«جنبش زنان ایران» در مسیر «رهائی» - قسمت هشتم

 

ع – نیاز استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه و تحزب‌گرایانه جنبشی در راستای دستیابی به «جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین» به جنبش زنان ایران به عنوان «جنبش پیشرو» (به جای جنبش پیشاهنگ و جنبش پیشگام) در شرایط پراکندگی امروز حاکم بر جنبش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران.

ف – تجربه جایگاه پیشرو بودن جنبش زنان ایران در سال 57، برعکس جایگاه پیشاهنگ زنان ایران در چهار دهه پیشاانقلاب بهمن ماه 57 (یعنی از شهریور 20 تا بهمن ماه 57).

ص – نیاز «دموکراسی – سوسیالیستی» شریعتی به عنوان یک نظام اجتماعی (نه به عنوان یک شکل حکومتی، آنچنانکه طرفداران لیبرالیست شریعتی مطرح می‌کنند) به «عدالت جنسیتی جهت مبارزه با نابرابری‌های اقتصادی و نابرابری‌های اجتماعی و نابرابری‌های سیاسی موجود در جامعه امروز ایران» و «مبارزه با فقر اقتصادی و فقر فرهنگی موجود در جامعه امروز ایران.»

ق - نیاز «دموکراسی – سوسیالیستی» شریعتی (نه سوسیال دموکراسی سرمایه‌داری) به کنترل از پائین توسط «جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین» در عرصه استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرانه و تحزب‌گرایانه جنبشی و نیاز پیوند جنبش زنان ایران در راستای تکوین جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین با شاخه‌های دیگر جنبش‌ها در اردو گاه بزرگ مستضعفین ایران.

ر – نیاز راه رسیدن به «دموکراسی – سوسیالیستی» شریعتی به عبور از مسیر:

1 - دموکراسی سیاسی

2-  دموکراسی اقتصادی

3 - دموکراسی معرفتی، جهت اولویت مبارزه با نابرابری‌های موجود در جامعه امروز ایران، نسبت به مبارزه مکانیکی با فقر  (که خلاف آن عامل ظهور هیولای پوپولیسم در جامعه ایران توسط هژمونی جنبش 18 میلیون نفری حاشیه‌نشینان شهری می‌شود).

ش – نیاز کالازدائی کردن از نیروی کار زحمتکشان ایرانی (که در رأس آنها نیروی کار زن ایرانی قرار دارد)، به پیوند سوسیالیست با دموکراسی و آزادی در عرصه مبارزه عدالت‌طلبانه و آزادی‌خواهانه «دموکراسی – سوسیالیستی» شریعتی و اولویت یافتن عدالت جنسیتی جهت مبارزه با آپارتاید جنسیتی در عرصه مبارزه «دموکراسی – سوسیالیستی» در ایران امروز به علت حاکمیت 38 ساله رژیم مطلقه فقاهتی.

ت - با عنایت به اینکه رمز موفقیت جنبش زنان ایران در شرایط فعلی (اختناق و استبداد حاکم بر جامعه ایران توسط رژیم مطلقه فقاهتی):

اول – در گرو «سازماندهی زنان ایران» بر محور مطالبات بی‌واسطه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آنها می‌باشد.

دوم – در گرو «سمتگیری سازمان‌گری جنبش زنان ایران» در جهت «ایجاد تشکل‌های پایدار و مستقل زنان ایران» و برتری نسبت به تشکل‌های زرد حکومتی می‌باشد.

سوم – توسط «حضور سازمان یافته زنان ایران در شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی» جهت اطلاع رسانی و سازمان‌گری و فراخوانی‌های سراسری حول مطالبات بی‌واسطه روزمره شکل می‌گیرد.

چهارم – در گرو «هم‌گرائی جنبش زنان ایران» با بخش‌های مختلف جنبشی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌باشد.

ث - حضور فراگیر و سراسری زنان ایران در جنبش‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، اعم از جنبش کارگران و جنبش معلمان و جنبش دانشجویان و جنبش مزدبگیران و جنبش حاشیه‌نشینان و جنبش‌های مختلف قومی و مذهبی باعث گردیده است تا جنبش زنان ایران در لوای شعار «تساوی حقوق زن و مرد» در این تندپیچ تاریخی به صورت تنها حلقه واسطه بین همه جنبش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران درآیند.

خ - نقش جایگاه حقوق سیاسی زنان ایران اعم از:

1 - حق انتخاب کردن

2 - حق انتخاب شدن در تحقق دموکراسی سیاسی در جامعه که بدون آن امکان تحقق دموکراسی سیاسی در جامعه:

اول – فقه‌زده،

دوم – سنت‌زده،

سوم – استبدادزده ایران وجود ندارد.

چهارم - پتانسیل شعار «تساوی حقوق زن و مرد» در عرصه بسیج‌گری توده‌های محروم و جنبش‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در این تندپیچ حساس تاریخ فعلی جامعه ایران.

ض - حضور فراگیر زنان ایران در عرصه سه استراتژی:

1 - پیشاهنگی (از شهریور 20 تا بهمن 57).

2 - عرصه پیشگامی (از سال 47 تا 51 در حسینیه ارشاد شریعتی).

3 - عرصه پیشروئی (در سال 57).

ظ – از آنجائیکه در جامعه فقه‌زده و استبدادزده و سنت‌زده امروز ایران، مؤلفه برابری بر مؤلفه فقر اولویت پیدا کرده است و بدون برخورد ساختاری امکان برخورد با نابرابرهای اجتماعی و نابرابری‌های اقتصادی و نابرابرهای سیاسی وجود ندارد و با عنایت به اینکه، برخورد مکانیکی با فقر خارج از چارچوب برخورد با نابرابری‌ها، به علت جمعیت 18 میلیون نفری حاشیه‌نشینان شهری و جمعیت 5 میلیون نفری حاشیه‌نشینان در تهران، بسترساز ظهور هیولای پوپولیسیم می‌شود و از آنجائیکه، بدون رویکرد دموکراسی – سوسیالیستی شریعتی امکان برخورد همزمان با نابرابری‌ها و فقر وجود ندارد (چراکه تنها توسط دموکراسی - سوسیالیستی شریعتی (نه دموکراسی سرمایه‌داری یا لیبرال دموکراسی) است که امکان برخورد با فقر اقتصادی و فقر فرهنگی در چارچوب مبارزه با نابرابری‌های سیاسی و نابرابری‌های اقتصادی و نابرابری‌های اجتماعی ممکن می‌شود؛ و به دلیل اینکه تبعیض جنسیتی بین زن و مرد در 38 عمر رژیم مطلقه فقاهتی (که ریشه در ساختار اسلام هزار ساله فقاهتی شیعه و سنی دارد) در جامعه امروز ایران، به عنوان سرلوحه نابرابری‌های اجتماعی و نابرابری‌های سیاسی و نابرابری‌های اقتصادی می‌باشد و با عنایت به اینکه به علت «ریشه فقاهتی تبعیض جنسیتی» امکان عقب‌نشینی رژیم مطلقه فقاهتی در برابر شعار «تساوی حقوق و زن و مرد» جنبش زنان ایران وجود ندارد، همه عوامل فوق باعث گردیده است تا در زمان فعلی شرایط جهت پیشرو شدن جنبش زنان ایران در اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران فراهم باشد.

2 - خودویژگی شرایط فیزیولوژی و بیولوژی زنان علی العموم که عاملی شده است تا در چرخه استمرار خلقت، بار بازتولید نسل انسان، بر عهده زن استوار گردد، علیهذا، همین موضوع شرایط خودویژه زنان باعث گردیده است که به موازات «ورود تاریخ بشر در گردونه طبقاتی»، زن در چارچوب وظیفه بازتولید نسل انسان، در مرحله بعد گرفتار ستم مظاعف جنسیتی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی هم بشود. چراکه از آنجائیکه، به موازات تکوین و ظهور حکومت‌ها در عرصه تاریخ طبقاتی، قدرت زور یا دستگاه حکومت و دولت در خدمت طبقه حاکمه جهت استثمار و بهره‌کشی بیشتر تولیدکنندگان یا نیروی کار در آمد، از آنجائیکه جنس زن حداقل به عنوان 50% جمعیت جامعه بشری در فرایندهای مختلف، در چرخه نظام طبقاتی هم به عنوان نیروی کار در کنار تولید نسل قرار گرفت، لذا بهره‌کشی از زنان در عرصه تاریخ طبقاتی بشر دو چندان گردید. چراکه از همان زمان تکوین زن تاریخی در عرصه جامعه طبقاتی بشر، منهای بهره‌کشی و استثمار از زنان به عنوان نیروی کار نظام طبقاتی، همین وظیفه بازتولید نسل انسانی به عنوان یک وظیفه دوم بر دوش زنان قرار گرفت و جنس زن در این رابطه مجبور بود تا علاوه بر کار اقتصادی برونی در عرصه خانواده، به عنوان تنها نیروی کار تمامی وظایف درون خانواده ملکولی، اعم از وظایف و رنج و سختی فیزیولوژی تولید نسل و وظایف خانه‌داری و وظایف پرورش و تربیت نسل در خانواده بسته ملکولی نظام‌های ماقبل سرمایه‌داری یا خانواده باز اتمی نظام سرمایه‌داری به عهده زن بود.

باری در این رابطه است که زن به عنوان نوع انسان از همان آغاز تکوین تاریخ طبقاتی بشر گرفتار ستم مضاعف اقتصادی و اجتماعی شد؛ و اوج فاجعه آن جا شکل گرفت که توسط اصحاب تزویر، جهت تحمیل و توجیه این ستم مضاعف بر زنان، نابرابری جنسیتی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی فوق در چارچوب «توجیه آسمانی و فلسفی و مذهبی و حتی عرفانی و در نهایت فقهی برای زنان تبیین مذهبی و فلسفی و فقهی و حتی عرفانی گردید»؛ و توسط آن، ستم مضاعف حاکم بر زنان به عنوان امری مقدر شده از قبل توسط آسمان تعریف کردید.

از اینجا بود که همزمان در تمامی تکست‌های مذهبی و فلسفی و عرفانی و فقهی بشر از قرن‌ها قبل از میلاد، دو گانگی جنسیتی زن و مرد و موضوع زن به عنوان جنس غیر از انسان و موضوع استخدام زن در خدمت مرد و غیره، مشروعیت آسمانی و فلسفی و مذهبی و کلامی و عرفانی پیدا کرد. آنچنانکه در این رابطه دیگر تفاوتی بین اندیشه‌های فلسفی افلاطون و ارسطو و اندیشه‌های مذهبی تحریف شده ادیان ابراهیمی و اندیشه‌های عرفانی هند شرقی تا عرفان تحریف مسیحیت و مسلمانان نمی‌کرد؛ زیرا تمامی این رویکردهای زن‌ستیزانه علاوه بر مشروعیت بخشیدن ستم مضاعف زنان و علاوه بر تحمیل یکطرفه مردسالاری بر زنان، «جنس زن بیگانه از جنس مرد و به صورت غیر انسانی تبیین و تعریف می‌کردند.»

بدین ترتیب بود که جنس زن در عرصه تاریخ طبقاتی بشر منهای ستم‌های مضاعف اجتماعی و سیاسی و اقتصادی گرفتار ستم فرهنگی نیز شد. چراکه در اینجا به عنوان نمونه برای فهم این ستم فرهنگی تحمیل شده بر زنان تنها کافی است که در 38 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی، ستم فرهنگی و فقاهتی تحمیل شده بر زنان ایران را بازشناسی نمائیم. بی‌شک اگر می‌بینیم که در جریان کمپین یک میلیون امضایی زنان ایران، موضوع نامه فوق تنها شامل «چند موضوع ساده فقهی و قضایی می‌باشد»، نباید در این رابطه گرفتار قضاوت‌های سطحی در رابطه با مبارزه جنبش زنان ایران بشویم، زیرا اگر بپذیریم که ریشه تمامی نابرابری‌های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی حاکم بر زنان ایران در 38 گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی، در ساختار فقهی اسلام فقاهتی نهفته است و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در 38 سال گذشته توسط اسلام فقاهتی بوده است که «این نابرابرهای جنسیتی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی بر زن ایرانی تحمیل کرده است» و از آنجائیکه که «ریشه فرهنگی این نابرابری‌های تحمیل شده بر زن ایرانی، مبنای زیرساختی در اسلام فقاهتی دارد» هرگز امکان عقب‌نشینی رژیم مطلقه فقاهتی در برابر شعار «تساوی حقوق زن و مرد» جنبش زنان ایران نیست؛ و هر گونه عقب‌نشینی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم «جهت نفی تبعیض جنسیتی بر زنان ایران در برابر شعار تساوی حقوق زن و مرد جنبش زنان ایران به مثابه فرو ریختن ستون خیمه اسلام فقاهتی دگماتیسم حاکم می‌باشد

اینهمه به عنوان یک نمونه باعث می‌گردد تا به جایگاه ستم فرهنگی تحمیل شده بر زنان در عرصه تاریخ طبقاتی پی ببریم؛ و به این نکته حساس عنایت پیدا کنیم که در میان مؤلفه‌های مختلف «تبعیض و نابرابری‌های تحمیل شده بر زنان، ستم فرهنگی از جایگاه خودویژه‌ای برخوردار شود». بطوریکه اگر در این رابطه داوری کنیم که «تا زمانیکه زنان (و از جمله زنان ایران) نتوانند خود را از ستم فرهنگی و ستم فقهی و ستم فلسفی و غیره نجات دهند، امکان رهائی آنها از نابرابری‌های تحمیل شده اقتصادی و اجتماعی و سیاسی وجود ندارد

ادامه دارد

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری