اقبال پیام - آوری برای عصر ما، که از نو باید او را شناخت

آیا پروژه «اصلاح دینی» در جامعه ما جز از مسیر «اقبال لاهوری» ممکن می‌باشد؟ - قسمت بیست و سوم

 

2 - «دموکراسی پایدار در جوامع مسلمان در گرو اصلاح دینی می‌باشد»، چراکه اصلاح دینی در جوامع مسلمان باعث می‌گردد تا شرایط برای نهادینه کردن نظری دموکراسی فراهم گردد. آنچنانکه دیدیم در قرن شانزدهم در چارچوب پروتستانس لوتر و کالون توسط اصلاح دینی مسیحیت کاتولیک حاکم بر جوامع غربی (از بعد از ظهور سرمایه‌داری و ایدئولوژی لیبرالیسم) شرایط جهت نهادینه کردن لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی و معرفتی و اخلاقی فراهم گردید. بطوریکه هگل در تبیین ظهور عصر روشنگری در مغرب زمبن مانند ماکس وبر، اصلاح دینی لوتر و کالون در قرن شانزدهم در کنار نهضت علمی و انقلاب کبیر فرانسه به عنوان سه پایه ظهور مدرنیسم مطرح می‌نماید.

علیهذا در این رابطه است که کارل مارکس «اصلاح دینی در جوامع دینی» عنوان یکی از سخت‌ترین کارها می‌داند. بنابراین برای اینکه بتوانیم در جوامع مسلمان به «دموکراسی پایدار» دست پیدا کنیم باید قبل از هر حرکت اصلاح‌گرایانه (نه اصلاح‌طلبانه), موضوع پروژه اصلاح دینی در دستور کار پیشگام قرار گیرد. لذا در این رابطه است که در 41 سال گذشته آرمان مستضعفین و در 9 سال گذشته نشر مستضعفین پروژه اصلاح دینی در ادامه راه حضرت مولانا علامه محمد اقبال لاهوری و معلم کبیرمان شریعتی در دستور کار خود قرار داده است، چراکه در این رابطه معتقد است که:

«هر گونه حرکت اصلاح‌گرایانه سیاسی در جامعه ایران مؤخر بر حرکت اصلاح‌گرایانه نظری اسلام می‌باشد» آنچنانکه در این رابطه می‌توان داوری کرد که «بدون اصلاح دینی در جامعه امروز ایران امکان هیچگونه حرکت اصلاح‌گرایانه و دموکراسی‌خواهانه و عدالت‌طلبانه پایدار و نهادینه شده وجود ندارد». هر چند که آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی مطرح کرده است، سخت‌ترین کار در جامعه فقه‌زده و استبدادزده و تصوف‌زده و جنگ‌زده امروز ایران حر کت اصلاح‌گرایانه نظری اسلام می‌باشد و به علت خرافات هزار ساله اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام ولایتی بر گرد اسلام شیعی «حرکت نظری اصلاح دینی در جامعه ایران سخت‌تر از جوامع اهل تسنن می‌باشد»، چراکه اسلام شیعی یا اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام ولایتی موجود در راستای فرقه‌سازی خود 260 سال دوران ختمیت پیامبر اسلام را به عقب انداختند و برای نهادینه کردن قدرت روحانیت حوزه‌های فقاهتی در جامعه شیعه، از قرن چهارم و پنجم به بعد در ظل دو حکومت آل بویه و صفویه، شیعه نهادینه شده در خدمت نهادینه کردن قدرت روحانیت حوزه‌های فقاهتی درآمد و از آنجا بود که روحانیت حوزه‌های فقاهتی توسط اسلام روایتی (به جای اسلام قرآن) اقدام به ابداع خرافات در دین از قبرپرستی اسلام زیارتی گرفته تا چاه‌های امام زمان در جمکران قم کردند و صد البته موضوع مهدویت بزرگترین تکیه‌گاه شیعه فقاهتی و شیعه ولایتی و شیعه روایتی و شیعه شفاعتی در هزار سال گذشته بوده است.

لذا در این رابطه بوده است که معلم کبیرمان شریعتی در ادامه پروژه اصلاح دینی علامه محمد اقبال لاهوری (که اقبال در چارچوب مذهب تسنن مجبور به انجام آن بود) مجبور شد تا در جامعه ایران این اصلاح دینی در عرصه مذهب شیعی فقه‌زده و ولایت‌زده و روایت‌زده به انجام برساند و به همین دلیل می‌توان داوری کرد که کار معلم کبیرمان شریعتی در عرصه پروژه اصلاح دینی در جامعه فقه‌زده و استبدادزده و تصوف‌زده ایران به مراتب سخت‌تر از کار اقبال بود و شاید به همین دلیل باشد که اقبال در کتاب گرانسنگ بازسازی فکر دینی در اسلام که مانیفست منظومه معرفتی اقبال در عرصه پروژه بازسازی نظری اسلام او می‌باشد، تنها اسلام هزار ساله اهل تسنن مورد بازسازی قرار گرفته است و او هیچگونه تکیه‌ای بر اسلام تشیع نمی‌کند.

بنابراین در رابطه با پروژه اصلاح دینی در عرصه اسلام شیعی بود که معلم کبیرمان شریعتی برعکس اقبال تلاش کرد تا پروژه استحاله شیعه از یک فرقه مذهبی به یک جنبش اپوزیسیون سیاسی و طبقاتی در تاریخ اسلام بر علیه حاکمیت غاصب تاریخی هزار ساله در دستور کار خود قرار دهد. بطوریکه در این رابطه می‌توان داوری کرد که «بزرگ‌ترین دستاورد نظری شریعتی در عرصه پروژه اصلاح دینی در جامعه روحانیت‌زده و فقه‌زده و استبدادزده ایران، استحاله شیعه فرقه‌ای حوزه‌های فقاهتی به شیعه جنبشی بوده است». لذا در رابطه با «استحاله شیعه فرقه‌ای به شیعه جنبشی است» که معلم کبیرمان شریعتی در تز «تشیع صفوی و علوی» خود می‌کوشد تا چگونگی استحاله تشیع فرقه‌ای فقاهتی به تشیع حکومتی تبیین نماید و در تز «انتظار مذهب اعتراض» او می‌کوشد تا مبانی نهادینه شدن شیعه فرقه‌ای توسط «مهدویت» به چالش بکشد و در تز «شیعه یک حزب تمام» او می‌کوشد تا «شیعه جنبشی» به جای یک فرقه مذهبی به عنوان «یک حزب اپوزیسیون تاریخی و اجتماعی و سیاسی و طبقاتی» تبیین نماید.

در تز «حسین وارث آدم» او تلاش می‌کند تا «شیعه جنبشی» به عنوان یک جریان تاریخی طبقاتی از آغاز تکوین تاریخ بشر تا انتها تبیین نماید و در تز «امت و امامت» او می‌کوشد تا با به چالش کشیدن امامت شیعه فرقه‌ای حوزه‌های فقاهتی در بیش از هزار سال گذشته که در چارچوب پروژه امامت جهت نهادینه کردن خود در برابر اسلام غالب تسنن تمامی اختیارات پیامبر اسلام را به امامت بخشیده بودند و توسط آن، پروژه ختم نبوت پیامبر را تعطیل کرده بودند، به چالش بکشد و جایگاه امامت را از عرصه کلامی شیعه فرقه‌ای حوزه‌های فقاهتی به عرصه انسان‌شناسی و ایدئولوژی شیعه جنبشی تغییر دهد و با نفی امام به عنوان مافوق انسان، شیعه فرقه‌ای امام را تنها به عنوان انسان مافوق (نه مافوق انسان) تعریف کند.

آنچنانکه در اسلام‌شناسی ارشاد خود در تدوین مکتب شیعه جنبشی، امامت شیعه فرقه‌ای بدل به انسان نمونه جهت شدن مسلمان شیعه جنبشی می‌کند و در تز «شهادت» و «پس از شهادت»، شریعتی می‌کوشد تا با زمینی کردن و تاریخی کردن حادثه عاشورای 61 هجری بزرگترین محمل تاریخی از شیعه فرقه‌ای حوزه‌های فقاهتی بگیرد و حادثه عاشورا را به صورت طبیعی و تاریخی در عرصه مبارزه طبقاتی و تاریخی شیعه جنبشی تبیین نماید و در تزهای «علی تنهاست» و «علی بنیانگذار مکتب وحدت و عدالت» و «علی حقیقتی بر گونه اساطیر» و «قاسطین و مارقین و ناکثین» او می‌کوشید تا «مبانی نظری شیعه جنبشی که همان شعار عدالت‌خواهانه و وحدت‌طلبانه و آزادی‌خواهانه می‌باشد، در برابر شیعه فرقه‌ای دست‌ساز حوزه‌های فقاهتی تبیین و تعریف نماید» و در دو تفسیر «سوره روم» و «سوره انبیاء» کوشش می‌کند تا رابطه تفسیری شیعه جنبشی با قرآن به عنوان راهنمای عمل تبیین نماید.

برعکس رابطه شیعه فرقه‌ای دست‌ساز حوزه‌های فقاهتی با قرآن که در بیش از هزار سال گذشته تلاش کرده‌اند تا متن قرآن را به صورت یک طلسم نافهمیدنی برای مسلمانان درآورند و فهم اندک آن را محدود به تفسیر رسمی حوزه‌های فقاهتی بکنند و در تز «معراج و اسرای» شریعتی به تاسی از علامه محمد اقبال لاهوری تلاش می‌کند تا برعکس شیعه دست‌ساز حوزه‌های فقاهتی وحی نبوی پیامبر اسلام را به صورت یک تجربه اگزیستانسی و درونی پیامبر اسلام تبیین نماید تا توسط آن با به چالش کشیدن وحی غیر تجربی و مکانیکی و برونی شیعه فرقه‌ای دست‌ساز حوزه‌های فقاهتی، شرایط برای استمرار تجربه باطنی مسلمانان در چارچوب پروژه معراج پیامبر اسلام فراهم سازد.

به معراج بر آئید چو از آل رسولید / رخ ماه ببوسید چو بر بام بلندید

مولوی – کلیات شمس تبریزی

و در تز «یاد یاد و یادآوران» او می‌کوشد تا شیعه جنبشی را به عنوان یک جنبش پایه‌دار و اپوزیسیون تاریخ هزار ساله گذشته بر علیه رژیم‌های توتالتیر تبیین و تعریف نماید.

لذا در این رابطه است که می‌توانیم داوری کنیم که پروژه «اصلاح دینی» معلم کبیرمان شریعتی در ادامه پروژه اصلاح دینی علامه محمد اقبال لاهوری در «بازسازی شیعه جنبشی» و جایگزین کردن آن به جای شیعه دست‌ساز فرقه‌ای حوزه‌های فقاهتی بوده است و باز در همین رابطه است که می‌توان دریافت که چرا در طول نیم قرن گذشته حوزه‌های فقاهتی حتی برای یک آن هم از حمله به شریعتی خودداری نکرده‌اند و تمامی سلاح‌های زرادخانه هزار ساله خود از فتوای تکفیر تا بهتان و شانتاژ و ضد ولایت و سنی خواندن گرفته تا کثیف‌ترین و مستحجن‌ترین برچسب‌های فردی و اجتماعی و غیره جهت حمله به شریعتی به کار گرفته‌اند، چراکه حوزه‌های فقاهتی شیعه به خوبی می‌دانند که با «جایگزین شدن پروژه شیعه جنبشی شریعتی» به جای «شیعه دست‌ساز فرقه‌ای حوزه‌های فقاهتی» کار تمام است. آنچنانکه کمترین دستاورد این جایگزینی تعطیل جنگ 40 ساله فرقه‌ای شیعه‌کشی و سنی‌کشی در منطقه می‌باشد.

یادمان باشد که در تحلیل نهائی تمامی پروژه استحاله شیعه فرقه‌ای به شیعه جنبشی شریعتی تنها در چارچوب همان پروژه «اصلاح دینی» اقبال قابل تعریف و تبیین می‌باشد، زیرا تنها تفاوتی که در این رابطه بین پروژه اقبال و شریعتی وجود دارد این است که «شریعتی پروژه بازسازی و اصلاح دینی اقبال را از مسلمین اهل تسنن وارد مسلمین اهل تشیع کرد» و این بزرگترین کاری است که شریعتی در ادامه حرکت اصلاح دینی اقبال به انجام رسانید.

پایان