ما چه می‌گوئیم؟ - قسمت هفدهم

 

آنچنانکه از این ابیات کلیات اقبال به وضوح مشهود است، محمد اقبال در تحلیل نهائی خودش چهار خودویژگی برای انسان قائل است؛ که این چهار خود ویژگی عبارتند از:

الف – خودگری (به معنای اینکه انسان خودش خالق خودش می‌باشد).

ب – خودشکنی (به معنای اینکه انسان خودش را در عرصه ساختن می‌شکند).

ج – خودنگری (به معنای اینکه انسان خودش شاهد خودش می‌باشد).

د - پرده دری (به معنای اینکه انسان موجودی است که اسرار وجود را با ساختن خودش فاش می‌کند).

بدین ترتیب است که در اشعار فوق، محمد اقبال می‌گوید: «با ظهور انسان از دل جهان مجبور انسان مختار حاصل شد» و همین مختار بودن انسان است که باعث می‌گردد تا برای اقبال «انسان تفسیرگرا بدل به انسان تغییر بشود.»

جام جهان‌نما مجوی /  دست جهان گشاطلب

محمد اقبال

در این مصرع «جام جهان‌نما» از نظر اقبال همان تفسیرگرائی جهان است. در صورتی که «دست جهان‌گشا» از نظر اقبال «انسان تغییرگرا» است؛ و باز به همین دلیل است که محمد اقبال برای استحاله «انسان تفسیرگرا» به «انسان تغییرگرا» معتقد به بازتعریف قرآنی از انسان مختار است؛ و شریعتی در درس‌های اول و دوم اسلام‌شناسی ارشاد خود (که طبق گفته خودش مانیفست تمامی اندیشه‌های او می‌باشد) محور تمامی رویکرد کلامی توحیدی‌اش به خدا و جهان و جامعه و تاریخ، «خود انسان» قرار می‌دهد و تبیین انسان مختار در عرصه دیالکتیک بین روح خدا و لجن به عنوان محور تمامی اندیشه‌هایش می‌باشد؛ و دامنه اختیار و آزادی انسان را بی‌نهایت وسیع یعنی انتخاب از لجن تا روح خدا تعریف می‌نماید؛ و به موازات این دایره وسیع از آزادی و اختیار انسان است که او برای انسان مسئولیت اجتماعی و مسئولیت انسانی و مسئولیت تاریخی قائل می‌باشد.

همچنین در همین رابطه است که محمد اقبال در تفسیر آیه 72 سوره احزاب: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَینَ أَنْ یحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُومًا جَهُولًا» می‌گوید: همین قدرت «اختیار و آزادی» امانتی است که به انسان واگذار شده است. همچنین در این رابطه است که محمد اقبال می‌گوید: «بدون اعتقاد به خداوند مختار نمی‌توانیم به انسان صاحب اختیار ایمان پیدا کنیم» و او در فصل دوم و سوم کتاب بازسازی فکر دینی در اسلام خود تلاشی همه جانبه می‌کند «تا با نفی خداشناسی مجبور محصور شده در علم باری خود که مولود فلسفه یونانی افلاطونی و ارسطوئی می‌باشد، خدای مختار و خالق و فاعل و دائماً در حال خلق جدید قرآن را تبیین نماید.»

فراموش نکنیم که پیامبر اسلام هم در پروسس 23 ساله حرکت نبوی خود، ابتدا در فرایند 13 ساله مکی حرکتش در چارچوب بازتعریف کلامی انسان و خداوند و مبارزه با بت‌پرستی در چارچوب شعار: «قُولوا: لا إلهَ إلا اللهُ، تُفلِحوا» بر سه پایه فلاح (انسان)، قسط (اجتماع) و میزان (جهان) یا در کادر تبیین «توحید در انسان و در جامعه و در هستی» سعی بلیغ می‌کرد تا در گفتمان یا قرائتی نو از انسان به جای انسان مجبور فلاسفه یونان و تصوف هند شرقی که به عنوان گفتمان مسلط بر جهان آن روز بود، انسان مختار تغییرگرا و جامعه‌ساز به عنوان آلترناتیو مطرح نماید؛ و توسط تکیه بر الله (خدای خالق و فاعل و دائماً در حال خلق جدید که هم اول است و هم آخر و هم ظاهر است وهم باطن و هیچ چیز مثل او نیست و او «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» می‌باشد و از رگ‌های گردن انسان به انسان نزدیکتر است و در تغییر اجتماعی با انسان مشارکت می‌نماید و انسان را آغازگر تغییر می‌داند) به تعریف انسان مختاری بپردازد که قرآن او را اینچنین تعریف می‌نماید.

«...إِنَّ اللَّهَ لَا یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ...» (سوره رعد - آیه 11).

«لَا إِکرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی فَمَنْ یکفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَک بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (سوره بقره - آیه 256).

«…فَمَنْ شَاءَ فَلْیؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْیکفُرْ...» (سوره کهف - آیه 29).

ما می‌گوئیم برای اینکه جامعه بزرگ ایران از فرایند تکلیف‌مداری و تقلیدگرائی و تعبدگرائی رویکرد اسلام فقاهتی هزار ساله گذشته وارد فرایند حق‌مداری بشود و حق و حقوق انسانی را جایگزین تکلیف و تقلید و تعبد اسلام دگماتیست حوزه‌های فقاهتی بکند و برای اینکه اعتقاد به حقوق بشر در جامعه ایران جایگزین احکام تکلیفی هزار ساله اسلام دگماتیست فقاهتی حوزه‌های فقهی بشود و برای اینکه برعکس رویکرد خمینی (که می‌گفت هدف ما پیاده کردن احکام فقهی اسلام است و با پیاده شدن احکام فقاهتی هزار ساله تکلیف مدار و تقلیدمحور و تعبدگرا کار ما تمام است) به جای «انسان برای اسلام فقاهتی»، «اسلام برای انسان» آنچنانکه پیامبر اسلام منادی آن بود جایگزین کنیم؛ و برای اینکه رویکرد جبری اشعری‌گری که بر فلسفه و کلام و تفسیر و فقه و اخلاق و عرفان و تصوف امروز مسلمانان حاکم باشد، خدای مختار و انسان مختار جایگزین نمائیم، باید قبل از هر چیز توسط بازتعریف انسان به «بازتولید انسان مختار تغییرگرای و آفریننده خالقی که جانشین خداوند در زمین می‌باشد» دست پیدا کنیم.

ما می‌گوئیم تا نتوانیم توسط بازتعریف انسان مختار و انتخاب‌گر، به بازتولید «انسان اجتماعی» در جامعه بزرگ ایران دست پیدا کنیم، نخواهیم توانست به دموکراسی سه مؤلفه‌ای در جامعه ایران دست پیدا کنیم.

ما می‌گوئیم در چارچوب تولد «انسان اجتماعی» در جامعه بزرگ ایران است که می‌توانیم از آزادی و دموکراسی در جامعه ایران سخن بگوئیم. لذا تا زمانیکه به تولد «انسان اجتماعی» در جامعه بزرگ ایران دست پیدا نکنیم سخن از دموکراسی و آزادی در جامعه ایران شعری بی‌قافیه و بی‌وزن می‌باشد.

ما می‌گوئیم برای دستیابی به «انسان اجتماعی» باید ابتدا در عرصه نظری و کلامی و فلسفی و فقهی انسان مختار و آزاد و انتخاب‌گر و آفریننده از زندان و حصار فلسفی یونانی و کلام اشعری‌گری و تقلید و تعبد و تکلیف‌مداری اسلام فقاهتی حوزه‌های فقهی نجات بدهیم. همان کار سترگی که محمد اقبال لاهوری در پروژه بازسازی و استراتژی نجات اسلام قبل از مسلمین در کتاب گران‌سنگ بازسازی فکر دینی در اسلام که مانیفست اندیشه‌های او می‌باشد دنبال می‌کرد.

ما می‌گوئیم پس از تولد «انسان اجتماعی» در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران است که می‌توانیم از حقوق بشر و از آزادی‌های مدنی و آزادی‌های اجتماعی و آزادی‌های سیاسی و دموکراسی سه مؤلفه‌ای سوسیالیستی سخن بگوئیم.

ما می‌گوئیم دستیابی به آزادی‌های سه مؤلفه‌ای مدنی و اجتماعی و سیاسی و دستیابی به حقوق بشر و دستیابی به دموکراسی همه و همه در جامعه بزرگ و رنگین کمان قومی و مذهبی و فرهنگی و زبانی و سیاسی ایران در گرو نجات انسان مختار و انتخاب‌گر و آفریینده اجتماعی از حصارهای فلسفی و کلامی و فقهی و عرفانی اسلام‌های دگماتیست فقاهتی حوزه‌های فقهی و کلامی اشعری‌گری و عرفانی اختیارستیز و دنیاگریز و اسلام فلسفی یونانی‌زده افلاطونی و ارسطوئی می‌باشد.

ما می‌گوئیم تعریف ما از آزادی و از حقوق بشر و دموکراسی و سوسیالیسم همه و همه وابسته به تعریف ما از انسان دارد.

12 - در عرصه آسیب‌شناسی جنبش زنان ایران در طول 40 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، ما می‌گوئیم مهم‌ترین آفت و آسیب 40 ساله گذشته جنبش زنان ایران (از سال 57 الی الان) گسل‌های موجود بین جنبش زنان ایران با جنبش‌های دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌باشد.

ما می‌گوئیم تا زمانیکه خندق‌های موجود بین جنش زنان ایران و جنبش‌های مطالباتی و صنفی و سیاسی در دو جبهه آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه جامعه بزرگ و رنگین کمان قومی و مذهبی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران پر نشود، امکان اعتلای فراگیر عمودی و افقی جنبش زنان در دو جبهه آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه وجود ندارد.

ما می‌گوئیم بدون رهائی زن ایرانی از سه حصار مدنی و اجتماعی و سیاسی (که رژیم مطلقه فقاهتی در طول 40 سال گذشته توسط سلب آزادی‌ها و سلب حقوق مدنی و سیاسی و اجتماعی برای زنان ایران ساخته است) امکان دستیابی به دموکراسی سه مؤلفه‌ای پایدار در جامعه بزرگ ایران وجود ندارد.

ما می‌گوئیم پیوند همه جانبه و تنگاتنگ بین جنبش دموکراسی‌خواهانه سه مؤلفه‌ای در جامعه بزرگ ایران با جنبش زنان ایران یک پیوند استراتژیک می‌باشد، چراکه بدون رهائی زن ایرانی (از زندان تبعیضات جنسیتی و تبعیضات حقوقی و تبعیضات اجتماعی و تبعیضات سیاسی و تبعیضات مدنی و اقتصادی که مدت 40 سال است که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در چارچوب اسلام فقاهتی دگماتیست هزار ساله حوزه‌های فقهی بر زن ایرانی تحمیل کرده است) امکان تحقق دموکراسی در جامعه بزرگ ایران وجود ندارد.

ما می‌گوئیم ریشه رویکرد تبعیض‌گرایانه رژیم مطلقه فقاهتی در طول 40 سال گذشته عمر خود، بازگشت پیدا می‌کند به رویکرد فلسفی و کلامی اسلام دگماتیست حوزه‌های فقاهتی به زن، چراکه اگر برای فهم ریشه‌های فلسفی اسلام فقاهتی به اندیشه‌های فلسفی فلاسفه بزرگ حوزه‌های فقهی مثل ملاصدرا و ملاهادی سبزواری در باب زن مراجعه کنیم درمی‌یابیم که همه اینها در رده بندی وجود زنان را (برعکس مردان که نوع انسان تعریف می‌کنند) جزء دسته حیوانات تعریف می‌نمایند؛ و آنچنانکه امام محمد غزالی معتقد است، برای زنان ایران حداکثر نخ‌ریسی در خانه سفارش می‌نمایند و زنان را حیوان‌هائی می‌دانند در قیافه انسان در خدمت جنسی مرد برای تولید نسل.

پر پیدا است که با چنین رویکردی که اسلام فقاهتی حوزه‌های فقهی در باب زن دارد حصارهای اجتماعی و مدنی و سیاسی بهترین بسترهائی است که رژیم مطلقه فقاهتی می‌تواند توسط آنها تبعیضات مختلف اعتقادی جنسیتی و اجتماعی و سیاسی و حقوقی و قضائی خود را بر زن ایرانی تحمیل نماید و حداکثر جایگاه زن ایرانی بدل کردن به کارگاه جوجه‌کشی آنهم محصور در خانه و خانواده تعریف نماید؛ و البته دلیل این امر همان است که رژیم مطلقه فقاهتی نمی‌تواند زن ایرانی را به عنوان «انسان اجتماعی» در جامعه ایران تعریف نماید؛ زیرا منهای رویکردهای نظری تبعیض‌گرایانه اسلام فقاهتی، ظهور زن ایران به عنوان «انسان اجتماعی» (نه انسان خانه و خانواده) خود به خود باعث می‌گردد تا به موازات ظهور زن ایرانی به عنوان انسان اجتماعی در جامعه بزرگ ایران، «جنبش مطالبه‌گرایانه حقوقی و اجتماعی و قضائی و سیاسی زن ایرانی بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم صورت فراگیر و همه جانبه پیدا کند». مضافاً اینکه این چنین جنبشی بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به صورت مستقیم و بلافاصله اسلام تبعیض‌گرا و تقلیدمدار و تکلیف‌محور و تعبدگرای هزار ساله حوزه‌های فقاهتی به چالش کشیده می‌شود.

فراموش نکنیم که تحمیل 40 ساله ستم‌های مدنی و ستم‌های اجتماعی و ستم‌های سیاسی بر زن ایرانی توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم باعث گردیده است که جنبش مطالباتی زنان ایرانی در عرصه حصارشکنی سه مؤلفه‌ای مدنی و اجتماعی و سیاسی حاکم بر خود دچار «سرگردانی تاکتیکی و استراتژی» بشوند. بطوریکه در این رابطه بخشی از جنبش زنان ایران مبارزه با حصار مدنی تحمیلی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را در نوک پیکان حرکت خود قرار داده‌اند و توسط مبارزه با تحمیل حجاب اجباری تلاش می‌کنند تا حصار مدنی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را به چالش بکشند، آنچنانکه بخشی دیگر تلاش می‌کنند تا حصار اجتماعی رژیم مطلقه فقاهتی بر زنان ایران توسط ورود به ورزشگاه‌ها به چالش بکشند و در همین رابطه بخشی دیگر مثل گروه کمپین یک میلیون امضائی تلاش می‌کنند تا تبعیضات حقوقی و قضائی مثل حق حضانت فرزندان و ارث و دیه و غیره به چالش بکشند و با همه اینها همین تشتت تاکتیکی و استراتژی در جنبش زنان ایران به عنوان یک آفت استراتژیک باعث شده است که:

ادامه دارد

 

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری