جنبش اعتراضی و اعتصابی کارگری در «فرایند نوین» خود دارای چه خودویژگی‌هائی می‌باشد؟ - قسمت چهارم

 

ج – جنبش اعتصابی کارگران با محوریت جنبش کارگران هفت تپه که از نیمه دوم خرداد ماه 99 شروع شده است «نشان دهنده رشد آگاهی و آمادگی شمار بیشتری از توده‌های کارگر اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران جهت شرکت در جنبش‌های خودبنیاد و خودانگیخته و خودرهبر و خودسازمانده و دینامیک تکوین یافته از پائین می‌باشد». همان آگاهی که به جنبش کارگری ایران و جنبش‌های دموکراتیک و برابری‌طلب از جنبش معلمان تا جنبش دانشجویان و جنبش زنان و جنبش مزدبگیران و جنبش پرستاران و جنبش بازنشستگان آموخته است که اگر این «جنبش‌ها بخواهند به وظایف خود عمل بکنند، نباید هیچگاه با یک سازمان سیاسی داخل و خارج از کشور متبادر بشوند و یا به سازمان‌های سیاسی وابسته بشوند، اگر چنین کنند تیر خلاص خودشان را زده‌اند». همان آگاهی که این جنبش‌ها در «عرصه پراکسیس سیاسی – اجتماعی خود به عنوان یک مدرسه آموخته‌اند». همان آگاهی که این جنبش‌ها در عرصه «شکل سازماندهی تطبیقی (نه انطباقی و دگماتیسم) خود آموخته‌اند». همان آگاهی که این جنبش‌ها در «تشکل‌هائی به دست آورده‌اند که وابسته به فرد و سازمان‌های برونی نیست.»

د – جنبش اعتصابی کارگری با محوریت جنبش کارگران هفت تپه که از نیمه خرداد ماه 99 شروع شده است، نشان داده است که علیرغم سرکوب 41 ساله گذشته تشکل‌ها و فعالین کارگری و کنش‌گران مدنی و سیاسی و صنفی توسط دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، «دیگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و حزب پادگانی خامنه‌ای نمی‌توانند آتش اعتراضات و اعتصابات و مقاومت مزدبگیران و حقوق بگیران و کنش‌گران جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و خودانگیخته تکوین یافته از پائین در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را خاموش بکنند.»

ه – جنبش اعتصابی کارگری با محوریت جنبش کارگران نیشکر هفت تپه که از نیمه دوم خرداد ماه سال 99 شروع شده است، نشان داده است که در عرصه آسیب‌شناسی جنبش اعتصاب کارگری در فرایند جدید، یکی از «آسیب‌هائی که این جنبش اعتصابی را تهدید می‌کند اینکه اگر چه این جنبش اعتصابی از دامنه گسترده جغرافیائی برخوردار می‌باشد، اما حمایت نکردن کارگران رسمی و قراردادی دائم (در صنایع نفت و گاز و پتروشیمی و پالایشگاه‌ها) از آنها و خودداری‌شان از مشارکت در اعتصاب‌ها، به عنوان پاشنه آشیل این جنبش اعتصابی شده است». اضافه کنیم که مهم‌ترین تفاوت بین جنبش اعتصابی کارگری سال 57 (که در فرایند پسا 17 شهریور سال 57 تکوین پیدا کرد و عامل اصلی فروپاشی و سقوط رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی شد) با جنبش اعتصابی کارگری فعلی که از نیمه دوم خرداد ماه سال 99 آغاز شده است در این می‌باشد که اگرچه در هر دو جنبش اعتصابی کارگری صنایع نفت و پتروشیمی و پالایشگاه‌ها مشارکت داشته‌اند، اما «تفاوت در این است که در جنبش اعتصابی کارگران سال 57 علاوه بر اینکه جنبش کارگری صنعت نفت ایران، در عرصه افقی هژمونی و رهبری جنبش اعتصابی را در دست داشتند، در عرصه عمودی هم بین تمام کارگران و کارمندان صنعت نفت ایران همبستگی وجود داشت و همین امر باعث پیروزی جنبش اعتصابی کارگری در سال 57 گردید». هر چند که به علت «غیبت گفتمان مسلط کارگری و سوسیالیستی و دموکراسی سه مؤلفه‌ای شریعتی در تحلیل نهائی گفتمان مسلط دگماتیست و ارتجاعی ولایت فقیه و روحانیت موج‌سوار از راه رسیده توانست، حاصل جنبش اعتصابی کارگری و جنبش ضد استبدادی مردم ایران را به نفع خود درو نمایند» ولی در جنبش اعتصاب کارگری که در فرایند جدید مادیت پیدا کرده است، اگرچه جنبش کارگری صنعت نفت و پتروشیمی و گاز برای اولین بار در طول 41 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی شرکت کرده‌اند اما:

اولاً «جنبش اعتصابی کارگری صنایع نفت در این مرحله (برعکس سال 57) هژمونی و رهبری جنبش اعتصابی کارگران ایران را در دست ندارند و رهبری جنبش اعتصابی کارگران در این مرحله در دست جنبش کارگری مجتمع نیشکر هفت تپه می‌باشد». پر پیداست که «رهبری جنبش کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه هرگز در عرصه جنبش اعتصابی سراسری کارگری نمی‌تواند جایگزین جنبش کارگری صنعت نفت بشود» و دلیل این امر همان است که در عرصه «اقتصاد سیاسی کشور ایران، هرگز شکر نمی‌تواند جایگزین نفت و گاز و مواد پتروشیمی بشود و قطع تولید شکر و نیشکر نمی‌تواند آن تأثیر استراتژیک بر اقتصاد کشور بگذارد که قطع نفت و گاز و مواد پتروشیمی دارد.»

ثانیاً «جنبش اعتصابی کارگری صنایع نفت در این مرحله به علت عدم حمایت و مشارکت کارگران رسمی و قرارداد دائم تنها کارگران روزمزد و کارگران وابسته به شرکت‌های پیمانی به علت حقوق معوقه خود و بالا بردن حداقل حقوق و دستمزد خود شرکت کرده‌اند» لذا همین امر باعث شده است که در فرایند جدید جنبش اعتصابی کارگری این جنبش اعتصابی نتواند مانند سال 57 «توازن قوا در عرصه میدانی بر علیه دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر قدرت‌های غاصب حاکم تغییر بدهد». قابل ذکر است که «کارگران رسمی و بخش‌های فنی پالایشگاه‌ها و صنایع نفت و گاز که قرارداد رسمی و دائمی دارند، ستون فقرات کارگران صنایع نفت و گاز و پتروشیمی می‌باشند» و البته کارگران روزمزد و موقت بخش حاشیه‌ای این کارگران هستند.

ثالثاً «جنبش اعتصابی کارگری صنایع نفت در این مرحله برعکس سال 57 که جوهر سیاسی داشتند، در فرایند جدید تنها از جوهر صنفی و کارگاهی برخوردار می‌باشند». شعار: «کارگر نفت ما، رهبر سر سخت ما» در سال 57 خود نشان دهنده آن است که «جنبش اعتصابی کارگران صنعت نفت در سال 57 در کجا ایستاده بود و امروز در کجا ایستاده است» و بدین جهت در این رابطه است که ما می‌توانیم در عرصه آسیب‌شناسی فرایند جدید جنبش اعتصابی کارگری نتیجه‌گیری کنیم که «تا زمانیکه جنبش کارگری صنایع نفت و گاز و پتروشیمی ایران (مانند سال 57) نتوانند با بازتولید به رهبری خود در عرصه جنبش اعتصابی کارگری دست پیدا کنند، هرگز جنبش اعتصابی کارگری ایران در این شرایط نمی‌تواند به تغییر توازن قوا در عرصه میدانی به سود جنبش کارگری و جنبش‌های آزادی‌خواهانه و جنبش‌های برابری‌طلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، در راستای تکوین جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و خودانگیخته و مستقل و دینامیک تکوین یافته از پائین دست پیدا کنند.»

و – جنبش اعتصابی کارگری در فرایند جدید با محوریت جنبش کارگران نیشکر هفت تپه که از نیمه دوم خرداد ماه سال 99 شروع شده است، نشان داده است که تلاش برای تقویت تشکل‌های مستقل کارگری، از کارگران نیشکر هفت تپه (که سابقه فعالیت تشکل مستقل سندیکائی در گذشته داشته‌اند) تا کارگران صنایع گاز (به ویژه در منطقه پارس جنوبی که شمار بسیاری از کارگران پروژه‌ای در خود جای دارند) در آینده می‌توانند «در گسترش جنبش اعتصابی و تغییر توازن قوا در عرصه میدانی نقش مؤثر داشته باشند». یادمان باشد که تکیه بر تشکل و سازماندهی مستقل خود می‌تواند هم در عرصه افقی بین تمامی شاخه‌های جنبش‌های صنفی از گروه‌های مختلف اجتماعی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران نقش مؤثر و استراتژیک داشته باشد و هم در عرصه عمودی در همبستگی بین بخش‌های مختلف طبقه کار و زحمت در اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌تواند نقش تأثیرگذاری داشته باشد.

ز – جنبش اعتصابی کارگری در فرایند جدید با محوریت جنبش کارگران نیشکر هفت تپه که از نیمه خرداد دوم سال 99 شروع شده است، نشان داده است که جنبش کارگری ایران بر پایه سنت‌های تحول‌خواهانه و تغییرساز گذشته خود در فرایند جدید با طرح خواست‌های صنفی مانند:

1 - پرداخت حقوق معوقه سال جاری.

2 - تصحیح فیش‌های حقوق.

3 - تمدید دفترچه‌های بیمه.

4 – پرداخت مطالبات سنواتی بازنشستگان.

5 - اعتراض به خصوصی‌سازی.

6 - احیای حقوق تشکل‌های مستقل.

7 - لغو قراردادهای موقت و سفید امضاء.

8 - تقاضای اجرای طرح طبقه‌بندی مشاغل.

9 - تقاضای افزایش حداقل دستمزدها و غیره، «هر چند که این خواست‌ها از جوهر صنفی و اقتصادی برخوردار می‌باشند، ولی در تحلیل نهائی انگیزه و خواست‌های سیاسی را هم بیان می‌کنند». اضافه کنیم که تجربه تاریخی گذشته جنبش کارگری در طول بیش از یک قرن گذشته در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران ثابت کرده است که «با تشدید رویاروئی کنش‌گران جنبش کارگری با حاکمیت سه مؤلفه‌ای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، مبارزه اقتصادی جنبش کارگری می‌تواند به مبارزه سیاسی تبدیل بشود.»

ح – جنبش اعتصابی کارگری در فرایند جدید با محوریت جنبش کارگران نیشکر هفت تپه که از نیمه دوم خرداد ماه 99 شروع شده است، نشان داده است که اگر چه جنبش کارگری در تحلیل نهائی در حال رشد و تکامل می‌باشد و اگر چه جنبش کارگری در فرایند جدیدش توانسته است تا حدی بر پراکندگی و سکتاریسم گذشته‌اش غلبه بکند، ولی با همه اینها باز در فرایند جدید، «جنبش کارگری ایران به علت نبود سازمان‌های مستقل تشکیلاتی و سازمان‌یابی اردوگاهی کار و زحمت هنوز جنبش اعتراضی و اعتصابی کارگری از توان کافی عاری می‌باشد». پر واضح است که این «خلاء و مشکل در فرایند جدید جنبش کارگری مانند گذشته این جنبش، علت و دلیل اصلی ضعف رهبری کنش‌گران اصلی این جنبش در هدایت و رهبری جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگری می‌باشد.»

قابل ذکر است که در فرایند جدید جنبش کارگری همین «خلاء یعنی نبودن سازمان‌ها و تشکیلات مستقل کارگری باعث گردیده است که رژیم مطلقه فقاهتی و دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر و نیروهای امنیتی بتواند به مهار و کنترل آن دست پیدا کنند و بسترهای مهندسی شده جهت انحراف آن فراهم بکنند». مانورهای مجلس و قوه قضاییه و دولت و دفتر ولی فقیه و امام‌های جمعه و جماعت و ده‌ها رسانه‌های وابسته به حکومت در فضاهای مجازی و واقعی و تلاش‌های مستمر و سازمان‌یافته رژیم مطلقه فقاهتی در این شرایط در عرصه فرسایشی کردن و به انحراف‌کشاندن و زیر نظارت در آوردن و هدایت آنها به مجرای مورد نظر در مبارزه با رقیب‌های داخلی قدرت در عرصه جنگ‌های جناح‌های درونی قدرت و سرکوب کردن، همه و همه مولود و سنتز این خلاء می‌باشد؛ و بدین خاطر در چارچوب آگاهی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به این خلاء و ضعف جنبش اعتصابی کارگران در فرایند جدید است که تلاش می‌کند تا:

اولاً با موضع‌گیری‌ها در پوشش حمایت از کارگران، بحث «مخالفت بنیادین جنبش کارگری با برنامه خصوصی‌سازی و تعدیل ساختاری به هیچ وجه مطرح نکنند بلکه با محکوم کردن افراد و روش‌ها یا فساد مالی این یا آن مدیر، موضوع را از شکل تغییر ساختاری آن منحرف کند و مبارزات کارگری را از محتوای اصلی‌شان خالی نماید.»

ثانیاً رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تلاش می‌کند تا با «سوء استفاده از خلاء سازماندهی و تشکیلات مستقل کارگری در فرایند جدید جنبش اعتصابی کارگری ایران، جنبش اعتراضی و اعتصابی در فرایند جدیدش در سطح معین مهندسی شده از قبل متوقف کند و سمت و سوی حرکت‌های بعدی جنبش اعتراضی و اعتصابی کارگری را در فرایند جدید در جهت منافع جناح‌های درونی حاکمیت در عرصه تقسیم باز تقسیم بین خودشان و به خصوص در حمایت از هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی هدایت بکنند.»

ثالثاً رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تلاش می‌کند که در فرایند جدید جنبش اعتصابی کارگری ایران توسط تلاش‌های حساب شده و مهندسی شده ارگان‌های امنیتی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (در برخورد با این جنبش‌های اعتراضی و اعتصابی) «با فرسایشی کردن اعتصاب‌ها، بسترساز ناکارآمدی آنها بشود.»

رابعاً رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در فرایند جدید جنبش اعتصابی کارگری ایران تلاش می‌کند با سوء استفاده از خلاء تشکل‌های مستقل کارگری «با سیاست تهدید و وعده‌های دروغین و تطمیع و ایجاد امیدهای واهی و ایجاد نهادهای زرد حکومتی و اعتراف‌گیری راست‌روانه از کنش‌گران اصلی زندان شده توسط شکنجه و تهدید و تطمیع جنبش کارگری را در مسیر از قبل مهندسی شده هدایت نماید.»

ادامه دارد

 

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری