«نبرد گفتمان‌ها» در تاریخ 150 سال گذشته حرکت تحول‌خواهانه جامعه بزرگ ایران – قسمت سوم

 

باری، در این رابطه است که باید بگوئیم که «سید جمال در چارچوب گفتمان خودش و استراتژی تمدن‌سازش و رویکرد وحدت دنیای اسلام و امت بزرگ مسلمانان و خلافت اسلامی در پروسه پیشا مشروطیت ایران هرگز به دنبال بازسازی یک کشور مذهبی و فقهی تحت هژمونی روحانیت حوزه‌های فقهی (مانند خمینی) از کشور ایران در دوران قاجار نبود» بلکه برعکس سید جمال در بستر مبارزه ضد استعماری و ضد امپریالیستی خودش در نیمه دوم قرن نوزدهم (همزمان با مبارزه مارکسیست‌ها تحت هژمونی مارکس و انگلس در مغرب زمین که در چارچوب انترناسیونال کارگری به دنبال نظام واحد سوسیالیستی و یا کمونیستی در جهان بودند)، به دنبال یک تمدن اسلامی بازسازی شده توسط اتحادیه یا ایجاد وحدت بین کشورهای تکه تکه شده مسلمانان بود.

و- جنبش و شعار دیگری که سید جمال در چارچوب گفتمان خودش با شعار «سلفیه» مطرح می‌کرد، جنبش و شعار «بازگشت به خویش» بود که او در میان مسلمانان از خلیج فارس تا شمال آفریقا و کناره چین مطرح می‌کرد. «بازگشت به خویش» یا شعار «سلفیه» سید جمال بازگشت به دورانی است که او در مقالات جمالیه آن دوران را اینچنین توصیف می‌کرد: «ما در آن زمان علمای جلیل، سلاطین مقتدر، عساکر جرار داشتیم، صاحب ثروت و مکنت بودیم، به اجانب محتاج نبودیم، لوازم زندگانی را خود فراهم می‌کردیم، به یک کلمه جامعه همه اسباب پاک را صحیح و تمام نعمت‌های خداوندی را در وجه اکمل داشتیم. لکن جملگی از دستمان به در رفت و در عوض فقر پریشانی، ذلت و نکبت، احتیاج و مسکنت، بندگی و عبودیت در ما پیدا شد» (سید جمال)، بنابراین شعار «بازگشت به خویش» یا شعار «سلفیه» سید جمال، احیای سنت‌های بومی و محلی و بدوی و جمع‌آوری و تظاهر به خرافات مذهبی و قومی و سنت‌های پوسیده انحرافی متحجر و عقب‌مانده ارتجاعی نبود. از نظر سید جمال و اقبال و شریعتی «بازگشت به خویش، یعنی احیای ارزش‌های فرهنگی و فکری‌سازنده و مترقی و آگاهی‌بخش خود ما.»

ز - اصلی‌ترین مشخصه گفتمان سید جمال در فرایند پیشا مشروطیت ایران اینکه او:

اولاً جامعه ایران را یک «جامعه مسلمان» می‌دانست.

ثانیاً بر این باور بود که «اسلام در جوهر خالص قرآنی خودش یک حماسه اجتماعی و متحرک است.»

ثالثاً او بر این باور بود که اگر «یک متفکر بتواند نهضت بیداری و آگاهی و رشد اجتماعی و فرهنگی توده‌های مردم ایران را بر این پایه استوار کند، موفقیتش حتمی و سریع است» و در همین رابطه بود که او در نیمه دوم قرن نوزدهم (توانست از روستای اسدآباد حرکت کند و بدون اینکه وابسته به هیچ طبقه‌ای و حزبی و گروه و یا دسته‌ای باشد، بلکه یک آواره که مثل توپ فوتبال از این مملکت به آن مملکت پرتابش می‌کردند آن هم در عصری که استعمار غرب در اوج سلطنت جهانی و شرق در حضیض خواب خرگوشی بودند و جامعه مسلمانان از خلیج فارس تا شمال آفریقا و تا کناره چین گرفتار رژیم‌های ارتجاعی و استبدادی و یا استعماری بودند)، همچون صور اسرافیل فریاد آگاهی و بیدار باش بر این خفتگان مسلمانان بدمد تا آنها کفن‌ها را بر خویش بدرند و از قبرستان سکوت و رکود بر آشوبند و همین امر بود که باعث گردید که فریاد این یک تن تنها تا اعماق دل‌ها و تا اقصای سرزمین راه بکشد. چراکه ملت‌های مسلمان ندای سید جمال را ندای دعوت یک آشنا احساس می‌کردند و احساس کردند که این صدا از اعماق روح فرهنگ و تاریخ پر از افتخار و حیات و حماسه خودشان بر می‌آید.

در نتیجه همین امر بود که باعث گردید تا از دل گفتمان سید جمال در فرایند پیشا مشروطیت در جامعه ایران، این آگاهی تبدیل به قیام ملی تنباکو بر علیه کمپانی رژی بشود، همان قیام ملی که خود بسترساز و جاده صاف کن انقلاب دوران‌ساز مشروطیت در سر آغاز قرن بیستم در ایران گردید؛ و نخستین انقلاب دموکراتیک در قاره آسیا را مادیت بخشید و از این جا است که باید داوری کنیم که «خود گفتمان مشروطیت یک گفتمان سنتزی و ترکیبی بوده است» که از آغاز نیمه دوم قرن بیستم به عنوان یک پروسه توسط نظریه‌پردازان مختلفی (که شرح آنها در پنج گفتمان فوق مطرح کردیم) در قالب گفتمان‌های مختلفی مطرح شده است، بنابراین بدین ترتیب است که در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توانیم گفتمان‌های پیشا مشروطیت به سه دسته تقسیم نمائیم:

اول - گفتمان‌های عدالت‌خواهانه.

دوم - گفتمان‌های قانون‌گرایانه یا حکومت قانونی.

سوم - گفتمان‌های طرد استبداد فردی و یا مشروط و مقید کردن قدرت استبداد فردی حاکم بوده است.

البته در بستر آسیب‌شناسی حرکت سید جمال، در همین جا لازم است که به این نکته اشاره کنیم که «رویکرد حرکت از بالای سید جمال (برعکس رویکرد حرکت از پائین معلمان کبیرمان محمد اقبال و شریعتی)، باعث گردید که سید جمال در چارچوب گفتمان خودش در تمام عمرش یا با علما مراوده داشته باشد و یا با سلاطین و حکام جوامع اسلامی» چرا که او می‌خواست آنها را به حرکت وا دارد. «تشخیص اشتباه او این بود که فکر می‌کرد اگر این دو طایفه بجنبند و حرکت کنند جامعه مسلمانان به حرکت در خواهند آمد». البته تجربه موفق اقبال و شریعتی نشان داد که تجربه سید جمال در این باب تجربه موفقی نبوده است، بخصوص که خود اعتلای جنبش مشروطیت در دو فرایند انقلاب اول مشروطیت و انقلاب دوم مشروطیت پس از استبداد صغیر محمدعلی شاه هم نشان داد که تنها «با حرکت از پائین آن هم در شکلی جنبش همگانی و فراگیران (نه خیزش‌های اتمیزه بی‌سر و بی‌برنامه)، امکان تحول ساختاری سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی در جامعه وجود دارد». لذا هر گونه حرکت از بالا در تحلیل نهائی همان آب در هاون کوبیدن می‌باشد؛ به بیان دیگر برعکس آنچه که سید جمال می‌گفت این علمای جلیل و سلاطین مقتدر و عساکر جرار نیستند که می‌توانند دوران‌ساز و تمدن‌ساز و تحول‌آفرین ساختاری در عرصه سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی بشوند بلکه برعکس تنها و تنها این جنبش‌های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین هستند که می‌توانند دوران‌ساز و تحول آفرین ساختاری در عرصه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی بشوند.

ح – موضوع دیگری که سید جمال مانند طالبوف (و در ادامه او بعداً اقبال و شریعتی) در گفتمان خود بر آن تاکید می‌ورزید این بود که معتقد به «تحریف شدن اسلام (توسط اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام صوفیانه در قرن‌های گذشته) بود». یادمان است که در این رابطه طالبوف می‌گفت: «پس چرا می‌گذاریم به قول میرزا جعفرخان مشیرالدوله، فرنگی‌ها شریعت ما را بدزدند، اسمش را قانون بگذارند و معمول دارند و مجرا نمایند، از برکت شریعت ما متمدن گردند و آنچه از ما دزدیده‌اند به ما بفروشند. ما مسلمانان نیز تنها به اسم بی‌مسما اکتفا نموده و در میان گل و لای گندیده غسل جمعه بکنیم. عوض اینکه از دزدان ثروت و دیانت مسروقه خود را استرداد نمائیم، از ماهوت آنها عبا بدوزیم، از تنزیت آن‌ها عمامه بپیچیم و از سوزن گرفته تا کبریت و کفن اموات محتاج فرنگی‌ها بشویم، اقلاً ذل احتیاج را هم نفهیم» (طالبوف – کتاب احمد - ص 113).

باری در همین رابطه تحریف اسلام توسط اسلام فقاهتی و اسلام روایتی دگماتیست حوزه‌های فقهی است که سید جمال اسلام دگماتیست آن‌ها را مورد نقد و تخطئه قرار می‌داد و در مسائلی مثل قضا و قدر معتقد بود که همین قضا که مسلمین امروز از سرچشمه آن آب زهرآلود می‌نوشند و موجب مسمومیت عمومی‌شان شده است و همه چیز را به خدا و به نیروهای ماورایی نسبت می‌دهند و خود فلک‌زده و بی‌حال و ذلیل نشسته‌اند و دست به کاری نمی‌زنند، این همان چیزی است که یک روزی جنبانده اصلی مسلمین و تکیه‌گاه اصلی‌شان بوده است و این مفاهیم متعلق به مقام حرکت بوده است نه مقام سکون یعنی مسلمانان در حرکت بود که متوکل بر خدا و قضا بر خدا می‌شدند نه اینکه مانند امروز در حالت سکون بنشینند و توکل و تقدیر را بهانه کنند، بنابراین در این رابطه است که می‌توانیم داوری کنیم که سیدجمال در گفتمان خود بر این باور بود که «یکی از علل انحطاط مسلمین تحریف و مسخ و بد فهمی اسلام توسط روحانیت حوزه‌های فقهی بوده است.»

ط – تأثیرگذاری گفتمان سید جمال در تکوین پروسه نظری و عملی مشروطیت تنها به جنبش نافرمانی مدنی تنباکو (که با آگاهی‌بخشی ترویجی و تبلیغی و تهییجی او از کانال فتوای میرزا حسن شیرازی صورت گرفت)، خلاصه نمی‌شود چرا که به «موازات جنبش تنباکو و آگاهی‌بخشی به میرزا حسن شیرازی، سید جمال با سید محمد طباطبائی هم در تماس تنگاتنگ بوده و با آموزش تبلیغی و ترویجی و تهییجی خودش او را آماده حضور در جنبش مشروطیت می‌کرده» عنایت داشته باشیم که سید محمد طباطبائی در کنار سید عبدالله بهبهانی یکی از دو قطب‌های هژمونی روحانیت مشروطه‌خواه در برابر جناح ارتجاعی و استبدادطلب شیخ فضل الله نوری در مشروطیت اول بودند.

ی – از دیگر خودویژگی‌های گفتمان سید جمال اینکه اگرچه «او مانند ابن خلدون معتقد به تز نجات مسلمین قبل از اسلام بود و لازمه نجات اسلام را در نجات مسلمین تعریف می‌کرد» (برعکس عبده و اقبال و شریعتی که «نجات مسلمین را در گرو نجات اسلام مطرح می‌کردند و به تز نجات اسلام قبل از مسلمین اعتقاد داشتند»)، سید جمال در کادر «نجات اسلام از تحریف‌ها و خرافات با رویکرد انطباقی تلاش بلیغی می‌کرد تا با وفق دادن اندیشه‌های دینی با علوم طبیعی (مانند مهندس مهدی بازرگان در رویکرد اسلامی انطباقی‌اش در فرایند پسا شهریور 20 تا ابتدای دهه 70 به مدت بیش از نیم قرن)، به این امر مهم بپردازد» هر چند که در تحلیل نهائی او با رویکرد انطباقی امکان نجات اسلام از تحریفات اسلام روایتی و اسلام فقاهتی و اسلام فلسفی ارسطوئی و اسلام دگماتیست صوفیانه اشعری‌گری پیدا نکرد، ولی او با همین «رویکرد انطباقی خودش تلاش می‌کرد تا مسلمانان را در راستای دستیابی به قدرت و تمدن و تجدد با تاسی از قوت‌یابی مغرب زمین یاری نماید.»

از اینجا است که سید جمال در آثار خودش در قوه بخار و در قوه کهربا و امثال این‌ها قوت مغرب زمین را تعریف می‌نماید و مسلمین را به این سو می‌راند و قدرت مغرب زمین را در اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی آنها نمی‌داند بلکه تکنولوژی و علوم طبیعی اروپائیان می‌داند و به بیان دیگر در این باب بوده که سید جمال در «گفتمان خودش به دنبال پیوند دادن اندیشه دینی با علوم طبیعی بوده است.»

ادامه دارد