ما چه می‌گوئیم؟ - قسمت بیست و سه

 

ما می‌گوئیم: «هر حکومت دینی که متولیان آن حکومت، همزمان خودشان را هم متولیان و مفسران آن دین می‌دانند، فساد فراگیر و ساختاری و سیستمی در آن حکومت امری طبیعی و مشروع می‌باشد»، چرا که در چنین حکومتی «دین توجیه‌کننده فساد و مشروعیت‌دهنده جنایت می‌شود» و آنچنانکه رادها کریشنان می‌گوید: «وقتی که زور لباس تقوا به تن می‌کند، هر جنایتی مشروع می‌گردد.»

ما می‌گوئیم: در شرایط فعلی «به دلیل ساختن شهرک‌های اسرائیلی در سرزمین فلسطینی‌ها» دیگر «ایده دو کشوری» نمی‌تواند مشکل فلسطینی‌ها با رژیم صهیونیستی و متجاوز و اشغال‌گر و تروریست دولتی اسرائیل حل کند. تنها «ایده یک کشور واحد دموکراتیک با حقوق برابر می‌تواند» مشکل فلسطینی‌ها با رژیم صهیونیستی اسرائیل را حل کند.

ما می‌گوئیم: از انجائیکه «خرافات» در جامعه ایران توسط «اسلام روایتی» دگماتیست روحانیت حوزه‌های فقاهتی در هزار سال گذشته بدل به «سنت» شده است، بنابراین برای مبارزه با خرافات در جامعه ایران، ابتدا باید توسط بازسازی تطبیقی اسلام، «آبشخور خرافات» (که همان اسلام دگماتیست، روایتی، فقاهتی، ولایتی و زیارتی می‌باشد) سترون و عقیم و نازا بکنیم. پر پیداست که «هر گونه برخورد مکانیکی در مبارزه با خرافات، شیپور از دهان گشادش نواختن می‌باشد.»

ما می‌گوئیم: وظیفه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در چارچوب رویکرد دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای آن است که: با «خرافات سنتی و مذهبی و اساطیری در جامعه ایران مبارزه کنند» اما آنچه که در این رابطه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید به آن عنایت داشته باشد، اینکه:

اولاً اگر چه بخش بزرگی از خرافات در اذهان جمعی مردم ایران در صندوق مذهب نهادینه شده است، این مذهب همان اسلام روایتی، زیارتی، فقاهتی و ولایتی است که متولیان آن هم همان روحانیت دگماتیست حوزه‌های فقاهتی می‌باشند؛ و اصلاً و ابداً «اسلام قرآن» نه تنها هیچگونه پیوندی با خرافات ندارد، بلکه برعکس، اسلام قرآنی از آغاز الی الان پیوسته در جنگ با این خرافات بوده است.

ثانیاً از آنجائیکه تمامی نابرابری‌ها و تبعیض‌های موجود در جامعه امروز ایران (چه تبعیض و نابرابری جنسیتی، چه تبعیض و نابرابری طبقاتی، چه تبعیض و نابرابری نژادی، قومی، فرهنگی، مذهبی و آموزشی) توسط اسلام دگماتیست روایتی حوزه‌های فقاهتی نهادینه شده است، بدون تردید بدون مبارزه همه جانبه ایدئولوژیک با اسلام روایتی (و اسلام فقاهتی، اسلام زیارتی، اسلام ولایتی حوزه‌های فقاهتی که متولیان و پاسداران آن روحانیت حوزه‌های فقاهتی می‌باشند) توسط اسلام قرآن، امکان مبارزه با خرافات و امکان مبارزه با تبعیض‌ها و نابرابری‌های نهادینه شده وجود ندارد. برای مثال اگر شاهدیم که فلاسفه بزرگی مانند ملأ صدرا و ملاهادی سبزواری در فلسفه و نظریه‌پردازی خود در هیرارشی «وجود و خلقت زنان از جنس حیوانات می‌دانند، نه از جنس انسان» آبشخور اندیشه همه این‌ها در تبعیض جنسیتی بین زن و مرد «همان اسلام روایتی» است که توسط روایات جعلی در طول 14 قرن گذشته «تمامی نابرابری‌های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و غیره را نهادینه می‌کردند» که اصلاً این توجیه نابرابری‌ها توسط اسلام روایتی، هیچگونه ارتباطی نه تنها با قرآن ندارد، بلکه برعکس قرآن تماماً بر علیه این نابرابری‌های جنسیتی، طبقاتی، مذهبی، قومی، نژادی و غیره می‌باشد.

ما می‌گوئیم: آنچنانکه محمد اقبال لاهوری به ما آموخته است. در «دوران خاتمیت نبوت» هیچ اتوریته‌ای «غیر از عقل انسان» نباید بر انسان به نام «دین، خدا و پیامبر اسلام و غیره» حکومت نماید.

ما می‌گوئیم: ابر بحران امروز جامعه ایران، ابر بحران‌های مرکب است نه ابر بحران ساده (از ابر بحران اقتصادی، ابر بحران سیاسی، ابر بحران اجتماعی گرفته تا ابر بحران زیست محیطی) بنابراین، از آنجائیکه مقابله با «ابر بحران‌های مرکب» نیازمند به «مبارزه ترکیبی» می‌باشد، مع الوصف، تنها توسط «مبارزه اردوگاهی» (نه مبارزه طبقاتی صرف) با «ترکیب مبارزه کارخانه و خیابان و کلاس» است که امکان موفقیت برای مبارزه ترکیبی با ابر بحران‌های مرکب حاصل می‌شود.

ما می‌گوئیم: «مبارزه مدنی و مبارزه صنفی و مبارزه سیاسی» اگر در راستای «جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و مستقل و تکوین یافته از پائین» انجام بگیرد، تنها «مطالبه‌گری صرف نیست، بلکه خود مبارزه نیز می‌باشد» چراکه مبارزه در راستای جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین، «مبارزه طبقاتی» هم می‌باشد و دارای «جوهر ضد سرمایه‌داری» است و بسترساز تحقق «دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای» هم می‌باشد.

ما می‌گوئیم: اگرچه سکولاریسم حکومتی (که به معنای جدائی دین از حکومت می‌باشد، نه به معنای جدائی دین از سیاست و نه به معنای جدائی دین از اجتماع) در راستای «برابری حقوق شهروندی برای همه افراد جامعه، لازمه دموکراسی می‌باشد» و «بدون سکولاریسم حکومتی یا جدائی دین از حکومت، امکان دستیابی به حقوق برابر شهروندی یا شهروند برابر حقوق، همه افراد جامعه رنگین کمان قومی و مذهبی و فرهنگی و جنسیتی ایران وجود ندارد»، با همه این احوال باید عنایت داشته باشیم که هر نوع سکولاریسم حکومتی (جدائی دین از حکومت) ضرورتاً به معنای دموکراسی نیست، برای مثال سکولاریسیم در رویکرد آتاتورک در ترکیه نه تنها به معنای دموکراسی نیست، بلکه برعکس بسترساز فاشیسم و نژادپرستی و استبداد و توتالیتاریسم در ترکیه بوده است.

بدین جهت در این رابطه است که ما می‌گوئیم: سکولاریسم نباید در حوزه مبارزه با دین تعریف بشود، چراکه در آن صورت سکولاریسم پیش از آنکه در معنای حکومتی آن به کار گرفته شود، به معنای فلسفی و مبارزه با دین معنی می‌گردد، یعنی حذف دین در تمامی حوزه‌های عمومی و سیاسی و خصوصی (به جای حوزه حکومتی) هدف سکولاریسم می‌شود، در صورتی که در این رابطه باید عنایت داشته باشیم که «دین در حوزه اجتماعی غیر از دین در حوزه حکومت است» و «دین در حوزه اجتماعی همان دین سیاسی است» و اگر «دین در حوزه حکومتی دارای فونکسیون منفی باشد، اما در حوزه اجتماعی و سیاسی دارای فونکسیون مثبت اجتماعی است» و در این رابطه است که ما بر این باوریم که «اسلام قرآن بدون حضور در حوزه اجتماعی و سیاسی و همزمان در چارچوب (حوزه اجتماعی و سیاسی) در حوزه خصوصی معنا ندارد» و هر گونه تلاش آنانی که (مانند حسین حاجی فرج معروف به عبدالکریم سروش) توسط اسلام صوفیانه اشعری‌گری برای خارج کردن اسلام از حوزه اجتماعی و سیاسی، میخ آهنین در سنگ کوبیدن می‌باشد.

ما می‌گوئیم: مرزبندی بین دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای با لیبرالیسم در آن است که دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای «حکومت مردم بر مردم» یا «حکومت اکثریت عظیم برای اکثریت عظیم می‌باشد» در صورتی که «لیبرالیسم حکومت نخبگان از بالا بر مردم است». همچنین دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای «آزادی برای جامعه می‌خواهد» در صورتی که لیبرالیسم «آزادی برای فرد می‌خواهد». یادمان باشد که مارگارت تاچر نخست وزیر اسبق انگلیس می‌گفت: «ما اصلاً جامعه نداریم، هر چه هست، فقط فرد و افراد هستند نه جامعه.»

ما می‌گوئیم فوری‌ترین وظایف جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط حساس و خودویژه و تندپیچ امروز جامعه ایران استراتژی آگاهی‌بخشی در سه فرایند مختلف:

1 – آگاهی‌بخشی ترویجی.

2 – آگاهی‌بخشی تبلیغی.

3 – آگاهی‌بخشی تهییجی می‌باشد.

در این رابطه:

اولاً پیشگامان این جنبش «نباید عرصه مختلف آگاهی‌بخشی ترویجی با آگاهی‌بخشی تبلیغی و آگاهی‌بخشی تهییجی به صورت بی در و پیکر در هم کنند» و نباید «بدون قانون‌بندی مربوطه اقدام به هر گونه آگاهی‌بخشی بی در و پیکر کنند.»

ثانیاً پیشگامان این جنبش باید عنایت داشته باشند که هرگز «بدون آگاهی‌بخش ترویجی نمی‌توانند به صورت بالبداهه وارد عرصه آگاهی‌بخشی تبلیغی بشوند». آنچنانکه «بدون آگاهی‌بخشی تبلیغی نمی‌توانند وارد عرصه آگاهی‌بخشی تهییجی بشوند.»

ثالثاً پیشگامان این جنبش باید توجه داشته باشند که «کار آگاهی‌بخشی ترویجی ریل‌گذاری برای آگاهی‌بخشی تبلیغی و آگاهی‌بخشی تهییجی است.»

رابعاً «هدف آگاهی‌بخشی تبلیغی و تهییجی، توده‌ای کردن آگاهی‌بخشی ترویجی است.»

ما می‌گوئیم: «پلورالیزم فرهنگی و دینی» زمانی می‌تواند بسترساز دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران بشود که توسط پلورالیزم دینی و فرهنگی در چارچوب «اسلام بازسازی شده تطبیقی اقبال و شریعتی» ما بتوانیم (با پلورالیزم فرهنگی و دینی در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران) به «پلورالیزم اجتماعی» دست پیدا کنیم و از کانال «پلورالیزم اجتماعی» ما بتوانیم به «پلورالیزم سیاسی» در چارچوب جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و مستقل و دینامیک تکوین یافته از پائین دست پیدا کنیم.

 

 

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری