ما چه میگوئیم؟ - قسمت سی و سه
ما میگوئیم بزرگترین و پیگیرترین جنبش نافرمانی مدنی در چهل سال گذشته به جامعه زنان ایران تعلق داشته است که «به صورت خودجوش و خودسازمانده و خودرهبری تکوین یافته از پائین در چارچوب شعار عدالتخواهانه جنسیتی یا برابری حقوق زن و مرد مادیت پیدا کرده است.»
ما میگوئیم وظیفه محوری پیشگامان (در بستر استراتژی آگاهیبخش و دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) عبارتند از:
الف - مبارزه پیگیر علیه همه تبعیضهای موجود چهار دهه عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم: «از تبعیض جنسیتی تا تبعیض طبقاتی، اجتماعی، قومیتی، مذهبی، سیاسی و غیره میباشد.»
ب – تلاش پیگیر برای «پیوند دادن همه شاخههای افقی و عمودی جنبشهای خودجوش و خودسازمانده و خودرهبری و مستقل تکوین یافته از پائین در دو جبهه برابریطلبانه اردوگاه کار و زحمت و آزادیخواهانه طبقه متوسط شهر و روستای ایران هم در شکل سیاسی و هم در شکل مطالباتی آن (در سه صورت صنفی و مدنی و اجتماعی) میباشد.»
ج – مبارزه فکری و سیاسی برای دستیابی به «آزادیهای سیاسی بی قید و شرط و دموکراسی مشارکتی در چارچوب جنبشهای خودجوش و خودسازمانده و خودرهبری تکوین یافته از پائین با تکیه بر اصل حاکمیت و مرجعیت همه جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران (نه طبقه خاصی آنچنانکه مارکس و مارکسیستها میگویند) و مخالفت با حق وتوی مستقیم و غیر مستقیم هر نوع اقلیت ممتاز قومی و مذهبی و طبقاتی و سیاسی.»
د - مقابله فکری و سیاسی با تمامی جریانهایی که میکوشند تا با حمایت و کمکهای خارجی از بالای سر جامعه بزرگ و جامعه مدنی جنبشی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبری تکوین یافته از پائین ایران، برای آنها در داخل و خارج از کشور تصمیم بگیرند.
ه - مبارزه فکری با تمامی جریانهایی که با تکیه بر الگوی لیبرالیستی و یا سوسیالیستی، خارج از پروسه جنبشی دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای یا اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت سیاسی و اقتصادی و معرفتی معلمان کبیرمان اقبال لاهوری و شریعتی حرکت میکنند.
ما میگوئیم وظیفه پیشگامان (در بستر استراتژی آگاهیبخش و دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای) «پیکار برای دگرگونسازی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران در راستای آزادی، برابری و همبستگی همه گروهای اجتماعی جامعه ایران میباشد» که این پیکار، پیکار زمینی میباشد و باید در بستر استراتژی جامعه مدنی جنبشی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبری تکوین یافته از پائین هم در جبهه برابریطلبانه اردوگاه کار و زحمت و هم در جبهه آزادیخواهانه اقشار میانی یا طبقه متوسط شهری، به عنوان فاعل آن شکل بگیرند تا توسط آن «سنگینترین زنجیرها را بر دست و پای ایرانیان برداشته شود» بنابراین، از اینجا است که باید داوری کنیم که در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 45 سال گذشته (از سال 55 الی الان) «فاعل پیکار برای دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای جنبشی یا اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت سیاسی و اقتصادی و معرفتی، تنها خود اکثریت عظیم جامعه بزرگ یا جامعه مدنی جنبشی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبری تکوین یافته از پائین میباشند». در همین رابطه است که در رویکرد ما (در 45 سال گذشته) «جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، تنها در بطن این جنبش اکثریت عظیم در داخل کشور (نه در خارج از کشور) میتواند پا بگیرد و شکوفا بشود.»
ما میگوئیم تعریف جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 45 سال گذشته (در دیسکورس ما) عبارت بوده است از جریانی که برای دستیابی به دموکراسی سوسیالیستی و جنبشی (سه مؤلفهای و یا اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت سیاسی و اقتصادی و معرفتی در بستر جامعه مدنی جنبشی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبری تکوین یافته از پائین هم در جبهه برابریطلبانهٔ اردوگاه کار و زحمت و هم در جبهه آزادیخواهانهٔ اقشار میانی یا طبقه متوسط شهر و رو ستای ایران) مبارزه میکنند.
ما میگوئیم پیشگامان (در بستر استراتژی آگاهیبخش و دموکراسی سوسیالیستی جنبشی سه مؤلفهای، یا اجتماعی کردن قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی) «وظیفه دفاع از حقوق دموکراتیک ملیتهای ایرانی را دارند» بنابراین «پیشگامان باید برای اتحاد داوطلبانه ملیتهای مختلف ایرانی تلاش بکنند». چراکه پیشگامان باید بدانند که «بخش بزرگی از مستضعفین بالنده امروز جامعه بزرگ ایران به ملیتهای زیر ستم کشور ایران تعلق دارند». بدین خاطر، پیشگامان باید عنایت داشته باشند که «بدون دفاع از حقوق دموکراتیک ملیتهای ایرانی، نمیتوان پایه محکمی برای دموکراسی سوسیالیستی جنبشی سه مؤلفهای (اجتماعی کردن قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی) در جامعه بزرگ ایران ایجاد کرد.»
ما میگوئیم پیشگامان (در بستر استراتژی آگاهیبخش و دموکراسی سوسیالیستی جنبشی سه مؤلفهای) باید در حمایت از جامعه مدنی جنبشی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبری تکوین یافته از پائین:
اولاً خواهان «استقرار آزادی و دموکراسی مشارکتی برای همه جامعه بزرگ ایران باشند، نه تنها برای یک طبقه خاص و مشخص.»
ثانیاً باید به دنبال حضور همه جامعه بزرگ ایران در میدان پیکار «برای تعیین سرنوشت خودشان باشند، نه حضور فقط یک طبقه خاص و مشخص.»
ثالثاً باید «جهت گسترش و ژرف شدن جنبشهای مطالباتی سه مؤلفهای (صنفی و مدنی و اجتماعی) در این شرایط تلاش بکنند.»
رابعاً باید «مدافع سازمانیابی آگاهانه و مستقل تمامی جنبشهای خودجوش و خودسازمانده و خودرهبری تکوین یافته از پائین در دو جبهه برابریطلبانه اردوگاه کار و زحمت و آزادیخواهانه اقشار میانی یا طبقه متوسط شهر و روستا باشند.»
خامسا باید باور داشته باشند که «میدان اصلی پیکارهای رهائی جامعه بزرگ ایران در داخل کشور میباشد، نه در خارج از کشور.»
سادساً باید باور داشته باشند که «رهبری برخاسته از پائین و پاسخگو به پائینیها، فقط و فقط در داخل و از دل همین جنبشهای خودجوش سیاسی و مطالباتی سه مؤلفهای صنفی و مدنی و اجتماعی حاصل میشود، نه از میان اصحاب طرفدار کسب قدرت در خارج از کشور.»
ما میگوئیم نبرد گفتمانها (در این زمان در میان جامعه سیاسی اپوزیسیون ایرانیهای داخل و خارج از کشور) امری مترقیانه و انقلابی میباشد که در میان تمامی انقلابها و جوامع مترقی و انقلابی به صورت یک قاعده وجود داشته است (نه به صورت یک استثناء) زیرا «جامعه سیاسی اپوزیسیون یک دست و یکپارچه در داخل و خارج از کشور هرگز فضای مساعدی برای شکلگیری دموکراسی در جامعه فردای ایران نیستند» مضافاً اینکه در کشاکش همین نبرد گفتمانها در جامعه سیاسی اپوزیسیون داخل و خارج از کشور است که «گفتمان برتر دموکراسی میتواند به عنوان گفتمان مسلط در جامعه بزرگ ایران حاصل بشود.»
ما میگوئیم «رهبری کاریزماتیک در انقلابها و حرکتهای عظیم اجتماعی و سیاسی و اقتصادی (آنچنانکه ماکس وبر تعریف میکند) معمولاً محصول ناآگاهی تودههای انقلابی میباشد». لذا در همین رابطه است که در بستر استراتژی دموکراسی سوسیالیستی و جنبشی سه مؤلفهای توسط جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و خودجوش و خودرهبری تکوین یافته از پائین «ما هر گونه رویکرد به رهبری کاریزماتیک را نفی کننده خودرهبری جامعه مدنی جنبشی میدانیم و امری ارتجاعی میخوانیم» آنچنانکه در همین رابطه است که برتولد برشت در نمایشنامه زندگی گالیله میگوید: «بدبخت مردمی که به قهرمان نیاز دارند» و باز در همین رابطه است که معتقدیم «در آینده در بستر حرکت تحول ساختاری اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در جامعه بزرگ ایران دیگر انقلاب بهمن 57 با رهبری کاریزماتیک آن غیر قابل بازتولید میباشد.»
ما میگوئیم عامل اصلی شکست انقلاب 57 مردم ایران، همان خلاء فرهنگی بود که (آن خلاء فرهنگی) باعث گردید که همان مردمی که هفتاد سال پیش برای دستیابی به دموکراسی شیخ فضل الله نوری را در میدان بزرگ توپخانه تهران به دار آویختن، در بهمن ماه 57 عکس او را در سطح کره ماه میجستند.
ما میگوئیم جنبش ضد استبدادی جامعه بزرگ ایران (بر علیه رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی) در سال 57 یک اقدام تودهای و مترقیانه و بر حقی بوده است. همان طوری که «گردن گذاشتن جامعه بزرگ ایران (از بهمن 57 الی الان) به استبداد فقاهتی و نظریه استبدادساز ولایت فقیه خمینی و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم امری ارتجاعی و غیر انقلابی میباشد.»
ما میگوئیم جنبش پیشگامان مستضعفین ایران تنها در صورتی میتواند کارآمدی اجتماعی و تاریخی در حرکت آگاهیبخش خود پیدا کند که این باور در وجدان کنشگران این جنبش بدل به ایمانی بشود که با اجتماعی شدن سه مؤلفه قدرت سیاسی و اقتصادی و معرفتی، در چنان جامعهای آزادی هر فرد شرط شکوفائی آزادی همگان در آن جامعه میشود.
ما میگوئیم در سال 57 مردم ایران «با تکیه بر موضع سلبی رویکرد سیاسی خمینی، توانستند استبداد شاهنشاهی (رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی) را سرنگون کنند» اما همین مردم به علت «جهل از موضع ایجابی رویکرد سیاسی (نظریه استبدادساز ولایت فقیه) خمینی، ناخواسته و نادانسته استبداد خشنتر و تاریکتر فقاهتی را جایگزین استبداد سلطانی قبلی در کشور ایران کردند.»
ما میگوئیم در این شرایط پیشگامان (در بستر استراتژی آگاهیبخش و دموکراسی سوسیالیستی و جنبشی سه مؤلفهای) به عنوان یک نیروی سیاسی در داخل کشور، «در حاشیه میدان پراکسیس مطالباتی – اجتماعی - سیاسی جامعه بزرگ ایران (در داخل کشور) قرار دارند» و این در شرایطی است که اردوگاه بزرگ و بالنده مستضعفین ایران (در بستر جنبش مطالباتی سه مؤلفهای صنفی و مدنی و اجتماعی) در میانه میدان پراکسیس مطالباتی - اجتماعی – سیاسی خود قرار دارند، بنابراین «پیشگامان در این شرایط باید جهت انجام مسئولیت راهبری (نه رهبری) خود در این عرصه بتوانند، با حضور افقی در این جنبشهای خودجوش و خودسازمانده و خودرهبری تکوین یافته از پائین در داخل کشور پیوند و همراهی با پیکارهای اکثریت عظیم جامعه ایران را به نمایش بگذارند و گرنه در فردای امروز برای او راهی جز دنبالهروی از حرکت آنها (آنچنانکه در سال 57 اتفاق افتاد) وجود ندارد.»
ادامه دارد