چرا «جنبش کارگری» یا «طبقه کارگران ایران» و «اقشار میانی» یا «طبقه متوسط شهری» در خیزش دی ماه 96 «غایب» بودند؟ - قسمت دهم

 

فراموش نکنیم که جریان‌های دین‌ستیز غیر مذهبی خارج‌نشین که به جای اینکه «سوسیالیست کارل مارکس را آلترناتیو سرمایه‌داری تعریف نمایند» در دوران اعتلای خیزش دی ماه 96 اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران تلاش بی‌وقفه تبلیغاتی از راه دور می‌کردند تا «به وجهی این خیزش را بر علیه دین و اسلام ستم‌ستیز قرآن و پیامبر اسلام تعریف نمایند». حمایت شش دانگ هدایت شده تبلیغاتی این دین‌ستیزان خارج‌نشین از آزادی‌های اجتماعی و فردی زنان ایران (به جای اولویت دادن به آزادی‌های مدنی و آزادی‌های سیاسی زنان ایران که تنها عامل رهائی آن‌ها از سیطره سیاه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌باشد) در جریان کشف حجاب هدایت شده فردی اخیر (و به جای مبارزه با دخالت‌های فقاهتی رژیم مطلقه فقاهتی در آزادی‌های فردی و اجتماعی و مدنی و سیاسی زنان ایران) که در شرایط بحرانی پساسرکوب خیزش دی ماه 96 آدرس غلط دادن به زنان ایران و اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌باشد، و محملی برای پیشبرد سیاست‌های دین‌ستیزانه این جریان‌های غیر مذهبی نگون‌بخت خارج نشین بود، باز در این رابطه قابل تفسیر می‌باشد.

اعلامیه‌های نظامی سیاسی مسعود رجوی در دوران اعتلای خیزش دی ماه 96 جهت «رشد خشونت‌گرائی» در خیزش دی ماه 96 و بالا بردن هزینه سرانه حمایت از خیزش دی ماه 96 و بسترسازی جهت تثبیت «آلترناتیو خود» برای جناح‌های جنگ‌افروز امپریالیسم آمریکا و حمایت کردن از سیاست ترامپ در چارچوب سیاست «رژیم چنج امپریالیسم آمریکا» باز در این رابطه قابل تفسیر می‌باشد. نامه سرگشاده شیخ مهدی کروبی به شیخ حسن روحانی و به چالش کشیدن خامنه‌ای، همراه با طلائی کردن و حمایت شش دانگ از رویکرد خمینی در دهه اول عمر رژیم مطلقه فقاهتی در این نامه مهدی کروبی، همچنین پیام‌ها و مصاحبه‌های آنچنانی سیدمصطفی تاجزاده و عباس عبدی و محتوای سخنرانی شیخ حسن روحانی در روز 22 بهمن 96 در میدان آزادی و دیگر افراد به اصطلاح اصلاح‌طلبان درون حاکمیتی در رنگ‌های مختلف زرد و سبز و بنفش آن باز در این رابطه قابل تفسیر می‌باشد.

به هر حال درس بزرگی که خیزش دی ماه 96 به جریان‌های سیاسی بیرون مرزهای این کشور داد این بود که «بدون حضور میدانی در عرصه مبارزه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، با تکیه بر مکانیزم کنترل از راه دور و قیافه رهبری گرفتن و صدور اطلاعیه‌های آنچنانی، آبی برای مبارزه درونی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران گرم نمی‌شود». بنابراین «خود سازماندهی»، «خود رهبری» و «خود رهائی» در عرصه «مبارزه دینامیک اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران» تنها مسیر رهائی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌باشد.

3 - «خلاء ذهنی» بارزترین «خودویژگی منفی» خیزش دی ماه 96 بود؛ زیرا این خلاء ذهنی در خیزش دی ماه 96 واقعیت و مادیت خودش را در مؤلفه‌های مختلف:

الف – پراکندگی در شعارها.

ب - تکیه بر شعارهای سلبی به جای شعارهای ایجابی و اثباتی.

ج – گرایش به خشونت‌گرائی در عرصه عکس‌العملی و میدانی.

د - پیوند یکطرفه با فضای مجازی بدون اعتماد به پتانسیل درونی خود.

ه – عدم شناخت همه جانبه به پتانسیل و توانائی‌های چند مؤلفه‌ای درونی خود و عدم اعتقاد به ظهور دینامیک این توانائی‌های برای دستیابی به «خود رهبری» و «خود سازماندهی» و «خود رهائی.»

و - عدم پیوند بین دو جبهه «نان و آزادی» در عرصه میدانی و نظری و شعاری.

ز – عدم پیوند با جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران اعم از جنبش طبقه کارگر و جنبش جوانان و جنبش زنان و جنبش دانشجویان و غیره.

ح - عدم تلاش جهت پیوند بین این خیزش با جنبش‌های مطالباتی و دادخواهانه گروه‌های اجتماعی ایران، نشان داد.

باری، موضوع «فقر یا خلاء ذهنی» در خیزش دی ماه 96 بیشتر از «فقر مادی و اقتصادی و معاش و معیشت کنشگران اصلی خیزش دی ماه 96 قابل توجه بود»، چراکه «فقر یا خلاء ذهنی و نظری» خیزش 96 بود که باعث گردید تا این خیزش نتواند در بستر زمان توسط طولانی شدن پروسس مبارزه ضد استبدادی و اعتراضی و سیاسی خود:

اولاً به رهبری و سازماندهی دینامیک و درون جوش دست پیدا کند.

ثانیاً بتواند به انسجام شعارهای خود دست پیدا کند.

ثالثاً به برنامه و تاکتیک و استراتژی مشخص و ستاد درون‌جوش دست پیدا نماید، چراکه لازمه حیاتی هر حرکت سیاسی و اجتماعی، داشتن «تاکتیک و استراتژی و برنامه‌ریزی به صورت ستادی می‌باشد» و تا زمانیکه هر حرکت سیاسی و اجتماعی نتواند در بستر سیلان خود توسط ستاد دینامیک و درون‌جوش خود به برنامه‌ریزی و تعیین تاکتیک و استراتژی دست پیدا کند، بی‌شک آن حرکت به بن‌بست خواهد رسید؛ و قطعاً و جزما بن‌بست و شکست و سرکوب چنین حرکت‌هایی، سرانجامش رکود خواهد بود. همان رکودی هشت ساله‌ای که در مرحله پساسرکوب و شکست جنبش سبز در سال 88 شاهدان بودیم. به همین دلیل مهمترین فونکسیون «خلاء ذهنی و نظری» خیزش دی ماه 96 حرکت کردن در تونلی بود که انتهایش به روشنائی ناپیدا بود. «فقدان ستاد ینامیک درون‌جوش» در خیزش دی ماه 96 مانع از برنامه‌ریزی و تعیین تاکتیک و استراتژی هدایتگر شد. البته باید عنایت داشته باشیم که در غیبت ستاد درون‌جوش خیزش‌ها یا جنبش‌ها، بدون تردید ستادهای مکانیکی برون از خیزش، یا برون از جنبش، یا برون از مرز از طریق کنترل از راه دور به هدایت‌گری خیزش‌ها و جنبش‌ها می‌پردازند؛ که خود این هدایت‌گری به صورت مکانیکی باعث می‌گردد تا تشتت رهبری مکانیکی بر این خیزش‌ها یا جنبش‌ها حاکم گردد.

پر واضح است که یکی از آفت‌های عمده خیزش دی ماه 96 همین «تشتت در رهبری مکانیکی توسط کنترل از راه دور» به خصوص جریان‌های برون مرزی راست و چپ بود؛ زیرا این جریان‌ها با تزریق اندیشه‌ها یا شعارهای ضد مذهبی به خیال خود این خیزش را به جای اینکه به طرف مبارزه با حاکمیت سیاسی و ستم‌های تحمیلی سوق دهند، به مبارزه با مذهب می‌کشانیدند، با این تصور که با نفی مذهب در جامعه ایران، «آلترناتیو مذهب» ایده‌های مارکسیستی آنها می‌باشد. برای درک فهم جهالت این جریان‌ها تنها کافی است که به یکی از تحلیل‌های سیاسی آنها در رابطه با این خیزش در آن شرایط خودویژه توجه کنید.

باری مهمترین عاملی که باعث سرکوب خیزش دی ماه 96 توسط دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر حزب پادگانی خامنه‌ای گردید، «فقدان ستاد و رهبری و سازماندهی و برنامه‌ریزی دینامیک و درون‌جوش» بود که صد البته خود این خلاء مولود و سنتز «خلاء ذهنی و نظری» این خیزش‌ها بود. چه پیامی و چه درسی می‌تواند بزرگتر از فهم این خلاء در خیزش دی ماه 96 برای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باشد؟ چرا که وظیفه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «فهم این خلاء ذهنی و نظری» و مقابله کردن با این خلاء ذهنی است؛ و قطعاً و جزما تا زمانیکه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران نتواند به صورت همه جانبه با این خلاء نظری و ذهنی برخورد کند، اگر صد تا خیزش دیگر هم مثل خیزش دی ماه 96 باز اعتلا و شعله‌ور گردد، بدون تردید اینگونه خیزش‌ها نخواهند توانست به رهبری و سازماندهی و هدایت‌گری دینامیک جهت دستیابی به ستاد درون‌جوش در راستای برنامه‌ریزی و تعیین تاکتیک‌ها و استراتژی دست پیدا کنند؛ که خود این سنتز مولود خلاء ذهنی و نظری در خیزش‌ها و جنبش‌ها به معنای تیر خلاص برای آن خیزش‌ها و جنبش‌ها می‌باشد؛ و اگر در چارچوب همین خلاء و فقر ذهنی به خواهیم به سؤال اول این مقاله یعنی چرا جنبش کارگری یا طبقه کارگر ایران در خیزش دی ماه 96 غایب بود؟ پاسخ بدهیم باید ریشه غیبت طبقه کارگر و جنبش کارگری ایران در خیزش اخیر در همین «خلاء یا فقر ذهنی و نظری طبقه کارگر و جنبش کارگری» بیابیم؛ زیرا با نگاهی هر چند ظاهری به وضعیت جنبش کارگری ایران در این شرایط و در این تندپیچ حساس تاریخ مبارزاتی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، به صورت مشخص وضعیت جنبش کارگری ایران را می‌توان اینچنین فرموله کرد:

الف – منهای شرکت هفت تپه و شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، تمامی جنبش کارگری ایران از تشکیلات مستقل سندیکائی و اتحادیه‌ای محروم می‌باشند.

ب – دو تشکیلات سندیکائی هفت تپه و اتوبوسرانی واحد تهران به شدت زیر ضربه نهادهای امنیتی و سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی می‌باشند. آنچنانکه منهای دستگیری و ضرب و شتم مدیریت این دو سندیکا در عرصه میدانی فاقد حداقل فونکسیون حتی صنفی هم می‌باشند. بطوریکه هر دو سندیکا در عرصه جنبش مطالباتی کارگاهی خود، به علت فشارهای نهادهای امنیتی رژیم مطلقه فقاهتی ناتوان و زمین‌گیر شده‌اند.

ج – جنبش مطالباتی طبقه کارگر ایران در این شرایط، یعنی حاکمیت فرابحران‌های بیکاری و رکود و تورم و فقر استخوان‌سوز، «صورت کارگاهی و صنفی» دارند.

د - خواسته‌های جنبش مطالباتی و کارگاهی طبقه کار ایران در این شرایط در چارچوب حداقل‌های ممکن مثل دریافت حقوق معوقه یا افزایش حداقل حقوق و یا مقابله با قراردادهای کار معین و مدت مشخص سفید امضاء و امنیت شغلی می‌باشد.

ه – در شرایطی که دامنه جنبش مطالباتی کارگاهی طبقه کارگر ایران به عرصه جنبش اعتراضی کشیده می‌شود، جنبش اعتراضی کارگاهی منفرد کارگران ایران، حداکثر در چارچوب جنبش خیابانی بدون پیوند به جنبش اعتصابی و جنبش فراگیر طبقاتی حرکت می‌کنند؛ که بهترین نمونه در این رابطه می‌توانیم به اعتراضات خیابانی کارگران هپکو و آذرآب در خیابان‌های شهر اراک اشاره کنیم که در مهر ماه سال 96 به علت اینکه شش ماه حقوق معوقه و پرداخت نشده داشتند، به خیابان‌های اراک آمدند و پس از جلسه وزرای کار و اقتصاد و رئیس بانک مرکزی با نمایندگان کارگران هپکو و آذرآب و وعده وعیدهای آنها این اعتراضات خیابانی بیش از 2000 کارگران صنعتی هپکو و آذرآب تا 16 بهمن ماه سال جاری به کما رفت و از روز دوشنبه 16 /11/96 دوباره پس از پنج ماه وقفه، وقتی که دیدند وعده وعیدها وزرای کار و اقتصاد و رئیس بانکی مرکزی در مهر ماه 96 نتوانست گره کار آنها را باز کند، دوباره به صورت همان اعتراضات خیابانی به خیابان‌های اراک آمدند، یادمان باشد که شرکت هپکو با بیش از 50 سال سابقه کار، زمانی بزرگترین تولید کننده ماشین‌های راه‌سازی خاورمیانه بوده است و از بعد از اجرای سیاست نئولیبرالیستی بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول از دوران دولت پنجم و ششم هاشمی رفسنجانی در چارچوب خصولتی کردن اقتصاد کشور و حاکمیت سپاه بر یک سوم کل تولید ناخالص ملی کشور، شرکت هپکو هم به بخش خصولتی منتقل گردید که همراه با واردات بیش از 30 میلیارد دلار قاچاق توسط 300 شرکت زیرمجموعه سپاه، شرکت هپکو هم گرفتار ورطه رکود اقتصادی شد؛ و میزان تولید آن از 2200 دستگاه در سال 86 به 90 دستگاه در سال 95 رسید؛ و تعداد کارگران آن از 2000 نفر در سال 86 به 1000 نفر در سال 96 رسیده است. بطوریکه امروز رکود حاکم بر این شرکت باعث گردیده است که شرکت هپکو با بیش از 500 میلیارد تومان بدهی بانکی به یکی از بزرگترین نهادهای بدهکار اقتصاد فلاکت‌زده ایران تبدیل بشود.

لذا به همین دلیل دوباره در روز دوشنبه مورخ 16/11/96 همان کارگران جهت دریافت حقوق معوقه آذر و دی ماه خود اعتراض خود را به خیابان‌های اراک کشانیدند. ذکر مثال کارگران هپکو و آذرآب در اینجا برای آن است که نشان بدهیم که جنبش مطالباتی طبقه کارگر ایران هنوز بیش از یک قرن سابقه «صورت کارگاهی و صنفی و خارج از چارچوب طبقه‌ای و سندیکائی و تشکیلات مستقل دارند». ممکن است در این رابطه برای توجیه تأخیر فاز جنبش کارگری ایران فاکتور چهل ساله سرکوب رژیم مطلقه فقاهتی را عمده کنیم (که البته یک آیتم مهمی می‌باشد)، ولی نکته‌ای که در این رابطه نباید از نظر دور بداریم اینکه، جنبش کارگری ایران در این شرایط به لحاظ نظری و ذهنی واقعاً تا چه اندازه به این حقیقت رسیده است که تنها راه رهائی و دستیابی حتی به خواسته‌های صنفی‌اش، (در این شرایط که حقوق مصوبه شورایعالی کار یک پنجم مبلغ خط فقر اعلام شده نهادهای رسمی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌باشد) دستیابی به تشکیلات مستقل کارگری و سازماندهی درون‌جوش و فراگیر کارگری و پیوند با جنبش مطالباتی دیگر گروه‌های اجتماعی می‌باشد؟

برای پاسخ به این سؤال است که متاسفانه باید بگوئیم که به علت فقر و خلاء ذهنی این طبقه در این شرایط به «خودآگاهی طبقاتی» نرسیده است تا از «طبقه‌ای در خود، به طبقه برای خود» استحاله نماید؛ و در عرصه فرایند طبقه‌ای برای خود بتوانند به مسئولیت‌های طبقاتی و خود سازماندهی دینامیک و رهبری درون جوش دست پیدا کنند.

بنابراین اگر در جریان خیزش دی ماه 96 شاهد بودیم که طبقه کارگر و جنبش کارگران ایران غایب بودند، باید باز ریشه این غیبت را در همان خلاء ذهنی و نظری طبقه کارگر ایران دنبال کنیم؛ و تا زمانی که با این خلاء ذهنی و نظری طبقه کارگر ایران برخورد همه جانبه نداشته باشیم، خودآگاهی طبقاتی در گروه اجتماعی طبقه کارگر ایران حاصل نمی‌شود؛ و قطعاً بدون خودآگاهی طبقاتی نه تنها مبارزه طبقاتی به صورت همگانی و طبقه‌ای تکوین پیدا نمی‌کند، بلکه مهمتر از آن اینکه، «طبقه» به عنوان یک واقعیت برای گروه اجتماعی کارگران ایران حاصل نمی‌شود. به عبارت دیگر گروه اجتماعی کارگران ایران ابتدا باید به «خودآگاهی طبقاتی» دست پیدا کنند و سپس در چارچوب خودآگاهی طبقاتی، به احساس طبقه کارگر در جهان خارج دست پیدا کنند؛ یعنی «طبقه» به عنوان یک واقعیت از زمانی برای گروه اجتماعی کارگران ایران به صورت یک «احساس» در می‌آید که این گروه اجتماعی به «خودآگاهی طبقاتی» دست پیدا کنند. لذا تا زمانیکه «خودآگاهی طبقاتی» برای گروه اجتماعی کارگران ایران حاصل نشود، «مبارزه طبقاتی» مادیت خارجی و اجتماعی و سیاسی پیدا نمی‌کند.

پس اگر مبارزه طبقاتی کارگران را به صورت یک پروسس بدانیم نه یک فراورده جبری، آن صورت فرایند اول این پروسس «خودآگاهی طبقاتی» می‌باشد و در ادامه «خودآگاهی طبقاتی» است که «احساس طبقه‌ای» در کارگران شکل می‌گیرد؛ و توسط «احساس طبقه» به عنوان یک «سنتز خودآگاهی طبقاتی» است که «طبقه کارگر واقعیت خارجی در جامعه پیدا می‌کنند» و از بعد از این مرحله است که «مبارزه طبقاتی» کارگران وارد فرایند «خود سازماندهی و رهبری از درون به صورت دینامیک» می‌گردد؛ و طبقه کارگر در عرصه مبارزه طبقاتی خود به جایگاه تاریخی خود در مبارزه دو مؤلفه‌ای «نان و آزادی» اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران آگاهی پیدا می‌کنند و درمی‌یابند که در عرصه مبارزه طبقاتی و میدانی آنها علاوه بر اینکه نیازمند به تاکتیک و استراتژی و برنامه می‌باشند، باید متحدان کوتاه‌مدت و میان‌مدت و درازمدت خود را هم بشناسند و درمی‌یابند که آنچنانکه دشمنان آنها جهت سرکوب آنها یکپارچه و با برنامه و سازماندهی و ستاد و تشکیلات و مدیریت عمل می‌کنند، آن‌ها باید برای تغییر موازانه‌های قدرت، به سازماندهی و تشکیلات مستقل و برنامه و تاکتیک و استراتژی و پیوند با متحدین طبیعی خود دست پیدا کنند.

پایان