سلسله مقالاتی در باب مبانی تئوریک استراتژی
محورهای «استراتژی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران» - قسمت بیست و دو
محورهای استراتژی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران عبارتند از:
1 - استراتژی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران یک «استراتژی جنبشی» میباشد نه «استراتژی حزبی»:
قابل ذکر است که «استراتژی جنبشی» ما در چارچوب «استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه و تحزبگرایانه جنبشی تکوین یافته از پائین» و «جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین» تعریف میگردد و لذا در این رابطه است که در عرصه حرکت «سازمانگرایانه بر پایه دو مؤلفه عمودی و افقی» استراتژی فوق در سه فرایند «سازمانی و جنبشی و حزبی» تعریف کردهایم
که خود این «هیرارشی فرایندی» نشان دهنده آن است که در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، علاوه بر اینکه «فرایند حزبی» پس از تکوین «جنبشهای مدنی و سیاسی و صنفی مادیت پیدا میکنند» خود «فرایند حزبی چیزی جز همان جنبشهای نهادینه شده صنفی و مدنی و سیاسی نیست»؛ بنابراین معنای «استراتژی تحزبگرایانه جنبشی عبارت است از ظهور فرایند حزبی بر شانه جنبشهای نهادینه شده سه مؤلفهای صنفی و مدنی و سیاسی.»
یادمان باشد که در بیش از یک قرنی که از عمر حرکت احزاب سیاسی و جنبشهای اجتماعی جامعه بزرگ ایران میگذرد، بزرگترین آفتی که باعث سترون شدن این رویکرد در جامعه بزرگ ایران شده است، همین «تقدم رویکرد حزبی بر رویکرد جنبشی بوده است» که باعث گردیده است که در یک قرن گذشته، جنبشهای سه مؤلفه اجتماعی اعم از صنفی و مدنی و سیاسی جامعه بزرگ ایران دنبالهرو احزاب سیاسی بشوند که البته در استراتژی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران این آسیب بر طرف شده است، چرا که در «استراتژی اقدام عملی تحزبگرایانه جنبشی» پیشگامان مستضعفین ایران «فرایند حزبی» مؤخر بر «فرایند جنبشی» میباشد.
لذا دیگر در این استراتژی «جنبشها آپاندیس و زائده احزاب نمیشوند» بلکه برعکس «احزاب خود همین جنبشهای نهادینه شده میباشند»؛ و بدین ترتیب است که در «رویکرد جنبشی پیشگامان مستضعفین ایران» دو مؤلفه «عمودی و افقی حرکت سازمانگرایانه در پیوند با یکدیگر معنا پیدا میکنند»، چراکه «مؤلفه افقی سازمانگرایانه» همان جنبشهای اجتماعی سه مؤلفهای صنفی و مدنی و سیاسی میباشند. آنچنانکه «مؤلفه عمودی سازمانگرایانه» همان حرکت جنبش پیشگامان مستضعفین ایران است که در پیوند دیالکتیکی با حرکت افقی مادیت پیدا میکنند.
بنابراین در این رابطه است که برای فهم جوهر این اصل استراتژی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید عنایت داشته باشیم که «استراتژی جنبشی با استراتژی حزبی از فرش تا عرش متفاوت میباشند» زیرا «در استراتژی حزبی حرکت به صورت عمودی و از بالا به پائین» و در چارچوب «رویکرد پیشاهنگی با سمت و سوی کسب قدرت سیاسی تکوین پیدا میکنند» در صورتی که «در استراتژی جنبشی برعکس استراتژی حزبی، علاوه بر اینکه حرکت به صورت افقی صورت میگیرد و علاوه بر اینکه رویکرد حرکتی به جای پیشاهنگی صورت پیشگامی دارد، به علت اینکه سمت و سوی حرکت جنبشی در عرصه عملی و عینی و میدانی به سمت جامعه مدنی و دو جبهه مبارزاتی دموکراتیک و سوسیالیستی پیش میرود، همین امر باعث میگردد که استراتژی جنبشی برعکس استراتژی حزبی، حرکت از پائین به سمت بالا داشته باشد و به جای تکیه بر راهبرد کسب قدرت سیاسی و بدیل انقلابیگری، بر بدیل دموکراتیک و نهادینه کردن نظری و عینی و میدانی نهادهای دموکراسی در جامعه تکیه نمایند.»
2 - استراتژی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران یک «استراتژی پیشگامی» میباشد نه یک «استراتژی پیشاهنگی»:
توضیح اینکه در «استراتژی پیشاهنگی» به علت اینکه «پیشاهنگ خودش را نماینده تام الاختیار خودگزیده جامعه یا گروههائی از جامعه تعریف مینماید» و «رسالت خودش را در چارچوب همین قیمومیت خودگزیده بر مردم یا گروههای اجتماعی تعریف میکند»، همین امر باعث میگردد تا پیشاهنگ یا پیشاهنگان جامعه ایران در عرصه نظری و عملی گرفتار ورطه پوپولیسم نظری و عملی بشوند.
بر این مطلب بیافزائیم که پوپولیسم به عنوان یک آفت و آسیب در عرصه نظری و عملی نباید فقط مشمول حکومتها یا دولتها یا اصحاب قدرت سه مؤلفهای حاکم بکنیم بلکه بالعکس باید عنایت داشته باشیم که پوپولیسم آنچنانکه به عنوان یک آفت میتواند گرفتار قدرت حاکم بر جامعه بشود، قطعاً و جزما پوپولیسم میتواند به عنوان یک آفت و آسیب فراگیر گرفتار جریانهای سیاسی پیشقراول اجتماعی جامعه ایران چه در عرصه راست آن و چه در عرصههای مذهبی و ملی و مارکسیستی رادیکال آن بشود. لذا به همین دلیل «پوپولیسم در عرصه رویکرد پیشاهنگی» به عنوان یک ورطه یا آفت فراگیر محتوم میباشد، چراکه در رویکرد پیشاهنگی، از آنجائیکه پیشاهنگ در چارچوب قدرت نمایندگی تام الاختیار خودگزیده مردم، بر رویکرد کسب قدرت سیاسی از بالا تکیه میکند، همین امر باعث میگردد که «پیشاهنگ یا جریانهای پیشاهنگی» برای تبیین و تعریف نقشه راه و مسیر حرکتی خود بر جامعه، با عنوان «خلق به صورت عام و کلی» تکیه نمایند؛ و خود این امر تعیین کننده یک موضوع به صورت غیر واقعی و ارادهگرایانه میباشد، چراکه ما «در عرصه واقعی و میدانی هرگز با یک پدیده عام و کلی به عنوان خلق یا مردم روبرو نیستیم» هر چند که ممکن است در عرصه نظری و ذهنی به خاطر قدرت مفهومسازی ذهن انسان بتوانیم «مفهوم کلی و مجرد و انتزاعی مردم یا خلق تصور نمائیم.»
فراموش نکنیم که در عالم واقع یا در عرصه عینی و میدانی ما «جامعه به صورت گروههای مختلف اجتماعی داریم نه یک کلی یکدست فاقد گروههای اجتماعی». بدین خاطر از آنجائیکه در رویکرد پیشاهنگی در راستای کسب قدرت سیاسی از بالا، پیشاهنگ یا جریانهای پیشاهنگی نیازمند به حمایت فراگیر عملی جامعه در برابر قدرت حاکم، جهت تغییر توازن قوا در عرصه میدانی به سود خود میباشند و همین امر باعث میگردد تا پیشاهنگ یا جریانهای پیشاهنگی برای جذب حمایت فراگیرتر گروههای اجتماعی توسط تکیه کردن بر ترمهای عام و کلی و مجرد مانند خلق یا مردم یا توده و غیره، در این راستا گام بردارند. باری، در این چارچوب هر چند آفت پوپولیسم در عرصه جریانهای مختلف پیشاهنگی (از نحلههای گوناگون آن) متفاوت میباشند و هر چند که در این رابطه «ساختار پوپولیسم در جریانهای پیشاهنگ» با «پوپولیسم در عرصه صاحبان قدرت و حکومت و دولت» متفاوت است و هر چند که «فونکسیون پوپولیسم در عرصه جریانهای پیشاهنگی خطرناکتر است از فونکسیون پوپولیسم در حاکمیت و دولت» و هر چند که «پوپولیسم چه در عرصه دولت و حکومت و اصحاب قدرت و چه در عرصه جریانهای پیشاهنگی در تحلیل نهائی خود یک نوع دوپینگ ارادهگرایانه یا ولنتاریستی میباشد» و هر چند که «پوپولیسم چه در عرصه حاکمیت و چه در عرصه جریانهای پیشاهنگی دور زدن نهادهای دموکراتیک تکوین یافته از پائین جامعه میباشد» و هر چند که «پوپولیسم چه در حاکمیت و اصحاب قدرت و چه در عرصه جریانهای پیشاهنگی خودشان را نماینده تمام جامعه و مردم میداند» و هر چند که «پوپولیسم چه در حاکمیت و چه در جریانهای پیشاهنگی هرگز معتقد به نقد مردم و جامعه و گروههای مختلف اجتماعی نمیباشند» و هر چند که «پوپولیسم چه در عرصه حاکمیت و قدرت و چه در عرصه جریانهای پیشاهنگی در تحلیل نهائی به دنبال جذب حداکثری تودهوار گروههای مختلف اجتماعی به خصوص در بخش اقشار میانی جامعه یا طبقه متوسط شهری و یا حاشیهنشینان کلانشهرهای ایران به خاطر کمیت و گستردگی آنها نسبت به دیگر گروههای اجتماعی هستند» و هر چند که «پوپولیسم چه در عرصه حاکمیت و بالائیهای قدرت و چه در عرصه جریانهای پیشاهنگی باعث میگردد تا به جای تکیه کردن بر رویکرد روشنگری و آگاهیبخشی و خودآگاهیبخشی سیاسی و اجتماعی و طبقاتی جامعه و به جای شورانیدن عقول گروههای مختلف اجتماعی بر عوامفریبی و تحریک احساسات جامعه تکیه مینمایند» و هر چند که «پوپولیسم چه در عرصه حاکمیت و اصحاب بالائی قدرت و چه در عرصه جریانهای پیشاهنگی تنها در جوامعی میتوانند گسترش و نفوذ پیدا کنند که در آن جامعه خلاء نهادهای مدنی و اجتماعی وجود داشته باشد و به موازاتی که در یک جامعه نهادهای مدنی و اجتماعی تکوین یافته از پائین به صورت خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین پیدا کنند، پوپولیسم به عنوان یک آفت و یک اپیدمی هرگز و هرگز توان رویش و اعتلا پیدا نخواهند کرد» و هر چند که «پوپولیسم چه در عرصه حاکمیت اصحاب قدرت و چه در عرصه جریانهای پیشاهنگی تلاش میکنند تا خود را به عنوان آلترناتیو جامعه مدنی معرفی و تبیین تعریف نمایند» و هر چند که «پوپولیسم چه در عرصه حاکمیت و اصحاب بالائیهای قدرت و چه در عرصه جریانهای پیشاهنگی قاتل جامعه مدنی خودجوش و خودرهبر و خودسازمانده و خودمدیریت میباشند» و هر چند که «پوپولیسم چه در عرصه حاکمیت و اصحاب بالائیهای قدرت و چه در عرصه جریانهای پیشاهنگی در اشکال و صورتهای مختلفی ظاهر میشوند» و هر چند که «پوپولیسم چه در عرصه حاکمیت و اصحاب بالائیهای قدرت و چه در عرصه جریانهای پیشاهنگی جهت افزایش اقتدار و نفوذ و یارگیری و تغییر توازن قوا در عرصه میدانی با مخالفین خود، مردم را در برابر گروه نخبه جامعه قرار میدهند» و هر چند که «پوپولیسم چه در عرصه حاکمیت و اصحاب بالائیهای قدرت و چه در عرصه جریانهای پیشاهنگی، تودهگرائی و خلقگرائی و مردمگرائی به صورت یک هیستری در میآورند» و هر چند که «پوپولیسم چه در عرصه حاکمیت و اصحاب بالائیهای قدرت و چه در عرصه جریانهای پیشاهنگی تلاش میکنند تا روشنفکران و نواندیشان و روشنگران جامعه را در برابر مردم یا مردم را در برابر آنها قرار دهند» و هر چند که «پوپولیسم چه در عرصه حاکمیت و بالائیهای قدرت و چه در عرصه جریانهای پیشاهنگی توسط توپخانه تبلیغاتی خود به مردم وعده یک شبه تغییرات ساختاری و اقتصادی و سیاسی میدهند و در شرایطی که جامعه فاقد نیروی پیاده میباشد، توسط توپخانههای تبلیغاتی خود در چارچوب رویکرد نظامیگری، به عنوان آلترناتیو رویکرد دموکراتیک تلاش میکنند تا از مردم ابزار پوپولیسم بسازند.»
بدین خاطر با همه این تفاسیر در مقایسه بین دو «رویکرد پیشاهنگی و پیشگامی»، «رویکرد پیشاهنگی بر حرکت از بالا معتقد است» و بدین ترتیب است که بر شعار «چریک یک حزب است» و یا شعار «موتور کوچک باید موتور بزرگ را به حرکت در آورد» و یا شعار «مشی مسلحانه هم تاکتیک است و هم استراتژی» و یا شعار «قدرت از لوله تفنگ بیرون میآید» و یا شعار «فروپاشی ماشین دولت به عنوان اولین گام حرکت سوسیالیسم میباشد» تکیه مینمایند.
البته برعکس رویکرد پیشاهنگی، در «رویکرد پیشگامی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران» بر شعار «آلترناتیو از پائین به جای شعار آلترناتیو از بالا» و شعار «انتقال قدرت از بالا به پائین به جای انتقال قدرت در بالا به بالا» و شعار «انقلاب جامعه به عنوان کنشگران اصلی میکنند، نه احزاب و سازمانهای سیاسی و چریکی و ارتش خلقی» و شعار «انقلاب میشود نه اینکه انقلاب میکنند» و شعار «دموکراسی و سوسیالیسم از لوله تفنگ در نمیآید، بلکه فقط از فرهنگ گفتگو در عرصه پراتیک اجتماعی حاصل میشود» و شعار «آلترناتیو دموکراسی – سوسیالیستی توسط گفتمان جنبش پیشگامان مستضعفین ایران ضروری و ممکن میباشد» و شعار «جایگاه طبقه کارگر ایران در عرصه جنبش دموکراسی سوسیالیستی جایگاه محوری در کنار دیگر جنبشها میباشد، نه آنچنانکه کارل مارکس میگفت جایگاه مطلق رهبری منفرد از دیگر زحمتکشان» و شعار «جایگزین کردن بدیل دموکراتیک به جای بدیل انقلابیگری و بدیل رژیم چنج و بدیل رژیم رام خارجی» و شعار «جایگزین کردن جنبشهای خودجوش و دینامیک و خودمدیریتی و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین به جای جنبشهای فاشیستی سازماندهی شده از بالا» و شعار «جنبشمحوری به جای حزبمحوری» و شعار «ایجاد جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین به جای شعار کسب قدرت سیاسی یا مشارکت در قدرت سیاسی بالائیهای قدرت» و شعار «خودسازماندهی از پائین به جای دولت – سازماندهی از بالا» و شعار «تحقق جامعه سوسیالیستی در گرو عبور و تحقق جامعه دموکراتیک میباشد» و شعار «جایگزین کردن تحول اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و مدرنیته دینامیک به جای اصلاحات و دموکراسی و مدرنیته آمرانه دستوری از بالا» و شعار «اول جنبش بعداً احزاب سیاسی به جای شعار اول حزب بعداً جنبش» و شعار «بدون گفتمان ضد سرمایهداری در جامعه امروز ایران نمیتوان به گفتمان دموکراسی سوسیالیستی دست یافت» و شعار «تنها گفتمان سوسیالیستی استوار بر دموکراسی میتواند ما را به جامعه سوسیالیستی پایهدار برساند» و شعار «سوسیالیسم تنها از دل دموکراسی بیرون میآید، نه آنچنانکه کارل مارکس میگفت دموکراسی از دل سوسیالیسم» و شعار «از آنجائیکه سرمایهداری در جامعه امروز ایران همه چیز را (از محیط زیست تا آموزش و کار و بهداشت و غیره) کالائی کرده است، تنها با به چالش کشیدن سرمایهداری حاکم است که میتوان مبارزه دموکراتیک در دو جبهه آزادیخواهانه و برابریطلبانه به پیش برد» تکیه مینماید.
بنابراین در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، «تکیه بر رویکرد کسب قدرت سیاسی توسط پیشگام سم قاتل حرکت پیشگامی میباشد» چرا که بر این باوریم که «جامعه یک کلی نیست، بلکه شامل گروههای مختلف اجتماعی با منافع گوناگون میشود». لذا به همین دلیل است که «همراه با نقد بالائیها قدرت، جنبش پیشگامان مستضعفین ایران موظفاند خود گروههای مختلف اجتماعی جامعه ایران را هم نقد کنند و ضعف و بیماریهای گروههای مختلف اجتماعی در عرصه نظر و عمل تبیین و مشخص نمایند.»
ادامه دارد