چرا «جنبش کارگری» یا «طبقه کارگران ایران» و «اقشار میانی» یا «طبقه متوسط شهری» در خیزش دی ماه 96 «غایب» بودند؟ - قسمت نهم

 

به هر حال آنچه را که می‌توان در باب خودویژگی‌های فرابحران مال‌باختگان در سال 96 به عنوان «عامل بسترساز خیزش دی ماه 96» مطرح کرد، شکستن «دو مطلق» امیر پرویز پویان توسط سونامی 20 میلیون نفری مال‌باختگان بود؛ زیرا سونامی جنبش 20 میلیون نفری مال‌باختگان در فرایند پیشاخیزش دی ماه 96 توانست هم «مطلق یاس توده‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران» را در فرایند رکودزده پساشکست جنبش سبز سال 88 درهم بشکند و هم توانست «مطلق شکست‌ناپذیری دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر حزب پادگانی خامنه‌ای را به بازی بگیرند» و این بزرگترین پیامی بود که «جنبش مال‌باختگان و خیزش دی ماه 96» برای جنبش پیشگامان اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران به همراه داشت که بر خلاف تمامی نظریه‌پردازی‌های گذشته، «تنها استراتژی و تاکتیکی که در جامعه ایران می‌تواند دو مطلق امیر پرویز پویان را (مطلق شکست‌ناپذیر دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر حزب پادگانی خامنه‌ای و مطلق یاس و رکود توده‌ها را) در هم بشکند، فقط و فقط لکوموتیو جنبش‌های دینامیک اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌باشد.

لذا هر گونه قهرمان‌سازی‌های جریان‌های پیشاهنگ از ارتش خلقی تا چریک شهر و روستا و کودتای نظامی و حمله برون مرزی امپریالیسم جهان‌خوار آمریکا و غیره در این رابطه آنچنانکه در نیم قرن گذشته شاهد بودیم، «سورنا را از دهان گشادش نواختن می‌باشد». لذا بدین ترتیب بود که حزب پادگانی خامنه‌ای در فرایند پساانتخابات دولت دوازدهم در سال 96 درست در زمانیکه احساس می‌کرد که توسط معامله و مصالحه با شیخ حسن روحانی توانسته است حاکمیت مطلقه خود را بیمه کند، در برابر سونامی 20 میلیون نفری جنبش مال‌باختگان، احساس بزرگترین خطر حیات 39 ساله حاکمیت رژیم مطلقه فقاهتی کرد، چراکه دریافت که توسط «جنبش آکسیونی و اعتراضی و سیاسی 20 میلیون نفری مال‌باختگان، سونامی‌ائی بر علیه حاکمیت مطلقه فقاهتی او به راه افتاده است که شامل طیفی از گروه‌های اجتماعی قاعده اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌باشد». لذا همین «طیفی بودن» و همین «جوشش از قاعده» یعنی گروه‌های اجتماعی از جامعه ایران که دیگر چیزی برای از دست دادن در مبارزه با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نداشتند، باعث گردید تا از آنجائیکه کاردهای غارت و فساد چند لایه‌ای سیستمی و ساختاری رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به استخوان آنها رسیده بود، به یکباره تمامی نهادهای اجرائی و مالی و تقنینی و قضائی و غیره رژیم مطلقه فقاهتی را به چالش بکشند، آنچنانکه حزب پادگانی خامنه‌ای به یکباره بزرگ‌ترین احساس خطر حیات خود را کرد.

در نتیجه جهت خاموش کردن این جنبش آکسیونی و اعتراضی و سیاسی، تمامی ترفندهای خود را از چاپ اسکناس تا چند نرخی کردن دلارهای نفتی در بازار داخلی و استقراض از بانک‌ها به کار گرفتند و برای اولین جلسات نشست سران سه قوه در این رابطه صورت روتین پیدا کرد؛ و البته هر چند حزب پادگانی خامنه‌ای توانست با این ترفندها بیش از 80% از سرمایه‌های اولیه این مال باختگان را مسترد نماید، ولی فونکسیون مهم و مثبتی که جنبش مال‌باختگان برای جامعه ایران و اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران به همراه داشت، ریزش ترس و شکست رکود حاکم بر اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بود. به این ترتیب که جنبش مال‌باختگان توانست دو مطلق «یاس و قدرت حاکم» را همزمان درهم بشکند؛ و رکود حاصل سرکوب جنبش سبز در سال 88 توسط حزب پادگانی خامنه‌ای که مدت 8 سال بود مانند ابر سیاهی بر اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران سنگینی می‌کرد، درهم بشکند؛ و همین درهم شکستن دو مطلق «ترس و قدرت حاکمیت» بود که باعث گردید تا استارت موتور خیزش دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در 90 شهر ایران زده شود و قاعده اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران به جوش آید. به طوریکه در این رابطه داوری ما بر این امر قرار دارد که اگر در سال 96 جنبش مال‌باختگان به صورت یک سونامی در شهرهای مختلف به راه نمی‌افتاد، اصلاً و ابداً توسط جنبش مطالباتی شش 9 ماهه سال 96 یا جنبش دادخواهانه و اعتصابی جامعه ایران امکان استارت خوردن موتور خیزش اعتراضی دی ماه 96 فراهم نمی‌شد.

ب - عدم حمایت دو بخش عظیم «طبقه کارگر و جنبش کارگری» از یک طرف و «اقشار میانی یا طبقه متوسط شهری» از طرف دیگر (از خیزش دی ماه 96) که البته خلاء حمایت این دو گروه بزرگ اجتماعی جامعه ایران باعث گردید تا با «پر رنگ شدن جایگاه و فونکسیون حاشیه‌نشینان 18 میلیون نفری کلان‌شهرهای ایران» در این خیزش، علاوه بر «محوری شدن مبارزه با فقر و گرانی و گرسنگی» با عنایت به اینکه 50 میلیون نفر از جامعه بزرگ ایران زیر خط فقر اعلام شده توسط بانک مرکزی رژیم مطلقه فقاهتی به سر می‌برند، همین محوری شدن شعار «مبارزه با فقر و گرانی و گرسنگی» در خیزش دی ماه 96 باعث گردید تا علاوه بر به «حاشیه رفتن شعار آزادی و شعار مرگ بر دیکتاتور» (این خیزش) و علاوه بر جایگزین شدن شعارهای سلبی به جای شعارهای ایجابی و اثباتی (در خیزش دی ماه 96)، پیوند بین دو جبهه «نان و آزادی» (در این خیزش) سست بشود، که البته فونکسیون سست شدن پیوند بین دو جبهه «نان و آزادی» (در خیزش دی ماه 96) باعث گردید تا «فاصله‌ای بین دو بخش قاعده و اقشار میانی یا طبقه متوسط شهری اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران ایجاد شود

البته از آنجائیکه در تحلیل نهائی حتی «مبارزه با فقر و گرانی و گرسنگی» (در خیزش دی ماه 96) به علت «جوهر سیاسی» این خیزش، «ماهیت ضد استبدادی» داشت، همین «جوهر ضد استبدادی» خیزش دی ماه 96 باعث گردید تا شرایط برای حضور گرایش‌های مختلف سیاسی فراهم بشود. هر چند که در تحلیل نهائی خود «مبارزه ضد استبدادی، یک مبارزه طبقاتی می‌باشد» اما فراموش نکنیم که «جوهر طبقاتی مبارزه ضد استبدادی در چارچوب رهبری خودجوش و دینامیک آن مشخص می‌گردد

پر پیداست که در شرایطی مانند خیزش دی ماه 96 که «رهبری درون‌جوش و دینامیک» به سبب کوتاه‌مدت بودن پروسس مبارزه اعتراضی و آکسیونی و سیاسی فوق نتوانست ظهور نماید، لذا طبیعی بود که «جوهر ضد استبدادی» این خیزش (که با شعار «مرگ بر دیکتاتور» عمود خیمه نظام مطلقه فقاهتی حاکم را به چالش کشیدند) نتوانست شرایط برای پیوند دو «طبقه کارگر و متوسط شهری جامعه ایران» را (با این خیزش) فراهم نماید. البته خود این امر باعث گردید تا برعکس جنبش سبز سال 88 (که پروسس اعتلا آن به صورت «مرکز – پیرامونی» بود) پروسس اعتلای خیزش دی ماه 96 صورت «پیرامون – مرکز» پیدا نماید. بطوریکه دیدیم که برعکس جنبش سبز سال 88 که ثقل آن جنبش در تهران بود، استارت خیزش دی ماه 96 در روز پنج شنبه مورخ 7/10/96 در مشهد زده شد؛ و از بعد از استارت مشهد بود که به کرمانشاه و درود و اهواز و قهدریجان و بالاخره به تهران رسید، اما نکته‌ای که در این رابطه نباید به عنوان یک «آافت و آسیب» خیزش دی ماه 96 از نظر دور بداریم اینکه همین خودویژگی خیزش دی ماه 96 باعث عدم بسیج توده‌ای و عدم مشارکت اقشار میانی یا طبقه متوسط شهرهای بزرگ از این خیزش شد.

طبیعی است که اگر در عرصه پروسس هشت روزه خیزش دی ماه 96 بسیج توده‌ای و همگانی، مانند جنبش ضد استبدادی سال 57 جامعه ایران، در حمایت از این خیزش شکل می‌گرفت و در ادامه آن (مانند جنبش ضد استبدادی سال 57) طبقه کارگر یا جنبش کارگری تحت هژمونی کارگران صنعت نفت ایران به حمایت از این خیزش می‌پرداختند و جنبش دانشجوئی و جنبش زنان ایران و جنبش جوانان و دانش‌آموزان مانند جنبش سبز سال 88 و قیام تیرماه 78 می‌توانستند به صورت همه جانبه وارد این خیزش بشوند، علاوه بر اینکه دیگر امکان سرکوب این خیزش برای دستگاه چند لایه‌ای سرکوب‌گر حزب پادگانی خامنه‌ای غیر ممکن می‌شد، بدون تردید خیزش دی ماه 96 می‌توانست وارد فرایند «جنبش اجتماعی» بشود؛ و طبعاً همین «استحاله خیزش به جنبش اجتماعی» باعث می‌گردید تا «خودآگاهی و خودسازماندهی و خودرهبری و خودرهائی در این جنبش برعکس جنبش سبز سال 88 به صورت دینامیک (نه مکانیکی و تزریق شده از بیرون) صورت بگیرد.»

 ج – گسل‌های فراوان امروز زیرساخت اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران (که مولود سیاست 39 ساله رویکرد «اقتصاد مال خرها است» و «ما برای خربزه انقلاب نکرده‌ایم» و «جنگ، جنگ تا پیروزی» سردمداران رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌باشد)، اعم از «گسل‌های طبقاتی» و «گسل‌های جنسیتی» و «گسل‌های سیاسی» و «گسل‌های مذهبی و عقیدتی» و «گسل‌های قومی و ملی» و «گسل‌های اجتماعی» و بالاخره «گسل‌های محیط زیستی» در طول 39 ساله گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم باعث گردیده است تا شرایط برای شعله‌ور شدن همه جانبه این خیزش به یکباره در بیش از 90 شهر و بزرگ و کوچک ایران فراهم بشود. در نتیجه همین خاستگاه طیفی (مستضعفین اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران) که شامل ستم‌زده طبقاتی و جنسیتی و سیاسی و مذهبی و قومیتی و ملی و اجتماعی و محیط زیست می‌شوند، باعث گردید تا در خیزش دی ماه 96 به یکباره در حداقل زمان ممکن حتی در همان تظاهرات روز پنج شنبه مورخ 7/10/96 مشهد، خیزش فوق، «صورت سیاسی» پیدا کند؛ و همین «اعتلای جوهر سیاسی» خیزش فوق باعث گردید تا «اختلاف فاز» بین جنبش‌های جاری مطالباتی و دادخواهانه، اعم از جنبش معلمان و جنبش بازنشستگان و حتی جنبش کارگران با جنبش مال‌باختگان و خیزش دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران ایجاد شود. بطوریکه در این رابطه اگر داوری کنیم که به جز جنبش اعتراضی مال‌باختگان، هیچکدام از جنبش‌های فراگیر مطالباتی و دادخواهانه و کارگری و دانشجوئی و غیره به صورت همه جانبه نتوانستند به حمایت از خیزش دی ماه 96 بپردازند، سخنی به گزاف نگفته‌ایم.

البته فراموش نباید کرد که دلیل اینکه برعکس سرکوب جنبش سبز در سال 88 (که دستگاه‌های سرکوب‌گر چند لایه‌ای حزب پادگانی خامنه‌ای جهت سرکوب جنبش سبز، به صورت خشن و سخت از حمله مغولی به خوابگاه‌های دانشجویان گرفته تا برپائی کهریزک‌ها و اوین و غیره عمل کردند) در سرکوب خیزش دی ماه 96 حزب پادگانی خامنه‌ای تلاش کردند تا به صورت «مهندسی شده و نرم» برخورد کنند بطوریکه منهای بیش از 25 کشته میدانی و بیش از 4972 نفر دستگیری اعلام شده توسط علیرضا رحیمی عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس و عضو هیات بازدید کننده از زندان اوین و بیش از 13 نفر کشته‌های درون زندان در مقایسه با (حجم فراگیر خیزش دی ماه 96 در بیش از 90 شهر بزرگ و کوچک ایران) جنبش سبز سال 88 و هزینه‌هائی که آن جنبش پرداخت کرد، می‌تواند ما را به این داوری برساند که برخورد دستگاه‌های سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم با خیزش دی ماه، 96، «صورتی نرم و مهندسی شده داشته است» و بی‌شک دلیل اصلی «برخورد نرم و مهندسی شده» رژیم مطلقه فقاهتی با خیزش دی ماه 96 مولود «تحلیل دستگاه‌های امنیتی رژیم مطلقه فقاهتی نسبت به عدم پیوند این خیزش با جناح‌های درونی قدرت و با جریان‌های سیاسی برون مرزی و قدرت‌های خارجی بوده است». هر چند که دستگاه‌های تبلیغاتی رژیم مطلقه فقاهتی «جهت بسترسازی ماشین سرکوب خود» تلاش می‌کردند با طرح دخالت‌های جریان‌های ارتجاعی منطقه و جریان‌های طرفدار «رژیم چنج امپریالیسم آمریکا» برای ماهیگیری خود آب را گل‌آلود کنند اما در واقع برای خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم روشن شده بود که خیزش دی ماه 96:

اولاً بدون رهبری درون‌جوش و برون مرزی و داخل کشور بود.

ثانیاً بدون سازماندهی دینامیک و سازماندهی مکانیکی هدایت شده برون مرزی بود.

ثالثاً بدون تدارکات از قبل پیش‌بینی شده بود.

رابعاً فاقد هر گونه نماینده سیاسی در داخل و خارج از کشور بود.

در نتیجه همین امر باعث گردید تا دستگاه‌های سرکوب‌گر حزب پادگانی خامنه‌ای (برعکس سال 88) به صورت «نرم و مهندسی شده» این خیزش را سرکوب کنند.

یادمان نرود که «دخالت طیف جریان‌های سیاسی خارج از مرز» از طریق سیگنال‌ها و کنترل از راه دور جهت مدیریت خیزش دی ماه 96 در تحلیل نهائی برای این خیزش فونکسیون منفی داشته است و دلیل این امر همان بود که:

 

اولاً دستگاه‌های چند لایه‌ائی سرکوب‌گر حزب پادگانی خامنه‌ای با فیلترینگ کردن شبکه‌های اجتماعی و کند کردن سرعت اینترنت (و در رأس آنها فیلترینگ کردن شبکه اجتماعی تلگرام با بیش از 40 میلیون کاربر در داخل ایران) در جهت مقابله با کنترل از راه دور جریان‌های خارج‌نشین، عامل اصلی پیوند بین کنشگران میدانی خیزش دی ماه 96 را حذف کردند.

ثانیاً تحلیل‌گران دستگاه‌های سرکوب‌گر حزب پادگانی خامنه‌ای به این تحلیل رسیده بودند که تمامی جریان‌های خارج از مرز «فاقد سازماندهی و تشکیلات در داخل کشور جهت رهبری و هدایت‌گری و سازماندهی» خیزش دی ماه 96 می‌باشند.

در نتیجه در این رابطه بود که در رویکرد حزب پادگانی خامنه‌ای، «کنترل از راه دور این جریان‌ها خود بسترساز ظهور جنگ سیاسی بین خود طیف جریان‌های خارج‌نشین می‌شود» و دلیل این امر همان است که کنترل از راه دور توسط سیگنال‌ها در غیبت حضور میدانی و فیزیکی، بسترساز آن است که همه این جریان‌های خارج‌نشین در موضع «رهبری خیالی خود» با جنبش‌ها و خیزش‌های درون مرزی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران برخورد کنند؛ و برای این جنبش‌ها و خیزش‌ها و امثال آن نسخه‌ای خاص رویکرد خود بپیچند. آنچنانکه در این رابطه شاهد بودیم که کار جریان‌های سیاسی (اعم از مترقی و ارتجاعی آن) در خارج از کشور در طول مدت اعتلای خیزش دی ماه 96 فقط صدور «اطلاعیه‌های آنچنانی در موضع رهبری این خیزش» جهت تهیه کلاه از نمد افتاده برای خود بود. بطوریکه دیدیم حتی خانواده نگون‌بخت پهلوی از پیر تا جوانش هم در مدت اعتلای خیزش دی ماه 96 از قافله عقب نماندند و توسط بوق‌های تبلیغاتی وابسته به دلارهای غارت کرده قبلی خود می‌کوشیدند تا به خیال واهی خود آب رفته را به جوی بازگردانند و از این نمد افتاده برای خود کلاهی دست پا کنند. البته زهی خیال باطل.

ادامه دارد