«جنبش نافرمانی مدنی» در ظرف «جامعه مدنی، جنبشی خودبنیاد تکوین یافته از پائین ایران» - قسمت نهم
7 - جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید از همین حالا بدانند که در «آینده هر چه چتر استبداد رژیم مطلقه فقاهتی (و دستگاههای چند لایهای سرکوبگر حزب پادگانی خامنهای بر جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران) بیمهارتر بشود و به موازات آن هر چه جنبش ضد استبدادی و جنبش نافرمانی مدنی ایران گسترش پیدا کند، محرومیت جنبشهای اجتماعی و ضد استبدادی و نافرمانی مدنی جامعه ایران از زیرساختهای ارتباط سراسری رسمی و مجاز بیشتر میشود». تجربه «قطع اینترنت و قطع تلفنهای همراه» که برای اولین بار در جریان «خیزش آبانماه 98» توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم صورت گرفت یک تجربه بزرگ برای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران میباشد که دریابند، در شرایط سرکوب آنچه که باعث توازن قوا به سود حاکمیت میشود، همین «محرومیت کنشگران جنبشهای اجتماعی و سیاسی و مدنی از زیرساختهای ارتباطی میباشد» که دستیابی جنبش پیشگامان مستضعفین به این شبکه ارتباطات و مستقل و سراسری و آلترناتیوی، میتواند در آینده این خلاء جنبشهای خودانگیخته و خودبنیاد پر کند.
8 - سراسری و گسترده شدن جنبشهای خودانگیخته و خودبنیاد (از جنبش نافرمانی مدنی تا جنبش ضد استبدادی و جنبشهای اجتماعی صنفی و سندیکائی و مدنی و طبقاتی) در آینده نزدیک یک «معضل ارتباطی هم برای خود این جنبشها و هم برای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به وجود میآورد که بدون حل این معضل، این جنبشهای اجتماعی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران نمیتوانند به گسترش خود در عرصه میدانی و فضای مجازی ادامه بدهند» زیرا بدون ارتباطات سراسری و مستقل و آلترناتیوی، بخشهای مختلف جنبشهای اجتماعی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران را نمیشود با هم مرتبط و هم آهنگ ساخت. یادمان باشد که جنبشی که نتواند با شبکه ارتباطات سراسری و مستقل و آلترناتیوی (در راستای مرتبط کردن بخشهای مختلف خود و جنبشهای اجتماعی) دست پیدا کند مانند «ارتشی میماند که خطوط لجستکیاش در دست دشمن باشد». به بیان دیگر وضعیت امروز «جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به ارتشی میماند که خطوط لجستکیاش در دست دشمن است». نباید فراموش کنیم، در خصوص «جنبش روشنگری ارشاد شریعتی» (در سالهای 47 تا 51 یعنی در فرایند پیشا بسته شدن حسینیه ارشاد توسط رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی ما) همین «تجربه امروز جنبش پیشگامان مستضعفین ایران را تجربه کرده است» چراکه مهمترین ضعف معلم کبیرمان شریعتی (در فرایند پیشا بسته شدن حسینیه ارشاد) این بود که «شریعتی در عرصه جنبش روشنگری ارشاد خود، فاقد شبکه ارتباطات بین نیرویهای آزاد شده طرفدار جنبش روشنگری ارشاد خودش بود». در نتیجه همین خلاء «شبکهسازی حرکت شریعتی» (در سالهای 47 تا 51) باعث گردید که تا امروز که نزدیک به نیم قرن از حرکت شریعتی میگذرد، «خطوط لجستیکی جنبش روشنگری ارشاد شریعتی در دست دشمن قرار داشته باشد.»
تهیه یک لیست از نیروهای آزاد شده توسط جنبش روشنگری ارشاد شریعتی (در بیش از نیم قرن گذشته) و سرانجام این نیروها تا به امروز میتواند اوج این فاجعه بزرگ را برای ما به نمایش بگذارد. صد البته خود جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (در فرایند سازمانی خود در سالهای 58 و 59 و 60) همین تجربه را یکبار دیگر آزمایش کرده است. چراکه «فرایند سازمانی» جنبش پیشگامان مستضعفین ایران یعنی سالهای 58 و 59 و 60 از آنجائیکه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «محروم از شبکه ارتباطی جهت سازمانیابی و برنامهریزی و حرکت آگاهانه رو به جلو بود» همین خلاء شبکه ارتباطی بین نیروهای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در سالهای 58 و 59 و 60 باعث گردید تا نیروهای آزاد کرده این جنبش، «گرفتار سرگردانی در عرصه استراتژی و تاکتیک و سازمانیابی بشوند» که حاصل این سرگردانی «ظهور هیولای بحران درون تشکیلاتی سالهای 59 و 60 شد» که خود این بحران فراگیر «عاملی جهت پودر شدن و به هوا رفتن حرکت ما در آن شرایط تندپیچ تاریخی گردید.»
9 - جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید در این شرایط تندپیچ تاریخ ایران عنایت ویژه داشته باشد که «گسترش کمی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در حال و آینده و همچنین گسترش کمی جنبشهای اجتماعی جامع بزرگ ایران ضرورتاً منتهی به گسترش کیفی و هماهنگی و همسوئی طولی و عرضی بین آنها نمیشود» بلکه در تحلیل نهائی آنچه که میتواند باعث گسترش کیفی و هماهنگی و همسوئی بین نیروهای جنبش پیشگامان مستضعفین و جنبشهای مختلف اجتماعی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران بشود، فقط فقط دستیابی به شبکه ارتباطات مستقل و سراسزی و آلترناتیوی میباشد.
10 – جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید در این شرایط بر این باور باشد که هیچ تاکتیکی و شیوه مبارز ه سیاسی و اجتماعی و حتی فرهنگی نمیتواند «بدون برخورداری حداقلی از سطح سازماندهی و زیرساخت ارتباطی مستقل و آلترناتیوی میان بخشهای خود جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در داخل و خارج از کشور و میان بخشهای مختلف گروههای مختلف مردم ایران، فراگیر و سراسری و تودهای بشود.»
11 - جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط تندپیچ جامعه و تاریخ ایران باید عنایت داشته باشد که «کارآمدی هر تاکتیک و شیوه مبارزه در شرایط زمانی و مکانی مشخص، تنها شرط لازم موفقیت برای آن جریان میباشد». آنچه در این رابطه «شرط کافی میباشد، توان سازماندهی و دستیابی به زیرساختهای ارتباطی مستقل و آلترناتیوی است.»
12 - جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط تندپیچ اجتماعی و تاریخی ایران باید توجه داشته باشد که در این شرایط «مؤثرترین راه تودهای و سراسری کردن جنبشهای اجتماعی (از جنبش نافرمانی مدنی تا جنبشهای طبقاتی و سیاسی و مدنی در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران) کاهش دادن هزینه سرانه توسط تکیه بر اشکال مبارزه غیر قهرآمیز اعم از مبارزه صنفی و طبقاتی و سیاسی و مدنی و جنبش نافرمانی مدنی میباشد»؛ و دلیل این امر همان است که «به صورت دیالکتیکی آنچنانکه کاهش هزینه مبارزه توسط اشکال غیر آنتاگونیستی باعث فراگیر شدن جنبشهای اجتماعی میگردد، خود همین دیالکتیک باعث میگردد تا به موازات فراگیرتر شدن کنشگران این جنبشها هزینه سرانه رویاروئی آنها با دستگاههای چند لایهای سرکوبگر حزب پادگانی خامنهای کاهش پیدا کند.»
همچنین «خشونتآمیز نبودن مبارزه این جنبشها هرگز به معنای محدود شدن افقهای حرکت آنها نیست»؛ به عبارت دیگر خشونتآمیز نبودن مبارزه جنبشهای اجتماعی «تضمینی است برای جسورانهتر کردن کنشگران این جنبشهای اجتماعی در راستای بالا بردن سطح مطالبات خودشان و شتاب دادن به گسترش کمی و کیفی این جنبشها میباشد» و لذا به همین دلیل است که میتوانیم بگوئیم که «قدرت و پتانسیل جنبشهای جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و خودانگیخته مستقل تکوین یافته از پائین در ظرفیت تودهای و سراسری شدن آنها نهفته است» و تودهای شدن و سراسری شدن این جنبشهای اجتماعی «بدون دفاع فعال و جسورانه از خصلت غیر خشونتآمیز آنها امکانپذیر نمیباشد.»
13 - جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط خودویژه جامعه ایران باید عنایت داشته باشد که اولویت اصلی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط «تودهای و سراسری کردن جنبشهای اجتماعی و دموکراتیک و طبقاتی (از جنبش زنان تا جنبش کارگری و جنبش دانشجوئی و جنبش معلمان و جنبش بازنشستگان و جنبش سندیکائی و جنبش نافرمانی مدنی و جنبش اقلیتهای قومی و مذهبی تا جنبش مزدبگیران و حاشیهنشینان کلانشهرهای ایران) میباشد»؛ زیرا تا این «جنبشها به صورت فراگیر نتوانند به میدان بیایند، نه تنها دستیابی به جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و خودانگیخته تکوین یافته از پائین غیر ممکن میباشد بلکه مهمتر از آن اینکه، امکان برهم خوردن توازن قوا در عرصه میدانی به نفع پائینیهای جامعه هم غیر ممکن میگردد.»
14 – جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران باید بداند که علت اینکه در شرایط فعلی غالب «اقدامات جنبشهای اجتماعی ایران خصلت مطالباتی حداقلی دارند» (و همین امر باعث گردیده است تا این جنبشها هنوز نتوانند خصلت تمام عیار سیاسی پیدا کنند و هنوز جنبشها در سطح خواستههای حداقلی اقتصادی و اجتماعی باقی ماندهاند) آن است که «پروسس آگاهیبخشی ترویجی و تبلیغی و تهییجی پیشگامان مستضعفین ایران در عرصه افقی انجام نگرفته است». پر واضح ست که به موازات اعتلای پروسس آگاهیبخش ترویجی و تبلیغی و تهییجی جنبش پیشگامان مستضعفین این امر بسترساز رشد مطالبات و اعتلای جنبشهای اجتماعی نیز میگردد.
ن – از آنجائیکه شیوه مبارزه جنبش نافرمانی مدنی «صورت غیر خشونتآمیز» دارد، در شرایطی که حاکمیت مطلقه فقاهتی (مانند خیزش آبانماه 98) دست به کشتار وسیع مردم بزند و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بتواند با این کشتار مردم را مرعوب کند، در چنین شرایطی «جنبش نافرمانی مدنی کارکرد خود را از دست میدهد»، بنابراین جنبش نافرمانی مدنی هنگامی میتواند در جامعه ایران روند رو به اعتلائی پیدا کند که مردم ایران بدانند که واکنش رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و دستگاههای چند لایهای سرکوبگر حزب پادگانی خامنهای نمیتوانند «مانند آبانماه 98 اقدام به کشتار جمعی بکنند». لذا در این رابطه است که برای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و حزب پادگانی خامنهای «گستردگی دامنه جنبش نافرمانی مدنی (و جنبشهای اجتماعی و خیزشهای معیشتی) به مراتب خطرناکتر از خشونت آنها میباشد». لذا در چارچوب این رویکرد رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به جنبش نافرمانی مدنی (و جنبشهای اجتماعی و خیزشهای معیشتی) است که وقتی که با «چشمانداز گسترش دامنه جنبش نافرمانی مدنی یا جنبشهای اجتماعی و خیزشهای فراگیر معیشتی (مثل خیزش دیماه 96 یا خیزش آبانماه 98) روبرو میشوند، دستگاههای چند لایهای سرکوبگر حزب پادگانی خامنهای، تلاش میکنند که قبل از هر چیز ظرفیت گسترش آن را از بین ببرند» و از آنجائیکه ظرفیت گسترش جنبش نافرمانی مدنی و جنبشهای مطالباتی به «غیر خشونتآمیز بودن آنها بستگی دارد» بدین خاطر رژیم مطلقه فقاهتی تلاش میکند تا «توسط ایجاد خشونت در عرصه سرکوب این جنبشها، همین خصلت غیر خشونتآمیز جنبش نافرمانی مدنی و جنبشهای اجتماعی را از بین ببرد». البته آنچنانکه در جریان سرکوب خیزش معیشتی آبانماه 98 شاهد بودیم، رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در راستای سرکوب جنبشها و خیزشها تکوین یافته از پائین جامعه بزرگ ایران، «به صورت دو مؤلفهای عمل مینماید، یعنی از یک طرف توسط سرکوب خشونتآمیز حرکتهای فوق را وادار به واکنش خشونتآمیز میکنند و از طرف دیگر توسط قطع اینترنت و تلفن همراه با ایجاد اختلال و گسست در ارتباطات سازماندهی کنشگران این حرکتها، هزینه بسیج کنشگران جنبشها و خیزشها را با لا میبرند.»
باری، بدین ترتیب است که میتوانیم داوری کنیم که مبارزه نافرمانی مدنی از آنجائیکه به صورت انفرادی شکل نمیگیرد و همیشه در کنار جنبشهای مدنی و طبقاتی و سیاسی و صنفی گروههای مختلف جامعه ایران عمل میکنند و جنبش نافرمانی مدنی شرایط برای تودهگیر و گستراندن آن جنبشهای مدنی و طبقاتی و سیاسی آماده مینمایند، در نتیجه همین امر باعث میگردد «تا ما جنبش نافرمانی مدنی را جنبش رفرمیستی تعریف نکنیم» و آنچنانکه در جریان جنبش استقلالطلبانه مردم هندوستان تحت هژمونی مهاتما گاندی مشهود بود، همین «جنبش نافرمانی مدنی بود که در خدمت هدفهای انقلابی مهاتما گاندی توانست جنبش استقلالطلبانه مردم هند را به پیروزی برساند» و مهاتما گاندی نشان داد که «جنبش نافرمانی مدنی حتی بدون دست بردن به سلاح و صرفاً با اراده و اقدام جمعی تودههای اعماق جامعه میتواند هر حکومتی را به درماندگی بکشاند» و باز مهاتما گاندی نشان داد که جنبش نافرمانی مدنی در هند «در راستای براندازی حکومت وابسته به امپریالیسم انگلیس حتی میتواند بیدفاعترین مردم هندوستان را وارد جنبش نافرمانی مدنی بکند و توسط آن سرکوبگرترین حکومتها را به درماندگی بکشاند.»
همچنین مهاتما گاندی توانست «جنبش نافرمانی مدنی را به شیوه مبارزه کاملاً سیاسی برای رسیدن به دموکراسی در یکی از پر جمعیتترین کشورهای جهان بکند» و باز این مهاتما گاندی بود که توانست «جنبش نافرمانی مدنی را به شیوهای برای براندازی حکومتهای توتالیتر و خودکامه تبدیل کند»؛ و مهاتما گاندی بود که «با تکیه بر جنبش نافرمانی مدنی تا آنجا پیش رفت که توانست حتی جواهر لعل نهرو و علامه محمد اقبال لاهوری که دارای رویکرد سوسیالیستی بودند، با جنبش نافرمانی مدنی تحت رهبری خودش، به عنوان یک تاکتیک سیاسی همراه کند». یادمان باشد که مهاتما گاندی که در کشف و شناساندن ظرفیت جنبش نافرمانی مدنی نقش اصلی داشته است، همیشه بر «غیر خشونتآمیز بودن جنبش نافرمانی مدنی تاکید داشته است» به طوری که در سال 1930 در جریان «شکستن قانون نمک» گفت:
«فرض کنید که در هر یک از 700 هزار دهکده هند فقط ده نفر برای شکستن قانون نمک پا پیش بگذارند و نمک درست بکنند، فکر کنید این حکومت چه میتواند بکند؟ حتی بدترین خودکامگان قابل تصور جرات نمیکنند، صفوف مقاومتکنندگان مدنی مسالمتجو را به توپ ببندند. به شما اطمینان میدهم که اگر اندگی فعال شوید، میتوانید این حکومت را در زمان کوتاهی فرسوده سازید. در حالی که چند روز بیشتر به آغاز نبرد نمانده، چه طور شما جرات کردهاید، بدون هر گونه ترس به اینجا بیائید؟ فکر میکنم اگر قرار بود با توپ و تفنگ رو به رو بشوید هیچ یک از شما اینجا نبودید. فرض کنید من اعلام میکردم که میخواهم کارزار خشنی را آغاز کنم، آیا فکر میکنید حکومت مرا تا به حال آزاد میگذاشت؟ آیا میتوانید یک نمونه در تاریخ به من نشان بدهید که دولت سرپیچی خشن از قدرت را حتی برای یک روز تحمل کرده باشد؟ اما در اینجا شما می دانید که حکومت سر گیجه گرفته و درمانده شده است.»
ادامه دارد