پروسس حیات «پیشگام» یا «پیشگامان مستضعفین ایران» در سه فرایند «سازمانی»، «جنبشی» و «حزبی» - قسمت ششم

 

در خصوص مکانیزم «گفتمان‌سازی» توسط «پیشگام» یا «پیشگامان مستضعفین ایران» باید بگوئیم که برای انجام این مهم نخست باید «پیشگام» یا «پیشگامان مستضعفین ایران» در رابطه با «آلترناتیو گفتمان مسلط فعلی» دارای مبانی تئوریزه شده باشند. بدون تردید در غیبت مبانی تئوریک مثل «دموکراسی» و «آزادی» و «حقوق زن» و «عدالت» و غیره تنها با تحریک احساسات هر چند هم که سیاسی باشد، «پیشگام» یا «پیشگامان مستضعفین ایران» نمی‌توانند به گفتمان‌سازی آلترناتیوی بپردازند.

به همین دلیل است که تئوری‌پروری به صورت کنکریت و مشخص (نه عام کلی و مجرد) در چارچوب «تحلیل مشخص از شرایط مشخص» امروز جامعه ایران جزء وظایف کلیدی «پیشگام» یا «پیشگامان مستضعفین ایران» می‌باشد. بطوریکه در این رابطه اگر داوری کنیم که تنها سلاح برنده «پیشگام» و «پیشگامان مستضعفین ایران» تئوری و تئوری و تئوری می‌باشد داوری بی‌ربطی نکرده‌ایم.

16 - «پیشگام» یا «پیشگامان مستضعفین ایران» چه در فرایند سازمانی خود و چه در فرایندهای جنبشی و حزبی خود، گروهی اجتماعی از جامعه بزرگ ایران هستند که مشخصه اصلی آنها این است که فقط و فقط و فقط متعهد به جامعه ایران می‌باشند؛ و هیچ تعهد دیگری نمی‌تواند این تعهد آنها ر ا به چالش بکشد. در راستای انجام این تعهد بزرگ است که «پیشگام» یا «پیشگامان مستضعفین ایران» موظفند که هرگز و هرگز گروه خود را جایگزین جامعه و طبقه و گروه‌های اجتماعی دیگر نکنند.

دلیل شکست استراتژی پیشاهنگی در 77 سال گذشته حرکت تحول‌خواهانه جامعه ایران در سه مؤلفه مختلف تحزب‌گرایانه حزب طراز نوین لنینیستی و چریک‌گرائی مدرن و ارتش خلقی این بوده است که در تحلیل نهائی «گروه‌های پیشاهنگ خود را جایگزین جامعه ایران و گروه‌های اجتماعی و طبقه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌کنند». مضافاً اینکه موضوع استراتژی کسب قدرت سیاسی در سه مؤلفه جریان‌های پیشاهنگی ایران در 77 سال گذشته خود باعث گردیده است تا به موازات عمده شدن انقلاب سیاسی برای پیشاهنگ، انقلاب اجتماعی در پای انقلاب سیاسی (آنچنانکه در انقلاب ضد استبدادی 57 شاهد بودیم) ذبح بشود. طبیعی است که تنها در چارچوب «انقلاب اجتماعی» است که موضوع توده‌ها و جامعه و طبقه و گروه‌های اجتماعی جامعه بزرگ ایران به عنوان کنشگران اصلی مطرح می‌شود. در نتیجه به موازات تکیه محوری کردن بر «انقلاب سیاسی» و «تسخیر قدرت سیاسی توسط پیشاهنگ یا جریان‌های سه مؤلفه‌ای پیشاهنگی» باعث می‌گردد تا رفته رفته گروه‌های اجتماعی به کما بروند و جریان‌های پیشاهنگ که خود را متولی توده‌ها می‌دانند، کنشگر اصلی میدان بشوند.

بنابراین به موازات اینکه پای قدرت به میان می‌آید دیگر پیشاهنگ نمی‌تواند فقط متعهد به جامعه باشد چراکه پاسداری از قدرت برای پیشاهنگ ایجاد تعهد جدید می‌کند و آنچنانکه در فرایند پساانقلاب اکتبر 1917 روسیه شاهد بودیم، استالین برای انجام تعهدات خود نسبت به قدرت، حاضر شد تا رادیکال‌ترین گروهای اجتماعی و سیاسی شوروی را در پای حفظ قدرت خود ذبح نماید و لنین حاضر شد تا مجلس موسسان را نفی کند؛ و در انتخابات رأی دیگر زحمتکشان شهر و رو ستای (غیر کارگران) نادیده بگیرد.

لذا برای اینکه «پیشگام» یا «پیشگامان مستضعفین ایران» فقط متعهد به جامعه ایران باشند:

اولاً باید تکیه محوری بر انقلاب اجتماعی بکنند.

ثانیاً کسب قدرت سیاسی نباید در دستور کار «پیشگام» یا «پیشگامان مستضعفین ایران» قرار بگیرد.

ثالثاً «پیشگام» یا «پیشگامان مستضعفین ایران» باید همیشه خود را «ناقدان قدرت در سه مؤلفه قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی بدانند نه اینکه توسط استراتژی کسب قدرت سیاسی مداحان قدرت بشوند.»

یادمان باشد که استراتژی «کسب قدرت سیاسی» بسترساز ظهور آفت هژمونی‌طلبی در بین جریان‌های پیشاهنگ می‌شود و در نتیجه همین ظهور آفت هژمونی‌طلبانه در جریان‌های سه مؤلفه‌ای پیشاهنگی ایران است که تشتت و انشعاب و تفرقه بین جریان‌های سه مؤلفه‌ای پیشاهنگی جامعه ایران در داخل و خارج از کشور به صورت امری روزمره و ساعت‌مره و طبیعی در آمده است آنچنانکه در این رابطه می‌توان داوری کرد که تعداد انشعاب در جریان‌های پیشاهنگی سه مؤلفه‌ای ایران در طول 77 سال گذشته از تعداد افراد پیشاهنگ تابع این جریان‌ها بیشتر بوده است؛ و البته جنگ درونی این جریان‌ها بر تضادهای سیاسی برونی آنها با اصحاب قدرت حاکم بیشتر می‌باشد؛ و به علت همین غلبه آفت هژمونی‌طلبانه است که هرگز و هرگز در طول 77 سال گذشته پروسه هم‌گرائی در بیان این انشعاب‌های روزمره و ساعت‌مره جریان‌های پیشاهنگی نتوانسته است حتی برای یکبار به وحدت بین این جریان‌ها بیانجامد چراکه هر کدام از این جریان‌های منشعب شده اعلام می‌کند که «من مصیبم و خصمم مخطی.»

17 - در خصوص وضعیت لایه‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در شرایط فعلی و در 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم اگر بخواهیم در یک نگاه کلی به آسیب‌شناسی جمعی آنها بپردازیم، باید بگوئیم که تقریباً در 40 سال گذشته تمامی گروه‌های اجتماعی لایه‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران از آفت «در خود بودن» در رنج بوده‌اند و هیچکدام از لایه‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در 40 سال گذشته نتوانسته‌اند از این افت «در خود بودن» خود را نجات دهند و بدل به گروه اجتماعی «برای خود» بشوند.

پر واضح است که تا زمانیکه گروه‌های اجتماعی مختلف لایه‌های گوناگون اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران نتوانند از وضعیت «در خود بودن» خارج بشوند و بدل به گروه اجتماعی «برای خود» بشوند، امکان اعتلا و همبستگی و خودسازماندهی جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران وجود نخواهد داشت. مضافاً بر اینکه از آنجائیکه در طول 40 سال گذشته به علت تحمیل همه جانبه ستم‌های گوناگون بر لایه‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران (از ستم اقتصادی و طبقاتی گرفته تا ستم‌های جنسیتی، قومی، مذهبی، اجتماعی، سیاسی و غیره) شرایط عینی مادی همه جانبه‌ای جهت اعتلای جنبش‌های گروه‌های مختلف پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران فراهم بوده است و در چارچوب فرابحران‌های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و زیست محیطی جامعه ایران، تمامی این لایه‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران تا به امروز در رنج می‌باشند؛ و لذا در طول 40 سال گذشته تنها خلاء شرایط ذهنی بوده است که این گروه‌های اجتماعی نتوانسته‌اند شرایط رکود و خمود «در خود بودن» خود را پشت سر بگذارند؛ و وارد فرایند «برای خود» بشوند.

البته آفت و آسیب «در خود بودن» گروه‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران خود زاینده و بسترساز ظهور آفت‌های دیگری (مثل خیزش‌ها یا شورش‌های موضعی و یا حمایت از جناح‌های درونی قدرت جهت دستیابی به خواسته‌های حداقلی خود و یا حمایت‌های سیاسی که باعث ظهور هیولای پوپولیسم شده است و یا فقدان تشکل و سازماندهی و گرفتار شدن در حصار فعالیت‌های صنفی کارگاهی به صورت اتمیزه و بدون پیوستگی با جنبش‌های طبقاتی و غیره) می‌شود.

بدون شک در طول 40 سال گذشته خصیصه «در خود بودن» این گروه‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، یکی از ضعف‌های استراتژیک جنبش‌های عدالت‌خواهانه و آزادی‌طلبانه جامعه ایران بوده است. در نتیجه این آفت و آسیب استراتژیک اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران وظایف مهمی را در دستور کار «پیشگام» یا «پیشگامان مستضعفین ایران» در 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم قرار داده است.

فراموش نکنیم که «پیشگام» یا «پیشگامان مستضعفین ایران» در راستای تعریف وظایف مشخص و کنکریت خود در هر مقطعی از شرایط مختلف اجتماعی ایران موظف‌اند در چارچوب «تحلیل مشخص از شرایط مشخص» برای «تعیین وظایف مشخص خود» علاوه بر تحلیل شرایط اقتصادی و طبقاتی و اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران و علاوه بر تحلیل سیاسی شرایط مشخص داخل و منطقه و بین‌المللی و علاوه بر تحلیل مشخص از توازن قوا بین بالائی‌ها و پائینی‌های جامعه ایران و علاوه بر تحلیل از تضادهای درونی حاکمیت مطلقه فقاهتی و علاوه بر تحلیل مشخص از وضعیت جریان‌های سیاسی داخل و خارج از کشور، در نوک پیکان این تحلیل‌ها، «پیشگام» یا «پیشگامان مستضعفین ایران» موظفند پیوسته در عرصه حرکت افقی خود از شرایط میدانی جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران اعم از جنبش کارگری یا جنبش زنان یا جنبش دانشجوئی یا جنبش مزدبگیران یا جنبش اقشار میانی متوسط جامعه ایران و یا جنبش معلمان و یا جنبش حاشیه تولید و یا جنبش بازنشستگان و غیره به صورت مستمر مسلح به تحلیل مشخص باشند؛ و علاوه بر تولید خبر و انجام وظایف تبلیغی و ترویجی و حتی تهییجی در رابطه با این جنبش‌ها باید پیوسته خود را در برابر این سؤال کلیدی قرار دهند که وضعیت جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در این شرایط چگونه می‌باشد؟ آیا این جنبش‌ها شرایط رکود و خمود طی می‌کنند؟ یا اینکه شرایط روبه اعتلا دارند؟ و یا اینکه در موقعیت انقلابی قرار گرفته‌اند؟ و توسط آسیب‌شناسی مستمر این جنبش‌ها خلاهای شرایط ذهنی این جنبش‌ها را پیدا کنند و در راستای ترمیم این شکاف‌ها توسط خود جنبش‌های پیشرو گام بردارند، چرا که از اصول‌های محوری که «پیشگام» یا «پیشگامان مستضعفین ایران» به آن اعتقاد دارند اینکه هرگز بدون اعتلا و بدون خودسازماندهی و بدون رهبری دینامیک و درون‌جوش جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران امکان سازماندهی و رهبری و به حرکت درآوردن جنگل بزرگ توده‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران وجود ندارد.

همچنین باید پیوسته «پیشگام» یا «پیشگامان مستضعفین ایران» بر این باور باشند که بدون اعتلا و خودسازماندهی و رهبری دینامیک جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران امکان دستیابی به جامعه مدنی جنبشی تکوین‌یافته از پائین وجود ندارد. طبیعی است که در خلاء جامعه مدنی جنبشی تکوین‌یافته از پائین، در جامعه ایران هرگز امکان برهم خوردن توازن قوا در عرصه میدانی به سود جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران وجود ندارد. همچنین در خلاء جامعه مدنی جنبشی تکوین‌یافته از پائین هرگز امکان استحاله جنبش‌های اعتراضی و مطالباتی و آکسیونی گروه‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران به جنبش‌های فراگیر اعتصابی طبقاتی وجود نخواهد داشت. آنچنانکه در خلاء جامعه مدنی جنبشی تکوین‌یافته از پائین جنبش مطالباتی لایه‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، نمی‌توانند به مطالبات میان‌مدت و درازمدت خود دست پیدا کنند؛ و پیوسته در خلاء جامعه مدنی جنبشی تکوین‌یافته از پائین مجبورند در حصار مطالبات حداقلی خود مثل دریافت حقوق معوقه خود به سر ببرند.

به همین ترتیب در خلاء جامعه مدنی جنبشی تکوین‌یافته از پائین امکان همبستگی و پیوستگی بین جنبش‌های مختلف پیشرو و بین جنبش‌های پیشرو با گروه‌های اجتماعی و طبقه و قشر هرم اجتماعی خاص خود وجود نخواهد داشت؛ و در ادامه آن در خلاء جامعه مدنی جنبشی تکوین‌یافته از پائین، امکان نجات جنبش‌های پیشرو از عرصه فعالیت صنفی کارگاهی به عرصه فراگیر و سراسری طبقه‌ای وجود نخواهد داشت؛ و باز به همین ترتیب است که در خلاء جامعه مدنی جنبشی تکوین‌یافته از پائین امکان استمرار و درازمدت شدن مبارزه گروه‌های اجتماعی و امکان مقابله با دستگاه‌های چند لایه سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی نخواهند داشت.

بنابراین تنها این جامعه مدنی جنبشی تکوین‌یافته از پائین است که می‌تواند شرایط برای خودسازماندهی و رهبری درون‌جوش گروه‌های مختلف اجتماعی و در رأس آنها جنبش کارگری ایران را فراهم نماید؛ و تنها این جامعه مدنی جنبشی تکوین‌یافته از پائین است که می‌تواند توازن قوا در عرصه میدانی به سود جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران تغییر دهد؛ و تنها این جامعه مدنی جنبشی تکوین‌یافته از پائین است که می‌تواند شرایط برای همبستگی و پیوستگی گروه‌های مختلف اجتماعی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را فراهم نماید؛ و تنها این جامعه مدنی جنبشی تکوین‌یافته از پائین است که می‌تواند باعث اعتلای خواسته‌های جنبش مطالباتی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بشود؛ و تنها این جامعه مدنی جنبشی تکوین‌یافته از پائین است که می‌تواند مانع سرکوب شدن جنبش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران توسط دستگاه سرکوب‌گر چند لایه‌ای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بشود؛ و تنها این جامعه مدنی جنبشی تکوین‌یافته از پائین است که می‌تواند باعث استقلال صف‌بندی گروه‌های اجتماعی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در برابر جنگ زرگری و خرفروشانه جناح‌های رنگارنگ درونی قدرت رژیم مطلقه فقاهتی بشود؛ و تنها این جامعه مدنی جنبشی تکوین‌یافته از پائین است که می‌تواند باعث پیوستگی دو جبهه «نان و آزادی» در اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بشود؛ و تنها این جامعه مدنی جنبشی تکوین‌یافته از پائین است که می‌تواند بسترساز استحاله جنبش‌های آکسیونی و اعتراضی و کارگاهی و مطالباتی به جنبش‌های اعتصابی بشود؛ و تنها این جامعه مدنی جنبشی تکوین‌یافته از پائین است که می‌تواند بسترساز ظهور انقلاب اجتماعی در جامعه ایران بشود و از ظهور انقلاب سیاسی نارس توسط جریان‌های سیاسی سرنگون‌طلب پیشاهنگ داخل و خارج از کشور که توسط استراتژی کسب قدرت سیاسی در چاه ویل هژمونی‌طلبانه خود - سورنا را از دهان گشادش می‌نوازند - جلوگیری نمایند؛ و تنها این جامعه مدنی جنبشی تکوین‌یافته از پائین است که می‌تواند تمامی ترفندهای جناح جنگ‌طلبانه سرمایه‌داری جهانی در چارچوب استراتژی رژیم چنج و جنگ‌های خانمان‌سوز و اقتصادسوز امپریالیستی و آلترناتیوسازی از قطب راست اپوزیسیون سیاسی ایران را نقش بر آب کند؛ و تنها این جامعه مدنی جنبشی تکوین‌یافته از پائین است که می‌تواند علاوه بر نفی پروژه‌های تبلیغاتی تجزیه هراسی ایران یا سوریه‌ای شدن ایران توسط جریان‌های فرصت‌طلب به اصطلاح اصلاح‌طلبان درون رژیم مطلقه فقاهتی، هر گونه پروژه امپریالیستی تجزیه خاک ایران را به بن‌بست بکشاند؛ و تنها این جامعه مدنی جنبشی تکوین‌یافته از پائین است که می‌تواند تمامی خیمه شب بازی‌های جناح‌های درونی قدرت در عرصه صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت بین خود توسط صندوق‌های رأی مهندسی شده رژیم توتالیتر مطلقه فقاهتی را به بن بست بکشاند؛ و تنها این جامعه مدنی جنبشی تکوین‌یافته از پائین است که می‌تواند شرایط برای تحقق دموکراسی - سوسیالیستی از پائین را فراهم نماید.

ادامه دارد

 

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری