جنبش اعتراضی و اعتصابی کارگری در «فرایند نوین» خود دارای چه خودویژگیهائی میباشد؟ - قسمت سوم
بدین ترتیب است که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تلاش میکند تا با «آدرس اشتباهی دادن به کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه در این شرایط، جنبش اعتراضی آنها در مخالفت با خصوصیسازی یا خصولتیسازی در سطحی معینی متوقف کنند و سمت و سوی حرکت بعدی آنها را تا حد ممکن در خدمت منافع جناحی خود توسط یارگیری برای مقابله با جناح مخالف در عرصه تقسیم باز تقسیم قدرت درونی حکومت درآورند». آنچنانکه باز در این رابطه ارگانهای امنیتی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تلاش میکنند تا با فرسایشی کردن (جنبش اعتصابی کارگران نیشکر هفت تپه و هپکو و غیره) و سیاست تهدید و وعدههای دروغین و بعضاً تطمیع کنشگران اصلی بستر چند دستگی و تفرقه در میان کارگران را فراهم کنند.
باری، اعتراض به خصوصیسازی و یا خصولتیسازی توسط جنبش کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه در فرایند جدید که از نیمه دوم خرداد ماه 99 شروع شده است، زمانی به یک رسوائی تمام عیار مبدل شد که رسیدگی به پرونده امید اسدبیگی و شرکاء در شعبه سوم دادگاه ویژه رسیدگی به جرائم مفاسد اقتصادی، به ریاست قاضی اسدالله مسعودی مقام آغاز شد، یادآوری میکنیم که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به موازات اعتلای جنبش اعتراضی کارگران (از کارگران نیشکر هفت تپه تا کارگران معادن کرمان) در مخالفت با خصوصیسازی و یا خصولتیسازی و فساد ساختاری با ارقام نجومی که تا بالاترین مقامات و کارگزاران رژیم ریشه دوانده است؛ و هر روز گوشه تازهای از آن در برابر انظار عمومی افشاء میشود، با شعار «مبارزه علیه فساد» به جای نشان دادن عزم رژیم مطلقه فقاهتی به مبارزه واقعی علیه فساد به خاطر کاهش فشار افکار عمومی، با فرار به جلو، اقدام به یک سلسله محاکمات نمایشی کرد تا مفسدین به اصطلاح دانه درشت از مسئولین دست چندم نظام نظیر اکبر طبری و... را به محاکمه بکشاند. لذا در این رابطه بود که در شرایطی که «تمامی دم و دستگاه رئیس قبلی قوه قضاییه به چالش کشیده شده بود، خامنهای رسماً اعلام کرد که نباید به شخص رئیس قوه قضاییه سابق و رئیس مجمع تشخیص مصلحت فعلی تعرضی صورت بگیرد و خط قرمز خود را در محاکمه بالائیهای قدرت رژیم مطلقه فقاهتی را اعلام کرد»؛ بنابراین، از اینجا است که میتوانیم نتیجهگیری کنیم که جنبش کارگری ایران در این شرایط تندپیچ تاریخ ایران علیرغم بروز پدیده ویروس کرونا، قرنطینه و مشکلات ناشی از آن، توسط اعتراضات و اعتصابات خود شرایط جهنمی اجتماعی ناشی از سیاستهای اقتصادی – اجتماعی – سیاسی چهل و یک ساله رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را به چالش کشیده است.
همچنین توسط این اعتراضات و اعتصابات جهتگیری نئولیبرالی سیاستهای دولتهای هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی و محمود احمدینژاد و حسن روحانی در سه دهه گذشته را که بسترساز فشار طاقتفرسا به اقشار فرودست جامعه بزرگ ایران شده است که از جمله آنها عدم پرداخت به موقع حقوق کارگران و تحمیل حقوق حداقلی زیر خط فقر به کارگران و حقوق بگیران و بسته شدن روزافزون واحدهای تولیدی و خدماتی و سیاستهای خصوصی کردنهای فاجعه بار در بخشهای مختلف صنایع میباشند، نفی میکنند. بدین جهت در این رابطه است که میتوانیم داوری کنیم که «جنبش ضد خصوصیسازی کارگران که از نیشکر هفت تپه تا هپکو و معادن کرمان و غیره در فرایند جدید ادامه پیدا کرده است، نمایش جوهر ضد سرمایهداری جنبش کارگری ایران میباشد» و در این رابطه است که تمامی جریانهای سیاسی (در داخل و خارج از کشور که به دنبال مشارکت در قدرت یا کسب قدرت سیاسی از طریق براندازی از بالا میباشند) در این شرایط اعتلائی جنبش کارگری ایران، به دنبال آن هستند که «سطح مطالبات جنبش کارگری را در این شرایط خودویژه جامعه ایران را به سطح مطالبات عمومی ضد استبدادی محدود کنند تا آنها با تعامل با سرمایهداری جهانی و سرمایهداری داخلی و قدرتهای امپریالیستی و جناح هار امپریالیسم آمریکا و پیوند با ارتجاع منطقه و رژیم صهیونیستی اسرائیل توسط همان نسخههای نئولیبرالی کارگزاران سرمایه مالی جهانی بتوانند (در فرایند گذار در جهت کسب قدرت سیاسی) برای خود بسترسازی کنند.»
به همین دلیل است که «تمامی این جریانهای به اصطلاح اصلاحطلب و یا سرنگونطلب و برانداز و یا طرفدار رژیم چنج، چه در داخل و چه در خارج از کشور هر گونه سیاست گسست از سرمایهداری جهانی توسط جنبش کارگری ایران را محکوم میکنند» و در این شرایط «مسیر رهائی طبقه کارگر ایران را در چارچوب همان فرمول معروف مارگارت تاچر تعریف میکنند و رسماً اعلام میکنند که آلترناتیو دیگری جز لیبرال دموکراسی سرمایهداری برای سرمایهداری حاکم بر جامعه ایران وجود ندارد». لذا به همین دلیل است که پیشگامان (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) در این شرایط بر این باور هستند که برای «بالا بردن آگاهی طبقاتی جنبش کارگری ایران باید در بستر جنبش افقی (نه عمودی) توسط درگیر کردن عملی کارگران در عرصه جنبش مطالباتی به این مهم دست پیدا کنند.»
پیشگامان (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) در این شرایط بر این باور هستند که در شرایط فعلی «اعتراض به سیاستهای خصوصی و یا خصولتی کردن صنایع تولیدی (در چارچوب رویکرد تحمیلی صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی و رویکرد نئولیبرالیستی سرمایهداری جهانی) منهای اینکه از جوهر مبارزه سلبی ضد سرمایهداری برخوردار میباشد، اولویت اول حرکت جنبشهای برابریطلبانه وعدالتخواهانه و دموکراتیک (از جنبش کارگران تا جنبش زنان، جنبش معلمان، جنبش دانشجویان و غیره) میباشد.»
پیشگامان (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) در این شرایط بر این باور هستند که «در راستای دستیابی به جامعه مدنی جنبشی خودانگیخته و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین در بستر دو جبهه بزرگ برابریطلبانه و آزادیخواهانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران به عنوان یک امر استراتژیک، باید به نقش محوری جنبش کارگری ایران تکیه تمام استراتژیک بکنیم، نه تکیه موقت تاکتیکی.»
پیشگامان (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) در این شرایط بر این باور هستند که «رویکرد آنها به جنبش کارگری باید در راستای کسب هژمونی اردوگاه بزرگ کار و زحمت در عرصه جامعه مدنی جنبشی باشد، نه به دنبال اهرمی جهت سکوی پرتاب به سوی قدرت سیاسی.»
پیشگامان (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) در این شرایط بر این باور هستند که «در عرصه جنبش مطالباتی سیاسی – صنفی – مدنی نباید به جداسازی و تفکیک صف جنبش کارگری از دیگر جنبشهای دموکراتیک و برابریطلب بپردازیم». چرا که این امر باعث میگردد تا با «جداسازی بلوک آزادیخواهانه از بلوک عدالتخواهانه در عرصه جنبش ضد استبدادی فعلی توازن قوا بر علیه این جنبشها در مبارزه با دستگاه سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی حاصل بشود.»
پیشگامان (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) در این شرایط بر این باورند که «باید آگاهی داشته باشند که دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای (اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت سیاسی، اقتصادی و معرفتی) به یک ضربت در ایران برقرار نمیشود» چراکه دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای در نگاه آنها یک «پرو سس است نه یک پروژه»، بنابراین، تنها در طی «مبارزه گام به گام توسط ایجاد خاکریزهای متنوعی از جنبشهای دموکراتیک سیاسی و مدنی و صنفی برابریخواهانه و آزادیطلبانه دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای یا اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت زر و زور و معرفت حاصل میشود.»
پیشگامان (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) در این شرایط بر این باورند که «رویکرد شریعتی به سوسیالیسم و دموکراسی با رویکرد کارل مارکس به سوسیالیسم و دموکراسی متفاوت میباشد». چراکه رویکرد کارل مارکس به سوسیالیسم و دموکراسی «بر دیکتاتوری پرولتاریا و محوریت مطلق طبقه کارگر و انقلاب سیاسی یا در هم کوبیدن ماشین حکومت سرمایهداری استوار میباشد» در صورتی که «رویکرد شریعتی به سوسیالیسم و دموکراسی، منهای اینکه بر محوریت جامعه به جای صرف طبقه کارگر استوار میباشد و منهای اینکه با تکیه بر رویکرد جنبشی و حرکت افقی معتقد به سوسیالیسم و دموکراسی از پائین استوار میباشد نه از بالا (توسط کسب قدرت سیاسی و دیکتاتوری پرولتاریا) و منهای اینکه با تعریف سوسیالیسم در کادر دموکراسی استوار میباشد (نه آنچنانکه که کارل مارکس در مانیفست کمونیست خود میگوید بر پایه تعریف دموکراسی تک مؤلفهای در کادر سوسیالیسم) و منهای اینکه تعریف سوسیالیسم شریعتی بر پایه شوراهای اجتماعی تکوین یافته از پائین استوار میباشد، از همه مهمتر اینکه در رویکرد شریعتی جنبش دموکراسی سوسیالیستی یا اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت سیاسی و اقتصادی و معرفتی در جامعه تنها توسط جنبش فراگیر تودهای و اجتماعی ممکن میباشد»، زیرا بازوی دموکراسی و سوسیالیسم در نگاه شریعتی «جامعه میباشد نه صرف طبقه کارگر، آن هم در شکل کارگر صنعتی یا پرولتاریا آنچنانکه کارل مارکس مطرح میکند.»
پیشگامان (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) در این شرایط بر این باورند که مشخصههای اساسی فرایند جدید جنبش اعتصابی کارگری که از نیمه دوم خرداد 99 شروع شده است، عبارتند از:
الف – جنبش اعتصابی کارگران با محوریت جنبش کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه، به لحاظ گستردگی جغرافیائی و سطح هماهنگی و درجه همبستگی و کمیت کنشگران در مقایسه با جنبش اعتصابی کارگری در سالهای قبل از رشد بسیار امیدوار کنندهای برخوردار میباشند، چرا که منهای اینکه این «جنبش اعتصابی، صورت خودانگیخته و خودسازمانده و خودرهبر و تکوین یافته از پائین و جنبش افقی دارد» (نه شکل عمودی و هرمی و تکوین یافته از بالا) فارغ و بینیاز از ارشاد و رهبری کنار گودنشستگان داخل و خارج از کشور میباشند که در طول 41 سال گذشته پیوسته به جنبشهای مدنی و جنبشهای برابریطلبانه و جنبشهای اعتصابی و اعتراضی و صنفی و سیاسی بانک زدهاند که «بگیر و ببند و امانش نده و بعد که قدرت گرفتید به دست ما پهلوانان بدهید تا برای شما دموکراسی و لیبرالیسم و کمونیست و غیره درست بکنیم» و یا با تبختر خاص نخبگان از ما بهتران در خلوت و جلوت (از راست راست تا چپ چپ و از سلطنتطلب تا مجاهد خلق و مدعیان چپ کمونیستی) «خود را رهبران و پیشاهنگان آگاه جنبشهای کارگری و مدنی و سیاسی و صنفی جامعه بزرگ ایران دانستهاند»؛ و «هرگز به جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و خودانگیخته و خودسازمانده و خودرهبر و مستقل تکوین یافته از پائین اعتقادی نداشتهاند» و پیوسته میخواهند در «غیبت جامعه مدنی جنبشی، به نیابت از گروههای بزرگ اجتماعی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران، با کسب قدرت سیاسی توسط خودشان یا از طریق صندوقهای رأی مهندسی شده رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و یا از طریق براندازی و یا مکانیزم رژیم چنج جناح هار امپریالیسم آمریکا و توسط ارتجاع منطقه و رژیم صهیونیستی اسرائیل برای جامعه ایران دموکراسی و آزادی به ارمغان بیاورند.»
ب – جنبش اعتصابی کارگری با محوریت جنبش کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه که از نیمه دوم خرداد ماه 99 شروع شده است، نشان داده است که جنبش اعتراضی کارگران برای «اولین بار در طول 41 سال عمر رژیم مطلقه حاکم، صنایع بزرگ و کلیدی کشور را در بر گرفته است». چراکه این جنبش اعتصابی و اعتراضی منهای مجتمع بزرگ نیشکر هفت تپه با 5000 کارگر، در مناطق نفتی جنوب کشور و برخی از پالایشگاهها و صنایع گاز و مجتمعهای پتروشیمی و صنایع هپکو و نیروگاه برق سبلان و صنایع نصب نیرو در اردبیل و کنتورسازی قزوین و غیره، جاری و ساری شده است، بنابراین، همین امر باعث گردیده است که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم برای اولین بار در طول 41 سال گذشته عمر خود «موجودیت قدرت خودش را توسط جنبش اعتصابی کارگری در خطر سقوط و فروپاشی ببیند» و بدین خاطر برای اولین بار رژیم مطلقه فقاهتی تلاش میکند که «برعکس گذشته از طریق برخورد مهندسی شده چند مؤلفهای این جنبش اعتصابی را به شکست و بن بست بکشاند». شیوههای مهندسی شده رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در این رابطه عبارتند از:
1 - ایجاد تفرقه و دستهبندی در گروههای کارگری و ایجاد سد جهت همبستگی بین شاخههای مختلف جنبش کارگری چه در عرصه عمودی و چه در عرصه افقی.
2 - فرار به جلو و بلند کردن پرچم مبارزه با فساد و مبارزه با خصوصیسازیها توسط دادگاههای فرمایشی و متهم کردن جناحهای رقیب درون قدرت به جای هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی.
3 - یارگیری از جنبش کارگری در راستای مقابله با جناح رقیب خود در عرصه تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناحهای درونی حکومت.
4 - سیاست سرکوب توسط دستگاه چند لایهای سرکوبگر حزب پادگانی خامنهای.
5 - ایجاد نهادهای صنفی حکومتی از بالا توسط نیروهای دستساز درونی.
6 - ایجاد امیدهای واهی برای گشایش در زیر سایه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم.
7 - مانور صوری به اصطلاح نماینده کارگری در شورایعالی کار در عرصه چانهزنی حکومتی بر روی حداقل دستمزدها.
8 - تلاش دستگاههای امنیتی برای رخنه در میان تشکلهای کارگری جهت ایجاد شکاف بین آنها.
9 – بهرهبرداری موذیانه و مهندسی شده از شکافهای موجود بین لایههای جنبش کارگری ایران به عنوان روشهای مکمل سیاسی سرکوب برای نابود کردن تشکلهای مستقل کارگری.
ادامه دارد