جنبش «خودبنیاد» کارگری ایران – قسمت چهارم

در شرایط امروز جامعه بزرگ ایران با کدامین مکانیزم در عرصه «خودسازماندهی» حرکت می‌کند؟

 

یادمان باشد که آنچنانکه در خیزش دی‌ماه 96 پائینی‌های جامعه ایران جنبش دانشجوئی تهران با حضور در آن خیزش با شعار: «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا - دیگه تمامه ماجرا» حرکت اتمیزه و بی‌سر و بی‌برنامه خیزش دی‌ماه 96 را «بدل به یک گفتمان تاریخی در پروسس جنبش دو مؤلفه‌ای آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران کردند» و بدون تردید اگر جنبش دانشجوئی با حضور خود در مرحله پایانی خیزش دی‌ماه 96 و شعار: «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا - دیگه تمامه ماجرا» خیزش دی‌ماه 96 را بدل به یک گفتمان تاریخی در پروسس حرکت تحول‌خواهانه 40 سال گذشته و پروسس 20 ساله جنبش به اصطلاح اصلاح‌طلبان درون و برون حکومت و داخل و خارج از کشور نمی‌کردند، خیزش اتمیزه و بی‌سر و بی‌برنامه دی‌ماه 96 مانند دیگر خیزش‌های دوران رژیم مطلقه فقاهتی از خیزش اسلامشهر گرفته تا خیزش شهرک طلاب مشهد از حافظه تاریخی مردم ایران حذف می‌شد؛ بنابراین آنچه که باعث گردید تا خیزش دی‌ماه 96 پائینی‌های جامعه ایران بدل به یک نقطه عطفی در حرکت 40 ساله جنبش‌های آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بشود یقیناً فقط و فقط حضور جنبش دانشجوئی در آن خیزش (فراگیر و سراسری که بیش از 90 شهر بزرگ و کوچک ایران را در طول 9 روز در برگرفت) بود که عامل استحاله آن خیزش به یک گفتمان شد.

عین همین پروسه در جریان اعتلای جنبش‌های کارگاهی کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز در سال 97 اتفاق افتاد، چرا آنچه که باعث گردید تا جنبش کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز بدل به نقطه عطفی در حرکت جنبشی خودبنیاد و خودسازمان‌گر و خودگردان و خودسامانده مطالباتی جامعه بزرگ ایران بشود نه فقط خود این دو جنبش کارگری بودند بلکه حضور و پیوند همه جانبه جنبش دانشجوئی با این جنبش و با شعار: «فرزندان کارگرانیم - کنارشان می‌مانیم» بود که باعث گردید تا جنبش مطالباتی و صنفی کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز بدل به یک گفتمان جدید در عرصه جنبش‌های مطالباتی خودبنیاد و خودسازمان‌گر و خودسامانده سه مؤلفه‌ای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی امروز جامعه ایران بشود؛ و قطعاً اگر توسط پیوند جنبش دانشجوئی با جنبش کارگاهی و صنفی کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز و شعار: «فرزندان کارگرانیم - کنارشان می‌مانیم» نبودند، جنبش کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز در حافظه تاریخی جنبش‌های آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در حد جنبش‌های کارگران هپکو و آذرآب باقی می‌ماند.

شاید بهتر باشد برای فهم بیشتر این مهم موضوع را اینچنین مطرح کنیم که در داوری ما بین جنبش کارگاهی و صنفی کارگران هپکو و آذرآب با جنبش صنفی و کارگاهی و مطالباتی کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز تفاوت چندانی وجود نداشته است؛ و شاید هزینه‌ای که جنبش کارگران هپکو و آذرآب در عرصه جنبش مطالباتی خود پرداخت کردند بیشتر از هزینه‌ای بود که جنبش کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز پرداخت کردند. فراموش نکنیم که جنبش کارگران هپکو و آذرآب هم از نظر زمانی طولانی‌تر از جنبش نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز بودند و هم به لحاظ فراگیری در پیوند با جامعه ایران و مردم اراک فراگیرتر از جنبش کارگران نیشکر هفت تپه و کارگران فولاد اهواز عمل کردند، چیزی که جنبش کارگران هپکو و آذرآب نداشتند (اما کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز داشتند) پیوند افقی با جنبش‌های مطالباتی از جنبش معلمان تا جنبش بازنشستگان و مهمتر از همه با جنبش دانشجوئی بود که باعث گردید تا جنبش کارگران هپکو و آذرآب نتوانند در پروسس جنبش خودبنیاد و خودسازمان‌گر و خودسامانده خود به مقام جنبش کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز دست پیدا کنند.

ذکر این نکته در آسیب‌شناسی جنبش کارگاهی نیشکر هفت تپه در سال 97 ضرورت دارد که عنایت داشته باشیم که شعار: «نان، کار، آزادی، اداره شورائی» که در بستر جنبش کارگران نیشکر هفت تپه مطرح گردید، هر چند این شعار یک شعار استراتژی برای جنبش طبقه کارگر ایران می‌باشد و هر چند این شعار در تحلیل نهائی می‌تواند بسترساز طبقه‌ای شدن جنبش کارگاهی جامعه امروز ایران بشود و هر چند این شعار می‌تواند بسترساز پیوند جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه طبقه متوسط شهری با جبهه برابری‌طلبانه طبقه زحمتکشان شهر و روستای ایران بشوند، ولی هرگز نباید فراموش کنیم که این شعار از جوهر صد در صد سیاسی برخودار بود که در زمان و مکانی مطرح شد که جنبش کارگاهی نیشکر هفت تپه فرایند صد در صد صنفی طی می‌کردند و خواسته کارگران نیشکر هفت تپه پرداخت حقوق سه ماهه معوقه خود و نفی خصوصی‌سازی صنایع نیشکر هفت و دولتی کردن این صنایع بود؛ و دیدیم که به مجرد اینکه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم توانست به نحوی حقوق معوقه سه ماه کارگران نیشکر هفت تپه را پرداخت نماید، این جنبش به یکباره از روند اعتلائی وارد فرایند تدافعی شد؛ و شعار «آزادی زندانیان نیشکر هفت تپه» هم فراموش کردند؛ بنابراین در این رابطه است که ما می‌توانیم داوری نمائیم که بین شعار: «نان، کار، آزادی، اداره شورائی» مطرح شده در جریان جنبش صد در صد صنفی و کارگاهی نیشکر هفت تپه با بستر و جوهر آن جنبش تناقض داشت؛ و به همین ترتیب است که شعار «نان، کار، آزادی، اداره شورائی» هرگز و هرگز از دایره فردی نتوانست فراتر برود و حتی در عرصه جنبش کارگران نیشکر هفت تپه بدل به گفتمان میدانی بشود.

آنچنانکه دیدیم که زمانی که رهبری جنبش کارگران نیشکر هفت تپه تهدید کرد که در صورتی که به خواست‌های آن‌ها ترتیب اثر داده نشود، فردا می‌رویم اداره صنایع نیشکر هفت تپه را از دست امید اسدبیگی و کادر اداری‌اش پس می‌گیریم این شعار او در حد حرف باقی ماند، مثل شعار میرحسین موسوی در 25 خرداد 88 در خیابان آزادی که پشت بلند گو دستی حزب پادگانی خامنه‌ای را تهدید کرد که در صورتی که به خواسته آنها تن ندهند کارگران را دعوت به اعتصاب می‌کند که البته دیدیم که میرحسین موسوی از آنچنان پتانسیلی که می‌گفت برخوردار نبود. البته هرگز و هرگز این شعارها نتوانستند مادیت میدانی واقعی پیدا کنند و سرانجام این شعارها در عرصه میدانی به آنجا رسید که خواسته کارگران «دولتی کردن صنایع نیشکر هفت تپه شد» که صد در صد یک شعار ارتجاعی می‌باشد چراکه دولتی شدن در چارچوب رژیم مطلقه فقاهتی حاکم چیزی جز قبول سلطه سرمایه‌داری نامتعارف غارت‌گر و رانتی و نفتی موجود بر این صنایع نیست.

باری اصل مهمی که در خصوص سازمان‌یابی جنبش کارگری ایران باید در نظر بگیریم اینکه هرگز نباید با نگاه استاتیک به سازمان دهی و سازمان‌یابی جنبش کارگری برخورد کنیم و هرگز نباید در تعیین شکل‌بندی و مکانیزم سازماندهی جنبش کارگران به صورت انتزاعی و مجرد از حرکت جنبش طبقه کارگر ایران برخورد کنیم. اینگونه رویکرد استاتیکی به سازمان‌یابی و سازماندهی طبقه کارگر ایران باعث می‌گردد تا در تعیین مکانیزم و شکل‌بندی سازماندهی هرگز برای خود حرکت مشخص طبقه کارگر جایگاهی قائل نشویم در نتیجه همین اعتقاد به بیگانگی بین حرکت مشخص و تعیین مکانیزم سازماندهی و سازمان‌یابی جنبش‌های کارگری باعث می‌گردد تا با برخورد انطباقی (به جای برخورد تطبیقی) به صورت مکانیکی به تجویز شکلی و یا اشکالی از سازمان‌یابی که در کشورهای دیگر تجربه شده است، بپردازیم و همین رویکرد باعث می‌گردد تا تجویز مکانیکی مکانیزم‌های سازماندهی و سازمان‌یابی جنبش‌های کارگری دیگر جوامع نه تنها باعث اعتلای مبارزه و حرکت جنبش‌های کارگری در جامعه ایران نشوند بلکه بالعکس اینگونه مکانیزم‌های مکانیکی سازماندهی و سازمان‌یابی بسترساز رکود حرکت جنبش‌های کارگری هم بشوند.

برای فهم این موضوع در این جا مجبور به ذکر مثالی می‌باشیم و آن اینکه اگر مثلاً ما جهت سازماندهی و سازمان‌یابی جنبش‌های کارگاهی کارگران امروز جامعه ایران بر دو مدل شورائی و سندیکائی تکیه بکنیم و همین دو مدل را در دستور کار خود قرار بدهیم و در عرصه حرکت ترویجی و تبلیغی خود نسبت به طبقه کارگر ایران تنها بر طبل این دو مدل بکوبیم و کارگران و جنبش کارگاهی کارگران جامعه امروز ایران را بین انتخاب یکی از این دو مدل جهت سازماندهی و سازمان‌یابی قرار بدهیم، حداقل فایده این رویکرد آن می‌شود که این دو مدل برای جنبش کارگران به صورت دو هدف در عرصه مبارزه خودبنیادشان درمی‌آید، در صورتی که تعریف ما از سازمان‌یابی و سازماندهی در این رابطه برای آن بود که سازماندهی بتواند به عنوان یک وسیله و ابزار در خدمت مبارزه و حرکت جنبش‌های کارگری درآیند و بتوانند توسط ایجاد پیوند بین جنبش‌های کارگاهی کارگران ایرانی کارگران را از دایره «در خود» به مرحله «برای خود» استحاله دهند و شرایط برای مبارزه درازمدت آنها فراهم سازند؛ و بسترها برای تغییر قوا در عرصه میدانی فراهم کنند؛ و کارگران از پراکندگی در عرصه عمل نجات بدهند و شرایط برای پیوند با گروهای اجتماعی متحد خود فراهم نمایند و بستر برای مدیریت دموکراتیک خودشان فراهم کنند و کارگران ایران را با هم متحد نمایند.

پر واضح است که برای اینکه مکانیزم سازماندهی و تشکیلات جنبش‌های کارگری بتوانند دارای فونکسیون فوق برای کارگران بشوند لازم است که:

اولاً سازماندهی و سازمان‌یابی در پروسس مبارزه افقی طبقه کارگر ایران موخر بر حرکت و مبارزه کارگران باشد.

ثانیاً مکانیزم سازماندهی کارگران به صورت مشخص و انضمامی از دل همان حرکت کارگران بیرون بیاید. تنها در این صورت است که «سازماندهی جنبش کارگران باعث قالب‌ریزی توسط سازماندهی نمی‌شوند بلکه سازماندهی در این رابطه از آنجائیکه از جوهر دینامیکی برخوردار می‌باشند، خود دارای جوهر حرکت است». برای مثال در عرصه حرکت وجود از آنجائیکه حرکت تکاملی وجود در چارچوب نظم و قوانینی از آغاز تا انتها سازماندهی شده می‌باشند ولی چون سازماندهی حرکت تکامل وجود توسط سازماندهی و نظم و قوانین جزئی از وجود و حرکت تکاملی وجود می‌باشند همین امر باعث می گرد که امکان جداسازی بین وجود و حیات و حرکت در هستی نباشد و البته به فرض محال در صورت جداسازی نظم و قوانین شکل سازماندهی هستی از آنها آن حیات و حرکت نابود می‌شوند.

در خصوص سازماندهی جنبش‌های کارگری با رویکرد تطبیقی هم می‌توانیم در این چارچوب داوری نمائیم که شکل‌بندی و سازماندهی حرکت و جنبش‌های کارگری نباید منفک از حرکت آنها باشند بلکه برعکس به صورت دینامیک باید از دل آنها رویش و زایش نمایند. این رویکرد باعث می‌گردد تا علاوه بر اینکه مکانیزم سازماندهی از آغاز تا انتها صورت ثابت نداشته باشد و دائماً به موازات پیچیده شدن حرکت و مبارزه طبقه کارگر این مکانیزم ها هم پیچیده‌تر بشوند خود سازماندهی هم جزء حرکت می‌شود؛ بنابراین اگر به تقدم حرکت بر سازماندهی اعتقاد داشته باشیم و اگر به رابطه دینامیک بین حرکت و سازماندهی قائل باشیم این همه باعث می‌گردد تا که قبل از تعیین نوع مکانیزم سازماندهی به صورت انتزاعی و مجرد به تعریف شاخه‌های حرکت بپردازیم. لذا در این رابطه است که می‌توانیم بر حسب جوهر حرکت کارگران حرکت آنها را به چهار دسته تقسیم نمائیم که عبارتند از:

الف - حرکت‌های صنفی – صنفی.

ب - حرکت‌های صنفی – سیاسی.

ج - حرکت‌های سیاسی – صنفی.

د - حرکت‌های سیاسی – سیاسی.

طبیعی است که بر حسب هر کدام از این فرایندهای حرکتی، کارگران مکانیزم سازماندهی و سازمان‌یابی آنها تغییر می‌کنند؛ یعنی اگر مثلاً در فرایند حرکت صنفی – صنفی مکانیزم مجمع عمومی و انجمن‌های صنفی به عنوان سازماندهی می‌توانند فونکسیونی مثبتی برای حرکت کارگران داشته باشند. در فرایند سیاسی – سیاسی جز مکانیزم شورائی به عنوان سازماندهی نمی‌تواند برای جنبش طبقه کارگر ایران مکانیزم دیگری جایگزین کرد. یادمان باشد که از زاویه جامعه‌شناسی اگر بخواهیم این موضوع را در سطح کلان مورد تحلیل قرار بدهیم باید بگوئیم که در حرکت تحول‌خواهانه جوامع مختلف ما نمی‌توانیم نسخه واحدی برای تغییر همه جوامع تعریف نمائیم آنچنانکه در عرصه سازماندهی و سازمان‌یابی جنبش‌های دموکراتیک و سوسیالیستی هم ما نه تنها نمی‌توانیم از نسخه‌های وارداتی جهت سازماندهی این جنبش‌ها در جامعه امروز ایران استفاده نمائیم بلکه مهمتر از آن اینکه اگر «تعیین مکانیزم سازماندهی یک امر دینامیک بدانیم نه موضوع مکانیکی قطعاً باید در تعیین مکانیزم سازماندهی بر مکانیزم‌های خودجوش مشخص انتخابی این جنبش‌های خودبنیاد (و خودسازمانده مطالباتی در سه مؤلفه صنفی - اقتصادی و اجتماعی – مدنی و سیاسی تکیه) داشته باشیم.»

ادامه دارد

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری