جنبشهای خودجوش، خودسازمانده، خودرهبر و دینامیک در سه فرایند حرکتهای اجتماعی در سه دهه گذشته (از 1371 تا به امروز)، «چگونه از دیالکتیک حرکتهای اجتماعی جامعه بزرگ ایران حاصل شدهاند؟» - قسمت ششم
پر واضح است که دلیل عدم مشارکت مردم هم از آنها بدون تردید همین موضوع میباشد. چراکه مردم جامعه ایران و طبقه متوسط شهری ایران وقتی که میبینند خود گروههای کارگری در بستر جنبش اعتراضی و اعتصابی به صورت کارگاهی عمل میکنند و پتانسیل و توان جذب کنشگران کارگاهها و کارخانههای افقی و عمودی حتی در حال اعتراض و اعتصاب هم طبقه و هم اردوگاهی خود در یک استان و در یک شهرستان هم ندارند، چگونه ما به حمایت آنها بپردازیم.
باری، «حاصل این بحران طبقاتی (در طول 42 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران) به آنجا رسیده است که نه در طبقه متوسط شهری و نه در اردوگاه بزرگ کار و زحمت ایران هرگز امکان شکلگیری جنبشهای سراسری و فراگیر وجود ندارد» که معنای دیگر این حرف آن است که هرگز «نه طبقه متوسط شهری و نه اردوگاه کار و زحمت ایران نمیتوانند باعث تغییر توازن قوا در عرصه میدانی بشوند و نمیتوانند در برابر خواستههای حتی صنفی و کارگاهی خود به رژیم مطلقه فقاهتی این رژیم را وادار به عقبنشینی سازند». بدین ترتیب آنچه که در یک جمعبندی در این رابطه میتوان مطرح کرد اینکه «تا زمانی که بحران درونی طبقاتی دو طبقه کارگر و متوسط شهری یا اردوگاه کار و زحمت ایران حل نشود، امکان اعتلای جنبشهای اعتراضی در اشکال خیابانی و اعتصابی کارخانهای به صورت فراگیر و سراسری وجود ندارد» بنابراین طبیعی است که «تا زمانی که اردوگاه کار و زحمت و طبقه متوسط شهری با آن همه گستردگی عظیمی که دارند، نتوانند با حل بحران طبقاتی خود، به یکپارچگی و اقدام جمعی به صورت اردوگاهی و طبقهای و سراسری و فراگیر در اشکال مختلف خیابانی و اعتصابی یا کارخانهای دست پیدا کنند، هرگز و هرگز توان تغییر توازن قوای میدانی به سود خود پیدا نمیکنند» و هرگز و هرگز نخواهند توانست «رژیم مطلقه فقاهتی را در برابر مطالبات صنفی و یا مدنی و یا سیاسی خودشان وادار به عقب نشینی سازند» و هرگز و هرگز نخواهند توانست «مطالبات صنفی کارگاهی خودشان به مرحله مطالبات اردوگاهی و طبقهای برسانند» و هرگز و هرگز نخواهند توانست حتی در «عرصه سه جانبه گرائی بالماسکه شورایعالی کار برای تعیین حداقل حقوق یکسال خودشان به جای نرخ تورم (دستساز و مهندسی شده نهادهای رژیم مطلقه فقاهتی) آنچنانکه در اصل 41 قانون کار رژیم مطلقه فقاهتی حاکم مطرح شده است، هزینه سبد معیشتی یک خانواده 3/3 نفری جایگزین کنند»؛ و هرگز و هرگز نخواهند توانست در بستر «جنبش مطالباتی خودشان با گذار از مطالبات صنفی و مدنی وارد مطالبات سیاسی با رژیم مطلقه فقاهتی بشوند» و هرگز و هرگز نخواهند توانست «به حقوق اولیه خود مثل حق تشکل مستقل و حق اعتصاب و غیره دست پیدا کنند» و هرگز و هرگز نخواهند توانست در عرصه مبارزه روزمره خودشان «به همبستگی عمومی و افقی با دیگر گروههای اجتماعی و حتی هم سرنوشت اردوگاهی و طبقهای دست پیدا کنند» و هرگز و هرگز نخواهند توانست «حتی در حد خط فقر اعلام شده خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم زندگی بخور و نمیری برای خود تهیه کنند» و هرگز و هرگز نخواهند توانست «حتی در حد کارگاه و کارخانهای که در آن کار میکنند سرنوشت اقتصادی خودشان را به دست خودشان تعیین کنند.»
باری، در این رابطه است که باید عنایت داشته باشیم که جنبش کامیونداران در سال 96 – 97 توانستند کاری کارستان بکنند. چراکه:
اولاً این جنبش (برعکس جنبش معلمان و کارگران و پرستاران و بازنشستگان) سابقه تشکیلات و حرکت جمعی قبلی نداشتند.
ثانیاً آنچه که باعث گردید که کنشگران جنبش کامیونداران در عرض سه ماه دو اعتصاب سراسری در کشور ایران به انجام برسانند، نه تشکیلات ناداشته ستادی عمودی و یا افقی آنها بود، بلکه سازماندهی آنها در چارچوب ابزار دیجیتال و تلگرام و شبکههای اجتماعی و فضای مجازی بود و به همین دلیل بود که رژیم مطلقه فقاهتی در اوج اعتصابات آنها رابطه تلگرامی آنها را قطع کرد.
ثالثاً به خاطر وسعت سطح اعتصاب کامیونداران که جادهها و بیش از 100 شهر و بنادر استراتژیک در بر میگرفت سرکوب این جنبش گسترده جغرافیای برای دستگاههای چند لایهای سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم امری غیر ممکن بود، بطوریکه حزب پادگانی خامنهای حتی با به کارگیری یگان ویژه در جادهها هم نتوانست جنبش کامیونداران (مانند دیگر جنبشها) سرکوب کند.
رابعاً کنشگران جنبش کامیونداران در طول نزدیک به شش ماه پراکسیس صنفی خود توانستند به شدت سطح آگاهی طبقاتی خودشان را رشد بدهند تا آنجا که میتوان داوری کرد، بیش از صدها کتاب هم نمیتوانست به اندازه همین اعتصاب، آگاهی طبقاتی آنها را افزایش بدهد.
خامسا کنشگران جنبش کامیونداران به خاطر تجربه این پراکسیس عظیم صنفی – سیاسی و به خاطر وسعت جغرافیای اعتصاب خود کمتر از یک ماه توانستند دامنه اعتصاب خودشان را به بخش راه آهن کشور از آذربایجان تا اسلامشهر و تهران هم گسترش بدهند.
سادساً تنها این جوهر اعتصابی جنبش کامیونداران بود که در طول دو ماه بسترساز رشد سریع آگاهی طبقاتی کنشگران عظیم این جنبش گردید.
یادمان باشد که همیشه «بزرگترین مدرسه کنشگران جنبشی اردوگاه کار و زحمت، جنبش اعتصابات کارگاهی و سراسری و طبقهای اردوگاهی آنها میباشد». چراکه تنها توسط این اعتصابات است که با ترک کار، شرایط (برای فکر کردن و پیوند پیدا کردن کنشگران اعتصابی و در یافت این حقیقت و آگاهی) برای کنشگران فراهم میشود که این درد مشترک جدا جدا درمان نمیشود؛ و زحممتکشان اردوگاه کار و زحمت به این حقیقت مسلم میرسند که (آنچنانکه ابوالقاسم لاهوتی میگوید): «چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است»؛ به بیان دیگر این تنها در «پراکسیس اعتصابی است که کنشگران درمییابند که میتوانند به صورت دینامیک به وحدت عمودی و افقی و سازماندهی مستقل دست پیدا کنند»؛ و میتوانند در صورت «سراسری شدن حرکت اعتصابی آنها، توازن قوا را به سود خود تغییر بدهند» و به خواستههای صنفی و مدنی و سیاسی خود دست پیدا کنند.
سوم - در آسیبشناسی جنبش کامیونداران آنچه که بیش از همه مهم بود، اینکه چرا سندیکای اتوبوسرانی شرکت واحد تهران و حومه و سندیکای مجتمع نیشکر هفت تپه که دو سندیکای مستقل کارگری بودند از این جنبش حمایت نکردند؟ همچنین چرا به جز کارگران راه آهن، دیگر کارگران جنبش کاری ایران، از جنبش کامیونداران حمایت نکردند؟ باز چرا جنبش کامیونداران پس از موفقیت حداقلی سال 97 دیگر نتوانستند جنبش اعتصابی خودشان را در سالهای بعدی الی الان ادامه بدهند؟ با اینکه می دانیم هنوز کامیونداران نتوانستهاند حتی به صورت کامل به آن خواستههای حداقل صنفی خودشان هم دست پیدا کنند؛ و حداکثر دستاوردی که کنشگران جنبش کامیونداران توانستهاند از دو اعتصاب سراسری خود به دست بیاورند، «افزایش 20 درصدی کرایه و تأمین بیمه و تأمین لاستیک و مواد مصرفی به قیمت دولتی بوده است.»
چهارم - در خصوص فونکسیون جنبش اعتصابی کامیونداران در فرایند سوم حرکتهای اجتماعی دینامیک، میتوانیم داوری کنیم که آنچنانکه جنبش مالباختگان در فرایند سوم حرکتهای اجتماعی دینامیک بسترساز اعتلای جنبشهای خیابانی و یا آکسیونی شدند، جنبش کامیونداران در این فرایند (از سال 96 الی الان) بسترساز اعتلای جنبشهای اعتصابی و خیزشهای دینامیک شدند که همه آنها مانند جنبش کامیونداران با سازمانیابی و ارتباط توسط فضای مجازی و ابزار دیجیتالی مثل تلگرام و شبکههای اجتماعی (پس از جنبش کامیونداران) توانستند «پراکسیس صنفی – اجتماعی – سیاسی خود را در بستر حرکتهای اجتماعی دینامیک اعتلا ببخشند» که برای طرح مصداق در این رابطه میتوانیم به دو خیزش ملی دیماه 96 و آبانماه 98 اشاره کنیم که «بستر پیوند کنشگران هر دو خیزش ملی فوق، تکرار همین تجربه کامیونداران (ابزار دیجیتالی اعم از تلگرام و شبکههای اجتماعی و فضای مجازی) بود» تا آنجا که در این رابطه شاهد بودیم که حزب پادگانی خامنهای و دستگاههای چند لایهای سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، جهت سرکوب خیزشهای ملی دیماه 96 و آبانماه 98 در نخستین مرحله با ایجاد حکومت نظامی اعلام نشده در فضای مجازی، تمامی ابزار مربوطه از اینترنت تا تلفن همراه و غیره برای روزها قطع کردند تا توسط آن بتوانند «رابطه بین کنشگران دو خیزش ملی فوق را قطع نمایند». البته خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و حزب پادگانی خامنهای برای اولین بار انجام این تاکتیک جهت قطع رابطه بین کنشگران در جریان اعتصاب کامیونداران به کار گرفت. چرا که حزب پادگانی خامنهای در جریان اعتصاب دو گانه سراسری کامیونداران بود که توانستند توسط قطع تلگرام و اینترنت و شبکههای اجتماعی، بین کنشگران جنبش کامیونداران فاصله ایجاد نمایند.
پنجم – اعتصاب سراسری کارگران راه آهن همزمان با اعتصاب دو گانه سراسری کامیونداران نشان داد که آگاهی جنبش اعتصابی کامیونداران خیلی سریع به بخشهای دیگر کارگری اردوگاه کار و زحمت ایران سرایت کرده است که البته در این رابطه باید داوری کنیم که «عامل انتقال این آگاهی هم باز همان ابزار دیجیتالی و خبررسانی ماهوارهای و فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و تلفن همراه بوده است» که همه این ابزارها در فرایند سوم (سالهای 96 الی الان) به پیشرفتهای چشمگیری دست پیدا کردهاند که البته در فرایند اول (نیمه اول دهه هفتاد) و فرایند دوم (از خرداد 76 تا خرداد 96) تا این اندازه رشد نکرده بودند و همگانی هم نشده بودند.
باری، در ادامه جنبش کامیونداران بود که در فرایند سوم حرکتهای اجتماعی دینامیک جنبش معلمان و جنبش زنان (تحت عنوان دختران خیابان انقلاب) و بالاخره خیزش دیماه 96 مادیت پیدا کردند که برای فهم این پدیدههای اجتماعی در فرایند سوم باید عنایت داشته باشیم که:
1 - حرکتهای اجتماعی دینامیک در فرایند سوم برعکس دو فرایند قبلی (که صورت تک مؤلفهای داشتند) صورت دو مؤلفهای پیدا کردند که عبارتند از:
الف – صورت جنبشهای دینامیک خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین مثل جنبش مالباختگان، جنبش کامیونداران، جنبش معلمان تا جنبش زنان، بازنشستگان، دانشجویان، پرستاران و کارگران و غیره.
ب - صورت خیزشهای دینامیک خودجوش و اتمیزه و بیسر و تکوین یافته از پائین مثل خیزش ملی دیماه 96 و خیزش ملی آبانماه 98.
ادامه دارد