به مناسبت بزرگداشت قیام 18 تیرماه 78 جنبش دانشجوئی
علل و دلایل کاهش مطالبات جنبش دانشجوئی ایران – قسمت ششم
11 - علل کاهش مطالبات جنبش دانشجوئی ایران در شرایط خودویژه امروز جامعه ایران به دلیل آن است که:
اولاً جنبش دانشجوئی ایران یک جنبش مطالبهمحور میباشد.
ثانیاً جنبش دانشجوئی ایران به علت اینکه پیوسته دارای مطالبات سیاسی بوده است، نمیتواند از مطالبات صنفی و اجتماعی جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران به صورت فراگیر حمایت نماید. همین امر باعث میگردد تا برعکس جنبش کارگران و زحمتکشان و محرومین که همیشه مطالبات سیاسی آنها از کانال مطالبات صنفی و اقتصادی و اجتماعی آنها عبور میکند و به مجرد فراگیر شدن مطالبات صنفی و اقتصادی و اجتماعی آنها، جنبش مطالباتی آنها سیاسی میگردد. جنبش دانشجویی از زمان استارت حرکتش در چارچوب مطالبات سیاسی تکوین پیدا میکند؛ و در چارچوب تعیین و تعریف وظایف دموکراتیک برای خود، تلاش میکنند تا به آن مطالبات سیاسی دست پیدا کنند؛ اما از آنجائیکه در شرایطی که توازن قوا به سود حاکمیت باشد و حاکمیت قدرت سرکوب و اختناق داشته باشد، جنبش دانشجویی نمیتواند به صورت دموکراتیک وظایف دموکراتیک خود را به انجام برساند.
در چنین شرایطی، جنبش دانشجوئی ایران به علت اینکه «فاقد پتانسیل سازمانگرایانه و تشکیلاتی مستقل میباشند» در نتیجه این امر باعث میگردد که آنچنانکه امروزه شاهد هستیم، برای جنبش دانشجویی ایران راهی جز این نماند که جهت دنبال کردن اهداف سیاسی خود بر شکاف و تضادهای جناحهای درونی قدرت متوسل بشود. همین «تاکتیکمحوری تکیه بر شکاف و تضادهای جناحهای درونی حکومت، باعث گردیده است تا جنبش دانشجوئی ایران، گرفتار ورطه کاهش مطالبات خود جهت هم فاز کردن با مطالبات جناحهای درونی حکومت، کاهش بدهد». تا آنجا که آنچنانکه «در انتخابات دولت دوازده دیدیم، آنچنان این کاهش مطالبات با جناحهای درونی حکومت شکل گرفته بود که جنبش دانشجوئی ایران تنها بدل شده بود به سیاهی لشکر اردوگاه روحانی»؛ و همین امر باعث گردیده است تا مطالبات جنبش دانشجویی ایران امروزه به علت «فقدان پتانسیل درونی و فقدان تشکیلات مستقل و سازمانگری فراگیر و سراسری، نه اجتماعی باشد نه سیاسی و نه اقتصادی». در نتیجه دغدغه این جنبش امروزه نه دغدغه مدنی و نه دغدغه حقوق اجتماعی و حقوق سیاسی برای جامعه ایران میباشد، بلکه «دفع افسد به وسیله فاسد، یا انتخاب بین بد و بدتر میباشد.»
پر واضح است که در چارچوب این رویکرد جنبش دانشجویی ایران «تمامی راهها برای این جنبش، به رم ختم میگردد» و تنها راه نجات او (به ناچاری)، از طریق صندوقهای رأی رژیم مطلقه فقاهتی میگذرد؛ و به همین دلیل است که هر چند در طول مبارزات انتخاباتی رژیم مطلقه فقاهتی برای چند صباحی این جنبش در کادر فضای انتخاباتی کاذب ایجاد شده توسط رژیم به صورت صوری فعال میگردد، بیشک به موازات پایان خیمه شب بازیهای انتخابات رژیم و حاکم شدن جناحی از جناحهای درونی قدرت، جنبش دانشجوئی ایران دوباره در لاک خود فرو میرود؛ و تا انتخابات بعدی این رکود جنبش ادامه پیدا میکند. در نتیجه تکرار این قصه باعث گردیده است تا رکود حاکم بر جنبش دانشجویی ایران پیوسته پیچیدهتر بشود.
بیشک تنها راه رهائی جنبش دانشجوئی ایران از این رکود اتحادسوز آن است که به جای رویکرد برونگرایانه و تکیه مکانیکی کردن بر شکاف و تضاد جناحهای درونی قدرت حاکم و کاهش دادن مطالبات خود جهت هم فازی با این جناحهای درونی قدرت، «توسط رویکرد دینامیکی به آسیبشناسی همه جانبه خود بپردازند تا توسط آن بتوانند با بازتولید جنبش دانشجویی ایران و جنبش مطالبات سیاسی خود و بازسازی سازماندهی فراگیر و سراسری و تبیین دوباره وظایف دموکراتیک خود در این شرایط، در چارچوب استراتژی جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین، بسترساز اعتلای دوباره جنبش دانشجویی ایران بشوند.»
یادمان باشد که ریشه رکود فعلی جنبش دانشجویی ایران فقط محدود به رابطه جنبش دانشجوئی با دانشجویان و یا با جناحهای درونی حاکمیت نمیشود، بلکه مهمتر از آنها، فاصله بین این جنبش با جنبشهای مستقل مدنی، اعم از جنبشهای اقتصادی و جنبشهای اجتماعی و جنبشهای سیاسی (در غیبت جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین)، میباشد؛ زیرا اگر در جامعه، جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین تکوین پیدا کنند و جنبشهای مدنی در این جامعه فعال و رو به اعتلا باشند، شرایط برای تکوین و پیوند تشکیلات مستقل این جنبشها فراهم میگردد. در نتیجه همین امر باعث میگردد تا جنبشهای در حال رکود، در عرصه توازن قوای ایجاد شده بین جنبشهای جامعه مدنی با حاکمیت، فرصت دستیابی به تشکیلات مستقل و خروج از رکود پیدا کنند. البته همین آفت امروز دامنگیر جنبش کارگری ایران هم شده است، چراکه جنبش کارگری ایران در این شرایط به علت حاکمیت چتر سیاه اختناق و استبداد مطلقه فقاهتی و به علت فقدان تشکیلات مستقل کارگری و به علت غیبت جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین در جامعه امروز ایران، باعث شده است تا طبقه کارگر امروز ایران هم گرفتار مطالبات حداقل صنفی، مثل امنیت شغلی یا افزایش حداقل حقوق یا دریافت مطالبات و حقوق معوقه پرداخت نشده یکساله، یا لغو قراردادهای سفید امضا و یا حداکثر لغو کارگران قراردادی و غیره، بشوند.
البته آن هم در چارچوب اعتراضهای کارگاهی و همین امر باعث گردیده است که گرچه سونامی اعتراضات کارگری امروز تمامی کشور را فراگرفته است، ولی طبقه کارگر ایران به علت پراکندگی و عدم اتحاد و عدم داشتن تشکیلات مستقل نتوانند حتی به همین حداقل خواستههای صنفی خود هم دست پیدا کنند؛ یعنی با اینکه «مطالبات امروز طبقه کارگر ایران نه مطالبات مدنی است و نه مطالبات سیاسی و نه مطالبات اجتماعی و نه حتی مطالبات اقتصادی طبقهای است و تنها و تنها حداقل مطالبات صنفی آن هم در شکل کارگاهی نه طبقهای، میباشد، با همه این احوال اعتراضات فراگیر و سراسری اما کارگاهی و پراکنده و اتمیزه و بدون سازماندهی شده همراه با عدم تشکیلات و سازماندهی مستقل و عدم پیوند با جنبشهای مدنی و عدم توازن قوا با حاکمیت و فقدان نمایندگی سیاسی در حاکمیت، نمیتواند راهی به ده ببرد». چنانکه دیدیم که کارگران هپکو با 24 ماه حقوق معوقه نتوانستند به مطالبات خود دست پیداکنند، چراکه هنوز کارگر ایرانی به این خودآگاهی دست پیدا نکرده است که «اتحاد کارگری نقطه شروع جنبش مطالباتی کارگران میباشد، زیرا بدون اتحاد کارگری، جنبش مستقل کارگری بازتولید نمیشود و بدون اتحاد کارگری، امکان بازتولید سندیکاها و اتحادیههای مستقل کارگری وجود ندارد.»
جنبش دانشجویی ایران باید به این خودآگاهی برسد که مساله تشکلیابی سراسری دانشجویان ایران یک امر درونی و دینامیزم است که باید به صورت دینامیک توسط خود دانشجویان به انجام برسد. لذا هرگز نباید با تکیه استراتژیک کردن بر تشکیلات زرد حکومتی در دانشگاههای کشور، اراده تحولگرایانه و سازمانگرایانه خود را تسلیم تشکیلات زرد حکومتی در دانشگاههای پادگانی شده رژیم مطلقه فقاهتی بکنیم.
12 – از آنجائیکه مضمون و جوهر حرکت جنبش دانشجوئی ایران سیاسی میباشد، لذا تشکلیابی جنبش دانشجوئی هم باید در همین رابطه شکل بگیرد. آنچه در این رابطه باید برای جنبش دانشجوئی به عنوان اصول تشکلیابی مطرح باشد اینکه:
اولاً جنبش دانشجویی ایران، جنبش است نه حزب و سازمان سیاسی، بنابراین مجبور است که تنها در چارچوب محورهای جنبشی سازماندهی شوند.
ثانیاً سازماندهی و تشکلدهی جنبشی آنها باید صورت دینامیکی و درونی داشته باشد نه مکانیکی، یعنی توسط سازمانهای بیرون از جنبش، چراکه اگر تشکلدهی دانشجویان صورت برونی به وسیله سازمانهای سیاسی بیرون از جنبش صورت بگیرد، آن سازمانها و جریانها و جناحها و احزاب بیرون از جنبش در راستای حرکت خود به سازماندهی جنبش دانشجوئی میپردازند؛ و طبیعی است که در آن صورت، تازه «تشکلیابی جنبش دانشجوئی، صورت حزبی دارد نه جنبشی.»
ثالثاً تشکلیابی جنبش دانشجوئی امری سیال و ذومراتب میباشد، برعکس سازماندهی حزبی که امری ثابت و پایدار است؛ یعنی به موازات اعتلا و رکود و حرکت جنبش دانشجویی، سازماندهی و تشکیلات دانشجویی تغییر میکنند؛ و همین تغییر باعث میگردد تا سازماندهی دانشجویان صورت افقی داشته باشد نه عمودی.
رابعاً جنبش دانشجویی ایران باید بدانند که ما در عصری قرار داریم که میتوانیم توسط فضای مجازی، فضای واقعی را سازماندهی کنیم و به حرکت درآوریم. بنابراین توجه به جایگاه فضای مجازی در عرصه حرکت آفرینی جنبش دانشجویی حائز اهمیت فراوانی میباشد.
13 - فونکسیون اصلی جنبش دانشجوئی ایران در عرصه پیوند با جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران و جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین، شکستن توازن قوا به سود جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران میباشد. چرا که تا زمانیکه توازن قوا به سود جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران تغییر نکند، امکان موفقیت برای مبارزه و فعالیت علنی و مستقل و پایهدار جنبشهای اردوگاه مستضعفین ایران وجود نخواهد داشت. علیهذا، جنبش دانشجوئی ایران به عنوان صفشکن نقش اصلی و محوری در تغییر توازن قوا به سود جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران دارد؛ و شاید اگر در این رابطه داوری کنیم که جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین در جامعه ایران از زمانی ظهور و تکوین پیدا میکند که توازن قوا به سود جنبشهای اردوگاه مستضعفین ایران تغییر کنند، داوری به گزافی نباشد.
پر پیداست که بزرگترین مسئولیت و رسالت جنبش دانشجوئی ایران مدیریت این پروژه میباشد؛ و البته در اجرای این رسالت، جنبش دانشجوئی ایران باید توجه داشته باشند که اگر باور دارند که یک جنبش پیشرو هستند نه پیشگام و پیشاهنگ، باید این پیشروئی خود را به صورت ایجاد تغییر توازن قوا به انجام برسانند. نکته کلیدی که در این رابطه جنبش دانشجوئی ایران باید به آن عنایت داشته باشند اینکه جهت صفشکنی و تغییر توازن قوا باید به صورت «پیشگامی عمل کنند نه پیشاهنگی.»
توضیح آنکه از خودویژگیهای جنبش دانشجویی ایران این است که در عرصه صفشکنی و تغییر توازن، فوراً دچار آنتاگونیست در مبارزه با رژیم مطلقه فقاهتی میشوند که این آنتاگونیست کردن مبارزه، علاوه بر اینکه باعث میگردد تا هزینه مبارزه برای جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین بالا برود، بسترساز سکتاریست جنبش دانشجوئی ایران نیز میگردد؛ که این موضوع، ما بارها در عرصه مبارزه اجتماعی تجربه و آزمایش کردهایم که آخرین بار آن در سال 88 بود که به موازات حاکمیت چتر اختناق و بگیر و ببند و کشتار و شکنجه و برپائی کهریزکها و اوینها توسط هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی، یعنی حزب پادگانی خامنهای به خصوص در تابستان 88 جنبش دانشجوئی به صورت «عکسالعملی» به یکباره از فرایند دموکراتیک مبارزه خود با حزب پادگانی خامنهای، وارد فرایند آنتاگونیست شد. بدون آنکه قبل از آن محاسبه کرده باشد که آیا جنبش اجتماعی و مردم ایران در آن شرایط توان مبارزه آنتاگونیست دارند یا نه؟ در نتیجه این اشتباه جنبش دانشجوئی در سال 88 باعث گردید تا به یکباره با اتخاذ استراتژی پیشاهنگی فاصله عمیق بین جنبش دانشجوئی و مردم ایران ایجاد بشود؛ و دانشجویان به عنوان قهرمان وارد میدان بشوند و گرفتار سکتاریست گردند.
بنابراین نکته مهمی که در این رابطه جنبش دانشجویی باید به صورت جدی به آن عنایت داشته باشد، اینکه «اگر جنبش دانشجوئی یک جنبش پیشرو است، نه جنبش پیشگام» ولی در عرصه مبارزه اجتماعی در چارچوب وظایف دموکراتیک خود باید به صورت پیشگامی عمل کند، نه به صورت پیشاهنگی، تا با پائین آوردن هزینه مبارزه، شرایط برای اعتلای دموکراتیک و سوسیالیستی، جنبشهای دیگر اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران فراهم سازند.
14 - جنبش دانشجوئی ایران باید عنایت داشته باشند که در عرصه پیوند با جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران نباید ارادهمحور و ولانتاریستی عمل کنند؛ یعنی نباید اراده خودش را به جای اراده جنبشهای دیگر اعم از جنبش زنان، یا جنبش معلمان، یا جنبش کارگران، یا جنبش مزدبگیران و غیره قرار دهند. لذا علاوه بر اینکه جنبش دانشجوئی در این رابطه باید «عاملمحور» باشند، یعنی «اعتقاد داشته باشند که هر گونه تغییری در جامعه ایران تنها توسط نیروهای همین جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران قابل انجام است نه نیروهای برونی و بیگانه»، در راستای این رویکرد دینامکی (نه مکانیکی) خود به این جنبشها باید به اراده جمعی خود این جنبشها بهاء بدهند نه به اراده خود دانشجو، یعنی هرگز اراده خود را جایگزین اراده جمعی آن جنبشها نکنند و پیوسته به این حقیقت اعتقاد داشته باشند که «سختترین کار آنها در این رابطه فعال کردن اراده جمعی جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران میباشد.»
برای فهم این مهم تنها کافی است به ارزیابی رویکردهای پیشاهنگی جنبش سیاسی ایران در این زمان بپردازیم که چگونه توسط رویکرد پیشاهنگی و بروننگری و مکانیکی جهت تغییر و تحول در جامعه امروز ایران، به جای اینکه آنها به پتانسیل درونی جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بها بدهند، به دخالت قدرتهای جهانی و در رأس آنها دخالت و حمله نظامی امپریالیسم آمریکا چشم دوختهاند؛ و توسط اعتقاد به این رویکرد پیوسته جهت دخالت نظامی قدرتهای متروپل و در رأس آنها امپریالیسم آمریکا در ایران، روزشماری میکنند تا مثلاً با سرنگون کردن رژیم مطلقه فقاهتی، مانند آنچه که در حمله به کشور عراق و سرنگون کردن صدام به انجام رسید و امپریالیسم آمریکا دو دستی قدرت آماده را تحویل شیعیان و رژیم مطلقه فقاهتی داد، قدرت در ایران را تحویل آنها بدهند. پر واضح است که در رأس جریانهائی که امروز در این چارچوب حرکت میکنند، سازمان مجاهدین خلق قرار دارد که تلاش میکنند تا با آلترناتیو نشان دادن خود در برابر قدرتهای امپریالیستی جهانی و در رأس آنها امپریالیست آمریکا و بسترسازی برای حمله نظامی آمریکا به ایران، شرایط برای انتقال مکانیکی قدرت به خود مثل عراق فراهم سازند. البته همه این اشتباه و انحراف سازمان مجاهدین خلق معلول همان رویکرد پیشاهنگی و برونگرایانه 50 سال گذشته آنها میباشد؛ که باعث کم بها دادن پتانسیل جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران و جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین میشود.
ادامه دارد