«ما» چه می‌گوئیم؟ - قسمت چهارم

 

خامسا در مدل «دموکراسی سوسیالیستی»، سوسیالیست به عنوان «عامل تکوین نظام اجتماعی دموکراسی سه مؤلفه‌ای می‌باشد.»

یادمان باشد که مهمترین خلاء حرکت نظری محمد اقبال و شریعتی «غیبت الگو و مدل نظری در عرصه نظام اجتماعی – سیاسی – اقتصادی می‌باشد» و همین غیبت الگو و مدل نظری نظام اجتماعی – سیاسی – اقتصادی در اندیشه‌های شریعتی باعث گردید که متاسفانه نظریه «امت و امامت» او از طرف بدخواهان (به خصوص در فرایند پسا شکست انقلاب 57 و ظهور هیولای سیاست‌سوز و معرفت‌سوز و اقتصادسوز ولایت فقیه) به صورت یک مد ل الگوی نظام اجتماعی – سیاسی و شکل دولت از نظر شریعتی مطرح کردند و اندیشه‌های شریعتی را در این چارچوب به باد نقد و انتقاد مغرضانه خود قرار دادند؛ که البته در تنور داغ شرایط پسا شکست انقلاب 57 این نان بدخواهان در جامعه فقه‌زده و استبدادزده و استحمارزده و استثمارزده ایران خریدار پیدا کرد.

از آنجائیکه در خصوص نظریه امت و امت در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران قبلاً صحبت کرده‌ایم و سه نظریه «شهادت» و «انتظار» و «امت و امامت» شریعتی بر خلاف رویکرد تطبیقی شریعتی، جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در چارچوب رویکرد انطباقی شریعتی تحلیل کرده است و نقد خود را در این رابطه قبلاً در نشر مستضعفین ارگان عقیدتی – سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران اعلام کرده است، در این رابطه به همین اندازه بسنده می‌کنیم و در اینجا فقط داوری می‌کنیم که ضربه‌ای که شریعتی از نظریه «انطباقی امت و امامت» در مرحله پسا شکست انقلاب 57 و ظهور هیولای ولایت فقیه خورد، همان اندازه بزرگ بود که کارل مارکس در خصوص «نظریه دیکتاتوری پرولتاریا» (که او 11 بار در اندیشه خودش بر آن تکیه کرده است و نقطه آغاز نظریه‌پردازی او در این رابطه «نقد برنامه گوتا» می‌باشد) به عنوان شکل‌بندی دولت مطرح کرد.

اگر بپذیریم که ظهور هیولای سوسیالیست حزب – دولت لنینیستی قرن بیستم (آنچنانکه در کنگره دوم حزب سوسیال دموکرات روسیه توسط پلخانف و لنین پیشنهاد و تصویب گردید) مولود و سنتز همین رویکرد دیکتاتوری پرولتاریا به عنوان شکل‌بندی دولت بوده است، بنابراین هر چند که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به لحاظ نظری با سه نظریه «شهادت» و «انتظار» و «امت و امامت» شریعتی همدل نمی‌باشد و در این رابطه قبلاً نقد خود را اعلام کرده است، ولی طرح نظریه «امت و امامت» از طرف بدخواهان به عنوان الگوی دولت و حکومت و نظام سیاسی شریعتی (به خصوص در فرایند پسا شکست انقلاب 57 و ظهور هیولای ولایت فقیه) یک جفا بر شریعتی می‌دانیم، چراکه «شریعتی را در عرصه نظام سیاسی و اقتصادی و اجتماعی بزرگ معمار دموکراسی سه مؤلفه‌ای اقتصادی و سیاسی و معرفتی می‌دانیم» آنچنانکه در این رابطه خود او در مبارزه با نقد سه مؤلفه‌ای قدرت زر و زور و تزویر گفت «غیر از این هرچه گفته‌ام و نوشته‌ام اضافی بوده است

باری، بدین ترتیب بود (که از آغاز در طول 40 سال گذشته عمر حرکت برونی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در دو فرایند آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین) مقابله با خلاء الگو و مدل نظام سیاسی و نظام اقتصادی و نظام اجتماعی در رأس نظریه‌پردازی ما بوده است. در نتیجه در این چارچوب است که طرح «دموکراسی – سوسیالیستی» (به عنوان مدل و الگوی نظام سیاسی و نظام اقتصادی و نظام اجتماعی مورد نظر خود) گامی بزرگ در نظریه‌پردازی 40 سال گذشته عمر آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین می‌دانیم. به خصوص آنکه طرح این مدل و الگو (توسط نشر مستضعفین به عنوان ارگان عقیدتی سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) در شرایط پسا فروپاشی بلوک شرق و شکست الگوی سوسیالیست کلاسیک و سوسیالیست دولتی و سوسیالیست حزب – دولت لنینیستی قرن بیستم مطرح شده است.

لذا بدین ترتیب است که در چارچوب مدل دموکراسی – سوسیالیستی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران علاوه بر اینکه سوسیالیسم (برعکس رویکرد کارل مارکس که از کانال دیکتاتوری پرولتاریا به عنوان نظام سیاسی تبیین می‌کرد) در رویکرد ما از طریق «دموکراتیزه کردن جامعه حاصل می‌گردد» و علاوه بر اینکه در مدل دموکراسی سوسیالیستی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «سوسیالیست از کانال دموکراسی» حاصل می‌شود نه برعکس، از همه مهمتر اینکه «در مدل دموکراسی سوسیالیستی ما، بسترها برای تعمیق و رادیکالیزه شدن دموکراسی سه مؤلفه‌ای اقتصادی و سیاسی و معرفتی فراهم می‌گردد» و در این مدل و الگو «سوسیالیسم از طریق دموکراتیزه کردن جامعه و از طریق رادیکالیزه کردن دموکراسی در عرصه عمودی و افقی» حاصل می‌گردد، به عبارت دیگر در رویکرد و مدل و الگوی دموکراسی سوسیالیستی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، «بدون دموکراتیزه کردن جامعه از کانال دستیابی به جامعه مدنی جنبشی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و خودمدیریتی دینامیک تکوین یافته از پائین» و «بدون رادیکالیزه کردن دموکراسی توسط فراگیری عمودی و افقی آن در کادر سه مؤلفه دموکراسی سیاسی و دموکراسی اقتصادی و دموکراسی معرفتی – اجتماعی» امکان دستیابی به سوسیالیسم وجود ندارد.

سادساً مدل و الگوی دموکراسی سوسیالیستی معرف آن می‌باشد که علاوه بر اینکه دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه در عرصه مبارزه اجتماعی باید در پیوند با یکدیگر قرار بگیرند، خود دموکراسی سوسیالیستی به عنوان یک الگو و مدل نظام اجتماعی مطرح می‌باشد (نه نظام صرف اقتصادی یا نظام صرف سیاسی).

ما می‌گوئیم آزادی و دموکراسی در جامعه زمانی پایدار و نهادینه می‌شود که «آزادی و دموکراسی برای همه گروه‌های اجتماعی جامعه بزرگ و رنگین کمان قومیتی و مذهبی و فرهنگی و جنسیتی و سیاسی و اجتماعی ایران باشد، نه تنها برای گروه یا طبقه خاصی»، به عبارت دیگر اگر «دموکراسی را جنبش عظیم اکثریت مردم برای اکثریت مردم» تعریف کنیم، همچنین اگر «دموکراسی را حکومت مردم برای مردم، به دست مردم» تعریف نمائیم، بدون تردید در چارچوب این تعریف از دموکراسی آنچه به عنوان شاخص مطرح می‌گردد، این سؤال کلیدی است که تحقق دموکراسی پایدار در جامعه بزرگ و رنگین کمان قومیتی و فرهنگی و اجتماعی و مذهبی و سیاسی و جنسیتی ایران، این حاکمیت مردم از چه مسیری باید عبور بکند؟

آیا آنچنانکه طرفداران خارج‌نشین سلطنت‌طلب یا «برانداز از هر طریق» مطرح می‌کنند، مسیر حاکمیت مردم از طریق پروژه «رژیم چنج ترامپ – نتانیاهو - بن سلمان» عبور می‌کند یا آنچنانکه «طرفداران کسب قدرت سیاسی با رویکرد انقلابی‌گری توسط تکیه بر شورش‌های داخل کشور مطرح می‌نمایند» و یا آنچنانکه «جریان‌های طرفدار به اصطلاح اصلاح‌طلب درون حکومتی در رنگ‌های مختلف سبز و سفید و بنفش مطرح می‌کنند، از طریق صندوق‌های مهندسی شده رأی رژیم مطلقه فقاهتی و فیلترینگ استصوابی شورای نگهبان و قانون اساسی ولایت‌مدار رژیم مطلقه فقاهتی آن هم توسط جناح‌های درونی قدرت حاکم (جهت بالا بردن قدرت چانه‌زنی خود در عرصه تقسیم باز تقسیم قدرت بین بالائی‌های قدرت) این حاکمیت مردم تحقق پیدا می‌کند»؟ لذا بدین ترتیب است که ما جامعه را تبلور گروه‌های مختلفی که دارای منافع متفاوتی می‌باشند، تعریف می‌کنیم و هر گونه اعتقاد به یک «جامعه کلی» ورای گروه‌های مختلف اجتماعی را امری پوپولیستی و منفی می‌دانیم.

در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (برعکس رویکرد تاچر نخست وزیر سابق انگلیس) نه تنها جامعه به عنوان یک واقعیت وجود دارد، بلکه مهمتر از آن اینکه این جامعه صورت عام و کلی ندارد؛ یعنی ما در هر مرحله تاریخی و جغرافیائی با یک جامعه مشخص روبرو هستیم که این جامعه مشخص هم باز صورت کلی ندارد، بلکه شامل گروه‌های مختلف دارای منافع گوناگون می‌باشند.

ما می‌گوئیم از آنجا که عدالت دارای شاخه‌های مختلفی اعم از عدالت سیاسی و عدالت اقتصادی و عدالت اجتماعی و عدالت جنسیتی و عدالت نژادی و عدالت آموزشی و غیره می‌باشد، لذا در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران،

اولاً عدالت از آنجا شروع می‌شود که موضوع عدالت یعنی اجتماع بشری شکل گرفته باشد؛ بنابراین در شرایطی که به موضوع اجتماع اعتقادی نداشته باشیم، عدالت معنی پیدا نمی‌کند. مثلاً اگر مانند تاچر نخست وزیر سابق انگلیس معتقد به اجتماع یا جامعه برای بشر نباشیم، عدالت معنی نخواهد داشت.

ثانیاً پیوند عدالت و آزادی از آنجا شروع می‌شود که ما آزادی برای همه جامعه بخواهیم نه برای طبقه و گروه برخوردار.

ثالثاً «آزادی فردی» هم برای همه جامعه بخواهیم نه تنها برای عده‌ای خاص و این مهم هرگز حاصل نمی‌شود، مگر اینکه آزادی را در پیوند با عدالت تعریف بکنیم.

رابعاً آنچنانکه «نه تقدم عدالت بر آزادی پایدار می‌باشد و نه تقدم آزادی بر عدالت، تنها دموکراسی و عدالت در پیوند با هم در چارچوب الگو و مدل دموکراسی سوسیالیستی می‌تواند پایدار بشود.»

ما می‌گوئیم تنها مدل کسب «حقوق فردی در بستر حقوق اجتماعی می‌تواند واقعی و پایدار باشد»؛ بنابراین در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران کسب حقوق اجتماعی از کانال حقوق فردی آنچنانکه لیبرالیسم و نئولیبرالیسم سرمایه‌داری بر طبل آن می‌کوبند پروژه‌ای شکست خورده می‌باشد؛ بنابراین در چارچوب مدل و الگوی دموکراسی سوسیالیستی مورد اعتقاد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، عدالت تنها پلی است که می‌تواند آزادی در شکل اجتماعی آن (آنچنانکه روسو و هگل و مارکس مطرح می‌کنند) با آزادی در شکل فردی آن (آنچنانکه جان لاک و جان استیوارت میل طرح می‌کنند) پیوند دهد.

ما می‌گوئیم دلیل و علت اینکه پیشگام در عرصه پراتیک اجتماعی جنبشی تکوین یافته از پائین امروز جامعه ایران در حاشیه قرار گرفته است، حرکت بدون الگو و مدل می‌باشد که این امر باعث گردیده است تا پیشگام نتواند در عرصه حرکت افقی و حرکت عمودی جامعه امروز ایران خودش را باز تعریف نماید؛ بنابراین در این رابطه پیشگام باید به مرحله‌ای از رشد و اعتلا برسد که هم حرکت عمودی و حرکت افقی خود را (از کشف گفتمان گرفته تا دموکراتیزه کردن جنبش مطالباتی موجود و تا رادیکالیزه کردن جنبش آزادی‌خواهانه و دموکراسی‌طلبانه جامعه ایران را) از پراتیک اجتماعی جامعه ایران آغاز کند.

ما می‌گوئیم رابطه پیشگام با پراتیک اجتماعی نباید به صورت تزریقی شکل گرفته از بالا باشد و پیشگام نباید حرکت عمودی خودش را مانند رویکرد پیشاهنگی در برابر حرکت افقی عمده و مطلق بکند و رابطه حرکت عمودی پیشگام با حرکت افقی یا پراتیک اجتماعی نباید یکطرفه باشد.

ادامه دارد 

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری