سلسله درس‌هائی از نهج‌البلاغه  - قسمت دوم

چگونه می‌توانیم «جهان» و «جامعه» را «تغییر» دهیم؟

تغییر «گفتمان فردگرایانه» به «گفتمان جامعه‌گرایانه» در رویکرد امام علی

 

ه - اعتقاد به پارادوکس بین روح و بدن.

حجاب چهره جان می‌شود غبار تنم / خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم

چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست / روم بگلشن رضوان که مرغان چمنم

کلیات حافظ – یحیی قریب – ص 305 - سطر 1

 

و – پارادوکس بین طبیعت و ماوراءالطبیعت.

عین آتش در اثیر آمد یقین / پرتو و سایه وی است اندر زمین

لاجرم پرتو نپاید ز اضطراب / سوی معدن باز می‌گردد شتاب

قامت تو برقرار آمد به‌ساز / سایه‌ات کوته دمی یکدم یک دم دراز

مرغ بر بالا پران و سایه‌اش / می‌دود بر خاک و پران مرغ وش

ابلهی صیادان سایه شود / می‌دود چندان که بی‌مایه شود

یی‌خبر کان عکس آن مرغ هواست / بی‌خبر که اصل آن سایه کجاست

مولوی – مثنوی – دفتر دوم – ص 205 – سطر 7 و دفتر اول – ص 11 – سطر 10

 

اما در خصوص مشخصات «انسان تفسیرگرای» ارسطوئی:

الف – در تعریف «انسان»، انسان به عالم ذهنی او تعریف می‌شود.

ب - اعتقاد به دو گانگی روح و بدن و اصالت دادن به روح انسان آن هم در چارچوب متافیزیک و عالم مُثل.

ج – اعتقاد به بقاء روح متافیزیک انسان به عنوان نماد تمامی ارزش‌های انسانی.

د – بی‌تفاوتی نسبت به مسئولیت اجتماعی انسان و خلاصه کردن انسان در فرد و آن هم در روح متافیزیک او.

ه - اعتقاد به ذهن آینه‌ای و تبیین شناخت در انسان به صورت انعکاس یکطرفه از عین به ذهن و پاسیف دانستن رابطه ذهن انسان در عرصه کسب معرفت.

و – اعتقاد به پارادوکس عین و ذهن، ایده و ماده،و طبیعت و ماوراءالطبیعت و روح و بدن.

ز – اعتقاد به اصالت عالم مُثل و سایه دانستن این جهان.

اما در خصوص مشخصات انسان مدل سوم یا «انسان تغییرگرای» قرآن و پیامبر اسلام:

الف – اعتقاد به توحید، دنیا و آخرت، فرد و جامعه، درون و برون انسان، روح و بدن، طبیعت و ماوراءالطبیعت.

ب – اعتقاد به اصالت داشتن جهان موجود یا جهان خارج از ذهن انسان.

ج – اعتقاد به عمل انسان در عرصه تغییر خود، جهان، جامعه و تاریخ به عنوان تنها معیار ارزش آفرین انسان در قیامت و آخرت.

د - اعتقاد به مسئولیت اجتماعی جهت جامعه‌سازی و تغییر در کنار مسئولیت فردی.

ه – اعتقاد به پیوند دیالکتیکی بین دنیا و آخرت، روح و بدن، طبیعت و ماوراءالطبیعت، ایده و ماده.

و – اعتقاد به مسئولیت اجتماعی به عنوان پراکسیس انسان‌ساز.

ز – اعتقاد به اصالت جامعه در کنار اصالت فرد.

ح – اعتقاد به پیوند دیالکتیکی خدا به عنوان وجود بی‌نهایت با هستی به عنوان وجود بانهایت، اعم از انسان و جامعه و طبیعت.

ط – اعتقاد به تقدم مسئولیت‌های اجتماعی بر مسئولیت‌های فردی انسان.

باری، به این ترتیب بود که در قرن هفتم با تولد «انسان تغییرگرای» محصول فرایند 13 ساله حیات نبوی پیامبر اسلام، سه مدل مختلف انسان که شامل «انسان درون‌گرا» و «انسان تفسیرگرا» و «انسان تغییرگرا» در عرصه تاریخ بشری به نبرد با یکدیگر پرداختند. آنچنانکه حواریون هر کدام از این مدل‌ها در نبرد با مدل‌های دیگر تلاش می‌کردند تا در سایه الگوی انسانی خود به تسخیر بشریت بپردازند؛ و بدین ترتیب بود که آنچنانکه ماکس وبر می‌گوید: «نماد مدل انسان تغییرگرای پیامبر اسلام، مجاهد شمشیر بر دوشی شد که پیوسته آماده انجام مسئولیت و مبارزه اجتماعی و جامعه‌سازی و تغییر بود»، برعکس نماد مدل مسیحیت تحریف شده که فرد رهبان غارنشین فردگرائی بود که با گریز از جامعه و مسئولیت اجتماعی و حتی مسئولیت فردی، می‌کوشید به سعادت دست پیدا کند.

توسط همین انسان‌های «تغییرگرای» دست‌پروده دوران 13 ساله مکی بود که پیامبر اسلام توانست علاوه بر اینکه در دوران ده ساله مدنی از دل جامعه قبیله‌ای بادیه‌نشینان عربستان، «مدینه النبی» خود را بر پا سازد، به این موفقیت بزرگ نیز دست پیدا کرد که بشریت و جهان آن روز را وارد فرایند نوین از حیات تاریخی خود بکند؛ اما آنچه که در کالبد شکافی و آسیب‌شناسی «انسان تغییرگرای» پیامبر اسلام نباید از نظر دور بداریم اینکه، با وفات پیامبر اسلام بزرگترین فاجعه‌ای که در مدینه النبی پیامبر اسلام اتفاق افتاد، موضوع جایگزینی «انسان درون‌گرا» و «انسان تفسیرگرای» وارداتی به جای «انسان تغییرگرای» دست‌پرورده پیامبر اسلام بود.

فتوحات نظامی در دوران پساوفات پیامبر اسلام اگر چه توانست اسلام به عنوان یک عقیده از حصار و زندان بادیه‌نشینان عربستان نجات بدهد و اسلام به عنوان یک عقیده در کنار دیگر رویکردهای جهانی آن روز تاریخ بشریت قرار دهد و در نتیجه جنگ فرهنگ‌ها و عقاید و رویکردها با اسلام برون آمده از حصار قبیله‌ای و نژادی، بسترساز ظهور تمدن اسلامی و فربهی فرهنگی اسلام تاریخی بشود که البته همه این دستاوردها «سنتز» همان تولد «انسان تغییرگرای» دوران مکی پیامبر اسلام بود، با همه این احوال، هر چند فتوحات نظامی مسلمانان در فرایند پساوفات پیامبر اسلام مولود همان «انسان تغییرگرای» یا به قول ماکس وبر «انسان مجاهد شمشیر بر دوش جهت جامعه‌سازی و تغییر جهان بشریت بود» و آنچنانکه آن سرباز مسلمان به رستم فرخزاد سپهسالار ارتش ایران گفت (سنتز جهانی «انسان تغییرگرای» پیامبر اسلام را در سه شعار خلاصه کرد که عبارت بودند از: 1 - ابتعثنا لنخرج من شاء من عبادة العباد إلی عبادة الله، 2 - ومن جور الأدیان إلی عدل الإسلام، 3 - من ذلل الارض الی اعز السماء). 

بدین جهت در مرحله پساوفات پیامبر اسلام در عرصه فتوحات نظامی بزرگترین فاجعه‌ای که در پروسس مدینه النبی پیامبر اسلام اتفاق افتاد «تک بعدی شدن مدل انسان سه بعدی تغییرگرای دست‌پرورده پیامبر اسلام بود»، چرا که «انسان تغییرگرا» یا «کادرهای همه جانبه» دست‌پرورده پیامبر اسلام در فرایند 13 ساله مکی، دوران حیات 23 ساله نبوی پیامبر اسلام، انسان‌هائی بودند که دارای سه مؤلفه مشخص شخصیتی بودند:

اولین مشخصه شخصیتی کادرهای همه جانبه پیامبر اسلام «ایمان و اعتقاد وجودی و اگزیستانسی به الله و آخرت و نبوت پیامبر اسلام» بود.

دومین مشخصه شخصیتی کادرهای همه جانبه پیامبر اسلام «دارا بودن مغزها و عقل‌هایی بود که توان اندیشیدن و تفکر در خود، جهان، جامعه و تاریخ» داشتند.

سومین مشخصه شخصیتی کادرهای همه جانبه پیامبر اسلام این بود که «آنها انسان‌هائی بودند که هم پتانسیل مدیریت نظامی داشتند و هم پتانسیل مدیریت سیاسی و اجتماعی و تشکیلاتی و توان سازماندهی و سازمان‌گری و مدیریت جوامع انسانی در عرصه تغییر و رشد و تعالی و تکامل داشتند» که نمونه عالی این انسان سه بعدی و کادر همه جانبه دست‌پرورده پیامبر اسلام، خود امام علی می‌باشد، که چه در مرحله پیشاوفات پیامبر اسلام و چه در مرحله پساوفات پیامبر اسلام، هم قدرت مدیریت نظامی‌گری و سازماندهی و تشکیلاتی داشت و هم توان مدیریت اجتماعی و اداری و سیاسی جوامع مسلمان داشت و هم قدرت اندیشیدن و تفکر در عرصه وجود، جامعه، تاریخ و انسان داشت و هم ایمان وجودی و اگزیستانسی به «الله» خدای تجربه کرده پیامبر اسلام و آخرت و نبوت پیامبر اسلام داشت؛ اما در مرحله پساوفات پیامبر اسلام در بستر فتوحات نظامی، آن «انسان تغییرگرای» سه بعدی مؤمن و متفکر و پراتیسین و مدیر و مدبر دست‌پرورده پیامبر اسلام تجزیه شد و به قول مارکوزه «بدل به یک انسان تک بعدی نظامی‌گرا شد.»

در نتیجه همین استحاله انسان سه مؤلفه‌ای (مؤمن و متفکر و پراتیسین و مدیر و مدبر) به انسان تک بعدی نظامی‌گرا بود که شرایط جهت تک بعدی شدن اجتماع مسلمین یا مدینه النبی پیامبر اسلام (که بر سه پایه آگاهی و عدالت و انسان) استوار بود، فراهم گردید. البته اوج این فاجعه زمانی روی داد که با تک بعدی شدن انسان سه بعدی و تک مؤلفه‌ای شدن جامعه سه پایه‌ای مدنیه النبی پیامبر اسلام، شرایط برای ورود فرهنگ‌های یونانی و تصوف هند شرقی و رهبانیت مسیحیت تحریف شده و فقه ارتدوکسی و دگماتیسم یهودیت و تورات تحریف شده به سرزمین پهناور فرهنگی اسلام فراهم گردید؛ و همراه با فتوحات و ورود غنائم بادآورده جنگی به مدینه النبی پیامبر اسلام بود که فرهنگ‌های فلسفی یونانی و فقه دگماتیسم تورات تحریف شده و تصوف فردگرا و جامعه‌گریز و اختیارستیز هند شرقی و زهد دنیاگریز رهبانیت مسیحیت تحریف شده، وارد دیسکورس و فرهنگ نبوی پیامبر اسلام و قرآن گردید.

لذا از اینجا بود که سه مدل «انسان تفسیرگرای» ارسطوئی و «انسان درون‌گرای» افلاطونی و نئوافلاطونی و تصوف هند شرقی و رهبانیت مسیحیت تحریف شده و «انسان تغییرگرای» دست‌پرورده فرایند 13 ساله مکی پیامبر اسلام که در مرحله پیشاوفات پیامبر اسلام و در دوران حیات 23 ساله نبوی پیامبر اسلام، در سه اقلیم جغرافیائی جدا از هم در جهان قرار داشتند و هر سه اقلیم بیگانه از یکدیگر بودند، در فرایند پساوفات پیامبر اسلام پروسس اسلام تاریخی وارد مدینه النبی پیامبر اسلام شدند؛ و این رویکردهای بیگانه مانند یک سرطان بد خیم به جان فرهنگ و مدینه النبی پیامبر اسلام و در نهایت اسلام تاریخی افتادند و شروع به متاستاز کردند و از عرصه‌های نظری، وارد عرصه‌های عملی شدند و همه ارکان‌های نظری و عملی جامعه مسلمین و اسلام تاریخی را در فرایند پساوفات پیامبر اسلام پروسس اسلام تاریخی، آلوده و سرطانی کردند.

صد البته، هر کدام از این رویکردهای سرطانی وارداتی در میان امت مسلمان و جامعه مسلمین حواریون خاص خود پیدا کرد و بدین ترتیب بود که «بزرگ‌ترین قتیل این ماجرا انسان سه بعدی تغییرگرا و جامعه سه پایه‌ای مدینه النبی پیامبر اسلام بود». همان «انسان تغییرگرائی» که با قلب خویش به توحید و نبوت و آخرت ایمان می‌ورزید و با مغز خویش در طبیعت و جامعه و تاریخ و خویشتن خود تفکر می‌کرد و با پراتیک خویش به مدیریت نظامی و سیاسی و اجتماعی جوامع مسلمین می‌پرداخت و همان جامعه مدینه النبی پیامبر اسلام که بر سه پایه «آگاهی و قسط و انسان» استوار بود، تکه تکه شد. از اینجا بود که «انسان تغییرگرای» سه بعدی مدینه النبی (سه پایه‌ای) پیامبر اسلام، در فرایند پساوفات پیامبر اسلام پروسس اسلام تاریخی، بدل به سه انسان و سه جامعه تک مؤلفه‌ای شد. این سه انسان عبارت بودند از:

1 - مدل اول خالد بن ولید و سعد بن ابی وقاص که تنها بازوی نظامی داشتند و تنها می‌توانستند مدیریت نظامی جهت جنگ و کشتار و خون و خونریزی و فتح و فتوحات بکنند و بی‌رحمانه و مغول‌وار در ظلل شمشیر به فتح سرزمین‌های جدید بپردازند.

2 - مدل دوم خوارج بودند که راه سعادت انسان را در تهجد و عبادت و درون‌گرائی و رهبانیت فردی می‌دانستند و در شرایطی که به قول ابن عباس پیشانی و زانوهای آنها به علت کثرت عبادت و تهجد و سجده مانند زانوهای شتر پینه بسته بود، علی را تکفیر می‌کردند و حواریون امام علی را حتی در شکم‌های مادرشان بیرون می‌کشیدند و ذبح می‌نمودند.

3 - مدل سوم امثال عمرو عاص و دهاء ثلاثه عرب بودند که قدرت اندیشیدن سیاسی و مدیریت فکری در عرصه دیپلماسی و حکومت‌مداری داشتند؛ اما همه این پتانسیل را یکجا در خدمت قاسطین و کاخ سبز معاویه قرار داده بودند.

ادامه دارد