سلسله درسهائی از نهجالبلاغه - قسمت ششم
چگونه میتوانیم «جهان» و «جامعه» را «تغییر» دهیم؟
تغییر «گفتمان فردگرایانه» به «گفتمان جامعهگرایانه» در رویکرد امام علی
البته آنچنانکه دیدیم امام علی در نخستین خطبه خود در سال 36 هجری پس از قیام مردم بر علیه نظام فاسد عثمان و سرنگون کردن نظام عثمان و حرکت جهت بیعت با او، بزرگترین مانع و مشکل خود در این رابطه عدم توان تحمل جامعه مسلمانان آن روز برای انجام مبارزه نظری و عملی استحاله گفتمان حاکم میدانست؛ اما پس از قبول خلافت و پس از اینکه امام علی طبق برنامه اعلام کرده خود، تصمیم به اجرای برنامه و شعار استحاله گفتمان گرفت، سوالی که در این رابطه برای خود مطرح کرد اینکه، مکانیزم مادیت بخشیدن این شعار و برنامه چگونه باید باشد؟
در پاسخ به این سؤال بود که امام علی همزمان دو عرصه نظری و عملی را به چالش کشید که برای فهم این مهم کافی است عهد نامه امام علی به مالک اشتر مورد بازفهمی مجدد قرار دهیم:
«هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ مَالِک بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فِی عَهْدِهِ إِلَیهِ حِینَ وَلَّاهُ مِصْرَ: الف - جِبَایةَ خَرَاجِهَا، ب - وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا، ج - وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا - این است فرمانی که علی بنده خدا به مالک بن الحارث اشتر برای اداره کشور مصر صادر مینماید و برای اجرای کامل آن از او تعهد میگیرد. اهداف این فرمان عبارتند از الف – وصول مالیات از مردم، ب – مبارزه با دشمنان امنیت مردم، ج – اصلاح مردم، د - عمران و آبادانی کشور» (نهجالبلاغه صبحی الصالح – نامه 53 – ص 427 تا ص 445).
شرح فراز اول: آنچنانکه در عبارات نخست این عهدنامه امام علی به وضوح مطرح میکند، وظیفه مالک اشتر به عنوان والی مصر، «به جای اینکه وظیفه فقهی و پیاده کردن فقه در جامعه مصر و یا مسلمان کردن نامسلمانان باشد (آنچنانکه در 39 سال گذشته، رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تمامی وظیفه خودش در فقهی کردن جامعه ایران و یا تحمیل حجاب بر زنان و یا مسلمان کردن نامسلمانان و یا سرکوب مخالفین حاکمیت توسط تیغ، داغ، درفش، شکنجه، زندان، اختناق، استبداد، اعدام و کشتار و یا تبلیغ اسلام زیارتی توسط پرستش قبور، ضریح، گنبد، بارگاه و یا ادغام دستگاه روحانیت با دستگاه حکومت و قدرت و یا تأسیس اولترانهادهای ولائی اقتصادی از قبیل بنیاد مستضعفان، استان رضوی، اوقاف و غیره در خدمت دستگاه روحانیت سوار بر گرده تودهها تعریف کرده است) وظیفه مالک اشتر در مصر خدمترسانی به مردم مصر از طریق مالیات اخذ شده از مردم مصر میداند. به عبارت دیگر در سرآغاز عهدنامه مالک اشتر، امام علی این حقیقت را برای مالک روشن میسازد که هدف حاکمین مسلمان ایجاد حکومت اسلامی یا ایجاد جامعه فقهی جهت کسب قدرت سه مؤلفهای سیاسی و اقتصادی و معرفتی مردم نیست، بلکه برعکس هدف دولت و حکومت تنها خدمتگذاری به مردم توسط ایجاد امنیت و آبادانی و عمران میباشد. انتخاب مذهب و عقیده و دین و فرهنگسازی همه جزء حقوق خود مردم میباشد نه تحمیل حکومت به اصطلاح اسلامی از بالا به مردم.
شاید بتوان در تبیین عبارات آغازین عهدنامه مالک اشتر امام علی اینچنین جمعبندی کرد که «سکولاریسم حکومتی، غیر از سکولاریسم سیاسی است، زیرا در سکولاریسم حکومتی سخن بر سر این است که حکومتهای حاکم بر مردم یک جامعه، حق ندارند خود را نماینده رسمی فرقهای از دین و مذهب جهت تحمیل یکطرفه آنها بر تودهها قرار دهند.»
فراز دوم - «أَمَرَهُ بِتَقْوَی اللَّهِ وَ إِیثَارِ طَاعَتِهِ وَ اتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بِهِ فِی کتَابِهِ مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ الَّتِی لَا یسْعَدُ أَحَدٌ إِلَّا بِاتِّبَاعِهَا وَ لَا یشْقَی إِلَّا مَعَ جُحُودِهَا وَ إِضَاعَتِهَا وَ أَنْ ینْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِقَلْبِهِ وَ یدِهِ وَ لِسَانِهِ فَإِنَّهُ جَلَّ اسْمُهُ قَدْ تَکفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ وَ إِعْزَازِ مَنْ أَعَزَّهُ وَ أَمَرَهُ أَنْ یکسِرَ نَفْسَهُ مِنَ الشَّهَوَاتِ وَ یزَعَهَا عِنْدَ الْجَمَحَاتِ فَإِنَّ النَّفْسَ أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ اللَّهُ - ای مالک: من شخص تو را دستور میدهم به تقوای الهی و مقدم داشتن طاعت خداوند بر دیگر کارها، پیروی از آنچه که خداوند در قرآن در شکل فرائض و سنتها دستور فرموده است که هیچ کس نمیتواند در دنیا و آخرت به سعادت برسد مگر جز از مسیر پیروی از قرآن و هیچ کس در این مسیر سقوط نمیکند مگر جز با انکار هدایت قرآن و بیشک کسی که خداوند را با دل و دست و زبان یاری کند خداوند او را هدایت و یاری خواهد کرد و خداوند کسی را که او عزیز بدارد او را عزیز میدارد. ای مالک: برای نیل به این مقصود نفس خود را از پیروی شهوات باز دار و هنگام سرکشیهایش، نفسات را به فرمان عقلت درآور زیرا نفس فی نفسه فرد را به بدی وا میدارد مگر اینکه خداوند رحم کند.»
شرح: در این قسمت از عهدنامه امام علی به مالک اشتر که در ادامه قسمت اول میباشد، آنچنانکه در شرح و تفسیر قسمت اول مطرح کردیم، امام علی در پاراگراف اول عهدنامه خود به مالک اشتر تلاش کرد تا اصل «سکولاریسم حکومتی» (نه سکولاریسم سیاسی) برای مالک اشتر تبیین نماید؛ و این حقیقت را برای مالک تبیین نماید که وظیفه حکومت تأمین آبادانی و معیشت و امنیت مردم میباشد نه تحمیل فقه، حجاب، تصاحب و غارت اموال مردم تحت عنوان آستانه قدس رضوی، وقف، تأسیس بنیادها و نهادهای ولائی خارج از نظارت دولت و سرکوب ایدئولوژیک، سرکوب سیاسی، سرکوب مدنی، سرکوب طبقاتی همراه با تحمیل ستم جنسیتی، ستم قومی، ستم ملی، ستم سیاسی و ستم طبقاتی و تحمیل اسلام فقاهتی، زیارتی، روایتی تحت ظلل سرنیزه، تیغ، داغ، درفش، اعدام، کشتار و شکنجه بر مردم ایران.
لذا بدین ترتیب است که در فراز اول عهد نامه امام علی به مالک اشتر، امام علی در چارچوب تبیین «سکولاریسم حکومتی» و تعریف سه مؤلفهای وظیفه حکومت که عبارت است از:
1 - تأمین امنیت مردم،
2 - تأمین معیشت و آبادانی جامعه،
3 - اصلاح و رفع اختلافات بین مردم، این حقیقت را تعریف مینماید که حکومتها نباید نماینده رسمی فرقه یا شاخهای از دین باشند، بلکه برعکس حکومتها باید نماینده همه مردم باشند. حکومتها آنچنانکه در 39 سال گذشته در ایران شاهد بودهایم نباید حکومت بر مردم را سرپل ادغام دستگاه روحانیت با دستگاه قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی قرار دهند تا توسط آن علاوه بر غارت سرمایههای مردم نگونبخت ایران و علاوه بر ظهور هیولای استبداد مذهبی و علاوه بر تحمیل تبعیضات جنسیتی و تبعیضات کاستی روحانیتی و تبعیضات مذهبی و تبعیضات قومی و ملی و تبعیضات سیاسی و تبعیضات طبقاتی بر جامعه ایران در لوای ادعای کسب مشروعیت از آسمان و امام زمان و غیره، کسب مشروعیت دموکراتیک انتخاب مردمی را به بازی بگیرند.
در این رابطه است که امام علی در ادامه پاراگراف اول عهدنامه خود به مالک اشتر در فراز دوم که فوقا نقل گردید به طرح موضوع دیگری میپردازد و آن اینکه به مالک اشتر آموزش میدهد که «سکولاریسم حکومتی» (جدائی حکومت از قرائت رسمی یک فرقه و مذهب و تعریف وظایف حکومت به صورت عام برای همه مردم در سه مؤلفه تعیین امنیت و تعیین معیشت و آبادانی اقلیم و کشور و اصلاح اختلافات بین مردم) به معنای «سکولاریسم اخلاقی» حاکمان بر تودههای مردم نیست. به عبارت دیگر در مقایسه بین دو فراز فوق عهدنامه مالک اشتر میتوان داوری کرد که آنچنانکه «سکولاریسم حکومتی یا دوری حکومتها از نماینده رسمی قرائتی از دین و مذهب بودن امری پسندیده میباشد، سکولاریسم اخلاقی حاکمان (که بسترساز فساد مالی و فساد سیاسی و فساد اداری و غیره میشود) امری ناپسند است.
برای فهم این مهم کافی است تا فقط فساد چند لایهای و سیستمی و ساختاری و فراگیر رژیم مطلقه فقاهتی در 39 سال گذشته در ایران را مورد بازشناسی مجدد قرار دهیم تا به مضمون این شعار امروز همه مردم ایران که میگویند: «یک اختلاس کم بشه، مشکل ما حل میشه» پی ببریم، حاکمیت مافیای غارت در لباس نظامی و روحانی بر تمامی سرمایههای مردم نگونبخت ایران در 39 سال گذشته، خود معرف این حقیقت است که منهای فساد ساختاری و فساد حکومتی و فساد نظری و عملی عام و کلی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در 39 سال گذشته، فساد اخلاقی در مؤلفههای مختلف اقتصادی و سیاسی و جنسی و دروغ و ریا و غیره سر تا پای این نظام فرا گرفته است؛ و به همین دلیل امام علی در فراز دوم عهدنامه خود به مالک اشتر به نفی «سکولاریسم اخلاقی» حاکمین میپردازد و در چارچوب اخلاق قرآنی (نه اخلاق ارسطوئی و اخلاق افلاطونی و اخلاق صوفیان دنیاگریز و اختیارستیز و جامعهگریز و فردگرا بلکه در چارچوب اخلاق انسانمحور و جامعهگرا و انتخابمحور قرآن) به مالک اشتر امر میکند که تو در مقام والی مردم مصر باید خود را مخلق به اخلاق الله و اخلاق قرآنی بکنی و بدانی که راه سعادت تو در «تخلقوا باخلاق الله» و تاسی از هدایت قرآن میباشد، آنچنانکه ورطه هولناک سقوط و گمراهی تو در دوری از هدایت قرآن است و در ادامه همین تفسیر از اخلاق قرآنی میباشد که امام علی به مالک اشتر در کنترل هوا و نفس انسانی (نه آنچنانکه تصوف صوفیانه مولوی مدعی است در کشتن نفس انسانی) توسط عقلانیت و آگاهی خود انسان به صورت انتخابی تکیه مینماید.
یادمان باشد که معنای تقوا در قرآن که امام علی در فراز دوم عهدنامه مالک اشتر بر آن تکیه محوری میکند، به معنای سپر است نه ترمز و نه کشتن نفس آنچنانکه مولوی میگوید.
ای شهان کشتیم ما خصم برون / ماند خصمی زو بتر در اندرون
کشتن این کار عقل و هوش نیست / شیر باطن سخره خرگوش نیست
سهل شیری دان که صفها بشکند / شیر آن را دان که خود را بشکند
مثنوی – دفتر اول – ابیات 1408 تا 14011
البته تفاوت این سه مضمون در این است که در تقوای سپری، نفس انسان آزادانه تحت هدایت آگاهی و اختیار انسان آنچنانکه در آیات 7 تا 10 سوره شمس تبیین شده است، در میآید.
«وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا - فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا - قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکاهَا - وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا - قسم به نفس انسان و آنچه که این نفس را اعتلا بخشید - پس باران الهام و وحی پیوسته برای انتخاب بین فجور و تقوا بر این نفس انسان جاری میباشد، همانا رستگار شد صاحبان نفسی که به صورت آگاهانه و انتخابگر توسط انتخاب تقوا پاک گردید و زیانکار شد صاحبان نفسی که به جای تقوا فجو ر را آگاهانه برگزید » (سوره شمس – آیات 7 تا 10).
فراز سوم عهدنامه امام علی به مالک اشتر: «ثُمَّ اعْلَمْ یا مَالِک أَنِّی قَدْ وَجَّهْتُک إِلَی بِلَادٍ قَدْ جَرَتْ عَلَیهَا دُوَلٌ قَبْلَک مِنْ عَدْلٍ وَ جَوْرٍ وَ أَنَّ النَّاسَ ینْظُرُونَ مِنْ أُمُورِک فِی مِثْلِ مَا کنْتَ تَنْظُرُ فِیهِ مِنْ أُمُورِ الْوُلَاةِ قَبْلَک وَ یقُولُونَ فِیک مَا کنْتَ تَقُولُ فِیهِمْ وَ إِنَّمَا یسْتَدَلُّ عَلَی الصَّالِحِینَ بِمَا یجْرِی اللَّهُ لَهُمْ عَلَی أَلْسُنِ عِبَادِهِ فَلْیکنْ أَحَبَّ الذَّخَائِرِ إِلَیک ذَخِیرَةُ الْعَمَلِ الصَّالِحِ فَامْلِک هَوَاک وَ شُحَّ بِنَفْسِک عَمَّا لَا یحِلُّ لَک فَإِنَّ الشُّحَّ بِالنَّفْسِ الْإِنْصَافُ مِنْهَا فِیمَا أَحَبَّتْ أَوْ کرِهَتْ وَأَشْعِرْ قَلْبَک الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَکونَنَّ عَلَیهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَک فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَک فِی الْخَلْقِ یفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ وَ یؤْتَی عَلَی أَیدِیهِمْ فِی الْعَمْدِ وَ الْخَطَإِ فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِک وَ صَفْحِک مِثْلِ الَّذِی تُحِبُّ وَ تَرْضَی أَنْ یعْطِیک اللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ فَإِنَّک فَوْقَهُمْ وَ وَالِی الْأَمْرِ عَلَیک فَوْقَک وَ اللَّهُ فَوْقَ مَنْ وَلَّاک وَ قَدِ اسْتَکفَاک أَمْرَهُمْ وَ ابْتَلَاک بِهِمْ - ای مالک بدان که من تو را به سوی سرزمینی (مصر) میفرستم که دارای تاریخ و تمدن هزار ساله میباشد و بر این سرزمین (مصر) پیش از تو حکومتهای فراوانی اعم از عادل و ستمکار حکمروائی کردهاند و قطعاً مردم متمدن و تاریخدار و مجرب مصر در باب کارهای تو آنچنان داوری میکنند که تو در باب حاکمان گذشته آنها داوری میکنی و شخصیت تو را آنچنان توصیف میکنند که تو شخصیت مردمان سرزمین توصیف میکنی. مالکا: بدان که داوری خداوند در باب انسانها متأثر از داوری تودههای مردم از آن افراد میباشد (و خداوند مجرد از داوری تودهها در باب حاکمین داوری نمیکند) پس ذخائر تو در مصر تنها اعمال صالحه تو برای مردم مصر میباشد، بنابراین تلاش کن تا در برابر مردم مصر هوای نفست را صاحب بشوی و از خودخواهی و خودبرتر بینی در برابر مردم مصر دوری کنی، مالکا: محبت بر تودههای مردم به قلبت بفهمان (بطوریکه با قلبت عشق به تودهها فهم و احساس کنی نه با ذهنت) مالکا: مبادا که مانند حیوان درندهای به جان مردم مصر بیافتی و خوردن آنها را غنیمت بشماری. مالکا: بدان همه مردم در برابر تو دو دستهاند یا برادر دینی تو هستند و یا برادر تو در خلق و خلقت میباشند. پس بر لغزشهای آنان در گذر و بر خطاهای خواسته یا ناخواسته آنها چشم پوشی کن (و از تودههای مردم به علت اعتراض انتقام مگیر) و آنچنان از گناهان آنها در گذر که دوست داری مثل آن خدا با تو رفتار کند زیرا تو والی و حاکم آنها هستی و خداوند حاکم و والی بر تو میباشد. همانا خداوند کفایت امور مردم از تو میخواهد و تو را به وسیله خدمت به مردم و جامعه آزمایش میکند.»
شرح – در فراز سوم که فوقا به نقل آن پرداختیم، امام علی پس از بیان دو فراز اول و دوم به مالک که عبارت بود از وظیفه سه مؤلفهای حاکمین بر مردم (تأمین امنیت مردم - تأمین معیشت و آبادانی آن جامعه و سرزمین - حل اختلاف و اصلاح بین مردم) و خودسازی اخلاقی خودش، برای مشخص کردن هدف از بیان دو فراز اول و دوم، در فراز سوم به این مهم میپردازد و میگوید، «مالک من تو را به سرزمینی میفرستم که دارای تاریخ و فرهنگ و تمدن میباشد و زیر بوته بالبداهه ظاهر نشدهاند، لذا مردم تاریخمند و با فرهنگ و با تمدن مصر قبل از حکمروائی تو بر آنان، حاکمان بسیاری را تجربه کردهاند که یا بر آنها عدالت کردهاند و یا اینکه بر آنها ستم و جفا روا داشتهاند. پس بدان که داوری مردم با فرهنگ و تاریخمند و متمدن مصر در باب اعمال و کارکرد آنها در چارچوب تجربه گذشته خودشان نسبت به اعمال آن حاکمان میباشد.»
ادامه دارد