رسالت مشترک حداقلی و حداکثری آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین در 44 سال گذشته – قسمت ششم
«آگاهیبخشی ترویجی»، «آگاهیبخشی تبلیغی» و «آگاهیبخشی تهییجی»
دهمین موضوعی که برای ما در فرایند درونی حرکت یعنی در سالهای 55 تا 58 در عرصه تدوین نظری استراتژی مطرح گردید، موضوع «تئوری تغییر در رویکرد ما بود». قابل ذکر است که هر جریانی باید در چارچوب «اعتقاد به تغییر» در عرصه اجتماعی به دنبال تدوین استراتژی حرکتش باشد؛ بنابراین جریانی که اعتقاد به تغییر اجتماعی نداشته باشد، نیازمند به استراتژی نیست. پر واضح است که به موازات محتوا و اشکال مختلف تغییر، اشکال مختلف استراتژی مطرح میگردد؛ به عبارت دیگر با یک شکل استراتژی ثابت نمیتوان تغییرات مختلف در جامعه ایجاد کرد. بدین جهت در این رابطه بود که در فرایند درونی در سالهای 55 تا 58 ما مجبور بودیم، برای تدوین «رویکرد تغییرگرایانه در جامعه ایران به جمعبندی رویکردهای تغییرگرایانه جریانهای مختلف جامعه سیاسی ایران حداقل از مشروطیت تا سال 57 بپردازیم». مع اولوصف بدین ترتیب بود که در جمعبندی خودمان ما ابتدا به سه نوع تغییر در گذشته جامعه سیاسی ایران تکیه کردیم؛ که این سه نوع تغییر عبارت بودند از:
الف - تغییر پیشاهنگی.
ب – تغییر پیشروئی.
ج – تغییر پیشگامی که البته در رابطه با تغییر پیشاهنگی در جامعه ایران که از مشروطیت تا سال 1355 ادامه داشت، منظور ما تغییر سه مؤلفهای پیشاهنگی بود که یا به صورت تحزبگرایانه لنینیستی بودند که در چارچوب نیروهای روشنفکر از بالا به نمایندگی گروههای اجتماعی در راستای کسب قدرت سیاسی و یا مشارکت در قدرت سیاسی تکوین پیدا میکردند و یا به صورت ارتش خلقی مائوئیستی بودند که در چارچوب جنگ درازمدت تودهای با به دنبال کسب قدرت سیاسی و تغییر از بالا بودند و یا با رویکرد چریکگرایانه رژی دبرهای و چه گوارائی و فیدل کاستروئی معتقد بودند که «چریک خود حزب است» و «چریک و جریان چریکی موتور کوچکی است که میتواند موتور بزرگ جامعه را به حرکت درآورد.»
در خصوص «تغییر پیشروئی» مقصود ما اشاره به آن دسته از تغییراتی است که از پائین توسط خیزشها و جنبشهای اجتماعی از مشروطیت الی الان، به صورت دینامیک صورت گرفته است؛ که از جمله آنها میتوانیم به جنبشهای ستارخان و کوچک خان و شیخ محمد خیابانی و غیره اشاره کنیم.
در رابطه با «تغییرات پیشگامی» در جامعه ما، مقصود ما اشاره به آن تغییراتی است که برعکس تغییرات پیشاهنگی، نه تنها معتقد به تغییر از بالا نبودهاند و نه تنها معتقد به تغییر از طریق کسب قدرت سیاسی نبودهاند، بلکه مهمتر از همه اینکه در رویکرد «تغییرگرایانه پیشگامی، تنها عاملی که میتواند موتور بزرگ جامعه جهت تغییر به حرکت درآورد خودآگاهی در اشکال مختلف طبقاتی و سیاسی و اجتماعی میباشد». مهمترین مصداقی که در این رابطه میتوانیم مطرح کنیم خود حرکت معلم کبیرمان شریعتی است که در عرصه جنبش روشنگرایانه ارشاد خود با تکیه بر استراتژی خودآگاهیبخش تلاش میکرد تا با سر پل قرار دادن جنبش دانشجوئی و جنبش روشنفکری جامعه ایران در این راستا حرکت نماید. فراموش نکنیم که در عرصه جمعبندی سه رویکرد تغییر پیشاهنگی و پیشروئی و پیشگامی در فرایند درونی در سالهای 55 تا 58 آنچه مهم بود، «منابع قدرت» جهت تغییر اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بود چراکه در تحلیل نهایی «جوهر تغییرات سه گانه فوق منابع قدرت برای تغییر تعیین میکنند.»
مثلاً وقتی ما منابع قدرت تغییر خودمان را سازمان چریکی پیشاهنگان و یا ارتش خلقی پیشاهنگان تعریف بکنیم، آنچنانکه در بیش از نیم قرن گذشته حرکت سازمان مجاهدین خلق ایران چه در دوران رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی و چه در رژیم مطلقه فقاهتی حاکم شاهد بودهایم پیوسته در غیبت تودههای با تکیه بر بازوی آهنین جریان خود تلاش کردهاند، در راستای کسب قدرت سیاسی برای جریان خود دست به هر آب و آتشی بزنند، غافل از اینکه بدانند که هر جریانی در فرایند پساکسب قدرت سیاسی آنچنان با جامعه برخورد میکند که در عرصه کسب قدرت سیاسی بر آن روش تکیه کرده است؛ به عبارت دیگر جریانی که نتوانسته از مسیر دموکراتیک به کسب قدرت سیاسی دست پیدا کند، هرگز نخواهد توانست در فرایند پساکسب قدرت سیاسی در جامعه به شیوه دموکراتیک عمل نماید.
پر واضح است که «لازمه دستیابی به رویکرد دموکراتیک تکیه بر مردم به عنوان منابع قدرت میباشد». چراکه «تنها مدرسه و مکتبی که مردم میتوانند در بستر آن آموزش ببینند پراکسیس سیاسی – اجتماعی است» به عبارت دیگر تا زمانی که مردم در عرصه «پروسس کسب قدرت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی خودشان نتوانند به روحیه جمعی و سازماندهی اجتماعی دست پیدا کنند، هرگز نخواهند توانست در فرایند پساتغییر به اداره اجتماعی دست پیدا کنند». باری، همین امر باعث گردیده است که از مشروطیت الی الان، تمامی رویکردهای مختلف پیشاهنگی و پیشروئی در جامعه ایران به بنبست و شکست گرفتار بشوند؛ و دموکراسی نتواند در جامعه ایران نهادینه و امری پایدار بشود. برعکس مغرب زمین که جوامع و مردم توانستهاند در بستر پراکسیس سیاسی اجتماعی از پائین علاوه بر اینکه توانستهاند به صورت دموکراتیک دموکراسی را تجربه کنند و دارای روحیه جمعی و سازماندهی اجتماعی تکوین یافته از پائین بشوند، صاحب پتانسیل اداره اجتماعی نیز شدهاند.
پر پیداست که در شرایطی که «جامعه ایران فاقد روحیه اجتماعی و فاقد سازماندهی اجتماعی و فاقد تولید اجتماعی میباشند» تا زمانیکه این خلاءهای استراتژیک از جامعه ایران بر طرف نشود، هرگز و هرگز جامعه ایران از طریق کسب قدرت سیاسی توسط جریانهای سه مؤلفهای پیشاهنگی داخل و خارج از کشور نمیتوانند به دموکراسی و آزادی و عدالت دست پیدا کنند. در نتیجه همین امر باعث میگردد که آنچنانکه در جریان انقلاب ضد استبدادی سال 57 شاهد بودیم، با رفتن یک رژیم استبدادی و توتالیتر، رژیمی مستبدتر و توتالیترتر از رژیم قبلی در لباس دین و مذهب و شریعت و فقاهت بر مردم نگونبخت ایران حاکم بشود؛ بنابراین در این رابطه بود که ما در حرکت نظری و عملی آرمان مستضعفین (ارگان عقیدتی و سیاسی سازمان رزمندگان پیشگام مستضعفین ایران) در فرایند درونی در سالهای 55 تا 58 به جای «تغییر پیشاهنگی و تغییر پیشروئی، مؤلفه تغییر پیشگامی» را به عنوان پایه استراتژی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران انتخاب کردیم؛ که در چارچوب همین «تغییر پیشگامی بوده است که در طول 43 سال گذشته جنبش پیشگامان مستضعفین ایران چه در فاز عمودی آرمان مستضعفین (ارگان عقیدتی – سیاسی سازمان رزمندگان پیشگام مستضعفین ایران) و چه در فاز افقی نشر مستضعفین (ارگان عقیدتی – سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) توانستهایم به دستاوردهای استراتژیکی دست پیدا کنیم» که عبارتند از:
الف – عمل را به عنوان یک منبع شناخت بدانیم و در عرصه پراکسیس از هیچ نظریهای برای خود اصول عقاید نسازیم.
ب – رهبری، وظیفه پیشگامان ندانیم بلکه تنها «راهبری» وظیفه پیشگامان تعریف کنیم.
ج - منبع مشروعیت سه مؤلفه سیاسی و اقتصادی و معرفتی قدرت (زر و زور و تزویر) را فقط و فقط مردم بدانیم که تنها جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد تکوین یافته از پائین (در دو جبهه بزرگ آزادیخواهانه طبقه متوسط شهری و عدالتخواهانه طبقه کار و زحمت) بازوی عملیاتی آن میباشد.
د - دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای (همان اجتماعی شدن قدرت سه مؤلفهای سیاسی و اقتصادی و معرفتی) به عنوان یک مبارزه درازمدت مردم برای رهائی (نه به عنوان یک ایدئولوژی) اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران تعریف بکنیم. بدین جهت در چارچوب همین رویکرد است که بر این باوریم که میتوان مردم جامعه بزرگ ایران را در عرصه این پراکسیس سیاسی اجتماعی علاوه بر تولید اجتماعی و سازماندهی اجتماعی و روحیه جمعی وارد فرایند اداره اجتماعی قدرت سه مؤلفهای کرد.
ه - به این باور دست پیدا کنیم که بدون دموکراسی اقتصادی و دموکراسی اجتماعی در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران هرگز نمیتوانیم به دموکراسی پایدار سیاسی دست پیدا کنیم؛ یعنی تا زمانیکه مردم ایران به خودآگاهی طبقاتی و سیاسی و اجتماعی دست پیدا نکنند و خود صاحب شخصیت انسانی و تشخیص طبقاتی و اجتماعی روشنی نشوند و از مرحله تقلید و تبعیت از شخصیتهای مذهبی خود که جنبه فتوائی و مقتدائی دارند، به مرحلهای از رشد اجتماعی و سیاسی ارتقاء پیدا نکنند که در آن رهبراناند که باید تابع اراده و خط مشی تودههای بشوند، اراده جمعی و روحیه جمعی و سازماندهی جمعی و اداره جمعی در آنها بوجود نمیآید؛ به عبارت دیگر تا زمانیکه متن مردم بیدار نشود و وجدان آگاه اجتماعی تکوین پیدا نکند «اراده جمعی و روحیه جمعی و سازماندهی اجتماعی و اداره اجتماعی در جامعه تکوین پیدا نمیکند». یادآوری کنیم که بدون روحیه جمعی نمیتوانیم به فرایندهای اجتماعی شدن تولید همراه با تولید اجتماعی و اجتماعی شدن سازماندهی همراه با سازماندهی اجتماعی و اجتماعی شدن اداره جامعه همراه با اجتماعی کردن قدرت سیاسی و قدرت اجتماعی و قدرت معرفتی دست پیدا کنیم.
و - به این باور دست پیدا کنیم که دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای شکل نامحدود، همیشگی، رهبری جامعه از پائین میباشد و دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای (اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت زر و زور و تزویر) نه یک شکلبندی سیاسی قدرت بلکه یک مرحله از رشد جامعه میباشد؛ که برای رسیدن به آن مرحله باید به صورت انتخابی (نه جبر رشد ابزار تولید) جامعه را در عرصه پراکسیس سیاسی اجتماعی خودش تربیت بکنیم.
ز - به این باور دست پیدا کنیم که وقتی دیالکتیک جامعه باعث به حرکت در آمدن موتور بزرگ جامعه ایران میشود که این دیالکتیک موجود جامعه، توسط جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در عرصه حرکت افقی، از جامعه ایران به درون خودآگاهی جامعه ایران وارد بشود؛ و قطعاً تا زمانیکه این انتقال دیالکتیک توسط جنبش پیشگامان مستضعفین ایران صورت نگیرد موتور بزرگ به حرکت در نخواهد آمد؛ و تازه اگر موتور بزرگ هم مانند سال 57 به صورت خود به خودی تحت فشار شرایط عینی و در خلاء شرایط ذهنی به حرکت درآید، «حرکت جامعه صورت خیزشی بیسر و اتمیزه و بدون گفتمان و فاقد سازماندهی خواهد داشت» که حاصلش دنبالهروی از رهبران برون از خودش و گذاشتن خمینی بر دوش خود و بردن عکس او در سطح کره ماه میشود (موش زائیدن کوه).
ح – و به این باور رسیدیم که مسائل اجتماعی را باید به صورت انضمامی و عینی و با بینش دیالکتیکی و تطبیقی تحلیل و تبیین کنیم، نه به صورت مجرد و انتزاعی و مکانیکی و انطباقی.
ط - و به این باور رسیدیم که تنها با انتقال دیالکتیک کنکرت جامعه به خودآگاهی آنها این انتقال دیالکتیک میتواند جامعه ایران را به تفکر کردن عادت بدهد.
ی – و به این باور رسیدیم که با عادت کردن جامعه ایران به تفکر است که جامعه ایران میتواند از پائین به دموکراسی جهت مهار قدرت بالائیهای قدرت دست پیدا کند و شرایط برای اجتماعی کردن قدرت سه مؤلفهای فراهم بکند.
ک – و به این باور رسیدیم که وظیفه اصلی و اساسی پیشگامان مستضعفین ایران انتقال تضادها از عینیت جامعه به ذهنیت مردم میباشد چرا که:
اولاً خودآگاهی اجتماعی سنتز و مولود همین وارد کردن واقعیتهای ناهنجار موجود در بطن جامعه میباشد.
ثانیاً بدین ترتیب است که میتوانیم آگاهیبخشی پیشگامان را به سه دسته تقسیم کنیم آگاهیبخشی ترویجی، آگاهیبخشی تبلیغی و آگاهیبخشی تهییجی؛ و در کادر همین رویکرد است که ما میتوانیم در چارچوب آگاهیبخشی ترویجی از طریق دین در وجدان فردی و اجتماعی جامعه مذهبی ایران حلول بکنیم و جامعه ایران را بیدار کنیم.
ثالثاً مهمترین مشخصه پیشگام در دیسکورس جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (در 43 ساله گذشته حرکت درونی و برونی خودش) دارا بودن بینش انتقادی در عرصه عمل و نظر و در راستای کشف حقیقت و تحقق عدالت اجتماعی میباشد.
یادمان باشد که در این رابطه تعریف پیشگام از نظر ما کسی است که نسبت به موضع انسانی خودش در زمان و مکان تاریخی و اجتماعیای که در آن است خودآگاهی داشته باشد؛ و همین خودآگاهی انسانی و اجتماعی و تاریخی پیشگام است که به او احساس مسئولیت در عرصه حقیقتطلبی و عدالتخواهانه اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در چارچوب نظام اجتماعی و اقتصادی و سیاسی دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای که همان اجتماعی قدرت سه مؤلفهای زر و زور و تزویر میباشد عطا مینماید. ولذا از اینجا است که آنچنانکه در آیه 25 سوره حدید آمده است «پیشگامی» در رویکرد ما ادامه راه انبیاء در دوران خاتمیت (آنچنانکه محمد اقبال لاهوری در فصل پنجم کتاب گرانسنگ بازسازی فکرد ینی تحت عنوان روح فرهنگ و تمدن اسلامی میگوید) در جامعه و زمان خود میباشد و در چارچوب همین «جای – گاه» پیشگامی است که آگاهیبخشی و کشف تضادها و شکافهای طبقاتی و اجتماعی و اقتصادی و انتقال آن (توسط قدرت هنری و نویسندگی و گویندگی و دیگر امکاناتی مثل شبکههای اجتماعی و فضای مجازی و رادیو و تلویزیون و غیره که در اختیار دارد) به وجدان تودههای اعماق جامعه و کشف ذخائر عظیم فرهنگی و در ادامه آن تصفیه استخراج منابع فرهنگی در راستای روشنگری و رنسانس فکری و پل زدن به اعماق تودههای جامعه جزء مسئولیت جنبش پیشگامان مستضعفین ایران قرار میگیرد. تا توسط آن بتواند تودهها را به یک خودآگاهی جوشان و مترقی برساند.
ادامه دارد