تفسیر سوره انشراح
سوره انشراح تبیین پروسس بودن تکوین شخصیت محمد و وحی و تدوین قرآن و اسلام - قسمت اول
مولوی در دفتر اول در داستان یوسف، پراکسیس درونی که باعث شخصیت سازی انسان میشود به این شکل تقریر میکند:
عار نبود شیر را از سلسله / نیست ما را از قضای حق گله
شیر را بر گردن ار زنجیر بود / بر همه زنجیر سازان میر بود
گفت چون بودی ز زندان و ز چاه / گفت همچون در محاق و کاست ماه
در محاق ار ماه نو گردد دو تا / نی در آخر بدر گردد بر سما
گر چه دردانه به هاون کوفتند / نور چشم و دل شد و بیند بلند
گندمی را زیر خاک انداختند / پس ز خاکش خوشهها بر ساختند
بار دیگر کوفتندش ز آسیا / قیمتش افزود و نان شد جان فزا
باز نان را زیر دندان کوفتند / گشت عقل و جان و فهم هوشمند
باز آن جان چون که محو عشق گشت / یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ آمد بعد کشت
اصل فوق آنچنانکه در رابطه با شخصیت محمد، صادق میباشد در رابطه با پروسه شکل گیری و تکامل قرآن نیز صادق میباشد به این ترتیب که آنچنانکه قبلا هم مطرح کردیم، قرآن محمد بر عکس کتاب موسی و عیسی به صورت دفعی و بیرونی بر محمد نازل نشده است بلکه بالعکس، در بستر یک پراتیک سخت 23 ساله به صورت تدریجی بر محمد نازل شده و تکوین پیدا کرده است. یعنی به موازات پیچیده شدن پراتیک محمد، قرآن شکل گرفته است؛ و لذا منهای پیام کلی قرآن که توحید در عرصه هستیشناسی، انسانشناسی، جامعهشناسی، تاریخشناسی، ارزششناسی و وظیفهشناسی میباشد، مابقی قرآن محصول پراتیک نظری و عملی محمد میباشد. پراتیک نظری محمد دلالت بر پاسخ سوالهائی میکند که جاهلیت عرب از محمد میکردند، هرچند این سوالها سوالهای کیفی مهمی هم نبوده است ولی عینا در قرآن انتقال پیدا کرده است. مثل:
«یسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ... – سوره بقره – آیه 189» یا
«یسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ... – سوره بقره – آیه 217» یا
«یسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ... – سوره بقره – آیه 219» یا
«وَیسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ... – سوره اسراء – آیه 85» یا
«وَیسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ... – سوره طه – آیه 105» یا
«وَیسْأَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَینِ... – سوره کهف – آیه 83» و... که همه این سوالها نشان از پراتیک نظری میکند که محمد با سوالهای مخاطبین عادی خود با آن روبرو بوده است. حال اگر مخاطب پیامبر مردمی دیگر با سوالهای پر بارتر بودند، طبیعی بود که پاسخ محمد و قرآن هم بالا میرفت. در همین رابطه اصل فوق در رابطه با پراتیک عملی محمد هم حاکم است، چرا که قرآن با تاریخ 23 ساله محمد تکوین پیدا کرده است، مثلا داستان زید و همسر او که با محمد ازدواج کرد، یا داستان عایشه و عقب افتادن او از سپاه و شایعات جنسی که در باب او مطرح شده و غیره که میبینیم همه اینها در قرآن ذکر شده است، در صورتی که اینها برای شرایط تاریخی ما مسائل مهم و قابل طرح در قرآن نمیباشد. البته طرح این مسائل در قرآن اگرچه خودشان فی نفسه مهم نباشند، ولی یک حقیقت مهم را برای ما روشن میسازند و آن اینکه قرآن به موازات تاریخ پراتیک شخصی - اجتماعی محمد شکل پیدا کرده است و این بزرگترین هنر پیامبر بوده است که همزمان در بستر 23 ساله تکوین قرآن دو نقش موازی در بستر پروسه تکوین قرآن پیاده میکرده است، یک نقش، نقش تاریخی قرآن که همان تاریخ محمد بوده است، دوم نقش فراتاریخی قرآن میباشد که تبیین توحید انسانی - تاریخی - اجتماعی – وجود - ارزششناسی و وظیفهشناسی برای آینده بشریت میباشد. توضیح اینکه قرآن آنچنانکه کتابی است که پا به پای تاریخ زندگی محمد در 23 سال شکل میگیرد رسالت تاریخی برای آینده بشریت دارد که باید در عرصه این تاریخ 23 ساله خویش آن رسالت را تبیین نماید و اینجا است که قرآن در عرصه قالب در مرحله زمان قرار دارد، ولی در عرصه محتوا که تبیین کننده توحید انسانی، اجتماعی، وجود، تاریخی و... میباشد، در مرحله فراتاریخی قرار میگیرد. بنابراین طرح مسائل خانوادگی محمد در قرآن، جریان زید در سوره احزاب گرفته تا موضوع عایشه در سوره نور و حتی جریان ابولهب که در سوره ابی لهب با بیان «تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ» مطرح میشود، نشان دهنده این حقیقت است که قرآن پا به پای پراتیک اجتماعی - تاریخی محمد شکل پیدا کرده است و طبیعی است که اگر محمد بیشتر عمر میکرد و پراتیک اجتماعی - تاریخی محمد ادامه پیدا میکرد وحی محمد و در نتیجه قرآن ادامه پیدا میکرد. پس رمز اینکه قرآن در حد فعلی بر بشر قطع شده و ادامه پیدا نکرده است به خاطر تعطیلی پراتیک سیاسی اجتماعی - تاریخی محمد بوده است.
انواع پراتیک محمد
الف: پراتیک اجتماعی یا پراتیک برونی محمد
ب: پراتیک فردی یا پراتیک درونی محمد
محمد به طور کلی در رابطه با پروسه شکل گیری شخصیت خودش و پروسه شکل گیری قرآن دارای دو نوع پراتیک بوده، یکی پراتیک درونی که فونکسیون آن عامل رشد و تکامل شخصیت محمد میباشد و کل قرآن مولود این پراتیک محمد بوده است. دوم پراتیک اجتماعی یا برونی محمد میباشد که فونکسیون آن عامل شکل گیری مدینه محمد میباشد که در رابطه با این دو نوع پراتیک ما در تفسیر سوره مزمل و مدثر به تفصیل صحبت کردیم که آیات اول سوره مدثر در تبیین پراتیک اجتماعی بود و آیات اول سوره مزمل نیز در رابطه با پراتیک درونی محمد. حال با بیان مسائل فوق میپردازیم به تفسیر سوره انشراح:
آنچنانکه فوقا مطرح کردیم 9 آیه سوره انشراح از جمله آیات اولی میباشد که در مراحل اولیه بعثت و شروع نهضت محمد بر محمد نازل شده است و به همین خاطر بعضی از مفسرین و محدثین معتقدند که آیات سوره انشراح همراه و در ادامه آیات سوره الضحی بر محمد نازل شده است و دلیل اینکه بعضی از مفسرین حتی دو سوره الضحی و انشراح را در اصل یکدسوره میدانند به این خاطر بوده است که موضوع و مخاطب هر دو سوره که شخص محمد میباشد مشترک است. با این توضیح به تفسیر آیات سوره انشراح میپردازیم.
«أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ - آیا شرح صدر به تو عطا نکردیم»
قرآن در اینجا در ادامه سه نعمتی که در سوره الضحی برای محمد مطرح کرد که آنها را پروردگارت به تو عطا کرده است سه نعمت دیگر راهم شمارش میکند و آنها را هم بخشش پروردگار محمد به محمد میداند. سه نعمتی که در سوره الضحی مطرح شده عبارتند از:
الف - آیا تو ای محمد یتیمی نبودی که ما تو را جای دادیم؟
ب - آیا تو ای محمد گمراهی نبودی که ما تو را هدایت کردیم؟
ج - آیا تو ای محمد فقیری نبودی که ما تو را غنی گردانیدیم؟
اما سه نعمتی که در این سوره مطرح شده عبارت میباشد از:
الف - آیا ای محمد ما به تو شرح صدر ندادیم؟
ب - آیا ای محمد ما نبودیم که سنگینی بار مسئولیتی که پشت تو را شکسته بود فرو نهادیم و سبک کردیم؟
ج - آیا ای محمد ما نبودیم که نام تو را بلند آواز کردیم؟
نخستین سوالی که در رابطه با این 6 نعمت شمارش شده در دو سوره بر محمد به ذهن میرسد اینکه چه تفاوتی میان این دو دسته نعمتها وجود دارد که خداوند همه آنها را یک جا بر محمد شمارش نکرده است و آنها را دسته بندی کرده و در دو دسته متفاوت مطرح کرده است؟ با نگاهی اجمالی به این نعمتها پاسخ سوال خود را مییابیم، چرا که مضمون و محتوای دو دسته نعمتها با هم متفاوت میباشد به این ترتیب که سه نعمت شمارش شده در سوره الضحی صورت فردی دارد و سه نعمت شمارش در سوره انشراح در رابطه با پراکسیس اجتماعی محمد میباشد. سه نعمت مطرح شده در سوره الضحی دستاوردهای محمد در پراکسیس درونی محمد میباشد که عبارت میباشد از آوا، هدی، غنی. اما در سه نعمت مطرح شده در سوره انشراح دستاوردهای محمد در پراکسیس برونی محمد میباشد که عبارتند از شرح صدر، وضع وزر، رفع ذکر، و با توجه به مضمون متفاوت این دو دسته نعمتها است که در همین جا میتوانیم سوره الضحی را مختص به پراکسیس درونی محمد بدانیم و سوره انشراح را مختص به پراکسیس برونی محمد نام گذاری کنیم.
سوال دوم این است که سه نعمت شمارش شده در عرصه پراکسیس برونی در این سوره بر چه پایهای تبیین شده است؟ آیا این سه نعمت پایه وجودی با پراکسیس برونی دارد؟ یا اینکه فقط جنبه مدحی برای محمد داشته است؟ طبیعی است که اگر در اینجا در رابطه با ریشه تکوینی این سه نعمت فقط آنچنانکه دیدگاه دگماتیستی مطرح میکند، جنبه مدحی قائل شویم ارزش استراتژیک برای ما ندارد، ولی اگر طرح سه نعمت بر پایه تکوین وجودی پراکسیس برونی قائل شویم برای ما دارای ارزش استراتژیک میباشد. حال ببینیم اصلا این سه نعمت چه هستند؟
اول شرح صدر: برای فهم این اصطلاح در قرآن بهتر است از خود قرآن کمک بگیریم تا ببینیم قرآن این اصطلاح را در چه رابطهای به کار برده است.
«اذْهَبْ إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی- قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی - وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی - وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی - یَفْقَهُوا قَوْلِی - وَاجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی - هَارُونَ أَخِی - اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی - وَأَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی - کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیرًا - وَنَذْکُرَکَ کَثِیرًا - سوره طه - آیه 24 تا 34»
نگاه اجمالی به آیات فوق نشان دهنده این حقیقت است که آن زمانی که خداوند به موسی امر میکند که پراتیک اجتماعی خودت را با نقد قدرت و حرکت به طرف فرعون شروع کن، موسی در رابطه با این پراتیک سهمگین از خداوند چهار سلاح طلب میکند:
الف - سلاح اول شرح صدر است.
ب - سلاح دوم یسر امر است.
ج - سلاح سوم شرح لسان است.
د - سلاح چهارم وضع وزر است.
که باز در این آیات آنچه برای ما حائز اهمیت است اولویت شرح صدر در خواسته موسی از خدا برای انجام پراتیک اجتماعی مبارزه با فرعون میباشد که در قیاس با طرح اصل شرح صدر در اولویت نعمتهای اهدائی برونی خداوند بر محمد، این حقیقت برای ما مسجل میشود که نیاز اول انجام پراکسیس برونی شرح صدر میباشد که به موازاتی که مبارزه وسیعتر و عمیقتر و پیچیده تر باشد، شرح صدر بیشتری نیازمند است. به عبارت دیگر شرح صدر یک امر ذومراتب میباشد که بر حسب کیفیت مبارزه تغییر مییابد و اما آنچه که در رابطه با تعریف شرح صدر در اینجا میتوانیم مطرح کنیم، به طور اجمال شرح صدر همان ظرفیت یا پتانسیل درونی جهت پذیرش حوادث برونی میباشد. آنچنانکه عبدالرحمن ابن خلدون تونسی در کتاب «مقدمه تاریخ» خود در رابطه با محمد از آن به عنوان توان تحمل محمد در پذیرش آیات مطرح کرد و آنچنانکه مطرح کردیم ابن خلدون در رابطه با ظرفیت پذیرش محمد معتقد است که محمد در آغاز نزول وحی از توان پذیرش بالائی جهت پذیرش برخوردار نبود، در نتیجه آیاتی که در مکه بر محمد نازل شده برعکس آیات مدنی، کوتاه و کم میباشد. اما در مدینه به علت اینکه محمد بر اثر پراتیک درونی - برونی توانسته بود از ظرفیت بالائی برخوردار گردد، لذا آیاتی که در مدینه بر محمد نازل شد همگی بلند و زیاد میباشد. بنابراین شرح صدر دلالت بر صبر بر مشکلات میکند آنچنانکه در (سوره البقره – آیات 155 و 156 ) میگوید
«وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ به شیءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ - الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ - هر آینه شما را در عرصه پراتیک اجتماعی توسط خوف و گرسنگی و از دست دادن اموال و جان و ثمرات زندگیتان آزمایش کردیم تنها رمز پیروزی در این آزمایش صبر یا شرح صدر است که هر که دارا باشد در این آزمایش پیروز میشود.»
«وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ به کلماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ - آن هنگام که پروردگار ابراهیم - ابراهیم را با سختیهای پراتیک اجتماعی به امتحان گرفت - و ابراهیم سرافراز با شرح صدر بر این کلمات پیروز شد و به این خاطر بود که ما پس از پیروزی ابراهیم بر کلمات او را بر الناس امام ساختیم - ابراهیم خواستار انتقال امامت بر ذریه خود شد، ما در پاسخ به ابراهیم گفتیم به یک شرط و آن اینکه ذریه تو از ظالمین نباشد – سوره البقره – آیه 124»
بنابراین ماحصل آنچه میتوان در باب شرح صدر گفت اینکه شرط اول انجام پراتیک اجتماعی دارا بودن اصل شرح صدر میباشد که اصل اول اخلاق مبارزاتی را تشکیل میدهد. بدون داشتن این سرمایه طبیعتا پراتیک اجتماعی تاثیر منفی در شخصیت فرد خواهد داشت. البته خود شرح صدر فی نفسه یک اصل ایدئولوژیک نمیباشد که فقط مومنین به اسلام و توحید از آن برخوردار باشند، بلکه بالعکس یک اصل مبارزاتی هست که علی السویه مومن و کافر میتوانند در عرصه مبارزه از آن برخوردار گردند، فردی که از این سرمایه تهی باشد در عرصه پراتیک اجتماعی، مبارز پیگیری نخواهد بود. به عبارت دیگر فونکسیون شرح صدر در مبارزه اجتماعی پی گیر بودن در مبارزه است و علت اینکه بسیاری در پراتیک اجتماعی - سیاسی در برخورد با مشکلات مبارزه تسلیم میشوند همین نداشتن شرح صدر میباشد، چرا که اولین فونکسیون شرح صدر قدرت تحمل سختیها و شکنجهها و مشکلات مبارزه میباشد.
دومین موضوعی که در رابطه با شرح صدر آموختیم اینکه شرح صدر محصول پراتیک اجتماعی میباشد و به میزانی که شخص به پراتیک اجتماعی خود ایمان داشته باشد و خود را در آن حل نماید، میتواند از مراتب بالای شرح صدر برخوردار گردد. سومین موضوع در رابطه با شرح صدر اینکه شرح صدر مختص مسلمان نیست هر انسانی که در عرصه پراتیک اجتماعی به پراتیک اجتماعی ایمان داشته باشد و برای این ایمان خود به مصداق:
«لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ - تنها راه نیل، رسیدن بر این است که فرد در عرصه پراتیک اجتماعی از هرچه که بیشتر دوست دارد بگذرد – سوره آل عمران – آیه 92»، بنابراین راه نیل به شرح صدر در عرصه پراتیک اجتماعی ایثار از هر چه بیشتر به آن وابسته هستی و به آن علاقه داری میباشد. اگر توان این ایثار و فدا و فدیه در تو پیدا شد میتوانی به شرح صدر برسی و با این شرح صدر در مبارزه سرمایه گذاری کنی و پی گیر شوی و هرگز خود را به دشمن نفروشی چرا که با شرح صدر است که تو از مشکلات و سختیها و شکنجهها قویتر میشوی و این شرح صدر با ذکر و مناجات برای تو حاصل نمیشود باید خود را به دریای سختیهای پراتیک اجتماعی بسپاری و آن زمانی به راهت ایمان پیدا کردی و از هر چه بیشتر دوست داری، در بستر پراتیک اجتماعی گذشت کردی بدان که چراغ شرح صدر در تو روشن خواهد شد.
حال با این شرح و اوصاف ذکر شده در باب شرح صدر سوال مهمی که در اینجا هنوز بی پاسخ مانده است اینکه شرح صدر اعلام شده در این سوره برای محمد چگونه حاصل شده است؟ آیا به صورت یک پکیج آنچنانکه اسلام فقاهتی دگماتیسم مطرح میکند از طرف ملائکه به او رسیده است؟ یا اینکه نه محمد با گذشت از هرچه داشته در بستر پراتیک اجتماعی توانسته این قانون لایتغیر مبارزه را نصیب شود؟ بی شک محمد با ایثار و فدیه و فدی این محصول را در بستر پراتیک اجتماعی در پروسه 23 ساله توانسته است - آنچنانکه ابن خلدون میگوید - به کف آورد.
«وَوَضَعْنَا عَنکَ وِزْرَکَ - الَّذِی أَنقَضَ ظَهْرَکَ» پس از طرح شرح صدر در رابطه با محمد در عرصه پراتیک اجتماعی، دومین نعمت را که بر محمد اعلام میکند سبک کردن سنگینهای مسئولیت و سختیهای پراتیک اجتماعی است. بی شک تنها عاملی که در عرصه پراتیک اجتماعی رونده را میتواند یاری رساند، همان شرح صدر است که خدای محمد برای محمد مطرح کرد. به عبارت دیگر در اینجا میخواهد علت نعمت دوم را با طرح اصل شرح صدر مطرح کند. یا به مصداق «تعرف الاشجار به اثمارها» میخواهد میوه شرح صدر را در اینجا مطرح کند و به محمد این آموزش را بدهد که زمانی که تو توانستی در عرصه پراتیک اجتماعی به شرح صدر برسی، نخستین میوهای که از درخت شرح در بستر مبارزه خواهی چید، آسان شدن سختیهای مبارزه برای تو خواهد بود چرا که تا با سعه صدر به سختیها معنا بخشیدی و پایان بحران معنا را در مبارزه خود اعلام کردی، بی شک سختیها و مشکلات مبارزه به دو دسته تقسیم میشوند، دسته اول سختیهای علاج پذیر است، دسته دوم سختیهای علاج ناپذیر است که در رابطه با سختیهای علاج پذیر مبارزه توسط مدیریت میتوان این سختیها را حل کرد، ولی در رابطه با دسته دوم سختیهای مبارزه که عبارت میباشند از سختیهای علاج ناپذیر مبارزه که اکثر درد و رنج و مشکلات و سختیهای مبارزه در عرصه پراتیک اجتماعی از این نوع درد و رنجها میباشد. برای اینکه انسان بتواند از این نوع درد و رنجها در مبارزه رهائی پیدا کند باید به این سختیها توسط ایمان به هدف معنای تازه ببخشد تا با آن بتواند از آن سختیها و مشکلات و شکنجهها به عنوان غذای وجودی استفاده کند، کاری که محمد در رابطه با این سختیها برای امت اولیه خودش (به بلال، میثم، عمار، یاسر و...) که در زیر شکنجه امثال امه ابن خلفها، ابوجهلها و... له میشدند، این بود که با ترتیل آیات قرآن به سختیها و درد و رنج آنها معنا میبخشید و با این معنای جدید بود که امثال بلال و یاسر و خود محمد میتوانستند سختیها را تحمل کنند. پس معنای آیه فوق در رابطه با محمد چنین میشود که در عرصه شرح صدر در بستر پراتیک اجتماعی ما توانستیم به سختیهای تو معنای جدید ببخشیم و تو را از بحران معنا رهائی ببخشیم تا توسط آن تو بتوانی از مشکلات و سختیها و درد و رنج پراکسیس برونی خودت جهت انجام پراکسیس درونی خودت تغذیه نمائی.
«وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ - نام تو را بلند آواز کردیم»
این هم دومین دستاورد شرح صدر است که خدای محمد بر محمد میشمارد بدین شکل که پس از اینکه با طرح اصل شرح صدر ما توانستیم توان تحمل شدائد را به تو ببخشیم و با معنا بخشیدن به مشکلات مبارزه ما توانستیم سختیهای کمرشکن مبارزه را از تو دور کنیم، آنجا بود که شخصیت تو رفته رفته از مرحله زمان کنده شد و تو به مرحله فرازمانی یا فراتاریخی رسیدی که با آن تو نمونه گردیدی برای همه بشریت.
«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ - سوره الاحزاب - آیه 21»
«وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا - سوره البقره - آیه 143» و چون صاحب چنین شخصیتی در بستر پراکسیس و تجربه درون - برون خود شدی، لذا برای همیشه صاحب شخصیتی فرازمانی و فراتاریخی شدی، که بشریت میتواند به عنوان مصداق و الگوی شدن فردی، در بستر پراکسیس درون و برون به تو پناه بیاورد.
«فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا - آن مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا» پس به تحقیق، ای محمد این یک قانون لایتغیر است که در بستر مشکلات و سختیها و درد و رنج پراتیک اجتماعی اگر صاحب آن رویکرد بشوی آسانی است، باز هم تکرار میکنیم که در سختی آسانی است، نه بعد از سختی آسانی است خود سختی مبارزه اگر توشه رفتن تو باشد و تو دندان جویدن آن پیدا کنی و بتوانی به آن معنا ببخشی آسانی است و ما با تو چنین کردیم.
«فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ» حال که ای محمد آموختی که بستر پراتیک اجتماعی با همه مشکلات آن تنها عرصه تکامل اعتلای فردی و انجام پراکسیس درونی میباشد، پس هرگز در فراغت و آسایش و آرامش و راحتی تکامل نَجوی، چرا که آنچنانکه امام علی در خطبه 5 - نهج البلاغه میگوید:
«أَیُّهَا اَلنَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ اَلْفِتَنِ بِسُفُنِ اَلنَّجَاةِ وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِیقِ اَلْمُنَافَرَةِ وَ ضَعُوا تِیجَانَ اَلْمُفَاخَرَةِ أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ به جناحٍ أَوِ اِسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ مَاءٌ آجن وَ لُقْمَةٌ یغص بِهَا آکِلُهَا وَ مُجْتَنِی اَلثَّمَرَةِ لِغَیْرِ وَقْتِ إِینَاعِهَا کَالزَّارِعِ به غیرِ أَرْضِهِای - مردم امواج فتنهها را با کشتی نجات در هم بشکنید، کشتی نجات شما عروج از طریق منافره است، در عرصه طریق منافره است که شما میتوانید تاج خودخواهیهای خود را بر زمین بگذارید، رستگار شد انسانی که توانست در این بستر با بالهای خود پرواز کند، اما کسانی که به جای مبارزه در عرصه منافره گوشه آسایش را انتخاب کردند گوشه فراغت برای آنها مردابی اجن و لقمه گلوگیری خواهد بود که او را به نابودی خواهد کشانید.»
پس تو ای محمد هرگز در بستر آسایش و فراغت و گوشه گیری دنبال اعتلای وجودی نباش، راه تکامل فردی از بستر تکامل اجتماعی میگذرد، لذا در همین رابطه تا برای تو فراغتی دست داد، فورا خودت را به دریای پراتیک اجتماعی بزن تا در آنجا بتوانی پراکسیس درونی خود را به انجام برسانی.
«وَإِلَی رَبِّکَ فَارْغَبْ» و از این راه است که میتوانی، ای محمد به طرف ما پروردگارت مداوم سیر کنی راه ما از مسیر اجتماع و تاریخ میگذرد با گوشه گیری از خلق خدا، تو نمیتوانی به اعتلای وجود و به پروردگارت برسی، مسیر ما «یکتائی در بودن - یکتائی در زیستن - یکتوئی در شدن» میباشد.
پایان