«فلسفه دعا و عبادت» (روزه، نماز و حج) در دیسکورس قرآن و پیامبر اسلام

استحاله «انسان در خود» به «انسان برای خود» می‌باشد – قسمت پنج

در خصوص همین «روزه ماه رمضان» است که آنچنانکه در آیات قرآن مطرح شده است:

«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کتِبَ عَلَیکمُ الصِّیامُ کمَا کتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکمْ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ - أَیامًا مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ کانَ مِنْکمْ مَرِیضًا أَوْ عَلَی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیامٍ أُخَرَ وَعَلَی الَّذِینَ یطِیقُونَهُ فِدْیةٌ طَعَامُ مِسْکینٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیرًا فَهُوَ خَیرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَیرٌ لَکمْ إِنْ کنْتُمْ تَعْلَمُونَ - شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًی لِلنَّاسِ وَبَینَاتٍ مِنَ الْهُدَی وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکمُ الشَّهْرَ فَلْیصُمْهُ وَمَنْ کانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیامٍ أُخَرَ یرِیدُ اللَّهُ بِکمُ الْیسْرَ وَلَا یرِیدُ بِکمُ الْعُسْرَ وَلِتُکمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُکبِّرُوا اللَّهَ عَلَی مَا هَدَاکمْ وَلَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ - وَإِذَا سَأَلَک عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیسْتَجِیبُوا لِی وَلْیؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یرْشُدُونَ - ای کسانی که ایمان آورده‌اید، روزه بر شما نوشته شده است، آنچنانکه بر جوامع قبل از شما هم نوشته شده بود. مدت روزه چند روز بیشتر نیست. پس اگر مریض و یا در سفر هستید انجام آن را به وقتی دیگر بگذارید و اگر هم توان انجام آن را ندارید با اطعام مسکینان را جایگزین کنید و هر چند که خیر شما در آن است که روزه بگیرید. ماه رمضان همان ماهی است که قرآن بر پیامبر اسلام نازل شد، همان قرآنی که برای هدایت مردم آمد و در آن مسیر هدایت و شاخص‌های جدا کننده حق از باطل وجود دارد. هر کس رمضان نزول قرآن پیامبر اسلام فهم کند، روزه ماه رمضان بر او نوشته می‌شود؛ و از آنجائیکه خداوند برای شما از روزه آسانی می‌خواهد نه سختی، اگر در این ماه مریض و یا مسافر هستید، در ماه‌های دیگر این عبادت را انجام بدهید. هدف این است که حکم روزه برای شما طاقت‌فرسا نباشد، چراکه روزه عبادت است برای تکبیر خداوند و برای شکرگزاری به خداوند است. پس ای پیامبر هر وقت بندگان من از تو سراغ من گرفتند به آنها بگو که من به شما نزدیکم و دعای شما را اجابت می‌کنم، اگر مرا بخوانید؛ و اگر به من ایمان داشته باشید. شاید با دعا و ایمان رشد و تکامل پیدا کنید» (سوره بقره – آیات 183 تا 186).

آنچه از تنها آیات فوق قرآن در باب روزه ماه رمضان قابل فهم است اینکه:

1 - روزه ابداع پیامبر اسلام نبوده است و قبل از پیامبر اسلام، جوامع دیگر برای عبادت و نزدیکی و شکرگزاری به خداوند و پراکسیس باطنی بر روزه به عنوان یک عبادت تکیه می‌کرده‌اند.

2 - هدف از عبادت روزه «پراکسیس باطنی و وجودی و اگزیستانسی است، نه سختی کشیدن و یا تشنگی و گرسنگی تحمل کردند، است»؛ و لذا در این رابطه است که در آیات فوق قرآن می‌فرماید: «هر وقت که روزه بر شما سنگینی کرد و مثلاً در سفر و یا مریض هستید و یا اصلاً توان فیزیکی انجام آن را ندارید، یا به وقت دیگری واگذار کنید و یا اینکه از عبادت جایگزین مثل طعام مسکین استفاده نمائید.»

3 - در آیات فوق، قرآن تاکید می‌کند که گرچه روزه قبل از شما، جوامع قبل از شما هم انجام می‌داده‌اند، اما عنایت داشته باشید که «روزه در ماه رمضان همان عبادتی بوده است که برای پیامبر اسلام دستاورد وحی نبوی داشته است» چراکه قرآن در همین ماه رمضان بر پیامبر اسلام نازل شده است؛ و پیامبر اسلام با همین عبادت روزه توانست در فاز 15 ساله حرائی‌اش، وجود خودش را به صورت اگزیستانسی مهبط وحی نبوی بکند.

4 - در آیات فوق در باب قرآن سه مشخصه نقل می‌شود:

الف - اینکه قرآن کتابی برای هدایت مردم است.

ب - اینکه در قرآن «مالم هدایت» وجود دارد.

ج - اینکه در قرآن شاخص‌های «جدا کننده حق از باطل» وجود دارد.

5 - در آیات فوق «هدف نهائی عبادت روزه، تکبیر و شکرگزاری از خداوند» تعریف می‌نماید.

6 - در آیه آخر فوق در ادامه بحث روزه و رمضان، «قرآن به فلسفه دعا در اسلام می‌پردازد» به عبارت دیگر در آیه 186 بقره پس از طرح روزه و ماه رمضان قرآن هدف از عبادت روزه در ماه رمضان «در دعا خلاصه می‌کند» و می‌گوید: «دعا تنها رابطه بین خداوند و انسان‌ها است» و البته در آخر همین آیه 186 نتیجه‌گیری نهائی می‌کند و می‌فرماید: «هدف روزه و عبادت و دعا و غیره در تحلیل نهائی آن است که انسان تکامل و رشد وجودی پیدا کنند» و گرنه «عبادت برای عبادت» نمی‌تواند این دستاوردها برای «عابد» چه عابد دگماتیست فقاهتی (تعبدگرا و تقلیدگرا و تکیف‌گرا) باشد و چه عابد انطباقی و حتی عابد تطبیقی هم باشد، حاصل نماید.

7 - آنچنانکه در آیات فوق به صراحت مطرح شده است، این روزه و پراکسیس ماه رمضان، الگو گرفته از عبادت پیامبر اسلام در ماه رمضان در فاز حرائی 15 ساله پیامبر اسلام می‌باشد که باعث گردید تا تجربه اگزیستانسی پیامبر اسلام با روزه و شب زنده‌داری و دیگر مؤلفه‌های آن شرایط برای نزول وحی در وجود پیامبر اسلام فراهم کند و وجود پیامبر اسلام توسط تجربه اگزیستانسی عبادت روزه در ماه رمضان مهبط وحی خداوندی بشود.

یادمان باشد که پیامبر اسلام در فاز 15 ساله حرائی‌اش تنها در ماه‌های رمضان به غار حرا در قله کوه نور مکه می‌رفت و تنها در ماه رمضان با روزه‌داری در غار حراء به مدت یکماه به پراکسیس باطنی و اگزیستانسی و وجودی (که مکانیزم آن برای ما هنوز روشن نشده است) می‌پرداخت. اینکه در فاز 15 ساله حرائی پیامبر اسلام (در غار حرا) چگونه او این پراکسیس باطنی خود را به صورت تجربه دینی (نه تجربه صوفیانه) انجام می‌داده است؟ و چگونه او توانست به فونکسیون مثبت آن پراکسیس دینی و اگزیستانسی و وجودی با جذب وحی نبوی دست پیدا کند؟ و اصلاً پیامبر اسلام در آن تنهائی غار حرا چگونه عبادت می‌کرده؟ و چگونه تفکر می‌کرده؟ و چگونه به اعتلای تفکر خود دست می‌زده؟ هنوز بر ما روشن نیست.

آنچه در این رابطه بعداً توسط خود پیامبر اسلام تا حدی اندک برای ما روشن گردیده است اینکه همین «عبادات مطرح شده توسط پیامبر که در رأس آنها سه رکن نماز و روزه و حج می‌باشند» دستاورد همان فاز 15 ساله حرائی پیامبر اسلام بوده است، به عبارت دیگر خود این نشان دهنده آن می‌باشد که پیامبر اسلام در فاز 15 ساله حرائی‌اش توسط همین عبادات بوده که به پراکسیس وجودی و دینی و اگزیستانسی می‌پرداخته است؛ و مع الوصف، بدین ترتیب است که می‌توان نتیجه گرفت که همین عبادات و در رأس آنها نماز و روزه و حج بزرگترین سوغاتی بوده است که پیامبر اسلام از فاز 15 ساله حرائی خودش برای بشریت و برای همه نسل‌ها و عصرها و قرن‌های بعد از خودش به ارمغان آورده است؛ و بدون تردید سفارش پیامبر اسلام به همه عصرها و نسل‌های بعد از خودش این می‌باشد که اگر می‌خواهید به تکامل عمودی یا معراجی و تکامل افقی و اجتماعی یا اسرائی دست پیدا کنید، «تنها توسط تجربه دینی است نه تجربه صوفیانه و عارفانه» و در چارچوب مقایسه تجربه دینی با تجربه صوفیانه سفارش همیشگی پیامبر اسلام به همه انسان‌های بعد از خودش این است که «تفاوت جوهری تجربه دینی با تجربه صوفیانه یا تجربه عارفانه آن است که تجربه دینی از دین می‌گذرد، اما تجربه صوفیانه و عارفانه در راستای کسب ایمان فردی به صورت پراکسیس باطنی ضرورتاً از دین نمی‌گذرد.»

بدین جهت هرگز برای تکامل عمودی یا معراجی و تکامل افقی یا جامعه‌سازانه «نباید از کانال تجربه فردی صوفیانه حرکت کرد» و نباید «تجربه صوفیانه را در ادامه طولی تجربه دینی پیامبر اسلام تحلیل نمائیم» بلکه برعکس باید عنایت داشته باشیم که «تجربه صوفیانه باطنی در عرض تجربه دینی پیامبر اسلام می‌باشد، نه در طول آن». باری، در این رابطه است که می‌توانیم در اینجا موضوع را اینچنین فرموله کنیم که «تنها با تجربه دینی پیامبر اسلام توسط پراکسیس سه مؤلفه‌ای باطنی و اجتماعی و طبیعی و یا عبادت و مبارزه و کار (و به خصوص تکیه بر سه رکن نماز و روزه و حج به عنوان شکل عبادت با خداوند) است که ما می‌توانیم به صورت تطبیقی و پراکسیس وجودی کردن با دعا و عبادات به تکامل دو مؤلفه‌ای عمودی یا معراجی و افقی جامعه‌سازانه اجتماعی یا اسرائی دست پیدا کنیم.»

8 - عنایت داشته باشیم که اسلام قرآن و پیامبر اسلام (برعکس مسیحیت امروز که «مسیح‌محور» می‌باشد و مسیح از فرزند خداوند تا خود خداوند در انجیل‌های موجود و اعتقادات مسیحیان امروز در نوسان می‌باشد) یک «دین خدامحور است» و در اسلام و قرآن، پیامبر اسلام «بنده خداست» و همه مسلمانان حداقل 9 بار در شبانه روز در نمازهای یومیه خودشان موظفند اعلام کنند که (أَشـْهـَدُ أَنَّ مـُحـَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ) «محمد بنده خداست» و در بهترین تعریف از پیامبر اسلام امام علی می‌فرماید:

«لَقَدْ کانَ یأْکلُ عَلَی الْأَرْضِ وَ یجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ یخْصِفُ بِیدِهِ نَعْلَهُ وَ یرْقَعُ بِیدِهِ ثَوْبَهُ وَ یرْکبُ الْحِمَارَ الْعَارِی وَ یرْدِفُ خَلْفَهُ وَ یکونُ السِّتْرُ عَلَی بَابِ بَیتِهِ فَتَکونُ فِیهِ التَّصَاوِیرُ فَیقُولُ یا فُلَانَةُ لِإِحْدَی أَزْوَاجِهِ غَیبِیهِ عَنِّی فَإِنِّی إِذَا نَظَرْتُ إِلَیهِ ذَکرْتُ الدُّنْیا وَ زَخَارِفَهَا فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْیا بِقَلْبِهِ وَ أَمَاتَ ذِکرَهَا مِنْ نَفْسِهِ وَ أَحَبَّ أَنْ تَغِیبَ زینت‌ها عَنْ عَینِهِ لِکیلَا یتَّخِذَ مِنْهَا رِیاشاً وَ لَا یعْتَقِدَهَا قَرَاراً وَ لَا یرْجُوَ فی‌ها مُقَاماً فَأَخْرَجَهَا مِنَ النَّفْسِ وَ أَشْخَصَهَا عَنِ الْقَلْبِ وَ غَیبَهَا عَنِ الْبَصَرِ وَ کذَلِک مَنْ أَبْغَضَ شَیئاً أَبْغَضَ أَنْ ینْظُرَ إِلَیهِ وَ أَنْ یذْکرَ عِنْدَهُ - و در رفتار و حالات رسول خدا اینکه روی زمین غذا می‌خورد و مانند بنده‌های خداوند می‌نشست و با دست خود کفش پاره خود را وصله می‌کرد و با دست خود لباس خود را می‌دوخت؛ و سوار الاغ برهنه می‌شد و دیگری را پشت سر خود سوار می‌کرد؛ و آنگاه که بر در خانه‌اش پردهٔ نقش‌دار آویخته شده بود به همسرش گفت ای فلانی آن را از نظر من پنهان کن و دور بدار زیرا چون نظرم به آن می‌افتد دنیا و زینت‌های آن را به یاد می‌آورم. با قلب خود از دنیا اعراض می‌کرد و یاد دنیا را از خود دور می‌ساخت؛ و دوست می‌داشت که زینت دنیا از چشمش پنهان شود تا از آن برای خود اسباب تجمل فراهم نسازد و دنیا را جای استقرار و پایداری نداند و هرگز در آن امید اقامت نداشته باشد. پس دنیا را از نفسش بیرون کرد» (نهج‌البلاغه صبحی الصالح – خطبه 160- ص 228 – سطر 6 به بعد).

باری، باز در همین رابطه «خدامحوری» دیسکورس قرآن و حرکت پیامبر اسلام است که در سوره اسری، وقتی که «مخالفین دعوت پیامبر اسلام از او معجزه برای حقانیت دعوتش می‌طلبیدند، او به آنها پاسخ می‌داد که من بشری بیشتر نیستم و تنها از جانب خداوند، به رسالت آمده‌ام.»

«وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَک حَتَّی تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ ینْبُوعًا - أَوْ تَکونَ لَک جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خلال‌ها تَفْجِیرًا - أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ کمَا زَعَمْتَ عَلَینَا کسَفًا أَوْ تَأْتِی بِاللَّهِ وَالْمَلَائِکةِ قَبِیلًا - أَوْ یکونَ لَک بَیتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَی فِی السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیک حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَینَا کتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا - و صریحاً به پیامبر اسلام گفتند که ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا آنکه از زمین برای ما چشمه آبی بیرون بیاوری و یا آنکه تو را باغی از خرما و انگور باشد که در میان آن باغ نهرهای آب جاری گردد و یا آنکه همانطور که خودت پنداشتی آسمان بر سر ما فرو افتد و یا آنکه خدا را با فرشتگانش مقابل ما حاضرسازی و یا آنکه خانه‌ای از طلا تو را باشد و یا آنکه بر آسمان بالا بروی و کتابی بر ما نازل کنی. ای پیامبر در پاسخ به همه این در خواست‌های معجزه مخالفین بگو من فرد بشری بیشتر نیستم که از جانب خداوند به دعوت و رسالت بر شما آمده‌ام» (سوره اسری – آیات 90 تا 93).

یادمان باشد که در کل قرآن (برعکس انجیل که در هر صفحه آن بیش از یک معجزه از مسیح مطرح شده است) اصلاً و ابداً نه تنها در باب معجزه پیامبر اسلام سخنی نرفته است و حتی برعکس انکار هم شده است و در خصوص موضوع «شق القمر» در آیه یک سوره قمر: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ» (سوره قمر – آیه 1) آنچنانکه در این آیه آمده است، کلمه «اقْتَرَبَتِ» به معنای نزدیک شدن است و کلمه «ساعت» در دیسکورس قرآن عبارت است از ظرفی که در آن ظرف قیامت بر پا می‌شود، بنابراین موضوع «شق القمر» در این آیه در خصوص قیامت می‌باشد، نه اعلام یک معجزه توسط پیامبر اسلام و همچنین «موضوع معراج و اسرای پیامبر اسلام که در آیه یک سوره اسری» مطرح شده است، آنچنانکه معلمان کبیرمان محمد اقبال و شریعتی مطرح کرده‌اند، این «موضوع دلالت بر تکامل وجودی و یا عمودی و تکامل افقی پیامبر اسلام می‌کند، نه معجزه سفر غیر عادی پیامبر اسلام به آسمان‌ها» (آنچنانکه اسلام فقاهتی و اسلام زیارتی و اسلام روایتی بیش از هزار سال است که بر طبل آن می‌کوبد) بنابراین آنچنانکه عبدالرحمن بن خلدون تونسی در کتاب گران‌سنگ «مقدمه تاریخ العبر» خودش مطرح می‌کند، «پیامبر اسلام فقط دو معجزه داشته است، نخست خود قرآن و دوم ایجاد وحدت بین قبائل بادیه‌نشین عربستان بوده است» که در سوره قریش قرآن به آن اشاره شده است.

ادامه دارد

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری