کودتای نظامی مصر آژیر پایان دوران جنبش بهار عربی و اسلام حکومتی اخوان
1 - سالروز پیروزی بهار عربی در مصر: درست یک سال بعد از پیروزی بهار عربی در مصر، در زمانی که دولت مرسی و حزب الحریه و عدالت شاخه سیاسی اخوان المسلمین تصمیم به فراخوانی از مردم جهت برپائی جشن سالروز پیروزی خود را داشتند، جریانهای آلترناتیو که شامل ناصریون ملی گرا به رهبری حمد بن صباحی و لیبرالهای سکولار به رهبری البرداعی و لائیکهای وابسته به ارتش به رهبری نجیب ساویرس جهت مقابله و سرنگونی دولت اسلامگرای حکومتی اخوان مسلمین در مصر دست فراخوانی متقابل زدند که حاصل این فراخوانی متقابل قشون کشی خیابانی تقریبا در تمامی شهرهای بزرگ مصر به ویژه در قاهره در دو میدان تحریر و رابعه العدویه گردید
که میدان تحریر از آن مخالفان مرسی و اخوان المسلمین بود و میدان رابعه العدویه در شرق قاهره از آن طرفداران اخوان السلمین و دولت مرسی گردید. این قشون کشی خیابانی از آنجائیکه بر پایه مهندسی از پیش تعیین شده دو جریان مدیریت میشد در ظرف چند روز با دخالت ارتش مصر که از طرف جریان ضد اخوان و دولت مرسی حمایت میشد با اعلام ضرب الاجل 48 ساعته ارتش به محمد مرسی، - پس از پایان 48 ساعت که همه برنامه ریزی شده بود - ارتش مصر به رهبری عبدالفتاح السیسی وزیر دفاع و فرمانده کل نیروهای مسلح دولت مرسی با برکناری محمد مرسی از سمت ریاست جمهوری و بازداشت وی و 8 نفر از سران اخوان المسلمین و جایگزینی عدلی منصور رئیس دادگاه عالی قانون اساسی مصر به عنوان رئیس جمهور موقت مصر، کارنامه یک ساله حاکمیت سیاسی اخوان المسلمین در مصر را در هم پیچید و بدین ترتیب بود که بهار عربی جنبش دموکراسی طلبانه خلق عرب وارد فاز نوینی از حرکت خود شد که به علت جایگاه ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیک مصر در جهان عرب، این کودتای نظامی تنها محدود به انتقال قدرت در کشور مصر نشد بلکه تمامی موازنههای سیاسی منطقه خاورمیانه و شمال و غرب افریقا را به هم ریخت و صفآرائی جدیدی در عرصه سیاسی منطقه بوجود آورد که تبیین سیاسی آن در این شرایط برای ما ضرورت تئوریک در راه شناخت دیپلماسی جهانی و منطقهائی و کشوری دارد.
2 - صفآرائی جدید همراه با آرایش تضادهای جهانی و منطقهائی و کشوری از بعد از کودتای مصر: آنچنانکه فوقا هم به اشاره رفت در باب فونکسیون کودتای نظامیان در مصر تاثیر و عملکردی که این کودتا در بیرون از مصر در سطح منطقه داشت بیش از تاثیر انتقال قدرت در داخل مصر بود، چراکه این کودتا باعث گردید که صف بندی جدیدی در سطح منطقه بوجود بیاید که در اینجا و در این رابطه به تبیین و مقایسه فونکسیون کودتای نظامی مصر در داخل و خارج میپردازیم، چراکه این کودتا در داخل باعث گردید تا:
الف - ارتش مصر که - مانند سپاه پاسداران حکومت مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران - از سال 1952 زمان سقوط ملک فاروق به دست سرهنگ جمال عبدالناصر تا ژوئن سال 2012 که اخوان المسلمین توانستند با انتخابات آزاد با اکثریت ناچیزی ( 51% ) بر آلترناتیو ارتش (ژنرال شفیق بازنشسته ارتش پیروز شوند)، یعنی مدت بیش از 62 سال بر مصر حکومت کند. در طول این حکومت 62 ساله ارتش بر مصر، ارتش مصر مانند سپاه پاسداران از صورت یک ارگان نظامی و سیاسی خارج شده و مانند سپاه پاسداران رژیم مطلقه فقاهتی ایران به صورت یک نهاد اقتصادی بزرگ در آمد که در شرایط فعلی بیش از 45% اقتصاد مصر را در عرصههای تولیدی و وارداتی و قاچاق و تجارت و خدمات هدایت میکند و آنچنان مانند سپاه پاسداران رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران این رشد سرطانی ارتش مصر در نهادها اقتصادی و اداری و سیاسی ریشه دوانده که امروز بدون یک انقلاب همه جانبه در مصر و ایران و پاکستان امکان ریشه کنی این سه هیولا و اختاپوس اقتصادی و سیاسی و اداری و امنیتی و نظامی وجود ندارد، طبیعی است که تا زمانی که تکلیف جریان انقلاب و اصلاحات در این سه کشور با این سه اختاپوس قدرت سه گانه مشخص نشود امکان تحقق کوچکترین حرکت دموکراسی خواهانه در این سه کشور وجود نخواهد داشت و هر چه انتخابات در این سه کشور ایران و پاکستان و مصر انجام گیرد، هر چند این انتخابات آزاد هم باشند باز در این سه کشور هرگز افعی بچه کبوتر نخواهد زائید (البته این موضوع در باب کشور ترکیه هم صادق بود ولی در کشور ترکیه از یک طرف به علت رشد ساختی اقتصاد خود در طول دو دهه گذشته و از طرف دیگر به علت پیوند تاریخی و جغرافیائی که با اروپا دارد رفته رفته این نقش و جایگاه ارتش در حال ضعیف شدن میباشد).
به هر حال یکی از مهمترین فاکتورهای تعیین کنندهائی که اخوان المسلمین و حزب آزادی و عدالت مصر و دولت محمد مرسی در طول یکسال گذشته خود متوجه آن نشد و همین امر وبای جان این دولت گشت، توجه به جایگاه اقتصادی و سیاسی و اداری ارتش مصر بود. آنچنانکه در طول یکسال گذشته به جز تغییر چند مهره دولت ساقط شده مصر هیچگونه تحول ساختاری در ارتش مصر بوجود نیاورد، -البته تحول ساختاری در ارتش و سپاه پاسداران ایران و پاکستان و مصر قطع کردن رابطه این سه تشکیلات اختاپوسی و هیولای قدرت با اقتصاد این سه کشور که جز با انقلاب طبقاتی در این سه کشور امکان پذیر نمیباشد-، انجام پذیر است. آنچنانکه در جریان انتخابات دولت یازدهم ایران مشاهده کردیم هاشمی رفسنجانی که خود از متولیان و معماران سپاه پاسداران حکومت مطلقه فقاهتی است و خود او بود که در طول دوران 8 ساله دولت پنجم و ششم بستر پیوند سپاه از جبهه برگشته با نهادهای اقتصادی و سیاسی و اداری فراهم کرد، از زمانی که متوجه شد این بازوی آهنین اقتصادی و سیاسی و تبلیغاتی اداری، بستر حزب پادگانی خامنهائی بر علیه او در جریان دولت نهم و دهم شده است در جریان کاندیداتوری انتخابات دولت یازدهم نخستین شعاری که قبل از ورود به ساختمان وزارت کشور جهت ثبت نام به صورت پلاتفرم آینده حرکت خود مطرح کرد، جدائی سپاه از قدرت سه گانه اقتصادی و سیاسی و فرهنگی بود که همین شعار وبای جان او شد و باعث گردید تا توسط سربازان گمنام امام زمان از صحنه گزینش استصوابی شورای نگهبان حذف شود. البته خیلی شانس آورد که خود او در این رابطه توسط جناح سعید امامی سربازان گمنام امام زمان که ساخته خود او و تشکیلات اختاپوسی فلاحی سر انگشت اجرائی او در این رابطه بود، حذف فیزیکی نشد. بنابراین اولین دستاورد داخلی کودتای اخیر مصر توجه به جایگاه ارتش در ساختار اقتصادی و سیاسی و اداری مصر میباشد که هر گونه جنبش دموکراسی خواهانه در سه کشور ایران و پاکستان و مصر و حتی ترکیه نمیتواند بی تفاوت از کنار آن عبور کند و تا زمانی که مردم این سه کشور تکلیف خود را با این نهاد سرطانی مشخص نکنند جنبش آنها مانند جنبش بهار عربی تف سر بالائی خواهد بود که نتیجه آن بازگشت دوباره بر پیشانی آنها خواهد بود.
ب - عدم توانائی اخوان المسلمین و حزب آزادی و عدالت مصر و دولت محمد مرسی و اسلام حکومتی سلفیه در مدیریت سیاسی و حکومتی. توضیح آنکه گروه اخوان المسلمین که از سال 1928 یعنی 85 سال پیش توسط فردی به نام حسن البنا در استان اسماعیلیه مصر با ایده تاسیس حکومت اسلامی بنا گذاشته شد، از همان آغاز استراتژی حرکت خود را بر این مبانی استوار کرد:
1 - انجام اصلاحات ریشهائی و بنیادی در اندیشه مسلمانان جهان بر اساس اصل دین اسلام.
2 - شعار اخوان المسلمین از همان آغاز عبارت بود از : «الاسلام هو الحل - راه حل تمامی مسائل در خود اسلام وجود دارد - اسلام حداکثری».
3 - استراتژی که این گروه از همان آغاز توسط حسن البنا تدوین و اعلام کرد عبارت بود از «الله غایتنا - والرسول قدوتنا - والقرآن دستورنا - و الجهاد سبیلنا - و الموت فی سبیل الله اسمی امانینا - خداوند هدف ما است - پیامبر اسلام الگوی ما است - قرآن قانون اساسی ما است - جهاد راه ما است - و مرگ در راه خدا والاترین آرزوی ما است).
4 - حسن البنا از همان آغاز گروه خود را سلفیه مینامید چراکه معتقد بود که تنها با بازگشت به اسلام اولیه این آرزوها محقق میگردد.
5 - حسن البنا از همان آغاز گروه خود را علاوه بر مضمون فرهنگی به حرکت سیاسی سوق داد.
6 - گروه حماس نخستین شاخه سیاسی –نظامی اخوان المسلمین بود که برای آزادی فلسطین تلاش میکرد.
7 - از سال 1952 با به قدرت رسیدن جمال عبدالناصر ملیگرا، از آنجائیکه ناصر معتقد به اندیشه سکولار در عرصه سیاست و دولت یعنی جدائی دین از سیاست بود که در ادامه او این رویه توسط سادات و مبارک که معتقد به لیبرال سرمایهداری بودند دنبال میشد، نبرد اخوان المسلمین با این حکومتها از سر گرفته شد در نتیجه بیش از 80 سال این جریان هدف ضربه دولتهای مصری قرار گرفت و بسیاری از رهبران آنها نظیر سید قطب یا به دار اعدام سپرده شدند و یا به حبسهای طولانی مدت محکوم گردیدند.
8 - اندیشه و تشکیلات اخوان المسلمین به علت دیدگاه جهان نگرانهاش از جغرافیای مصر در کانتکس تشکیلات افقی بیرون رفت و تقریبا در تمامی کشورهای اسلامی توانست قوام پیدا کند، لذا از آنجائیکه در تشکیلات افقی برعکس تشکیلات عمودی نیاز به پیوند هژمونیک با مرکزیت نیست این تشکیلات به سرعت توانست رشد پیدا بکند، لذا در ترکیه توسط اربکان و بعدا رجب طیب اردوغان و تشکیلات حزب عدالت و توسعه، در تونس توسط راشد الغنوشی، در قطر توسط یوسف قرضاوی، در فلسطین توسط خالد مشعل، در القاعده توسط ایمن الظواهری البته هر کدام بر پایه قرائت خاص خود رشد و گسترش پیدا کرد.
9 - اگر چه شعار سلفیه اخوان المسلمین از سال 1316 قمری توسط سید جمال الدین اسدآبادی مطرح گردید و در سال 1323 قمری توسط محمد عبده به شمال افریقا و مصر رسید، ولی این اندیشه سید جمال و محمد عبده در دستگاه اندیشه حسن البنا نهادینه شد و به علت این نهادینه شدن بود که از اندیشه سلفیه سید جمال و عبده در دستگاه حسن البنا، دین حکومتی و دین دولتی زائیده شد.
10 - اسلام ولایتی خمینی یا به عبارت دیگر تز حکومت ولایت فقیه خمینی اگر چه به لحاظ دیسکورسی نَصَب تاریخی آن به ملا احمد نراقی میرسد، اما به لحاظ مضمون سیاسی، هم خمینی و هم نائینی، هم محمدباقر صدر، هم خراسانی، حتی شیرازی اول همه تحت تاثیر اندیشه و پلاتفرم سلفیه از سیدجمال و عبده تا اخوان المسلمین بودند. به عبارت دیگر آبشخور اولیه اسلام حکومتی چه در شیعه، چه در تسنن، چه در القاعده، چه در وهابیگری عربستان، چه در ترکیه اربکان، چه در تونس راشد الغنوشی، چه در اسلام ولایتی خمینی، چه در اسلام تکفیری وهابیگری همه بر میگردد به اندیشه سلفیه اخوان المسلمین و به همین دلیل کودتای مصر از نظر ما مهمترین فونکسون تاریخی که دارد، شکست تز اسلام دولتی و اسلام حکومتی است. یعنی کودتای فوق قبل از اینکه باعث سرنگونی محمد مرسی و حزب الحریه و عدالت مصر و گروه اخوان المسلمین بشود، میتوان پایان تاریخ تز اسلام دولتی و اسلام حکومتی که با انقلاب 57 ایران و حاکمیت اسلام ولایتی خمینی بازارش در منطقه گرم شده بود، اعلام کرد، علیهذا در این رابطه است که هر چه بیشتر به این کودتا بپردازیم و تحلیل و تبیین کنیم، جا دارد.
11 - تا زمانی که نتوانیم توسط تبیین تئوریک علل شکست اسلام حکومتی در مصر را مشخص کنیم، امکان مقابله با تز اسلام حکومتی و ولایتی خمینی در ایران برای ما وجود ندارد.
12 - بحران امروز ترکیه هر چند از موضوع پارک تقسیم آغاز شد ولی ریشه اصلی آن در اندیشه اسلام حکومتی رجب طیب اردوغان نهفته که از اربکان به ارث برده که آبشخور آن اندیشه اسلام حکومتی، اسلام سلفیه اخوان المسلمین و حسن البنا میباشد.
13 - به دلیل اندیشه اسلام حکومتی محمد مرسی و اخوان المسلمین بود که در طول یکسال گذشته دولت مرسی در مصر:
الف - نتوانست با ارتش ضد خلقی مصر برخورد ساختاری بکند،
ب - گرچه محمد مرسی وعده داده بود که در مدت صد روز مشکلات اقتصادی جامعه را حل میکند، در طول یکسال گذشته ارزش پول ملی مصر مانند ایران 25% کاهش یافت، از نظر سوخت کشور دچار بحران شد و جامعه فقیر مصر به لحاظ ضریب جینی فقیرتر گردید،
ج - مرسی و اخوان المسلمین با انحصارطلبی و حس تمامیت خواهی که دارند، تمامی مجاری حکومت را در دست گرفت و به هر کس که از حزب وابسته به این جمعیت نبود اجازه حضور در مناصب حکومتی نمیداد،
د - سازماندهی و تشکیلات طبقه کارگر و زحمتکشان برای حاکمیت بی ارزش بود، آنچنانکه این طبقه امروز به عنوان نیروی مخالف دولت و مرسی حتی به دفاع از کودتا جشن میگیرد،
ه - پیوند با جریان افراطیون سلفی همه در این رابطه قابل تبیین میباشد.
به این ترتیب بود که شعار میلیونها نفر مردم مصر از زحمتکشان تا طبقه مرفه و متوسط شهری که میگفتند: «ارحل یا مرسی –ارحل یا فاشل - ای مرسی شکست خورده قدرت را ترک کن» زمینه را برای کودتاگران نظامی فراهم کرد.
3 - صفآرائی جدید منطقهائی در واکنش به کودتای نظامیان مصر: به موازات شکلگیری پروسه کودتا در مصر صف بندی جدیدی در منطقه خاورمیانه و افریقا شکل گرفت که معلول تحت تاثیر قرار گرفتن تضادهای منطقه از این کودتا بود که این واکنشها عبارت بودند از:
الف - دولت ملک عبدالله در عربستان و اسلام وهابیگری عربستان نخستین دولتی بود که از کودتاگران حمایت کرد و سرنگونی و سقوط اسلام اخوان را به نفع خود تحلیل کرد، چراکه دولت ارتجاعی عربستان که پیوسته داعیه هژمونی جهان اسلام دارد به خوبی در طول یکسال گذشته دریافته بود که با اعتلای اسلام حکومتی اخوان در مصر، ترکیه و تونس امکان استمرار هژمونی او دیگر بر جهان اسلام وجود ندارد، لذا در این رابطه بود که سقوط دولت اخوان در مصر را در راستای استمرار هژمونی خود بر جهان اسلام تبیین کرد.
ب - تعیین ضرب الاجل 48 ساعته امیر قطر به خالد مشعل دبیر سیاسی جنبش حماس و یوسف قرضاوی برای ترک قطر و حمایت دولت جدید قطر از کودتاگران با توجه به اینکه حکومت قطر به علت تضاد هژمونیکی که با حکومت مرتجع عربستان دارد پیوسته به عنوان اسلام آلترناتیو وهابیگری بر اسلام اخوان تحت عنوان اسلام سلفی تکیه میکرد، اما سرنگونی دولت مرسی به معنای شکست اسلام اخوان و سلفی تلقی کرد لذا در این رابطه بود که کوشید که با پیوند با دولت کودتا در راستای سیاست ماکیاولی خویش و جایگزینی فرزندش به جای خود از اردوگاه تضارب اسلامهای دولتی خارج بشود.
ج - مخالفت دولت رجب طیب اردوغان در ترکیه و حکومت تونس با دولت کودتا در مصر و حمایت از دولت قبلی مرسی که با توجه به تنشهای داخلی این دو کشور - از آنجائیکه آنچنانکه قبلا هم مطرح کردیم دو رژیم ترکیه و تونس در راستای اسلام حکومتی اخوان بودند - لذا سرنگونی حکومت مرسی را به معنای بن بست پلاتفرم اعتقادی خود تلقی کردند، لذا در این رابطه کوشیدند تا جهت احیای دوباره حاکمیت اخوان در مصر گام بردارند.
د - برخورد کج دار و مریض و فرصت طلبانه رژیم مطلقه فقاهتی با موضوع کودتا که معلول این حقیقت است که رژیم مطلقه فقاهتی از یک طرف به درستی درک میکرد که از یک طرف سرنگونی حکومت مرسی به معنای پایان حاکمیت اسلام حکومتی میباشد که مرحله بعدی نوبت او میباشد، از طرف دیگر از آنجائیکه دولت مرسی در راستای حاکمیت اسلام اخوان در سوریه سعی میکرد تا در جهت هر چه سریعتر سرنگونی خانواده اسد گام بردارد، موضوع سرنگونی مرسی را در راستای تثبیت هژمونی خود در سوریه و لبنان ارزیابی میکرد، به همین دلیل در برخورد با جریان کودتا به همان اندازه که جریان کودتا را نفی میکنند، قبل از آن حکومت مرسی را نفی میکنند.
ه - برخورد بشار اسد با جریان کودتا در پیامش که گفت «آنچه در مصر روی میدهد حاکی از شکست اسلام حکومتی در جهان و سرنوشت محتوم تمام کسانی است که از دین برای اهداف سیاسی و جناحی بهره برداری میکنند» قابل تامل میباشد، چراکه اسد به درستی میداند که اندیشه جریان غالب مخالفین او در سوریه اسلام اخوان میباشد که سرنگونی اسلام اخوان همراه با حاکمیت دوباره لیبرال سرمایهداری توسط کودتاگران در مصر جهت تاخت و تاز او بسترسازی میشود، لذا در این رابطه است که اسد در سوریه در این فرصت به دست آماده بعد از کودتا که ترکیه هم به علت تنشهای سیاسی داخلی مشغول درون شده است، با پشتیبانی حزب الله لبنان و حمایت نظامی و سیاسی رژیم مطلقه فقاهتی ایران و عراق میکوشد به تشدید حرکت میدانی خود جهت ضربه وارد کردن بر مخالفین بپردازد تا بتواند در کنفرانس ژنو 2 برای خود جایگاهی مناسب کسب نماید.
و - تبریک عبدالله ثانی پادشاه اردن همراه با تبریک ملک عبدالله عربستان، تمیم بن حمد آل ثانی امیر جدید قطر، حمد بن عیسی آل خلیفه پادشاه بحرین، شیخ عبدالله بن زاید آل نهیان امارت پس از سرنگونی محمد مرسی به عدلی منصور و تجلیل از جریان کودتا همگی دلالت بر صفآرائی جدید در منطقه میکند که حکومت اخوان مصر را به عنوان آلترناتیو بلامنازع منطقه تحلیل میکنند که ترکش حاکمیت اخوان در مصر زمینه به لرزه افتادن حاکمیت خود تلقی میکنند، لذا در این رابطه میکوشند تا با حمایت همه جانبه از رژیم کودتا حاکمیت اسلام اخوان را پایان یافته تحلیل کنند تا شرایط برای سرکوب جنبش اسلام اخوان در کشور خود مهیا کنند.
ماحصل آنچه که مطرح کردیم اینکه:
الف – جریان کودتا در مصر یک موضوع مهندسی شده بود که مدیریت آن در دست ارتش مصر قرار دارد که در این رابطه ارتش مصر برای تثبیت هژمونی خود میکوشد با یدک کشیدن سه جریان ملی گرایان ناصری، سکولارهای البرادعی و لیبرالهای لائیک بستر را جهت حاکمیت دوباره خود فراهم کنند.
ب - دولت مرسی در طول یکسال گذشته حاکمیت خود به علت اینکه میکوشید در راستای حاکمیت سیاسی اسلام حکومتی اخوان گام بردارد، این امر باعث گردید تا گرفتار سکتاریسم سیاسی و اجتماعی و طبقاتی بشود که حاصل آن فرار جریانهای طرفدار سابق خود به طرف اردوگاه مخالفین بود بطوریکه در این رابطه طول اردوگاه حامی کودتا از رئیس دانشگاه الازهر مصر تا البرادعی و ابوموسی گسترش پیدا کرد.
ج - پیروزی جریان کودتا و سرنگونی حکومت محمد مرسی در مصر به معنای پایان دوران حکومت اسلام اخوان میباشد که از پاکستان نواز شریف تا ترکیه رجب طیب اردوغان و تونس راشد الغنوشی ادامه دارد و اکنون میکوشند تا با سرنگونی خانواده اسد در سوریه شرایط برای حاکمیت اسلام اخوان در سوریه و لبنان و عراق نیز فراهم کنند.
د - سرنگونی محمد مرسی علاوه بر اینکه در داخل مصر باعث شکلگیری صفآرائی جدیدی شد، در سطح منطقه نیز صفآرائی جدیدی بوجود آورد.
ه - اسلام اخوان نخستین اسلامی بود که در آغاز قرن بیستم کوشید تا به صورت اسلام حکومتی در جهت کسب قدرت حرکت نماید.
ز - گروه اخوان که در آغاز به صورت یک جریان فرهنگی پروسس حرکت خود را آغاز کرد در طول بیش از 80 سال حیات خود کوشیده است که توسط نهادهای فرهنگی و اقتصادی از صورت یک نهاد فرهنگی به صورت یک نهاد اجتماعی درآید که در این امر هم موفق شده است، چراکه در طول انتخابات سال گذشته مصر با اینکه اخوان جز آخرین جریانهائی بود که به مبارزه با مبارک روی آورد، به علت دارا بودند همین پایگاه اجتماعی توانست گوی سبقت را از رقیبان خود ببرد و در انتخابات سال گذشته با برتری اندکی اکثریت آراء را به نفع خود بکند.
ح - دولت محمد مرسی در طول یکسال حاکمیت خود بر مصر به علت اندیشه سکتاریستی سیاسی که داشت نتوانست نه به وعدههای اقتصادی و سیاسی و نه به وعدههای اجتماعی و فرهنگی خود جامه عمل بپوشاند، در نتیجه این امر باعث گردید تا صف مخالفین در طول یک سال گذشته بر علیه حکومت او روز به روز گسترش پیدا کند که همین امر جهت کودتای نظامی ارتش بسترسازی کرد.
والسلام