پروسس حیات «پیشگام» یا «پیشگامان مستضعفین ایران» در سه فرایند «سازمانی»، «جنبشی» و «حزبی» - قسمت سوم

 

دومین سوالی که از همان آغاز پروسس تکوین «فاز جنبشی» حرکت ما در سال‌های 86 تا 88 مطرح گردید این بود که تا چه اندازه فاز یا «فرایند جنبشی» حرکتی ما ریشه در فاز یا «فرایند سازمانی» سال‌های 58 تا 60 دارد؟ و چگونه «فاز جنبشی» حرکتمان می‌تواند بسترساز ورود ما در آینده به «فاز حزبی» بشود؟

در پاسخ به این سؤال دو مولفه‌ای بود که معتقد شدیم که تا زمانیکه نتوانیم به رابطه پیشگام و حزب پاسخ تئوریک بدهیم هرگز نخواهیم توانست به تبیین تئوریک رابطه «فرایند جنبشی» با «فرایند سازمانی» و رابطه «فرایند جنبشی» با «فرایند حزبی» بپردازیم؛ و دلیل این امر هم این است که آنچنانکه قبلاً هم به اشاره مطرح کردیم، هدف «فرایند سازمانی» ما پرورش و دستیابی به «پیشگام» و «پیشگامان» می‌باشد؛ بنابراین منهای انسجام تئوریک که از وظایف کلیدی مشترک فرایندهای «سازمانی» و «جنبشی» و «حزبی» ما می‌باشد، مهم‌ترین وظیفه دستور کار ما در «فرایند سازمانی» پرورش «پیشگام» یا «پیشگامان» می‌باشد که البته آنچنانکه فوقا مطرح کردیم (برعکس پرورش پیشاهنگ در سه مؤلفه مختلف چریک‌گرایانه و ارتش خلقی و تحزب‌گرایانه طراز نوین لنینیستی) پیشگام یا پیشگامان تنها در عرصه پراکسیس کنکریت سیاسی – اجتماعی یا کار مشخص آگاهانه برای تغییر خود و جامعه پرورش پیدا می‌کنند و شاید بهتر باشد که اینچنین مطرح کنیم که اصلاً پیشگام یا پیشگامان با پراکسیس تعریف می‌شوند.

بنابراین در این رابطه است که می‌توانیم به رابطه و پیوند بین «فاز جنبشی» و «فاز سازمانی» حرکتمان پی ببریم چراکه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران تنها بر پایه سرمایه‌های تئوریک و انسانی «فاز سازمانی» پیشگام می‌تواند پروسس حرکت خود را تعریف نماید و اما در خصوص رابطه «فاز جنبشی» حرکتمان با «فاز حزبی» باید در پاسخ به این سؤال اول مشخص کنیم که چه تعریفی ما از «حزب» داریم؟ طبیعی است که بر حسب نوع رویکرد ما به حزب می‌توانیم رابطه «فاز جنبشی» و «فاز حزبی» حرکتمان تعریف نمائیم، یعنی اگر رویکرد ما به حزب یک رویکرد سیاسی باشد طبیعی است که در آن صورت رویکرد ما به «فاز سازمانی» و «فاز جنبشی» متفاوت می‌باشد، با زمانی که ما با رویکرد ایدئولوژیک به حزب بخواهیم «فاز سازمانی» و «فاز جنبشی» حرکتمان را تبیین و تعریف بکنیم، به عبارت دیگر تا زمانیکه تعریف مشخص خودمان از حزب روشن نکنیم، نمی‌توانیم در عرصه استراتژی پروسس تحزب‌گرایانه «فاز جنبشی» و «فاز سازمانی» حرکتمان را تعریف نمائیم.

لذا در این رابطه بود که در سال 58 پس از اینکه به ناچار تصمیم به برونی کردن حرکت‌مان گرفتیم در نخستین شماره‌های آرمان مستضعفین طی دو عنوان اساسنامه و مرامنامه، رویکرد حزبی خودمان روشن کردیم و از همان آغاز اعلام کردیم که رویکرد ما به حزب، یک رویکرد سیاسی است نه رویکرد ایدئولوژیک، آنچنانکه شریعتی در «شیعه یک حزب تمام» به تعریف آنها پرداخته است. لذا در این رابطه بود که در همان شماره‌های آغازین آرمان مستضعفین در سال 58 جهت فراخوانی «فاز سازمانی» پروسس تحزب‌گرایانه حرکتمان به ارائه برنامه سیاسی خود پرداختیم. البته دلیل این امر هم این بود که تفاوت رویکرد ایدئولوژیک با رویکرد سیاسی به حزب و حرکت تحزب‌گرایانه و پروسس حزبی در این است که در رویکرد سیاسی به حزب تنها باید توسط برنامه سیاسی به فراخوانی بپردازیم، در صورتی که برعکس در رویکرد ایدئولوژیکی به حزب به جای برنامه سیاسی جهت فراخوان باید به صورت تکلیفی و دستوری در چارچوب اندیشه‌های حزبی و کاریزمای رهبری به فراخوانی بپردازیم.

ممکن است در اینجا این سؤال مطرح شود که اگر از آغاز برونی شدن حرکت‌مان در سال 58 رویکرد ما به حزب و تحزب‌گرائی یک رویکرد سیاسی بوده است نه ایدئولوژیک پس چرا حرکت سازمان‌گرایانه و تحزب‌گرایانه جنبشی ما از همان اوان برونی شدن این حرکت تا این اندازه بر طبل اهمیت تئوری به عنوان راهنمای عمل می‌کوبیده است؟ در پاسخ به این سؤال هم باید مطرح کنیم که چه در «رویکرد تحزب‌گرایانه ایدئولوژیکی» و چه در «رویکرد تحزب‌گرایانه سیاسی» تئوری به عنوان راهنمای عمل به عنوان یک اصل رکین می‌باشد؛ بنابراین در این رابطه است که در خصوص پیوند «فرایند جنبشی» فعلی ما با «فرایند حزبی» باید بگوئیم که از آنجائیکه در رویکرد ما حزب تنها در مرحله‌ای باید تکوین پیدا کند که:

اولاً مؤلفه عمودی حرکت پیشگام در پیوند دیالکتیکی با مؤلفه افقی جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران از جنبش کارگری تا جنبش زنان و دانشجویان و معلمان و بازنشستگان تا جنبش حاشیه تولید قرار داشته باشد.

ثانیاً جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به درجه‌ای از تثبیت پیوند خود با جنبش‌های پیشرو رسیده باشند که در عرصه فراخوانی توان بسیج سازمان‌یافته جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را داشته باشد.

ثالثاً جنبش پیشگامان مستضعفین ایران می‌بایست در عرصه حضور اجتماعی دارای پتانسیل حضور سراسری در اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را داشته باشد.

بنابراین در این رابطه است که ما در طول 42 سال حیات سیاسی خود پیوسته با هر گونه حزب‌سازی مکانیکی و بالبداهه مخالف بوده‌ایم و معتقد بوده‌ایم که تنها در عرصه استراتژی اقدام عملی تحزب‌گرایانه جنبشی است که ما می‌توانیم به تعریف و جایگاه واقعی حزب دست پیدا کنیم. قابل توجه است که نقد ما به حزب طراز نوین لنینیستی هم در این رابطه صورت می‌گیرد، چرا که معتقدیم که حزب طراز نوین لنینیستی یا حزب نخبه‌ها و پیشاهنگ دارای دو ضعف کلیدی می‌باشد:

الف - اینکه حزب از آنجائیکه در راستای کسب قدرت سیاسی حرکت می‌کند، بنابراین به جای انقلاب اجتماعی از پائین راهی جز تکیه بر انقلاب سیاسی توسط درهم شکستن ماشین قدرت حکومتی ندارد.

ب – به علت اینکه این حزب از کانال جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین عبور نمی‌کند، بنابراین راهی جز این برایش باقی نمی‌ماند جز اینکه خود این حزب جانشین جنبش‌های پیشرو و مبارزه طبقاتی طبقه زحمتکشان و کارگران بشود.

پر پیداست که علت شکست سوسیالیسم دولتی قرن بیستم که مولود رویکرد لنینیستی به مارکسیسم بود در همین ضعف دو گانه حزب طراز نوین لنینیستی نهفته بوده است. باری بدین دلیل بوده که از همان آغاز، تحزب‌گرائی را به دو دسته تقسیم می‌کردیم الف- حزب نهادی.

ب - حزب فرایندی.

در حزب نهادی حزب در راستای کسب قدرت سیاسی یا مشارکت در قدرت سیاسی توسط نخبه‌ها تکوین پیدا می‌کند اما برعکس در حزب فرایندی حزب تنها در عرصه استراتژی به عنوان یک فرایند تعریف می‌گردد و هدفش هدایت‌گری و سازمان‌گری جنبش‌های پیشرو در عرصه مبارزه افقی (نه عمودی) برای انجام انقلاب اجتماعی از کانال انقلاب فرهنگی می‌باشد (نه انقلاب سیاسی توسط کسب قدرت سیاسی).

بنابراین در پروسه زمانی سال‌های 86 - 88 که تصمیم به برونی کردن «فرایند جنبشی» حرکت خودمان در ادامه «فرایند سازمانی» سال‌های 58 – 60 گرفتیم، در عرصه تعیین وظایف و تبیین استراتژی اقدام عملی تحزب‌گرایانه جنبشی تکوین یافته از پائین اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران و پیوند «فاز جنبشی» حرکت پیشگامان مستضعفین ایران به عنوان سرپل اتصال بین دو «فرایند سازمانی» پیشگامان مستضعفین ایران (سازمان رزمندگان پیشگام مستضعفین ایران در سال‌های 58 تا 60) و «فرایند تحزب‌گرایانه» حزب پیشگامان مستضعفین ایران به این جمعبندی رسیدیم که:

1 - حزب پیشگامان مستضعفین ایران که در پروسس استراتژی پیشگام به عنوان سومین فرایند در ادامه دو «فرایند سازمانی» (سازمان رزمندگان پیشکام مستضعفین ایران) و «فرایند جنبشی» (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) می‌باشد، به عنوان حلقه واسطه بین جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین با جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران از جنبش کارگری گرفته تا جنبش زنان و جنبش دانشجویان و جنبش معلمان و جنبش بازنشستگان تا بالاخره جنبش حاشیه تولید می‌باشد.

2 - حزب پیشگامان مستضعفین ایران انچنانکه در «فرایند سازمانی» خود (سازمان رزمندگان پیشگام مستضعفین ایران، در سال‌های 58 تا 60) و «فرایند جنبشی» خود (در سال‌های 88 الی الان) پیوسته در طرح برنامه و اندیشه خود مطرح کرده است «حزب سیاسی می‌باشد نه حزب ایدئولوژیکی» (آنچنانکه شریعتی در تز «شیعه یک حزب تمام» مطرح کرده است).

3 - از آنجائیکه هدف و برنامه پروسس پیشگام در سه فرایند «سازمانی» و «جنبشی» و «حزبی» عبارت است از:

الف – خودآگاهی‌بخشی طبقاتی و سیاسی و اجتماعی لایه‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران.

ب – نظریه‌پردازی جهت دستیابی به انسجام تئوریک در عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، ایدئولوژی و استراتژی همراه با ارائه مستمر تحلیل مشخص از شرایط مشخص سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جامعه ایران.

ج – تکیه بر پروژه اصلاح دینی در چارچوب برخورد تطبیقی و تاسی از رویکرد معلمان کبیرمان اقبال و شریعتی، جهت ارائه آلترناتیو نظری با اسلام فقاهتی یا اسلام روایتی یا اسلام زیارتی یا اسلام ولایتی حاکم بر جامعه ایران و خرافه‌زدائی کردن اعتقاد و اذهان جمعی توده‌های جامعه بزرگ دینی ایران.

د - کمک به سازماندهی جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران از جنبش کارگری تا جنبش حاشیه تولید و دیگر جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در عرصه تشکیلات افقی (نه هرمی) توسط کشانیدن مبارزه طبقاتی به وجدان و ایمان و اعتقادات و زندگی عادی و روزمره توده‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران که بستر ظهور جنبش دینامیک دو مؤلفه‌ای «آزادی‌خوهانه و برابری‌طلبانه» در چارچوب جنبش سوسیالیستی می‌باشد؛ و همین ظهور «جنبش آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه» یا «جنبش دموکراسی – سوسیالیستی» در عرصه مبارزه جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران است که باعث می‌گردد تا مبارزه درازمدت جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران جوهر دینامیک پیدا کند و به موازات همین ظهور جوهر دینامیک مبارزه جنبش‌های پیشرو است که باعث می‌گردد تا مبارزه توده‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران از فرایند خودجوش و خودانگیخته توده‌ها وارد فرایند خودسازمانده درازمدت بشود که همین امر عاملی می‌گردد تا رهبری دینامیک به همراه خودسازماندهی دینامیک در عرصه جنبش دو مؤلفه‌ای «آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه» یا جنبش درازمدت دموکراسی - سوسیالیستی توده‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران تکوین پیدا نماید.

بنابراین در رویکرد پیشگامان مستضعفین ایران جنبش «دموکراسی – سوسیالیستی» با جنبش‌های پیشرو و در رأس آنها با جنبش کارگری متفاوت می‌باشد، چراکه جنیش «دموکراسی – سوسیالسیستی» در رویکرد پیشگامان مستضعفین ایران که از پیوند دو جنبش «دموکراسی‌خواهانه» و «برابری‌طلبانه» توده‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران حاصل می‌شود یک استراتژی درازمدت برای مبارزه جنبش‌های پیشرو از جنبش کارگری تا جنبش‌های دیگر زنان و دانشجویان و معلمان و بازنشستگان تا حاشیه تولید و اقشار میانی جامعه ایران می‌باشد. بدین خاطر تنها با این رویکرد است که جنبش دو مؤلفه‌ای «دموکراسی – سوسیالیستی» اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌تواند جنبش اکثریت عظیم برای اکثریت عظیم جامعه بزرگ رنگین کمان ایران بشود.

4 - عامل اصلی پیوند سه فرایند «سازمانی» و «جنبشی» و «حزبی» استراتژی پیشگامان مستضعفین ایران، «پراکسیس» به عنوان کار مشخص و کنکریت آگاهانه پیشگام جهت تغییر خود و جامعه و جهان توسط پیشگامان مستضعفین ایران می‌باشد، بنابراین تا زمانی که «کیمیای پراکسیس» در جامعه ایران توسط پیشگامان مستضفین ایران تعریف و تئوریزه نشود، نه تنها پیشگامان مستضعفین ایران گرفتار پراگماتیسم می‌شوند، بلکه مهمتر از آن سه فرایند «سازمانی» و «جنبشی» و «حزبی» پیشگامان مستضعفین ایران به صورت حلقه‌های مکانیکی و بیگانه از یکدیگر می‌گردد.

 

ادامه دارد

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری