ما چه می‏ گوئیم؟ - قسمت یازدهم

 

ما می‌گوئیم احساس استضعاف چهارگانه جامعه توسط مستضعفین حاصل نمی‌شود جز در چارچوب خودآگاهی طبقاتی، خودآگاهی سیاسی، خودآگاهی فکری و فرهنگی، خودآگاهی اجتماعی که البته و البته و البته تمامی اینها محصول و سنتز «جنبش همه جانبه فرهنگی تکوین یافته از پائین می‌باشد.»

ما می‌گوئیم جنبش فرهنگی در هر جامعه‌ای و به خصوص در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران، آنچنانکه میرزا یوسف خان مستشار الدوله 36 سال قبل از تکوین جنبش مشروطیت و میرزا ملکم خان و میرزا فتحعلی خان آخوندزاده در دوران تکوین جنبش اول مشروطیت و صادق هدایت در دوران استبداد رضا شاه و گروه 53 نفری تقی ارانی در دوران استبداد رضا شاهی و حزب توده و کانون نویسندگان از فرایند پسا شهریور 20 الی الان و جلال آل احمد در فرایند پسا کودتای 28 مرداد و غیره معتقد بودند، توسط فرهنگ‌سازی و توسط فرهنگ وارداتی مولود انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب اکتبر روسیه در جامعه بزرگ ایران حاصل نمی‌شود، بلکه برعکس ما می‌گوئیم فرهنگ‌سازی در هر جامعه‌ای من‌جمله در جامعه بزرگ ایران کار توده‌ها در عرصه جامعه‌سازی مشخص و کنکرت خود می‌باشد، نه کار نخبگان.

ما می‌گوئیم در جامعه بزرگ ایران جداسازی فرهنگ جامعه ایران از دین غیر ممکن می‌باشد و امکان تحول فرهنگی در جامعه ایران «بدون بازسازی کل دستگاه دین در چارچوب رویکرد معلمان کبیرمان اقبال و شریعتی غیر ممکن می‌باشد.»

ما می‌گوئیم رویکرد اسلام منهای روحانیت و اسلام منهای فقاهت و اسلام منهای عرفان دنیاگریز و اختیارستیز هند شرقی و اسلام منهای فلسفه ارسطوئی و افلاطونی و اسلام منهای کلام جبرگرای اشعری‌گری که عامل جنبش همه جانبه فرهنگی تکوین یافته از پائین (در جامعه بزرگ و رنگین کمان فرهنگی و مذهبی و قومی و زبانی و سیاسی ایران) می‌باشد جز از طریق پروژه بازسازی تطبیقی کل دستگاه دینی معلمان کبیرمان محمد اقبال و شریعتی حاصل نمی‌شود.

ما می‌گوئیم هر گونه اصلاح دینی و مذهبی با رویکرد انطباقی و دگماتیستی چه در کادر اسلام لیبرالیزه متأثر از انقلاب کبیر فرانسه باشد و چه در کادر رویکرد سوسیالیست‌های کلاسیک نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا و یا سوسیالیست‌های دولتی قرن بیستم باشد و چه در کادر اصلاح درون فقهی و درون حوزه‌ای اسلام فقاهتی و اسلام روایتی حوزه‌های فقهی باشد، آب در هاون کوبیدن است.

ما می‌گوئیم تکیه برترم «مستضعفین» به عنوان نیروی محرکه جامعه و تاریخ بشر صورتی اعم از تکیه سوسیالیست‌های کلاسیک نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا بر «طبقه پرولتاریای صنعتی» دارد، چراکه هر چند در قرن نوزدهم به علت انقلاب صنعتی در کشورهای متروپل سرمایه‌داری، «طبقه پرولتاریای صنعتی» (به عنوان مصداق مستضعفین طبقاتی) در جوامع سرمایه‌داری کشورهای متروپل توانستند به اکثریت کمی و کیفی آن جوامع دست پیدا کنند، ولی هرگز نباید فراموش کنیم که به موازات پیچیده‌تر شدن مناسبت سرمایه‌داری در جهان در عرصه رشد تکنولوژی و فراگیر شدن سرمایه‌داری در شاخه‌های مختلف خدمات و تولید و توزیع در قرن بیستم و قرن بیست و یکم و به خصوص در جوامع پیرامونی و در کشور ما ایران دیگر پرولتاریا یا کارگران تولیدی و صنعتی اکثریت این جوامع را تشکیل نمی‌دهند و لذا همین امر باعث گردیده است که در طول 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، جنبش پرولتاریا یا کارگران تولیدی و صنعتی جامعه بزرگ ایران آنچنانکه سوسیالیست‌های کلاسیک نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا مطرح می‌کردند نه تنها نتوانند رهبری جنبش‌های دموکراسی‌خواهانه و برابری‌طلبانه جامعه ایران را در دست بگیرند، بلکه مهمتر از آن اینکه حتی نتوانسته‌اند در عرصه جنبش مطالباتی کارگران ایران به یک همبستگی درون طبقه‌ای دست پیدا کنند. دنباله روی کورکورانه جنبش کارگران ایران (تحت هژمونی جنبش کارگران صنعت نفت ایران) در نیمه دوم سال 57 از رهبری و هژمونی روحانیت ارتجاعی حوزه‌های فقاهتی که باعث گردید تا در تحلیل نهائی حاصل عظیم‌ترین و فراگیرترین جنبش ضد استبدادی قرن بیستم «مرده به دنیا بیاید» مولود همین پوپولیسم‌گرائی طبقه کارگران ایران بود.

ما می‌گوئیم طرح‌ترم «مسیتضعفین» به عنوان تنها نیروی محرکه جامعه و تاریخ بشر و به عنوان تنها نیروی بالنده جامعه امروز ایران می‌تواند از تمامی آفت‌های مولود منحصر کردن نیروی محرکه به طبقه کارگر تولیدی یا پرولتاریای صنعتی آنچنانکه سوسیالیست‌های کلاسیک نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا و یا سوسیالیست‌های دولتی قرن بیستم و یا نیروهای جامعه مارکسیستی داخل و خارج از کشور ایران (که در 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی) مطرح کرده‌اند، بری بشود.

ما می‌گوئیم طرح‌ترم «مستضعفین» توسط جنبش پیشگامان مستضعفین ایران می‌تواند خندق پر نشدنی 40 سال گذشته بین دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه را پر کند و همبستگی و پیوستگی بین جنبش‌های مطالباتی آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه سیاسی و صنفی و اجتماعی و مدنی به وجود بیاورد و دیگر شاهد فاصله و شکاف بین جنبش طبقه متوسط شهری آزادی‌خواهانه سبز در سال 88 و خیزش دی‌ماه 96 و جنبش‌های مطالباتی سراسری در جامعه بزرگ ایران نباشیم.

ما می‌گوئیم تکیه بر «مستضعفین» به عنوان تنها نیروی محرکه اجتماعی و تاریخی می‌تواند در جامعه امروز ایران جنبش‌های مطالباتی کارگران و معلمان و بازنشستگان و زنان و دانشجویان و دانش‌آموزان و اقلیت‌های قومی و مذهبی و سیاسی و اجتماعی را در پیوند با یکدیگر (در اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران) قرار دهد.

ما می‌گوئیم تکیه بر «مستضعفین» به عنوان تنها نیروی محرکه اجتماعی و تاریخی می‌تواند در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران در این شرایط تندپیچ تاریخی خود باعث پیوند جنبش عمودی جامعه سیاسی ایران با جنبش افقی گروه‌های مختلف اجتماعی ایران بشود.

ما می‌گوئیم تکیه بر «مستضعفین» به عنوان تنها نیروی محرکه اجتماعی و تاریخی می‌تواند در جامعه بزرگ ایران در این شرایط باعث پیوند و همبستگی و اعتلای جنبش دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای اقتصادی و سیاسی و معرفتی بشود.

ما می‌گوئیم تکیه بر «مستضعفین» به عنوان تنها نیروی محرکه اجتماعی و تاریخی می‌تواند در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران (در شرایط تندپیچ امروز جامعه ایران) شرایط برای به محاق کشانیدن جریان‌های خارج‌نشین براندازی (که توسط استراتژی کسب قدرت سیاسی برای جریان خود در دو جبهه راست و چپ تلاش می‌کنند تا در کادر استراتژی رژیم چنج امیریالیست جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا و مثلث شوم ترامپ – نتانیاهو و بن سلمان، کشور ایران را به تجربه عراق و افغانستان و لیبی و سوریه و غیره گرفتار سیاست‌های تجزیه‌طلبانه و بیابان‌های سوخته امپریالیستی بکنند) فراهم می‌سازد.

ما می‌گوئیم تکیه بر «مستضعفین» به عنوان تنها نیروی محرکه اجتماعی و تاریخی می‌تواند در جامعه امروز ایران، رژیم مطلقه فقاهنی حاکم را توسط چهار جبهه:

1 - مبارزه با استضعاف فرهنگی یا جنبش ضد استحماری.

2 - مبارزه با استضعاف طبقاتی یا جنبش ضد استثماری.

3 - مبارزه با استضعاف سیاسی یا جنبش ضد استبدادی.

4 - مبارزه با استضعاف اجتماعی یا جنبش ضد استخفافی، مورد چالش همه جانبه قرار دهد.

ما می‌گوئیم تکیه بر «مستضعفین» به عنوان تنها نیروی محرکه اجتماعی و تاریخی در جامعه امروز ایران، می‌تواند مانع از «سکتاریست جنبش عمودی پیشگام از جنبش‌های افقی مطالباتی جامعه ایران بشود.»

ما می‌گوئیم تکیه بر «مستضعفین» به عنوان تنها نیروی محرکه اجتماعی و تاریخی در جامعه امروز ایران می‌تواند مانع از بروز و ظهور خیزش‌های اتمیزه خودبخودی (که بسترساز ظهور هیولای پوپولیسم غارت‌گر و ستیزه‌گر می‌باشند) بشود.

ما می‌گوئیم تکیه بر «مستضعفین» به عنوان تنها نیروی محرکه جامعه و تاریخ می‌تواند تمامی جنبش‌های دموکراسی‌خواهانه سه مؤلفه‌ای اقتصادی و سیاسی و معرفتی امروز جامعه ایران را در پیوند با مبارزات رهائی‌بخش چهار مؤلفه‌ای ضد استبدادی، ضد استثماری، ضد استحماری و ضد استخفافی تاریخی گذشته بشریت از آغاز الی الان قرار بدهد.

5 - ما می‌گوئیم تئوری «ولایت فقیه» خمینی که در سال 58 توسط معماری حسن آیت و نظریه‌پردازی حسینعلی منتظری در چارچوب اصل 110 قانون اساسی رژیم مطلقه فقاهتی بدل به هیولای وحشتناک‌ترین رژیم توتالیتر تاریخ بشری شد که 40 سال است که این هیولای فقاهتی تمامی سرمایه‌های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و اداری جامعه ایران را به توبره کشیده است، مولود یک فرایند هزار ساله تاریخی می‌باشد (نه یک پروژه فردی خمینی که در سال 46 توسط چند تا سخنرانی در نجف آن را تنظیم و تدوین کرده باشد).

ما می‌گوئیم برای فهم جایگاه فرایند تاریخی تکوین نظریه ولایت فقیه خمینی باید به پروسس تکوین ولایت‌طلبی در عرصه اسلام تاریخی در فرایند پسا وفات پیامبر اسلام یعنی از سال 11 هجری تا به امروز تکیه کنیم. در این رابطه فراموش نکنیم که پیامبر اسلام چه در فرایند 13 ساله مکی خود و چه در فرایند 10 ساله مدنی‌اش، در چارچوب شعار «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» مبارزه رهائی‌بخش خودش را با نفی ولایت سیاسی، ولایت فرهنگی، ولایت اقتصادی گروه‌های اجتماعی حاکم بر مردم و جامعه بشری از سر گرفت. او با شعار: «اللَّهُ وَلِی الَّذینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ» (سوره بقره – آیه 257) ولایت را (اعم از ولایت فرهنگی و مذهبی و ولایت سیاسی و ولایت اقتصادی) از گروه‌های حاکم گرفت و به خداوند محدود کرد و بدین ترتیب بود که پیامبر اسلام در طول 23 سال جنبش رهائی‌بخش خود، مبارزه با ولایت فکری و ولایت سیاسی و ولایت اقتصادی گروه‌های حاکم را (که در چارچوب همان شعار همیشگی‌اش یعنی «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» و با سه مؤلفه فلاح و قسط و میزان تعریف می‌کرد) در دستور کار خود قرار داد؛ بنابراین هر چند شعار: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» (با سه مؤلفه فلاح و قسط و میزان) در 3 سال اول فرایند 13 ساله مکی پیامبر اسلام صورت محوری داشته است، اما هرگز نباید فراموش کنیم که «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» آنچنانکه محمد اقبال لاهوری می‌گوید «مانیفست تمامی رویکرد نبوی پیامبر اسلام در عرصه مبارزه رهائی‌بخش فکری و طبقاتی و اجتماعی و سیاسی یا مبارزه با استحمار و استثمار و استبداد و استخفاف بشر بوده است»، به عبارت دیگر آنچنانکه در جریان جنگ مسلمانان با ساسانیان زهره بن عبدالله (سرباز مسلمان در پاسخ به سؤال رستم فرخزاد فرمانده سپاه ساسانیان که از او در باب انگیزه مبارزه‌شان پرسید، او در پاسخ به رستم فرخزاد مادیت شعار «قولوا لا اله الالله تفلحوا» پیامبر اسلام را در سه شعار خلاصه کرد) گفت: «بعثت لنخرج العباد من عباده العباد الی عباده الله - و من ذل الارض الی عز السماء - و من جور الدیان الی عد ل ا لا سلام» مبارزه رهائی‌بخش پیامبر اسلام در طول 23 حیات نبوی خود در دو فرایند 13 ساله مکی و ده ساله مدنی او به صورت مبارزه با ولایت بشری در چهار مؤلفه ولایت فکری و ولایت سیاسی و ولایت اقتصادی و ولایت اجتماعی یا مبارزه با استضعاف فکری و استضعاف سیاسی و استضعاف طبقاتی و استضعاف اجتماعی و یا مبارزه با استحمار و استبداد و استثمار و استخفاف خلاصه می‌شود.

از آنجائیکه موضوع مبارزه چهار مؤلفه‌ای رهائی‌بخش پیامبر اسلام مبارزه با ولایت چهار مؤلفه‌ای گروه‌های مسلط اجتماعی بود، با عنایت به سیالیست حرکت اجتماع بشری، این امر باعث گردید تا پیامبر اسلام به جای برخورد پروژه‌ای با این موضوع مبارزه رهائی‌بخش خود را به صورت پروسه‌ای و فرایندی درآورد. در نتیجه همین رویکرد فرایندی پیامبر اسلام باعث گردید تا مبارزه ضد ولایتی او با طبقه حاکم نتواند در طول حیات 23 ساله نبوی‌اش به صورت فراگیر و همه جانبه در جوامع قبیلگی آن دوران نهادینه بشود. آنچنانکه شاهدیم که از سال 11 هجری و از فردای وفات پیامبر اسلام در جوامع قبایلی عربستان ولایت‌طلبی چهار مؤلفه‌ای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی دوباره در شکل‌های مختلفی بازتولید شد. فتوحات خارجی که از همان زمان شیخین جهت مبارزه با محصور ماندن اسلام در شبه جزیره عربستان آغاز شد، بستر آماده‌ای جهت رشد این ولایت‌های بازتولید شده چهار مؤلفه‌ای بشری گردید.

ادامه دارد

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری