جنبش اعتراضی و اعتصابی کارگری در «فرایند نوین» خود دارای چه خودویژگیهائی میباشد؟ - قسمت اول
از نیمه دوم خرداد ماه سال جاری (سال 99) موج تازهای از اعتراضها و اعتصابها در کشور آغاز گردید که از آنجائیکه «سکاندار این فرایند جدید (جنبش اعتصابی کارگری) جنبش کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه میباشند» همین امر باعث گردیده است تا طولانیترین جنبش اعتصابی در دهه اخیر، تحت رهبری جنبش کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه در این شرایط کرونائی در کشور ایران مادیت پیدا کند؛ که بدون تردید این جنبش اعتصابی کارگری ایران در این شرایط خودویژه کرونائی، «در جهان نمایش دهنده قویترین جنبش کارگری میباشد»، به عبارت دیگر در شرایط امروز جامعه ایران که پدیده ویروس کرونا تمامی گروههای اجتماعی جامعه ایران را در عرصه جنبش مطالباتی به چالش کشیده است، ما شاهد «اعتلای جنبش اعتراضی و اعتصابی گروههای مختلف اجتماعی جامعه بزرگ ایران تحت هژمونی جنبش کارگری هستیم» زیرا در سال جاری و در شرایط کرونائی حاکم، به علت «عدم پرداخت به موقع حقوق کارگران و تحمیل حداقل حقوق زیر خط فقر به کارگران و حقوق بگیران و بسته شدن روزافزون واحدهای تولیدی و خدماتی (به علت رکود تورمی اقتصاد سرمایهداری حاکم) شرایط غیر قابل تحملی برای کارگران و حقوق بگیران ایران (که بیش از 24 میلیون خانواده میباشند) فراهم ساخته است.»
البته اگرچه در پروسه این جنبش اعتصابی «جنبش کارگری صنایع هپکو، نفت و گاز و پتروشیمی و پالایشگاهی، برق سبلان و... بعداً به جنبش اعتصابی کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه ملحق شدند» ولی بدون تردید «موتور حرکت فرایند جدید جنبش کارگری در دست مبارزه کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه میباشد». فراموش نکنیم که پس از همهگیری کرونا و «سپری شدن یک دوره افت موقت در جنبش کارگری ایران، بازتولید این جنبش از نیمه دوم خرداد ماه سال جاری باید به عنوان یک پدیده تاریخی و اجتماعی تعریف کرد» چراکه مبارزه کارگران هفت تپه در فرایند جدید نشان میدهد که علیرغم «سرکوب شدید جنبشهای دموکراتیک و عدالتخواهانه جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران (اعم از جنبشهای مدنی، صنفی و سیاسی) و فعالین کارگری و حامیان آنها، رژیم مطلقه فقاهتی حاکم قادر نیست که آتش اعتراضات جنبشهای مطالباتی گروههای مختلف اجتماعی ایران را خاموش کند»، بنابراین بدین ترتیب است که «بدون آنالیز و شناخت و آسیبشناسی جنبش کارگری مجتمع نیشکر هفت تپه (در این شرایطی که این جنبش در حال گذار از یک گردنه سخت حرکت خود میباشد) امکان شناخت جنبش اعتصابی کارگری ایران در فرایند جدید وجود ندارد.»
یادآوری میکنیم که علت و دلیل اصلی «سراسری شدن حرکت جنبش کارگری مجتمع نیشکر هفت تپه در این شرایط خودویژه، جوهر مشترک مطالبات عام جنبش کارگری مجتمع نیشکر هفت تپه (نه مطالبات خاص) با مطالبات عام جنبش کارگری سراسر کشور (نه مطالبات خاص) و مطالبات عام گروههای بزرگ اجتماعی (نه مطالبات خاص) دیگر از حقوق بگیران تا تمامی زحمتکشان شهر و روستای جامعه بزرگ ایران میباشد» که برای فهم این مهم کافی است که به لیست مطالبات اعلام شده کارگران هفت تپه در صبح روز دوشنبه مورخ 26 خرداد ماه سال 99 در برابر دفتر مدیریت مجتمع توجه کنیم. البته مؤلفههای مطالبات اعلام شده فوق میتوان به «دو دسته مطالبات عام و مطالبات خاص بیش از 5000 نفر کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه تقسیم کرد» که در اینجا برحسب موضوع فوقا اعلام شده، ما فقط بر مطالبات عام کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه تکیه میکنیم که عبارتند از:
1 - پرداخت «حقوق معوقه سال جاری کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه» که در این رابطه لازم است که یادآوری کنیم که کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه اعم از کارگران رسمی و کارگران قراردادی و کارگران روزمزدی این مجتمع که تعداد آنها بیش از 5000 نفر میباشند، از فروردین ماه سال جاری الی الان دستمزدی دریافت نکردهاند که با عنایت به شرایط «بحران حاد اقتصادی حاکم بر کشور» در این شرایط تندپیچ تاریخ ایران، توسط سقوط آزاد ارزش پول ملی و رشد اقتصادی و قدرت خرید و جهش تورم و افزایش هزینههای زندگی و افزایش استانداردهای زیر خط فقر کنونی که برای کارگران و تهیدستان و بطور کلی برای بیش از 80% شهروندان کشور تحملناپذیر میباشد، آن هم در شرایطی که به موازات آن هر دم بر ولع بیپایان اقلیت ممتازی که (طبق گفته محمد باقر قالیباف در انتخابات ریاست جمهوری سال 96 این اقلیت تنها 4% در برابر 96% تهیدستان جامعه ایران میباشد) پول پارو میکنند و در این شرایط خودویژه هیچ قلمروی از زمین و جنگل و دریا و کوه و حتی ستیغ بلند دماوند از غارت و دستاندازیهای آنها مصون نیست؛ و در کنار همهگیر شدن فساد ساختاری با ارقام نجومی آن که تا بالاترین مقامات و کارگزاران رژیم مطلقه فقاهتی حاکم ریشه دوانیده است (آنچنانکه شاهدیم هر روز گوشههای تازهای از آن در برابر انظار عمومی افشاء میگردد) بدین جهت همزمان «با افزایش نرخ ارز و گرانی نرخ کالا» در این شرایط حتی خود آمارهای منتشر شده رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در خلال ماههای اخیر از «رشد شاخص فلاکت در قیاس با سال گذشته خبر میدهند» بطوریکه طبق آمار اعلام شده در 7 تیرماه سال 1399 روزنامه شرق «شاخص فلاکت اکنون به 5/45% رسیده است» و مع الوصف، همین امر باعث گردیده است که در این شرایط «جمعیت زیادی از کارگران درآمد حداقلی خود را هم از دست بدهند و نزدیک به 1 میلیون نفر از کارگران رسمی در صف دریافت بیمه بیکاری باشند.»
باری، در این رابطه است که به دلیل عدم دریافت حقوق توسط کارگران و زحمتکشان کشور و در رأس آنها کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه در چنین شرایطی صرف نظر از «کاهش قدرت خرید اردوگاه کار و زحمت کشور» برخی از «کارگران در شرایط موجود حتی توان خرید مواد غذائی برای تأمین نیازهای روزانه خود را هم ندارند» و برخی از کارگران که کودکان کم سن و سال و شیرخوار دارند، نیز در خرید مایحتاج شیر خشک فرزندانشان در این شرایط پیک کرونائی با مشکل مالی روبرو هستند. بدین ترتیب است که در شرایط فعلی بخش مهمی از اردوگاه کار و زحمت جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران، از بیکاری مستمر و حاشیهنشینی گسترده (که جمعیت آنها طبق آمار خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بیش از 19 میلیون نفر میباشند) در رنج استخوانسوزی به سر میبرند. پر واضح است که «هر لحظه بخشهای تازهای هم در معرض پرت شدن به دره حاشیهنشینی میباشند» به طوری که «افزایش نجومی تنها هزینه مسکن در سال جاری» باعث سقوط بخش بزرگی از اقشار میانی نیمه مرفه شهری و کارگران اردوگاه کار و زحمت به سمت حاشیهنشینی کلانشهرهای ایران شده است. آنچنانکه میتوانیم داوری کنیم که «سونامی گرانی و بیکاری و فروپاشی اقتصادی در این شرایط تندپیچ کرونائی جامعه ایران بسترساز افزایش خشم تهیدستان و جوانان بیبهره از حال و آینده و شغل از دست دادگان و مالباختگان و کارتنخوابها و گورخوابها و بامخوابها و مغازهخوابها و ماشینخوابها و در یک کلام موجب به حرکت درآمدن گسلهای اجتماعی میلیونی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران به حاشیه پرتشدگان و از هستی ساقطشدگان شده است»؛ که در نهایت همه اینها باعث گردیده است که در این «شرایط جامعه بزرگ ایران در آستانه خیزش فراگیر و اعتراضات سراسری خیابانی قرار بگیرد». به طوری که حتی خود رسانهها و صاحبنظران اجتماعی و حتی بعضاً خود مقامات امنیتی و غیر امنیتی رژیم مطلقه فقاهتی به کرات نسبت به وقوع این خیزشهای فراگیر اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو جبهه برابریطلبانه و آزادیخواهانه هشدار دادهاند؛ و از اینجا است که میتوان نتیجهگیری کرد که در شرایط فعلی این خیزشها (برعکس خیزشهای دیماه 96 و آبانماه 98) علاوه بر اینکه «دارای پتانسیل سراسری شدن میباشند، با پیوند جنبش مطالباتی و جنبش خیابانی و جنبش اعتصابی کارخانهای در کنار دیگر جنبشها، میتواند جنبش ترکیبی در جامعه ایران شکل پیدا کند». یادمان باشد که حمایت تشکلهای مستقل کارگری و کانون صنفی معلمان و شوراهای صنفی دانشجویان از جنبش کارگری مجتمع نیشکر هفت تپه تنها در این رابطه قابل تفسیر میباشد.
یادآوری میکنیم که «تغییر رادیکال توازن قوا و از کار انداختن قدرت سرکوب رژیم مطلقه فقاهتی و گشودن مسیری برای خروج از بنبست جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین در دو جبهه بزرگ برابریطلبانه و آزادیخواهانه، تنها در گرو دستیابی به جنبش ترکیبی در عرصه خیابان و کارخانه میباشد». همان موضوعی که استارت آن از نیمه دوم خرداد ماه سال جاری در مجتمع نیشکر هفت تپه زده شد. یادمان باشد که شرکت کشت و بهرهبرداری از نیشکر در منطقه هفت تپه از توابع شهرستان شوش قرار دارد که کار خود را به طور رسمی از سال 1340 آغاز کرده است و در سال 1352 به طور رسمی با نام شرکت کشت و بهرهبرداری از نیشکر دارای اختیار انجام عملیات کشاورزی برای تولید نیشکر و ایجاد صنایع و فراوردههای وابسته به آن شده است. بدون تردید شرکت نیشکر هفت تپه یکی از عظیمترین صنایع تولید شکر در خاورمیانه میباشد که با اشتغال 5000 نیروی انسانی مستقیم و 2000 کارگر فصلی، نه تنها توان تأمین نیاز شکر کشور را دارد، بلکه حتی میتواند بستر مآزاد تولید، برای صدور به خارج از کشور فراهم نماید؛ و هم اکنون یکی از قطبهای مهم تولیدی استان خوزستان میباشد که در زمان دولت نهم و دهم محمود احمدی نژاد با اعطای اجازه به واردات شکر به مکارم شیرازی و مصباح یزدی (که آنها با قیمتی کمتر از قیمت تمام شده مجتمع نیشکر هفت تپه شکر وارد بازار کشور کردند) شرایط برای ورشکستگی بخش مهمی از صنایع قند و شکر ایران (که در رأس آنها مجتمع نیشکر هفت تپه قرار داشت) فراهم کردند، اضافه کنیم که تا قبل از دوره دولت نهم محمود احمدی نژاد، دولتهای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، «به صنایع قند و شکر کشور جهت رقابت در بازار سوبسید میدادند» تا توسط آن سوبسید، صنایع قند و شکر کشور در رقابت با رانتخواری واردکنندگان شکر دچار ورشکستگی نشوند اما «دولت محمود احمدی نژاد این سوبسیدها را به بهانه رقابتی کردن صنایع داخلی حذف کرد» و با حذف سوبسید صنایع قند شکر توسط دولت محمود احمدی نژاد در چارچوب «رویکرد نئولیبرالیستی و رویکرد صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی بود که روند زنجیری ورشکستگی صنایع قند و شکر کشور ایران که از قدیمیترین صنایع ایران هستند، به شکل بیسابقهای شتاب گرفت» که البته اوج این فاجعه از آنجا شروع شد که در «دولت یازدهم شیخ حسن روحانی یعنی در آذرماه سال 1394 از طریق برگزاری یک مزایده صوری و ظاهری مجتمع نیشکر هفت تپه با تمام تجهیزات و ماشینآلات و همه اموال منقول و غیر منقول از جمله 24 هزار هکتار از مرغوبترین زمینهای خوزستان (و آن هم در شرایطی که نصف زمینها زیر کشت بودند) به امید اسدبیگی و شرکای او با مبلغ شش میلیارد تومان پیش پرداخت واگذار شد.»
عنایت داشته باشیم که در آن «تاریخ تنها هزینه کشت نصف زمینها بالغ بر 24 میلیارد تومان بود» و البته این واگذاری در آذرماه 94 به امید اسدبیگی و شرکایش توسط دولت یازدهم شیخ حسن روحانی در شرایطی انجام گرفت که حتی «شرکتهای امید اسدبیگی و شرکای او با 49 میلیون یورو بدهی ورشکسته بودند». باری بدین ترتیب است که میتوانیم داوری کنیم که:
الف - جنبش کارگری در مجتمع نیشکر هفت تپه، در شرایط فعلی ریشه تاریخی در گذشته پروسس تکوین این مجتمع در طول نزدیک به 60 سال گذشته دارد و امری بالبداهه و بدون مقدمه نیست و طبعاً بدون فهم این پروسه نمیتوانیم به «جوهر مبارزات کارگران هفت تپه در فرایند جدید (که از نیمه دوم خرداد ماه سال جاری شروع شده است) آگاهی پیدا کنیم.»
ب - جنبش کارگران نیشکر هفت تپه حداقل از آذرماه سال 1394 الی الان «جنبشی مداوم بوده است» و هرگز در طول نزدیک به «پنج سال گذشته، این جنبش خاموش نشده است»، برعکس جنبش کارگری صنایع نفت و گاز و پتروشیمی که اگر چه همراه با اعتلای جنبش کارگری مجتمع نیشکر هفت تپه در سال جاری (جنبش کارگری صنایع نفت و پتروشیمی هم) رشد فراگیر داشتهاند، با همه این احوال، «هرگز جنبش صنایع نفت و گاز و پتروشیمی مانند جنبش کارگری مجتمع نیشکر هفت تپه در چند ساله گذشته صورت مداوم نداشتهاند». یادآوری میکنیم که در این شرایط به موازات اعتلای جنبش کارگری مجتمع نیشکر هفت تپه «توسط اعتصابهای گسترده در مناطق نفتی جنوب کشور و برخی پالایشگاهها نفت و گاز و مجتمعهای پتروشیمی و صنایع هپکو و برق سبلان و شرکت نصب نیرو در اردبیل و کنتورسازی قزوین و پرستاران باعث گردیده است که یکی از گستردهترین حرکتهای اعتصابی جنبش کارگری در طول 41 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم مادیت پیدا کند» که البته همراه با «حمایت کانونهای صنفی معلمان و شماری از تشکلها و نشریات دانشجوئی و تشکلهای بازنشستگان از جنبش اعتصابی کارگران در این شرایط باعث گردیده است که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم خود را در موقعیت بن بست سال 57 رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی احساس نماید» و لذا در این رابطه بود که دولت روحانی و همراه با او محمد باقر قالیباف (رئیس مجلس رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) تلاش کردند تا با «اعلام این وعده واهی که تا چند روز دیگر در صورت موافقت خامنهای با طرح آنها، گشایش بزرگی در زندگی مردم ایران ایجاد خواهد شد» تا یک «امید واهی برای گشایش در زیر سایه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، به مردم ایران بدهند.»
هدف آنها از طرح این امید واهی آن بود که با «خریدن زمان، از فراگیر شدن اعتصابهای فوق به خصوص در بخش صنایع نفت و گاز و پتروشیمی و پالایشگاهها جلوگیری کنند» که صد البته، خود این امر نشان دهنده «هراس حاکمیت در فرایند جدید از اعتصاب کارگران و به خصوص اعتصاب کارگران صنایع نفت و پتروشیمی و گاز و پالایشگاهها میباشد» هر چند که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم توسط این «امید واهی به دنبال ایجاد تردید در دل کنشگران جنبش و خیزشهای اعتصابی و اعتراضی تمامی جنبشهای اجتماعی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو جبهه بزرگ آزادیخواهانه و برابریطلبانه (مدنی و صنفی و سیاسی) نیز هم بود» و میخواست با این «تیر واهی» چندین هدف متفاوت را شکار نماید. هر چند که بالاخره، «کوه موش زائید» ولی مشخص شد که موضوع این «امید واهی، فروش بشکههای نفت دولت آینده در حال توسط دولت شیخ حسن روحانی در بازار بورس تهران میباشد» که به قول احمد توکلی: «این طرح، تنها فروش آینده در حال، برای جبران کسری بودجه نجومی دولت دوازدهم میباشد» که در تحلیل نهائی این تیر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم هم به سنگ خورد.
ادامه دارد