«جنبش نافرمانی مدنی» در ظرف «جامعه مدنی، جنبشی خودبنیاد تکوین یافته از پائین ایران» - قسمت دوم

 

باز هم تاکید می‌کنیم که واژه «مدنی» در اصطلاح «نافرمانی مدنی» در رویکرد ما در اینجا فقط و فقط و فقط (سه بار بر فقط تاکید می‌کنیم) «یک تعریف دارد» و آن اینکه به معنای «غیر نظامی» و «غیر قهرآمیز» و «غیر آنتاگونیستی» می‌باشد، نه چیزی دیگر؛ و فقط و فقط در چارچوب این معنی از «اصطلاح نافرمانی مدنی است که می‌توانیم از این اصطلاح در تعریف شکل مبارزه تمامی مبارزاتی که از آغاز الی الان صورت اقدام جمعی فعالانه غیر نظامی و غیر قهرآمیز و غیر آنتاگونیستی داشته است (و توسط آن مقررات و ضوابط و قوانین و سنت‌ها و فرامین یکطرفه تحمیلی صاحبان قدرت «زر و زور و تزویر» بر توده‌ها، توسط مبارزین به صورت عامدانه و آگاهانه به چالش گرفته می‌شده)، آن مبارزه آنها را «مبارزه نافرمانی مدنی تعریف نمائیم» (هر چند که خود اصطلاح نافرمانی مدنی قبل از مهاتما گاندی برای اولین بار توسط ثورو ابداع گردیده است) اما «ابداع اصطلاح و واژه، غیر محتوا و شکل مبارزه می‌باشد.»

به این ترتیب که برای مدت‌های دراز محتوی و شکل مبارزه نافرمانی مدنی وجود داشته است، اما «اصطلاح نامگذاری آن به صورت نافرمانی مدنی وجود نداشته است» و در نیمه اول قرن بیستم بود که اصطلاح «نافرمانی مدنی» برای اولین بار توسط ثورو ابداع شد. به بیان دیگر آنچنانکه مهاتما گاندی و مارتین لوتر کینگ از واژه «نافرمانی مدنی» ثورو برای نامگذاری شکل مبارزه خود وام گرفته‌اند، هیچ اشکالی وجود ندارد که ما هم از اصطلاح «نافرمانی مدنی» ثورو برای شکل مبارزه پیامبر اسلام و یا امام علی و یا امام حسین وام بگیریم.

ج - باید عنایت داشته باشیم که دو اصطلاح «نافرمانی مدنی» و «مقاومت منفی» از همان آغاز دلالت بر «دو شکل مبارزه می‌کرده است، نه یک شکل مبارزه» که البته تفاوت این دو شکل مبارزه در این بوده است که در «مقاومت منفی» تکیه بر «مبارزه فردی منفعلانه می‌شده است» اما در «مبارزه نافرمانی مدنی» تکیه بر «مبارزه به صورت اقدام جمعی و کنش‌گری و فعلانه می‌شده است». البته در اینجا لازم است که به این نکته هم اشاره بکنیم که گاها و بعضاً شکل «مبارزه مقاومت منفی» با شکل «مبارزه نافرمانی مدنی» به صورت ترکیبی به کار گرفته می‌شده است. یادمان باشد که این دو شکل مبارزه، علاوه بر اینکه به لحاظ محتوایی دارای تفاوت‌هائی می‌باشند، وجه تشابه‌هائی نیز داشته‌اند؛ که فصل مشترک این دو شکل مبارزه در عرصه میدانی همان «غیر نظامی و غیر قهرآمیز و غیر آنتاگونیستی بودن آنها» می‌باشد. در صورتی که فصل تمایز آنها همان عنصر کنس‌گری فعال است که در نافرمانی مدنی وجود دارد، اما در مقاومت منفی، صورت منفعلانه فردی دارد.

قابل ذکر است که مخالفت مهاتما گاندی از کاربرد اصطلاح «مقاومت منفی» در خصوص نامگذاری جنبش استقلال‌طلبانه هند به این دلیل بود ه است که گاندی در اصطلاح «نافرمانی مدنی» عنصر کنش‌گری فعال که او در مبارزه استقلال‌طلبانه و ضد استعماری مردم هندوستان (با امپریالیسم انگلستان) به آن اعتقاد وافر داشت، به صورت پررنگ و غالب می‌دید. بر این مطلب اضافه کنیم که مفهوم اصطلاح «نافرمانی مدنی» بیش از همه در دیسکورس مبارزه سیاسی، با نام مهاتما گاندی گره خورده است؛ و توسط مهاتما گاندی بود که «شکل مبارزه نافرمانی مدنی» به آفریقا و آسیا و بعداً آنچنانکه مارتین لوتر کینگ اعتراف می‌کرد، حتی به قاره آمریکا هم کشیده شد؛ و حتی مبارزه اعتراض ضد جنگ ویتنام در آمریکا هم که در رأس آنها محمد علی کلی قرار داشت و در چارچوب آن جوانان آمریکا از رفتن به سربازی سرباز می‌زدند، خود نمونه دیگری از جنبش نافرمانی مدنی تعریف گردید؛ که باعث گردید تا دولت آمریکا در سال 1973 سیستم سربازی وظیفه را ملغی کند؛ و در آفریقا هم از سودان تا آفریقای جنوبی شیوه نافرمانی مدنی به عنوان یک شکل مبارزه جهت توده‌ای و فراگیر کردن مبارزه خود استفاده کردند. باری، به این ترتیب است که از «زمان مهاتما گاندی در مبارزه استقلال‌طلبانه هند شیوه مبارزه نافرمانی مدنی به عنوان یک گفتمان غالب در عرصه مبارزاتی در آمد.»

به هر جهت با همه این تفاسیر باید عنایت داشته باشیم که جنبش نافرمانی مدنی به آن دسته از مبارزه‌های غیر نظامی و غیر قهرآمیز و غیر آنتاگونیستی گفته می‌شود که «نقض آگاهانه و عامدانه مقررات و سنت‌ها و فرامین و قوانین یکطرفه تحمیلی (از بالا توسط صاحبان قدرت در راستای نهادینه کردن قدرت سه مؤلفه‌ای «زر و زور و تزویر») مشخصه اصلی آن جنبش‌ها می‌باشد.

د - عنایت داشته باشیم که هم شکل مبارزه مقاومت منفی و هم مبارزه نافرمانی مدنی عموماً به اقدامات سیاسی اطلاق می‌شود که توسط آن توده‌های پائینی جامعه، صاحبان مثلث «زر و زور و تزویر» قدرت حاکم را به چالش می‌کشند. برعکس آنچه که ثورو می‌گوید، در چارچوب جنبش نافرمانی مدنی (که آنچنانکه فوقا مطرح کردیم «مدنی» به معنای غیر قهرآمیز و غیر آنتاگونیست و غیر نظامی می‌باشد) دلالت بر چالش در جامعه مدنی نمی‌کند و تعلق به جامعه مدنی ندارد، بنابراین، با این مشخصات مقاومت منفی و نافرمانی مدنی به عنوان دو شکل مبارزه است که این دو شکل مبارزه متعلق به سده‌های گذشته مبارزه هم می‌شوند.

پر واضح است که هدف مبارزین این عرصه بیشتر در راستای «توده‌گیر کردن مبارزه بوده است» به بیان دیگر، با عنایت به غیر نظامی بودن مبارزه و پائین بودن هزینه این دو نوع مبارزه مقاومت منفی و نافرمانی مدنی، «شرایط برای فراگیر شدن مبارزه فراهم می‌گردد». اضافه کنیم که به موازات اینکه «هزینه شرکت در مبارزه کاهش پیدا کند، شرایط برای فراگیر و توده‌ای شدن مبارزه آماده می‌گردد» و بالعکس به موازات «افزایش هزینه مبارزه، شرایط برای سکتاریست و منفرد شدن مبارزین فراهم می‌گردد» و البته در این رابطه بوده است که همیشه «صاحبان قدرت برای منفرد کردن مبارزین، تلاش می‌کردند تا با سرکوب قهرآمیز، علاوه بر به عکس‌العمل واداشتن توده‌ها، هزینه سرانه مبارزه را برای آنها بالا ببرند» بنابراین، بدین ترتیب است که باید بگوئیم که «خفقان سیاسی با سرکوب سیاسی مترادف نیست»، چراکه در «خفقان سیاسی، توده‌ها بدون سرکوب علنی گسترده، به صورت منفعلانه مرعوب قدرت حاکم می‌شوند» اما در «سرکوب، به علت قهر علنی صاحبان قدرت بر توده‌ها، مردم فعالانه برانگیخته می‌شوند و حکومت را بطور مستقیم و غیر مستقیم به چالش می‌کشند» و به همین دلیل است که صاحبان قدرت برای بالا بردن هزینه مبارزه مردم با حاکمیت و در راستای حفظ موجودیت خودشان، به سرکوب عریان و علنی فراگیر و گسترده توده‌های روی می‌آورند؛ که سرکوب هولناک و قهرآمیز خیزش آبان‌ماه 98 توسط دستگاه چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، مصداق این نوع سرکوب می‌باشد، چرا که آنچنانکه شاهد بودیم، در جریان خیزش دی‌ماه 96 و خیزش آبان‌مان 98 از آنجائیکه حزب پادگانی خامنه‌ای دریافت که جوهر این دو خیزش «معیشتی» می‌باشند و در جامعه‌ای که طبق گفته شیخ حسن روحانی بیش از 60 میلیون نفر آنها زیر خط فقر زندگی می‌کنند و صدقه بگیر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم هستند و در جامعه‌ای که طبق آمار خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، بیش از 19 میلیون نفر حاشیه‌نشین کلان شهرهای آن هستند و در جامعه‌ای که بیش از یک میلیون دویست هزار نفر کودک کار دارد، بدون تردید «خیزش‌های معیشتی برای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، حکم سونامی ویران کننده موجودیت این رژیم مطلقه فقاهتی خواهد داشت». لذا در این رابطه بود که حزب پادگانی خامنه‌ای، توسط دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر خود با تمام قوا به میدان آمدند تا با سرکوب همه جانبه این دو ابر خیزش معیشتی، هزینه مبارزه را برای کنش‌گران اصلی خیزش‌های معیشتی تکوین یافته از پائین جامعه ایران را بالا ببرند.

پر پیداست که در شرایط «خفقان سیاسی» شرایط برای انجام «مبارزه در شکل نافرمانی مدنی به صورت اقدام جمعی فراگیر فعالانه وجود ندارد» اما در زمان «سرکوب قهرآمیز» (مثل شرایط پسا سرکوب هولناک و قهرآمیز خیزش آبان‌ماه 98 توسط دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر حزب پادگانی خامنه‌ای) به علت اینکه جامعه به صورت فراگیر آماده حرکت عکس‌العملی بر علیه صاحبان قدرت سه مؤلفه‌ای «زر و زور و تزویر» حاکم می‌باشند، شرایط برای اعتلای «جنبش نافرمانی مدنی» به صورت همه جانبه فراهم می‌گردد. قابل ذکر است که از آنجائیکه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر خلاف دیگر رژیم‌های سیاسی تاریخ بشر، علاوه بر «توتالیتاریسم سیاسی و توتالیتاریسم اقتصادی توسط توتالیتاریسم فرهنگی و مذهبی، نه تنها مخالفان نظام سرمایه‌داری و مخالفان سیاسی حکومت خودش را سرکوب می‌کند»، از همه مهمتر اینکه «مخالفان مذهبی و فرهنگی اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام ولایتی و اسلام زیارتی را هم سرکوب می‌کند» و در طول 42 سال گذشته عمر حاکمیتش بر مردم نگون‌بخت ایران، توسط اعمال این سه نوع توتالیتاریسم مورد اعتقادش، هفت‌گونه نابرابری و تبعیض بر جامعه ایران تحمیل کرده است که عبارتند از: تبعیض سیاسی، تبعیض جنسیتی، تبعیض طبقاتی، تبعیض آموزشی، تبعیض نژادی، تبعیض فرهنگی و مذهبی، تبعیض ملی و قومیتی. به خاطر این هفت دسته تبعیض و نابرابری تحمیل شده بر جامعه بزرگ و رنگین کمان در طول 42 سال گذشته است که شرایط برای اعتلای جنبش نافرمانی مدنی به صورت فراگیر و گسترده آماده شده است.

ه - جامعه ایران چه به لحاظ مذهبی و چه به لحاظ تاریخی در حافظه تاریخی و سیاسی خود به خصوص در 150 ساله گذشته عمر تحول‌خواهانه خود، جنبش نافرمانی مدنی بسیاری تجربه کرده است که معروف‌ترین آنها «جنبش تنباکو می‌باشد» که در سال 1270 شمسی توسط سید جمال الدین اسدآبادی (از کانال میرزا حسن شیرازی با فتوای «الیوم استعمال تنباکو به مثابه محاربه با امام زمان است») به انجام رسید و توسط آن کمپانی رژی شکست خورد و دولت ناصرالدین شاه حاضر به عقب‌نشینی گردید، بنابراین به این دلیل است که «جنبش نافرمانی مدنی» در جامعه امروز ایران می‌تواند در عرصه سازماندهی نافرمانی مدنی به صورت آگاهانه‌تر و سازمان‌یافته‌تر و سیاسی‌تر مادیت پیدا کند و این جنبش نافرمانی مدنی در جامعه امروز ایران می‌تواند به صورت فراگیر تا عرصه‌های اعماق جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران گسترش پیدا کند.

باز قابل توجه است که «جنبش نافرمانی مدنی» در جامعه امروز ایران نمی‌تواند «به صورت منفرد و بدون پیوند با دیگر جنبش‌های اجتماعی» (اعم از جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش دانشجوئی، جنبش معلمان، جنبش بازنشستگان، جنبش مزدبگیران، جنبش سندیکائی، جنبش حاشین‌نشینان و جنبش مال باختگان و غیره) توان تغییر قوا در عرصه میدانی با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم پیدا کنند. به این ترتیب است که جنبش نافرمانی مدنی در جامعه امروز ایران باید در مبارزات سیاسی –اجتماعی موجود، در کنار جنبش‌های دیگر طبقاتی و سیاسی و مدنی اعتلا پیدا کنند؛ و حتی بر خلاف تصور در بسیاری از مواقع با شیوه‌های «غیر مسالمت آمیز» هم باید در عرصه جنبش‌های اعتراضی و اعتصابی و آکسیونی خیابانی همراهی کند. یادمان باشد که «جنبش نافرمانی مدنی در مقیاس توده‌ای و فراگیر، تنها در شرایط برانگیختگی مردم می‌تواند شکل بگیرد» و از آنجائیکه کنترل مردم در شرایط فراگیر شدن جنبش نافرمانی مدنی مردم برای صاحبان قدرت حاکم دشوار می‌باشد، همین امر باعث می‌گردد که آنها برای سرکوب جنبش نافرمانی مدنی جامعه ابتدا جنبش‌های سیاسی و طبقاتی و مدنی که به صورت علنی و مستقیم و به صورت غیر مسالمت‌آمیز وارد میدان مبارزه شده‌اند، سرکوب کنند و بعد به صورت غیر مستقیم مثل قطع اینترنت و شبکه‌های اجتماعی و قطع تلفن همراه و غیره، به جنگ و سرکوب جنبش نافرمانی بیایند.

پر واضح است که پس از سرکوب جنبش‌های مدنی و طبقاتی و سیاسی، خود به خود جنبش‌های نافرمانی مدنی منفرد می‌گردند و به همین دلیل شرایط برای سرکوب این جنبش‌ها فراهم می‌گردد. برای مثال در این رابطه کافی است وضعیت سیاسی و اجتماعی جامعه خودمان در سالی که گذشته کالبد شکلفی کنیم. یادمان هست که در آبان‌ماه 98 پس از اینکه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم یک شبه قیمت بنزین را 300 درصد افزایش داد، متن و حاشیه جامعه ایران صبح جمعه 24 آبان‌ماه 98 تا چشم باز کردند دریافتند که زندگی و معیشت آنها برای اولین بار در تاریخ ایران به صورت یک شبه 300 درصد سقوط آزاد کرده است. لذا به همین دلیل بود که در عرض چهار ساعت بیش از 40 شهر ایران طوفانی گردید. طبیعی بود که در چارچوب پروژه خود حزب پادگانی خامنه‌ای از قبل سطح عصیان توده‌ها را در این رابطه پیش‌بینی کرده بودند و بالطبع برنامه سرکوب آن را از قبل آماده کرده بودند. لذا در این رابطه بود که خود خامنه‌ای صبح یکشنبه مورخ 26/08/98 برای اولین بار در طول 30 ساله رهبری‌اش به میدان آمد و علناً و رسماً اشرار و وابسته کردن آنها به سازمان مجاهدین خلق و سلطنت‌طلبان دستور سرکوب صادر کرد (هر چند که تا آخر این خیزش دستگاه‌های امنیتی و سرکوب‌گر حزب پادگانی خامنه‌ای نتوانستند حتی یک نفر وابسته به سلطنت‌طلبان و مجاهدین خلق در میان 1500 کشته و بیش از 6000 نفر دستگیر شده این خیزش پیدا کنند) و بدین جهت گرچه این سرکوب خونین و بی‌بدیل در تاریخ ایران همراه شد، با ترور و تشییع جنازه میلیونی قاسم سلیمانی که گرچه حزب پادگانی خامنه‌ای تلاش کردند تا از تشییع جنازه قاسم سلیمانی آبی تهیه کنند و بر آتش شعله‌ور شده کشتار و سرکوب خیزش آبان‌ماه 98 بریزند، ولی همراه با سقوط هواپیمای اوکراینی توسط سپاه، این جنایت رژیم مطلقه فقاهتی باعث گردید تا آن آب تشییع جنازه قاسم سلیمانی جهت ریختن بر آتش شعله‌ور سرکوب خیزش آبان‌ماه 98 بدل به بنزین آتش‌افروز بشود و تمام رشته‌های حزب پادگانی خامنه‌ای را پنبه بکند. تا آنجا که در دی‌ماه 98 پس از به میدان آمدن جنبش دانشجوئی، این امر باعث گردید تا جامعه ایران برای بار دوم به فرایند خیزش آبان‌ماه 98 برگردد؛ یعنی جامعه ایران به صورت یک دست از طبقه متوسط شهری تا طبقه کار و زحمت شهر و روستا و تا حاشیه‌نشینان برانگیخته شوند؛ و از اینجا بود که با آمدن خامنه‌ای به نماز جمعه (پس از شش سال) و تلاش خامنه‌ای در نماز جمعه دی‌ماه 98 جهت حضور مردم در انتخابات دست‌سازی و مهندسی شده مجلس یازدهم، باعث گردید تا جامعه ایران خود را به صورت گسترده و بی‌مثال جهت جنبش نافرمانی مدنی در انتخابات مجلس یازدهم در اسفندماه 98 آماده کنند.

ادامه دارد