ما چه می‌گوئیم؟ - قسمت بیست و هشت

 

ششمین نکته اینکه کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در عرصه گفتمان‌سازی دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای به عنوان یک جنبش، «باید چشمشان به آرمان‌های خودشان باشد و پاهایشان باید در واقعیت باشد». در این عرصه بدون تردید «آرمان برای کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران همان دموکراسی سوسیالیستی به عنوان یک جنبش است» ولی «واقعیتی که در عرصه گفتمان‌سازی، کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید پای در آن داشته باشند همان جامعه مشخص و کنکرت خودشان می‌باشد» که نخستین وظیفه پیشگامان در این رابطه «شناخت همه جانبه جامعه خود به صورت مشخص و کنکرت است» و لذا تا زمانی که کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران نتوانند جامعه خودشان را به صورت مشخص و دیالکتیکی و کنکرت فهم نمایند، هرگز نخواهند توانست به گفتمان‌سازی در جامعه خود به صورت تطبیقی دست پیدا کنند. به بیان دیگر برای اینکه کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران بتوانند به صورت تطبیقی به گفتمان‌سازی جنبشی دموکراسی سوسیالیستی در جامعه بزرگ ایران دست پیدا کنند، باید بتوانند «از کانال شناخت همه جانبه جامعه خود، دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای به صورت یک جنبش رهائی‌بخش مشخص و کنکرت در جامعه خاص و مشخص تعریف بکنند». شاید بهتر باشد که موضوع را برای فهم بیشتر اینچنین تعریف بکنیم که برای کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای (اجتماعی کردن سه قدرت حاکم زر و زور و تزویر) توسط دموکراسی و سوسیالیسم و پلورالیسم، «یک تئوری عام کلی و مجرد و آکادمیک روشنفکرانه نیست که از قبل دارای تعریف مشخصی باشد، بلکه برعکس (دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای) یک واقعیتی است که در شرایط مختلف تاریخی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی معنای مختلفی دارد که وظیفه محوری کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران این است که علاوه بر تعیین مصداق مستضعفین در شرایط مختلف تاریخی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی، دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای هم در جوامع مختلف بر پایه شرایط کنکرت تاریخی و اجتماعی و فرهنگی تعریف بکنند.»

هفتمین نکته اینکه، پیشگامان باید عنایت داشته باشند که تنها با گفتمان‌سازی جنبشی از دموکراسی سوسیالیستی به صورت کنکرت و مشخص است که:

اولاً دموکراسی سه مؤلفه‌ای (دموکراسی سیاسی، دموکراسی اجتماعی و دموکراسی اقتصادی) می‌تواند «به عنوان یک جنبش در عرصه نظری و عملی، سوسیالیسم را به عنوان یک جنبش سه مؤلفه‌ای (سوسیالیسم سیاسی، سوسیالیسم اجتماعی و سوسیالیسم اقتصادی) تعریف نماید، نه سوسیالیسم تک مؤلفه‌ای طبقه‌ای صرف اقتصادی که صد در صد بیگانه با دموکراسی می‌باشد و با هزار چسب و قفل و میخ و مفصل نمی‌توان آن را به دموکراسی متصلش کرد». اشاره ما در اینجا به نئو مارکسیست‌های قرن بیست و یکم می‌باشد که از بعد از شکست مارکسیسم در اشکال مختلفش به خصوص در قرن بیستم و در فرایند پسا فروپاشی سوسیالیسم حزب – دولت، تلاش می‌کنند تا با بازخوانی مارکسیسم کلاسیک نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا، با حذف نظریه دیکتاتوری پرولتاریای کارل مارکس (که در دو اثر بزرگش یعنی «نقد برنامه گوتا» که 19 بار کارل مارکس بر نظریه دیکتاتوری پرولتاریا به عنوان شکل حکومت تاکید می‌ورزد و کتاب «مانیفست کمونیست» اش) «سوسیالیسم تک مؤلفه‌ای و طبقه‌ای کارل مارکس را با دموکراسی پیوند بدهند» که البته تاریخ نزدیک به دو قرن گذشته عمر مارکسیسم نشان می‌دهد که این تلاش نئو مارکسیست‌های قرن بیست و یکم هم ناموفق می‌باشد.

ثانیاً بدون دموکراسی اجتماعی به عنوان یک «جنبش» هرگز نمی‌توان «جامعه را با جنبش سه مؤلفه‌ای سوسیالیستی و دموکراسی و پلورالیستی پیوند داد.»

ثالثاً دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای برای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «هم می‌تواند تئوری سیاسی و اجتماعی باشد و هم می‌تواند تئوری اقتصادی باشد.»

رابعاً دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای در عرصه نظری و عملی می‌تواند به عنوان «سازماندهی سوسیالیسم سه مؤلفه‌ای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مطرح بشود» و این به معنای آن است که در عرصه گفتمان‌سازی دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای به عنوان یک جنبش، «آنچنانکه سوسیالیسم سه مؤلفه‌ای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی خودش دموکراسی می‌باشد، دموکراسی سه مؤلفه‌ای سیاسی و اجتماعی و معرفتی نیز هم خودش سوسیالیسم است». بدین خاطر در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، در تعریف جنبشی از دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای «دیگر نمی‌توان بین دموکراسی و سوسیالیسم دیوار چین ایجاد کرد.»

خامسا در عرصه گفتمان‌سازی جنبشی از دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای، باید عنایت داشته باشیم که «پیوند بین دموکراسی و سوسیالیسم به عنوان دو جنبش، تنها از طریق جنبش شورائی خودجوش و خودبنیاد تکوین یافته از پائین (که در موقعیت انقلابی جامعه ایران به صورت خودجوش و خودرهبر و خودسازمانده از پائین شکل می‌گیرند) ممکن می‌باشد» شاید بهتر باشد که موضوع را اینچنین مطرح کنیم که «تنها با جنبش شورائی خودجوش تکوین یافته از پائین است که دو جنبش دموکراسی و سوسیالیسم می‌تواند در پیوند با هم قرار بگیرند» و از اینجا است که می‌توانیم داوری کنیم که تنها در چارچوب دموکراسی سوسیالیسم سه مؤلفه‌ای به عنوان یک گفتمان جنبشی است که دیگر «نه شوراهای خودبنیاد و نه سوسیالیسم و نه دموکراسی در جامعه از بالا امکان تکوین پیدا نمی‌کنند» و دیگر «دموکراسی و سوسیالیسم به عنوان ابزاری برای کسب قدرت سیاسی به کار برده نمی‌شوند.»

سادساً تنها در عرصه گفتمان‌سازی جنبشی از دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای است که مستضعفین اردوگاه بزرگ دو جبهه آزادی‌خواهی و برابری‌طلبی ایران می‌توانند به عنوان «کنش‌گران و فاعل اجتماعی جامعه مدنی جنبشی و خیزشی خودبنیاد تکوین یافته از پائین وارد صحنه تاریخ و جامعه‌سازی کشور ایران بشوند.»

سابعاً در چارچوب دموکراسی سوسیالیستی به عنوان یک جنبش و در عرصه پیوند جنبش دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای با جنبش شورائی خودجوش تکوین یافته از پائین جامعه ایران در شرایط موقعیت انقلابی است که «هم تحول اجتماعی و هم تحول سیاسی در جامعه ایران توسط جنبش عمومی و همه توده‌ها صورت می‌گیرد، نه توسط یک طبقه خاص» (آنچنانکه کارل مارکس در کتاب «مانیفست کمونیست» خودش بر طبل آن می‌کوبد) و از اینجا است که «دیگر نمی‌توان دیوار چین بین انقلاب سیاسی، انقلاب اجتماعی، انقلاب اقتصادی و انقلاب فرهنگی در یک جامعه ایجاد کرد»؛ زیرا هم انقلاب سیاسی، هم انقلاب اجتماعی، هم انقلاب فرهنگی و هم انقلاب اقتصادی توسط جنبش شورائی خودجوش تکوین یافته از پائین یا دموکراسی سه مؤلفه‌ای اجتماعی، سیاسی و جنبشی صورت می‌گیرد.

ثامناً تنها در چارچوب دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای (اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت حاکم زر و زور و تزویر توسط دموکراسی و سوسیالیسم و پلورالیسم است که) به عنوان یک جنبش، کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران می‌توانند «با ترکیب اندیشه‌های دو معلم کبیرمان شریعتی و اقبال در عرصه عمل و نظر سنتز جدیدی ایجاد کنند» که برای فهم بیشتر این «سنتز جدید» باید به نکات ذیل توجه ویژه بکنیم:

اول – «دموکراسی به عنوان یک جنبش تکوین یافته از پائین - از نظر شریعتی و اقبال - سنتز و مولود فرهنگ دموکراسی می‌باشد نه سنتز صرف نهادهای دموکراسی تزریق شده از بالا توسط احزاب و دولت». یادمان باشد که در دیسکورس معلمان کبیرمان اقبال و شریعتی «تنها فرهنگی می‌تواند دموکراسی‌ساز بشود که بتواند به صورت خودآگاهی طبقاتی، خودآگاهی اجتماعی، خودآگاهی فرهنگی و تاریخی در عرصه پراکسیس افقی در وجدان توده‌های جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران نهادینه بشود» (نه به صورت نظریه مجرد و انتزاعی و آکادمیک در دانشگاه‌ها مطرح بشود).

شریعتی این حقیقت بزرگ را در اندیشه‌های خودش به صورت یک سؤال بزرگ در برابر کنش‌گران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران قرار می‌دهد و آن اینکه می‌پرسد: «چرا تمامی مکتب‌های نو مغرب زمین به جای اینکه در دانشگاه‌های اروپا تکوین پیدا کنند در کافه‌های شهر پاریس و دیگر شهرهای اروپا سر درآوردند؟» بنابراین از نظر اقبال و شریعتی «دموکراسی باید ساخت» یا به عبارت دیگر در دیسکورس معلمان کبیرمان اقبال و شریعتی «دموکراسی یک انتخاب است» که باید آن را در جامعه از پائین آن هم توسط جامعه مدنی جنبشی (خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و تکوین یافته از پائین) در بستر شوراهای خودجوش و در شرایط موقعیت انقلابی ایجاد کرد. معماران کبیر دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای (اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت حاکم زر و زور و تزویر توسط سوسیالیسم و دموکراسی و پلورالیسم) یعنی اقبال و شریعتی بر این باورند که در «ایجاد و ساختن این دموکراسی سوسیالیستی و پلورالیستی سه مؤلفه‌ای است که باید بر تقدم فرهنگ دموکراسی نسبت به نهادهای دموکراسی در جامعه ایران تکیه بکنیم.»

دوم – معماران کبیر دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای یعنی اقبال و شریعتی، بر این باورند که برای پی‌افکنی جنبش دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای (در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران) اول باید در جامعه ایران «دموکراسی را به عنوان یک باور وارد وجدان خودآگاه مردم ایران بکنیم» و بعد توسط «استحاله فرهنگ دموکراسی به واقعیت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی است که می‌توانیم فرهنگ دموکراسی را (در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران) به صورت یک جنبش فراگیر و اجتماعی درآوریم». از اینجا است که «دموکراسی از نظر شریعتی و اقبال به صورت یک انتخاب بدل به دموکراسی اجتماعی، سوسیالیسم اجتماعی و پلورالیسم اجتماعی (همه مردم جامعه نه گروهی خاص از جامعه) می‌شود». باری، از نظر معماران کبیر دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای (اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت حاکم یا زر و زور و تزویر توسط سوسیالیسم، دموکراسی و پلورالیسم) یعنی شریعتی و اقبال، «دموکراسی یک واژه نیست و دموکراسی یک پروژه نیست بلکه دموکراسی یک پروسس است که شامل امر سیاسی، امر فرهنگی و امر اجتماعی می‌شود.»

سوم - در این «سنتز جدید» دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای (از نظر شریعتی و اقبال) «یک جنبش ضد سرمایه‌داری می‌باشد.»

چهارم - در این «سنتز جدید» هم دموکراسی و هم سوسیالیسم به صورت «دو جنبش تکوین یافته از پائین مادیت پیدا می‌کنند نه به صورت دو حرکت تحزب‌گرایانه حزبی تزریق شده از بالا آن هم توسط نخبگان سیاسی.»

پنجم – در این «سنتز جدید» دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای هزار بار عمیق‌تر است از دموکراسی بورژوازی است و دلیل این امر همان است که در «سنتز جدید هم دموکراسی توسط سوسیالیسم رادیکالیزه می‌شود و هم سوسیالیسم توسط دموکراسی اجتماعی و سه مؤلفه‌ای می‌شود». چراکه:

اولاً – سوسیالیسم شریعتی و اقبال سوسیالیسم سه مؤلفه‌ای است که شامل سوسیالیسم اقتصادی، سوسیالیسم سیاسی و سوسیالیسم اجتماعی می‌شود.

ثانیاً - سوسیالیسم اقبال و شریعتی سوسیالیسم اجتماعی می‌باشد. نه آنچنانکه کارل مارکس می‌گوید: «سوسیالیسم طبقه‌ای»، لذا در این رابطه است که «محوری‌ترین مشخصه سوسیالیسم شریعتی و اقبال همان اجتماعی بودن سوسیالیسم است نه طبقه‌ای بودن آن». هر چند که در سوسیالیسم اقبال و شریعتی «طبقه کارگر از آنچنان پتانسیلی برخوردار است که می‌تواند رهبری جنبش دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای را در دست بگیرد». پر واضح است که بین «می‌تواند رهبری جنبش دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای را در دست بگیرد» با «حتماً و جبراً باید رهبری جنبش دموکراسی سوسیالیستی در دست طبقه کارگر باشد» تفاوت وجود دارد؛ و تفاوت از آنجا حاصل می‌شود که در جنبش دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای «جنبش کارگری باید تلاش کند و مبارزه کند تا رهبری جنبش دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای در دست بگیرد» و «رهبری مانند نوزادی نیست که به صورت جبری در اختیار او قرار بگیرد.»

پر واضح است که از آنجائیکه در جنبش دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای «همه گروه‌های جامعه از طبقه متوسط شهری تا اعماق جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران نقش کنش‌گری دارند» همین امر عاملی است که «در عرصه جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و خودجوش تکوین یافته از پائین، هم در جبهه آزادی‌خواهانه طبقه متوسط شهری و هم در جبهه طبقه کار زحمت اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، هر گرو ه اجتماعی از جنبش زنان تا جنبش کارگران که بتواند در عرصه میدانی این پتانسیل را حاصل نماید، می‌تواند هژمونی جنبش دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای را در دست بگیرد.»

ششم – در «سنتز جدید» یا جنبش دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای «بین دموکراسی و آزادی دیوار چین وجود ندارد»، زیرا برعکس دموکراسی بورژوازی که در آنجا «قطعاً بین آزادی و دموکراسی تفاوت وجود دارد» (آنچنانکه بین آزادی فردی و آزادی اجتماعی هم تفاوت وجود دارد) در دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای «به دلیل سه مؤلفه‌ای بودن دموکراسی و اجتماعی بودن دموکراسی و پیوندی که دموکراسی با سوسیالیسم دارد، آزادی چه در عرصه فردی و چه در عرصه اجتماعی، با دموکراسی مرزبندی ندارد.»

ادامه دارد

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری