پاسخ به سؤالهای رسیده - سؤال نوزدهم – قسمت سوم
کدامین «استراتژی»؟
«مردم را از اینها بگیریم»؟ یا «اینها را از مردم بگیریم»؟
باری، بدین ترتیب است که «مردمی که خواه به دلیل ناآگاهی و خواه به دلیل مرعوبشدگی، حقی برای خود قائل نیستند، نمیتوان آنها را از بالائیهای قدرت سه مؤلفهای زر و زور و تزویر گرفت.»
سادساً برای گرفتن مردم از بالائیهای قدرت سه مؤلفهای زر و زور و تزویر، در مقیاس تودهای تنها در شرایطی امکانپذیر میباشد که تودهها وارد فرایند برانگیختگی خودبنیاد شده باشند و سرکوب رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در فرایند برانگیختگی تودهها در مقیاس بس بزرگ کاری دشوار و غیرممکن شده باشد.
سابعاً جدا کردن مردم از بالائیهای قدرت سه مؤلفهای زر و زور و تزویر «تنها از مسیر عمق رشد فرهنگ اجتماعی از پائین ممکن شدنی میباشد، نه جابجائی قدرت در بالا» بنابراین در این رابطه است که «مسلح کردن جامعه به یک فکر و رویکرد نو، برای کندن آنها از وابستگی به بالائیهای قدرت بسیار مهمتر و سختتر از کسب قدرت سیاسی از بالا توسط جریانهای سیاسی و نخبگان از بالا میباشد» چراکه حداقل در 150 سال گذشته عمر حرکت تحولخواهانه جامعه ایران، با اینکه بارها و بارها توسط قدرتهای خارجی و یا جنبشها و انقلابهای مردمی، مردم ایران قدرتهای سیاسی مستبد و توتالیتر حاکم جابجا شدهاند، با همه این احوال «استبداد سیاسی در جامعه بزرگ ایران پیوسته به صورت خشنتر از گذشته بازتولید شده است». ظهور هیولای رژیم مطلقه فقاهتی تحت هژمونی خمینی به عنوان «سنتز جدید سرنگونی رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی، مشتی نمونه خروار در این رابطه میباشد.»
ب – استراتژی گرفتن مردم از بالائیهای قدرت سه مؤلفهای زر و زور و تزویر (برعکس استراتژی گرفتن اینها از مردم که صورت پروژهای دارد) «صورت پروسسی دارد» بنابراین هرگز نمیتوان «از طریق مبارزه مکانیکی برای کسب قدرت سیاسی از بالا، به صورت دفعی توسط تئوری موتور کوچک و موتور بزرگ (آنچنانکه رویکرد چریکگرائی مدرن و ارتش خلقی و حزب طراز نوین لنینیستی بر طبل آن میکوبیدند) مردم را به صورت مکانیکی از بالائیهای قدرت جدا کرد.»
ج - برای جدا کردن مردم از بالائیهای قدرت سه مؤلفهای زر و زور و تزویر، «باید از پائین حرکت کرد» (برعکس استراتژی: «اینها را از مردم بگیریم» که توسط رویکرد ترور و چریکگرائی و ارتش خلقی و حزب طراز نوین لنینیستی از بالا به انجام میرسند).
د - استراتژی: «مردم را از اینها بگیرید، باید بر سه مؤلفه حرکت فرهنگی، حرکت اجتماعی و حر کت سیاسی در راستای حرکت رهائیبخش از اسارت فرهنگی، اسارت اجتماعی، اسارت سیاسی و اسارت اقتصادی استوار باشد». پر پیداست که هر گونه حرکت تک مؤلفهای در این رابطه محکوم به شکست میباشد.
ه - برای تحقق استراتژی: «مردم را از اینها بگیرید» (نه اینها را از مردم بگیرید) تنها در شرایطی میتواند مادیت اجتماعی در جامعه بزرگ ایران پیدا کند که «توازن قوا در عرصه میدانی به سود تودههای اعماق جامعه یا دو جبهه اردوگاهی طبقه متوسط شهری و طبقه کار و زحمت تغییر پیدا کند» به عبارت دیگر «تا زمانیکه توازن قوا در عرصه میدانی به سود پائینیهای جامعه ایران تغییر پیدا نکند، امکان تحقق استراتژی جدا کردن مردم از اینها وجود ندارد». مع الوصف، در این رابطه است که برای اینکه توازن قوا بتواند به سود پائینیهای جامعه تغییر پیدا کند، «باید ابتدا پائینیهای جامعه بزرگ ایران دارای قدرت بشوند» و تا زمانیکه پائینیهای جامعه ایران دارای قدرت نشوند هرگز امکان تغییر توازن قوا به سود آنها ممکن نمیباشد، بدون تردید «تنها منبع قدرت پائینیهای جامعه ایران جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین میباشد»، در نتیجه سازماندهی و تشکل پائینیهای جامعه ایران، در عرصه جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد باعث اگراندیسمان شدن قدرت پائینیهای جامعه ایران در عرصه جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین در دو جبهه بزرگ آزادیخواهانه طبقه متوسط شهری و برابریطلبانه طبقه کار و زحمت جامعه بزرگ ایران میگردد، بنابراین، در این رابطه است که میتوانیم جمعبندی کنیم که تا زمانیکه جامعه مدنی جنبشی (در دو جبهه برابریطلبانه طبقه کار و زحمت و آزادیخوهانه طبقه متوسط شهری) در پائینیهای جامعه ایران مادیت پیدا نکنند، علاوه بر اینکه «امکان تغییر توازن قوا به سود پائینیهای جامعه ایران وجود پیدا نمیکند، امکان جدا کردن تودهها از بالائیهای قدرت هم وجود پیدا نمیکند.»
پر پیداست که در این رابطه، «شعار دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای در عرصه اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت زر و زور و تزویر هم قابل تحقق نخواهد بود». باری، بدون تردید «دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای به عنوان برنامه ایجابی و آلترناتیوی وضع موجود میتواند بسترساز ایجابی جهت دستیابی به استراتژی مردم را از اینها بگیرید بشود» چراکه:
1 - دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای توسط «اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی، قدرت را بین جامعه تقسیم مینماید.»
2 - دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای (اجتماعی کردن قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی) برعکس رویکرد سوسیالیسم مارکسی کلاسیک نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا و سوسیالیسم حزب – دولت لنین و انترناسیونال اول و سوم، «ساختن دموکراسی سوسیالیستی را از فرایند انقلاب سیاسی توسط کسب قدرت سیاسی از بالا و استقرار دیکتاتوری پرولتاریا (به عنوان شکل دولت آنچنانکه پلخانوف و لنین در کنگره دوم سوسیال دموکراتهای روسیه مطرح و به تصویب رساندند، یعنی همان عاملی که باعث شکست مارکسیسم در اشکال مختلف آن در قرن بیستم گردید و همان عاملی که باعث گردید تا مارکسیسم در تمامی اشکال آن قرن بیستم را برای بشریت بدل به قرن فاجعه بکنند و همان عاملی که باعث فروپاشی سوسیالیسم دولتی و سوسیالیسم اردوگاهی و سوسیالیسم حزب – دولت لنین در دهه آخر قرن بیستم گردید) شروع نمیکنند»، بلکه برعکس از آنجائیکه در رویکرد دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای، «دموکراسی سوسیالیستی یک انتخاب توسط جامعه میباشد نه جبر تاریخی» (آنچنانکه مارکسیسم تبیین و تعریف مینماید) در نتیجه همین امر باعث میگردد تا «جامعه دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای را توسط اراده اجتماعی خود جامعه بسازند» و در راستای ساختن دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای، به صورت آگاهانه و در چارچوب اراده جمعی و انتخاب جامعه است که «این ساختن ضرورتاً از پائین شکل میگیرد نه از بالا تزریق میشود»، بنابراین در چارچوب استراتژی جدا کردن مردم از اینها است که ساختن دموکراسی سوسیالیستی باید با تکیه بر تحول فرهنگی و تحول اجتماعی و تحول سیاسی و تحول اقتصادی از پائین تکوین پیدا کند، به عبارت دیگر بدون تحول فرهنگی و تحول اجتماعی و تحول سیاسی و تحول اقتصادی از پائین نه تنها امکان رهائی جامعه از اسارت فرهنگی و مذهبی (فقهزده و استحمارزده و تصوفزده دنیاگریز و اختیارستیز) و اسارت اجتماعی استخفافزده و اسارت سیاسی استبدادزده و اسارت اقتصادی استثمارزده وجود ندارد، مهمتر از آن اینکه شرایط عینی و ذهنی جهت ساختن دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای در جامعه ایران مادیت پیدا نمیکند، به عبارت دیگر در «ساختن دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای باید بر اصل تقدم تحول فرهنگی و اجتماعی بر تحول سیاسی یا کسب قدرت سیاسی تکیه محوری بشود.»
3 - دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای برعکس سوسیالیسم مارکسی و سوسیالیسم حزب – دولت لنینیستی (که در عرصه الگوسازی دارای «رویکرد انطباقی بودهاند») در «عرصه الگوسازی برای جامعه متکثر و بزرگ و رنگین کمان ایران به جای کپی - پیست کردن از تجارب گذشته جوامع اروپائی و غیره، در چارچوب رویکرد تطبیقی، توسط کشف دیالکتیک کنکرت و مشخص جامعه بزرگ و متکثر و رنگین کمان ایران عمل مینماید» و لذا بدین ترتیب است که دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای در رویکرد 43 ساله گذشته جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (از خرداد 55 الی الان) چه در فاز عمودی یا سازمانی آرمان مستضعفین و چه در فاز افقی یا جنبشی نشر مستضعفین، «یک ایدئولوژی و یک پروژه نیست» بلکه برعکس آنچنانکه بارها و بارها تکرار کردهایم و هرگز و هرگز از این تکرارهای خود هم خسته نمیشویم، در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، «دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای، اجتماعی کردن قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی یک جنبش و یک پروسس میباشد که به صورت تطبیقی با کشف دیالکتیک کنکرت جامعه ایران، از درون در چارچوب تحلیل مشخص از شرایط مشخص و خودویژگیهای جامعه بزرگ ایران مادیت پیدا میکند» و علاوه بر اینکه در چارچوب دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای، «رویکرد اردوگاهی و مبارزه اردوگاهی (دو جبههای آزادیخواهانه و برابریطلبانه تکوبن یافته از پائین) جایگزین مبارزه تک مؤلفهای طبقاتی میشود» و علاوه بر اینکه در چارچوب دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای (به عنوان یک جنبش نه به عنوان یک ایدئولوژی و یک پروژه) از «تکیه منحصر به فرد و مطلق کردن طبقه کارگر در عرصه رویکرد اردوگاهی خود پرهیز میشود، برنامه اجتماعی و اقتصادی و سیاسی خود را هم از دل جنبشهای اردوگاهی دو جبههای برابریطلبانه طبقه کار و زحمت و آزادیخواهانه طبقه متوسط شهری استخراج مینماید» و البته باز هم تاکید میکنیم که همه اینها در عرصه دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای به علت همان «جایگزین کردن رویکرد اردوگاهی به جای رویکرد تک طبقهای میباشد» چراکه در چارچوب منظومه معرفتی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای یا اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت زر و زور و تزویر، «تنها توسط جامعه مدنی جنبشی دو جبههای آزادیخواهانه طبقه متوسط شهری و برابریطلبانه طبقه کار و زحمت امکان سازندگی پیدا میکند» به عبارت دیگر دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای، «دموکراسی نخبهگرایانه و دموکراسی حزبی تکوین یافته از بالا و دموکراسی انطباقی نیست» بلکه برعکس دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «دموکراسی جنبشی و دموکراسی تکوین یافته از پائین و دموکراسی حرکت افقی جامعه میباشد.»
4 - در چارچوب رویکرد دموکراسی سه مؤلفهای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (برعکس رویکرد حزب – دولت لنینیستی) «معتقد به انتقال آگاهی از بیرون به اردوگاه دو جبههای پائینی جامعه جهت اعتلای حرکت آنها نمیباشد» بلکه برعکس جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این رابطه بر این باور است که «آگاهی باید از دل جنبشهای خودبنیاد گروههای مختلف جامعه بزرگ ایران تکوین پیدا کند». شاید بهتر باشد که اینچنین مطرح کنیم که در چارچوب رویکرد دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای مورد اعتقاد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «آگاهی صورت مجرد ندارد، بلکه دارای جوهر کنکرت و مشخص میباشد» که البته جنبش پیشگامان «باید این آگاهی کنکرت و مشخص را با سلاح دیالکتیک از دل مبارزه صنفی و طبقاتی و سیاسی گروههای مختلف اجتماعی جامعه بزرگ و متکثر و رنگین کمان ایران کشف نمایند» و در عرصه جنبشهای افقی همان گروههای اجتماعی «این آگاهی را وارد وجدان آن گروههای اجتماعی بکند» و از اینجا است که میتوان فهم کرد که دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای «دموکراسی جامعهمحور است» نه مانند رویکرد لیبرالیسم بورژوازی «دموکراسی فردمحور.»
5 - دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای «از مبارزه کارخانه و خیابان یا مبارزه جنبشی افقی شروع میشود نه از نظریهپردازی مجرد و ذهنی» و «از مسیر عمق رشد فرهنگ اجتماعی از پائینهای جامعه حاصل میشود نه توسط جابجائی قدرت سیاسی در بالا.»
6 - دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای در چارچوب رویکرد اردوگاهی (نه رویکرد طبقاتی توسط مطلق کردن طبقه کارگر) «عامل پیوند دو جبهه بزرگ آزادیخواهانه طبقه متوسط شهری و برابریطلبانه طبقه کار و زحمت میگردد» و قطعاً بدون رویکرد دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای «امکان دستیابی به رویکرد اردوگاهی در عرصه دستیابی به جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین برای تغییر توازن قوا در عرصه میدانی به سود پائینیهای جامعه وجود ندارد.»
7 - در چارچوب همین رویکرد است که دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای میتواند «در بستر دموکراسی خود را تعریف نماید» و اصلاً بدین ترتیب است که دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای میتواند «به عنوان دموکراسی تعریف بشود». یادمان باشد که آنچنانکه بارها مطرح کردهایم، در رویکرد دموکراسی سوسیالیستی «سوسیالیسم در عرصه دموکراسی تعریف میشود» نه آنچنانکه سوسیالیسم مارکسی نیمه دوم قرن نوزدهم برای مرزبندی با دموکراسی بورژوازی به جای اینکه سوسیالیسم را در عرصه دموکراسی تعریف نماید، «دموکراسی را در عرصه سوسیالیسم تعریف میکرد». عنایت داشته باشیم که این تعریف و تبیین در انقلاب اکتبر روسیه توسط پیشنهاد پلخانف و حمایت لنین در کنگره دوم سوسیال دموکراتها از دیکتاتوری پرولتاریا به عنوان شکل دولت مادیت پیدا کرد که در تحلیل نهائی باعث گردید تا «دیکتاتوری پرولتاریا جایگزین دموکراسی بشود.»
ادامه دارد