به مناسبت بزرگداشت قیام 18 تیرماه 78 جنبش دانشجوئی

علل و دلایل کاهش مطالبات جنبش دانشجوئی ایران – قسمت هشتم

 

ه – فرایند پنجم فرقه‌گرایانه جنبش دانشجوئی ایران از 22 بهمن 57 تا کودتای فرهنگی بهار 59 ادامه داشت، در این فرایند گرچه با ظهور و حاکمیت روحانیت و خمینی بر انقلاب ضد استبدادی 57 جریانی جدید در عرض جریان‌های فرقه‌گرایانه جنبش دانشجوئی ایران به وجود آمده بود و این جریان چهار اسبه از طرف تمامی نهادهای حکومت فقاهتی حاکم حمایت و ساپورت می‌شدند، با همه این تعاریف، جنبش دانشجوئی کپی‌برداری همزمان از چهار فرایند قبلی خود در عرصه فرقه‌گرائی بود. بطوریکه اگر داوری کنیم که در فرایند پنجم اصلاً جنبش دانشجوئی ایران به صورت مطلق بدل به فرقه‌های سیاسی چریک‌گرا و ارتش خلقی و تحزب‌گرایانه لنینیستی در سه مؤلفه مذهبی و غیر مذهبی و ملی شده بودند، داوری گزافی نکرده‌ایم، چراکه در فرایند پنجم اصلاً جنبش دانشجوئی نیست شد و بدل به فرقه‌های رنگارنگ برونی گردید؛ و همین فرقه‌ای‌گرائی افراطی فرایند پنجم بود که بستر جهت کودتای سیاه فرهنگی رژیم مطلقه فقاهتی فراهم کرد.

یادمان باشد که رژیم مطلقه فقاهتی در فرایند پنجم، خود آتش بیار معرکه شده بود و توسط سناریوی‌های مثل خیمه شب بازی اشغال سفارت آمریکا در 13 آبان 58 تحت لوای دانشجویان خط امام، بسترسازی جهت کودتای سیاه فرهنگی بهار 59 رژیم مطلقه فقاهتی می‌کردند.

و – فرایند ششم فرقه‌گرایانه جنبش دانشجویی ایران از بعد بازگشائی دانشگاه‌ها در سال 63 تا خرداد 76 بود. در این فرایند از آنجائیکه طبق سناریوی حسین حاجی فرج دباغ تمامی آبشخورهای ذهنی و عینی اپوزیسیون‌ساز جنبش دانشجوئی ایران ریشه کن شده بود و تمامی قدرت سازمان‌گری نهادهای دانشجوئی در خدمت نهادهای زرد حکومتی از انجمن‌های اسلامی زرد حکومتی گرفته تا تحکیم وحدت قرار داشت و هیچ منفذی ذهنی و عینی برای دگراندیشان اعم از مذهبی و غیر مذهبی و ملی باقی نگذاشته بودند و دانشگاه پادگانی و امنیتی به عنوان یک تریبون در خدمت رژیم مطلقه فقاهتی قرار داشت و تمامی نیروهای گذشته جنبش دانشجوئی ایران یا کشته در میدان و یا اسیر زندان‌های و هجرت کرده و خانه بدوش در کشورهای بیگانه می‌گذراندند، دانشگاه در غیبت جنبش دانشجوئی دوران فرایند ششم خود را در سال‌های سرکوب و اختناق و سیاه دهه 60 که نه تنها در تاریخ ایران بی‌بدیل می‌باشد بلکه در تاریخ بشر بی‌نظیر بوده است، طی کردند؛ اما جنبش دانشجوئی ایران در آن سال‌های سیاه و وحشت و سرکوب و اختناق دهه 60 به خوبی می‌دانستند که باید کارها را از صفر آغاز نمایند چراکه در دانشگاه آن زمان:

در مزارآباد شهر بی‌تپش / وای جغدی هم نمی‌آمد بگوش

خشمناکان بی‌خروش و بی‌فغان / دردمندان بی‌فغان و بی‌خروش

مشت‌های آسمان‌کوب قوی / وا شدند گونه‌گون رسوا شدند

در مزارآباد شهر بی‌تپش / داراها بر چیده خونها شسته‌اند

جای خشم و کین عصیان توده‌ها / پشکبن‌های پلیدی رسته‌اند

 

اما در میان آن پشکبن‌های پلید غربال شده دهه 60، جنبش دانشجویی به آهستگی تصمیم گرفت تا مانند ققنوس از دل خاکستر کودتای فرهنگی دهه 60 توسط رژیم مطلقه فقاهتی شراره آتش خویش را برای مردم ایران به نمایش بگذارد.

بنابراین در فرایند ششم فرقه‌گرائی جنبش دانشجویی ایران به علت غیبت جنبش دانشجویی، «فرقه‌گرائی در عرصه تشکیلات بدلی زرد دست‌ساز رژیم مطلقه فقاهتی، ظهور پیدا کرد. بطوریکه هر جریان و فرقه می‌کوشیدند تا با توسل به فردی یا جمعی در حاکمیت، چتر مذهبی به حرکت خود بدهند و همین امر باعث گردید تا بر خلاف سناریوی از پیش تعیین شده دستگاه کودتای فرهنگی رژیم مطلقه فقاهتی و در رأس آنها حسین حاجی فرج دباغ - عبدالکریم سروش - (ضلع سوم مثلث شوم و سیاه جهانی ضد شریعتی: 1- سید حسین نصر، 2- داریوش شایگان، 3- حسین حاجی فرج دباغ) که فکر می‌کردند، تشکیلات دست‌ساز دو گانه‌شان (1- تحکیم وحدت، 2- انجمن‌های اسلامی) تا آخر می‌توانند بدون شکاف به پیش بروند و به عنوان بازوی سرکوب جنبش دانشجویی بازتولید شده در خدمت دستگاه‌های امنیتی رژیم درآیند، در ابتدا همین تشکیلات زرد دست‌ساز حکومتی دچار تفرقه و تشتت شد و همین فرقه‌گرائی درون تشکیلات زرد حکومتی دست‌ساز دستگاه کودتای سیاه فرهنگی باعث گردید تا شرایطی جدید جهت بازتولید جنبش اپوزیسیون دانشجوئی، از دل این شکاف‌ها بوجود بیاید. آنچنانکه دیدیم که قیام تیرماه 78 مولود همین شکاف در نیروهای تشکیلات زرد تحکیم وحدت تحت عنوان‌های شاخه دانشگاه شیراز و دانشگاه علامه طباطبائی و غیره بود.

علی ایحال همین تفرقه‌گرائی دانشجوئی در غیاب جنبش دانشجوئی در فرایند ششم باعث گردید تا از دل تشکیلات زرد حکومتی دستگاه سیاه کودتای فرهنگی جنبش دانشجویی متولد گردد؛ که با تولد جنبش دانشجوئی در خرداد 76 فرایند هفتم فرقه‌گرایی جنبش دانشجوئی ایران آغاز شد.

ز – فرایند هفتم فرقه‌گرایی جنبش دانشجویی ایران که از خرداد 76 الی الان ادامه دارد، فرقه‌گرائی جنبش دانشجوئی ایران را وارد پارادایم جدیدی کرد، زیرا در فرایند هفتم، برعکس فرایندهای قبلی، دیگر جنبش دانشجوئی به عنوان یک جنبش اپوزیسیون نیست، چراکه «تعریف ما از اپوزیسیون مخالفت و مبارزه با حکومت‌های توتالیتر است»، لذا از آنجائیکه در فرایند هفتم جنبش بازتولید شده، این جنبش گرچه نسبت به جناحی از جناح‌های درون حکومت مطلقه فقاهتی موضع و زاویه دارد، اما از آنجائیکه جنبش دانشجویی در این فرایند طولانی بیست ساله فرایند هفتم با رژیم مطلقه فقاهتی، «در کل موضع‌گیری و زاویه ندارد»، در نتیجه همین امر باعث گردیده است تا فرایند بیست ساله هفتم فرقه‌گرائی جنبش دانشجوئی، فرایند غیر اپوزیسیون باشد.

البته یادمان باشد که این داوری ما نسبت به حرکت غالب جنبش دانشجویی ایران می‌باشد وگرنه در رابطه با جریان‌های مغلوب جنبش دانشجویی ایران، به خصوص از بعد از خرداد 88، داوری ما بر این امر قرار دارد که در جنبش دانشجویی در فرایند هفتم جریان‌های مغلوب اپوزیسیون فراوان وجود دارد؛ که البته موظفیم در باب این جریان‌های مغلوب هم آسیب‌شناسی بکنیم.

باری، نخستین خودویژگی غالب جنبش دانشجوئی در فرایند هفتم، «غیر اپوزیسیون بودن» این جنبش می‌باشد که توسط آن جنبش دانشجوئی ایران در 20 سال گذشته عمر فرایند هفتم خود تلاش کرده است تا با حرکت در شکاف بین جناح‌های درون حکومت حرکت نماید. تا شاید توسط حمایت از جناحی از حکومت، بتوانند به مطالبات خود دست پیدا کنند؛ که صد البته از آنجائیکه جنبش دانشجویی در این فرایند در «نماد اپوزیسیون رژیم مطلقه فقاهتی ظاهر نشده است»، همین امر باعث گردیده است تا در چارچوب حرکت در شکاف بین جناح‌های درونی حکومت، جهت دستیابی به مطالبات خود، این جنبش در پروسه زمان، جهت انطباق خود با مطالبات آن جناحی که از آن حمایت می‌نماید، رفته رفته از مطالبات سیاسی خود صرفنظر نماید و عَلم مطالبات سیاسی جناحی از حکومت که از او دفاع می‌کنند، بلند نمایند؛ که این موضوع اوج فاجعه می‌باشد، چراکه در همین رابطه در جریان انتخابات دولت دوازدهم دیدیم که جنبش دانشجوئی در حمایت از شیخ حسن روحانی دیگر مطالباتی جز همان مطالبات شیخ حسن روحانی نداشت.

16 - جنبش دانشجوئی برای اینکه بتواند از آسیب‌های فرقه‌گرایی و غیر اپوزیسیونی و رویکرد برون‌گرائی و سازمان‌گری هرمی و یکطرفه مکانیکی نجات پیدا کند، باید تلاش کند تا با «استحاله جنبش فرقه‌گرایانه دانشجویی به جنبش اجتماعی دانشجوئی»، این جنبش را در جایگاه تاریخی خود قرار دهد. برای اینکه جنبش دانشجوئی در این شرایط بحرانی بتواند «جنبش فرقه‌گرایانه دانشجوئی را بدل به جنبش اجتماعی دانشجوئی بکنند، باید اقدام به پروژه‌ای بکنند که اصول این پروژه عبارتند از:

الف – تغییر مکانیزم هرمی سازمان‌گری تشکیلات درونی خود، از صورت دسپاتیزم و یکطرفه و از بالا به پائین و مکانیکی و غیر دیالکتیکی هرمی، به صورت تشکیلات موازی و غیر متمرکز و دینامیک و دیالکتیکی و دو طرفه افقی. به عبارت دیگر جنبش دانشجویی در عرصه تشکیلات درونی خود باید به این حقیقت واقف شود که «جنبش دانشجوئی یک جنبش است نه یک حزب سیاسی یا جریان چریکی و ارتش خلقی و جناحی از درون رژیم مطلقه فقاهتی

ب – برای اینکه جنبش دانشجویی ایران بتواند از صورت یک جنبش فرقه‌گرایانه، به یک جنبش دانشجوئی اجتماعی استحاله پیدا کند، باید به موازات جداسازی خود از ائتلاف و پیوند و اتحاد با جناح‌های درونی حکومت مطلقه فقاهتی، توسط اعتلای مطالبات سیاسی خود در پیوند با جنبش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، خود را در «جایگاه اپوزیسیون رژیم مطلقه فقاهتی قرار دهند»؛ و به این حقیقت آگاهی پیدا کنند که تا زمانیکه جنبش دانشجوئی ایران در جایگاه اپوزیسیون نسبت به رژیم مطلقه فقاهتی قرار نگیرند، این جنبش نمی‌تواند از موضع فرقه‌گرایانه گذشته خود به جایگاه اجتماعی روی آورد. چراکه آنچنانکه چه‌گوارا می‌گوید: «برای اینکه یک جریان بتواند جنبشی و اجتماعی بشود، وظیفه ندارد تا در صف بایستد، بلکه موظف است تا آن صف را بر هم بزند

ج - جنبش دانشجویی ایران اگر می‌خواهد از حالت فرقه‌گرایانه گذشته خود وارد فرایند اجتماعی شدن بشود، باید از حالت انفعالی و دنباله‌روی و برون‌نگری گذشته خود خارج بشود و توسط «برخورد فعال» در عرصه حرکت تحول‌خواهانه اجتماعی، بتواند با پیوند با جنبش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، در چارچوب استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرانه جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین، حرکت نماید؛ زیرا تا زمانیکه حرکت جنبش دانشجوئی ایران در راستای پیوند با جنبش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین نباشد و در چارچوب استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین حرکت نکند، نمی‌تواند جنبش دانشجوئی فرقه‌ای به جنبش دانشجوئی اجتماعی بدل گردد.

د – اگر جنبش دانشجوئی ایران در این شرایط توسط «تئوری استحاله تشکیلات هرمی به تشکیلات افقی» می‌خواهد به استحاله جنبش دانشجویی از صورت فرقه‌گرایانه به صورت جنبش اجتماعی استحاله نماید، باید عنایت داشته باشند که برای این منظور در عرصه نظری، حتماً باید در عرصه عملی یک مدل ارائه نمایند؛ و بدون ارائه مدل در عرصه عینی و واقعی هرگز توسط تئوری‌های نظری نمی‌توانند کاری به پیش ببرنند. لذا در رابطه با ارائه مدل است که جنبش دانشجوئی باید قبل از هر چیز، مدل‌های هرمی تشکیلات پیشاهنگی چریکی و ارتش خلقی در طول 46 سال گذشته و تشکیلات تحزب‌گرانه استالینیستی و لنینیستی حزب توده از شهریور 20 الی یومنا هذا به چالش بکشد تا توسط آن بتواند «مدل پیشروئی و مدل جنبشی و مدل اجتماعی» از جنبش دانشجویی امروز ارائه کنند.

ه – برای دستیابی به جنبش دانشجوئی اجتماعی، به جای جنبش دانشجوئی فرقه‌گرایانه فعلی، جنبش دانشجوئی باید بداند که سازماندهی جنبشی با سازماندهی حزبی تفاوت دارد، چراکه «مبنای سازماندهی جنبشی باید موازی و افقی و علنی و دینامیک و دو طرفه و با عبور از زندگی گروه‌های اجتماعی به صورت دیالکتیکی و در عرصه پراتیک اجتماعی در راستای حرکت تحول‌خواهانه در آن جامعه صورت بگیرد، در صورتی که مبنای سازماندهی حزبی عمودی و هرمی و حرفه‌ای می‌باشد». به عبارت دیگر در سازماندهی جنبشی هدف این است که ماشین تشکیلات توسط پتانسیل دینامیک خود حرکت نماید، در صورتی که در سازماندهی حزبی تلاش آن است که ماشین تشکیلات توسط هل دادن از پشت به حرکت درآوریم.

فراموش نکنیم که در عرصه سازمان‌گری جنبشی و اجتماعی جامعه ایران، مردم ایران در شکل اکثریت توسط انتخاب سیاسی و انتخاب اجتماعی به خودآگاهی طبقاتی و خودآگاهی اجتماعی و خود آگاهی سیاسی دست پیدا می‌کنند، نه توسط آگاهی مجرد و آکادمیکی خارج از زندگی روزمره خود.

و - برای دستیابی به جنبش دانشجویی اجتماعی به جای جنبش فرقه‌گرایانه فعلی دانشجوئی ایران، جنبش دانشجویی ایران باید عنایت داشته باشد که به صورت «عکس‌العملی و واکنشی» در برابر حاکمیت و جنبش سیاسی و مردم عمل نکند چراکه هر گونه برخورد واکنشی و عکس‌العملی جنبش دانشجوئی، چه در برابر جناح‌های درونی حاکمیت مطلقه فقاهتی باشد و چه در برابر جنبش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران باشد و چه در برابر جریان‌ها و احزاب سیاسی جامعه ایران باشد، به هر حال (حرکت عکس‌العملی و واکنشی جنبش دانشجوئی) باعث افتادن در ورطه پوپو لیسم می‌شود.

بی‌شک آفت پوپولیسم برای جنبش دانشجویی ایران کمتر از آفت تشکیلات هرمی و آفت برون‌نگری و آفت فرقه‌گرائی نیست، چراکه افتادن جنبش دانشجویی در ورطه پوپولیسم باعث می‌گردد تا جنبش دانشجوئی گرفتار آفت روزمرگی و پراگماتیست و گرفتار بی‌برنامگی بشود. برای مثال در چارچوب «رویکرد پوپولیستی»، جنبش دانشجویی ایران موظف می‌شود تا در مطالبات خود، «مبارزه با فقر قراردهد، نه مبارزه با نابرابری‌ها»، فراموش نکنیم که مبارزه با فقر با مبارزه با نابرابری‌های اقتصادی و حقوقی متفاوت می‌باشد. چراکه مبارزه با فقر یک مبارزه غیر سوسیالیستی می‌باشد، در صورتی که مبارزه با نابرابری‌های حقوقی و اقتصادی، یک مبارزه سوسیالیستی است.

 

پایان

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری