سخن روز:

جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل زحمتکشان اردوگاه کار و زحمت ایران، گسترده‌ترین و مردمی‌ترین بخش جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و مستقل تکوین یافته از پائین، در راستای تأمین خواسته‌های صنفی – رفاهی زحمتکشان می‌باشد.

 

واژه «سندیکا» به معنای «سازمان صنفی زحمتکشان» است. سندیکاها در آغاز در جریان «مبارزه کارگران برای دفاع از منافع خود و بهبود شرایط اقتصادی خود در برابر طبقه بورژوازی، در چارچوب مناسیات سرمایه‌داری تکوین پیدا کردند». نخستین سندیکاها (Trade Union) در آغاز قرن هیجدهم (بیش از 300 سال قبل) در انگلستان (که در آن زمان در اولین رده کشورهای سرمایه‌داری قرار داشت) به وجود آمدند و سپس در قرن هیجدهم سندیکاها در کشورهای جهان سرمایه‌داری به عنوان اولین «مکانیزم دفاع از حقوق کارگران و زحمتکشان در برابر طبقه سرمایه‌داری تکوین پیدا کردند» و در همین رابطه بود که در اواخر قرن هیجدهم سندیکاها در فرانسه تشکیل شدند؛ و همین سندیکاها در اوایل قرن نوزدهم در ایالات متحده آمریکا تکوین پیدا کردند؛ و در اواسط قرن نوزدهم بود که سندیکاها در آلمان هم شکل گرفتند. نباید فراموش کنیم که سندیکاها در کشورهای سرمایه‌داری مغرب زمین «150 سال قبل از جنبش‌های سوسیالیستی و جنبش مارکسیستی (که در نیمه دوم قرم نوزدهم در کشورهای سرمایه‌داری شکل گرفتند) در مغرب زمین تکوین پیدا کردند»؛ و لذا در این رابطه است که جنبش‌های سندیکائی (در مغرب زمین) را می‌توانیم «نخستین جنبش‌های زحمتکشان و کارگران در مناسبات سرمایه‌داری با طبقه استثمارگر حاکم تعریف کنیم.»

توجه داشته باشیم که «سندیکاها در کشورهای متروپل سرمایه‌داری به صورت پروسسی تکوین پیدا کردند نه به صورت پروژه‌ای» و همین رشد پروسسی سندیکاها (در کشورهای سرمایه داری) باعث گردید تا رفته رفته سندیکاها علاوه بر اینکه تا نیمه دوم قرن نوزدهم (مدت بیش از یک قرن) به صورت تنها سنگر زحمتکشان و کارگران در مبارزه با طبقه استثمارگر بورژوازی درآیند، «خود این مبارزه سندیکائی به عنوان مکانیزم و شکل سازماندهی طبقه کار و زحمت از پائین و به صورت مستقل مادیت پیدا کنند» و همین امر باعث گردید تا سندیکاها رفته رفته به «سازمان‌های دائمی کم و بیش پر اهمیت و نیرومند مبدل بشوند». بر این مطلب اضافه کنیم که در طول 150 سال آغازین پروسه تکوین سندیکاها در مغرب زمین، هنوز «احزاب سیاسی وابسته به طبقه کارگر ایجاد نشده بودند» و همین فقدان احزاب در آن زمان بسترساز آن شده بود که سندیکاها اگرچه «به لحاظ اقتصادی» مشی روشنی در مبارزه با طبقه بورژوازی حاکم جهت اخذ مطالبات طبقه کارگر داشتند، اما «به لحاظ سیاسی» سندیکاها دارای مشی روشن سیاسی در مبارزه با کل ساختار مناسبات سرمایه‌داری و قدرت سیاسی یا طبقه حاکمه به صورت کلی و عام نداشتند؛ و همین امر باعث شده بود تا سندیکاها در کشورهای مختلف سرمایه‌داری از انگلستان تا فرانسه و از آلمان تا آمریکا، در عرصه «مشی سیاسی تابع اتحادیه‌های کارگری یا ترید یونئون‌ها رفتار بکنند» که خروجی نهائی این رویکرد آن گردید که در طول 150 سال آغازین (پروسس تکوین سندیکاها) در کشورهای سرمایه‌داری مغرب زمین فعالیت سندیکاها «منحصر به دفاع از منافع اقتصادی بلافاصله اعضای سندیکاها بشود.»

البته در ادامه پروسس رشد سندیکاها در مغرب زمین «گرایشات مختلفی در روند سندیکاها به وجود آمدند» که در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توانیم این گرایشات مختلف را به دو دسته «سندیکاهای راست و سندیکاهای چپ» تقسیم کنیم که سندیکاهای راست، «همان سندیکاهائی بودند که تحت مدیریت رهبران راست یک اریستوکراسی کارگری در کشورهای مغرب زمین قرار داشتند» و سندیکاهای چپ، «اشاره به آن سندیکاهائی بودند که به خاطر حقوق دموکراتیک و حقوق صنفی و آزادی ملی و علیه ستم ملی و تبعیض نژادی و استثمار مبارزه می‌کردند». البته به لحاظ اسمی و لغتی و واژه‌ای سندیکا در مغرب زمین فقط محدود به تشکیلات صنفی طبقه کار و زحمت نمی‌شد، چراکه واژه سندیکا دارای معنای دیگری هم هست که عبارت است از یک شرکت سهامی که برای فروش کالاهای تولید شده در مؤسسات مختلف یک کارتل (البته برای هر کارتل وجود سندیکا ضروری نیست تنها کارتل‌های تکامل یافته وجود سندیکا) ضرورت پیدا می‌کند. در این صورت واحدهای شرکت کننده در سندیکاها محصولات خود را به قیمت ثابت به فروش می‌رسانند و همین امر باعث می‌گردد که کارتل‌ها استقلال تجارتی خود را از دست بدهند. در شوروی در دوره لنین و در دوره نپ سندیکاهائی به وجود آمدند که عبارت بودند از مجموعه چند تراست مربوط به یک رشته تولیدی؛ که هدف آن تنظیم نقشه در فروش محصولات این سندیکاها بود. البته بعداً سندیکاها تغییر شکل دادند.

باری، عنایت داشته باشیم که «سندیکالیسم» غیر از «سندیکاها و جنبش سندیکائی می‌باشد» چرا که اصطلاح «سندیکالیسم به معنای مکتب اصالت اتحادیه‌های کارگری است» که در دهه 1890 در فرانسه سندیکالیسم به دو صورت متظاهر شدند:

1 - سندیکالیسم به صورت «جنبش اجتماعی» مادیت پیدا کردند که معتقد بودند که «دگرگونی سوسیالیستی جامعه باید از طریق اتحادیه‌های کارگری یا سندیکاها صورت بگیرد» به عبارت دیگر در «رویکرد جنبشی سندیکالیسم، سندیکاها یا اتحادیه‌های کارگری عامل مبارزه طبقاتی – انقلابی به حساب می‌آمدند.»

2 - رویکرد دوم به سندیکالیسم، مشمول آنهائی می‌شد که «اقدامات سیاسی صنفی از طریق اتحادیه‌های کارگری را در برابر مبارزات پارلمانی قرار می‌دادند». عنایت داشته باشیم که اصطلاح سندیکالیسم در مغرب زمین از سال 1907 در انگلستان رواج پیدا کرد و هدف هواداران سندیکالیسم، «خلعید از سرمایه‌داران با توسل مدام به روش خصمانه و مصادره کارخانه‌ها و صنایع کشاورزی و سپردن آنها به اتحادیه‌های کارگری بود». سندیکالیسم یا مکتب اصالت اتحادیه کارگری در مغرب زمین و در جهان سرمایه‌داری «روش انقلابی در جهت ایجاد جامعه سوسیالیستی تعریف می‌شد». بطوریکه آن‌ها در تعریف برنامه خود می‌گفتند که «سندیکالیسم و یا سندیکاگرائی موقعیتی در جامعه است که در آن صنایع توسط کسانی تملک و اداره می‌شود که خود در آن اشتغال دارند و مهار آن به دست گروه‌های آزادی خواهد بود که برای تولید تمامی حوایج زندگی با یکدیگر همکاری خواهند کرد، جامع‌هایی که دیگر نیازی به پارلمان و حکومت‌های موجود در نظام سرمایه‌داری نخواهند داشت» بنابراین «سندیکالیسم در مغرب زمین نوعی سوسیالیسم بود که هدفش انتقال مالکیت و نظارت بر تمامی صنایع به دست کارگران بود» برعکس «سوسیالیسم حزب – دولت لنینیستی که سوسیالیسم متضمن مالکیت و کنترل وسایل تولید توسط دولت می‌دانستند.»

باری، از بعد از جنگ اول جهانی سندیکاگرائی یا سندیکالیسم در مغرب زمین و جهان سرمایه‌داری روندی رو به افول پیدا کرد و طرفداران آن اساساً آنارشیست‌ها بودند. اینان برای تاکید بر خصلت «دولت‌ستیزی و مبارزه با تمرکز جنبش خود را شکل دادند.» از میان متفکرانی که به گسترش نظریه سندیکاگرایی کمک کردند و باعث گردید تا سندیکالیسم در محافل کارگری کشورهای اروپائی و سرمایه‌داری توسعه پیدا کند «جرج سورل و دانیل د لئون از بنیانگذاران سندیکای کارگران جهان در آمریکا سال‌های 1847 - 1922 بودند». مع الوصف، بدین ترتیب است که می‌توانیم بگوئیم که «سندیکالیسم یا سندیکاگرائی یک جنبش ضد پارلمانی و ضد میلیتاریسمی در مغرب زمین و در جهان سرمایه‌داری بود». سندیکالیسم در مغرب زمین:

اول معتقد به لزوم حکومت سندیکاها در کشورها بودند.

دوم معتقد به لزوم انقلاب و طغیان بودند.

سوم با رویکرد آنارشیسمی معتقد به براندازی دولت و دموکراسی پارلمانی توسط اعتصاب عمومی کارگران بودند.

چهارم مخالف و منکر عمل سیاسی جهت براندازی دولت و پارلمان بودند و به جای عمل سیاسی و عمل نظامی جهت براندازی دولت و پارلمان و کسب قدرت سیاسی بر این باور بودند که تنها توسط اعتصاب عمومی کارگران می‌توان به همه این اهداف دست پیدا کرد و بنابراین بدین ترتیب بود که سندیکالیسم و یا سندیکاگرائی با شرکت در انتخابات دموکراتیک و تحمیل قدرت به وسیله دموکراتیک مخالف بودند.

پنجم سندیکالیسم یا سندیکاگرائی معتقد بودند که باید مالکیت خصوصی از بین برود.

ششم سندیکالیسم یا سندیکاگرائی عمل را مقدم بر نظریه می‌دانستند.

هفتم سندیکالیسم یا سندیکاگرائی خودجوشی و خودانگیختگی را تجلیل می‌کردند.

هشتم سندیکالیسم و سندیکاگرائی ضد روشنفکران بودند.

نهم چون نیروهای محرک سندیکالیسم در کشورهای مختلف سرمایه‌داری صورت متفاوت داشتند، خود رویکرد سندیکاگرائی در کشورهای مختلف سرمایه‌داری هم متفاوت بودند.

نباید فراموش کنیم که سندیکالیسم معادل انگلیسی «اتحادیه کارگری» است، بنابراین «سندیکالیسم و یا سندیکاگرائی با هرگونه ارتباط با احزاب سیاسی جهت تحول سیاسی اجتماعی مخالف بودند» و معتقد به «مبارزه با سرمایه‌داری از طریق مبارزه اعتصابی بودند» و در همین رابطه است که سندیکالیسم و یا سندیکاگرائی مخالف سیاست‌های پارلمانی بودند؛ و برعکس بر مبارزه از طریق اتحادیه‌های کارگری تاکید می‌ورزیدند. البته چانه‌زنی و مذاکره‌های جمعی آرام و صلح‌آمیز را هم محکوم می‌کردند. از نظر آنها مبارزه صنعتی قهرآمیز برای حمایت از منافع اقتصادی کارگران ضرورت داشت، چراکه آنها را مهیای مبارزه دست جمعی و هماهنگ با سرمایه‌داری از طریق اعتصاب عمومی می‌کرد.

باری، سوسیالیسم از نظر سندیکالیسم و یا سندیکاگرائی به معنای «برنامه کارگران می‌باشد نه کسب قدرت سیاسی و نه دیکتاتوری پرولتاریا آنچنانکه کارل مارکس در نقد برنامه گوتا بر طبل آن می‌کوبد». قابل ذکر است که انقلاب اکتبر 1917 روسیه «رویکرد سندیکالیسم یا سندیکاگرائی در کشورهای متروپل سرمایه‌داری را دچار بحران کرد» زیرا لنین از قبل از انقلاب اکتبر یعنی از سال 1907 به سندیکالیسم حمله کرده بود و «سندیکالیسم را تداوم خط مشی اقتصادگرا تعریف کرده بود و آن را محکوم کرده بود» و صد البته «مدل بلشویکی سازمان انقلابی و تولید سوسیالیستی لنینیستی با بسیاری از اصول اصلی سندیکالیسم در تعارض بود» هر چند که «پس از انقلاب اکتبر 1917 روسیه بسیاری از سندیکالیست‌های برجسته پای‌بندی خود را به سرمشق روسیه نشان دادند و به رویکرد حزب - دولت لنین روی آوردند» اما رفته رفته به مرور زمان «سندیکالیست‌ها از پیوستن به بین‌الملل سوم که تحت مدیریت لنین بود سرباز زدند» و رابطه خود را با آن قطع کردند؛ و مخالف «مدل مسکویی دولت کارگران و همچنین برداشت لنینیستی از حزب شدند». شکست گسترده طبقه کارگر در دهه 1920 در کشورهای سرمایه‌داری باعث گردید تا «سندیکالیسم به عنوان رقیب جدی در برابر سوسیالیسم کمونیستی و اتحادیه کارگری و سندیکاها از صحنه خارج بشوند» و بدین ترتیب بود که از بعد از آن بود که «جنبش سندیکائی و یا جنبش اتحادیه‌های کارگری» توانستند در عرصه جهانی و از جمله در کشور ما «جدای از سندیکالیسم و سندیکاگرائی جنبش مستقل خود را شروع کنند.»

پر واضح است که «جنبش سندیکائی و یا جنبش اتحادیه‌ای از بعد از انقلاب مشروطیت رفته رفته به موازات شکل‌گیری صنایع و تکوین طبقه کارگر در جامعه ایران مادیت پیدا کردند» که البته تا شهریور 1320 جنبش سندیکائی و یا جنبش اتحادیه‌ای در جامعه ایران صورتی مستقل از حاکمیت و مستقل از احزاب سیاسی داشتند که همین «استقلال آنها باعث شده بود که جنبش سندیکائی و یا جنبش اتحادیه‌ای برای اردوگاه کار و زحمت جامعه ایران بستر آموزش طبقاتی و عرصه کسب آگاهی‌های سیاسی و طبقاتی و سنگر مبارزه در راستای کسب مطالبات خودشان بشود»، اما در فرایند پسا شهریور 20 به موازات تکوین حزب توده، با رویکرد حزب – دولت لنینیستی شوروی، از آنجائیکه «این حزب به دنبال وابسته کردن سندیکاهای مستقل کارگری بر آمد» همین امر یعنی «حزبی کردن سندیکاها باعث سترون و عقیم شدن سندیکاهای مستقل اردوگاه کار و زحمت جامعه ایران گردید». نباید فراموش کنیم که از زمان تکوین حزب توده (در فرایند پسا شهریور 20 که نخستین حزب فراگیر در کشور ایران تا آن تاریخ بود) برعکس مغرب زمین که این «جنبش سندیکاها و یا جنبش اتحادیه‌های کارگری بودند، بسترساز ظهور احزاب سیاسی کارگری شدند، در جامعه ایران با سلطه حزب توده بر سندیکاها و اتحادیه‌های کارگری، تکوین جنبش سندیکاها و اتحادیه‌های کارگری صورت معکوس پیدا کرد» چرا که از بعد از سلطه حزب توده بر سندیکاها و اتحادیه‌ها، دیگر «این حزب توده بود که در چارچوب رویکرد اپورتونیستی و وابستگی خود به حزب کمونیست استالین تلاش می‌کرد تا تمامی نهادهای اقتصادی و مدنی و سیاسی وابسته به خود را در خدمت حفظ منافع شوروی درآورد.»

به این ترتیب بود که از بعد از تکوین حزب توده (در طول نزدیک به 80 سال گذشته) جنبش سندیکائی و جنبش اتحادیه‌ای کارگران ایران از دو طرف مورد تهدید جدی قرار گرفت یعنی از یکطرف رژیم‌های توتالیتر پهلوی و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم هستند که در طول 80 سال گذشته تلاش کرده‌اند تا با «امنیتی کردن جنبش صنفی سندیکائی و اتحادیه‌های کارگری ایران به قلع و قمع و نابودی این جنبش و جایگزین کردن تشکل‌های زرد حکومتی به جای سندیکاها و اتحادیه مستقل کارگری بپردازند» و از طرف دیگر «جریان‌های سیاسی اعم از چپ و راست بوده‌اند که در طول 80 سال گذشته جهت سربازگیری و یارگیری و وابسته کردن این نهادهای کارگری به جریان خود تلاش کرده‌اند». در نتیجه این تهدید عظیم دو مؤلفه‌ای باعث شده است که در طول 80 سال گذشته جنبش سندیکائی و یا جنبش اتحادیه‌های مستقل کارگری ایران نتوانند دارای «رشد دینامیک تکوین یافته از پائین بشوند». آنچنانکه امروز شاهدیم که حتی «دو سندیکای مستقل کارگران نیشکر هفت تپه و کارگران اتوبوس واحد تهران از حداقل امکان پراتیک حتی صنفی جهت دفاع از حقوق کارگران خودشان هم محروم هستند» و همین سترون شدن جنبش سندیکائی و یا جنبش اتحادیه‌های مستقل کارگری ایران در مرحله کنونی در جامعه ایران باعث گردیده است که حتی تأمین خواسته‌های صنفی – رفاهی اردوگاه کار و زحمت در گرو بازتولید فعالیت‌های آزادانه و مستقل سازمان‌های پایه طبقاتی یعنی جنبش سندیکائی و یا جنبش اتحادیه‌های کارگری باشد.

قابل ذکر است که در جامعه ایران برعکس مغرب زمین و کشورهای متروپل سرمایه‌داری، جنبش سندیکائی و یا جنبش اتحادیه‌های کارگری مستقل در 80 سال گذشته شامل مبارزات اقتصادی – رفاهی اردوگاه کار زحمت بوده‌اند و لذا به همین دلیل است که در جامعه ایران (در 80 سال گذشته) «جنبش سندیکائی و یا جنبش اتحادیه‌های کارگری دارای جوهر رادیکال بوده‌اند» هر چند که به موازات آن «تشکل‌های دست‌ساز زرد کارگری توسط رژیم توتالیتر پهلوی و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و همچنین تشکل‌های وابسته به جریان‌های سیاسی برانداز خارج‌نشین از جوهر راست برخوردار بوده‌اند». بدین جهت، در این رابطه است که جنبش سندیکائی و یا جنبش اتحادیه‌های مستقل از حاکمیت و مستقل از جریان‌های سیاسی در جامعه امروز ایران از آنچنان پتانسیلی برخوردار می‌باشند که می‌توانند در آینده در پروسس «جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و خودسازمانده تکوین یافته از پائین به عنوان گسترده‌ترین و مردمی‌ترین بخش‌های جنبش کارگری و جامعه مدنی جنبشی دینامیک تکوین یافته از پائین بشوند». ضعف مطالبه‌گری جنبش‌های اجتماعی امروز جامعه ایران (اعم از جنبش‌های طبقاتی و جنبش‌های صنفی) مولود «عدم پراکسیس اردوگاه کار و زحمت در عرصه جنبش سندیکائی و یا جنبش اتحادیه‌های مستقل می‌باشد.»

باید به یاد داشته باشیم که در مرحله کنونی به علت «عدم پراکسیس صنفی – اجتماعی – سیاسی جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های کارگری اردوگاه کار و زحمت، لیست مطالبه‌گری در پائین‌ترین حد می‌باشد» به طوری که لیست این مطالبات در طول 41 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم ثابت مانده است؛ که البته خود این امر دلالت بر این می‌کند که مطالبات حداقلی اردوگاه کار زحمت در طول 41 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم که شامل:

1 - پرداخت حقوق معوقه.

2 - اجرای طرح طبقه‌بندی مشاغل.

3 - افزایش حقوق.

4 - لغو قراردادهای موقت.

5 - تأمین امنیت شغلی.

6 - لغو خصوصی‌سازی.

7 - خواست افزایش دستمزد مطابق سبد معیشتی و غیره و غیره، هنوز نتوانسته‌اند به آن دست پیدا کنند.

پر پیدا است که این نتوانستند اردوگاه کار و زحمت (برای رسیدن به لیست مطالبه‌گری خود در 41 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) مولود و سنتز «فقدان آگاهی طبقاتی و سازمان‌یابی و تشکل‌های مستقل می‌باشد» و از اینجا است که باید بگوئیم، «هنگامی که از پیکار برای تأمین مطالبه‌های اردوگاه کار و زحمت در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران سخن می‌گوئیم، نمی‌توانیم از اهمیت جنبش سندیکائی و یا جنبش اتحادیه‌های کارگری، غافل بشویم». یادمان باشد که اگر جنبش سندیکائی و یا جنبش اتحادیه‌های کارگری مستقل به صورت فراگیر و دینامیک بتوانند در جامعه ایران توسط طرح احیای حقوق سندیکائی مستقل بازتولید بشوند، به علت گستردگی و فراگیری جنبش سندیکائی و یا اتحادیه‌های کار و زحمت «این جنبش در مرحله کنونی می‌توانند به عنوان قوی‌ترین پل اتصال بین طبقه متوسط شهری و طبقه کار و زحمت پائینی‌های جامعه ایران مطرح بشوند». بر این مطلب بیافزائیم که در مبارزات 41 سال گذشته اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران هم در جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه طبقه متوسط شهری و هم در جبهه کار و زحمت پائینی‌های جامعه ایران این واقعیت به اثبات رسانیده است که برای «دستیابی به حقوق و مطالبه‌های آنی و آتی خود به ویژه افزایش عادلانه دستمزدها و تأمین امنیت شغلی بدون پیکار سازمان‌یافته و بدون تغییر توازن قوا در عرصه میدانی به سود خود و بدون مخالفت آگاهانه و سازمان‌یافته با برنامه اقتصادی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم امکان‌پذیر نمی‌باشد.»

عنایت داشته باشیم که جنبش سندیکائی و یا جنبش اتحادیه‌های مستقل کارگری «جنبش قائم به ذاتی می‌باشد که اگر توسط تشکیلات برونی و یا توسط سازماندهی حکومتی از بالا به انحراف کشیده نشوند، به لحاظ توان بالقوه آنها جهت نفوذ به اعماق جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران، جنبش سندیکائی توان آن را دارند که با توده وسیع زحمتکشان شهر و روستا پیوند پیدا کنند و وسیع‌ترین تشکل مستقل اردوگاه کار و زحمت در جامعه بزرگ ایران بشوند» چراکه جنبش سندیکائی و یا جنبش اتحادیه‌های مستقل کارگری، «صرف نظر از تفاوت‌های عقیدتی و سیاسی و مذهبی و جنسیتی و مسلکی و نژادی در بر می‌گیرند و به صورت علی السویه از حقوق صنفی همه آنها دفاع می‌کنند». بدین ترتیب است که در «سندیکاها و اتحادیه‌های مستقل اردوگاهی کار و زحمت، مسائل مربوط به زحمتکشان و آنچه آنها را به دور هم گرد آورده است، مطرح می‌شود» و این موضوع تنها در چارچوب جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل قابل تحقق می‌باشد.

عنایت داشته باشیم که «جنبش سندیکائی و یا اتحادیه‌های مستقل به طور کلی بر انجام سازماندهی و تشکل در کارگاه‌ها اعم از کارخانه‌ها و اداره‌ها و موسسه‌های دولتی و یا خصوصی و تشکل‌های حرفه‌ای و رشته‌ای و سازمان سراسری در مقیاس کشور تکیه می‌نمایند» که همین مؤلفه‌های گوناگون کارگاهی جنبش سندیکائی جهت سازماندهی باعث می‌گردد که جنبش سندیکائی و یا جنبش اتحادیه‌های مستقل در مرحله کنونی مبارزه سیاسی اجتماعی جامعه ایران بتوانند، همه زحمتکشان اردوگاه کار و زحمت را در بر بگیرند. ماحصل اینکه جنبش سندیکائی و یا جنبش اتحادیه‌های مستقل در ایران در مرحله کنونی می‌توانند:

1 - باعث ارتقاء سطح سازماندهی جنبش جامعه مدنی جنبشی خود بنیاد تکوین یافته از پائین بشوند.

2 - باعث همبستگی طولی و عرضی بین شاخه‌های مختلف جنبش‌های مطالبه‌محور صنفی و مدنی و سیاسی و طبقاتی بشوند؛ که همین پیوند طولی و عرضی بین شاخه‌های مختلف جنبش‌های مطالبه‌محور باعث می‌گردد تا شرایط برای خروج جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد تکوین یافته از پائین، از «حالت تدافعی شش ماه گذشته که بر اساس سرکوب خیزش آبان‌ماه 98 و سرکوب جنبش دانشجوئی در دی‌ماه 98 و شرایط بحرانی کرونای ویروسی به وجود آمده است، فراهم بشود.»

3 - شرایط برای تشدید مبارزه همراه با استقلال طبقاتی و تلفیق مبارزه کار سیاسی با کار صنفی فراهم گردد.

باری، در طول سه سال گذشته (از تابستان 96 الی الان) که مبارزه مطالبه‌محور در عرصه جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد تکوین یافته از پائین جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران صورت عمده پیدا کرده است، مهم‌ترین موضوعی که برای کنش‌گران اصلی جامعه مدنی جنبشی ایران مطرح می‌باشد، «موضوع تعیین شکل مبارزه است» که در این رابطه در «آرایش اشکال مبارزه سیاسی و صنفی بعضی بر عمده کردن مبارزه صنفی تکیه می‌کنند و بعضی دیگر معتقد بر عمده کردن کار سیاسی در این شرایط هستند» لذا از آنجائیکه جنبش سندیکائی و یا جنبش اتحادیه‌های مستقل فراگیرترین جنبش اجتماعی جامعه بزرگ ایران می‌باشند، با عنایت به «جوهر این جنبش که شامل مبارزات اقتصادی – رفاهی اردوگاه بزرگ کار و زحمت در جامعه ایران می‌باشد» و از آنجائیکه وظایف حداقلی جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل جامعه ایران در شرایط تندپیچ فعلی عبارتند از مبارزه با:

الف – بیکاری.

ب – رکود.

ج - تعطیلی واحدهای تولیدی و صنعتی و خدماتی.

د - کاهش دستمزدها.

ه - عدم رعایت اصول بهداشتی.

و - عدم ایمنی در محیط کار.

ز - رشد ناامنی شغلی.

ح - اخراج گسترده نیروی کار.

ط - اجرای برنامه تعدیل ساختاری و خصوصی‌سازی یا خصولتی‌سازی سرمایه‌های مردم نگون‌بخت ایران.

به همین دلیل است که «جنبش سندیکائی یا اتحادیه‌های مستقل در مرحله کنونی باعث پیوند بین کار سیاسی و کار صنفی جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد در جامعه بزرگ و رنگین کمان امروز ایران شده است» و دلیل این امر همان است که «دستیابی به مطالبات فوق بدون تلفیق کار سیاسی با کار صنفی ممکن‌پذیر نمی‌باشد» که البته این خود یک پیام بزرگ برای شاخه‌های مختلف مبارزه‌های صنفی و مدنی و طبقاتی می‌باشد که در مرحله کنونی «مبارزه جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد تکوین یافته از پائین، هم در جبهه بزرگ کار و زحمت پائینی‌های جامعه ایران و هم در جبهه طبقه متوسط شهری تنها در چارچوب پیوند بین کارخانه و خیابان و اداره موسسه‌های دولتی و تشکل‌های حرفه‌ای و سازمان‌های سراسری با مقیاس کشوری ممکن می‌باشد» و صد البته این مهم به انجام نمی‌رسد مگر اینکه «جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل به صورت فراگیر در مقیاس کشوری وارد عرصه جامعه جنبشی خودبنیاد مستقل تکوین یافته از پائین بشوند.»

4 - شرایط برای «اتحاد عمل فراگیر در عرصه جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد دینامیک تکوین یافته از پائین فراهم می‌گردد». پر پیداست که علت و دلیل این امر هم آن است که «جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل در مرحله کنونی مبارزه دموکراتیک جامعه بزرگ ایران به علت سر پل بودن این جنبش بین دو جبهه طبقه متوسط شهری و طبقه کار و زحمت پائینی‌های جامعه ایران، در نتیجه همین جایگاه سر پلی بین دو جبهه بزرگ اردوگاه مستضعفین ایران بستر برای اتحاد عمل فراگیر توسط جنبش سندیکائی و اتحادیه‌ای فراهم می‌شود». مع الوصف، آنچه که باعث وحدت صف‌های جنبش سندیکائی و یا اتحادیه‌های مستقل در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران می‌شود، «آگاهی طبقاتی، آگاهی سیاسی، آگاهی‌های مدنی و اجتماعی می‌باشد» که البته «منابع این سه دسته آگاهی متفاوت می‌باشند» چراکه «آگاهی طبقاتی در جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل باید در عرصه پراکسیس سیاسی اجتماعی خود کنش‌گران سندیکائی و اتحادیه‌ای حاصل بشوند» و هرگز «آگاهی طبقاتی نباید از بیرون وارد جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل بشوند»؛ و اما در خصوصی «آگاهی سیاسی و مدنی و اجتماعی این دسته از آگاهی‌ها می‌توانند توسط پیشگام در چارچوب استراتژی آگاهی‌بخشی ترویجی و تبلیغی و تهییجی از بیرون از جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل وارد این جنبش بشوند.»

پر واضح است که «فونکسیون وحدت‌بخشی این سه دسته آگاهی‌های طبقاتی و سیاسی و مدنی اجتماعی منهای اینکه می‌تواند سه گروه بزرگ اجتماعی طرفداران جنبش مدنی و جنبش طبقاتی و جنبش سیاسی اجتماعی به یکدیگر پیوند دهند، توسط ارتقاء خود جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل شرایط برای طرح خواسته‌های عام و دموکراتیک یعنی تأمین آزادی و فعالیت‌های انجمنی و دیگر آزادی‌ها مانند آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی قلم، آزادی مطبوعات، آزادی اجتماعات و احزاب در عرصه جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل فراهم می‌شود» و از همه مهمتر اینکه «فونکسیون سه دسته آگاهی‌های طبقاتی و سیاسی و اجتماعی در عرصه جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل عامل افزایش توانائی سازمان‌یابی در مبارزه‌های صنفی و مدنی و سیاسی خود جنبش فراگیر سندیکائی و یا اتحادیه‌های مستقل در عرصه جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد تکوین یافته از پائین می‌گردد»، بنابراین، در این رابطه است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول بیش از 40 سال گذشته حرکت برونی خود چه در فاز عمودی و سازمانی آرمان مستضعفین ایران (به عنوان ارگان عقیدتی سیاسی سازمان رزمندگان پیشگام مستضعفین ایران) و چه در فاز افقی و جنبشی نشر مستضعفین (به عنوان ارگان عقیدتی- سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) «موضوع ارتباط عمودی و افقی پیشگامان با اردوگاه کار و زحمت با استفاده از همه امکانات جهت تشکل‌یابی جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل در سطح کارگاه‌ها، کارخانه‌ها، اداره‌ها، موسسه‌های دولتی و یا خصوصی و تشکل‌های حرفه‌ای، رشته‌ای جهت سازمان‌دهی سراسری در مقیاس کشوری، در دستور کار داشته است» و در مرحله کنونی در ادامه این مسئولیت سنگین جنبش پیشگامان مستضعفین ایران است که در رابطه با وظیفه مقدم و غیر قابل انکار پیشگامان نسبت به ابر جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل، جامعه مدنی جنبشی ایران باید اعلام کنیم که:

الف – در فعالیت جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در عرصه آگاهی‌بخشی و سازمان‌یابی ابر جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل «نباید فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی جایگزین تشکل‌یابی کارگران و زحمتکشان در فضای عینی و میدانی و واقعی بشود.»

ب – استفاده از امکانات و وسایل مختلف از جمله «فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی توسط جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در راستای پیوند با ابر جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل باید در پیوند با فعالیت‌های عینی و میدانی و واقعی پیشگامان در عرصه کارگاهی اعم از کارخانه و اداره و دیگر کارگاه‌های واقعی باشد.»

پر واضح است «تکیه تک‌محوری بر فعالیت فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی کردن، نمی‌تواند برای ابر جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل ثمربخش باشد». نباید فراموش بکنیم که «رمز موفقیت جنبش کامیونداران (در سال‌های 96 – 97 - 98 که تنها جنبشی بوده است که در طول 41 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم توانسته است این رژیم را وادار به عقب‌نشینی در برابر مطالبات خود قرار بکنند) در تلفیق دو مؤلفه فضای مجازی و عرصه میدانی بوده است» و بدون تردید اگر جنبش کامیونداران در «مبارزه مطالباتی خودشان با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تنها بر یک مؤلفه صرف فضای مجازی یا فضای عینی و واقعی و میدانی تکیه می‌کردند، شکست می‌خوردند.»

بدین جهت در این رابطه است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در عرصه هدایت‌گری و راهبری (نه رهبری) «ابر جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران باید مدل جنبش کامیونداران ایران را الگوی خود قرار بدهند و با تلفیق کردن دو مؤلفه فضای مجازی و فضای واقعی بتوانند به رسالت خودشان در این عرصه جامعه عمل بپوشانند.»

ج – در عرصه سازمان‌یابی ابر جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل «هرگز نباید بر محفل‌گرائی و مبارزه هیئتی تکیه بکنیم» چرا که مهمترین آفت و زیان مبارزه هیئتی و محفلی این است که با «محفل‌گرائی و مبارزه هیئتی نمی‌توان مبارزه فرسایشی و درازمدت کرد» هر چند که ممکن است بتوان مبارزه کوتاه‌مدت کرد.

د – تاکید می‌کنیم که «اقدام‌های رادیکال همراه با کودکی‌های چپ‌روانه در عرصه مبارزه سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل توسط پیشگامان به شدت زیان‌بخش می‌باشد» چراکه منهای اینکه در عرصه ابر جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل «بسترساز تفرقه و پراکندگی کنش‌گران اصلی این ابر جنبش می‌شود» و مغایر با اصل وحدت و همبستگی در ابر جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل می‌شود. به علت اینکه «اقدام‌های رادیکال و چپ‌روانه در جنبش سندیکائی باعث بالا رفتن هزینه مبارزه برای کنش‌گران اصلی این جنبش می‌شود، همین امر باعث می‌گردد تا شرایط برای سکتاریست در جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل فراهم بشود.»

ه – در عرصه راهبری (نه رهبری) نظری و عملی ابر جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل «پیشگامان باید در راستای تقویت بنیه جنبش سندیکائی برای ارائه راهکارهای صحیح به منظور تأمین منافع اقتصادی – رفاهی همگانی ابر جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل حرکت کنند.»

و – در برخورد با تشکل‌های زرد حکومتی در عرصه جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل پیشگامان باید «بدنه این تشکل‌های دست‌ساز حکومتی را (که همان توده‌های اردوگاه کار و زحمت جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران می‌باشند) از رهبری این تشکل‌ها جدا کنند» و تلاش کنند تا با ایجاد فاصله بین بدنه و رهبری تشکل‌های دست‌ساز حکومتی «رهبری وابسته این تشکل‌ها را به انزوا و کما بکشانند». نباید فراموش بکنیم که «هیچ یک از تشکل‌های و سندیکاهای زرد دست‌ساز حکومتی از سرشت و جوهر سندیکائی مستقل خودبنیاد ابر جنبش سندیکائی برخوردار نمی‌باشند.»

ز - پیشگامان باید عنایت داشته باشند که موضوع درجه اول ابر جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل در مرحله کنونی، «اشکال اعتراضی و چگونگی سازمان‌یابی است» که در این رابطه پیشگامان باید در عرصه راهبری (نه رهبری) این ابر جنبش برای «دستیابی به اشکال اعتراضی و مکانیزم سازمان‌یابی کنش‌گران این ابر جنبش از همه روزنه‌ها و شکاف‌ها استفاده کنند و امکانات موجود بر پایه برخورد مشخص توسط تحلیل مشخص از شرایط مشخص و کنکریت زمان – مکان در این رابطه به کار گیرند.»

ح – با عنایت به اینکه هم در رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی و هم در رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول یک قرن گذشته «حقوق بنیادین برای فعالیت سندیکائی مستقل از اردوگاه بزرگ کار و زحمت جامعه ایران سلب گردیده است» بدین جهت پیشگامان در این شرایط در عرصه استراتژی آگاهی‌بخشی ترویجی و تبلیغی و تهییجی خود باید بیش از هر چیز «بر لزوم حقوق سندیکائی و برپایی سازمان‌های مستقل سندیکائی تکیه کنند.»

ط – نکته مهمی که پیشگامان باید در عرصه راهبری (نه رهبری) ابر جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران به آن عنایت کنند اینکه «عامل تشکل و دور هم گرد آمدن کنش‌گران در تشکل سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل، صرفنظر از درجه آگاهی طبقاتی و مدنی و سیاسی آنها نسبت به وضع خود، در مرحله کنونی حقوق اقتصادی و رفاهی آنها می‌باشد» بنابراین نباید فراموش بکنیم که در «سندیکاها و اتحادیه‌های مستقل، مسائل اقتصادی و رفاهی مربوط به جمع اردوگاه کار و زحمت است که باعث تشکل و سازماندهی آنها می‌شود.»

ی – پیشگامان باید عنایت داشته باشند که ابر جنبش سندیکا و اتحادیه‌های مستقل جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران در مرحله کنونی «هرگز در صحنه سیاسی امروز جامعه بی‌طرف و خنثی و منفعل نمی‌باشند» و بدون تردید «ابرجنبش سندیکائی به صورت تهاجمی و تدافعی در برابر تمامی تبعیض‌های هفت‌گانه سیاسی، طبقاتی، جنسیتی، نژادی، مذهبی، آموزشی و قومیتی موجود جامعه ایران دارای موضع‌گیری می‌باشند». اعتلا بخشیدن به این موضع‌گیری ابر جنبش سندیکائی از جمله وظایف مهم جنبش پیشگامان مستضعفین ایران می‌باشد.

باری، بدین ترتیب است که باید بگوئیم جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل در مرحله کنونی جامعه ایران تضمین کننده دستیابی به مطالبات آنی و آتی زحمتکشان اردوگاه کار و زحمت می‌باشد.

جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل ایران علاوه بر اینکه می‌توانند خلاء بی‌سازمانی جنبش‌های مطالباتی صنفی و سیاسی و طبقاتی جامعه مدنی جنبش خودبنیاد ایران را ترمیم کنند، بزرگ‌ترین اهرمی هستند که در این شرایط می‌توانند در عرصه میدانی توازن قوا به سود جنبش‌های مطالبه‌گرای مدنی و صنفی و طبقاتی تغییر بدهند.

جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل تنها ابر جنبشی در جامعه امروز ایران است که می‌توانند از «متن شدن جنبش 19 میلیون نفر حاشیه‌نشین‌های کلان شهرهای ایران جلو گیری نمایند» و «مانع ظهور سونامی پوپو لیسیم چپ و راست در جامعه ایران بشوند.»

جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل تنها ابر جنبشی در مرحله کنونی جامعه ایران هستند که «هم دارای مؤلفه مبارزه مطالبه‌گری می‌باشند و هم خواسته طبقاتی دارند و هم از موضع ضد سرمایه‌داری سلبی (نه ایجابی) برخوردار می‌باشند» و لذا در این رابطه است که ابر جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل در درازمدت می‌توانند در عرصه میدانی توسط «تغییر توازن قوا به سود جنبش‌های طبقاتی و سیاسی و مدنی در راستای جنبش برابری حق شهروندی علی السویه برای همه افراد جامعه ایران فارغ از جنسیت و قومیت و مذهب و نژاد حرکت نمایند.»

جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل ابر جنبش فراگیری است که «سنتز پیوند جنبش آنها با محل و کار و زندگی می‌باشد.»

جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل ابر جنبشی است که می‌توانند بین «جنبش‌های صنفی و مدنی و سیاسی پیوند عمودی و افقی ایجاد نمایند.»

جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل ابر جنبشی است که می‌توانند از کانال آن، هم به جنبش‌های مطالباتی جامعه ایران دامن بزنند و هم می‌توانند توسط آن، جنبش اعتصابی را فراگیر کنند و هم می‌توانند توسط آن توازن قوا در عرصه میدانی به سود جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد تکوین یافته از پائین تغییر بدهند.

جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل ابر جنبشی است که از کانال آن توسط پیوند با جنبش‌های طبقاتی و مدنی و سیاسی از ظهور و بازتولید هیولای پوپولیسم راست و چپ در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایرانی جلوگیری می‌کنند.

جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل ابر جنبشی است که توسط آن می‌توانند جنبش‌های پائینی جامعه ایران را به صورت یک اپیدمی درآورند.

جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل ابر جنبشی است که از مسیر مبارزه توده‌ای می‌توانند به تشکل مستقل جنبش‌های دیگر طبقاتی و مدنی و سیاسی کمک نمایند و بستری بشوند تا جنبش کارگری در این شرایط از طریق مجامع عمومی به دنبال سازماندهی مستقل خود نروند.

جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل ابر جنبشی است که می‌توانند با فراگیر شدن خود برای دیگر جنبش‌های طبقاتی و مدنی و سیاسی با کاهش هزینه امنیتی و علنی کردن مبارزه و تلفیق مبارزه کارخانه و کلاس و اداره و خیابان شرایط برای رشد مبارزه آنها در عرصه حرکت علنی فراهم نمایند.

جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل ابر جنبشی است که چهار شکل مبارزه:

1 - جنبش اعتصابی.

2 - جنبش نافرمانی مدنی.

3 - جنبش اعتراضی.

4 - جنبش مطالباتی، می‌توانند در هم تلفیق نمایند.

جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل ابر جنبشی است که در بستر آن «جنبش‌های مختلف صنفی، مدنی، طبقاتی و سیاسی در چارچوب مسائل اقتصادی و رفاهی خود، می‌توانند زبان با هم حرف زدن را تجربه کنند و زبان با هم حرف زدن را بیاموزند.»

جنبش سندیکائی و اتحادیه مستقل ابر جنبشی است که آفات جنبش‌های مطالباتی و صنفی و مدنی و طبقاتی و سیاسی امروز جامعه ایران را (که عبارتند از عدم تمرکز، فردگرائی، کارگاهی، عدم قدرت بسیج‌گرائی) حل نمایند.

جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل ابر جنبشی است که می‌توانند تعریف جدید کارگر در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران (که عبارت می‌باشد از تمامی کسانی که برای ادامه زندگی و امرار معیشت مجبور به فروش نیروی کار یدی و کار ذهنی خود می‌باشند) ارائه دهد.

جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل ابر جنبشی است که هم خودبنیاد و خودسازمانده و هم خودرهبر و هم سراسری می‌باشند.

جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل ابر جنبشی است که در بستر آن می‌توانند به این حقیقت دست پیدا کنند که «نان بدون دموکراسی در جامعه ایران امکان‌پذیر نمی‌باشد» یعنی «چه نان می‌خواهند و چه رفاه باید از کانال دموکراسی شروع بکنند.»

جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل ابر جنبشی است که نشان می‌دهند که در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران «هم سعادت امری جمعی می‌باشد و هم نگون‌بختی امری اجتماعی است» و این مسئولیت اجتماعی است که بی‌تفاوت نباشیم.

جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل ابر جنبشی است که نشان می‌دهند که «جامعه ایران به دنبال تغییر و تحول همه جانبه است، نه انقلاب» چرا که «رفتن به سمت انقلاب در غیبت جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد مستقل تکوین یافته از پائین (مانند انقلاب 57) هزینه‌پذیر می‌باشد» و در این رابطه است که ابر جنبش سندیکائی نشان می‌دهند که «جامعه ایران در آستانه تغییر و تحول بزرگ در چارچوب جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد تکوین یافته از پائین می‌باشد.»

جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل ابر جنبشی است که نشان می‌دهند که «این جنبش در شرایط فعلی جامعه ایران می‌توانند به عنوان موتور به حرکت درآوردن جامعه بزرگ ایران در راستای تغییر همه جانبه از پائین بشود.»

جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل ابر جنبشی است که نشان می‌دهند که تنها «سازماندهی موفق جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد تکوین یافته از پائین، سازماندهی جنبشی از پائین می‌باشد نه سازماندهی تحزبی از بالا.»

جنبش سندیکائی و اتحادیه‌های مستقل ابر جنبشی است که می‌توانند «به یک جنبش فراگیر توده‌ای تبدیل بشوند. تا علاوه بر اینکه اکثریت مردم ایران، رژیم حاکم را تحمل‌ناپذیر بدانند، رویاروئی با این رژیم را هم ثمربخش تعریف کنند و هزینه مبارزه با رژیم حاکم را در مقیاس توده‌ای و کشوری قابل تحمل بدانند.»

پایان