سرمقاله

«گفتمان‌سازی رادیکال» در موقعیت فرابحران‌زده امروز جامعه ایران، در چارچوب «جنبش‌های مطالبه‌محور» سه مؤلفه‌ای «اقتصادی، مدنی و سیاسی»

 

اگر بر این باور باشیم که «وظیفه محوری جنبش پیشگامان مستضعفین ایران» در این شرایط تندپیچ جامعه ایران که ابربحران‌های، سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی جامعه ایران را به گِل نشانده است «گفتمان‌سازی رادیکال» در بستر «جنبش مطالبه‌محور» سه مؤلفه‌ای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی (مدنی) گروه‌های مختلف جامعه بزرگ و متکثر و رنگین کمان ایران می‌باشد، بدون تردید برای اینکه این «گفتمان‌سازی رادیکال» پیشگامان جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، «صورت انضمامی و مشخص و کنکرت و عینی» داشته باشد (نه صورت مجرد و انتزاعی و عام و کلی) باید در پروسه تدوین آن توسط پیشگامان دارای خودویژگی‌هائی باشد که این خودویژگی‌ها) عبارتند از:

1 - «جنبش مطالبه‌محور» امروز جامعه بزرگ و متکثر و رنگین کمان ایران که «منبع اصلی اِلمان‌های نظری، تبیین و تدوین گفتمان‌سازی رادیکال می‌باشد» باید در سه محور اصلی «اقتصادی و اجتماعی (مدنی) و سیاسی» تفکیک بشوند. آنچنانکه بدون فهم و شناخت کنکرت و عینی و مشخص سه مؤلفه اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جامعه بزرگ ایران، امکان شناخت جنبش مطالبه‌محور امروز جامعه ایران وجود ندارد.

2 - خود پیشگامان (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) در عرصه «گفتمان‌سازی رادیکال» در بستر مطالبات گسترده اقتصادی و اجتماعی – سیاسی جامعه بحران‌زده امروز جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران باید مسلح به «رویکرد انضمامی» باشند (نه رویکرد تجریدی و مکانیکی) زیرا تنها توسط «رویکرد انضمامی» است که ما می‌توانیم «دیالکتیک پدیده را به صورت تاریخ‌مند، در سه فرایند گذشته و حال و آینده مطالعه کنیم» و می‌توانیم «موضوع را در پیوند با دیگر پدیده‌ها (که محیط او را تعریف می‌کنند) مطالعه کنیم». لذا از اینجا است که در تحلیل و تبیین و تعریف موضوع توسط پیشگامان، «هستی اجتماعی» جایگزین «جایگاه مکانیکی اقتصادی و اجتماعی» می‌شود؛ و علت و دلیل این امر همان است که در «هستی اجتماعی» (برعکس «جایگاه اقتصادی و اجتماعی») در چارچوب «رویکرد انضمامی» همزمان «اِلمان‌های مختلف، طبقه و نژاد و مذهب و ملیت و جنسیت در نظر گرفته می‌شود». برای مثال، در جامعه امروز سرمایه‌داری ایران، «موقعیت انضمامی یک کارگر فقط متأثر از جایگاه اقتصادی‌اش در عرصه تولید و توزیع و یا خدمات یدی و فکری نیست، بلکه فاکتورهای دیگری مثل جنسیت و نژاد و ملیت و مذهب و غیره، در موقعیت انضمامی یک کارگر دخالت دارند» و همین «دخالت دیالکتیکی اِلمان‌های جنسیت و نژاد و ملیت و مذهب و جنسیت، در موقعیت انضمامی کارگر است که هستی اجتماعی کارگر را تعریف می‌نمایند»، بنابراین از اینجاست که «هستی اجتماعی» گروه‌های مختلف جامعه باعث می‌گردند تا (برای نمونه) «موقعیت واقعی یک زن» (در جامعه بزرگ امروز ایران) فقط بنا به «جنسیت‌اش تعیین نشود». پر واضح است که مابه ازاء سیاسی و اجتماعی این جایگاه زن در عرصه جنبش مطالبه‌محور جامعه امروز ایران، آن می‌شود که جنبش زنان ایران در عرصه مبارزه رهائی‌بخش خود، منهای اینکه نباید خارج از «پیوند افقی» با دیگر جنبش‌های سیاسی و اجتماعی و مدنی (جنبش‌های مطالبه‌محور) حرکت خود را به صورت سکتاریستی به پیش ببرند، در عرصه «شعارهای تاکتیکی و استراتژیکی رهائی‌بخش» خود هم نباید برای نمونه با مطلق کردن «مبارزه با حجاب اجباری» (رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) «مبارزه عدالت جنسیتی و عدالت اجتماعی و عدالت سیاسی را به حاشیه ببرنند» چراکه اگر جنبش زنان ایران بتوانند در عرصه «مبارزه رهائی‌بخش خود شعار عدالت جنسیتی و عدالت اجتماعی و عدالت سیاسی را به صورت محوری مطرح کنند» جنبش زنان ایران می‌توانند در بستر شعار «عدالت جنسیتی و عدالت اجتماعی و عدالت سیاسی، به رهائی از حجاب اجباری رژیم مطلقه فقاهتی حاکم هم دست پیدا کنند». در صورتی که برعکس آن «توسط مطلق کردن مبارزه با حجاب اجباری» (تحمیلی از طرف رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) «نمی‌توانند به عدالت جنسیتی و عدالت اجتماعی و عدالت سیاسی دست پیداکنند.»

باری، بدین ترتیب است که اگر «موقعیت واقعی یک کارگر در جامعه امروز ایران فقط در چارچوب جایگاه اقتصادی او تعریف و تعیین نکنیم، بلکه هستی اجتماعی انضمامی آنها را در نظر بگیریم» به خاطر دخالت اِلمان‌های طبقه‌ای و نژادی و ملیتی و مذهبی و جنسیتی و غیره در تعریف و تعیین کارگر» خود همین امر باعث می‌گردد تا دیگر «ما نتوانیم تنها کارگر را فقط بنابه جایگاه اقتصادی‌اش تعریف و تعیین بکنیم». همان اشتباهی که مارکسیست‌های کلاسیک قرن نوزدهم و مارکسیست‌های حزب - دولت قرن بیستم دچار آن شدند و مجبور شدن تا «کارگر را بنابه جایگاه اقتصادی‌اش در عرصه تولید صنعتی به صورت پرولتاریا تعریف بکنند» که حاصل این امر آن شد که «نه تنها در طول 150 سال گذشته حتی برای یک ساعت هم طبقه کارگر و پرولتاریای صنعتی در هیچکدام از جوامع متروپل و پیرامونی قدرت سیاسی را در دست بگیرند و این احزاب نخبه سیاسی در قرن بیستم بودن که به نمایندگی دروغین از طبقه کارگر صاحب قدرت سیاسی شدند، بنابراین بدین ترتیب بود که طبقه کارگر در قرن بیستم حتی در کشورهای متروپل صنعتی، در عرصه جنبش مطالبه‌محور خود، نسبت به گروه‌های دیگر اجتماعی گرفتار سکتاریست هم شدند و در بستر مبارزه تحول‌خواهانه ساختاری اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جامعه خودشان، از حمایت دیگر گروه‌های اجتماعی برخوردار نشدند. پر پیداست که «مابه ازاء استراتژی» این رویکرد در جامعه امروز ایران آن می‌شود که برای «تعریف ترم کارگر» بر پایه «موقعیت واقعی و موقعیت انضمامی در کادر هستی اجتماعی آنها» (نه جایگاه صرف اقتصادی و تولیدی آنها آنچنانکه مارکسیست‌های گوناگون بر آن تاکید می‌کنند) «ترم کارگر مشمول همه افرادی (در مناسبات سرمایه‌داری امروز حاکم در ایران) می‌شود» که در راستای تأمین معیشت خود نیروی کار فکری و کار یدی را در بازار سرمایه‌داری ایران به فروش می‌گذارند.

طبیعی است که با اینچنین «رویکردی انضمامی و واقعی و عینی و بر پایه هستی اجتماعی به ترم کارگر» مصداق آنها در جامعه امروز ایران تنها با «رویکرد اردوگاهی کار- زحمت» (در اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران) قابل تعریف می‌باشد نه با «رویکرد صرف طبقه‌ای» (آنچنانکه مارکسیست‌های داخل و خارج از کشور در طول 41 سال گذشته بر طبل آن می‌کوبند و بسترساز سکتاریست مبارزه طبقه کارگر ایران نسبت به دیگر گروه‌های اجتماعی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران شده‌اند) طبیعی است که تکیه بر «رویکرد اردوگاهی کار – زحمت» به جای «رویکرد صرف طبقه‌ای» بسترها جهت «پیوند افقی و عمودی جنبش طبقه کارگر با دیگر جنبش‌های عدالت‌خواهانه و آزادی‌خواهانه (در بستر جنبش‌های مطالبه‌محور اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو جبهه بزرگ کار یدی و کا ر فکری) فراهم می‌شود؛ که البته «سنتز این رویکرد اردوگاهی به جنبش طبقه کارگر ایران، آن می‌شود که دیگر جنبش‌های مطالبه‌محور مثل جنبش معلمان (که نماینده کارگر فکری هستند) و جنبش پرستاران (که نماینده کارگر خدماتی هستند) و جنبش مزد بگیران و حقوق بگیران از جنبش کارگری ایران جدا نشوند و «همه این‌ها در یک اردوگاه بزرگ کار زحمت تعریف بشوند» و «جنبش‌های مطالبه‌محور صنفی و مدنی و سیاسی» آنها در چارچوب جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و خودانگیخته تکوین یافته از پائین قابل تعریف باشند.

باری، بدین ترتیب است که باید بگوئیم پیشگامان (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) در عرصه گفتمان‌سازی رادیکال در موقعیت فرابحران‌زده امروز جامعه ایران باید با «عینک انضمامی» و با «رویکرد موقعیت واقعی» و در بستر «هستی اجتماعی» (نه جایگاه اقتصادی و تولیدی) جنبش‌های مطالبه‌محور سه مؤلفه‌ای اقتصادی و مدنی و سیاسی مورد مطالعه قرار بدهند.

3 - پیشگامان (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) در عرصه گفتمان‌سازی رادیکال در موقعیت فرابحران‌زده امروز جامعه ایران در چارچوب جنبش مطالبه‌محور سه مؤلفه‌ای اقتصادی و مدنی و سیاسی بر این باورند که «مبنای زیرساختی گفتمان‌سازی رادیکال، رویکرد اردوگاهی می‌باشد نه رویکرد صرف طبقاتی» (آنچنانکه کارل مارکس در سال 1848 میلادی در کتاب «مانیفست کمونیست» و بعدا در «نقد برنامه گوتا» بر طبل آن می‌کوبید) یادآوری می‌کنیم که بین «رویکرد اردوگاهی» با «رویکرد صرف طبقاتی» از فرش تا عرش تفاوت وجود دارد. چراکه در «رویکرد صرف طبقاتی» این تنها «جنبش کارگر صنعتی» (پرولتاریا) هستند که صلاحیت «انقلاب سوسیالیستی دارند» و با «دیکتاتوری پرولتاریای» خود می‌توانند «ماشین دولت بورژوازی را در جامعه سرمایه‌داری در هم بشکند» و البته دیگر جنبش‌های اجتماعی نه تنها صلاحیت انقلابی، مانند جنبش کارگری در عرصه جنبش سوسیالیستی ندارند، بلکه اصلاً «جنبش دموکراتیک دیگر گروه‌های اجتماعی نمی‌تواند بدون هژمونی و رهبری طبقه کارگر معنا پیدا کند». در صورتی که برعکس «رویکرد طبقاتی» در «رویکرد اردوگاهی» از آنجائیکه «پایه جنبش دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای» (اجتماعی کردن قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی) «جامعه مدنی، جنبشی، خودبنیاد و خودانگیخته و خودرهبر و خودسازمانده و مستقل تکوین یافته از پائین، در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه می‌باشد»، در نتیجه همین امر باعث می‌گردد تا «استراتژی جنبش مرکب اردوگاهی» جایگزین «استراتژی طبقه‌ای صرف پرولتاریا بشود» و مع ذالک، در عرصه جایگزین شدن «استراتژی جنبش مرکب» به جای «استراتژی صرف جنبش پرولتاریا یا طبقه کارگر تولید صنعتی» است که «تفاوت بین رویکرد اردوگاهی (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) با رویکرد صرف طبقاتی (مارکسیست‌های کلاسیک و مارکسیست‌های حزب - دولت قرن بیستم) مشخص می‌گردد». چرا که در چارچوب «رویکرد اردوگاهی» (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) توسط «استراتژی جنبش مرکب» برعکس «رویکرد صرف طبقاتی» (کارل مارکس) «مشمولیت مصداقی ترم کارگر محدود به کارگر صرف صنعتی (و یا پرولتاریای صنعتی) نمی‌شود» بلکه برعکس، در «رویکرد اردوگاهی» و «استراتژی جنبش مرکب» (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) «مشمولیت مصداقی ترم کارگر شامل تمامی افرادی می‌شود که در چارچوب مناسبات سرمایه‌داری جهت تأمین معیشت خود، نیروی کار یدی و کار فکری خود را در عرصه تولید و توزیع و خدمات و غیره به فروش می‌گذارند» مطابق این تعریف از ترم کارگر (در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) «نه تنها تمامی کارگران تولیدی و توزیعی و خدماتی که در مناسبات سرمایه‌داری جهت تأمین معیشت خود نیروی کار خود را به فروش می‌گذارند مشمول ترم کارگر می‌شوند، حتی تمامی مزدبگیران و حقوق بگیران که نیروی کار یدی و کار فکری خود را در مناسبات سرمایه‌داری حاکم به فروش می‌گذارند (از پرستاران تا معلمان و تا بازنشستگان و تا کودکان کار و غیره، نیز در چارچوب ترم کارگر قابل تعریف هستند) و از اینجا است که «ترم کارگر» با «رویکرد اردوگاهی» (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) «مترادف با ترم مستضعفین ایران، می‌باشد»؛ که آنچنانکه در فرهنگ اصطلاحات قران در تعریف «مستضعفین» آمده است، «مستضعفین که پتانسیل رهبری و وراثت بر زمین دارند» به معنای به «ضعف کشانیده شدگان توسط مستکبرین سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و مذهبی و معرفتی می‌باشد» بنابراین، از اینجا است که پیشگامان در عرصه گفتمان‌سازی رادیکال در موقعیت فرابحران‌زده امروز جامعه ایران، در بستر «جنبش مطالبه‌محور سه مؤلفه‌ای اقتصادی و سیاسی و مدنی» بر این باورند که تنها با «رویکرد اردوگاهی» می‌توانند به «گفتمان جنبشی» و «گفتمان جامعه مدنی جنبشی» (خودبنیاد و خودانگیخته و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران) و «گفتمان دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای» (اجتماعی کردن سه قدرت سیاسی و اقتصادی و معرفتی) دست پیدا کنند؛ و تنها با «رویکرد اردوگاهی» (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) است که می‌توان هویت تمامی جنبش‌های جامعه مدنی جنبشی (خودانگیخته و خودبنیاد و خودرهبر تکوین یافته از پائین اعماق جامعه ایران) را از جنبش کار و زحمت شهر و روستا اردوگاه مستضعفین تا جنبش معلمان و جنبش دانشجوئی و جنبش دانش‌آموزی و جنبش زنان و جنبش بازنشستگان و جنبش پرستاران و جنبش حاشیه‌نشینان کلان‌شهرهای ایران و جنبش مزدبگیران و حقوق بگیران (که جنبش‌های دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین می‌باشند ) تعریف کرد.

یادآوری می‌کنیم که آرایش این جنبش‌های مطالبه‌محور صنفی و مدنی و سیاسی (در چارچوب «رویکرد اردوگاهی» و «استراتژی جنبشی مرکب» جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) در «شرایط مختلف مبارزه سیاسی و اجتماعی و اقتصادی متفاوت می‌باشند». بطوریکه ممکن است (آنچنانکه در فرایند پسا 17 شهریور 57 شاهد بودیم) «آرایش این جنبش‌ها تحت هژمونی جنبش کارگری و در رأس آنها جنبش کارگران صنعت نفت انجام بگیرد» و در شرایطی دیگر (آنچنانکه در قیام 18 تیرماه سال 78 شاهد بودیم) «آرایش این جنبش‌ها تحت هژمونی جنبش دانشجوئی صورت بگیرد» و در شرایط دیگر (آنچنانکه در سال‌های 97 - 98 شاهد بودیم) «آرایش این جنبش‌ها تحت هژمونی جنبش کامیونداران هم به انجام برسد» و در شرایط دیگر (آنچنانکه در دو خیزش دی‌ماه 96 و آبان‌ماه 98 شاهد بودیم) «آرایش این جنبش‌ها تحت هژمونی جنبش حاشیه‌نشینان کلان‌شهرهای ایران صورت بگیرد.»

4 - پیشگامان (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) در عرصه گفتمان‌سازی رادیکال در موقعیت فرابحران‌زده امروز جامعه ایران در چارچوب «جنبش مطالبه‌محور» سه مؤلفه‌ای اقتصادی و مدنی و سیاسی بر این باورند که مبنای زیرساختی گفتمان‌سازی رادیکال باید «رویکرد دیالکتیکی باشد، نه رویکرد مکانیکی». چرا که:

اولاً «رویکرد دیالکتیکی» (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) باعث می‌گردد تا پیشگامان بتوانند در راستای «وظیفه آگاه‌سازی ترویجی و تبلیغی و تهییجی خود» (که در چارچوب رویکرد معلمان کبیرمان اقبال و شریعتی وظیفه استراتژیک و درازمدت جنبش پیشگامان مستضعفین ایران می‌باشد) به این توانمندی برسند که توسط «مساله‌مند شدن کل جامعه بزرگ ایران به یک موضوع» (مثل «عملکرد فاجعه بار رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در مقابله با همه گیری کرونا و محک خوردنش در مواجه با آن که چیزی جز پنهان‌کاری و در عمل تن سپردن به نوعی سیاست کشتار جمعی و داروینسیم اجتماعی و یا تنازع بقاء خشن نبوده است» و یا «ابربحران حاد فراگیر اقتصادی» که به علت عدم توان رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در کنترل اقتصاد فرو پاشیده کشور باعث گردیده تا این رژیم فشل حتی قادر به تمشیت دخل و خرج کشور نباشد، آنچنانکه در شرایط کنونی دولت شیخ حسن روحانی طبق گفته نمایندگان مجلس یازدهم رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بیش از 47% کسری بودجه دارد و یا «همه‌گیری فساد ساختاری و سیستمی» و ارقام نجومی غارت ثروت‌های کشور از پول و ارز و زمین گرفته تا جنگل و دریا و کوه، توسط خود عوامل رژیم مطلقه فقاهتی از بالا تا پائین، بطوریکه می‌توان داوری کرد که هیچ قلمروئی از غارت و دست‌اندازی آنها مصون نیست) همین «مساله‌مند شدن» جامعه بزرگ ایران نسبت به موضوع‌های سه گانه فوق (عملکرد فاجعه بار رژیم در مقابله با همه‌گیری کرونا و ابربحران حاد اقتصادی و ناتوانی رژیم در مدیریت آن و همه‌گیری فساد ساختاری و سیستمی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) در «گسترهٔ اجتماعی» به صورت فراگیر فرصتی برای پیشگامان می‌باشد تا «انگاره‌های مسلط ایدئولوژی اسلام دگماتیست فقاهتی و رویکرد ولایت فقاهتی و مشروعیت عوام‌فریبانه آسمانی اسلام دگماتیست فقاهتی را توسط جایگزین کردن اسلام تطبیقی معلمان کبیرمان اقبال و شریعتی برای همیشه به چالش بکشند.

ثانیاً رویکرد دیالکتیکی پیشگامان در عرصه گفتمان‌سازی رادیکال در موقعیت فرابحران‌زده امروز جامعه بزرگ ایران، باعث می‌گردد تا پیشگامان در بستر «خودآگاهی‌سازی طبقاتی و سیاسی و اجتماعی» اعماق جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران بتوانند از «دل شکاف‌های موقعیت‌های انضمامی و عینی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی» جامعه امروز ایران «پیوندهایی بین امر جزئی و امر کلی در عرصه افقی جنبش‌های مطالبه‌محور ایجاد کنند» تا توسط این پیوندهای (بین امر جزئی با امر کلی از دل شکاف‌های موقعیت انضمامی جنبش‌های مطالبه‌محور) بتوانند منهای «اعتلای جنبش آگاه‌سازی ترویجی و تبلیغی و تهییجی» (استراتژی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) شرایط برای «فعالیت‌ها و پراتیک و عمل عینی افقی در جهت مشارکت جنبش پیشگامان مستضعفین ایران با مبارزات روزمره جنبش‌های مطالبه‌محور دموکراتیک و عدالت‌خواهانه اردوگاه بزرگ کار و زحمت و آزادی‌خواهانه مستضعفین ایران فراهم نمایند.»

باری، پیشگامان تنها در چارچوب همین «رویکرد دیالکتیکی» در عرصه گفتمان‌سازی رادیکال است که می‌توانند با نشان دادن «سویه‌های ملموسی از خصلت‌های رژیم مطلقه فقاهتی حاکم» در عرصه عمل و نظر (رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) از «منظر موقعیت انضمامی و عینی و کنکرت و مشخص» ابربحران‌های «موجودیت و مقبولیت و مشروعیت» و ابربحران‌های «حاد اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و زیست محیطی» (رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) را در این شرایط تندپیچ اجتماعی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران را تحلیل و تبیین و تعریف کنند. یادمان باشد که مبارزه مؤثر جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در عرصه نظر و عمل در «گرو شناختن ماهیت انضمامی و کارکردهای سیال است». به بیان دیگر بدون شناختن «ماهیت انضمامی و کارکردهای سیال» امکان مبارزه نظری و عملی (در راستای استراتژی جنبش جامعه مدنی خودبنیاد و خودانگیخته و خودسازمانده و خودرهبر و مستقل تکوین یافته از پائین در دو جبهه بزرگ عدالت‌طلبانه و آزادی‌خواهانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران) با حاکمیت استبداگرایانه و استثمارگرایانه و استحمارگرایانه و استخفاف‌گرایانه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم وجود ندارد. بنابراین بدین ترتیب است که پیشگامان در عرصه گفتمان‌سازی رادیکال در این شرایط می‌توانند به این باور دست پیدا کنند که «ابربحران کرونا» و «ابربحران موجودیت و مقبولیت و مشروعیت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم» و «ابربحران حاد اقتصادی» و «ابربحران فساد سیستمی و ساختاری رژیم مطلقه فقاهتی حاکم» بیش از آنکه تاثیرات عمیق بر ادامه حیات و فروپاشی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم داشته باشد، «تاثیرات عمیق همه جانبه بر حیات اجتماعی – سیاسی فرهنگی خود جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران خواهد گذاشت». آنچنانکه در این شرایط پیش از رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، «این جامعه بزرگ ایران است که در آستانه فروپاشی اجتماعی و فرهنگی قرار گرفته است». در نتیجه همین امر باعث گردیده است که در عرصه گفتمان‌سازی رادیکال، پیشگامان مستضعفین ایران رسالت و وظیفه و مسئولیت این پیشگامان صد چندان بشود و این رسالت و مسئولیت و وظیفه عظمای پیشگامان در عرصه گفتمان‌سازی رادیکال آنجا عظیم‌تر و بزرگ‌تر می‌شود که پیشگامان در این شرایط به این باور برسند که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، در بستر ابربحران‌های مشروعیت و مقبولیت و موجودیت خودش، بیش از و پیش از همه در صدد تضمین بقای خودش می‌باشد، نه نجات جامعه در حال فروپاشی اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی ایران؛ و صد البته و هزار البته همین امر «باعث هر چه سنگین‌تر شدن وظایف و رسالت و مسئولیت پیشگامان در عرصه گفتمان‌سازی رادیکال در این شرایط می‌شود.»

ثالثاً «رویکرد دیالکتیکی» پیشگامان در عرصه گفتمان‌سازی رادیکال در موقعیت فرابحران‌زده امروز جامعه بزرگ ایران باعث می‌گردد تا پیشگامان اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، در راستای «حرکت جمعی جهت تغییر تحول‌خواهانه همه جانبه زیرساختی» در جامعه ایران (توسط جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و خودانگیخته و خودسازمانده و خودرهبر و تکوین یافته از اعماق جامعه ایران در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و عدالت‌طلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران) این «تغییر تحول‌خواهانه همه جانبه در گرو انجام دو مؤلفه دنبال کنند» که عبارتند از:

الف – فرایند «شناخت انتقادی» یا «دانش رهائی‌بخش» پیشگامان.

ب – «شناخت هر چه بهتر ماهیت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم» بطوریکه در این رابطه می‌توان داوری کرد که «بدون شناخت همه جانبه ماهیت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، جنبش پیشگامان مستضعفین ایران هرگز و هرگز نمی‌توانند در عرصه گفتمان‌سازی رادیکال، در این شرایط به «مانیفست تغییرساز نظری و عملی جهت تغییر تحول‌خواهانه همه جانبه زیرساختی در جامعه بزرگ ایران دست پیدا کنند.»

رابعاً «رویکرد دیالکتیکی» پیشگامان در عرصه گفتمان‌سازی رادیکال در موقعیت فرابحران‌زده امروز جامعه بزرگ ایران، این «متدولوژی در کشف دیتاها» را به پیشگامان (در شناخت امروز واقعیت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و جامعه بزرگ ایران) می‌دهد که حاصل و خروجی آنها عبارتند از:

الف – رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در این شرایط از «حداکثر قدرت اطلاعات و قدرت سرکوب برای دفاع از موجودیت خودش» (در برابر جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و خودانگیخته تکوین یافته از پائین در عرصه تغییر توازن قوای میدانی) برخوردار می‌باشد؛ که البته مادیت این امر در «سرکوب هولناک خیزش آبان‌ماه 98 شاهد بودیم» و این در شرایطی است که جامعه مدنی جنبشی (خودبنیاد و خودانگیخته و خودرهبر تکوین یافته از اعماق جامعه بزرگ ایران) در این شرایط از «حداقل سازماندهی افقی و عمودی برخوردار می‌باشند.»

ب - پیشگامان باور دارند که تحمل چهار دهه خفقان بر جامعه بزرگ ایران توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و سرکوب مستمر جامعه سیاسی ایران در داخل کشور، برای برون رفت از این تنگنا موجب شده است که «خودآگاهی (طبقاتی و سیاسی و مذهبی و فرهنگی گروه‌های مختلف جامعه بزرگ ایران در این شرایط) نسبت به منافع خودشان نازل باشد» و همین «نزول خودآگاهی» باعث گردیده است که چه در عرصه جنبش‌های افقی و چه در عرصه خیزش‌های معیشتی اتمیزه و بدون سر (مانند خیزش‌های دی‌ماه 96 و آبان‌ماه 98) «منهای حفره‌های نفوذ رژیم در این جنبش‌ها و خیزش‌ها و منهای کارگاهی بودن این جنبش‌های مطالبه‌محور (به جای اردوگاهی و طبقه‌ای بودن آنها) حتی شعارها و مطالبات و خواسته‌ها در حد حداقلی مثل دریافت حقوق معوقه و یا افزایش حداقل حقوق و غیره می‌باشند.

ج – پیشگامان باور دارند که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول چهار دهه گذشته در راستای «حفاظت از خودش به صورت سرطانی فربه شده است». چراکه این رشد سرطانی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در راستای حفاظت از خودش «بیش از همه در دو حوزه مشخص تجلی کرده است» که عبارتند از:

اول – در «بسط نامحدود زیرساخت‌های نظامی‌گری و پلیسی و امنیتی‌سازی سیاست و سپهر عمومی.»

دوم - در «ادغام سیاسی و نظامی این رژیم مطلقه فقاهتی حاکم با طبقه مسلط اقتصادی و بورژوازی حاکم» می‌باشد که «هیولای سیاسی و نظامی و اقتصادی سپاه پاسداران، تنها نمایش یکی از سنتزهای ادغام فوق می‌باشد»، بنابراین بدین ترتیب است که به لحاظ تاریخی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم با «سلطه بر سرمایه‌های نفتی و سایر منابع اقتصادی کشور، هیچ وابستگی مادی مستقیمی به جامعه ایران ندارد» و همچنین در این شرایط «هیچ نیروی مخالف منسجم و قدرتمندی چه در داخل و چه در خارج از کشور به عنوان نیروی آلترناتیوی خود نمی‌بیند» و به دلیل «بسط حداکثری پایه‌های نظامی – امنیتی‌اش، اساساً دشواری چندانی در مهار و سرکوب نیروی مخالف خودش نمی‌بیند» و به واسطهٔ برپائی و تداوم «خفقان سیاسی خواه در بازنمائی وضعیت بحرانی و خواه در بازنمائی سرکوب‌ها از موقعیت کما بیش انحصاری برخوردار می‌باشد.»

د - پیشگامان باور دارند که سیر پیچیدگی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول چهار دهه گذشته اکنون به مرحله‌ای رسیده است که در این رژیم «حوزه‌های اقتصادی و سیاسی و نظامی و فرهنگی با ایدئولوژی فقاهتی در هم تنیده شده‌اند» و البته این در هم تنیدگی مؤلفه‌های فوق، در بستر تداوم و تشدید تضادهای درونی جامعه و تنش‌های بین جامعه جنبشی با رژیم، موجب آن شده است که «سرکوب مستقیم و مستمر» (جامعه مدنی جنبشی توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) مهم‌ترین ابزار حکمرانی این رژیم در کشور ایران بشود؛ که صد البته همین امر در «روند چرخه‌وار به تقویت در هم پیچیدگی مخوف حوزه‌های اقتصادی و سیاسی و نظامی و امنیتی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم شده است.»

ه – پیشگامان باور دارند که «توسل حداکثری رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به تبلیغات و پروپاگاندا» در طول چهار دهه گذشته (در اشکال مختلف آن از منبر و نمازهای جمعه و جماعت تا رادیو تلویزیون) برای این رژیم «عنصری اساسی در بازتولید توتالیتر فرهنگی و توتالیتر سیاسی و توتالیتر اجتماعی بوده است.»

و – پیشگامان باور دارند که در نظم جهانی و در چارچوب دوران امپریالیسم و سرمایه‌داری جهانی چه در فرایند دوران جنگ سرد قرن بیستم و چه در فرایند منوپل پسا فروپاشی اردوگاه شوروی و بلوک شرق و چه در فرایند امروز گذار از منوپلی به پلی پل نظم جهانی، از آنجائیکه رژیم‌ها و حکومت‌ها (چه در کشورهای متروپل و چه در کشورهای پیرامونی) «در دل سلسله مراتب نظم جهانی بده بستان‌ها و وابستگی‌های ویژه‌ای با هم داشته و اکنون نیز دارند» و نیز از آنجائیکه این «حکومت‌ها علیرغم تمامی تنش‌هائی که با هم دیگر دارند، در نهایت این حکومت‌ها مراعات هم می‌کنند، نه مراعات ملت‌ها» بنابراین، همین امر باعث شده است که در طول چهار دهه گذشته، شاهد آن باشیم که رژیم مطلقه فقاهتی حتی می‌تواند در «اعماق کشورهای اروپائی از هلند تا فرانسه و تا آلمان دشمنان سیاسی خودش را به صورت علنی ترور کند» و می‌تواند (آنچنانکه در جریان سرکوب هولناک آبان‌ماه 98 شاهد بودیم) «هر جنایتی علیه مردم نگون‌بخت ایران مرتکب بشود» و در عین حال در «سطح جهانی همواره به عنوان رژیم رسمی مردم نگون‌بخت ایران تلقی بشود.»

ز - پیشگامان باور دارند که ناکارآمدی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم «در رویاروئی با ابربحران‌های کرونائی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و زیست محیطی نباید نا کارآمدی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در امور فنی و مدیریتی مطلق بکنیم» بلکه برعکس باید این «ناکارآمدی را به عرصه ساختاری و سیستمی بودن تعمیم بدهیم» و از اینجا است که می‌توان نتیجه‌گیری کرد که «فساد ساختاری و سیستمی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، عملاً مجالی برای تشخیص و ترمیم ناکارآمدی ساختاری توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نمی‌دهد» و البته همین عوامل باعث شده است تا رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در چهار دهه گذشته در مواقع بروز «ابربحران‌های تلفیقی» سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی از سه راهکار استفاده کند که عبارتند:

اول «پنهان‌سازی و انکار و فریب دادن مردم.»

دوم «امنیتی کردن و بسترسازی برای تشدید ماشین سرکوب خود.»

سوم «فرافکنی معضلات خود به جانب مردم یا دشمنان خارجی.»

در این رابطه به عنوان مثال می‌توانیم به ابربحران کرونا (در بیش از 8 ماه گذشته در کشور ایران و عملکرد فاجعه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در مقابله با این همه‌گیری کرونا) اشاره کنیم؛ زیرا منهای اینکه رژیم مطلقه فقاهتی در چارچوب «فرافکنی علت افزایش دامنه ابربحران کرونا به ناآگاهی و عملکرد غیر مسئولانه مردم نسبت می‌دهد» و منهای اینکه بر «رفتار و مسئولیت‌های فردی مردم تاکید می‌کنند» از همه مهمتر اینکه «تحریم‌های اقتصادی و کمبود منابع مادی را عامل افزایش دامنه مشکلات قلمداد می‌کنند». یادآوری می‌کنیم که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در 8 ماهه گذشته «ابربحران کرونائی در جامعه ایران را به چشم فرصتی برای دفع تنش‌ها و التهابات سیاسی مربوط به بحران‌های داخلی به ویژه بحران‌های بر آمده از خیزش آبان‌ماه 98 و سرکوب هولناک آن خیزش توسط حزب پادگانی خامنه‌ای و بحران مربوط به انهدام آگاهانه هواپیمای اوکراینی (و خصوصاً تلفیق پیامدهای اجتماعی – سیاسی این دو بحران که فضای سیاسی ایران را در دی‌ماه 98 دست خوش اعتلای اعتراضات سیاسی کرد) نگاه کرده است، بنابراین، بحران کرونا این فرصت را در اختیار رژیم مطلقه فقاهتی قرار داده است تا از «بار سنگین همهٔ این فشارهای حاد شانه خالی کند» به عبارت دیگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر آن است که از «بحران کرونا به عنوان ابزاری برای احیاء پروسه شکست خورده آشتی ملی یعنی برای بازسازی و بسط اقتدار تضعیف شده‌اش بهره‌برداری کند.»

ح – پیشگامان باور دارند که از آنجائیکه بنابه دلایل متعدد از جمله فساد ساختاری و سیستمی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم «فاقد کارآمدی حداقلی در انجام وظایف متعارف خودش می‌باشد» و از آنجائیکه ساخت قدرت سیاسی در رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول چهار دهه گذشته با «نظامی‌گری و امنیتی‌سازی در هم تنیده شده است» پاسخ رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به خصوص در طول بیش از سه دهه رهبری خامنه‌ای به همه مسائل و معضلاتی که جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران با آن روبرو بوده است «صورت پادگانی و امنیتی داشته است». به بیان دیگر «رویکرد پادگانی» رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، در چهار دهه گذشته صورت فراگیری داشته است بطوریکه حتی در جریان ابربحران کرونائی شاهد بودیم که به دستور مستقیم خود خامنه‌ای، برای «عرض اندام و بازنمائی قدرت و اقتدار» حزب پادگانی خامنه‌ای، به نمایش نظامی‌گری عریان پرداختند و با رژهٔ خیابانی نظامیان در سطح شهر به صورت صوری به «ویروس‌زدائی» پرداختند. بنابراین تا زمانیکه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تمام اقتدار سیاسی و توان امنیتی‌اش را برای مهار سویه‌های سیاسی ابربحران‌های خود به کار می‌گیرند و تا زمانی که مقامات ارشد رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، با اظهارات تهدیدآمیز از برخورد قهرآمیز یا اقدامات نظامی و سرکوب‌گرایانه سخن می‌گویند و تا زمانیکه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، «با رصد کردن اطلاع رسانی‌های شهروندی حقوق شهروندی جامعه بزرگ ایران را به چالش می‌کشند» بدون تردید رژیم مطلقه فقاهتی در عرصه «گفتمان پادگانی یا نظامی‌گری به دنبال سرکوب جامعه ایران می‌باشند» آنچنانکه امروز شاهدیم که حزب پادگانی خامنه‌ای در چارچوب این «رویکرد پادگانی به دنبال دانشگاه پادگانی و مدارس پادگانی و اقتصاد و سیاست و حجاب و حتی زندان پادگانی می‌باشند.»

مع الوصف، رویکرد پادگانی حزب پادگانی خامنه‌ای و یا هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم که مدت چهار دهه است که «به صورت گفتمان رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در آمده است» و همین امر باعث گردیده که حتی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در عرصه فرابحران کرونائی که جامعه نگون‌بخت ایران (مانند تمامی جوامع دیگر جهان) نیازمند به کمک رژیم‌های حاکم دارند، حتی در این شرایط فرابحرانی به جای حمایت از جامعه نگون‌بخت ایران (در راستای مقابله با ابربحران کرو نائی) در طول 8 ماه گذشته، پیوسته به دنبال ترفندهای گوناگون جهت سرکوب جامعه ایران بوده است». بطوریکه اخبار و گزارش‌های حتی خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نشان دهنده آن است که علی الدوام دستگیری‌ها، سرکوب‌ها و اعدام به قوت خویش (توسط دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) دنبال می‌شوند؛ و صد البته این مسئله به هیچ رو تصادفی نیست، بلکه برعکس، با ماهیت و جوهر سرکوب‌گرایانه این رژیم در طول بیش از چهار دهه گذشته همخوانی دارد، چرا که 41 سال حاکمیت مستبدانه و دسپاتیزم و توتالیتر رژیم مطلقه فقاهتی نشان داده است که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم جهت «حفظ موجودیت یکطرفه خودش بر جامعه نگون‌بخت ایران، ناچار است که اقتدار سرکوب‌گرایانهٔ خودش را با قدرت سرنیزه و سرکوب و زندان و شکنجه پیوسته بر جامعه ایران تحمیل کند تا پیوسته این سیگنال را به گوش مردم ایران مخابره نماید که: «چیزی عوض نشده است و با تمام قوا در برابر شما ایستاده‌ایم و آماده سرکوب شما هستیم» و بدین ترتیب است که در تمامی این 41 سال گذشته آنچه که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم توسط «گفتمان امنیت ملی» اندوخته و پرورش داده است، بیش از هر چیز ابزارهائی برای «تأمین امنیت خود رژیم» در برابر خطرات داخلی بوده است نه «امنیت ملی»، بنابراین، در این رابطه است که قابلیت این استحکامات «امنیت ملی» نباید در حمله موشکی کذائی به پایگاه‌های آمریکایی در عراق و سرنگونی هواپیمای اوکراینی توسط موشک‌های سپاه تعریف بکنیم، بلکه قبل از آن باید استحکامات امنیت ملی رژیم مطلقه فقاهتی، این «امنیت ملی را در سرکوب هولناک خیزش آبان‌ماه 98 مردم مظلوم ایران تجربه کنیم». به بیان دیگر برای اینکه در «فهم استحکامات امنیت ملی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم گرفتار انحراف نشویم» باید ابتدا این شعار رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را در «سرکوب خون‌بار خیزش‌های دی‌ماه 96 و آبان‌ماه 98 و سرکوب تمامی اعتراضات صنفی و مدنی و سیاسی و مقاومت‌های مردمی در فاصله این دو خیزش و قبل و بعد از آن و در اعدام‌های روزمره رژیم مطلقه فقاهتی در شرایط فرابحرانی امروز جامعه بزرگ ایران تجربه بکنیم». همان اعدام‌هائی که مثل اعدام نوید افکاری رژیم مطلقه فقاهتی حاکم برای انجام آن آنچنان عجله داشت که حتی به انجام کارناوال صوری اداری خودشان هم تن ندادند؛ و به قول نوید افکاری: «آنها به دنبال یک گردن برای طناب دارشان می‌گردند» یعنی به بیان دیگر آنها با طناب دار خودشان برای خاموش کردن و ترساندن و تکیه بر شعار النصر فی الرعب خود، پیوسته به دنبال گردن‌ها هستند؛ و برای سرکوب کنش‌گران جنبش‌ها و خیزش‌های عدالت‌طلبانه و آزادی‌خوهانه مردم ایران را در شکنجه‌گاه‌های خودشان با شکنجه‌های قرون وسطائی آنچنان با کنش‌گران می‌کنند که در «تحلیل نهائی خروس را وادار به تخم گذاشتن می‌کنند.»

باری، در این راستا است که می‌توان داوری کرد که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم هیچ پروایی «نسبت به نحوه داوری مردم در خصوص دروغ‌پردازی و عملکرد فاجعه بارش در این موقعیت خطیر ندارد». چراکه حزب پادگانی خامنه‌ای با «رویکرد پادگانی‌شان به خوبی می‌دانند که بنابه تضادهای تنش‌زای داخلی و فاصلهٔ عظیم‌شان از جامعه تا زمانی که ماشین سرکوب به خوبی کار کنند، مردم موضوعیتی ندارند». بر این مطلب اضافه کنیم که در شرایط ابربحران‌های امروز رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و جامعه بزرگ ایران، «حزب پادگانی خامنه‌ای تلاش می‌کنند تا در راستای حفاظت موجودیت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم توسط رویکرد پادگانی این رژیم، خطر و فرصت را توامان در روابط بین‌المللی تعریف کنند» بدین جهت از این روست که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نیز همانند گذشته «صرفاً با رویکرد پادگانی خودش، با بیرون سخن می‌گوید». به بیان دیگر حزب پادگانی خامنه‌ای، با سیاست پادگانی‌اش، «بازنمائی بحران را متناسب با انتظارات و محاسبات ویژه‌اش در حوزهٔ مناسبات قدرت جهانی و منطقه‌ای تنظیم می‌کنند» که در این رابطه سیاست پادگانی، رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در منطقه در راستای تثبیت هژمونی بر هلال شیعه به خصوص از بعد از ترور قاسم سلیمانی (استراتژ حزب پادگانی خامنه‌ای) قابل توجه می‌باشد. یادآوری می‌کنیم که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، بنابه سرشت و تاریخچه پادگانی ویژه خودش «امکان رفع و حتی تخفیف ابربحران‌های امروز جامعه بزرگ ایران را ندارد». چراکه این «رژیم بخشی از معضل امروز جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران می‌باشد، نه بخشی از پاسخ به معضلات امروز جامعه بزرگ ایران» و بنابراین، در این رابطه بوده است که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول 41 سال گذشته عمر خود پیوسته تلاش کرده است تا «در بستر ناکارامدی ساختاری و تنگناهای خود ساخته‌اش از توالی بحران‌ها و بر جسته شدن مقطعی یک بحران برای سر پوش نهادن بر سایر بحران‌ها و یا تحریف دلایل وجودی آنها استفاده کند» و هر بار طبعاً با «محوریت ماشین سرکوب، برای مهار مقاومت‌های موجود تکیه کرده است.»

ط - پیشگامان باور دارند که علت و دلیل اینکه «جامعه سیاسی ایران از جریان‌های چپ چپ تا راست راست داخل و خارج از کشور در طول 41 سال گذشته نتوانسته‌اند به تحلیلی همه جانبه از جوهر و ماهیت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم دست پیدا کنند، مولود و سنتز نادیده گرفتن جایگاه اسلام فقاهتی رژیم، یا به عبارت دیگر نادیده گرفتن روبنای ایدئولوژیک در جامعه دینی ایران (و نادیده گرفتن این موضوع که در تحلیل نهائی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم زائیده یک انقلاب فراگیر ضد استبدادی سال 57 مردم ایران بوده است، برعکس رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی که مولود دو کودتای 1299 امپریالیسم انگلیس و کودتای 28 مرداد 32 امپریالیسم آمریکا بوده است) می‌باشد. اضافه کنیم که در چارچوب «رویکرد دیالکتیکی» پیشگامان، در تحلیل همه جانبه از جوهر و ماهیت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم فهم «زیربنای مادی جامعه ایران» باید در کنار «روبنای ایدئولوژیک تبیین بشود». طبیعی است که «مطلق کردن هر کدام از این دو مؤلفه به معنای نادیده گرفتن مؤلفه دیگر می‌باشد که حاصل آن نفی رویکرد دیالکتیکی پیشگامان جهت شناخت رژیم حاکم می‌باشد». یادمان باشد که پیشگامان در تحلیل جوهر و ماهیت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم باید توجه داشته باشند که «بسط نظام‌مند» شیعه فقاهتی و زیارتی و ولایتی و روایتی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول 41 سال گذشته با آمیزه «ناسیونالیستی – شیعه‌گری» در داخل و در منطقه معرف آن است که در طول 41 سال گذشته تمامی اشکال سرکوب رژیم مطلقه فقاهتی حاکم عمدتاً در «پوشش اسلام فقاهتی حاکم صورت گرفته است» که خود این عمر دلالت بر «نهادینه شدن فراگیر اسلام دگماتیسم فقاهتی در طول بیش از هزار سال گذشته می‌باشد». همان اسلام فقاهتی دگماتیستی که «مناسک و نمادهای آن عامدانه در چارچوب شیعه روایتی و شیعه زیارتی و شیعه فقاهتی و شیعه ولایتی به تمامی سطوح زندگی اجتماعی اعماق جامعه بزرگ ایران رسوخ کرده است»؛ و از اینجا است که باید نتیجه‌گیری کنیم که در تحلیل نظری «ساخت قدرت سیاسی» در جامعه امروز ایران باید بر «اهمیت عنصر شیعه فقاهتی و زیارتی و ولایتی و روایتی تاکید داشته باشیم»؛ که طبعاً بدون «اصلاح تطبیقی اسلام بازسازی شده معلمان کبیرمان اقبال و شریعتی، امکان بازسازی این شیعه فقاهتی و زیارتی و ولایتی و روایتی در جامعه ایران وجود ندارد.»

باری، ماحصل آنچه که گفته شد، اینکه:

جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط در عرصه گفتمان‌سازی رادیکال بنابه «رویکرد انتقادی و پرورش خودآگاهی سیاسی مداخله‌گری» که دارند «مسئولیت اخلاقی خطیری در برابر جامعه بزرگ ایران دارند.»

جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در موقعیت کنونی موظفند که با «کنش‌گران جامعه مدنی جنبشی» که دسترسی کمتر یا نازلی به دانش انتقادی یا دستاوردهای ابتکارات و مبارزات جمعی دارند، «پیوندهای نزدیک‌تری برقرار کنند و میانجی انتقال و تکثر و تقویت الگوهای همبستگی بشوند.»

جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط در عرصه گفتمان‌سازی رادیکال بر این باورند که فارغ از نوع تحلیل ما از کیفیت مناسبات سرمایه‌داری در ایران، اگر «نظام اقتصادی حاکم علتی ساختاری برای بسیاری از رنج و ستم‌های وارد بر جامعه ایران می‌باشد، سوژه‌های بالقوه مبارزه با این نظم اقتصادی، همه کسانی هستند که نه فقط سهمی از مواهب نمی‌برند، بلکه هر روز به درجات مختلف زیر چرخ‌های آن له می‌شوند و از امکان فروش قوهٔ کار خویش محرومند و تحت عنوان مستضعفین تعریف می‌شوند.»

جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط در عرصه گفتمان‌سازی رادیکال بر این باورند که «استراتژی مبارزه با استثمار و استبداد و استحمار باید در پیوند با اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران و یا همه نیروهای اجتماعی متأثر از آن مدون بشود نه تنها گروه خاص اجتماعی.»

جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط در عرصه گفتمان‌سازی رادیکال بر این باورند که یکی از ملزومات اولیه پیشبرد استراتژی مبارزه با استثمار و استبداد و استحمار در جامعه امروز ایران در «پیوند با اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌باشد، نه تنها گروه خاصی از جامعه ایران» زیرا تنها با پرورش یک «گفتمان نوین طبقاتی در گستره وسیع اجتماعی می‌توان نکبتی را که نظام تاریخی – جهانی سرمایه‌داری به جامعه ما تحمیل کرده است، به آماج مبارزات عمومی بدل گردد.»

جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط در عرصه گفتمان‌سازی رادیکال بر این باورند که «استراتژی مبارزه با استبداد و استثمار و استحمار و عرضه آن در شرایط فعلی بر پایه مستضعفین یا همه نیروهای اجتماعی حتی در سطح نظری هم صرفاً قابل تقلیل (به سوژه‌ای که فقط به مبارزه صرف با استبداد و یا استثمار و یا استحمار بپردازد) نیست» بلکه با پیچیدگی باید «همراه با تبیین و تعریف سه مؤلفه مبارزه ضد استثماری و ضد استبدادی و ضد استحماری در چارچوب دموکراسی سه مؤلفه‌ای سوسیالیستی (توسط اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت اقتصادی و اجتماعی و سیاسی) باشند.

جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط در عرصه گفتمان‌سازی رادیکال بر این باورند که در «موقعیت بحرانی حاضر باید حول همه مخاطرات و مطالباتی که گستره وسیعی از جامعه را درگیر کرده، گفتمانی رادیکال شکل بدهند» تا گسترشان بتواند «جامعه امروز ایران را هر چه بیشتر از وضعیت انفعالی شوک‌زدگی خارج کند» و جامعه بزرگ ایران را توانمند سازد؛ و به همان نسبت بتواند «فاعلیت انحصاری فاجعه بار رژیم مطلقه فقاهتی بر سه قدرت اقتصادی و سیاسی و معرفتی به چالش بکشد.»

جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط در عرصه گفتمان‌سازی رادیکال بر این باورند که «اصل مشمولیت در استراتژی رهائی‌بخش اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو جبهه بزرگ عدالت‌طلبانه و آزادی‌خواهانه، ناظر بر مخاطب قرار دادن طیف هر چه وسیع‌تری از لایه‌های اجتماعی تحت ستم جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران می‌باشد که در وضعیت کنونی فشارهای زیستی و سیاسی و اجتماعی فوق العاده ای را تحمل می‌کنند». به بیان دیگر پیشگامان در چارچوب «اصل مشمولیت در استراتژی رهائی‌بخش اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، باید به پوشش دادن جنبش مطالبه‌محور تمامی اقشار بپردازند.»

جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط در عرصه گفتمان‌سازی رادیکال بر این باورند که «اساساً بحران‌های کلان اجتماعی از آنجا که شکاف‌هایی در وضعیت موجود ایجاد می‌کنند، نیروهای سیاسی پیشگام را بطور عینی متوجه ضرورت پیوند سازمان‌یافته با بدنه جنبش‌های افقی یا بدنه جامعه می‌سازند» و از اینجا است که باید بگوئیم که در شرایط حاضر در عرصه گفتمان‌سازی رادیکال پیشگامی، جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید باور داشته باشند که «هر گامی در جهت رشد فعالیت‌های جمعی سازمان‌یافته برای توانمندسازی جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و خودانگیخته جزء وظیفه و مسئولیت پیشگامان می‌باشد و البته امری مترقی می‌باشد.»

جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط در عرصه گفتمان‌سازی رادیکال بر این باورند که در شرایط ابربحرانی امروز جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران، آنچه که «گفتمان رادیکال پیشگامان را معنادار و مؤثر می‌سازد، پیوند یافتن این گفتمان با فرایند تاریخی جامعه ایران (که در تلاش برای رهائی خودشان می‌باشند) است که در فرایند دی ماه 96 احیا شد و در خیزش آبان‌ماه 98 وارد مرحله تازه‌ای شد و سپس با تبعات سیاسی سرنگون‌سازی هواپیمای اوکراینی توسط موشک‌های سپاه پاسداران در جنبش دی‌ماه 98 وارد فرایند جدیدی گردید و علی الدوام در دوران کرونائی 8 ماه گذشته ادامه پیدا کرده است.

پایان

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری