سلسله دروس نهجالبلاغه – قسمت دوم
چیستی و چگونگی «عدالت» در رویکرد امام علی
چرا امام علی از زمان «کسب قدرت سیاسی» در سال 35 – 36، شعار عدالتگرایانه خود را در جامعه به عنوان برنامه سیاسی حکومتش مطرح کرد؟
چرا به موازات شکست امام علی در عرصه قدرت سیاسی، «گفتمان عدالتگرایانه» مسلط او به کمای تاریخ رفت؟
چرا امام علی در خطبه 16 نهجالبلاغه که نخستین خطبه او پس از کسب قدرت سیاسی و قبول خلافت بود و «اولین بیانیه رسمی سیاسی» او میباشد، شعار «بازگشت جوامع مسلمین به قبل از بعثت پیامبر اسلام میدهد؟»
چرا امام علی در خطبه 15 نهجالبلاغه که از نخستین خطبههای او پس از قبول خلافت میباشد، برای «اجرائی کردن گفتمان عدالتگرایانه خود» مؤلفه «عدالت اقتصادی» را عمده میکند؟
چرا امام علی در خطبه 92 نهجالبلاغه که از نخستین خطبههای قبل از قبول خلافت (در سال 35 هجری، او پس از قتل عثمان توسط جنبش عدالتخواهانه مردم مصر) میباشد، از «قبول کسب قدرت سیاسی ممانعت میورزید» و قبول قدرت سیاسی توسط خودش را مشروط به قبول «گفتمان عدالتگرایانهاش» میکرد؟
چرا امام علی در خطبه شماره 5 نهجالبلاغه که پس از وفات پیامبر اسلام در سال 11 هجری مطرح کرده است، کسب قدرت سیاسی توسط خودش را «به میوه نارس و لقمه گلوگیر» تشبیه میکند؟
چرا امام علی در خطبه شماره 3 نهجالبلاغه که همان خطبه شقشقیه میباشد (و در اواسط دوران خلافتش در پاسخ به سؤال ابن عباس مطرح کرده است) در نقد سه خلیفه در 25 سال پس از وفات پیامبر اسلام، تنها عثمان را در چارچوب ایجاد تبعیض سیاسی و اقتصادی در جوامع مسلمین عمده میکند؟
چرا امام علی (در شورای تعیین جانشینی عمر بن خطاب) در برابر قبول بیعت مشروط عبدالرحمان بن عوف، نسبت به قبول رویه شیخین (که برابر با کسب قدرت سیاسی توسط او بود) مقاومت کرد و به صورت «آلترناتیو رویه شیخین» اعلام کرد که: «من خود دارای رویه مستقلی از شیخین» میباشم؟
آیا رویه آلترناتیوی اعلام شده امام علی (در شورای تعیین جانشینی عمر بن خطاب) همان «رویه عدالتگرایانه» یا «گفتمان عدالتخواهانه» او بوده است؟
آیا شعار: «و لا تَکُن عَبدَ غَیرِکَ و قد جَعَلَکَ اللهُ حُرَّاً» (که امام علی در وصیت خود به امام حسن اعلام میکند) میتواند، معرف «مؤلفه حریت» در گفتمان عدالتخواهانه او باشد؟
آیا شعار: «کل انسان نظیر لک فی الخلق فانهم صنفان: إِمَّا أَخٌ لَک فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَک فِی الْخَلْقِ» امام علی (که در منشور حکومتی خود به مالک اشتر مطرح میکند) میتواند معرف فرادینی و انسان شمول رویکرد عدالتگرایانه امام علی باشد؟
در عرصه «چگونگی عدالت» در رویکرد امام علی، آیا گفتمان عدالتگرایانه امام علی یک «گفتمان تحولخواهانه» بوده است یا «گفتمان انقلابیگری» و یا «گفتمان اصلاحطلبانه از درون حکومتی» بوده است؟
اگر «گفتمان عدالتخواهانه» امام علی یک «گفتمان تحولخواهانه» تعریف کنیم (نه گفتان انقلابیگری و اصلاحطلبانه درون حکومتی) آیا آن «گفتمان تحولخواهانه عدالتمحور» امام علی یک «گفتمان تحولخواهانه جنبشی از پائین» بوده است یا «گفتمان تحولخواهانه دستوری از بالا؟»
آیا امام علی در چار چوب «گفتمان تحولخواهانه عدالتمحور» خود بر سه «تحول فرهنگی و تحول سیاسی و تحول اجتماعی – اقتصادی» اعتقاد داشته است؟
آیا تحول فرهنگی امام علی (در چارچوب رویکرد تحولگرایانه عدالتمحور خود) یک تحول فقهگرایانه و تکلیفمدارانه و تقلیدمحور (مانند رویکرد خمینی در 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) بوده است یا برعکس به تاسی از حرکت 23 ساله پیامبر اسلام، یک تحول فرهنگی در چارچوب رویکرد توحیدگرایانه کلامی، وجودی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره بوده است؟
آیا رویکرد امام علی در چارچوب رویکرد تحولگرایانه و عدالتمحور خودش، نسبت به «انسان و جامعه انسانی» مانند ارسطو یک «رویکرد ذاتگرایانه» بوده است، یا برعکس یک «رویکرد تاریخی» به انسان و اجتماع انسانی داشته است؟
آیا اصلاً با رویکرد ذاتگرایانه میتوان تبعیض و نابرابریهای اجتماعی انسان را به چالش کشید؟
چرا لازمه به چالش کشیدن نابرابریهای اجتماعی و جوامع انسانی، تاریخی دیدن انسان و جامعه بشری میباشد؟
چرا پیامبران ابراهیمی و در رأس آنها پیامبر اسلام جهت به چالش کشیدن رویکرد کلامی ذاتگرایانه تحمیلی طبقه حاکم و در راستای تاریخی دیدن انسان و جامعه بشری، مبارزه با بتپرستی را در نوک پیکان حرکت خود قرار میدادند؟
آیا طبقه سه مؤلفهای قدرت حاکم در طول تاریخ بشر توسط تحمیل بتپرستی در اشکال مختلف آن تلاش میکردند تا در چارچوب نظام کلامی بتپرستی رویکرد ذاتگرایانه خود را تبیین آسمانی نمایند و توسط آن قدرت سه مؤلفهای خود را بر توده نهادینه کنند؟
چرا معلم کبیرمان شریعتی جهت به چالش کشیدن اسلام فقاهتی و اجرائی کردن شعار: «اسلام منهای روحانیت» خود در نوک پیکان حرکت تحولگرایانه فرهنگی و جنبش روشنگریاش «تاریخی کردن و تاریخی دیدن» اسلام تاریخی قرار داد و توسط رویکرد همه جانبه تاریخیاش بود که او کل اسلام فقاهتی و اسلام فلسفی ارسطو و افلاطونزده و اسلام صوفیانه دنیاگریز و اختیارستیز و اسلام کلامی اشعریگری را به چالش کشید؟
چرا امام علی در خطبه شماره 3 نهجالبلاغه توسط شعار: «لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَلَّا یقَارُّوا عَلَی کظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیتُ حبلها عَلَی غَارِبِهَا وَ لَسَقَیتُ آخِرَهَا بِکأْسِ أَوَّلِهَا» مهمترین خودویژگی پیشگامان جامعه را نقد سه مؤلفهای قدرت حاکم تعریف میکند؟
آیا با عنایت به اینکه جامعه مسلمین در سال 35 هجری (که امام علی را مجبور به قبول خلافت کردند) یک «جامعه مدنی» نبود، از آنجائبکه انتخاب خلافت در سال 35 توسط امام علی، در چارچوب فشار جنبش عدالتخواهانه مردم مصر در مدینه پس از قتل عثمان توسط این جنبش صورت گرفت، میتوانیم جامعه مسلمین در سال 35 - 36 یک «جامعه جنبشی» تعریف نمائیم؟
اگر رویکرد عدالتگرایانه و تحولخواهانه امام علی در نهجالبلاغه یک رویکرد «فرادینی و جهانشمول و انسانمحور» توصیف کنیم، آیا میتوانیم نتیجهگیری کنیم که رویکرد عدالتگرایانه امام علی یک «رویکرد فرازمانی و فراتاریخی» هم بوده است؟
آیا شعار: «المُلکَ یَبقَی مَعَ الکُفرِ وَ لا یَبقَی مَعَ الظُّلمِ» پیامبر اسلام تاکید بر فرادینی بودن گفتمان عدالتخواهانه دارد؟
آیا شعار: «إنَّ الحق القدیم لا یبطله شی ءٌ» امام علی دلالت بر طرح «حق» به عنوان «موضوع عدالت» در گفتمان عدالتخواهانه او نیست؟
آیا شعار: «الناس کاسنان المشط - مردم مانند دندانههای یک شانه مساوی و بر ابر هستند» پیامبر اسلام دلالت بر رویکرد برابریطلبانه در چارچوب گفتمان عدالتخواهانه قرآن نیست؟
باری، امام علی در روز دوم پس از بیعت مردم با او در مدینه خطبهای میخواند و میفرماید:
«ألا إن کل قطیعة أقطعها عثمان، وکل مال أعطاه من مال الله، فهو مردود فی بیت المال، فإن الحق القدیم لا یبطله شئ، ولو وجدته وقد تزوج به النساء، وفرق فی البلدان، لرددته إلی حاله فإن فی العدل سعة، ومن ضاق عنه الحق فالجور علیه أضیق - بدانید هر قطعهای از زمین را که عثمان بخشیده است و هر مالی از مال الله که او به ناحق داده است باید به بیت المال برگردد، زیرا هیچ چیزی حق قدیم و ثابت را باطل نمیکند و اگر آن اموال را پیدا کنم به حال اصلی خود بر میگردانم اگر چه مهریه زنان قرار گرفته و در شهرها پراکنده شده باشد، زیرا گشایش در عدالت است و کسی که عدالت در باره او تنگ باشد، ستم برای او تنگتر خواهد بود» (شرح نهجالبلاغه – ابن ابی الحدید - ج 1 - ص 268).
با عنایت به اینکه خلیفه اول ابوبکر با انتخاب اکثریت صحابه و خلیفه دوم عمر بن الخطاب با وصیت خلیفه اول ابوبکر و خلیفه سوم عثمان بن عفان توسط شورای شش نفری (که اعضاء و آیین نامه آن را خلیفه دوم تعیین و تنظیم کرده بود) مستقر شده بودند، انتخاب امام علی به عنوان خلیفه چهارم مسلمین توسط یک جنبش برابریطلبانه و عدالتخواهانه صورت گرفت که طبری در وصف این جنبش برابریطلبانه این چنین میگوید:
«جماعتی از اهل مصر بر عثمان شوریدند، عثمان احساس خطر کرد و از علی بن ابی طالب استمداد نمود و از عملکرد گذشته خود بر امت مسلمان اظهار ندامت کرد، علی به مردم مصری شوریده بر خلافت عثمان گفت: شما برای زنده کردن حق و عدالت قیام کردهاید و عثمان اینک بر گذشته عملکرد خود بر شما توبه کرده است و میگوید: من از رفتار گذشتهام دست برمیدارم و تا سه روز دیگر به خواستههای شما ترتیب اثر خواهم داد و فرمانداران ستمکار را عزل میکنم، پس علی از جانب عثمان برای ایشان قراردادی نوشته و شورشیان بر خلافت عثمان مراجعت کردند، در بین راه برگشت به مصر این شورشیان غلام عثمان را دیدند که بر شتر عثمان سوار است و به طرف مصر میرود، از وی بدگمان شدند و او را تفتیش نمودند، با او نامهای یافتند که عثمان برای والی مصر نوشته بود: به نام خدا، وقتی عبدالرحمان بن عدیس نزد تو آمد، صد تازیانه به او بزن و سر و ریشش را بتراش و به زندان طویل المدت محکومش کن و مانند این عمل در باره عمرو بن الحمق و سودان بن حمران و عروه بن نباع اجرا کن. شورشیان نامه را گرفتند و دوباره به مدینه بازگشتند و با خشم به جانب عثمان اظهار داشتند: که تو به ما خیانت کردی عثمان در پاسخ به شورشیان نامه را انکار نمود، شورشیان به عثمان گفتند، غلام تو حامل نامه بوده است عثمان به آنها گفت: بدون اجازه من این عمل را مرتکب شده است، شورشیان به عثمان گفتند: مرکوبش شتر تو بوده است عثمان گفت: شترم را دزدیدهاند شورشیان به عثمان گفتند: نامه به خط منشی تو نوشته شده است، عثمان پاسخ داد بدون اجازه و اطلاع من منشی این نامه را نوشته است. شورشیان گفتند پس به هر حال تو لیاقت خلافت را نداری و باید استعفا دهی، زیرا اگر این کار به اجازه تو انجام گرفته است تو خیانت پیشه هستی و اما اگر این کارهای مهم بدون اجازه و اطلاع تو صورت گرفته است تو بیعرضه و بیلیاقت برای خلافت میباشی به هر حال یا الان استعفا کن و یا عمال ستمکارت را عزل کن. عثمان به آنها پاسخ داد: اگر من بخواهم مطابق میل شما رفتار کنم پس شما حکومت میکنید، من چه کاره هستم؟ آنان با خشم قیام کردند و بالاخره در سال 35 پس از چند روز محاصره و زد و خورد عثمان را کشتند و برای انتخاب خلیفه چهارم به جانب علی حرکت کردند» (تاریخ طبری - ج 3 - ص 402 – 409)
ادامه دارد