جنبش اعتراضی و اعتصابی کارگری در «فرایند نوین» خود دارای چه خودویژگی‌هائی می‌باشد؟ - قسمت ششم

 

پر واضح است که این رویکرد جریان‌های مارکسیستی داخل و خارج از کشور حداقل در طول 41 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم «مولود و سنتز همان رویکرد نظری انطباقی آنها به مارکسیسم قرن نوزده و قرن بیستم می‌باشد» و به خاطر همین «رویکرد انطباقی آنها است که شاهدیم در طول 41 سال گذشته جز سکتاریسم و تشتت و پراکندگی هیچ دستاورد دیگری نصیب جریان‌های مارکسیستی داخل و خارج از کشور نشده است» و طبعاً تا زمانی که به لحاظ «نظری رویکرد آنها از موضع انطباقی وارد فرایند تطبیقی (حتی به خود تئوری‌های مارکسیستی) نشود، آش همین آش است و کاسه همین کاسه.»

باری، بدین ترتیب است که می‌توانیم داوری کنیم که طیف جریان‌های مارکسیستی خارج‌نشین و داخل‌نشین به دلیل فرقه‌گرائی و سکتاریسم و تشتت هرگز نمی‌توانند در این شرایط تندپیچ تاریخ ایران به این اصل واقف شوند که «قفل بسته بحران بازتولید آنها تنها می‌تواند از طریق استحاله رویکرد انطباقی آنها به رویکرد تطبیقی چه در عرصه نظری و چه در عرصه عملی باز بشود» و تنها در چارچوب «رویکرد تطبیقی، حتی به تئوری‌های مارکسیستی برای مبارزه جنبش کارگری ایران است که آنها می‌توانند از طریق همکاری گسترده همه گرایش‌ها حول مطالبات مشخص و مشترک معطوف به جنبش‌های واقعاً موجود داخل کشور چه جنبش‌های کارگری و چه جنبش‌های دموکراتیک بدون هژمونی‌طلبی این گرایش یا آن گرایش حرکتی رو به جلو و در خدمت این جنبش‌ها داشته باشند.»

م – جنبش اعتصابی کارگری در فرایند جدید با محوریت جنبش کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه که از نیمه دوم خرداد ماه 99 شروع شده است، نشان داده است که «ناموزونی انگیزشی و ریتم حرکتی بین شاخه‌های مختلف جنبش‌های مدنی و صنفی و سیاسی در این شرایط خودویژه جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران، معرف عمق بحران و معضلات بزرگی است که جامعه امروز ایران از آن رنج می‌برد». یادمان باشد که علت و دلیل توان رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در سرکوب جنبش‌ها و خیزش‌ها (چه جنبش‌ها و خیزش‌های برابری‌خواهانه و عدالت‌طلبانه و چه خیزش‌ها و جنبش‌ها آزادی‌خواهانه مدنی و اجتماعی) همین ناموزونی انگیزشی و نقصان در هم زمانی و ریتم حرکتی بخش‌های مختلف جامعه ایران است. بدون تردید «بازتولید هم زمانی و موزونی انگیزش در میان جنبش‌های مختلف دموکراتیک و برابری‌طلبانه اعم از صنفی و مدنی و سیاسی در گرو سازمان‌یابی همگانی به صورت افقی و عمودی و عبور حرکت سراسری این جنبش‌ها از بستر گسترش جنبش‌های مطالباتی می‌باشد.»

ن – جنبش اعتصابی کارگری در فرایند جدید با محوریت جنبش کارگران نیشکر هفت تپه که از نیمه دوم خرداد ماه 99 شروع شده است، نشان داده است که در این شرایط «تغییر رادیکال در وضعیت، چه از سوی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و چه از سوی جنبش‌های اعتراضی اجتناب‌ناپذیر می‌باشد». چرا که در خصوص مؤلفه رژیم مطلقه فقاهتی در این شرایط این رژیم (به علت بحران حاد اقتصادی و بحران کرونا و همه‌گیری فساد ساختاری و سقوط شتاب‌ناک اقتدار سیاسی نظامی‌اش در منطقه و کمانه کردن آن به داخل و فروپاشی اقتدار رژیم و همراه با آن سترون شدن موجودیت و مشروعیت و مقبولیت رژیم در داخل و از کار افتادن افسون اصلاح‌طلبان در تأمین پوشش حفاظتی برای هسته سخت رژیم همه و همه موجب آن شده است که این رژیم در این شرایط) «امکان بازتولید قدرت نداشته باشد» و به همین دلیل «رژیم مطلقه فقاهتی در این شرایط خود را آماده برخورد سرکوب فراگیر جنبش‌ها و خیزش‌ها در آینده می‌کند» که البته خود مقامات رژیم در این فرایند بارها بر این امر تاکید داشته‌اند و اما در خصوص «تغییر رادیکال در وضعیت جنبش‌ها و خیزش‌های اعتراضی» در این شرایط باید عنایت داشته باشیم که گسترش سریع دامنه کمی و مطلق جنبش‌ها و خیزش‌ها اعتراضی در بستر ابعاد بحران اقتصادی و تورم عنان گسیخته و مطالبات رو به گسترش و شتاب ابر بحران‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی رژیم مطلقه فقاهتی در این شرایط خودویژه و تندپیچ و سقوط آزاد سطح زندگی مردم ایران به زیر خط فقر و خط بقاء که امیدی دیگر به بهبود وضعیت معیشتی ندارند، باعث گردیده که در این شرایط «موضوع هم‌گرایی اعتراضات حتی به بخش‌های استراتژیک جنبش کارگری (هم چون بخش کارگران پیمانکار صنعت نفت و پتروشیمی و گاز و پالایشگاه‌های کشور به علت رنج مشترک و بی‌ثباتی و امنیت شغلی) با سایر بخش‌ها مرتبط و مؤسسات بزرگی چون هفت تپه و هپکو و فولاد و بخش‌های حمل و نقل و جنبش معلمان و جنبش بازنشستگان و جنبش پرستاران و سایر بخش‌های خدماتی مثل کارگران شهرداری‌ها، هم رسیده است»؛ و در این رابطه اگر چه در فرایند جدید به صورت بالفعل (نه بالقوه) «جنبش کارگری عمدتاً تحت لوای خواست‌های مطالباتی صنفی حرکت می‌کنند» (که البته خود این امر باعث شده است تا شرایط برای توده‌ای شدن این جنبش‌ها و خیزش‌ها فراهم بشود و هم در این شرایط چتر حفاظتی برای این جنبش‌ها در برابر سرکوب خشن و گسترده رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بشود) اما از آنجائیکه داغی بحران و گسترش دائمی دامنه آن به سرعت هر دستاوردی را ذوب و بی‌معنا می‌کند، این امر باعث شده است که به «موازات رشد جنبش مطالباتی گروه‌های مختلف اجتماعی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران شرایط برای اعتلای جنبش مطالباتی با خواست‌های کلان سیاسی و اجتماعی و اقتصادی هم فراهم بشود» که خود این اعتلا معطوف به «تغییرات بزرگ و ساختاری و رادیکال در آینده می‌باشد.»

یادآوری می‌کنیم که جنبش کارگری هم در شرایط فعلی به موازات تداوم و گسترش کمی و کیفی مبارزات صنفی و افزایش توان مبارزاتی خود برای خروج از بن‌بست فرایند بحران کرونائی (که از اسفندماه سال 98 تکوین پیدا کرده بود) از خردادماه 99 الی الان، بطور محسوسی در حال سمت‌گیری به سوی طرح خواست‌های کلان اقتصادی و سیاسی و ساختارشکنانه می‌باشد؛ که می‌تواند «منجر به حضور مستقل و فعال و نقش‌آفرین این جنبش در عرصه جنبش‌های برابری‌طلبانه و آزادی‌خواهانه و سراسری و رادیکالیزه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بشود»، بنابراین، ترکیب هم زمان چندین روند تو در تو، با شدت و ضعف متفاوت که شامل «افزایش چشمگیری در کمیت جنبش‌های اعتراضی و اعتصابی و صنفی و مدنی و سیاسی و تقویت هم‌گرائی عمودی و افقی این جنبش‌ها به همراه میل به سراسری شدن و ارتقاء کمی و کیفی مطالبات آنها و بالاخره تغییر حداقلی توازن قوا به سود این جنبش‌ها می‌باشند، در مجموع شرایط برای پیدایش کیفیت تازه‌ای به سوی رادیکالیزه شدن این جنبش‌ها فراهم شده است» که البته در تحلیل نهائی خود این امر بیانگر «ظرفیت‌های جدید این جنبش‌ها و در رأس آنها جنبش کارگری می‌باشد.»

ع – جنبش اعتصابی کارگری در فرایند جدید با محوریت جنبش کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه که از نیمه دوم خرداد ماه 99 شروع شده است، نشان داده است که «روند هم‌گرائی و پیوند بخش‌های استراتژیک جنبش کارگری ایران چه در عرصه عمودی و چه در عرصه افقی سکوئی و زیرساخت مستحکمی برای سراسری کردن شاخه‌های مختلف و بخش‌های مختلف جنبش‌های برابری‌طلبانه و آزادی‌خواهانه می‌باشد» که خود این موضوع نقش مهمی در آرایش دادن به جنبش‌های مدنی و صنفی و سیاسی از جنبش زنان گرفته تا جنبش معلمان و بازنشستگان و پرستاران و غیره اردو گاه بزرگ مستضعفین ایران در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه دارد. برای فهم این مهم باید عنایت داشته باشیم که:

اولاً در تحلیل نهائی در طوفان ابر بحران‌های موجود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در بستر فرایند جدید اعتلای جنبش کارگری و حمایت دیگر جنبش‌های دموکراتیک از این جنبش بدون تردید «قدرت چانه‌زنی جنبش‌ها اعم از جنبش کارگری و جنبش معلمان و جنبش زنان و جنبش بازنشستگان و جنبش دانشجوئی و غیره افزایش پیدا می‌کند.»

ثانیاً بحران سقوط درآمد ارز نفتی و فشارهای تحریمی روزافزون سرمایه‌داری جهانی بر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و بن‌بستی که رژیم مطلقه فقاهتی در این شرایط در آن گرفتار شده است، همه و همه در تحلیل نهائی «موجب کوچک شدن و آب رفتن توان اقتصادی و توان اداره امور و بالاخره کاهش مانور رژیم مطلقه فقاهتی شده است که همین امر به طور اجتناب‌ناپذیر سبب افزایش اهمیت نسبی نیروی کار فکری و یدی شاغل به ویژه در مؤسسات بزرگ اقتصادی و استراتژیک و در نهایت باعث افزایش قدرت چانه‌زنی آنها و حتی کاهش نسبی قدرت سرکوب رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌گردد.»

ثالثاً از آنجائیکه در شرایط کنونی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در گرداب انواع ابر بحران‌های مختلف سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی گرفتار شده است و محاصره اقتصادی و تنگنای تأمین هزینه‌های ارزی و تنظیم دخل و خرج نامتوازن دستگاه دولت بسیار بیش از گذشته به تداوم تولید این بخش‌ها و صادرات غیر نفتی مثل پتروشیمی‌ها و غیره به کشورهای دیگر به ویژه همسایگان برای تأمین کالاهای وارداتی و سایر هزینهٔ ارزی وابسته کرده است به طوری که تداوم تولید نفت و سایر سوخت‌های مورد نیاز برای چرخاندن چرخ‌های کشور و جلوگیری از فروپاشی آن برای رژیم امر حیاتی‌تر شده است آنچنانکه هر گونه خلل جدی در صادرات غیر نفتی و یا تولید سوخت می‌تواند کل تعادل شکننده رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را به هم بریزد و برعکس گذشته که رژیم مطلقه فقاهتی با قدرت متکی به ارزهای نفتی و صندوق ذخائر ارزی و ثبات و اقتدار حاصل از آن امکان مانور گستره‌ای داشت در این شرایط دیگر از آنچنان قدرتی مانند گذشته جهت بازتولید اقتدار اقتصادی و سیاسی خود ندارد در نتیجه همین امر باعث «سبک‌تر شدن کفه توان نسبی رژیم در مقابله با ابر بحران‌های موجود می‌گردد» که در تحلیل نهائی خود این موضوع باعث «افزایش نسبی توان چانه‌زنی جنبش‌های مختلف از جنبش کارگری تا جنبش معلمان و جنبش زنان و جنبش بازنشستگان و جنبش پرستاران و غیره با رژیم مطلقه فقاهتی می‌شود» و دلیل این امر همان است که «افزایش نسبی توان چانه‌زنی جنبش‌های مختلف، ریشه در افزایش مطلق توان آنها ندارد، بلکه برعکس مولود افزایش نسبی بر آمده از سبک‌تر شدن کفه توان نسبی طرف مقابل با رژیم مطلقه فقاهتی می‌باشد.»

من حیث المجموع اینکه در شرایط فعلی «خروجی نهائی افزایش قدرت چانه‌زنی جنبش کارگری موجب سنگین‌تر شدن نسبی کفه کارگران و لاجرم تقویت قدرت چانه‌زنی و تحرک بیشتر جنبش‌های مدنی و صنفی و سیاسی و در رأس همه اینها جنبش کارگری شده است» که خود این امر مولود همان بازتابی از فرایند فروپاشی مؤلفه‌های بحران و ناتوانی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در «بازتولید قدرت» در این شرایط تندپیچ و خودویژه جامعه ایران می‌باشد.

ص – جنبش اعتصابی کارگران در فرایند جدید با محوریت جنبش کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه که از نیمه دوم خرداد سال 99 شروع شده است، نشان داده است که در شرایط امروز جامعه ایران که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم با فرار به جلو با شعار مبارزه علیه فساد از طریق ابراهیم رئیسی (رئیس قوه قضاییه) به جای نشان دادن عزم رژیم به مبارزه واقعی علیه فساد (ساختاری و سیستمی چهل و یک ساله گذشته) از مشمولیت فساد ساختاری و ریشه دوانده در تمامی نسوج حاکمیت از بالا تا پائین پرده‌برداری می‌کنند و هسته سخت رژیم، جهت ایجاد امیدهای واهی در توده‌های نگون‌بخت جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران (در این شرایط خودویژه و تندپیچ تاریخ ایران) تلاش می‌کند به جای برخورد ساختاری با فساد سیستمی و فراگیر و ابر بحران‌های حاد اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و زیست محیطی، با تکیه بر منطقه کور و روزمرگی و پراگماتیستی از این ستون تا آن ستون فرج است و یکدست کردن حاکمیت و تسویه حساب با جناح به اصطلاح اصلاح‌طلبان درون حکومتی (که برای مدت بیش از دو دهه اقشار میانی جامعه ایران را بدنبال امیدهای واهی جهت بالا بردن قدرت چانه‌زنی خود در عرصه تقسیم باز تقسیم قدرت بین خودشان سرگردان کرده بودند) و حفظ حالت تهاجمی دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر خود (جهت سرکوب هر گونه خیزش و جنبش که در آینده نزدیک ممکن است با تغییر پر شتاب شرایط موجود مواجه بشود) به خیال خود به بازتولید قدرت خود به صورت صوری بپردازد؛ که البته این رویکرد رژیم مطلقه فقاهتی حاکم جهت بازتولید قدرت خود برای سرکوب جنبش‌ها و خیزش‌های آنی و آتی جامعه بزرگ ایران شیپور از دهان گشادش نواختن می‌باشد. چرا که «مؤلفه‌های دخیل در بحران بازتولید رژیم مطلقه فقاهتی در این شرایط حساس و خودویژه عبارتند از ابر بحران حاد اقتصادی حاصل سقوط شتابان اقتصادی و قدرت خرید و افزایش شدید هزینه زندگی و نرخ منفی و سقوط آزاد رشد اقتصادی و جهش تورم در سالی که خامنه‌ای جهش تولید تعریف کرده است و افزایش استانداردهای زیر خط فقر کنونی با وخامت باز هم به مراتب بیشتری مواجه ساخته است که تحمل آن را برای بیش از 80% جمعیت جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران (طبق آمار خود رژیم مطلقه فقاهتی) ناممکن ساخته است»، آن هم در شرایطی است که به موازات آن دولت دوازدهم شیخ حسین روحانی با پیش فروش کردن آینده برای حال از طریق فروش سرمایه‌های مردم نگون‌بخت ایران در بازار بورس تهران و تلاش برای فروش بشکه‌های نفت آینده برای پر کردن کسر بودجه نجومی خود و پر کردن جیب اقلیتی (که طبق گفته محمد باقر قالیباف بیش از 4% جمعیت ایران نمی‌باشند و هر لحظه در این مملکت پول پارو می‌کنند و هیچ قلمروئی از زمین و جنگل و دریا و کوه و حتی ستیغ دماوند از غارت آنها مصون نمی‌باشد) در راستای حادتر شدن ابر بحران‌های فوق گام برمی‌دارد و البته این در شرایطی است که «بحران کرونا لطمات مهمی بر توان سیاسی و تتمه اتوریته سیاسی و اجتماعی و اسلام دگماتیست فقاهتی و روایتی و زیارتی و ولایتی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم وارد ساخته است.»

ادامه دارد

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری