سلسله دروس نهج‌البلاغه – قسمت هشتم

چیستی و چگونگی «عدالت» در رویکرد امام علی

 

3 - عدالت برای امام علی یک فضیلت بنیادین می‌باشد («قُتِلَ فی مِحْرابِ عِبادَتِهِ لِشِدَّةِ عَدْلِهِ - علی به خاطر شدت عدالتش در محراب کشته شد») که هم ترازوی تکوین وجود می‌باشد («بالعدل قامت السموات والارض») و هم امری همیشگی برای بشریت می‌دانسته است («ان الحق القدیم لا یبطله شیء») و هم تحقق عدالت در جامعه بشری امری انتخابی می‌دانسته است، نه امری جبری که لازمه رشد ابزار تولید باشد آنچنانکه کارل مارکس می‌گفت.

«لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَلَّا یقَارُّوا عَلَی کظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیتُ حبل‌ها عَلَی غَارِبِهَا وَ لَسَقَیتُ آخِرَهَا بِکأْسِ أَوَّلِهَا - اگر نبود که جنبش عدالت‌خواهانه به عنوان یار و یاور پس از قتل عثمان به در خانه‌ام آمدند و بر من اتمام حجت شد و اگر نبود اینکه خداوند از آگاهان جامعه عهد و پیمان گرفته تا در برابر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم تماشاگر و ساکت نباشند بدون تردید قدرت سیاسی را رها می‌کردم و افسار خلافت را در دست نمی‌گرفتم و مانند سال 11 هجری پهلو تهی می‌کردم» (نهج‌البلاغه صبحی الصالح – خطبه 3 - ص 50 – سطر 2 به بعد).

قابل ذکر است که هم افلاطون و هم ارسطو به عدالت به عنوان یک فضیلت نگاه می‌کردند اما تفاوت رویکرد آنها در این رابطه با رویکرد امام علی در این است که ارسطو و افلاطون عدالت به صورت فردی و نفسانی و اخلاقی یک فضیلت می‌دانستند اما امام علی به عدالت اجتماعی به عنوان یک فضیلت بنیادی نگاه می‌کند و عدالت فردی و عدالت اخلاقی و عدالت قضائی و عدالت نفسانی همه و همه در عرصه عدالت اجتماعی تعریف می‌کند نه بالعکس آنچنانکه در این رابطه می‌فرماید:

«فَإِنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیهِ أَضْیقُ» (نهج‌البلاغه صبحی الصالح – خطبه 15 - ص 57 – سطر 2)

عدالت عرصه وسیع دارد (اعم از عدالت اجتماعی و عدالت سیاسی و عدالت اقتصادی و عدالت قضائی و عدالت اموزشی و عدالت جنسیتی و غیره) و همه جامعه می‌توانند از مؤلفه‌های مختلف عدالت برخوردار بشوند نه تنها طبقه‌ای خاص از جامعه آنچنانکه سوسیالیست‌های کلاسیک نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا مدعی بودند.

4 - در چارچوب رویکرد عدالت‌گرایانه امام علی بود که در سال 35 هجری وقتی جنبش عدالت‌خواهانه تحت رهبری جنبش عدالت‌خواهانه مردم مصر در مدینه بر علیه حکومت تبعیض عثمانی شوریدن و به عنوان آلترناتیو خود جهت جایگزینی عثمان به سمت امام علی رفتند و خانه امام علی را محاصره کردند، با او بیعت کردند و او را برای خلافت انتخاب کردند.

«فَمَا رَاعَنِی إِلَّا وَ النَّاسُ کعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَی ینْثَالُونَ عَلَی مِنْ کلِّ جَانِبٍ حَتَّی لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَای مُجْتَمِعِینَ حَوْلِی کرَبِیضَةِ الْغَنَمِ - آن روزی که (پس از قتل عثمان) مردم (برای انتخاب من) خانه مرا محاصره کردند برای من روزی بس هیجان‌انگیز بود چراکه آنچنان مردم ازدحام کرده بودند که دو فرزندم حسن و حسین زیر دست پای آنها ماندند و لباس‌های تن من پاره شدند» (نهج‌البلاغه صبحی الصالح – خطبه 3 – ص 49 - سطر 11 به بعد)

 

باز در همین رابطه است که امام علی در نخستین خطبه خود در برابر آن جنبش عدالت‌خواهانه تحت رهبری مردم مصر در مدینه مسائلی مطرح کرده است که بسیار حائز اهمیت می‌باشد.

«دَعُونِی وَ الْتَمِسُوا غَیرِی فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لَا تَثْبُتُ عَلَیهِ الْعُقُولُ وَ إِنَّ الْآفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ وَ الْمَحَجَّةَ قَدْ تَنَکرَتْ وَ اعْلَمُوا أَنِّی إِنْ أَجَبْتُکمْ رَکبْتُ بِکمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَی قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ وَ إِنْ تَرَکتُمُونِی فَأَنَا کأَحَدِکمْ وَ لَعَلِّی أَسْمَعُکمْ وَ أَطْوَعُکمْ لِمَنْ وَلَّیتُمُوهُ أَمْرَکمْ وَ أَنَا لَکمْ وَزِیراً خَیرٌ لَکمْ مِنِّی أَمِیراً - مرا رها کنید و از دیگری التماس (جایگزینی عثمان) بکنید، زیرا در این شرایط قبول خلافت (توسط من) بسترساز استقبال از آینده‌های تیره و تار می‌باشد که نه دل‌ها بر آن تاب دارد و نه عقول بر آن ثبات پیدا می‌کند. بدانید در این شرایط تنها راه مقابله با آینده تاریک آن است که در چارچوب رویکرد عدالت‌خواهانه خودم با جامعه عمل نمایم و در این عرصه به صدای مخالفین عدالت اجتماعی (در سه طایفه ناکثین و مارقین و قاسطین) گوش نخواهم کرد. ولی البته اگر شما در این شرایط تندپیچ تاریخی مرا رها کنید و به انتخاب دیگری اقدام نمائید من هم مانند 25 سال گذشته پس از وفات پیامبر اسلام مانند یکی از شما خواهم بود و شنواتر از شما و مطیع‌تر از شما (از آن کسی که شما انتخاب می‌کنید) خواهم بود و بدون تردید در آن شرایط به جای امیر، من برای شما وزیر و کمک و مشاور خواهم بود» (نهج‌البلاغه صبحی الصالح – خطبه 92 – ص 136 – سطر هشتم به بعد).

برای فهم این خطبه امام علی که در سال 35 (پس از قتل عثمان به دست جنبش عدالت‌خواهانه تحت رهبری جنبش مردم مصر صورت گرفته است) در برابر کنش‌گران اصلی جنبش عدالت‌خواهانه بیان کرده است، باید توسط یک فلش بک به 25 سال قبل از بیان این خطبه توسط امام علی برگردیم (در سال 11 هجری که امام علی پس از وفات پیامبر اسلام در برابر کسانی که در مقابله با انتخاب جانشینی پیامبر اسلام در سقیفه توسط اکثریت صحابه به طرف او آمده بودند و اما م علی برای اولین بار موضع خودش در خصوص کسب قدرت سیاسی و کسب خلافت سیاسی مسلمین مطرح کرده است) و به مقایسه دو واکنش امام علی در برابر کسب قدرت سیاسی بپردازیم.

 

«أَیهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِیقِ الْمُنَافَرَةِ وَ ضَعُوا تِیجَانَ الْمُفَاخَرَةِ أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ هَذَا مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَةٌ یغَصُّ بِهَا آکلُهَا وَ مُجْتَنِی الثَّمَرَةِ لِغَیرِ وَقْتِ إِینَاعِهَا کالزَّارِعِ بِغَیرِ أَرْضِهِ - ای مردم، امواج طوفان فتنه‌ها که امروز جامعه مسلمین را در برگرفته است، توسط کشتی نجات در هم بشکنید و به سوی آینده روشن پیش بروید و دست از عداوت طائفه‌ای و قومی و قبیله‌ای بردارید و رویکرد منحط تفاخر گذشته خود را بر زمین بگذارید رستگار آنهائی هستند که از این موانع بگذرند، بدانید کسب قدرت سیاسی و خلافت در این شرایط برای من یا مانند آب راکد مردابی است و یا مانند لقمه‌ای است که باعث گرفتن گلوی من می‌شود و یا مانند میوه نارسی است که چیده بشود و یا مانند کشاورزی است که در زمین دیگران بکارد» (نهج‌البلاغه صبحی الصالح – خطبه 5 – ص 52 – سطر 1 به بعد)

آنچه از مقایسه دو خطبه پنجم و 92 نهج‌البلاغه صبحی الصالح قابل فهم است اینکه:

الف – هر دو خطبه با 25 سال فاصله زمانی در شرایط تندپیچ تاریخ اسلام توسط امام علی مطرح شده است، چراکه آنچنانکه مطرح کردیم خطبه 5 نهج‌البلاغه درست در زمانی در سال 11 هجری توسط امام علی مطرح شده است که پیامبر اسلام وفات کرده است و در سقیفه توسط انتخاب اکثریت صحابه ابوبکر به عنوان جانشین پیامبر قدرت خلافت را در دست گرفته است و بنی امیه تحت رهبری ابوسفیان حاضر به قبول خلافت ابوبکر نشده‌اند و لذا جهت تضعیف خلافت ابوبکر به تحریک امام علی جهت آلترناتیوی ابوبکر روی آورده‌اند. پر واضح است که در چنین شرایطی امام علی در برابر یک انتخاب بزرگ قرار گرفته است حمایت از حرکت ابوسفیان جهت ایجاد شکاف در جامعه مسلمین یا سکوت در برابر انتخاب صحابه در سقیفه. بدون تردید آنچنانکه در جوهر و مضمون خطبه پنجم نهج‌البلاغه روشن است امام علی مسیر دوم را انتخاب می‌کند و تلاش در جهت کسب قدرت سیاسی در آن شرایط لقمه گلوگیر و میوه نارس و کشتن دانه در زمین دیگران می‌داند.

من حیث المجموع امام علی در خطبه پنجم نهج‌البلاغه به صراحت کسب قدرت سیاسی توسط خودش امری منفی می‌داند و طبیعی است که از بعد از این انتخاب بود که امام علی آنچنانکه یعقوبی می‌گوید با ابوبکر بیعت می‌کند.

«بعد از بیعت مردم با ابوبکر، ابوبکر نماینده‌ای پیش علی فرستاد و از علی خواست تا با او بیعت بکند، علی در پاسخ گفت: من عهد کرده‌ام که از خانه به جز برای نماز بیرون نروم تا زمانیکه قرآن را جمع کنم لذا علی پس از شش ماه به دلیل تمام کردن جمع قرآن با ابوبکر بیعت کرد و پس از جمع کردن قرآن مصحف را به شتری بار کرد و پیش مردم آورد و نشان داد» (تاریخ یعقوبی – ج 2 - ص 113).

ب – در هر دو خطبه امام علی از قبول قدرت سیاسی ممانعت می‌ورزد و اصلاً و ابداً بر خلاف آنچه شیعه حکومتی و فقاهتی و زیارتی و روایتی می‌گویند امام علی قدرت سیاسی را حق خودش و موضوع وصایت پیامبر اسلام در غدیر تعریف نمی‌کرد. لذا در این رابطه است که می‌توان داوری کرد که موضوع وصایت پیامبر اسلام در غدیر (در جریان حجه الوداع پیامبر اسلام) «موضوع انتقال قدرت سیاسی نبوده است» بلکه موضوع امامت معنوی امام علی بوده است چراکه در جاهای دیگر نهج‌البلاغه مثل خطبه 3 هر چند امام علی خودش را در عرصه انتخاب به خلافت اصلح‌تر از خلفای سه گانه می‌دانسته است اما هرگز در نهج‌البلاغه امام علی این اصلح بودن خودش را منتسب به وصایت پیامبر اسلام در غدیر نمی‌کند بلکه برعکس این اصلح بودن را در چارچوب پتانسیل مدیریتی خودش تعریف می‌نماید، بنابراین بدین ترتیب است که می‌توانیم چنین نتیجه‌گیری کنیم که:

اولاً وصایت پیامبر در حجه الوداع در غدیر در باب امام علی یک وصایت معنوی بوده است نه وصایت سیاسی جهت انتقال قدرت حکومت بر مردم به امام علی.

زین سبب پیغمبر با اجتهاد / نام خود وان علی مولا نهاد

گفت هر کاو را منم مولا و دوست / ابن عم من علی مولای اوست

کیست مولا آن که آزادات کند / بند رقیت زپایت بر کند

چون به آزادی نبوت هادی است / مومنان را زانبیا آزادی است

(مولوی – مثنوی – دفتر ششم – ص 419 – سطر 24 به بعد)

ثانیاً از مضمون گفته‌های امام علی در جا به جای نهج‌البلاغه و همچنین در مقایسه بین دو خطبه پنجم و 92 نهج‌البلاغه می‌توان دریافت که امر قدرت سیاسی در دیسکورس پیامبر اسلام و امام علی یک امر عرفی می‌باشد که باید توسط مردم انتخاب بشود نه وصایت پیامبر اسلام. البته در همین رابطه می‌توان نتیجه‌گیری کرد که حتی در خصوص خود پیامبر اسلام هم او دارای دو شأن بوده است یکی شأن نبوت و دیگری شأن حکومت. در مقایسه این دو شأن پیامبر اسلام است که می‌توان گفت که شأن نبوت پیامبر اسلام شأن خدائی می‌باشد آنچنانکه شأن حکومتی پیامبر اسلام شأن عرفی است (المُلک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم – پیامبر اسلام) البته شأن حکومتی پیامبر اسلام توسط پیشنهاد مردم یثرب یا همان انصار مدینه النبی به پیامبر اسلام واگذار شده است نه از جانب خداوند و لذا به همین دلیل بوده است که علی و یارانش در حکومت خلیفه اول و دوم با آن دو خلیفه بیعت کردند.

5 – در رویکرد امام علی (برعکس رویکرد اسلام فقاهتی، اسلام روایتی، اسلام ولایتی، اسلام روایتی که علاوه بر اینکه عدالت را به صورت فردی و فقهی تعریف می‌نمایند موضوع عدالت را در مدل تکلیفی تبیین می‌نمایند) عدالت در کادر «مدل حقی» قابل تعریف و تبیین می‌باشد نه در کادر «مدل تکلیفی» و دلیل این امر همان است که امام علی برعکس اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام ولایتی، «عدالت را امری فرا دینی بر مبنای تعریف جهان‌شمول از انسان تعریف می‌نماید.»

«فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَک فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَک فِی الْخَلْقِ - مردم دو صنف‌اند، یا برادر دینی تو هستند و یا هم نوع تو در خلقت می‌باشند» (نهج‌البلاغه صبحی الصالح – نامه 53 - ص 427 – سطر 16) و لذا بدین ترتیب است که امام علی از آنجائیکه عدالت فرا دینی در چارچوب انسان جهان‌شمول تعریف می‌کند، مدل تعریف عدالت برای او مدل حقی می‌باشد نه مدل تکلیفی زیرا زمانی که ما در تعریف عدالت انسان جهان‌شمول را موضوع عدالت قرار دادیم دیگر نمی‌توانیم برای انسان جهان‌شمول از کانال تکلیف فقهی که امری درون دینی است سخن بگوئیم. بدون تردید در چنین صورتی آنچنانکه کانت می‌گوید خود به خود مدل حقی جایگزین مدل تکلیفی می‌شود.

«یقُولُ فِی غَیرِ مَوْطِنٍ لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لَا یؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فی‌ها حَقُّهُ مِنَ الْقَوِی غَیرَ مُتَتَعْتِعٍ - مکرر از رسول خدا شنیدم که می‌فرمود: هرگز ملتی به رهائی نخواهد رسید مگر آنکه ضعیفان بتوانند حق خودشان را از صاحبان قدرت بدون لکنت و پروار بگیرند» (نهج‌البلاغه صبحی الصالح – نامه 53 – ص 439 - سطر 15) بنابراین در این چارچوب است که در رویکرد امام علی انسان‌ها منهای حقوق قراردادی، دارای حقوق طبیعی می‌باشند به عبارت دیگر در رویکرد امام علی انسان‌ها به خاطر انسان بودنشان دارای حق و حقوق طبیعی هستند.

 

پایان

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری