثبت (در برابر پرچم موازنه منفی دکتر مصدق) از منافع بلوک شرق و اتحاد جماهیر شوروی (نسبت به نفت شمال خلق مظلوم ایران) دفاع نماید.

باری، در همین رابطه بود که معلم کبیرمان شریعتی در چارچوب تبیین تز «دموکراسی- سوسیالیستی» خود، برعکس کارل مارکس و سوسیالیست‌های کلاسیک نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا، با تاسی از رویکرد دکتر محمد مصدق، در سلسله درس‌های اسلام‌شناسی ارشاد به خصوص از درس دهم به بعد، به «ارایش مؤلفه‌های استثمار ملی و استثمار طبقاتی» می‌پردازد؛ و مانند دکتر محمد مصدق نیز در عرصه مبارزه رهائی‌بخش کشورهای پیرامونی، او «اولویت اول را به مبارزه با استثمار ملی می‌دهد»؛ و معتقد است که در کشورهای پیرامونی، برعکس کشورهای متروپل جهان سرمایه‌داری، «حتماً مبارزه ضد استثمار طبقاتی، باید از کانال مبارزه ضد استثمار ملی، انجام گیرد»، چراکه برای مصدق و شریعتی، «مبارزه ملی کردن صنعت نفت ایران، یک مبارزه ضد استثماری ملی است، نه یک مبارزه ضد اسثماری طبقاتی

فراموش نکنیم که شریعتی در درس‌های اسلام‌شناسی ارشاد که مانیفست کامل منظومه معرفتی او می‌باشد، از درس 10 تا درس 16 اسلام‌شناسی ارشاد تلاش می‌کند تا در مقایسه بین استثمار ملی با استثمار طبقاتی، مبانی سوسیالیسم علمی خود را برعکس کارل مارکس در کتاب «کاپیتال» بر اجتماعی کردن سرمایه ملی در جوامع کشورهای پیرامونی مبتنی سازد؛ و در چارچوب همین اجتماعی کردن سرمایه‌های ملی در جوامع پیرامونی است که شریعتی به تبیین استثمار طبقاتی در کشورهای پیرامونی می‌پردازد. بر این مطلب بیافزائیم که در دیسکورس دموکراسی - سوسیالیستی شریعتی، مبارزه ضد استثماری طبقاتی در کشورهای پیرامونی، منفک از مبارزه ضد استثماری ملی یک دروغ بزرگ می‌باشد. البته شریعتی این اصل مهم را از معلم بزرگ خود دکتر محمد مصدق آموخته بود، به همین دلیل در رویکرد دکتر محمد مصدق و شریعتی، در صورتی که مبارزه ضد استثمارگرایانه ملی با امپریالیسم به صورت اصولی و حقیقی به انجام برسد، قطعاً در جوهر خود این مبارزه ضد استثمارگرایانه ملی، بر علیه امپریالیسم و سرمایه‌داری جهانی، از جوهر ضد استثمارگرانه طبقاتی نیز برخوردار می‌باشد.

به عبارت دیگر در رویکرد مصدق و شریعتی، آنچنانکه «مبارزه ضد استثمارگرایانه طبقاتی، بدون مبارزه ضد استثمارگرایانه ملی، یک دروغ بزرگ می‌باشد، مبارزه ضد استثمارگرایانه ملی که در جوهر خود فونکسیون مبارزه ضد استثمارگرانه طبقاتی نداشته باشد، باز یک دروغ بزرگ خواهد بود». در نتیجه در دهه 20 و به خصوص در دوران دو ساله دولت دموکراتیک دکتر محمد مصدق، مبارزه مکانیکی ضد استثمارگرانه طبقاتی حزب توده، توسط اعتصابات و تظاهرات و تعطیلی نهادهای تولیدی و اقتصادی کشور؛ خود یک مبارزه تمام عیار آلترناتیوطلبانه جهت کسب قدرت سیاسی، بر علیه دولت دموکراتیک دکتر محمد مصدق و به صورت ناخواسته در خدمت امپریالیسم جهانی بود.

ادامه دارد

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری